چکیده
استخاره، اصطلاحی خاصّ و منطبق بر عملی متعارف در جامعه مذهبی است که رواج گستردهای یافته است. این نوشته در پی آن است تا مستندات آن را در حدیث، گستردهترین منبع در حوزه معارف دین، استخراج کرده، صحّت و سقم آن را بررسی و خطا در تطبیق این اصطلاح را روشن نماید. علاوه، رابطه استخاره و قضا و قدر الهی بحث شده است. در این زمینه، به دو گروه کلی از احادیث بر میخوریم. گروهی که مضمون آنها خواندن دو رکعت نماز و دعایی خاصّ در واگذار کردن کار به خدا است، علاوه بر آن که مفاهیمی عالی همچون توکّل و رضا را در بر دارد، از تعداد به نسبت زیادی برخوردار است و در بین آنها روایاتی با سند صحیح و موثّق موجود است. و گروه دوم که مضمون آنها استخاره با قرآن است، تعداد آنها کمتر و از جهت سندی ضعیف هستند. همچنین در این نوشتار، به گروه دیگری از احادیث با این مضمون که خیر واقعی انسان در چیست، اشاره شده است.
کلید واژه ها: خیر، استخاره، تفأّل.
مقدّمه
طلب خیر از خدا، در بسیاری از احادیث و برخی از آیات قرآن سفارش شده است. در بسیاری از دعاهایی که از معصومان علیهم السلام وارد شده عباراتی به چشم میخورد که مضمون آن طلب خیر از خداست. حتی شاید بتوان گفت تمامی ادعیه، به گونهای طلب خیر از خدا به شمار میآیند: خیر دنیوی، اخروی و یا هر دو.
آن چه امروزه به عنوان استخاره مشهور است و در قالب خاص صورت میگیرد، در اصل، طلب خیر از خداست برای انجام کاری که شخص خیر و شرّ آن را نمیداند. در این جا پرسشهایی مطرح میشود که: مفهوم استخاره چیست؟ اگر این مفهوم، مصادیق متعدّدی دارد، به کدامین مصداق آن سفارش شده است؟ خدا برای چه کسانی خیر خواسته است؟ آیا خیرخواهی خدا، جبر را در پی دارد؟ چگونه میتوان از خدا طلب خیر کرد؟ آیا استخاره، قضا و قدر الهی را تغییر میدهد؟ این نوشتار، به اجمال و اختصار به این پرسشها پاسخ میدهد.
مفهوم خیر و استخاره
در معجم مقاییس اللغه، ذیل مادّه «خیر» چنین آمده است: الخاء و الیاء و الراء، اصله العطف و المیل، ثمّ یحمل علیه. فالخیر خلاف الشـرّ، لأنّ کلّ احد یمیل الیه و یعطف علی صاحبه... و الاستخارة ان تسأل خیر الأمرین لک. و کلّ هذا من الاستخارة و هی الاستعطاف؛ خاء و یاء و راء (کلمه خیر)، معنای اصلی و ریشهای آن، گرایش و تمایل پیدا کردن است. پس خیر، خلاف شرّ است؛ زیرا هر کسی به آن تمایل پیدا کرده و به کسی که اهل خیر است گرایش مییابد. و استخاره آن است که از بین دو امر، بهترین را برای خود طلب کنی. و تمام موارد آن، از باب طلب خیر است، یعنی گرایش یافتن به آن (معجم مقاییس الّلغة، ج 2، ص 232). بر اساس این معنا، «خیر» هر آن چیزی است که انسان به طرف آن میل پیدا میکند و دوست دارد به آن برسد، خواه در واقع به صلاح وی باشد و یا توهّم آن را داشته باشد. و استخاره نیز خواستن و طلب رسیدن به چیزی است که انسان آن را از بین دو امر بهتر دانسته و به آن تمایل پیدا میکند، چه آن امر را بشناسد و چه نسبت به آن آگاهی نداشته باشد و از دیگری که او را آگاه به خیر خود میداند طلب خیر کرده باشد. در النهایة ابن اثیر چنین آمده است: الخیر، ضدّ الشرّ... و الاستخاره طلب الخیرة فی الشئ و هو استفعال منه. یقال استخر الله یخر لک. و منه دعاء الاستخارة «اللهم خر لی» ای اختر لی اصلح الامرین و اجعل لی الخیرة فیه؛ خیر، ضدّ شرّ است. و استخاره، طلب خیر در چیزی است، یعنی باب استفعال از کلمه خیر. گفته میشود: از خدا طلب خیر کن تا خدا برای تو خیر بخواهد. و از همین باب است دعای استخاره که «خدایا برای من اختیار کن» یعنی از میان دو امر، شایستهترین آن را برای من برگزین و خیر مرا در آن قرار ده ( النهایة فی غریب الحدیث، ج 2، ص 91).
خیر در متون دینی
واژه خیر در متون دینی معنای جدیدی نیافته و به اصطلاح، حقیقت شرعی نیست. یعنی شارع معنا و مفهوم خاصی را برای این واژه تأسیس نکرده بلکه در همان معنای لغوی، متعارف و متفاهم عرفی خود به کار برده است. امّا به انسان گوشزد کرده که به خیر و شرّ واقعی خود آگاه نیست و اموری را به اشتباه خیر میداند در حالی که در حقیقت شرّ او است و بالعکس. از این رو، مصادیقی را نیز به عنوان خیر انسان بر شمرده است.
عدم آگاهی انسان از خیر و شرّ واقعی خود
شاید دلیل اصلی برای طلب خیر از خدا، عدم آگاهی انسان به خیر و صلاح واقعی خود باشد. پس بهترین راه آن است که انسان زندگی خود را به طور طبیعی پیش ببرد و نیز از کسی که به خیر و شرّ او آگاهی کامل دارد خواستار خیر باشد. مانند فرزند خردسالی که به بسیاری از امور خود آگاهی کامل و صحیح ندارد که در این صورت، بهترین راه برای او آن است که تصمیمگیری در آن امور را به والدین خود بسپارد. در تأیید این مطلب به ذکر دو آیه و دو حدیث بسنده میکنیم: در آیه 216 سوره بقره، پیرامون آثار مثبت پیکار و جهاد در راه خدا در عین سختی آن چنین آمده است: کتب علیکم القتال وهو کره لکم وعسی ان تکرهوا شیئا وهو خیر لکم وعسی ان تحبوا شیئا وهو شر لکم والله یعلم وانتم لا تعلمون بر شما، پیکار و جنگ واجب شده است، در حالی که بر شما ناگوار است. و چه بسا چیزی را خوش نمی دارید حال آن که آن چیز برای شما خیر است. و چه بسا چیزی را دوست می دارید حال آن که برای شما شرّ است. و خدا می داند و شما نمی دانید. و نیز در آیه 19 از سوره نساء، در باره رفتار نیک با زنان حتی با زنانی که مرد از (ظاهر) آنها خوشش نمیآید، چنین آمده است: فإن کرهتموهن فعسی أن تکرهوا شیئا ویجعل الله فیه خیرا کثیراً؛ پس اگر از آنان (زنانتان) خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزی را خوش نمی دارید حال آن که خدا در آن خیر فراوان قرار می دهد. در پایانِ دعایی کوتاه امّا پر محتوا و با مضامینی بس عالی از امام علی علیه السلام، این عبارت چشم را مینوازد:
اللهم إن فهمت عن مسئلتی او عمیت عن طلبتی، فدلّنی علی مصالحی و خذ بقلبی الی مراشدی. فلیس ذلک بنکر من هدایاتک و لا ببدع من کفایاتک؛ خدایا، اگر ندانستم که از تو چه بخواهم و یا در خواسته خود ناآگاه و سرگردانم، مرا به آن چه خیر و صلاح من است راهنمایی کن و دلم را به چیزی که رشد و صلاح من در آن است معطوف دار که این کار نسبت به راهنماییهای تو ناشناخته نیست و نسبت به برآوردن خواستهها از تو تازگی ندارد ( نهج البلاغه، خطبه 227). در دعایی کوتاه امّا دل نواز از امام سجاد علیه السلام در باب طلب خیر نیز چنین میخوانیم: اللهم انّی استخیرک بعلمک، فصلّ علی محمد و آله، و اقض لی بالخیرة و الهمنا معرفة الاختیار... حبّب الینا ما نکره من قضائک... حتی لا نحبّ تأخیر ما عجّلت و لا تعجیل ما اخّرت و لا نکره ما احببت و لا نتخیر ما کرهت؛ بار خدایا، من به آگاهیات (به خیر و شرّم)، از تو خیر و نیکی درخواست مینمایم. پس بر محمّد و آل او درود فرست، و خیر و نیکی را برایم مقدّر فرما و شناخت اختیار و برگزیدن را به ما الهام نما (ما را به حکمت و مصلحت آن چه در باره ما اختیار کرده ای آشنا ساز)... آن چه را از تقدیر تو نمی پسندیم، پیش ما محبوب گردان... تا پس انداختن آن چه را جلو انداخته ای و جلو انداختن آن چه را پس انداخته ای دوست نداشته باشیم. و آن چه را دوست داری (خواسته ای) ناپسند نشماریم، و آن چه را ناپسند داری برنگزینیم (صحیفه سجّادیه، دعای 33).
خیر واقعی انسان در چیست؟
با توجّه به عدم آگاهی انسان از خیر و شرّ واقعی خود، برای به دست آوردن محدود این آگاهی، میتوان به منابع وحیانی که به علم مطلق متّصل است مراجعه کرد. در این زمینه، احادیث نورانی اهل بیت علیهم السلام منبعی پر فیض به شمار میآید. در برخی از احادیث، این که خیر حقیقی انسان در چه چیزی است، بیان شده که ذیل عنوان بعدی به آنها اشاره میشود.
مصادیق «خیر» از منظر احادیث
در برخی از روایات آمده است که اگر خدا خیر کسی را بخواهد در حق وی چه میکند. در این جا، به برخی از موارد اشاره میشود.
1. نورانی شدن دل
در روایاتی از اهل بیت علیهم السلام آمده است که هرگاه خدا خیر کسی را بخواهد، در قلب او نورانیت ایجاد میکند؛ نورانیتی که با آن بتواند حق و راه حق را بیابد. به عنوان نمونه در حدیثی به نقل از امام صادق علیه السلام آمده است:
اذا اراد الله بعبد خیراً، نکت فی قلبه نکتة بیضاء، فجال القلب یطلب الحق. ثمّ هو الی امرکم، اسرع من الطیر الی وکره؛ آن گاه که خدا خیر بندهای را بخواهد، در دلش نقطهای از نور ایجاد میکند و قلب به واسطه آن در پی حق میگردد، تا آن جا که رسیدن او به حق، سریعتر است از رسیدن پرنده به لانهاش. ( المحاسن، ج 1، ص 201، ح 37) در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام این مضمون آمده که همان نقطه نورانی که خدای متعال در دل برخی ایجاد میکند باعث میشود شخص به دیدن مردان اهل حق و راست ایمان، تمایل داشته باشد. (همان، ح 40)
2. فهم، شناخت و معرفت دقیق
تفقّه در دین که در برخی از روایات به آن سفارش شده، به معنای فهم دقیق دین است. و به همین لحاظ، علمی را که در آن تلاش و اجتهاد در راستای فهم دقیق دین صورت میگیرد، فقه و شخصی را که در آن علم قدم نهاده و تلاش میکند، فقیه مینامند. در روایاتی، تفقّه در دین را عطائی از خدا برای کسی که خیر او را خواسته بر شمرده شده است. به عنوان نمونه در حدیثی از امام صادق علیه السلام چنین آمده است: اذا اراد الله بعبد خیراً فقّهه فی الدّین؛ آن گاه که خدا خیر بندهای را بخواهد، او را فقیه در دین میگرداند ( الکافی، ج 1، ص 32، ح 3). همچنین شناخت دقیق امور که نهایتاً منجر به هدایت میشود نیز در روایاتی به عنوان تحفهای از طرف خدا برای کسانی که خیرشان را بخواهد مطرح شده است. مثلاً در حدیثی به نقل از امام صادق علیه السلام آمده است: انّ الله اذا اراد بعبد خیراً طیب روحه فلا یسمع معروفاً الاّ عرّفه و لا منکراً الّا انکره؛ همانا، هنگامی که خدا خیر بندهای را بخواهد روحش را صفا میدهد، پس هر معروفی را شناخته و معروف میداند و هر منکری را انکار کرده و منکر میداند (همان، ص 165، ح 1). در حدیث دیگری میفرماید: انّ الله عزّ و جلّ، اذا اراد بعبد خیراً نکت فی قلبه نکتة من نور و فتح مسامع قلبه؛ هر آیینه، آن گاه که خدا خیر بندهای را بخواهد، در قلبش نقطهای از نور ایجاد کرده و گوشهای قلب او را (به شنیدن و تشخیص حق) باز میگرداند (همان، ص 166، ح 2).
دل دادن به حق پس از شنیدن آن نیز به عنوان هدیه خدا برای کسی که خیر او را خواسته مطرح است. در حدیثی از امام باقر علیه السلام آمده است: انّ رسول الله صلی الله علیه و آله کان یدعو اصحابه، فمن اراد الله به خیراً سمع و عرف ما یدعو الیه و من اراد الله به شرّاً طبع علی قلبه فلا یسمع و لا یعقل؛ پیامبر اکرم بر اساس وظیفه، همراهان و یاران خود را دعوت به حق میکرد؛ پس اگر خدا خیر کسی از آنها را خواسته بود میشنید و نسبت به آن شناخت پیدا میکرد و اگر شرّ او را اراده کرده بود نه (دقیق) میشنید و نه میفهمید (بحار الأنوار، ج 22، ص 71).
3. بی رغبتی به دنیا
بی رغبتی به دنیا بدون آن که ارتباطی با فقیر یا ثروتمند بودن داشته باشد، یک صفت نیک اخلاقی است که آثار و ثمرات بسیار و شیرینی را در پی دارد. از جمله آرامش روانی و نداشتن اضطراب و نیز هزینه کردن ثروت در اموری که لازم است یا خوب و مطلوب است، مانند کمک به همنوعان و... . در روایاتی آمده است که اگر خدا خیر کسی را بخواهد او را بی رغبت به دنیا میکند. و معلوم است که پس از بی رغبت شدن به دنیا، فوائد و منافع این بی رغبتی نصیب وی خواهد شد. در حدیثی از امام صادق علیه السلام که شاید بتوان گفت همه مطالب گذشته در آن آمده است، چنین نقل شده که حضرت فرمود: اذا اراد الله بعبد خیراً زهّده فی الدنیا و فقّهه فی الدین و بصّره عیوبها و من اوتیهنّ فقد اوتی خیر الدنیا و الآخرة؛ هرگاه خدا خیر بندهای را بخواهد او را بی رغبت به دنیا کرده و فقیه در دینش میگرداند و عیوب دنیا را به او نشان میدهد. و کسی که خدا این ها را به او بدهد، خیر دنیا و آخرت را به او داده است (الکافی، ج 2، ص 130، ح 10).
4. گرفتاری در دنیا به جای آخرت
انسان افرادی را میبیند که بسیار مؤمن، متدین، وارسته و نسبت به دیگران بیآزار بلکه همراه با معاشرت نیک هستند، امّا دچار گرفتاریهای دنیوی و از طرف دیگر، برخی افراد سرکش و فاسد، از نظر دنیوی هیچ مشکل و گرهی در کارشان پدید نمیآید. در توجیه این مطلب، نکات بسیاری را میتوان طرح کرد امّا آن چه مربوط به نوشته حاضر است این که خدا برخی را دوست دارد و نمیخواهد در آخرت به گرفتاریهای وحشتناک و نسبتاً پایدار مبتلا شوند، لذا آنها را در دنیا به گرفتاریهای گذرا و بسیار سبکتر از عقوبتهای اخروی مبتلا میسازد تا به اصطلاح پاک از دنیا بروند. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: إذا أراد الله بعبد خیراً عجّل له عقوبته فی الدنیا و إذا أراد بعبد سوءً أمسک علیه ذنوبه حتّی یوافی بها یوم القیامة؛ هر گاه خدا خیر بندهای را بخواهد، عقوبتش را به دنیا میاندازد و اگر بد بندهای را بخواهد، گناهانش را نگه میدارد تا روز قیامت آنها را حسابرسی کند (همان، ج 2، ص 445، ح 5). در حدیث دیگری نزدیک به همین معنا، از امام صادق علیه السلام آمده است: انّ الله اذا اراد بعبد خیراً فاذنب ذنباً اتبعه بنقمة و یذکّره الاستغفار و اذا اراد بعبد شرّاً فاذنب ذنباً اتبعه بنعمة لینسیه الاستغفار؛ همانا خدای متعال آن گاه که خیر بندهای را بخواهد، وقتی آن بنده مرتکب گناهی میشود مشکلی برای وی پدید میآورد و بدین وسیله استغفار را به یاد وی میآورد. و اگر شرّ بندهای را بخواهد، وقتی آن بنده گناهی میکند نعمتها به وی ارزانی میدارد تا استغفار را فراموش کند. (همان، ص 452، ح 1)
5. شرح صدر (ظرفیت و تحمّل)
شرح صدر، ظرفیت و تحمّل بالا، به عنوان ابزاری بسیار مهمّ و کار آمد در ارتباطات اجتماعی و حتّی زندگی شخصی و خانوادگی مطرح است، در حدّی که حضرت موسی علیه السلام پس از دریافت حکم رسالت از طرف خدا، از او شرح صدر خواست. با داشتن شرح صدر، شخص میتواند در رفتارهای اجتماعی و برقراری روابط، عاقلانه تصمیم بگیرد و از به هم پیچیدگی آنها جلوگیری کند تا گرفتار سردرگمی نشود. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: انَّ الله إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِکَ أَنْطَقَ لِسَانَهُ بِالْـحقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَیهِ فَعَمِلَ بِهِ، فَإِذَا جَمَعَ الله لَهُ ذَلِکَ تَمَّ لَهُ إِسْلَامُهُ وَ کَانَ عِنْدَ الله إِنْ مَاتَ عَلَی ذَلِکَ الْـحالِ مِنَ الْـمُسْلِمِینَ حَقّاً. وَ إِذَا لَمْ یرِدِ الله بِعَبْدٍ خَیراً وَکَلَهُ إِلَی نَفْسِهِ وَ کَانَ صَدْرُهُ ضَیقاً حَرَجاً فَإِنْ جَرَی عَلَی لِسَانِهِ حَقٌّ لَمْ یعْقَدْ قَلْبُهُ عَلَیهِ وَ إِذَا لَمْ یعْقَدْ قَلْبُهُ عَلَیهِ لَمْ یعْطِهِ الله الْعَمَلَ بِهِ، فَإِذَا اجْتَمَعَ ذَلِکَ عَلَیهِ حَتَّی یمُوتَ وَ هُوَ عَلَی تِلْکَ الْـحالِ کَانَ عِنْدَ الله مِنَ الْـمُنَافِقِینَ؛ هرگاه خدا خیر بندهای را بخواهد سینهاش را برای دریافت صحیح اسلام گشاده مینماید و زمانی که چنین شد حق بر زبانش جاری شده و قلبش با آن گره میخورد، پس در عمل هم به همان حق عمل میکند. و آن گاه که چنین شد، اسلام وی کامل شده و اگر بر همین حال از دنیا رفت، نزد خدای متعال از مسلمانان حقیقی شمرده میشود. و اگر خدا خیر بندهای را نخواهد او را به حال خود واگذار میکند و در این صورت سینهاش تنگ شده و به سختی میافتد. و اگر کلمه حقّی هم بر زبانش جاری شود قلبش با آن گره نمیخورد و در پی آن خدا توفیق عمل به آن حقّ را به وی نمیدهد. و اگر به همین حال از دنیا برود، نزد خدای متعال از منافقان خواهد بود (همان، ج 8، ص 13، ح 1).
6. دوستی اولیای الهی
یکی از بهترین راههای میانبر برای رسیدن به خدا، دوستی با اولیا و دوستان اوست؛ زیرا از این طریق، شخص سعی میکند صفات او را در خود ایجاد کند تا شاید به حرم محبّت خدا وارد شده و به حلقههای آن چنگ زند. حال گاهی خدا خیر کسی را اراده کرده و در پی آن محبّت اولیا و دوستان خود را به قلب وی القا میکند. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: من اراد الله به الخیر، قذف فی قلبه حبّ الحسین علیه السلام و حبّ زیارته. و من اراد به السوء، قذف فی قلبه بغض الحسین و بغض زیارته؛ کسی که خدا خیر او را بخواهد، دوستی حسین علیه السلام و زیارت او را به قلبش میاندازد. و کسی که بدش را بخواهد، کینه و دشمنی آن حضرت و زیارتش را به دل وی میاندازد (کامل الزیارات، ص 269، ح 417).
7. سخاوت به جا
سخاوت به هنگام، یعنی جایی که سخاوت مطلوب است، صفتی نیک و اخلاقی پسندیده به شمار میآید و علاوه بر نشاطی که در فرد سخی ایجاد میکند، میتواند آثار مثبت اقتصادی و اجتماعی بی بدیلی در خانواده یا جامعه داشته باشد. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: اذا اراد الله بعبد خیراً بعث الیه ملکاً من خزّان الجنّة فیمسح صدره فتسخو نفسه بالزکاة؛ آن گاه که خدا خیر کسی را بخواهد، فرشتهای از خزانهداران بهشت را به سوی او میفرستد تا سینهاش را مسح کند، پس نفسش بر پرداخت زکات سخاوتمند شود ( دعائم الإسلام، ج 1، ص 240). شبیه همین حدیث در کتاب ثواب الأعمال (ص 46) شیخ صدوق نیز آمده است.
8. عسلی شدن
خودشیرینی و تمسّک به هر طریقی برای خوشحال کردن دیگران و یا راهیابی به دل و ذهن و خاطره آنها، ممدوح عقل و شرع نیست. امّا انجام کار و یا رفتارهایی که خلاف شریعت نیست و هیچ گونه مخالفتی هم با عقل و عرف ندارد، بلکه در مواردی در شرع یا عرف جامعه به آنها سفارش هم شده و موجب شادی اطرافیان و بخصوص افراد صالح و با تقوا و یا به دست آوردن دل آنها میشود، از نظر عقل و شرع، مطلوب و ممدوح است و از آن میتوان به عسلی بودن تعبیر کرد. در حدیثی که سید رضی در کتاب المجازات النبویة آورده، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است: اذا اراد الله بعبد خیراً عسّله. قیل له: یا رسول الله و ما عسّله؟ قال: یفتح له بین یدی موته عملاً صالحاً یرضی حتی یرضی عنه من حوله؛ آن گاه که خدا خیر بندهای را بخواهد او را عسلی (شیرین) میکند. یاران گفتند: ای پیامبر خدا، او را عسلی میکند یعنی چه؟ فرمود: انجام عمل صالحی را که از آن خشنود میشود، به هنگام مرگ بر او القا میکند تا اطرافیان هم از او راضی و خشنود شوند ( المجازات النبویة، ص 21). در کتاب مقاییس اللغة آمده است: فی الحدیث «اذا اراد الله بعبد خیراً عسله»، و معناه: طیب ذکره و حلاه فی قلوب الناس بالصالح من العمل من قولک. عسلت الطعام، ای جعلت فیه عسلاً. و فلان معسول الخلق، ای طیبه؛ در حدیث آمده که «آن گاه که خدا خیر بندهای را بخواهد او را عسلی میکند»، معنایش آن است که یاد او را گوارا میگرداند و با (توفیق بر) انجام کارهای شایسته او را در دلهای مردم شیرین میکند. مثل آن که بگویی غذا را عسلی کردم، یعنی در آن عسل قرار دادم. و اخلاق فلانی آمیخته به عسل است، یعنی اخلاقش گوارا است ( مقاییس اللغة، ج 4، ص 314). سید رضی در شرح این حدیث نگاشته است: معنی عسله، أی جعل عمله حلواً یحمده الصالحون و یرضاه المتّقون، فیکون کالشئ المعسول الذی یسوغ فی اللهوات و یلذّ فی المذاقات؛ معنای این که او را عسلی میگرداند آن است که کارش را شیرین میکند تا شایستگان او را ستایش کرده و پرهیزگاران از او خشنود شوند، پس چنین شخصی همانند چیزی است که با عسل آمیخته شده و از گلوها (به راحتی) پایین میرود و از آن در همه ذائقهها لذّت برده میشود ( المجازات النبویة، ص 21).
9. دریافت بهترین نعمتهای دنیوی
در میان نعمتهای دنیوی، شاید نتوان نعمتهایی چون دوست خوب که انسان را به یاد خدا بیندازد، همسر نیک، روحیه قناعت ورزی و عفیف بودن را سراغ گرفت. در احادیثی هر یک از اینها، به عنوان نعمت و هدیهای از طرف خدا برای کسی که خدای متعال خیر او را خواسته مطرح شده است. در حدیثی به نقل از امام علی علیه السلام آمده است: اذا اراد الله بعبد خیراً الهمه القناعة و اصلح له زوجه؛ آن گاه که خدا خیر بندهای را بخواهد، قناعت را به وی الهام کرده و همسرش را برای او شایسته میگرداند ( عیون الحکم و المواعظ، ص 131). و در حدیث دیگر از همان حضرت نقل است: إذا أراد الله بعبد خیراً عفّ بطنه و فرجه؛ آن گاه که خدا خیر بندهای را بخواهد، شکم و شهوتش را عفیف میگرداند (همانجا). و در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میخوانیم: من اراد الله به خیراً رزقه خلیلاً صالحاً ان نسی ذکره او ذکر اعانه؛ کسی که خدا خیرش را خواسته، دوستی شایسته روزیاش میکند تا اگر (خدا را) فراموش کرد، به یادش آورد و اگر یادش بود (بر استواری آن) کمکش کند ( الفصول المهمّة فی تألیف الأمّة، ص 11). همچنین موارد دیگری نیز تحت عنوان «آن گاه که خدا خیر کسی را بخواهد» در روایات آمده که اشاره به آنها نوشتار را به درازا میکشاند. علاقهمندان میتواند با جستجوی عبارت «أراد الله بعبد» و یا «أراد بعبد» در نرم افزارهای حدیثی آنها را ملاحظه نماید.
آیا خیرخواهی خدا، جبرآور است؟
از مضامین گوناگون احادیث پیش گفته، این نکته روشن است که خیرخواهی خدا برای کسی، به معنای مجبور بودن وی نیست، بلکه از طرف باریتعالی، برای او زمینه مساعدتری نسبت به دیگران برای رسیدن به کمال پدید آمده است. در واقع، این احادیث در مقام بیان این جهت که چه چیزی باعث شده تا خدا خیر کسانی را بخواهد نیست و فقط گویای آن است که اگر خیر کسی را خواست در حق وی چنین و چنان میکند. مانند آن که گفته شود اگر پدر خیر فرزندش را بخواهد در حقّ وی چنین میکند و اگر خیر او را نخواهد چنان میکند. در این جا واضح است که این گفتار گویای آن نیست که چه رفتاری از فرزند سر زده یا نزده و پدر خیر وی یا شرّ او را خواسته است.
پدید آمدن این امور، میتواند در پی طلب خیر از طرف آن شخص بوده و یا آن شخص کار خیری انجام داده و خیر خواهی خدا را برای خود در پی داشته است. هر یک از این دو و یا هر دو با هم و یا عامل دیگری مثل دعای خیر دیگران، مؤثّر باشد. این خیلی مهم نیست، آن چه مهم است آن که خدای قادر متعال در حقّ وی خیر خواسته است.
پی نوشت ها :
*محقق پژوهشکده دار الحدیث
منبع: w3.hadith.net
ادامه دارد
/ع