یکی از مسائلی که به خصوص در سال های اخیر از طرف برخی از روشنفکران به تقلید از مباحث الهیاتی غربی مطرح شده بحث از تسامح و تساهل در مذهب است این بحث که نسبت تنگاتنگی با تکثرگرایی و پلورالیزم معرفتی برقرار کرده این ضرورت را ایجاب می کند که با توجه به مبانی قرآنی به بررسی آن پرداخته شود مقاله حاضر درصدد بررسی این مسئله با توجه به نصوص دینی است که از منبع فصلنامه نقد و نظر انتخاب شده است.
برخی مدعیان و داعیان غربی پلورالیسم مانند جان هیک بر این پندارند که لازمه «انحصارگرایی دینی»، عدم مدارا و نفی زندگی مسالمت آمیز با پیرون ادیان دیگر است. برخی از مترجمان و نویسندگان بومی نیز تقلیدا بحث ناسازگاری یا تقیید اصل مدارا و تسامح با اصل «انحصار مستقیم به اسلام» را مطرح کرده اند.
به نظر ما نیم نگاهی به کتاب و سنت، بطلان توهم فوق را آشکار می سازد و از باب نمونه به برخی آموزه های اسلامی در این خصوص اشاره می کنیم:
1- اجباری نبودن پذیرش اسلام
یکی از خاستگاههای خشونت و تهدیدکننده زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان مختلف در یک جامعه، تئوری «اجبار در انتخاب دین» است. یک جامعه ممکن است از پیروان ادیان مختلف (حق و باطل) ترکیب یافته باشد. الزام و اجبار همه گروهها به یک آیین می تواند همزیستی را با تهدید مواجه کند، چنان که تاریخ بعضی از این گونه رفتار را در خود ضبط کرده است4.
آیین مقدس اسلام هرچند همه مردم و فرقه های مختلف را به سوی خود دعوت می نماید و عدم پذیرش آن را - از سر عناد و انکار- مساوی با عذاب در سرای دیگر (قیامت) می داند؛لکن حساب دنیا و آخرت مردم را از یکدیگر تفکیک می کند. به این معنی که قرآن در وهله نخست همه مردم را به پذیرفتن اسلام فرامی خواند و پیغمبر(ص) نیز آخرین وسع و جهد خود را در این راه مبذول داشتند و دست به جهاد برای رفع موانع دعوت نیز زدند با این وجود مردم را به انتخاب اسلام، مجبور نمی کردند. گرچه یادآور می شوند که عدم پذیرش اسلام اگر در این دنیا مجازات و کیفری در پی خود ندارند، اما در آخرت، انسان ها مسئول اعمال خودشان خواهند بود و کیفر خواهند شد5.
اینک به برخی از آیاتی که اکراه و اجبار در پذیرفتن اسلام را نفی می کند، اشاره می شود:
لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی.
مفسران در شأن نزول آیه نوشتند که گروهی از فرزندان مسیحیان تازه مسلمان از پذیرفتن اسلام امتناع ورزیدند، پدرانشان بعد از یأس از اسلام فرزندان مسیحی خود از طریق مسالمت آمیز، شکایت آنان را به محضر پیامبر(ص) بردند تا آن حضرت با استفاده از الزام حکومتی آنان را مجبور به اسلام نماید. آیه فوق برای نهی از الزام بر پیامبر(ص) نازل شد.
«قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر»6
(بگو این حرف حق است از پروردگارتان هر کس می خواهد ایمان بیاورد و کس می خواهد کافر گردد کهف 29)
«انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا»7
(ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شاکر باشد خواه ناسپاس انسان 3)
خداوند در این دو آیه نخست به غایت اصلی خود از خلقت یعنی هدایت مردم بر صراط مستقیم تأکید می کند و به دنبال آن یادآور می شود که هدایت فوق اجباربردار نیست، هرکس آزاد و مختار است که در این دنیا یکی از دو گزینه (ایمان و کفر) را برگزیند.
فان تولوا فانما علیک البلاغ 8 (اگر از پذیرش اسلام سرپیچی کند بر تو تنها ابلاغ رسالت است آل عمران 20)
و ما انت علیهم بجبار 9 (تو مأمور به اجبار آنها نیستی ق 45)
فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمسیطر 10(تذکر ده که تو فقط تذکردهنده تو سلطه گر بر آنها نیستی جاثیه 21-22)
آیات فوق، شأن و وظیفه پیغمبر را تبلیغ و رساندن پیام الهی بر مردم توصیف می کند و خاطرنشان می کند که ایمان مردم می بایست آزادانه و از روی بصیرت و برهان باشد و توسل به نیروهای قهریه مفید نخواهد افتاد.
آموزه فوق، روش همه انبیاء الهی بوده است. چنان که حضرت نوح خطاب به قوم خود می فرماید:
من چگونه می توانم شما را ملزم به آیین خود نمایم، درحالی که قلب هایتان از آن اکراه دارد.
«انلزمکموها و انتم لها کارهون»11. (آیا ما می توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم با این که شما کراهت دارید؟ هود 28)
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می گوید:
«یک سلسله آیات در قرآن داریم که در آن تصریح می کند که دین باید با دعوت درست بشود نه با اجبار، این هم باز مؤید این مطلب است که اسلام نظریه اش این نیست که به زور به مردم بگوید: یا مسلمان بشوی و اگر نه، کشته می شوی. این آیات هم به شکل گیری مفهوم آن آیات مطلق [جهاد] را- به اصطلاح- روشن می کند.»12
2- طرح گفت وگوی منطقی با ادیان دیگر
یکی از خاستگاه های تفاهم و تسامح و همزیستی گروه ها و مکاتب مختلف در یک جامعه، گشودن دریچه گفت وگو و مذاکره منطقی است. آیین مقدس اسلام از بدو تولد خویش به این نکته توجه داشته است و از پیامبر خویش می خواهد بنیان تبلیغ و معرفی دین خود را بر اصل گفت وگو و منطق بنا نهد. اهمیت و جایگاه گفت وگو در قرآن به قدری دارای ارج و منزلت است که کاربرد واژه گفت وگو (قول و مشتقات آن) بعد از لفظ جلال «الله»، رتبه اول را دارد13.
قرآن کریم از پیامبر می خواهد که بنیان تبلیغ و معرفی دین خود را چه در مواجهه با مخالفان و چه در مواجهه با مسلمانان بر اصل گفت وگو و منطق و حکمت و جدال احسن قرار دهد.
«ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه و جادلهم بالتی هی احسن».41«ولاتجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن».51
این دو آیه، استراتژی تبلیغ و دعوت اسلام را اتکاء به «برهان»، «موعظه» و «جدال احسن» معرفی می کند و به پیامبر اسلام یادآور می شود حتی در گفت وگو و مجادله پیروان ادیان دیگر مبادا از «جدال احسن»، تعدی نماید. مفسران در تبیین «جدال احسن» به گفت وگو براساس رفاقت و نرمی و دوری از تندگویی و طعن و اهانت اشاره می کنند.61 شهید مطهری آیات فوق را دلیل دیگر بر نفی اکراه در انتخاب دین در اسلام ذکر می کند.
البته قصد اسلام از انفتاح بابت گفت وگو با ادیان دیگر، اظهار و اثبات براهین حقانیت خویش است تا به این وسیله پیروان ادیان دیگر با بصیرت و برهان گام به صراط مستقیم نهند، اما اسلام از تز مشهور «یا همه یا هیچ» حمایت نمی کند و بر این اعتقاد نیست که در صورت عدم بازدهی مطلوب دیالوگ باب گفت وگو را بسته به شیوه های دیگر باید توسل جست، بلکه حتی در صورت عدم حصول نتیجه مقصود قرآن کریم همچنان بر استمرار گفت وگوی ادیان تاکید ورزیده درصدد تحصیل نتایج دیگر است. چنان که ذیل آیه فوق از پیامبر(ص) می خواهد که در گفت وگوی خود با اهل کتاب به پیوند مذهبی مسلمانان با اهل کتاب در کلیات ایمانی مانند اصل توحید و ایمان مسلمانان به کتاب آسمانی آنان تصریح کند تا بستر تفاهم و مدارای پیروان دو دین هموار گردد.
... و قولوا امنا بالذی انزل الینا و انزل الیکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون.»71
و (به اهل کتاب) بگویید: ما به تمام آن چه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده ایم و معبود ما و شما یکی است و ما در برابر او تسلیم هستیم عنکبوت 64)
خداوند متعال در آیه دیگر ضمن دعوت اهل کتاب به الهیات مشترک آنان را از آلودن گوهر ادیان آسمانی (توحید) به آفت شرک برحذر می دارد.
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سوآء بیننا و بینکم ان لاتعبدوا الا الله و لانشرک به شیئا»81
(بگو ای اهل کتاب بیایید به سوی سختی که میان ما و شما یکسان است که جز خدا را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم آل عمران46)
آیه فوق از اهل کتاب می خواهد در زیر چتر واحد و مشترک آسمانی یعنی اصل توحید جمع شده و به همزیستی خود با مسلمانان ادامه دهند.
3-نهی از استثمار و نفی اطاعت بندگان
یکی از مؤلفه های جامعه مطلوب و مدینه فاضله- و به اصطلاح امروزی جامعه مدنی،- برابری حقوق افراد جامعه و عدم بندگی انسانهای ضعیف در برابر انسانهای قوی و متمول است و به بیانی باید سفره استثمار فردی یا حکومتی از جامعه انسانی رخت ببندد و به جای آن بستر آزادگی و برابری حقوق تمامی انسان ها گسترده شود، قرآن کریم نیز از این نکته ظریف غافل نمانده ولی این که یک پیامبر الهی با قوه قهریه مردم را به اطاعت خود فرا خواند، به شدت برخورد کرده است. آیه دیگر یکی از اهداف پیامبران را آزادی مردم از بندگی طاغوتیان زمان ذکر می کند.
برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند کتاب آسمانی و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید: غیر از خدا، مرا پرستش کنید» (آل عمران، آیه 97)
خداوند در آیه ذیل یکی از وظایف پیامبر اسلام را رهایی مردم از زنجیر استعمار طبقه خاص معرفی می کند.
«بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آن ها بود (از دوش و گردنشان) برمی دارد» (اعراف، آیه 751).
در آیه دیگر اهل کتاب را از تکبر و روحیه نژادپرستی و استثمار یکدیگر بر حذر می دارد.
«قل یا اهل الکتاب... لایتخذ بعضناً بعضا اربابا من دون الله».12 (ای اهل کتاب بعضی از ما بعض دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد آل عمران 46)
حضرت علی(ع) نیز هدف بعثت پیامبر اسلام(ص) را آزادی مردم از استثمار و عبادت بندگان به سوی پروردگار ذکر می کند.22
4-مدارا با کافران
شاید از آیات پیشین این توهم پیش آید که همزیستی اسلام با مخالفان اختصاص به پیروان کتابهای آسمانی و عمدتاً یهودیت و مسیحیت (اهل کتاب) دارد، اما اسلام همزیستی با کافران و مشرکان را برنمی تابد و موضع قرآن با آنان موضع مقابله و عدم مدارا است. لکن ضعف توهم فوق نیز از تامل در مجموع آیات ناظر به چگونگی مواجهه با کفار آشکار می شود.
تامل در مجموع آیات جهاد و مقابله با کفار و مشرکان ما را به این نکته رهنمون می سازد که جهاد با کفار به دلیل مقابله آنان با اسلام ومسلمانان است. 32 و اگر کفار به صرف اعتقاد کفر یا شرک خود باقی بمانند و دست به شیطنت و ستیز با مسلمانان نزنند، قرآن نه تنها دستوری به مقابله و جهاد با آنان نمی دهد که پیغمبر اسلام را به مدارا و صلح نیز فرا می خواند:
«و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم.»42
«و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی، و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست.»
«فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلا.»52
خداوند اصل مدارا را حتی درباره منافقانی دریغ نکرده و در آیه ای پس از امر به مقاتله با منافقان در کارزار جنگ قایل به استثناء شده و منافقاتی را که بین آنان و مسلمانان پیمانی است یا از جنگ خسته شده اند و تمایل به صلح دارند، امر به آتش بش با این دسته می دهد.
«هرگاه از این کار [توبه] سرباز زنند [و به اقدام به ضد شما ادامه دهند] هر جا آنها را یافتید، اسیر کنید، و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید. و از میان آنها دوست و یار و یاوری را اختیار نکنید، مگر آن که با هم پیمانان شما پیمان بسته اند، یا آنها که به سوی شما می آیند و از پیکار با شما، یا پیکار با قوم خود ناتوان شده اند.» (نساء98 و 09) قرآن کریم علاوه بر صلح و سفارش زندگی مسالمت آمیز با کفار، مسلمانان را به نوعی به نیکوکاری و احسان و اجرای عدالت در حق آنان توصیه می کند.
«خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارشان بیرون نراندند نهی نمی کند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.» (ممتحنه آیه8).
خداوند در این آیه شریفه ملاک و موضوع مقابله و عدم مدارا با کفار را صرف عقیده شان ذکر نمی کند، بلکه ملاک، قتال کفار با مسلمانان و آزار و اذیت آنان است، از این رو آیه امر به احسان و نیکوکاری در حق کفار می دهد که با جبهه اسلام در حال ستیز و مقابله نباشند.
«به هر حال) با آنها (کفار) مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکی ها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان.» (اعراف آیه991)
آیه فوق یکی از بنیادی ترین دستورهای اخلاقی اجتماعی برای مدارا و همزیستی به شمار می رود. خداوند در این آیه درباره کفاری که به حضرت محمد(ص) ایمان نمی آوردند و بعضا موجبات اذیت و آزار جسمی و روحی آن حضرت را فراهم می آورند، دستورگذشت و عفو (چشم پوشی از بدی ها و انتقام و گزینش راه اعتدال) را صادر می کند. شاید این توهم پیش آید که آیه فوق و عفو
پیامبر اسلام اختصاص به دوران ضعف و عدم قدرت آن حضرت داشت، لکن عفو عمومی آن حضرت در جریان فتح مکه تمامی کفار و مشرکانی 92 را که یک عمر اسباب آزار و اذیت و تبعید و طرح قتل حضرت را فراهم آورده بودند، سستی توهم فوق را نمایان می کند.
آیه دیگر مسلمانان را از ناسزا گفتن و دشنام دادن به کفار و معبود آنان باز می دارد تا بدین سان بستر درگیری ها و ناسزا گفتن کفار برشعایر و مقدسات دینی فراهم نیاید.
«ولاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبواالله عدوا بغیر علم»03 (کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید مبادا آنها از روی جهل خدا را دشنام دهند انعام 701)
سیره پیامبر(ص) در مدارا
الف- مساوات مردم : حضرت محمد(ص) با الهام از آیات قرآن، در برابر مخالفان و منکران دین، رفتار بسیار خوش و عاطفه آمیزی داشت. حضرت همه مردم را فرزندان یک آدم و خاک و مخلوق خداوند وصف می کند که با تأمل در این نکته نه تنها تساوی مردم استفاده می شود، بلکه می توان از آن خویشاوندی جوهری انسان ها در اصل آفرینش و انتساب به یک خداوند را استنتاج کرد که آن زمینه عطوفت و محبت قلبی و روحی انسان ها به یکدیگر می شود که مبنای اساسی برای اصل مدارات اسلامی است.
«ایها الناس ان ربکم واحد و ان ابائکم واحد کلکم من آدم و آدم من تراب». 13
حضرت ملاک احترام و تکریم الهی را نفس انسانیت و خیررسانی به دیگران توصیف می کند:
«الخلق کلهم عیال الله و احبهم الیه انفعهم لهم». 23 (همه مردم عیال و آفریده یکسان خداوندند خداوند نافع ترین آنها به مردم را دوست دارد)
مردم همه مخلوق و عیال خداوندند [ یعنی هیچ فرق و امتیازی بر یکدیگر ندارند] و محبوب ترین آنها نزد خداوند، کسی است که خیر و نفع او برای سایرین بیشتر باشد.
ب- دفاع از اقلیت های مذهبی: «من ظلم معاهدا و کلفه فوق طاقته فانا حجیجه یوم القیامه ». 33
پیامبر(ص) بارها مسلمانان را به رفتار خوش و انصاف درحق غیرمسلمانان سفارش کرده و فرموده:
«کسی که در حق «معاهد» یعنی اهل کتابی که بین او و اسلام پیمانی بسته شده است، ظلم و ستمی روا دارد، من در روز قیامت حامی آن اهل کتابی علیه مسلمان ظالم خواهم بود.»
ج- رنجانیدن ذمی، رنجانیدن پیامبر است:
«من اذی ذمیا فانا خصمه و من کنت خصمه خصمته یوم القیامه .» 43
دراین روایت نیز پیامبر(ص) هرگونه آزار رسانیدن به اهل کتاب را مساوی به دشمنی با خویش تلقی کرده اعلام می کند که در قیامت برای دفاع از مظلوم- هرچند یهودی- برخواهد خاست.
د- احترام به جنازه یهودی: پیامبر گرامی با جمعی نشسته بودند که جنازه یک یهودی را آوردند. پیامبر برای احترام جنازه به پا خاست. حاضران گفتند: آن جنازه یهودی است. پیامبر بزرگوار فرمود:
«هر موقع که جنازه ای دیدی [ چه مسلمان و چه غیرمسلمان] برای احترام آن از جا برخیزید». 53
ه- اولین منشور آزادی عقیده: یکی از افتخارات بزرگ اسلام انعقاد قراردادهای رسمی صلح جویانه با مخالفان و منکران خود است. پیامبر اسلام در دوران حکومتش عهدنامه های مختلفی با منکران خود منعقد نمودند که به موجب مفاد این عهدنامه ها حکومت اسلامی در مقابل دریافت مالیات ویژه از اهل کتاب خود را متلزم به رعایت حقوق سیاسی و اجتماعی و امنیت اقلیت های مذهبی می کرد. اولین آنها قرارداد صلح با یهودیان در مدینه است که بنا به نظر «پروفسور هوستون اسمیت» این قرارداد در حقیقت اولین منشور و فرمان آزادی عقیده در تاریخ بشریت است. 63 مواد تبصره های این معاهده بسیار مترقی و قرن ها جلوتر از زمان خود است.
یکی دیگر از این معاهده ها قرارداد پیامبر(ص) با مسیحیان نجران است که به موجب آن:
«محمد(ص) پیامبر خدا ملتزم می شود که جان و مال و اراضی و عقاید و معابد آنها [مسیحیان ] از هرگونه گزندی مصون خواهد ماند و هیچ گونه تحمیل و یا تحقیری به آنان روا نخواهد شد و نیز اراضی آنان به وسیله لشکریان اشغال نخواهد گردید. مادامی که اهالی نجران به این پیمان وفادار بمانند، هیچ نیرویی متعرض آنان نخواهد بود.» 73
سیره امام علی(ع) در مدارا
تاریخ زندگانی امام علی(ع) به خاطر وجود فراز و نشیب های فراوان و رویارویی ها با انواع مخالفان چه در زمان برکنار بودن از حکومت و چه در عصر حکومت، قواعد مواجهه با مخالفان را به ما می آموزد، به ویژه رعایت اهم و مهم در مناسبات و مواضع است که آن بزرگوار به صیانت از نهال اسلام، از حقوق خود در موضوع خلافت چشم پوشید، و بالاتر از آن، به همکاری با خلیفه اهتمام ورزید. این درحالی بود که توقع می رفت آن امام بزرگوار به عنوان مخالف سیاسی و برحق خلافت خلیفه گان غاصب، به گوشه ای رفته و به قهر و مانع تراشی روی آرند. سیره نورانی آن حضرت برای کسانی که در حکومت اسلامی در اقلیت قرار دارند و یا احیاناً خود را ذی حق می دانند، درس عبرت و آیینه ای است که در آن روحیه همکاری و همراهی با حکومت به صورت شفاف به تصویر کشیده شده است.
الف- عشق و محبت به تمامی مردم: حضرت(ع) در دستورالعمل اجرایی به مالک اشتر، وی را علاوه بر رعایت اصل قانون و حقوق مردم و عدالت، به محبت و عطوفت قلبی به همه مردم اعم از مسلمان و کافر سفارش می کند:
«اشعر قلبک الرحمه و المحبه لهم و اللطف بهم و لاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک او نظیر لک فی الخلق».83
«ای مالک قلبت را از رحمت و محبت و لطف به مردم آکنده کن و مبادا چون گرگ فرصت طلبانه حقوق آنان را پایمال سازی. زیرا مردم دو قسمند: یا مسلمان و برادر دینی تواند و یا غیرمسلمان [اهل کتاب یا کافر] که در آفرینش مانند تواند.»
ب- احترام به حقوق اقلیت ها: احترام به قوانین و مقررات ادیان دیگر و به رسمیت شناختن آن یکی دیگر از اصول حقوقی اسلام است؛ مثلاً با این که در اسلام ازدواج با محارم مردود اعلام شده است، هیچ مسلمانی حق ندارد با استناد به قوانین شریعت اسلامی، ادیانی را که چنین ازدواجی را حرام نمی دانند، مانند زرتشتیان، زناکار شمارد. این حرمت نهادن به احکام دیگر مذاهب، در سیره زندگانی امامان بزرگوار شیعه بسیار آشکار است.
می فرماید:
«اگر من به داوری و قضاوت بنشینم، درباره پیروان تورات به حکم تورات و بین پیروان انجیل به انجیل و به پیروان زبور به زبور و بین پیروان قرآن کریم به قرآن کریم عمل خواهم نمود.»93
ج- توجه خاص به اقلیت ها: شهر انبار یکی از مناطق تحت حکومت امام علی(ع) بود که مردم آن مسلمان و یهودی بودند. جمعی از لشکریان معاویه به آن دستبرد زدند و زیورآلات برخی از زنان، از جمله یک زن یهودی را به یغما بردند. حضرت از شنیدن این خبر چنان اندوهناک شد که فرمود: «اگر مسلمانی از شنیدن خبر غارت یک زن یهودی که تحت حمایت حکومت اسلامی است، بمیرد، پیش من نه تنها سزاوار ملامت نیست، که شایسته تکریم و اجراست.» (04)
د-پرداخت مستمری به از کار افتادگان اهل کتاب: روایت شده است که امام (ع) در راه به پیرمرد فقیری برخورد. حضرت درباره وضع او از یارانش پرسید: گفتند: او مسیحی است. امام (ع) با خشم و تندی فرمودند:
«شما در ایام جوانی از او استفاده کردید [یعنی او نیز مانند سایرین درایام جوانی خود به این سرزمین خدمت نموده است] تا این که به پیری و ناتوانی رسیده است، آیا سزاوار است که او را به حال خود واگذارید؟»
همان جا حضرت دستور دادند ازبیت المال به او معاش و حقوق پرداخت نمایند. 14
ه- بدرقه همسفر یهودی: حضرت در راه کوفه با یک یهودی همسفر شدند. مقداری به کوفه مانده بود که یهودی راه دیگری را پیش گرفت. حضرت نیز در پی او رفت، آن شخص از حضرت پرسید: پس چرابا من می آیی؟
حضرت فرمود: تو همسفر من بودی و من می خواهم تو را چند قدم بدرقه کنم.
و- تسامح و مدارا در برابر خوارج: خوارج گروهی از لشکریان حضرت علی (ع) درجنگ صفین بودند که در مسئله «حکمیت» از قرارگاه آن حضرت خارج شدند و درجایی دیگر برای خود قرارگاهی تشکیل دادند. اینان تا جایی پیش رفتند که حضرت علی(ع) را تکفیر کردند، و به مخالفت ورزی و تبلیغات علیه آن حضرت پرداختند؛ گاه با حضور درمسجد و عدم اقتدا به ایشان، علنا به حضرت اهانت می کردند. به همین مقدار نیز بسنده نمی کردند گاه در اثنای نماز به دادن شعارهای تند و بعضا ناسزاگویی دست می زدند. 24 با این حال حضرت با آنها مدارا می نمود و دست به هیچ گونه عکس العمل تندی نمی زد و یاران خود را نیز دعوت به سکوت و آرامش می کرد و برکشتگان آنان نیز نماز می گزارد. حتی به آنان اجازه حضور در مسجد را می داد و حقوق آنان را از بیت المال پرداخت می نمود. حضرت مکرر تاکید می کردکه به این اصل ( مدارا) عمل خواهد نمود:«لا نمنعکم مساجد الله ان تذکروا فیها اسمه لانمنعکم من الفیحا مادامت ایدیکم مع ایدینا لانقاتلکم حتی تبدوونا.» 34
ز- سنت مناظره: مناظرات ائمه شیعه با مخالفان و کافران درحالی که حکومت و قدرت در دست مسلمانان بود گواه دیگری بر مدارات اسلامی است که تاریخ موارد بسیاری از آن را ثبت کرده است.
اعترافات متفکران غربی
«الفضل ما شهدت به الاعداء» هنر، آن است که مخالفان یا غیرمسلمانان به فضائل اسلام اعتراف کنند:
1-ویل دورانت:
«اسلام طی پنج قرن از سال 18 تا 567 (007-0021 م) از لحاظ نیرو، نظم بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی، ادبیات، دانش علم طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود». 44
«هرچند محمد (ص) پیروان دین مسیح را تقبیح می کند، با این همه نسبت به ایشان خوش بین است و خواستار ارتباطی دوستانه بین آنها و پیروان خویش است. حتی پس از برخوردی که با پیروان دین یهود داشت، با اهل کتاب که همانا یهودیان و مسیحیان بودند، راه مدارا پیش گرفت.» 54
2- گوستاولوبون:
«زور شمشیر، موجب پیشرفت قرآن نگشت، زیرا رسم اعراب [مسلمان] این بود که هر کجا را که فتح می کردند، مردم آن جا را در دین خود آزاد می گذاردند. این که مردم مسیحی از دین خود دست برمی داشتند و به دین اسلام می گرویدند و زبان عرب را بر زبان مادری خود برمی گزیدند، بدان جهت بود که عدل و دادی که از آن عرب های فاتح می دیدند، مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند.»64
3- روبرتسون:
«تنها مسلمانان هستند که با عقیده محکمی که نسبت به دین خود دارند، یک روح سازگار و تسامحی نیز با ادیان دیگر در آنها هست.» 74
4- میشو:
«هنگامی که مسلمانان (در زمانه خلیفه دوم» بیت المقدس را فتح کردند، هیچ گونه آزاری به مسیحیان نرساندند. ولی برعکس هنگامی که نصاری این شهر را گرفتند، با کمال بی رحمی مسلمانان را قتل عام کردند و یهود نیز وقتی به آنجا آمدند بی باکانه همه را سوزاندند... باید اقرار کنم که این سازش و احترام متقابل به ادیان را که نشانه رحم و مروت انسانی است، ملت های مسیحی مذهب از مسلمانان یاد گرفته اند.» 84
5- کونت هانری دی کاستری:
این نویسنده فرانسوی، بقای نسل یهود را معلول مدارای دول اسلامی با آنان می داند:
«اگر از جنس یهودی تا به حال کسی در این جهان به جای مانده است، بر اثر همان دولت های اسلامی بود که در قرون وسطا آنان را از دست مسیحیان خون آشام نجات دادند... در صورتی که اگر نصارا همچنان به حال قدرت باقی می ماندند و بر جهان حکومت می کردند، نسل یهود را از جهان برمی داشتند.»94
6- آدام متز:
«کلیساها و صومعه ها در دوران حکومت اسلامی چنان می نمودند که گویی خارج از حکومت اسلامی به سر می برند و به نظر می رسید بخشی از سرزمینی دیگر هستند که این خود موجب می شد چنان فضایی از تسامح برقرار گردد که اروپا در سده های میانه با آن آشنایی نداشتند. 05 و...
منبع:روزنامه کیهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb