چکیده
یکی از نظریه های متأثر از هرمنوتیک غرب نسبیت فهم متون دینی و یا هر متن دیگری می باشد . صاحبان این نظریه در تلاشند متد هرمنوتیک غرب را در تفسیر دینی بکار ببرند . آنها با صامت انگاری شریعت و دخالت پیش فرضهای ذهنی مفسر در فهم دین و متن و روبرو شدن باقرائتهای گوناگون بر این باورند که فهم صریح متن دست نیافتنی است . خلاصه اینکه می گویند الفاظ گرسنه معانی اند نه آبستن آنها . مادر این ره آورد بر آنیم که بگوییم متون دینی و وحی الهی یک امر صامت و گنگ نیست تا آنکه دیگران با زبان خود از آن کام بگیرند بلکه لسان الهی که با جریان طاهر خود ، گوش جان آدمیان رااز آلوده گیها تطهیر نموده و پاک می گرداند . ادله طرفداران ناطق بودن شریعت را بگوییم و در پایان هم پیامدهای تعدد قرائتها و صامت بودن شریعت را متذکر می شویم . کلید واژه: الفاظ متشابه- قرآن صامت- ناطق – نسبیت فهم – تعدد قرائتها – هرمنوتیک – متن محور – مفسر محور -
مقدمه
علم تفسیر یکی از دانشهای متداول که رسالتش ، تعیین و شکافتن متون دینی ( کتاب و سنت ) و با هر متن دیگر می باشد به عبارت دیگر رسالت آن فهمیدن مراد نگارنده است یعنی تفسیر کننده باید مقصود و منظور متن را دریابد . اگر مفسری در صدد مراد گوینده نباشد و با فرضیاتی که در ذهن خود دارد به تفسیر متن بپردازدآن دیگر تفسیر متن نیست بلکه چیزی دیگری است لذا ( فهم کتاب و سنت ، یعنی فهمی که مستند و منسوب به کتاب و سنت باشد غرض این است که به فهمی از کتاب و سنت برسیم که بتوان گفت : کتاب و سنت بدان دلالت کرده است(1)پس در واقع مادو فهم از متن داریم ، فهم متن محور و فهم مفسر محور در فهم متن محور ، تفسیر کننده دنبال فهم مراد متکلم است ولی در فهم مفسر محور که متأثر از هر منوتیک غرب است متکلم در عالمی است و مفسر در عالم دیگر ، مفسر خودش با بیش فرضهایی که در ذهن دارد ، متن را تفسیر می کند گویا متن را به نطق می آورد .
چگونگی دلالت الفاظ متن بر معانی
در محاورت عرف و عادی ، دلالت الفاظ بر معانی بر سه قسم می باشد :
1.بعضی از الفاظ دلالت صریح بر معانی می کنند مانند گزاره های ( روز جمعه تعطیل است ) که به آن نص هم گفته می شود در این صورت چنین گزاره هایی به تفسیر نیاز ندارند و شک در چنین گزاره هایی ، نوعی بد فهمی است . متون دینی ما اعم از کتاب و سنت خالی از این نوع گزاره ها نیست .
2. بعضی از الفاض دلالت صریح بر معانی ندارند بلکه ظهور در معانی دارند بطوری که در حد (نص) نیستند ولی قابل اعتماد بوده و احتمال خلاف در ان بسیار ضعیف است .
3. دلالت بعضی از الفاظ بر معانی مبهم است بطوری که مراد متکلم ، دیتگیر خواننده نمی شود . در این صورت باید برای آن متن ، دنبال چاره جویی رفت . در همین قسمت است که متشابهات مطرح می شود یعنی بعضی از الفاظ دلالتشان بر معانی برای ما مشتبه می شود نه دلالت صریح دارند که نص باشند و نه دلالت بر ظهور که قابل اعتماد باشند در این صورت باید متن رابه نحوی تفسیر کرد که مراد متکلم آشکار شود . باید دانست که راه آن ، قول به تعدد قرائت ها نیست بلکه باید به روشی که از طرف معصومین (علیه السلام) تعیین شده مراجعه کرد و آن روش گاهی ارجاع متشابهات به محکمات است و در غیر این صورت رجوع کردن به روایات اهل بیت (علیه السلام )می باشد . حال سؤالی که مطرح می شود این است که وضعیت متون دینی چگونه است ؟ آیا شامل هر سه قسم دلالت می باشد ؟ یا اینکه اصلا شریعت گنگ و صامت است و همه ی آنها جزء متشابهات می باشند و تحصیل معنای آن در گرو تفسیر خواننده است و خود به تنهایی بر معنایی دلالت نمی کند . طرف داران هرمنو تیک ، مبلغ دیدگاه دوم هستند و آن را به صورت قضیه ی کلیه مطرح می کنند و صامت بودن متن را به مبهمی متن سرایت می دهند . دیدگاه دیگر طرف داران ناطق بودن متن و شریعت به صورت قضیه ی جزئیه هستند به این بیان که شریعت ( قرآن و سنت ) مشتمل بر نصوص و ظواهری است که دلالت آن بر مقصود جزمی است و در کنار آن بعضی آیات و روایات مبهم و متشابه وجود دارد . صاحب نظریه ی تکثر گرایی قرائت متون دینی در این باره می نویسد : ( آدمیان هم در مواجهه با کتاب های منزله و هم در مواجهه با امر متعالی ، محتاج تفسیرند و از متن صامت یا تجربه ی خام باید پرده برداری کنند و آنها را به صدا در آورند . اجمالا سخن در قبض و بسط این است که فهم ما از متون دینی بالضروره متنوع و متکثر است و این تنوع و تکثر قابل تحویل شدن به فهم واحد نیست و نه تنها متنوع و متکثر است بلکه سیال است . دلیلش هم این است که متن صامت است و ما همواره در فهم متون دینی و در تفسیر آنها از انتظارات و پرسش ها و پیش فرض های برون دینی که متغیر و سیال است کمک می گیریم ( 2 ) اینکه شریعت صامت است یا ناطق بازگشت به نسبی یا عدم نسبی بودن فهم دارد که ما در اینجا به تبیین آن می پردازیم : یکی از خطر ناک ترین عامل برای نابودی دین ، پذیرش فرضیه ی نسبیت فهم است . با قبول این فرضیه ، هیچ تضمینی برای دین و ضروریات آن وجود نخواهد داشت . ما در اعتقادات دینی قائل به یک سری از مسائلی هستیم که از ضروریات دین محسوب می شوند مانند وجود خدا ، عصمت ، معاد . در وجود اینها قطع لازم است و اگر در حقانیت این گزاره ها قطع و یقین نداشته باشیم از ما پذیرقته نیست . اگر چه مواردی از اینها عقلی هستند مانند وجود خدا ، اصل نبوت و ... . ولی خیلی از موارد ، از متون دینی ( کتاب و سنت ) فهمیده می شود و با مراجعه به متون دینی استخراج می شوند لذا اگر قائل شویم به اینکه ما نمی توانیم از متن فهم قطعی داشته باشیم و هر کس فهم مخصوصی نسبت به آن متن داشته باشد در این صورت دیگر فهم یقین آور نخواهیم داشت چون فهم ها ( قرائت ها ) متعدد می شوند و هر کدام برای صاحب خود حجت می باشد . با این بیان ، فهم نسبی می شود یعنی هر کس با مراجعه به کتاب و سنت ، با پیش فرض هایی که دارد آن را به دلخواه معنی می کند به عبارت دیگر ، فهم و شناخت حقیقی به شریعت ، دست نیافتنی خواهد بود این فرضیه ( نسبیت فهم ) همن معنای تفسیر به رای است که ائمه (علیه اسلام )ما را از آن برحذر داشته اند ( 3) . قائلین به نسبیت گرایی دین را از معرفت دینی جدا می کند و معتقدند حقیقت دین ، مقدس است ولی معرفت دینی این طور نیست . (4) آقای جوادی آملی حفظه الله حدود 14 (5) اشکال بر نظریه ی نسبیت فهم وارد می کنند که به چند نمونه اشاره می کنیم :
1 – خود شمولی قضیه : برخی عقیده دارند همه ی قضایا فهمشان نسبی و مشکوک هستند ، این دسته اگر بگویند مشکوک بودن قضایا ، شامل این قضیه ( همه ی قضایای فهمشان نسبی و مشکوک هستند ) نمی شود ، یعنی فقط این قضیه یقینی است ، در این صورت مدعایشان که می گفتند همه ی قضایا مشکوکند نقض می شود . پس بعضی از گزاره ها یقینی هستند . اگر هم بگویند : حتی این قضیه را شامل می شود در این صورت می گوئیم چگونه با گزاره ی مشکوک ، ادعای یقین می کنید .
2 – مخالفت با ایمان : ایمان به هر چیز خصوصا در آموزه های دینی مانند وجود خدا ، نبوت ، معاد و ... از سنخ اعتقاد است و اعتقاد هم همیشه با یقین همراه است یعنی ایمان به خدا ، پیامبر و ... قطعا با قطع و یقین عجین شده است ، بدون یقین ایمان معنی نخواهد داشت . قائلین به نسبت فهم چون فهم شریعت را متاثر فهم طبیعت می دانند لذا متون دینی را مطلقا صامت می دانند و قائلند همه ی متون دینی اگر چه نص هم باشند ، نیاز به تفسیر دارند مجتهد شبستری می گوید : ( هر گاه فرضا از فهمیدن معنای یک ( نص ) هیچ اختلافی بروز نکند این موضوع به سبب دلالت خود به خود متن بر معنی و بی نیازی آن از تفسیر نیست ، بلکه بدین سبب است که همگان آن را به گونه ی واحد تفسیر می کنند ) ( 6) که در این گفتار حتی نص را که دلالت صریح بر مرا دمتکلم دارد آن را متوقف بر پیش فهم می کند .
نقد بررسی فرضیه (تاثیرپیش فرضهای مفسر در فهم )
در نقد و بررسی این فرضیه نکاتی وجود دارد که بیان می شود : الف ) صاحبان این فرضیه ، نیازمندی مفسر به پیش دانسته و یا پیش داوری را در تفسیر متن و به نحو کلیت سرایت دادند ، با توجه به ذلالت الفاظ متن برمعانی که قبلاً گذشت ، باید بین نص و غیر نص تفکیک قائل شد ، آن دسته از متونی که الفاضشان با صراحت دلالت بر معانی می کنند که اصطلاحاً نص نامیده می شود ، بطور قطع ، نیاز به تفسیر مورد نظر صاحب فرضیه ندارند . فقط آن قسمت از متونی که نه نص و نه ظاهر می باشند ، مورد بحثند که آیا پیش دانسته های مفسر در تفسیر انها نقش دارند یا خیر ؟ بنا براین تاثیر پیش داوری در تفسیر متن ، اکر متن نص و یا ظاهر باشد پذیرفتنی نیست . ب) پیش دانسته های مؤثر در تفسیر متن را میتوان به دو قسم تقسیم کرد : ا) پیش دانسته های موجه 2) پیش دانسته های غیر موجه . بعضی از پیش دانسته هابرای فهم متن ، ضروری و لازمند ، به عنوان مثال مفسر یک متن باید پیش از تفسیر آن از علوم مورد نیاز در آن بر خوردار باشد ، به زبان متن آشنا باشد ، با روحیات و اهداف مولف آشانایی کافی داشته باشد و ... .تا بتواند مراد مولف را درک کند . این قسمت از پیش دانسته ها برای فهم هر متنی لازم است و در آن مناقشه ای نیست به این نوع پیش دانسته ها ، پیش دانسته های موجه گفته می شود . بعضی دیگر از پیش دانسته ها نه تنها نقش کلیدی در فهم مراد متکلم ندارند بلکه نوعی تفسیر به رای محسوب می شوند این نوع پیش دانسته ها عبارتند از چیز هایی که مفسر به دلخواه خود در ست می کند به عنوان مثال کسی که نظرش درباره خداوند ، تجسد و یا تثلیت باشد اگر او با پیش داوری نخواهد آیات توحید را تفسیر کند و پیش دانسته های خود را در تفسیرش دخالت دهد ، این نوعی تفسیر به رأی است در نتیجه این ایات را طبق پیش دانسته خود تفسیر می کند . (7) گادامر می گوید : در تلاش برای حذف مفاهیم شخصی در تاویل نه فقط ناممکن بلکه آشکار ا کار بیهوده و پوچ است تاویل کردن دقیقاً به معنای بهره گیری از پیش فهم های شخصی خویشتن است به گونه ای که معنای متن برای ما به سخن در اید (8) ( مرگ مولف ) از طرف افراطیون هرمنوتیکی از جمله شلایر ماخر و گادامر مطرح می شود ، حکایت از همین معنا می کند . کثرت گرایان مسلمان نیز با اخذ مبنای فوق از غرب یکی از مهمترین دلایل خود را صامت انگاشتن متون دینی قرار دادند و مدام از صامت بودن شریعت ، سخن را ندند ، چنانچه نوشتند :عبارت نه آبستن بلکه گرسنه معانی اند ، حکیم آنها را چون دهانهای باز می بیند نه چون شکم هایی باز ، متن معنای خود را بر دوش ندارد ، متن را باید در زمان قرار داد ، متن مسبوق به نظریه است ) (9) خوب است در اینجا به شبهه ای که از طرف قرائت گرایان مطلق مطرح شده بپردازیم و بررسی کنیم . (10)دکتر سروش با اشاره به روایت ذیل حضرت علی (علیهم السلام ): ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق و لکن اخبر کم عنه ( 11) می نویسد : امام علی (علیه السلام) که در قرآن شناسی در عالم اسلام از همه سبق می برد ، مسلمین را فرمان می داد که این قرآن صامت را به نطق در اورید . از او بپرسید و علاج درد خود را از او بخواهید . در ارزشیابی این دیدگاه در ابندا این سوال مطرح می شود که آیا معنای نهایی متن برای خواننده دست یافتنی است یا نه ؟ به دیگر سخن آیا متن خود صامت است یا ناطق ؟ اینجا بنظر می رسد بین هر منوتیک کلی و جزئی خلط کرده اند . همانطور که قبلاً گفته شد دلالت الفاظ بر معانی بر سه قسم است ( نص ، ظاهر ، مبهم ( متشابه ) متنهایی که نص در معنا است صریح در معنا و نیت مولف است و به تعبیری( تک معنایی ) و ناطق اند . متنهایی که ظاهر در معنا هستند در واقع نه ناطق محض اند و نه صامت اند به دلیل سیره عقلا و حکم عقل قابل احتجاج و معتبرند . قسم سوم متنها ، متنهای مبهم و صامت است که به سخن در اوردن آنها نیازمند مؤنه زیادی است که بعد از ان باز دست یابی به نیت مولف قطعی نخواهد بود . هر منوتیک بین متن قسم اول و سوم و حداکثر قسم دوم خلط کرده اند و مدعایشان را به صورت موجبه ی کلیه بیان کرده اند . دکتر سروش انقسام متن به محکم و متشابه را می پذیرد که آن با صامت انگاری همه ی متن ها سازگار نیست ، مگر اینکه از محکمه معنای دیگری را اراده کرده باشد ( 12 ) با توجه به مطالب گذشته روشن می شود که صامت انگاری قرآن در روایات و تفسیر پذیری آیات اختصاصی به آیات متشابه و مبهم دارد که خود آیات هم صریح و نص در این مطلب می باشد . از جمله اینکه ( تلک آیات الکتاب المبین ) حجر / 1 .
ادله ی ناطقیت قرآن
بعد از بیان نظرات نسبی گرایان و بررسی اجمالی آن به بیان ادله ی ناطقیت قرآن ( عقلی و نقلی ) می پردازیم .
1. دلیل عقلی: بدیهی است که هدف شریعت ، هدایت انسانها به کمال و سعادت دنیا و آخرت است . و هدایت شریعت هم منوط است به اینکه همه ی مردم پیام آن را بفهمند ، شارع حکیم در صورتی می تواند ادعای هدایت گری کند که بتواند پیام خودش را همان وحی باشد ، به همه بفهماند ، ولی اگر شریعت ( وحی ) صامت باشد ، شارع نمی تواند پیامش را به همه تفهیم کند ، در نتیجه ارتباط شارع با مردم قطع شده و این خلاف حکمت است . بنابر این حکمت شارع اقتضا می کند شریعت او ناطق و پر سخن باشد تا بتواند آنچه هدایت حقیقی برای انسانها محسوب می شود به آنها ارئه شود .
2. دلیل نقلی : الف قرآن ، قرآن مجید در آیات متعدد با واژه های مختلف ، دلالت بر صراحت متن شریعت می کند و بر کسی پوشیده نیست : 1.و نزلنا علیک الکتاب تبیان ً لکل شیء . نحل / 89 . 2- لقد یسرنا القرآن لذکر فهل من مذکر . قمر / 17 .
3. روایات : معصومین علیه السلام صحت و سقم روایات را ارجاع می دهند به قرآن . این بیانگر آن است که دلالت الفاظ آن برهانی قطعی می باشد . 1 . امام صادق (علیه السلام ) : « فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه » ( 13) . وقتی امام معصوم صحت خبر را منوط به موافقت با قرآن می داند ، چگونه ممکن است تمام قرآن صامت و گنگ باشد . 2 . امام علی (علیه السلام ) می فماید : « ان الله بعث رسولاً هادیا بکتاب ناطقاً بامر قائم » .(14) با توجه به ادله ی یاد شده می توان نتیجه گرفت فرضیه ی صامت انگاری شریعت ، فرضیه ای نا کار آمد و فرضیه ی ناطقیت شریعت ، کار آمد و مورد پذیرش خواهد بود .
پیامد تعدد قرائت ها
در پایان لازم است بعضی از پیامد هایی که نسبی گرایی و تعدد قرائت ها را به دنبال دارد را بیان کنیم . یکی از خطر ناک ترین عواملی که دین را تهدید می کند همین مسئله ی تعدد قرائت ها می باشد . معتقدان این فرضیه هیچ گاه به پذیرش سنت های دینی پیامبران الهی تن نمی دهند ، آنها در علت عدم پذیرش ، قائلند ما در این مسئله قرائت دیگری داریم و قرائت خودشان را حتی بر قرائت معصومین (علیه السلام ) مقدم می دارند . 1. احیای بدعت گذاری و ترک سنت ها . یکی از خطر های نابودی حقیقت دین بدعت در آن است . بدعت یعنی چیزهایی که از دین نیستند داخل در دین شوند . در فرض تعدد قرائت ها ، سنت پیامبر اسلام (صل الله علیه وآله) که جای هیچ خطایی در آن نیست ، ترک خواهد شد . چون آنها سنت اسلامی طبق برداشت خود تفسیر می کند و نتیجه ی آن ترک سنت حقیقی و بدعت خواهد بود (15) . 2. نابودی اهل دین . پیامد دیگر ، دین زدایی و نابودی اهل آن است . دینی که تفاسیر مختلف را بر تابد و هر کس اراده کند آن را به دلخواه خود تفسیر کند ، به تدریج اهل آن به فراموشی سپرده خواهد شد . اگر بنا باشد همه ی قرائت ها درست باشد و اعتقاد به توحید و شرک و تثلیث ، همه صحیح باشند ، پس پیامبران الهی برای چه مبعوث شده اند و قرائت مقدس که همان کلام خداست کدام خواهد بود . ( 16) 3 . بی تاثیر بودن دعوی انبیاء (علیه السلام ) . در میان پیامبران الهی تعدادی از پیامبران صاحب شریعت بوده و به آنها اولوالعزم گفته می شود و تعدادی دیگر مبلغ شریعت می باشند . وظیفه ی آنها فهم دین پیامبران تشریعی است . در این صورت اگر هر قرائتی از دین را معتبر بدانیم ، وجود پیامبران تبلیغی لغو و بیهوده خواهد بود ، چون هر کسی می تواند از دین فهمی داشته باشد و دیگر نیازی به پیامبران تبلیغی نبوده تا بیایند دین پیامبران تشریعی را بفهمند و بعد برای مردم تبلیغ کنند . 4. عبث بودن ائمه علیه السلام : فلسفه ی وجودی ائمه (علیه السلام ) این است که فهمی از دین به مردم ارائه دهند تا مردم با تبعیت از آنها ، راه درست را بیابند و از انحراف ها نجات یابند و با توجه به حدیث ثقلین ، وجود ائمه (علیه السلام ) در کنار قرآن لازم و ضروری بوده و تفسیر مفاهیم قرآن ، بی توجه به آراء و قرائت ائمه (علیه السلام ) چنگی به دل نمی زند . حال با قبول فرضیه ی قرائت ها و معتبر دانستن آنها ، ائمه (علیه السلام ) چه جایگاهی خواهند داشت ؟ بنا بر این پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله) با قرار دادن عترت در کنار قرآن اعلام کرده هیچ قرائتی از دین غیر از قرائت اهل بیت (علیه السلام ) معتبر نخواهد بود .
نتیجه گیری :
با اندکی تدبر در مطالب یاد شده ( پیامد تعدد قرائت ها ) در می ابیم که حق ، جز واحد نخواهد بود و بقیه همه باطلند چون قرآن می فرماید ( فماذا بعد الحق الا الضلال ) . و می توان نتیجه گرفت شریعت مقدس اسلام شریعتی است گویا و ناطق و فهم صریح آن برای آحاد مردم با وجود شرایط میسر است و نتیجه ی ان ثبات معرفت دینی ، عدم امکان بازسازی و استحاله ی نوسازی دین و شریعت است . و کلیه ی وجوه قابل فهم از شریعت در خود متون شریعت آمده است و سابقه و پیشینه ی فکری تنها نقشی که دارد ایجاد توانایی برای فهم همان وجود مندرج در متون دینی است و نه بازسازی و معماری دین .
پی نوشت ها :
1.معرفت دینی ، صادقی لاریجانی ، ص 155
2. صراطهای مستقیم ، عبد الکریم سروش ،ص2
3. اصول کافی ، ج 8 ،ص69. امام علی (علیه السلام ) : ( ایاک اأن تفسیر القرآن برایک )
4. قبض و بسط تئوریک شریعت ، دکتر سروش ، ص 504
5. شریعت در آینه ی معرفت ، آیه الله جوادی آملی ، ص 254
6. هرمنوتیک کتاب و سنت ، مجتهد شبستری ، ص15
7. کلام فلسفی ، محمد حسن قدردان قراملکی ، ص255
8. هرمنوتیک مدرن ، ص 234
9. قبض و بسط تئوریک شریعت ، عبدالکریم سروش ، ص 294
10. همان ، ص 270
11. نهج البلاغه ، خطبه 157
12. قبض و بسط تئوریک شریعت ، عبدالکریم سروش ، ص 508
13. اصول کافی ، مرحوم کلینی ، ج1، ص 88
14. نهج البلاغه ، خطبه ، 169،ص92
15. تعدد قرائتها ، مصباح یزدی (حفظ الله ) ،ص 85
16. همان ، ص 86
منابع :
1.قرآن کریم
2. نهج البلاغه
3. الاصول من الکافی ، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی . دار الکتاب الاسلامیه ، تهران ، 1374ق
4. کلام فلسفی ، محمد حسن قدردان قراملکی ، انتشارات وثوقی ، چاپ اول 1383
5. شریعت در آینه ی معرفت ، آیه الله جوادی آملی ، مرکز نشر فرهنگی رجاء چاپ دوم ، 1373
6. قبض و بسط تئوریک شریعت ، عبدالکریم سروش ، موسسه ی فرهنگی صراط ، چاپ سوم ، 1373
7. معرفت دینی ، صادق لاریجانی ، چایخانه علامه طباطبائی ، چاپ اول ، 1370
8. نقد نظریه ی شریعت صامت ، حسین غفاری ، انتشارات حکمت ، چاپ اول 1368
9. منابع اینترنتی
/ع