هفته نامه صدا - مهدی روزبهانی: کمتر دیده می شود اما روایت های مختلف از حضور مستمر او در جلسات سیاسی حکایت دارد. کمتر سخنی از او منتشر می شود اما شنیده ها می گوید که تاثیر کلامش بر سیاسیون کم نیست.
همین تاثیر و حضور که شاید کمتر رسانه ای شود، کار را برای تهیه روایت از او دشوار می کند. یکی از همکاران و همقطاران این روحانی سیاستمدار که خود نیز در کسوت روحانیت در سیاست فعال است، در پاسخ به درخواستی برای مصاحبه درباره او می گوید: «ایشان کمی حساس هستند و در عین حال خیلی تمایلی ندارند که مطرح شوند. به همین خاطر اگر قرار باشد من راجع به ایشان صحبت کنم، اول بهتر است که با خودشان مطرح کنم ببینم نظرشان در این باره چیست.»
آیت الله سید محمد خوئینی ها در قزوین متولد و در ایام جوانی برای تکمیل دروس حوزوی راهی قم می شود و در محضر اساتیدی همچون جعفر سبحانی و حسینعلی منتظری شاگردی می کند. دهه چهل اولین فرصتی است که خوئینی ها کم کم وارد عرصه سیاست می شود. فضای آن سال های قم برای فعالیت سیاسی این روحانی جوان مناسب نیست. سال 1346 کتاب «شهید جاوید» نعمت الله صالحی نجف آبادی منتشر می شود و محمد موسوی خوئینی ها در حمایت از این کتاب در مقابل آیت الله گلپایگانی سخنرانی می کند. سخنان او تا حدی تند است که گفته می شود آیت الله گلپایگانی عصایش را به نشانه اعتراض تا نیمه بلند می کند تا شدت عصبانیت خود را نشان دهد.
از آن پس حتی شهریه سید محمود از حوزه علمیه قطع می شود. خود درباره این اتفاق می گوید: «بنده به دلیل ارتباط با آقای منتظری و علاقه مندی به امام و نهضت ایشان در آن جریان طلاب را به منزل مراجع می بردم، یک شب به منزل آقای گلپایگانی رفتیم، صحبت کردم و بیشتر از سایرین با حملات روبرو شدم. ایشان نیز برخورد تندی با بنده کرد و پس از آن شهریه مرا قطع کرد.»
عادت به پاسخ دادن
خوئینی ها ترجیح می دهد آینده خود را خارج از قم پی بگیرد. او ابتدای دهه پنجاه راهی تهران می شود. در مسجدی در نیاوران با نام «جوزستان» به تفسیر قرآن می پردازد؛ اما تفسیر او از قرآن متفاوت است. علی مطهری فرزند علامه مطهری در نامه ای به موسوی خوئینی ها به این موضوع اشاره می کند: «شهید مطهری نسبت به طرح مباحثی که شما در مسجد جوزستان به عنوان تفسیر قرآن مطرح می کردید، معترض بوده و آن مباحث را دارای ریشه های مادی می دانسته اند.»
موسوی خوئینی ها عادت ندارد نظرات دیگران را نسبت به خود بی پاسخ بگذارد. به همین ترتیب به این سخنان مطهری هم این گونه پاسخ داده: «... بنده در آن سال ها که به تهران آمده بودم، با آقایان مطهری و بهشتی ارتباط بسیار صمیمانه ای داشتم و جلسات پیوسته هفتگی یا دو هفتگی میان ما برگزار می شد. اصلا در آن زمان نه آقای مطهری و نه آقای بهشتی به بنده نگفتند که مباحث تفسیری ام اشکال و انحراف دارد.»
موسوی خوئینی ها در کنار جلسات تفسیر فعالیت سیاسی خود را گسترش می دهد. ارتباط و همکاری او با سه عضو سازمان مجاهدین خلق پیش از اعلام تغییر ایدئولوژی باعث می شود که ساواک این روحانی را بازداشت کند. خوئینی ها به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و انتقال اسلحه به آنان و همچنین پخش اعلامیه های آیت الله خمینی به 15 سال حبش محکوم می شود.
ابهام در سوابق
روایت روزهای قبل از انقلاب او نیز ساده نیست. سوابق موسوی خوئینی ها زوایای پنهان نیز زیاد دارد. برخی منابع مدعی شده اند که محمد موسوی خوئینی ها به شوروی سفر و در دانشگاه پاتریس لومومبای مسکو تحصیل کرده است.
اما خوئینی ها طبق همان عادت پیش گفته این ادعا را بی پاسخ نگذاشته و در این باره می گوید: «در سال های اخیر کتابی به نام «شنود اشباح» منتشر شد که در ارتباط با من یادداشت هایی را از مجلات خارجی جمع آوری کرده بود و مرا اینطور معرفی کرد که یک عنصر وابسته به شوروی هستم. تحصیلاتم نیز در دانشگاه پاتریس لومومبا در مسکو بوده است. این کتاب این طور می خواهد القا کند که چون من از نزدیکان امام بودم، خواسته های شوروی را به امام القا می کردم. حتی به خاطر دارم نخستین سالی که بنده به عنوان امیرالحاج به مکه مشرف شدم، در تمام نشریات عربستان این مطالب را چاپ کردند که بگویند این کسی که آمده، مارکسیست است و وابسته به شوروی هاست و اصلا بزرگ شده مسکو است.»
گسترش کار تشکیلاتی
زندان نه تنها او را از سیاست جدا نمی کند بلکه پس از آزادی تصمیم می گیرد به فعالیت های خود سامان بدهد و وارد جامعه روحانیت مبارز شود. حسن روحانی در خاطرات خود درباره تشکیل این گروه سیاسی می گوید: «تشکیلات جدید و با هدف رهبری نهضت در تهران و شهرستان ها تحت عنوان جامعه روحانیت مبارز تهران، در اوایل سال 1356 شکل گرفت. در نخستین جلسه ای که تشکیل شد، شماری از مشاهیر روحانیت مبارز مانند شهید دکتر بهشتی، شهید علامه مطهری، آیت الله موسوی اردبیلی، امامی کاشانی، انواری، موحدی کرمانی، موسوی خوئینی ها، شهید شاه آبادی، شهید محلاتی، ناطق نوری، اینجانب و تعداد دیگری از دوستان حضور داشتند.»
سفر آیت الله به فرانسه
پس از سفر امام خمینی (ره) به فرانسه، موسوی خوئینی ها نیز خود را به دهکده نوفل لوشاتو می رساند. او در زمان حضور در فرانسه، به همراه سید احمد خمینی به ایتالیا می رود و برای نخستین بار در برابر پرسش رسانه های اروپایی حاضر می شود و انقلاب ایران را تحلیل و تفسیر می کند و حتی یک روز هم راهی آلمان غربی می شود. خوئینی ها به همراه سید احمد خمینی، صادق طباطبایی و دیگران امام را برای بازگشت به تهران همراهی می کند و در 12 بهمن 57 به ایران باز می گردد.
مناصب مهم در دهه شصت
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سید محمد خوئینی ها نیز مانند بسیاری از روحانیون دیگر از یک مبارز سیاسی به یک مقام سیاسی تبدیل می شود اما او تنها یک مقام نیست! بلکه یکی از موثرترین چهره های سیاسی ایران در روزهای پر التهاب محسوب می شود. از جمله نام او با ماجرای تسخیر سفارت آمریکا که از سوی امام خمینی (ره) با عنوان انقلاب دوم نام گذاری شد، گره خورده است. همچنان بسیاری او را رهبر معنوی دانشجویان در این ماجرا خطاب می کنند.
اما درباره فعالیت های موسوی خوئینی ها انتقادات مختلفی نیز مطرح می شود. انتشار اسناد مرتبط با سفارت آمریکا یکی از اتفاقاتی است که حرف و حدیث های بسیاری را برای موسوی خوئینی ها به دنبال داشت. هر چند او درباره چگونگی انتشار این اسناد می گوید: «آن زمان سعی می شد اسنادی از صدا و سیما و رسانه های عمومی منتشر شود که به نوعی به مسئله آمریکا و عوامل این کشور در ایران مربوط شود.» اما همواره در سال های پس از انقلاب نوع انتشار این اسناد یکی از مهم ترین انتقاداتی بوده که به موسوی خوئینی ها وارد شده است.
محمد موسوی خوئینی ها فارغ از نقشی که در تسخیر سفارت آمریکا بازی کرد، نخستین بار پس از انقلاب به عنوان نماینده امام خمینی (ره) و عضو شورای سرپرستی صدا و سیما برگزیده می شود اما اول دی ماه 1358 امام خمینی وظیفه مهم تری را بر دوش او قرار داد: «نماینده تام الاختیار امام در تایید صلاحیت کاندیداهای نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری».
این حکم 45 روز پس از تسخیر سفارت آمریکا، برای خوئینی ها صادر می شود. قرار بود خوئینی ها به صورت انفرادی نقش شورای نگهبان را ایفا کند. او از میان 106 کاندیدا، فقط هشت نفر را واجد صلاحیت می داند. خوئینی ها طبق عادت به انتقادها پاسخ می دهد. او در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه در روز 21 دی 58 درباره ثبت نام بیش از صد کاندیدا اعلام می کند: «تشخیص واجد صلاحیت بودن امر بسیار خطیر و مهمی است که بر عهده ملت ایران است؛ اما کاری که من خواهم کرد در صورتی که ملت ایران اجازه بدهند افرادی را که صددرصد فاقد صلاحیت هستند، حذف خواهم نمود.»
خوئینی ها دهه شصت پرکارتر می شود و در اولین انتخابات مجلس به عنوان نماینده مردم تهران برگزیده می شود و به جایگاه نائب رئیسی اولین دوره مجلس می رسد. او سال 64 از سوی امام به عنوان دادستان کل کشور منصوب می شود و کمی بعد دوباره از سوی امام (ره) به عضویت شورای بازنگری در قانون اساسی در می آید.
اما دهه هفتاد برایش به خوبی دهه شصت نمی شود و کم کم از مناصب مهم و رسمی فاصله می گیرد. مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطراتش درباره واکنش خوئینی ها به عدم انتصابش به ریاست قوه قضاییه می گوید: «... به جلسه رسمی برای تحلیف رفتیم. آقای موسوی اردبیلی و موسوی خوئینی ها هم بودند. به نظر می رسد از جایگزینی آقای یزدی ناراحتند...» (هاشمی رفسنجانی؛ کارنامه و خاطرات 1368؛ بازسازی و سازندگی، به اهتمام علی لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1361. ص 271)
خوئینی ها طبق عادتش به این سخنان هاشمی، البته پس از فوتش، واکنش نشان داده و گفته: «خدا رحمت کند مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را؛ با همه زحمت هایی که برای پیروزی انقلاب و پس از آن برای کشور و نظام کشید و با همه رنج هایی که در این راه متحمل شد، یک چیزهایی هم داشت که البته منحصر به او هم نبود، همه کم و بیش دارند که گفته اند گل بی خار خداست. همین اندازه می گویم که اگر دیگر خاطرات ایشان تا این اندازه بی دقت باشد، در استفاده از آنها همواره باید جانب احتیاط را در پیش گرفت.»
تاسیس روزنامه سلام در دهه هفتاد از جمله آخرین فعالیت های جدی و آشکار این روحانی سیاسی محسوب می شود. او در دوره های مختلف کم کم از عرصه سیاست رسمی فاصله می گیرد و پس از توقیف روزنامه سلام در سال 1384، به عنوان دبیرکل مجمع روحانیون مبارز انتخاب می شود. با این حال بعد از حوادث سال 88 کمتر سخنی از او منتشر می شود. برخی بر این باورند که او سکوت کرده است. خوئینی ها در مطلبی می گوید: «بنده از ابتدا هم زیاد اهل مصاحبه و سخنرانی و اینگونه اقدامات نبودم. در تمام سال های انتشار سلام شاید فقط یک بار آن هم درباره 13 آبان یا 22 بهمن با خبرنگار سلام مصاحبه کردم.»
اما اخبار و روایت های مختلف چیز دیگری را نشان می دهد. خوئینی ها یک روز پس از درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی در 20 دی ماه سال 95 کانالی را در تلگرام ایجاد و پیام تسلیتی برای درگذشت هاشمی صادر می کند.
بازگشت به سیاست با راه اندازی کانال تلگرامی
او کمتر از یک سال در این کانال مطالب مختلفی در پاسخ به سوال مخاطبان یا اظهارات سایر سیاسون از جمله درباره بسته شدن روزنامه سلام، انفجار دفتر نخست وزیری و تسخیر لانه جاسوسی منتشر کرد. همچنین در مطلبی می نویسد: «بجاست که از مراجع بزرگ و عالمان فرهیخته حوزه های علمیه، متواضعانه تقاضا کنم که چاره ای بیندیشند تا روحانیت با حفظ استقلال خود، هم در نظام اجرایی کشور صادقانه و خالصانه خدمت کند و هم با زندگی در زی طلبگی که سفارش امام (رض) بود، همواره در کنار مردم و غمخوار آنان باشد و جایگاه رفیع آنان بیش از این آسیب نبیند.»
خوئینی ها در اواخر سال 96 ترجیح داده کمتر مطلبی منتشر کند. آخرین مطلب او در آستانه 22 بهمن با عنوان «چه کسانی باید صدای مردم را بشنوند؟» به اظهارنظر آیت الله جنتی پاسخ داد.
راه اندازی کانال تلگرامی و ارسال مستقیم سخنانش برای مخاطبان نشان داد که در این سال ها موسوی خوئینی ها نه سکوت کرده و نه کناره گیری کرده است. فعالیت هایی که برای لحظاتی عکسی یا روایتی از آن منتشر می شود؛ همچون زمانی که او در مراسم ختم سید صادق طباطبایی حضور یافت و به سید حسن خمینی تسلیت گفت یا این که چندی پیش تصویری از او در کنار ناطق نوری منتشر شد. در کنار این چندی پیش با ارسال پیام تبریک به محسن هاشمی رفسنجانی و محمد علی نجفی به مناسبت ریاست شورای شهر و شهرداری تهران نشان داد موسوی خوئینی ها که با القاب پدر معنوی، پدرخوانده و مرد خاکستری خطاب می شود، می داند کجا پیام هایش را علنی کند.
او که به گفته برخی از همقطارانش جایگاه ویژه ای نزد اطرافیانش دارد، در پیام خود به نجفی، شهردار جدید تهران توصیه هایی می کند و می گوید: «لطف بفرمایید و برخلاف آنچه در ماه های گذشته در برخی محافل و بعضی رسانه ها رواج داشته است، جنابعالی سنت حسنه ای را که درخورِ شأن و شخصیت شماست در پیش بگیرید.»
از اطرافیان او کمتر کسی حاضر می شود درباره او صحبت کند؛ اما برخی از آنان شرحی از فعالیت های این روزهای او را ارائه می دهند. افرادی که ترجیح می دهند مطلبی از آنان درباره خوئینی ها با نام شان منتشر نشود، می گویند که آیت الله موسوی خوئینی ها جلسات منظم مجمع روحانیون مبارز را برگزار می کند و حوادث روز سیاسی را به تحلیل و بررسی می گذارد.
سید محمد موسوی خوئینی ها در کنار رصد حوادث سیاسی معمولا توصیه هایی هم به همفکران خود برای موضع گیری یا اقدام دارد. در کنار جلسات مجمع روحانیون مبارز، خوئینی ها دیدارها و گفتگوهای مداومی با سیاسیون دارد. آیت الله شبیری زنجانی از مراجع تقلید، محسن میردامادی، دبیرکل جبهه مشارکت و ابراهیم اصغرزاده از دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا از جمله افرادی هستند که معمولا دیدارهایی با آیت الله موسوی خوئینی ها دارند. ولی همچنان اخبار و اظهارنظر رسمی درباره این فعالیت ها منتشر نمی شود.
به نظر می رسد زمان مناسب برای انتشار و دیده شدن مهم ترین تصمیم است که هر چند وقت یک بار آیت الله خوئینی ها می گیرد. در یک سال گذشته اخبار مختلف نشان می دهد که او در این مدت بارها این تصمیم را اتخاذ کرده و احتمالا در آینده فاصله زمانی که تصمیم به دیده شدن می گیرد نیز بیشتر باشد.
عبدالله ناصری: موسوی خوئینی ها هیچ وقت سیاست را کنار نگذاشت
مرجان زهرانی: «جسته گریخته باخبر هستم، بسیاری از دوستان عضو مجمع روحانیون و احزاب دیگر از آقای موسوی خوئینی ها تقاضا کردند که گفتگو با سطوح عالی حاکمیت با توجه به پذیرشی که از سوی جامعه و عرصه حاکمیت وجود دارد شکل دهند و باب آن را باز کنند. به هر صورت آقای خوئینی ها به دلیل این که از رجل سیاسی صاحب تحلیل و نبوغ هستند جمع بندی خودشان را دارند. امیدواریم با توجه به موقعیتی که دارند حضور پررنگ تری در عرصه سیاسی و حتی رسانه ای داشته باشند.» این خبری است که عبدالله ناصری، فعال سیاسی اصلاح طلب درباره فعالیت های اخیر موسوی خوئینی ها بازگو کرده است. به گفته ناصری، موسوی خوئینی ها هیچ وقت سیاست را کنار نگذاشته است. استناد ناصری برای فعالیت سیاسی موسوی خوئینی ها راه اندازی کانال تلگرامی است که به گفته این فعال سیاسی اصلاح طلب می تواند رفرنس قابل توجه و استنادی برای جامعه مدنی باشد.
به نظر شما جایگاه موسوی خوئینی ها در جریان اصلاحات کجاست و میزان تاثیرگذاری ایشان را چقدر می دانید؟
- آقای موسوی خوئینی ها از ابتدای انقلاب در جریان چپ تاریخی، نیروهای خط امام و بعد اصلاحات یکی از عناصر تاثیرگذار و بالاخره یکی از رفرنس های احزاب و گروه های اصلاح طلب بوده اند. این موقعیت هم به دلیل قدرت و نبوغ سیاسی همیشه برای ایشان محفوظ است و کاملا مورد تایید و پذیرش همه جریانات سیاسی اصلاح طلب هستند. به همین دلیل است که انتظار جریانات سیاسی اصلاح طلب از ایشان این است که مقداری بیشتر از سال های اخیر فعال شوند و برای جامعه مدنی نقش پررنگ تری ایفا کنند. این آرزو و درخواست رهبری جبهه اصلاحات است که ایشان در تعامل و گفتگو با جریان های رقیب و نهادهای حاکمیتی فعال شوند.
به استقبال رهبری جریان اصلاحات از حضور موسوی خوئینی ها در فضای سیاسی اشاره کردید. آیا صحبت های جدی برای بازگشت ایشان از سوی رهبری اصلاحات صورت گرفته است؟
- من از آنچه در مجمع روحانیون مبارز می گذرد خبر ندارم اما جسته گریخته باخبر هستم که بسیاری از دوستان عضو مجمع روحانیون و احزاب دیگر از آقای موسوی خوئینی ها تقاضا کردند که گفتگو با سطوح عالی حاکمیت با توجه به پذیرشی که از سوی جامعه و عرصه حاکمیت وجود دارد شکل دهند و باب آن را باز کنند. به هر صورت آقای خوئینی ها به دلیل این که از رجل سیاسی صاحب تحلیل و نبوغ هستند جمع بندی خودشان را دارند. امیدواریم با توجه به موقعیتی که دارند حضور پررنگ تری در عرصه سیاسی و حتی رسانه ای داشته باشند.
اغلب معتقدند که موسوی خوئینی ها با سیاست خداحافظی کرده است. فکر می کنید ایشان با توجه به چه تحلیلی حاضر به بازگشت به سیاست نیستند؟ می توان این تحلیل را داشت که موسوی خوئینی ها از اصلاح ناامید شده یا برخلاف تصورات، دیگر از سوی حاکمیت مورد پذیرش نیستند؟
- ایشان در عرصه سیاست حضور دارد همانطور که چندی پیش آقای جنتی را خطاب قرار دادند و حتما هم مورد پذیرش حاکمیت هستند. موسوی خوئینی ها هیچ وقت سیاست را کنار نگذاشت. البته اگر با برخی از چهره های شاخص جریان اصلاحات بخواهیم مقایسه کنیم حضور ایشان کمرنگ تر است اما به هر حال آقای موسوی خوئینی ها از ابتدا هم همین مشی را داشته است و مورد اتکا و مورد توجه و مشاوره در اغلب زمینه ها قرار می گیرد.
یعنی برونداد فعالیت سیاسی موسوی خوئینی ها تنها در زمینه مشاوره ای است یا نقش بیشتری دارد؟
- شاید حضور کمرنگ رسانه ای باعث شده است که چنین تلقی ایجاد شود اما تلقی درستی نیست چون ایشان مورد توجه و اقبال تمام احزاب و افراد جریان اصلاحات است و حتی خارج از جبهه اصلاحات و در دایره جبهه اصولگرایی هم تقاضا برای گفتگو و تعامل با ایشان وجود دارد اما آقای موسوی خوئینی ها تحلیل و جمع بندی های خاص خود را داردت و طبیعتا به دلیل توانمندی، جایگاه و پختگی که دارند باید خودشان به جمع بندی برای یک رفتار یا گفتار برسند.
مدتی است کانال تلگرامی راه انداختند و به برخی شبهات تاریخی پاسخ می دهند اما در عین حال با رسانه ها ارتباط خوبی ندارند. به نظر شما چه لزومی برای این کار و این نوع ارتباط وجود داشته است؟
- البته این هنر رسانه هاست که گفتگو و مصاحبه با ایشان را در دستور کار جدی خود قرار دهند. من اگر رسانه ای داشتم حتما پاشنه در اتاق موسوی خوئینی ها را با مراجعات مکرر از جا می کندم و ایشان را وادار به گفتگو می کردم. شاید این ضعف رسانه های ما است که با یک بار نه شنیدن جا می زنند.
البته به خواست ایشان هم مربوط می شود که بسیاری از درخواست های مصاحبه را بی پاسخ گذاشته اند.
- بله. البته در دو دهه اخیر مواردی بوده است که ایشان مصاحبه اختصاصی داشته اند. به هر حال آقای موسوی خوئینی ها ویژگی های منحصر به فرد خودشان را دارند. همین کانال تلگرامی که به راه انداختند، رفرنس قابل توجه و استنادی برای جامعه مدنی است. فکر می کنم اگر کنشگران سیاسی از ایشان بخواهند و رسانه ها هم پیگیر باشند، اتفاقاتی می افتد.
اما در مورد ضرورت راه اندازی کانال تلگرامی باید بگویم که تصویری از موسوی خوئینی ها از سوی جریان رقیب در طول سه، چهار دهه گذشته وجود داشته که تصویر درستی نیست. آقای موسوی خوئینی ها یک رجل مقتدر و تحلیلگر سیاسی است. بسیاری از مریدان و علاقه مندان موسوی خوئینی ها به ایشان ایراد می گیرند که ارتباطش با جامعه مدنی و حامیان جریان اصلاحات کمتر از باقی رهبران این جریان است اما به هر صورت راه اندازی این کانال را تصمیم و انتخاب خوبی می دانم اما از چرایی آن اطلاعی ندارم.
آیا جلسات مشترکی میان آقایان خاتمی و موسوی خوئینی ها و حتی آقای نوری فارغ از جلسات مجمع به عنوان چهره های برجسته اصلاح طلب برگزار می شود؟
- به صورت سه گانه ای که می پرسید خبر ندارم اما جلسات مجمع به صورت منظم با حضور آقای خاتمی و موسوی خوئینی ها برگزار می شود. ایشان جلساتی هم با آقای خاتمی و برخی از دوستان دیگر دارند. البته دیدارهای خارج از مجمع میان خاتمی و موسوی خوئینی ها برقرار است و با آقای نوری هم قبلا دیدارهایی داشته اند.
چندی پیش محمدرضا باهنر پیشنهاد داده بود که چهره ای همچون موسوی خوئینی ها می تواند یک طرف گفتگوی ملی از طرف اصلاح طلبان باشد، نظر شما در مورد این پیشنهاد چیست؟
- اجرایی شدن آن فقط به اراده آقای موسوی خوئینی ها باز می گردد چرا که معتقدم حتما می تواند نقش فعالی در این زمینه ایفا کند. این که چقدر عملی شود فقط به تصمیم و اراده شخص آقای موسوی خوئینی ها بستگی دارد.
اگر قرار باشد این مذاکره انجام شود کدام یک از چهره های اصولگرا می توانند طرف مقابل مذاکره باشند؟
- ایشان می تواند و قابلیت این را دارد که گفتگویی با رهبری داشته باشد و در واقع به عنوان نماینده اصلاح طلبان با ایشان گفتگو کند. این که چه کسانی برای گفتگو رو در روی هم قرار بگیرند تصمیمات فردی نیست بلکه باید جریانی و تشکیلاتی باشد. اگر موسوی خوئینی ها تصمیم به تعامل و گفتگو بگیرد افراد زیادی هستند که می توانند طرف گفتگو قرار بگیرند. این نکته را هم فراموش نکنید که رفاقت ها و قرابت های بسیار زیادی با موسوی خوئینی ها یا امثال آقای ناطق نوری وجود دارد؛ کلید و مفتاح آن اما خواست ایشان است.
تخریب هایی علیه موسوی خوئینی ها همچنان ادامه دارد، این در حالی است که ایشان مدت هاست در فضای سیاسی و رسانه ای فعال نیست. علت این هجمه ها را چه می دانید؟
- جریان رادیکال سال های سیال است که تصویری متوهمانه و غیرواقعی ازت موسوی خوئینی ها داشته ماست. بعضا هم امثال آقای گلپور کارهایی انجام دادند یا نوشته های آقای شریعتمداری در کیهان... اقتدار و قدرت اجتماعی و تحلیلی و سیاسی ایشان در جریان اصلاحات باعث این هجمه ها می شود. البته این نگاه متوهمانه است. تعابیری همچون مرد خاکستری و عباراتی که از بیان آن پرهیز دارم، مسائلی غیرواقعی است که برای برخورد با ایشان یا کوچک نشان دادن موسوی خوئینی ها مطرح می شد در حالی که آقای موسوی خوئینی ها از وفاداران جمهوری اسلامی است.
به نظر شما گفتمان تحلیل و رفتار سیاسی موسوی خوئینی ها امروز با دهه 60 چه تفاوت هایی دارد؟ اساسا تغییری در ایشان به وجود آمده است؟
- اگر دیدار خصوصی با ایشان داشته باشید و صحبت های شان در کانال تلگرامی را دنبال کنید، مثل هر کنشگر سیاسی تغییر را هم می بینید. یکی از ویژگی های آقای موسوی خوئینی ها درک شرایط زمان و واقعیات موجود است که از نظر تحلیل و قدرت تحلیل سیاسی شخصیت بسیار ارزنده ای هستند اما من هم دوست دارم ایشان حضور فعال تری داشته باشند.
ایشان مثل همه تغییراتی داشته اند. لااقل در جبهه اصلاحات، بخش هایی از اصولگرایی و نهادهای حاکمیتی تغییراتی ایجاد شده و دیدگاه های دهه 60 نیست. خودشان را با شرایط و واقعیات جامعه هماهنگ کرده اند. لذا جای امیدواری است که اگر آشتی ملی و گفتگوی ملی شکل بگیرد و موسوی خوئینی ها فعال تر شود، کشور می تواند از تنگناها و بحران های خیلی جدی عبور کند.
صادق زیباکلام: آقای موسوی خوئینی ها در هیچ مقطعی مرد خاکستری نبوده است
زینب نورانیان: «مرد پشت پرده جریان اصلاحات به عرصه سیاسی باز می گردد؟» این سوالی است که پس از شروع فعالیت رسانه ای سید محمد موسوی خوئینی ها در افکار عمومی مطرح شد. فعالیتی که گرچه محدود به کانالی در تلگرام بود؛ اما بازخورد وسیعی داشت. سکوت این روحانی منتقد جریان چپ در دهه 60 برای مدت طولانی به قدری سنگین بود که شکستن آن با راه اندازی کانال تلگرامی و اعلام مواضع محدود از طریق این کانال بازگشت موسوی خوئینی ها به عرصه سیاسی تعبیر شد؛ کسی که به گفته خودش «از ابتدا هم زیاد اهل مصاحبه و سخنرانی و اینگونه اقدامات» نبوده است.
اما صادق زیباکلام تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب معتقد است دلیل موسوی خوئینی ها سرگردانی بر سر دوراهی گفتمان دهه 60 و امروز است. او می گوید این سید جناح چپ همچنان دل در گروی گفتمان دهه 60 یعنی آمریکاستیزی دارد اما از سوی دیگر می داند چنین گفتمانی دیگر بین مردم خریدار ندارد؛ از این رو سکوت کرده است.
آیت الله موسوی خوئینی ها چه جایگاه و موقعیتی در جریان اصلاحات دارد؟
- من فکر نمی کنم اساسا بتوانیم بگوییم ایشان جایگاهی در جریان اصلاحات دارند یا موقعیتی را در میان طیف گسترده اصلاح طلب اشغال کرده اند! حتی من معتقدم جایگاه کسی مثل ناطق نوری در جریان اصلاحات به مراتب از جایگاه ایشان معتبرتر است؛ بنابراین پاسخ من به این سوال که آقای موسوی خوئینی ها چه جایگاهی را در جریان اصلاحات اشغال کرده اند یا این که اساسا از موقعیتی در جریان اصلاح طلب برخوردار هستند، این است که ایشان جایگاهی به آن معنا در جریان اصلاحات ندارد.
یعنی معتقدید ایشان هیچ تاثیرگذاری هم در جریان اصلاحات ندارند؟
- من هر چه فکر می کنم که یک دهه یا حتی دو دهه گذشته کدام موضع گیری، کدام گفته، کدام مصاحبه یا کدام اظهارنظر آقای موسوی خوئینی ها به جریان اصلاحات کمک کرده و در خدمت اهداف و آرمان های این جریان بوده، با کمال تاسف نمی توانم نمونه ای پیدا کنم.
علاوه نقش ایشان در گذشته به تازگی هم در فضای مجازی با راه اندازی کانال تلگرام درباره برخی مسائل روز اعلام موضع می کنند...
- مقدم بر هر امر دیگری، آقای موسوی خوئینی ها باید بگوید آیا به ادبیات دهه شخصیت همچنان پایبند و وفادار هستند یا نه؟ تکلیف آقای خاتمی، آقای سعید حجاریان، آقای مصطفی تاجزاده و آقای ابراهیم اصغرزاده، آقای کروبی و مهندس موسوی مو حتی مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و همچنین بهزاد نبوی با گفتمان دهه 60 روشن شده است اما متاسفانه تکلیف آقای موسوی خوئینی ها به هیچ وجه با گفتمان رادیکال و انقلابی دهه 60 روشن نیست. من به عنوان یک فعال سیاسی واقعا نمی دانم تکلیف آقای موسوی خوئینی ها با گفتمان دهه 60 چون آمریکاستیزی، مرگ بر آمریکا، مبارزه با آمریکا و همین مسائلی که امروز جریان تندروی اصولگرا بر آن باقی مانده است، چیست؟! ما نمی دانیم آیا ایشان همچنان به گفتمان دهه 60 اعتقاد دارند یا نه؟!
البته همه ما به هر حال در دهه 60 افکار و عقایدی داشته و تحت تاثیر فضای رادیکال برخاسته از انقلاب بوده ایم، اما کم کم متوجه شدیم که مهم تر از مرگ بر آمریکا گفتن، آمریکاستیز بودن و غرب ستیز بودن، مهمتر از نابودی اسرائیل و مهمتر از تلاش در راستای صدور انقلاب؛ برگزاری انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات، نبود زندانیان سیاسی و آزادی اندیشه و بیان است. ما فهمیدیم اینها مهم تر است. در اصل انقلاب اسلامی برای تحقق اینها بوده است و گفتمان انقلاب اینهاست؛ ولی آقای موسوی خوئینی ها هنوز تکلیف خود را روشن نکرده اند.
من تا به امروز نه از طرف ایشان و نه آقای محتشمی پور هیچ جانبداری از مفاهیم دموکراسی خواهانه ندیده ام. تنها چیزی که درباره آقای موسوی خوئینی ها و آقای محتشمی پور می توان گفت، این است که اینها، اصولگرا و عضو جامعه روحانیت مبارز نیستند. آنان اصولگرا، محافظه کار، اقتدارگرا و تمامیت خواه نیستند؛ اما این که چه هستند، دست کم من نمی دانم! ما نمی دانیم ایشان چه دیدگاهی دارند و به دنبال تحقق چه اهداف و آرمان هایی هستند!
تحلیل تان از این که ایشان برای مدت طولانی سکوت کرده اند چیست؟ چرا این اتفاق افتاده و چرا مواضع خود را با گفتمان دهه 60 روشن نکرده اند؟ آیا تمایل نداشتن خودشان بوده؟
- من فکر می کنم ایشان با این که بگویند طرف دموکراسی و طرفدار آزادی بیان و انتخابات آزاد هستند، مشکل دارند. خیلی از چپ ها تکلیف خود را با آن ادبیات غالب در دهه 60 روشن کرده اند؛ اما آقای موسوی خوئینی ها سکوت کرده است. بخشی از دلیل سکوت ایشان همین است. برای این که اگر بخواهند از ادبیات آمریکاستیزانه جانبداری کنند، عملا چه فرقی بین ایشان و اصولگرایان است؟ اگر نخواهند از آن ادبیات جانبداری کنند، تکلیف دهه 60 ایشان چه می شود؟
این اتفاق برای بسیاری از اصلاح طلبان افتاده است.
- اصلاح طلبانمی که دهه 60 چپ بودند یا همان دانشجویان پیرو خط امام بودند و غیره نیامدند دهه 60 خود را زیر سوال ببرند و از آن تبری بجویند. نه اینطور نیست ولی آنها امروز با یک ادبیات دیگر صحبت می کنند. آنان صحبت از انتخابات آزاد می کنند اما من تا الان نشنیده ام که آقای موسوی خوئینی ها یک بار بگوید انتخابات آزاد! یک بار بگوید آزادی مطبوعات! یک بار بگوید آزادی زندانیان سیاسی! یک بار بگوید رفع حصر! من هیچ کدام را ندیده و نشنیده ام. بسیار خوب، ایشان همچنان بگویند آمریکا را باید نابود کرد، آمریکا را باید از بین برد و انقلاب اسلامی اصلا برای مبارزه با آمریکا بوده و همچنان به این مسائل اعتقاد داشته باشند اما سوال اصلی این است که چرا در برابر آنچه امروز گفتمان اصلاح طلبی را می سازد و در قبال خواسته های مدنی سکوت کرده اند و چیزی نمین گویند؟
آقای خاتمی نیامده گذشته خود را زیر سوال ببرد؛ اما آمده از یک جریان اصلاح طلب آزادی خواه با تمام وجود دفاع می کند و پشت آن ایستاده است. آقای سعید حجاریان نیامده گذشته خود را زیر سوال ببرد، آقای مهندس بهزاد نبوی و همینطور مصطفی تاجزاده اما در عین حال از یک ادبیات، زبان و گفتمان جدید حمایت و طرفداری می کنند.
بله دهه 60 از این گفتمان حمایت نمی کردند. هیچ کدام از اصلاح طلبان در دهه 60 نمی گفتند چرا نهضت آزادی در انتخابات نمی تواند شرکت کند، چرا شورای نگهبان رد صلاحیت کرده است؛ هیچ کدام اعتراض نداشتند اما امروز اعتراض دارند و آن را بیان می کنند که این مهم است. این که دهه 60 چطور فکر می کردیم و چطور فکر نمی کردیم، خیلی مهم نیست، مهم این است که به گفتمان آزادیخواهی دموکراسی خواه اقبال نشان دادند؛ اما آقای موسوی خوئینی ها هیچگاه به جریان دموکراسی خواه اقبالی نشان نداده اند. انگار این جریان دموکراسی خواه در کشور دیگری در جریان است، انگار جریان انتخابات آزاد و حذف نظارت استصوابی خواسته مردم نروژ هست نه خواسته مردم ایران. آقای موسوی خوئینی ها باید تکلیف خود را با این مسائل و گفتمان مشخص کند.
ایشان مدتی است فعالیت های محدودی را از طریق راه اندازی کانال تلگرام شروع کرده اند به طوری که از طریق همین کانال درباره برخی مسائل اعلام موضع می کنند. آخرین نمونه آن هم مربوط می شود به نامه ای که به دبیر شورای نگهبان نوشتند. شما این فعالیت های محدود را بعد از سکوت طولانی مدت چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این فعالیت ها نشاندهنده این نیست که ایشان می خواهد نقش گذشته خود را در جریان اصلاحات احیا کند؟
- فعالیت ها و تحرکات اخیر ایشان مثبت است و از آن استقبال می کنیم. هر قدر ایشان بیشتر فعالیت کنند و بیشتر وارد حوزه های اجتماعی شوند، مجبور می شوند درباره همه موارد اظهارنظر و موضع کنند. مثل آدمی می ماند که وارد استخر یا دریا می شود و هر قدر جلوتر می رود مجبور است شنا کند. درباره آقای موسوی خوئینی ها هم همینطور است؛ وقتی ایشان فعالیت را در فضای مجازی شروع کنند، مجبورند درباره مسئله مرگ دکتر سید امامی، حمله به دراویش گنابادی، بازداشت فلان روزنامه نگار یا رد صلاحیت فلان چهره اصلاح طلب هم موضع گیری کنند. ایشان برای بر عهده گرفتن نقش تاثیرگذار راهی ندارد جز این که درباره مسائل مهم که مورد توجه افکار عمومی است، اعلام موضع و اظهارنظر کند در غیر این صورت نمی تواند نقشی بر عهده بگیرد و تاثیرگذار باشد.
ایشان به مرد خاکستری جریان اصلاحات معروف است، هنوز هم می توان چنین نقشی را برای ایشان متصور بود؟
- من معتقدم آقای موسوی خوئینی ها در هیچ مقطعی مرد خاکستری نبوده، ایشان نه مرد خاکستری بوده! نه مرد پنهان بوده! نه مرد آشکار! ایشان فقط سکوت کرده است. به نظر من علت سکوت ایشان هم دو دلیل دارد؛ یکی این که درست مثل اصولگرایان تندرو همچنان یک پای در جریان آمریکاستیز دارد. آقای موسوی خوئینی ها همچنان تعلق خاطر به جریان آمریکاستیزی و مرگ بر آمریکا دارد. او مانند جوان هایی که در سن پایین به دختر همسایه علاقه مند می شوند و بعدها هم که ازدواج می کنند، همچنان خاطره جریان آمریکا ستیزی برایشان مطبوع است.
آقای موسوی خوئینی ها همچنان دل در گروی عشق چهل سال پیش خود یعنی مرگ بر آمریکا و آمریکاستیزی دارد. در عین حال ایشان می بیند که زمانه، زمانه ای نیست که ارزش و اهمیتی برای آمریکاستیزی قائل شود. همچنین متوجه شدند که مشکلات و مسائل و چیزهایی که اکنون برای جریان اصلاحات راهگشا هست، مرگ بر آمریکا نیست؛ بلکه آزادی مطبوعات و حاکمیت قانون است، اینهاست که امروز ما را به جلو می برد نه این که بگوییم مرگ بر آمریکا و آرزوی نیستی و نابودی اسرائیل را بکنیم.
چند وقت پیش آقای باهنر گفته بودند که آقایان موسوی خوئینی ها و ناطق نوری می توانند محور گفتگوی جناح های سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب باشند. با این تفاسیر شما این تحلیل را چطور ارزیابی می کنید؟
- نه، من اعتقاد ندارم که آقای موسوی خوئینی ها در شرایط فعلی می توانند نمایندگی جریان اصلاحات را بر عهده داشته باشند. در شرایطی که ایشان با شعارهای اصلی جریان اصلاحات که دموکراسی خواهی هست، همراهی نکرده اند چطور می توانند از طرف آنان صحبت کنند. اتفاقا معتقدم آقای ناطق نوری شایستگی این که نمایندگی بخشی از جریان اصلاحات را داشته باشند بیشتر دارند. همانطور که مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در اواخر عمر خود از آن برخوردار بودند؛ اما آقای موسوی خوئینی ها خیر. ایشان از کدام یک از مواضع دموکراسی خواهانه جریان اصلاحات دفاع کرده اند که حالا بخواهند به نمایندگی از این جریان با اصولگرایان چانه زنی کنند!
موسوی خوئینی های دهه 60 با موسوی خوئینی های امروز تفاوتی دارد؟
- ایشان خیلی تفاوت نکردند. به نظر من با توجه به آنچه از ایشان می بینیم، تفاوتی ندارند. البته اگر هم تفاوتی دارند، خود ایشان اصراری نداشته و ندارند که این تفاوت آشکار و مشخص شود.