اختلال دیس تایمی (افسرده خویی) ؛ نشانه ها، علل، تشخیص و روش های درمان
اختلال دیستایمی (افسردهخویی) و اختلال سیکلوتایمی (خلق ادواری)
افسردهخویی یا دیستایمیا (Dysthymia) نوعی اختلال خلقی مزمن است و در ردهٔ افسردگی قرار میگیرد. این نوع افسردگی مزمن، شدت کمتری نسبت به اختلال افسردگی اساسی دارد.افسردهخویی بیماریای مزمن و طولانیمدت است و برخی از علائم آن با اختلال افسردگی اساسی مشترک اند. این علائم به جدیت افسردگی اساسی نیستند، اگرچه شدتشان دارای نوسان است.جهت تشخیص، بیمار بالغ باید دارای 2 یا تعداد بیشتری از علائم زیر در مدت حداقل دو سال بوده باشد:
با دلگرم همرا هباشید تا با اختلال دیس تایمی آشنا شوید.
علائم و نشانه های اختلال دیس تایمی
کاهش اشتها، پرخوری، مشکلات خواب، خستگی، عزت نفس پایین، تمرکز ضعیف یا اشکال در تصمیمگیری، و احساس ناامیدی در این بیماران مشاهده میشود.
A. خلق افسرده در اکثر اوقات روز و در اکثر روزها به مدت حداقل دو سال.
که نشانه آن گزارش خود فرد از حالت درونیش باشدو یا مشاهده دیگران . نکته:در کودکان و نوجوانان. خلق میتواند تحریک پذیر باشد و مدتش حداقل یک سال باید باشد.
B. وجود حداقل دو مورد زیر همزمان با افسردگی :
(1) کم اشتهایی یا پر خوری
(2) بی خوابی یا پرخوابی
(3) کمبود انرژی یا خستگی
(4) کاهش اعتماد به نفس
(5) ضعف در تمرکز یا دشواری در گرفتن تصمیم
(6) احساس نومیدی
C. طی این دوره دو ساله اختلال
(یک ساله در مورد کودکان و نوجوانان) فرد هرگز بیش از دو ماه فارغ از علایم ذکر شده در معیارهای الف و ب نبوده باشد.
D. طی اولین دوره دو ساله اختلال
(یک ساله در مورد کودکان و نوجوانان) هرگز حمله افسردگی عمدهای رخ نداده باشد.
علل و عوامل خطرساز
علت افسرده خویی کاملا شناخته شده نیست. اعتقاد بر این است که تغییرات در ساختار و مواد شیمیایی مغز باعث تغییرات در حالت و وضع روانی می شود. به نظر می رسد برخی انتقال دهنده های عصبی به ویژه سروتونین، نقشی کلیدی داشته باشند. عوامل خطر متعدی برای افسرده خویی وجوددارد. این عوامل عبارتند از:
- جنسیت: شیوع بیشتر افسرده خویی در زنان ممکن است به دلیل عواملی نظیر تفاوت هورمونی در بعضی مراحل خاص زندگی، مثلا پس از بارداری یا یائسگی باشد.
- سابقه خانوادگی: افرادی که خویشاوندانی با سابقه یکی از انواع افسردگی دارند، به ویژه درباره منسوبین درجه اول (پدر و مادر، فرزند، خواهر و برادر)، در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افسرده خویی قرار دارند.
- استرس های طولانی مدت: افرادی که در زندگی خود با منابع ثابت استرس زا مانند عبعیض، فقر، بیماری های مزمن و سوء مصرف دارو، سروکار دارند در معرض خطر بیشتری واقع اند. همچنین افراد متاهلی که زندگی زناشویی ناخوشایندی دارند و افرادی که احساس طرد شدن یا بی وفایی و خیانت از سوی فرد مورد علاقه شان می کنند، بیشتر در معرض خطر هستند.
طبق متن بازبینی شده چهارمین ویرایش کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV-TR) معمولترین خصایص این اختلال عبارت است از وجود خلق افسرده در بیشتر اوقات روز و در بیشتر روزها. افسردهخویی با احساس بیکفایتی، احساس گناه، تحریکپذیری، و خشم؛ انزوا از جامعه؛ از دست دادن علایق؛ و بیفعالیتی و فقدان بهرهوری همراه است. اصطلاح «دیستایمی» که به معنای کجخلقی است در 1980 وضع شد. تا پیش از 1980 اکثر بیمارانی را که امروزه دچار اختلال دیستایمی میدانند، دچار رواننژندی افسردگی میدانستند که گاه افسردگی رواننژندانه نیز خوانده میشد.
وجه افتراق اختلال دیستایمی از اختلال افسردگی اساسی این است که بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی از این شکایت دارند که همیشه افسرده بودهاند. بنابراین اکثر موارد این اختلال شروع زودرسی دارند و در دوران کودکی یا نوجوانی شروع میشوند و وقتی بیماران به سنین 20 تا 30 سالگی میرسند حتماً اختلالشان شروع شده است. یک گونه فرعی از این اختلال که شیوع دیررسی دارد و بسیار کمتر شایع است و از نظر بالینی به خوبی مشخص نشده است، در میان افراد میانسال و سالمندان شناسایی شده است، ولی شناسایی این گونه عمدتاً مبتنی بر مطالعات اپیدمیولوژیک در اجتماع بوده است.
دیستایمی (افسردهخویی) میتواند به صورت عارضه ثانویه سایر اختلالات روانپزشکی بروز کند، ولی مفهوم محوری و اساسی اختلال دیستایمی، یک اختلال عاطفی فرعی (subaffective) یا اختلال افسردگی تحت بالینی است که مشخصات آن عبارتند از:
(1) ازمان خفیف به مدت حداقل 2 سال؛
(2) شروع بیسر و صدا، که غالباً ابتدای آن در دوران کودکی یا نوجوانی است؛
و (3) سیر مداوم یا متناوب. سابقه خانوادگی بیماران مبتلا به دیستایمی نوعاً مملو از هر دو نوع اختلالات افسردگی و دوقطبی است، و این یکی از قویترین یافتههای مؤید این مسأله است که اختلال دیستایمی با اختلالات اولیه خلق ارتباط دارد.
همه گیرشناسی
اختلال دیستایمی (افسردهخویی) در جمعیت عمومی شایع است، یعنی 5 تا 6 درصد از کل افراد به آن مبتلا هستند. در بیماران مطبهای روانپزشکان عمومی هم شایع است، به طوری که حدود یک سوم تا یک دوم از کل این بیماران دچار این اختلال هستند. هیچ تفاوتی از نظر میزان بروز این اختلال در میان دو جنس مشاهده نمیشود. اختلال دیستایمی در زنان زیر شصت و چهار سال شایعتر از مردان با هر سن و سالی است. در افراد مجرد و جوان و کمدرآمد نیز اختلال دیستایمی شایعتر است. گذشته از اینها اختلال دیستایمی خیلی از اوقات همزمان با سایر اختلالات روانی به ویژه همزمان با اختلال افسردگی اساسی مشاهده میشود و در صورت بروز همزمان با اختلال افسردگی اساسی، احتمال فروکش کامل آن در بین دورهها کمتر میشود.
بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی همچنین ممکن است همزمان به اختلالات اضطرابی (به ویژه اختلال پانیک)، سوء مصرف مواد، و اختلال شخصیت مرزی نیز دچار باشند. این اختلال در میان بستگان درجه اول افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شایعتر است. این گونه بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی ممکن است انواع و اقسام داروهای روانپزشکی از داروهای ضد افسردگی و ضد مانیا مثل لیتیوم (eskalith) و کاربامازپین (tegretol) تا داروهای رخوتزا (سداتیو) ـ خوابآور را مصرف کنند.
سبب شناسی
عوامل زیستی
علایم اختلال دیستایمی و اختلال افسردگی اساسی اساس زیستی مشابهی دارد، اما پاتوفیزیولوژی این دو اختلال، دو مبنای زیستی متفاوت دارد.
بررسی های خواب
کاهش REM ـ نهفتگی و افزایش چگالی REM دو شاخص حالتی افسردگی در اختلال افسردگی اساسی است که در بخش قابل توجهی از بیماران دچار اختلال دیستایمی هم دیده میشود.
بررسیهای عصبی ـ درونریز (نورواندوکرین)
دو تا از محورهای عصبی ـ درونریز که بیش از سایر محورها در اختلال افسردگی اساسی و اختلال دیستایمی بررسی شده است، محور فوق کلیوی و محور تیروئید است، که به ترتیب با استفاده از آزمون فرونشانی دگزامتازون (DST) و آزمون تحریک TRH (هورمون آزاد کننده تیروتروپین) آزمایش میشود. این مطالعات همخوانی مطلق با هم ندارد، اما در اکثر آنها نشان داده شده که در بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی نتایج DST به مراتب کمتر از بیماران دچار اختلال افسردگی اساسی غیر طبیعی میشود.
عوامل روانی ـ اجتماعی
نظریههای روانپویشی درباره نحوه پیدایش اختلال دیستایمی بر این فرض مبتنی است که این اختلال ناشی از وجود نقصی در رشد شخصیت و ایگو است، که نهایتاً به اشکال در انطباق پیدا کردن با مسایل نوجوانی و جوانی میانجامد. مثلاً «کارل آبراهام» معتقد بود که تعارضهای موجود در افسردگی حول محور صفات آزارگری دهانی و آزارگری مقعدی دور میزند. صفات مقعدی عبارت است از نظمطلبی مفرط، احساس گناه، و نگرانی به خاطر دیگران؛ به نظر میرسد صفات مزبور دفاعی در برابر اشتغال ذهنی با مسایل و موضوعات مقعدی و با نابسامانی، احساس تخاصم، و به خودمشغولی (Self-Preoccupation) است. یکی از مکانیسمهای دفاعی عمدهای که به کار میرود واکنش وارونه است. اعتماد به نفس اندک، بیلذتی، و درونگرایی را هم اغلب به این منش افسرده ربط میدهند.
فروید: زیگموند فروید در «سوگواری و مالیخولیا» گفته بود که وجود نوعی احساس طردشدگی در روابط بینفردی اوایل زندگی میتواند فرد را به افسردگی آسیبپذیر سازد، چنان که روابط عاشقانهاش در بزرگسالی همواره توأم با دودلی (دوسوگرایی) باشد؛ سپس در بزرگسالی اگر واقعاً فقدانی روی دهد یا خطر آن پیش آید، جرقه افسردگی زده میشود. افراد مستعد به افسردگی از نظر دهانی، وابستهاند و لازم است نیازهای خودشیفتگان دائماً ارضا شود. این گونه افراد اگر از عشق، محبت، یا مراقبتی محروم شوند، دچار افسردگی بالینی میگردند. اینها اگر با یک فقدان واقعی روبهرو شوند، ابژه از دست داده را درونی یا درونفکنی میکنند و خشم خود را معطوف به آن یعنی به خود میسازند.
نظریه شناختی: نظریه شناختی مربوط به افسردگی بر اختلال دیستایمی هم قابل اطلاق است؛ طبق این نظریه تفاوت موقعیت فعلی و واقعی فرد با موقعیتی که آرزویش را داشته، منجر به کاهش اعتماد به نفس و بروز احساس درماندگی در وی میشود. توفیق شناخت درمانی در درمان برخی از بیماران دچار اختلال دیستایمی نیز ممکن است تأییدی بر این الگوی نظری باشد.
ملاکهای تشخیصی DSM-IV-TR در مورد اختلال دیستایمی
الف) خلق افسرده در اکثر اوقات روز و در اکثر روزها به مدت حداقل دو سال، که نشانهاش گزارش خود فرد از حالت درونیش باشد، یا مشاهده دیگران. نکته: در کودکان و نوجوانان، خلق میتواند تحریکپذیر باشد و مدتش حداقل یک سال باید باشد.
ب) وجود حداقل دو تا از موارد زیر همزمان با افسردگی
- کماشتهایی یا پرخوری
- بیخوابی یا پرخوابی
- کمبود انرژی یا خستگی
- کاهش اعتماد به نفس
- ضعف در تمرکز یا دشواری در گرفتن تصمیم
- احساس نومیدی
پ) طی این دوره دو ساله اختلال (یک ساله در مورد کودکان و نوجوانان) فرد هرگز بیش از دو ماه فارغ از علایم ذکر شده در ملاکهای الف و ب نبوده باشد.
ت) طی اولین دوره دو ساله اختلال (یک ساله در مورد کودکان و نوجوانان) هرگز دوره افسردگی اساسیای رخ نداده باشد، یعنی علایم را نتوان با اختلال افسردگی اساسی مزمن یا اختلال افسردگی اساسی در حالت فروکش نسبی، بهتر توجیه کرد.
نکته: میشود که پیش از پیدایش اختلال دیستایمی، دوره افسردگی اساسیای بوده باشد، منتها باید در فروکش کامل باشد (یعنی به مدت دو ماه هیچ نشانه یا علامت چشمگیری وجود نداشته باشد). وانگهی پس از دو سال اول اختلال دیستایمی (یک سال در کودکان و نوجوانان) هم میشود که دورههایی از اختلال افسردگی اساسی سوار شوند، که در این صورت اگر ملاکهای دوره افسردگی اساسی وجود داشته باشد، هر دو تشخیص را میتوان مطرح کرد.
ث) هرگز نباید دورهای از نوع مانیا، مختلط، یا هیپومانیا وجود داشته باشد و ملاکهای مربوط به اختلال سیکلوتایمی را نیز فرد هرگز نباید داشته باشد.
ج) علایم مزبور نباید صرفاً در سیر یک اختلال روانپریشی مزمن نظیر اسکیزوفرنی یا اختلال هذیانی رخ داده باشد.
چ) علایم مزبور نباید ناشی از اثرات جسمی مستقیم یکی از مواد (مثل داروهای مورد سوء مصرف، یا داروهای طبی) یا یکی از بیماریهای طبی عمومی (نظیر کمکاری تیروئید) باشد.
ح) علایم مزبور به لحاظ بالینی ایجاد رنج و عذاب چشمگیر کرده باشد، یا کارکردهای اجتماعی، شغلی، یا سایر کارکردهای مهم فرد را به نحو قابل توجهی مختل ساخته باشد.
معین کنید کدام حالت است:
- زودآغاز: آن است که اختلال پیش از بیست و یک سالگی شروع شده باشد.
- دیرآغاز: آن است که اختلال در بیست و یک سالگی یا دیرتر شروع شده باشد.
معین کنید که حالت زیر وجود داشته یا نه (در دو سال اخیر دیستایمی):
با خصایص آتیپیک (غیر معمول)
درمان بیماری دیس تایمی
در گذشته بیماران دچار اختلال دیستایمی را یا درمان نمیکردند، یا تحت رواندرمانی درازمدت مبتنی بر بینش قرار میدادند. از دادههای فعلی عینیترین تأیید به نفع شناختدرمانی، رفتاردرمانی، و دارودرمانی به دست میآید. ترکیب دارودرمانی با شناختدرمانی یا رفتاردرمانی شاید مؤثرترین درمان برای این اختلال باشد.
1- شناخت درمانی
فنی است که در آن روش های جدید اندیشیدن و رفتار کردن به بیمار آموخته می شود تا آنها را جانشین نگرش های منفی و معیوبی کند که درباره خود، جهان و آینده دارد. این نوع درمان کوتاه مدت است و بر مشکلات فعلی بیمار و رفع آنها تاکید دارد.
2- رفتار درمانی
در این نوع درمان برای رسیدن به اهداف خاصی که باعث افزایش فعالیت، فراهم ساختن تجارت خوشایند و آموختن نحوه آرام سازی (ریلکسیشن) به بیمار می شود، از شیوه های گوناگونی استفاده می کننتد.
3- روان درمانی فردی بینش مدار
رایج ترین درمان اختلال دیستایمی است. با استفاده از این درمان، فرد می تواند درباره معادل های افسردگی (از قبیل سوء مصرف مواد) یا به احساس طرد شدگی در کودکی، که مقدمه و شکل اولیه افسردگی در بزرگسالی است، بینش پیدا کند. دوسوگرایی موجود در روابط فعلی بیمار با والدین، دوستان و افراد دیگری که در زندگی روزمره اش وجود دارند، بررسی می شود.
4- درمان بین فردی
در این نوع از درمان اختلالات افسردگی، تجارب بین فردی فعلی بیمار و راه های مدارای او با استرس بررسی می شود تا بتواند به کاهش علائم افسردگی و بهبود اعتماد به نفس نائل آید. درمان بین فردی از حدود دوازده تا شانزده جلسه هفتگی تشکیل می شود و همراه با آن می توان داروهای ضد افسردگی را تجویز کرد.
5- خانواده درمانی
با استفاده از این روش می توان به بیمار و خانواده اش کمک کرد با علائم افسردگی کنار آیند. با گروه درمانی می توان به بیماران منزوی کمک کرد برای غلبه بر مشکلات بین فردی که در موقعیت های اجتماعی پیدا می کنند، راه های جدیدی را یاد بگیرند.
6- دارو درمانی
در مطالعات بسیاری دیده شده درمان این اختلال با ضد افسردگی ها موفقیت آمیز بوده است. مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین و نلافاکسین و بوپروپیون و در گروهی، مهارکننده های منوآمین اکسیداز برای درمان بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی موثر هستند.
پیشگیری
1- آمادگی برای مشکلات
افراد اغلب به دنبال از دست دادن چیزی افسرده می شوند اما وقتی می دانیم با چنین تغییرات و از دست دادن هایی روبرو خواهیم شد باید خود را آماده کنیم. یک راه برای کاهش استرس از دست دادن ها، این است که بپذیریم چنین وضعیتی ممکن است فقط مسئله ای برای ماست که می توانیم از عهده رویارویی با آن بربیاییم و راه دوم این است که خود را از قبل برای این تغییرات آماده کنیم.
2- به خودتان استراحت بدهید
اگر احساس بی حوصلگی و افسردگی می کنید یا احساس می کنید همه مشکلات دنیا روی سر شما ریخته شده است، به خودتان استراحت بدهید حتی اگر اتین استراحت فقط یک روز باشد و یا اینکه فقط یک شب را دور از مسائل و مشکلات تان بگذرانید. اگر امکان رفتن به تعطیلات را دارید، بهتر است این کار را انجام دهید. اگر فکر می کنید نمی توانید از چند روزی که دور از کارتان هستید لذت ببرید، ممکن است نشانه این باشد که نیاز به یک مشاوره روانشناسی داشته باشید.
3- صحبت کردن درباره مشکلات
اگر از مشکلات خودتان با همسر، دوست یا یکی از اعضای خانواده خود صحبت کنید و بگذارید بقیه افراد نیز از نگرانی های شما بااطلاع شوند، احساس بهتری خواهید داشت. این کار نه تنها می تواند به شما در پیدا کردن راه حلی مناسب کمک کند، مطالعه کردن درباره چنین تغییراتی یا صحبت کردن با افرادی که چنین مسائلی را پشت سر گذاشته اند می تواند بسیار مفید و کمک کننده باشد. دوستان شما ممکن است قبلا دچار همین مشکلاتی که شما اکنون با آن روبرو هستید، شده باشندو بنابراین می توانند اطلاعات خود را در اختیار شما قرار دهند.
بسیاری از افراد افسرده، ارتباط خود را با دیگران قطع و فکر می کنند باعث ناراحتی دیگران می شوند. در واقع، این کار باعث می شود آنها بیشتر افسرده شوند. بنابراین دوستی را انتخاب کنید که با شما احساس همدردی کند و به صحبت های شما گوش دهد و در صورت امکان به شما، در مواقعی که مشکل دارید، کمک کند.
4- تغییر در نحوه زندگی
ببینید آیا میتوانیدجنبه هایی از زندگی تان را که ممکن است باعث افسردگی شما شده باشد شناسایی کنید و آنها را تغییر دهید. ممکن است برای انجام این کار به کمک نیاز داشته باشید اما این کار، آنچنان هم که به نظر می رسد، غیرعملی نیست.
5- مراقب خودتان باشید
اگر شما احساس افسرده بودن می کنید، اغلب سرگرم شدن با بعضی چیزهات می تواند مفید باشد. انجام فعالیتی جدید یا یک سرگرمی در عصرها یا در تعطیلات آخر هفته، فکر خوبی است. از خانه بیرون رفتن و ملاقات با مردم برای شما خوب است زیرا باعث می شود حلقه معیوب تنهایی شما شکسته شود و از مشکلات تان کاسته شود. تلاش آگاهانه ای برای کاری که دوست دارید، انجام دهید (مثل گوش کردن به موسیقی، خرید کردن، رفتن به سینما یا تئاتر).
مطالعات نشان می دهد ورزش، به ویژه تمرینات هوازی، تاثیر مثبتی بر انواع خفیف و متوسط افسردگی، از جمله افسرده خویی دارد. حتی اگر اشتهای زیادی برای غذا خوردن ندارید، باید همیشه منظم و کافی غذ بخورید. قدرت بدنی کافی نخواهید داشت تا حالتان بهتر شود و ممکن است در حلقه معیوبی بیفتید و روز به روز افسردگی تان بدتر شود. توجه کنید خوردن مشروبات الکلی باعث حل شدن مشکلات شما نمی شود. این کار فقط باعث می شود بیشتر احساس افسردگی کنید. در عین حال ممکن است مصرف الکل منجر به این شود که افکار خودکشی به واقعیت بپیوندد.
6- کنترل و کاهش استرس
کم کردن مقدار استرس در زندگی، یکی از مثبت ترین اقداماتی است که می توانید برای کاهش علائم و شدت افسردگی تان انجام دهید. راه های بسیاری وجود دارد که می توانید با استفاده از آنها از استرس خود کم کنید. باید گفت یاد گرفتن اینکه چگونه به آرامش برسید، نخستین اقدام ساده و سودمند است.
خواهشمندیم اگر سوال یا نکتهای برای مطلب اختلال دیس تایمی
در ذهن شما باقی مانده است، آنرا در قسمت نظرات با ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
مجله اینترنتی دلگرم
مرجان امینی