23 روز از 29 بهمنماه و سقوط هواپیمای ATR شرکت هواپیمایی آسمان گذشت. پروازی که از عروسکی که برای بار آخر گرمای دستان کودک مسافر را حس میکرد تا دانشجو و استادی که دیگر رنگ و نشانی از درس و دانشگاه و آرزوهایی که در سر داشتند و حالا دیگر نخواهند دید در آن حضور داشتند.
به گزارش ، فرهیختگان نوشت: 23 روز انتظار خانوادههایی که درههای دنا جز چند تکه از اعضای بدن جگرگوشههایشان چیزی تحویل آنها نداده است. از روزها و لحظات ابتدایی همه منتظر بودند، لابهلای بازار داغ شایعات همیشه در صحنه عدهای واقعا امیدوار بودند که ممکن است هواپیما سقوط نکرده باشد و عزیزانشان زنده باشند اما خیلی دیر و با تاخیر، بالاخره مشخص شد که هواپیما سقوط کرده است. اما این پایان انتظارها نبود، هواپیما به دلیل دارا نبودن سیستم ELT جانمایی نمیشد و هیچکس نمیدانست که دقیقا کجا سقوط کرده است. تنها چیزی که تغییر میکرد حجم نگرانی و اشک چشمان منتظران و خانوادههای مسافران بود. یک روستایی میگفت که فلان جا سقوط کرده است و آمار و احتمالات میگفتند که جای دیگر، در این بین سیستمهای ماهوارهای روسیه و تجهیزات مکانیابیهای سپاه پاسداران هم ورود کردند تا قصور شرکت هواپیمایی آسمان در تامین قطعه ELT بالاخره بعد از اطلاع نیروهای سپاه پایان یابد و هواپیما جانمایی شود. جایی در میان درههای صعبالعبور و پر از برف و کولاک دنا. جایی که به خاطر شرایط بد جوی گاهی میزان دید تا چند10 متر هم کاهش پیدا میکرد و این یعنی آغاز یک عملیات سخت و دستوپنجه نرم کردن نیروهای امدادی و متخصص با یک وضعیت بحرانی. روزهای ابتدایی همه آنجا بودند مثل همین حالا که همه آنجا هستند.
اولویت ابتدایی رسیدن به لاشه هواپیما و بعد سرنشینانی بود که حالا بعد از گذشت روزها دیگر امیدی به زنده ماندنشان نبود، خانوادهها هم فهمیده بودند و تنها خواستهشان هم دیگر همان پیکرهایی بود که البته نمیدانستند قرار است یک بخشی از آن را داشته باشند. سر و پا ودست و حتی همان عروسکی که دیگر همبازیاش را از دست داده است. مضاف بر این خواستهها، یافتن جعبه سیاه و نوار مکالمات پایانی خلبان و کمک خلبان هم اولویت حائز اهمیتی بود که هم میتوانست علت وقوع حادثه را روشن کند و هم به بازار داغ شایعات پایان دهد. به هرحال تا آخرین لحظه وجود هواپیما در رادار هیچچیز غیرعادی گزارش نشد و ابهامات بیشتر و بیشتر میشد که چطور امکان دارد بدون هیچ اتفاق خاصی هواپیما از رادار خارج شود و تمام 66 مسافر آن جان بسپارند.
مدیریت بحران مثل همیشه بود و به قول همه آنهایی که بودند اگر نمیبود هم فرقی نداشت. همه میخواستند کمک کنند، از هلالاحمریها، نیروهای انتظامی و امنیتی، اورژانس، سپاه پاسداران و حتی کلاهسبزهای ارتش، همه هم آمدند و زود هم آمدند اما کوهستان و شرایط خاص جوی نیروی متخصص میخواست و انبوهی از تجربه که به گفته شاهدان اینهایی که بودند، در هرزمینهای هم که متخصص بودند این کار را خوب بلد نبودند و نتیجه هم همین را نشان میداد، خیلی گذشت تا توانستند برسند آن هم البته اسکیبازان کوهستان بودند، نه این نیروهای سازمانی.
در همین گیرودار و فضاسازیهای رسانهای خبری منتشر شد که همه را متعجب کرد. خبر این بود که یک گروه متخصص کوهنوردی به جعبه سیاه دسترسی پیدا کردند و توانستند آن را از محلی که هواپیما سقوط کرده به پایین بیاورند و حالا هم که آوردهاند درخواست مبلغ 100 میلیون تومانی کردهاند. آنها گفتهاند که قبل از صعود و امدادرسانی مذاکره کردهاند و قرار شده است که اگر به جعبه سیاه دسترسی پیدا کردند و آن را آوردند بعد از دریافت 100 میلیون تومان آن را تحویل نیروهای امدادی و مسئولان بدهند. موضوع جالب بود و طبق معمول حاشیه بر متن سوار شده بود. به هر حال این اتفاق مهمی بود که جعبه سیاه هواپیمایی که جان 66 نفر از هموطنانمان را گرفته، پیدا شده و میتوان علت این سانحه را از استخراج اطلاعات درون آن جستوجو کرد و متوجه شد اما توجهات به سمت آن 100 میلیون تومان و این وعده و شایعه خیالی معطوف شد. کسی هم پیگیر نشد حالا که جعبهسیاه را یافتهاید علت حادثه چه بوده است و اگر آن مبلغ را هم به این گروه یابنده دادهاید، سندش کجاست و آن را منتشر کنید. این همه چیز را جذابتر کرد تا بفهمیم این حاشیه سوار بر متن از کجا آب میخورد و اصل ماجرا چیست. در همین رابطه با فرهاد گلبرگ، مدیرعامل سازمان غیردولتی جستوجو و نجات ارتفاعات ایران و مسئول همان گروه یابنده جعبه سیاه و تعدادی از اجساد مسافران گفتوگو کردیم.
گلبرگ بعد از گلایه و انتقادات شدید از برخی مسئولان و نهادهای حاضر در منطقه و درخواست برای عدم انتشار آن در ارتباط با این ماجرا گفت: « اولین شنبه بعد از حادثه به درخواست سازمان مدیریت بحران از گروه ما که تیم تخصصی هیمالیانوردان و فاتحان اورست بودیم دعوت شد تا به منطقه دنا اعزام شویم و در عملیات یافتن اجساد و جعبه سیاه هواپیما به نیروهای حاضر کمک کنیم. ما هم در آن جا حاضر شدیم و به لطف خداوند متعال در یک نصف روز یعنی از حدود ساعت 9 صبح تا ساعت 15 هم جعبه سیاه را پیدا کردیم و به پایین برگرداندیم و هم 15 تا 16 جسد را به همراه خود آوردیم و تحویل مسئولان حاضر دادیم.»
سپس از آقای گلبرگ پرسیدم که ماجرای آن 100 میلیون تومان چه بود؟ کمی مکدر شد و گفت: «ببینید ما نیروهای متخصصی در کار خودمان هستیم، ما در سال 84 قله اورست را فتح کردیم و بعد از آن به خاطر این اتفاق مهم هم با مقام معظم رهبری دیدار داشتیم. اینجا هم به خاطر تخصص و تجربه ما درخواست حضور ما را داشتند، نمیدانم چه شد که این شایعات به وجود آمد. ما بعد از اینکه از محل سقوط بازگشتیم جعبه سیاه را در اختیار دادستان قرار دادیم و در جریان این تحویل، نیروهای انتظامی، مدیریت بحران، نیروهای امنیتی، اطلاعاتی، استانداری، فرمانداری و نماینده هواپیمایی حضور داشتند و دیدند که چنین ماجرایی اصلا وجود ندارد. همه هم بعد از آن این ماجرا را تکذیب کردند اما برای ما کافی نبود چراکه این توهین آشکاری بود که علیه نیروهای ما صورت گرفت آنجا هم برخی از مسئولان و حاضران ما را اذیت کردند و نگذاشتند کارمان را به خوبی انجام دهیم. بعد از آن هم تصمیم به بازگشت گرفتیم در صورتی که خیلی راحت و به سرعت میتوانستیم باقیمانده اجساد را به پایین کوه انتقال دهیم تا خانوادهها این مقدار چشم انتظار نمانند اما نگذاشتند که کار کنیم و در همین مدت آنقدر حاشیهسازی برای ما انجام دادند که هنوز درگیر آن هستیم.»
گلبرگ در همین ارتباط نامهای را در اختیار رسانهها قرار داد تا زوایای مختلف ماجرا بر همگان روشن شود، شرح نامه به این صورت است: «اینجانب بهعنوان مسئول مستقیم عملیات جستوجوی اجساد و قطعات هواپیمای سانحه دیده آسمان در کوه دنا که با حکم معاون وزیر و رئیس محترم سازمان مدیریت بحران کشور به منطقه اعزام شدیم، بدینوسیله ادعا مطروحه در بعضی از سایتها و شبکههای مجازی تحت عنوان تحویل جعبههای cvr – fdr بهشرط دریافت وجه را تکذیب میکنم و موید این مطلب تحویل جعبهها بدون هیچ شرطی به مسئولان محترم ازجمله دادستان – فرماندار – نمایندگان سازمان هواپیمایی – نیروهای اطلاعاتی – امنیتی و انتظامی است که صورتجلسه آن موجود است و علت تاخیر در ارسال جعبهها از ارتفاعات در ساعت پایانی روز با صلاحدید مدیریتی اینجانب و با موافقت معاون استاندار انجام شده است. از این فرصت استفاده کرده و از همه کوهنوردان ایثارگر و دلسوز که ما را در این امر یاریدادند و بدون هیچ چشمداشتی در کوتاهترین زمان این خدمت عظیم را به سرانجام رساندند، تشکر و قدردانی مینمایم. بیتردید کسانی که به هر نحو مانع خدمترسانی و اتمام کار شدند نیز در پیشگاه عدل الهی پاسخگو خواهند بود.»
مدیرعامل سازمان غیردولتی جستوجو و نجات ارتفاعات ایران در انتهای گفتوگو با انتقاد از وضعیت موجود در منطقه سقوط هواپیما ادامه داد: «از قدیم گفتهاند که نان خوب شاطر خوب میخواهد، یعنی هرکسی باید کار خودش را بکند، این همه نیرو آنجا چه کار میکنند؟ خروجی آنها چه بوده است؟ روزی دو تا سه پرواز بیثمر انجام میدهند که بگویند کاری انجام دادهاند درصورتی که هیچکاری نمیکنند و نمیتوانند بکنند چون تخصص ندارند، کوهستان کار تخصصی است، نیرو باید آموزش دیده و با تجربه باشد. مردم و خانوادههای مسافران منتظرند و این رویه فقط انتظار آنها را کهنه میکند.»
تخصیص تخصصها و بهرهگیری از تجربیات نیروهای کارآمد و با تجربه باید اولویت برنامهریزیها و مدیریت بحران باشد تا با صرف کمترین زمان و بهکار بستن تمام امکانات ماجرا فیصله پیدا کند و مقصر یا مقصران معرفی و پیکر جانباختگان به خانوادههای آنان تحویل داده شود وگرنه با وقتکشی شاید جامعه از التهابات ابتدایی فاصله بگیرد اما خانوادهها هرگز فرزندان، همسران، خواهران و برادرانشان را فراموش نخواهند کرد.