نگاهی کوتاه به زندگی و سیر و سلوک آیت حق، مرحوم سید علی شوشتری اعلی الله مقامه
فرهیختگان اندیشمند و عارف شیعی، بر این باورند که حقیقت عرفان از امیرالمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) است و تنها از راه تعبد و بندگی و پایبندی به شریعت، سلوک و صعود به قله معرفت را ممکن می دانند؛ زیرا در عرفان ناب تشیع، مقصود، قرب الی الله و شناخت اوست و عارف، کسی است که نه تنها هدفی دنیوی نداشته، بلکه از اهداف اخروی نیز گذشته و فقط مشتاق لقاء حضرت اوست؛ برخلاف عرفان تصوف و عرفان های نوظهور امروزی که از این حقیقت، به دورند.
با نگاهی به دو قرن گذشته و تأمل در زندگی اهل بصیرت در می یابیم که سکاندار و سر سلسله جلیله این مکتب نورانی - که برخاسته از حوزه علمیه نجف اشرف است -، در شخصیت ممتاز و بی نظیری که با نفحات الهیه توانست شیفته جمال محبوب شود و به مقصد اعلی برسد، عارف بالله، فقیه بزرگوار، حضرت آیت الله سید علی شوشتری است.
زندگی نامه
سید علی در سال 1223 ق، در شهر شوشتر، در خانواده ای اصیل و با تقوا به دنیا آمد او فرزند سید محمد و از نوادگان عالم ربانی و محدث بزرگ، سید نعمت الله جزایری است که مرحوم جزایری، زاده سلسله جلیله ای است که با یازده واسطه، به سید عبدالله فرزند امام کاظم (ع) می رسد.
سید علی شوشتری، پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، جهت فراگیری علوم حوزوی به نجف اشرف رفت و با توجه به هوش سرشار خود، به کسب علوم و معارف اهل بیت (ع) پرداخت. پس از رسیدن به مقام اجتهاد و مرجعیت دینی که از او انسانی والا مقام ساخته شده بود، برای تصدی امور عامه و تبلیغ دین به شهر شوشتر بازگشت و مانند دیگر علما، به تصدی امور، تدریس، قضاوت، و مرجعیت، اشتغال پیدا کرد.
او همچون مشعل فروزانی می درخشید و مردم پرهیزگار آن منطقه و مقلدینش از آن عالم فرهیخته، بهره کافی و وافی می بردند.
نفحه روحانی و سفری دوباره
سید علی که در اوج تقوا، زهد، و خلوص نیت، مشغول خودسازی و دیگر سازی است و به الطاف الهی و نفحات رحمانی او امید فراوان دارد، ناگهان سفیری از جانب دوست می رسد و تا سرمنزل مقصود، او را پیش می برد، آری.
یک روز، انسان نا آشنایی در منزل را می زند. سید علی در را باز کرده، می گوید : «چه کار داری؟». جواب می دهد، فلان حکمی را که داده اید بر طبق دعوی شهود برای فلان شخص صحیح نیست؛ بلکه آن ملک، متعلق به طفل صغیر یتیمی است که قباله ی آن در فلان محل دفن است.»
سید علی می گوید: «مگر من خطا رفتم». جواب می شنود: «سخن، همان است که گفتم!» مرحوم سید علی شوشتری، به شدت به فکر فرو می رود: این شخص که بود! و چه گفت! درصدد تحقیق بر می آید و معلوم می شود که آری، به خطا رفته است و ملک از آن کودک است.
برخود می هراسد که مبادا احکامی این چنین نیز داده باشد!
درشب بعد آن شخص باز در را می زند و می گوید: «آقا! این راهی که شما می روید. صحیح نیست!». شب سوم، واقعه تکرار می شود! و به او می گوید: «معطل نشو و فوراً به نجف مشرف شوید. پس از شش ماه، در وادی السلام نجف در انتظار من باش».
سید، بی درنگ آماده می شود. امور را واگذار کرده، خود را تجهیز می کند و در اولین زمان ممکن، به نجف اشرف سفر می کند و در ظل توجهات و عنایات خاص مولی الموحدین امیرالمؤمنین (ع)، مشتاقانه در انتظار روز موعود است، و لحظه شماری می کند، تا زمان مقرر فرا می رسد. آن هنگام که طلوع آفتاب است در وادی السلام، مردی الهی و آشنا را مشاهده کرده، گویا که از زمین بر آمده و در برابرش حاضر گشته است.
در این ملاقات سرنوشت ساز، تحت مراقبت و تربیت آن ولی خدا قرار می گیرد. دستورالعمل هایی را گرفته، در مسیر سیر و سلوک قرار می گیرد و مراتب معرفت و کمال را سپری می کند، تا به درجه ای از آسمان عرفان و معنویت می رسد که نام او به عنوان سر سلسله خوبان و نام آور عرصه سیر و سلوک و عرفان می شود.
شاگردی که خود استاد بود
عالم ربانی، شیخ اعظم انصاری، یکی از شاگردان سید علی شوشتری است. او، سرآمد فقیهان شیعی است و تألیفات بی نظیری از او به جای مانده است و تا به امروز، حوزه های علمیه، بر سر سفره فقه و اصول او نشسته اند. «فرائدالاصول » و «المکاسب» این استوانه فقاهت، هنوز از کتب درسی حوزویان است.
مرحوم ملا حسینقلی می گوید: مدت ها بود که در نجف اشرف به درس شیخ انصاری حاضر می شدم. روزی دریافتم که شیخ اعظم، روزهای چهارشنبه به منزل سید علی شوشتری می رود. من نیز آن جا رفتم، و شیخ را دیدم که چون شاگردان، بنشسته و سید بر مسند استادی جای گرفته است. با خود گفتم که من نیز باید همیشه به این درس حاضر شوم. چون برخاستم، سید رو به من کرد و گفت: « اگر خواستی، تو نیز بیا» و از آن روز به بعد، همواره به حضورش شرفیاب شدم.
نوشته اند: سید علی که خود استادی توانمند در فقه و اصول بود، یا به دلیل علاقه فراوان به شیخ و یا تأثیر مرجعیت شیخ و یا... به درس فقه شیخ انصاری حاضر می شد.
مراقبت از شاگرد
مرحوم ملا حسینقلی همدانی، این عالم وارسته، از شاگردان شیخ انصاری بود و تقریرات درس و مباحث شیخ را می نوشته است. پس از رحلت شیخ، تصمیم به تدریس و ارائه مباحث شیخ را می گیرد که ناگهان از جانب سید علی شوشتری، نوشته ای به دستش می رسد که این روش شما تام و تمام نیست و شما مقامات عالیه دیگری را باید کسب کنید. مرحوم همدانی منقلب می شود و به وادی حق و راه درست ارشاد می شود.
آخوند ملا حسینقلی همدانی، سالیانی چند از محضر مرحوم شوشتری استفاده نموده است. در اخلاق و مجاهده نفس و نیل به معارف الهیه، خود از عجایب زمان می شود و از محضر او نیز شاگردانی مبرز و نام آور همچون آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، استاد اعجوبه قرن حاضر، و بنیان گذار جمهوری اسلامی، عارف بالله حضرت امام خمینی (ره)، پرورش یافته اند. این سلسله جلیله - که از مکتب عرفانی سید علی شوشتری بهره جسته اند - هر کدام توانسته اند شاگردانی منحصر به فرد در حوزه عرفان و معنویت تربیت کنند.
ویژگی ها
تعبد و التزام به دستورهای شرع مقدس اسلام، زهدورزی، توسل و ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، بی رغبتی به دنیا، معرفت نفس، و فرار از مقامات دنیوی، از ویژگی های این مرد بی نظیر و دانش آموختگان این مکتب است. با آن که سید علی، پس از وفات شیخ، در منزل خود را بست و مرجعیت را به افراد دیگر واگذاشت.
نویسنده دار «السلام» می گوید: او در ورع و زهد و تقوا سلمان عصر و مقداد دهر خود بود و مردم بر این باورند که خدمت امام عصر (ع) مشرف می شود و معروف به کرامت بود.(1)
سرانجام آیت الله سید علی شوشتری ، نابغه زمان، پس از سال ها پیمودن منازل سیر و سلوک و یافتن مقامات عالی عرفان و پرورش سالکان، روح ملکوتی او در سال 1283 ق، غروب کرد و به ملکوت اعلی پیوست.
پیکر مطهرش در صحن مطهر امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) در نجف اشرف دفن گردید.
پی نوشت ها :
1. دارالسلام، ص 551.
منبع: نشریه پاسدار اسلام، شماره 341.