مفهوم‌شناسی جهاد از چهار منظر

چکیده :   تلاش و کوششی که انسان برای مبارزه با نفس خود به عنوان دشمن درونی ، انجام می دهد از دیدگاه اسلام هدفی مهم به نام فلاحت دارد

مفهوم‌شناسی جهاد از چهار منظر

چکیده :
 

تلاش و کوششی که انسان برای مبارزه با نفس خود به عنوان دشمن درونی ، انجام می دهد از دیدگاه اسلام هدفی مهم به نام فلاحت دارد. فلاحت به معنای پیروزی است و از آنجایی که پیروز شدن و پیروزمندی از شیرین ترین هدفهای هر انسانی می باشد ؛ لذا جهاد اخلاقی او ضامن نیل به هر هدفی و هر منفعتی است. همانگونه که در میدان جهاد نظامی این پیروزمندی در هدف والایی به نام شهادت که حیات ابدی پاک است ، و یا ماندن ، امّا زندگی با عزّت کردن ، جلوه گر می شود. این هدف والا به دو نگرانی همیشگی انسان ، یعنی : حیات و رزق پاسخی شایسته می دهد. و او را ترغیب و تشویق به حضور در این میدان سعی و تلاش می کند. آگاهانه عمل کردن به هر مقوله ای ، یکی از مهمترین علّتهای موفقیّت و پیروزمندی است. لذا باید انسان با حضور در میدان جهاد علمی با بالا بردن سطح آگاهی های خود و نیل به هدف با ارزش و اساسی آن به نام معرفت ، میزان بهره وری خود از سعی و کوشش را افزایش دهد. و از طرف دیگر هر میدان تلاشی نیاز مند به اقتصادی پویا و باروَر است. اسلام با ارائه قوانینی هدفمند در دو حیطه فردی و اجتماعی ، خواسته است که با سرعت بخشیدن به حرکت هر جهادی ، اهداف آنرا فراهم نماید.
 

مقدمه :
 

انسان برای نیل به اهدافش نیازمند به تلاش و کوشش است. و با کاهلی و سستی نمی تواند به مقاصدش دست یابد. اشخاص موّفق نیز به گواهی تاریخ ، برای دست یابی به اهدافشان متحمل زحمات زیاد شده و سعی فراوان نموده اند. و همیشه آن چیزی برای انسان می ماند که ماحصل سعی و تلاش اوست. در مضامین دینی ما نیز به این مطلب اشاره گردیده و افراد را به وارد شدن در میدان سعی و تلاش ترغیب نموده است. در قرآن کریم خداوند می فرماید : « لَیْسَ لِلاِنسانِ إِلّا مَا سَعَی » یعنی : انسان آنچه که در زندگانی اش دِرو می کند و به دست می آورد ؛ همان سعی او در همه ابعاد زندگی اش می باشد. طبق این آیه شریفه خداوند ، انسان را مأمور به نتیجه ننموده است. بلکه از او سعی و تلاش برای دین داری و اطاعت و اجرای واجبات و ترک محرّمات ، خواسته است. و این سعی او را جهاد نامیده است. لهذا در زندگانی انسان میدان های تلاش و کوششی چون : جهاد اخلاقی ، جهاد نظامی ، جهاد علمی و جهاد اقتصادی پیش روی او قرار می گیرد. و در هر یک از آنها مورد ابتلا و امتحان قرار می گیرد. نگارنده سعی نموده است به واکاوی مفاهیم هر یک از این چهار نوع جهاد از دیدگاه دین اسلام بپردازد. و نحوه ارتباط هر یک با دیگری را نیز نمایان کند. لذا با استناد به آیات و روایات مربوطه به تحلیل انواع جهاد پرداخته و هدف هر یک از آنها را نیز مشخص نموده است. مطمئناً هدفمند بودن هر تلاشی از بدیهیّات است. ولی معمولاً اهداف ، غیر واقعی و گمراه کننده می گردند. و به همین علّت است که تلاش مرتبط با اینگونه هدفها بی فایده و ثمر به هَدَر می رود. به همین جهت ذکر هدف صحیح از هر نوع جهادی می تواند انسان را برای دست یابی به منافعش ، بهتر یاری نماید. این نوشتار نیز با تکیه بر مستندات خود ، به ارائه اهداف صحیح چهار گانه جهاد اشاره نموده است. و به تأثیر پذیری هر هدف از اهداف انواع دیگر پرداخته است. کلمه جهاد از ریشه جَهد یا جُهد می باشد. که جناب راغب اصفهانی در کتاب مفردات خود این مادّه را اینگونه ترجمه می کند : « جَهد و جُهد یعنی طاقت و نیرو و مشقّت و سختی. گفته شده : جَهد یعنی مشقّت و سختی و جُهد یعنی کوشش گسترده و وسیع به اندازه طاقت. »(1)معنایی که از کلمه جهاد به ذهن متبادر می شود نیز همان مفهومی است که از ریشه آن بر می آید یعنی سعی و تلاشی که دارای مشقّت و سختی و نیازمند به نیرو و طاقتی در خورِ آن فعّالیتی که قرار است انجام گیرد ، می باشد. ما مفهوم جهاد را از چهار دیدگاه مورد توجه قرار می دهیم و به بررسی آن از هر منظر می پردازیم :

1.جهاد اخلاقی :
 

این مفهوم از جهاد در علم اخلاق به عنوان جهاد اکبر معرّفی می گردد. که موضوع آن تزکیه نفس انسانی از رذایل اخلاقی می باشد. از آنجا که محبوب ترین چیزها در نزد انسان نفس اوست ، لذا همیشه در جهت تمایلات و خواهشهای نفس خود قدم برمی دارد. و از آنجا که همه تمایلات انسانی حقّ و صحیح نمی باشد لذا توصیه های مکرّر قرآن کریم و انبیاء و اوصیاء در جهت مستقیم نمودن آنها بوده است. و به همین جهت سعی و تلاش انسان در راه مقابله با این نیروی خود کششی نیرومند ، نیازمند به طاقت و کوشش گسترده دارد. قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره دارد و می فرماید : « إنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةً بِالسُّوءِ : به درستی که نفس امر به بدی می کند » (2)لهذا این جهاد را اکبر گویند و انسان در هر لحظه از لحظات زندگانی اش دائماً در سعی و تلاش مبارزه با نفس أمّاره خود به عنوان دشمن درونی می باشد. در باره اهمیّت و فضیلت این جهاد ، روایات متعدّدی وجود دارد که به چند مورد به عنوان نمونه اشاره می گردد :امام باقر ( علیه السلام ) در فضل و اهمیّت آن چنین می فرماید : « لا فَضِیلَةَ کَالجهاد وَ لا جَهادَ کَمُجَاهَدَةِ الهَوَی : هیچ فضیلتی چون جهاد و هیچ جهادی چون جهاد با هوای نفس نیست » (3) از میان تمام فضایل انسانی ، فضیلت سعی و تلاش انسان در راستای اهداف مقدّسی چون جلب رضای خداوند و کسب سعادت و کمال با پس زدن هواهای نفسانی ، بالاترین است. آنچه که در این گفتار والای امام ( علیه السلام ) مشهود می باشد این است که سعی و کوشش انسان در هر زمینه ای اگر بهره مند از فضایل اخلاقی باشد به نقطه تعالی خود می رسد و انسان را بهره مند از منافع و عواید خود می کند. همچنانکه پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در جواب سؤال جناب ابوذر از ایشان که بهترین جهاد ها چیست ؟ فرمود : « أَنْ یُجاهِدَ الرَّجُلَ نَفْسَهُ و هَواهُ : این است که شخص با هوا و هوسِ نفسش مجاهده کند.»(4)گویی چنین اشاره می فرماید که سرانجام تمامی کوششها در نظامهای اجتماعی ، فردی و در هر گزاره ای از زندگانی او چنانچه دارای پشتوانه مجاهده با نفس باشد ، متضمن اهداف والا و سود آوریِ مطمئن و پایدار است. قرآن کریم هدف از این کوشش و تلاش بزرگ و وسیع را چنین بیان می فرماید : « قَدْ أفْلَحَ مَن زَکَّاهَا : به راستی کسی که نفس خود را پاک کند رستگار شده است » (5)جناب راغب اصفهانی مادّه فلاحت را به معنای پیروزی و رسیدن به آرزو ترجمه می کند.(6)پیروز شدن در هر سعی و تلاشی ، در هر زمینه ای و با هر موضوعی از آرزوهای هر انسانی است. خداوند متعال آنچه که ضامن فلاحت و دست یابی به آرزوها می باشد را جهاد با نفس معرّفی می کند. به این معنا که مجاهده با نفس یکی از مهمترین و اصلی ترین شاخصهای سود آوری و بهره وری می باشد.

2.جهاد نظامی
 

این مفهوم از جهاد ، در مفاهیم دینی و اخلاقی به عنوان جهاد اصغر معرّفی می شود. و در مقابل قسم اول قرار می گیرد. موضوع آن مقابله با دشمن برای راندن و دفع آن می باشد. جناب راغب اصفهانی این نوع جهاد را راندن و دفع دشمن آشکار معنا می کند(7)این ترجمه خود مبیّن تقابل این مفهوم با جهاد اکبر به عنوان مقابله با دشمن درون و پنهان ، می باشد. این نوع از جهاد دارای مفهوم جهاد ابتدایی است. که در آن به دستور حجّت الهی با مشرکین به منظور دعوت آنان به اسلام و یا دفع مشرکانی که قصد حمله به مسلمین دارند ، مقابله می شود. شهید ثانی در کتاب شرح لمعه شهید اول در مورد اقسام جهادِ نظامی می فرماید: جهاد بر چهار قسم است که یک قسم آن جهاد ابتدایی مسلمانان با مشرکین با انگیزه دعوت آنان به اسلام می باشد. قسم دوم جهاد با جمعیّت کفاری است که قصد حمله به مسلمین دارند به گونه ای که ترس تسلّط آنان بر شهر های مسلمانان باشد. قسم سوم جهاد با کسی است که قصد کشتن انسان محترمی و یا قصد گرفتن مال و یا اسیر کردن ناموس محترمی را دارد. قسم چهارم جنگ با گروهی که بر علیه امام معصوم ( علیه السلام ) خروج کرده اند (8) سپس می فرماید که مقصود شهید اول از کتاب جهاد در لمعه ، قسم اول است لذا ما نیز همین مفهوم متبادر را در منظر دوم کلمه جهاد مورد توجه قرار داده ایم .علت نامگذاری این نوع از جهاد با توجه به معنای لغوی آن به جهاد اصغر می تواند این باشد که مدت زمانی که انسان در آن به سعی و تلاش برای دفع مهاجم بیرونی می پردازد ، نسبت به مدت زمان جهاد اکبر که لحظه لحظه انسان را شامل می شود ، محدود تر است. البته امروزه این نوع از جهاد دارای دو مفهوم دیگر به نامهای جنگ سخت در قالب ادوات نظامی و جنگ نرم در قالبی فرهنگی و سیاسی می باشد. در بحث جنگ نرم که دایره آن از جنگ سخت بسیار وسع تر است ؛ تلاشها و کوشش های بیشتری برای دفع تهاجمات فرهنگی و مکاید سیاسی دشمن و حفظ موازین شرع در پهنه اجتماعی کشور اسلامی می طلبد. علت قرار گرفتن این جنگ در این نوع از جهاد این است که توسط دشمن بیرونی طرّاحی و اجرا می گردد. اگر چه هدف آن تحریک قوای نفس امّاره و ترویج فساد می باشد. و از این منظر خود به خود داخل در قسم اول جهاد یعنی جهاد اکبر می شود. پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) می فرماید : « جَاهِدُو الْکُفَّارَ بِأَیْدِیکُم وَ أَلْسِنَتَکُم : با دست و زبانتان با کفار جهاد کنید.» در این روایت جهاد با دست اشاره به جنگ سخت و مبارزه در میدان نظامی می کند و جهاد با زبان اشاره به مقابله با تهاجم فرهنگی و تبلیغاتی همان دشمن می کند. زیرا دشمن گاهی که توان مقابله با مسلمین را ندارد ، با فراهم کردن زمینه های تضعیف جامعه اسلامی از طریق مکاید و طرّاحیهای شوم فرهنگی ، راه مقابله با مسلمانان را پیدا کرده و استیلای خود را بر جامعه اسلامی می گستراند. از این روست که جهاد فرهنگی در میدان جهاد نظامی در بخش نرم آن بسیار حائز اهمیّت است. آنچه که جالب توجه است حضور اخلاقیات حتی در میدان سخت جهاد نظامی است. چنانچه قرآن کریم می فرماید : « جَاهِدُوا بِأمْوَالِکُم وَ أنفُسِکُم فِی سَبِیلِ اللهِ : با اموال و جانتان در راه خدا جهاد کنید .» (9)قرآن این مجاهده پُر مشقّت را متصل به منبع لایزال الهی می کند. به این معنا که حتی میدان کارزار نظامی ، محلّ تجلّیِ عارفانه ترین تلاشها و کوشش های یک انسان می تواند باشد. مبارزه در جهت هوا و هوس ، کینه توزی ، عصبیّت کور کورانه ، دنیا طلبی و سایر اهداف بی ارزشِ نفسانی نباید باشد بلکه در راه رضای الهی و به خاطر مجموعه دین الهی باید باشد. که اگر اینگونه شود قرآن کریم حتی کشته شدن را زندگانی جاوید و پیروزی معرّفی می کند که متضمّن تمامی فواید و سود های متصوّر انسان می باشد. قرآن کریم می فرماید : « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أمْوَاتَاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرْزَقُونَ : کسانی را که در راه خدا کشته می شوند مرده مپندار بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. »(10)بنابر این آنچه که به عنوان هدف در این نوع از جهاد معرّفی می شود دو چیز است یا نشر اسلام و دفع دشمن و یا رسیدن به مقام شهادت. که هر دو بالا ترین انگیزه را برای انسان در جهت شتافتن به این میدان تلاش و کوشش ایجاد می کند.
مقام شهادت ، بالاترین هدفی است که در میدان نظامی در دنیا و عقبی معرّفی می شود. امیر المؤمنین (علیه السلام) در ضمن روایتی از رابطه تنگاتنگ بین این هدف والای جهاد نظامی و میدان جهاد اخلاقی سخن می گویند. ایشان می فرمایند :« إنَّ المُجاهِدَ نَفْسَهُ عَلَی طَاعَةِ اللهِ وَ عَن مَعَاصِیهِ عند اللهِ سُبحانَه بِمَنزِلَةِ بَرٍّ شَهِیدٍ : کسی که با نفسش در راه اطاعت و دوری کردن از معاصی خداوند متعال مبارزه کند در نزد خداوند به مانند نیکوکاری شهید است. » (11)
 
ایشان أجر و پاداش میدان جهاد با نفس را شهادتی معرّفی می کند که بالاتربن هدف کارزار جهاد نظامی است. گویا اینکه سعی انسان برای مهار دشمن درون ، خود مقدّمه ای برای دست یابی به مقام بالای شهادت در تلاش نظامی انسان در مقابل دشمن بیرونی است. از جمله علتهای اهمیّت این مقام در نزد خداوند و انسان می توان به این علت اشاره کرد که با ملاحظه دقیق آیه شریفه 169 سوره مبارکه آل عمران ، متوجه دو واژه کلیدی و اساسی می شویم : اول ، حیات و دوم ، رزق. حیات بالاترین نعمتی است که خداوند سبحان به انسان عنایت فرموده است. که عظمت این نعمت را با نسبت دادن آن به خود چنین بیان می کند : « وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی : و در [کالبد] او از روح خود دمیدم. » (12)که با نبود این عنایت الهی ، کالبد جسمانی انسان که خلقتش متوجه تَبارک خداوند شده است ؛ بی ثمر می ماند. خداوند این نعمت را به عنوان نعمتی جاودانه معرفی می کند که نه تنها در دنیا به انسان عطا شده است بلکه پس از اتمام آن در این دنیا به استدامتش در دیار باقی اشاره می کند : « لَا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوتَ إِلَّا الْمَوتَةَ الْأُولَی : در آنجا مرگ را نخواهند چشید جز همان مرگ نخستین » (13)و در سوره مبارکه نحل می فرماید : « مَن عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً : هر کس از مرد یا زن عمل شایسته انجام دهد در حالیکه مؤمن باشد قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای حیات حقیقی می بخشیم. »(14)انسان نیز همیشه نگران از دست دادن این نعمت عظیم بوده است به گونه ای که دائماً از انقضای آن یعنی فرا رسیدن مرگ ، در حال فرار و ترس به سر می برد. قرآن به این جنبه روانی انسان اینگونه اشاره می کند: « قُلْ لَن یَنْفَعَکُم الفِرارُ إِنْ فَرَرْتُم مِنَ الْمَوتِ أَوِ الْقَتلِ : بگو اگر از مرگ یا کشته شدن فرار می کنید این فرار سودی به حال شما ندارد. » (15)و یا در قالب اینکه انسان هیچ گاه آرزوی انقطاع حیات خود را ندارد به آن اشاره می کند : « قُل یَا أَیُّها الَّذِین هَادُوا إِنْ زَعَمْتُم أَنَّکُم أَوْلِیاءُ لِلّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنََّوُا المَوتَ إِنْ کُنتُم صَادِقینَ : بگو ای کسانی که یهودی شدید اگر گمان می کنید که شما دوستان خدایید نه مردمان دیگر پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گویید .»(16) و در پاسخ به این حالت چنین می فرماید : « قُلْ إِنَّ المَوتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنهُ فَإنَّهُ مُلاقِیکُم : بگو به درستی مرگی که از آن فرار می کنید قطعاً شما را ملاقات می کند. »(17)همچنین می فرماید : « کُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ : هر جانی طعم مرگ را خواهد چشید. » (18)و برای تأکید و اتمام حجّت با بیانی بسیار قوی و خاتمه دهنده چنین می فرماید : « أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوتَ وَ لَو کُنتُم فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ : هر کجا باشید مرگ شما را در می یابد هر چند در برجهای مستحکم باشید. » (19)آنچه که در کنار این نعمت بزرگ حیات برای انسان حائز اهمیّت است ، رزق اوست. رزق و روزی آنقدر برای انسان مهم است که اگر نگوییم تمام همّ و غمّ او در این دنیاست ، اعظم آن است. که خداوند به این صفت اینگونه اشاره می فرماید : « إِنَّ الْانسانَ خُلِقَ هَلُوعَاً : به درستی که انسان بسیار حریص خلق شده است. » (20)لذا خداوند متعال همیشه در کنار بیان نعمتِ خلقت یا حیات به انسان گوشزد می کند که خودش متکفّل رزق او نیز شده است. « اللهُ الَّذی خَلَقَکُم ثُمَّ رَزَقَکُم : خداست که شما را خلق کرد سپس روزی داد .» (21)و برای دادن اطمینانِ خاطر به او اینگونه دلداری می دهد که : « وَ مَا مِن دابَّةٍ فِی الأرضِ إِلّا عَلَی اللهِ رِزْقُهَا : هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر عهده خداست.» (22)پس از توجه به این جنبه روانی انسان و القاء اطمینان و آرامش به او اینگونه توصیه می کند :« وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُم اللهُ حَلَالَاً طَیِّباً : از آنچه خدا روزی شما کرده حلال و پاکیزه بخورید. » (23)حال که به وی‍‍ژگی خاصّ این دو واژه کلیدی در وجود انسانی آگاه شدیم متوجه آیه 169 سوره مبارکه آل عمران می شویم. خداوند سبحان در این آیه بیان می فرماید که در مقام شهادت ، حیاتی جاودانه همراه با رزقی فراوان و تمام نشدنی نهفته است. یعنی اگر کسی می خواهد برای همیشه به این دو نگرانی اش در حیات و رزق تمامی ببخشد ، وارد میدان سعی و تلاش جهاد اخلاقی و جهاد نظامی هر کدام که مُیَّسر باشدش ، وارد گردد.

3.جهاد علمی
 

این مفهوم از جهاد در عرصه های گوناگون ، تلاش گرانش را به اسامی متفاوتی چون مجتهد ، دانشمند ، فیلسوف ، حکیم و غیره می شناسانند. اهمیّت این نوع از جهاد بسیار بالا می باشد به گونه ای که تمامی انواع جهاد را در تحت الشُعاع خود قرار می دهد. زیرا کوششها و تلاشهای انسان وقتی مُثمرِ ثَمر واقع می شود که آگاهانه صورت گیرد. و این آگاهی ، همان تحصیل علم و اشراف علمی انسان بر هر موضوع مدِّ نظرش می باشد .وجه تمایز انسان از سایر جانداران نیز همین است که سایر جانداران اعمال و کوششهایشان بر طبق غریزه و نه رفتاری برآْمده از آگاهی و شعور و علم می باشد. ولی انسان به جهت دارا بودن قوّه عاقله قدرت کسب علم و آگاهی از تمام مدرکات خود را دارد. رسول اکرم ( صلّی الله علیه و آله ) این برتری و اهمیّت کسب علم را در ضمن حدیث زیر این گونه بیان می فرماید : « طَلَبُ العِلمِ أَفْضَلُ عِندَ اللهِ مِنَ الصَّلَوةِ وَ الصِّیامِ وَ الحَجِّ وَ الجِهادِ فِی سَبِیلِ اللهِ تعالی : به دست آوردن علم در نزد خدا از نماز و روزه و حج و جهاد در راه او با فضیلت تر است. » (24) تلاشی که انسان در میدان مبارزه با نفس « جهاد اکبر » در قالب نماز و روزه و حج انجام می دهد و همچنین کوششی که انسان در میدان کارزار جهاد نظامی انجام می دهد ؛ در برابر زحماتی که او برای افزایش آگاهیهایش و توان علمی اش می برد ناچیز است از این روست که خداوند به پیامبر خود در قرآن کریم چنین توصیه می کند : « قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً : بگو پروردگارا علم مرا زیاد کن. » (25) و حضرت موسی را در جهت کسب علم از محضر عالِم هم عصر خود به سعی و تلاش گسترده وا می دارد که تا مجمع البحرین عزیمت نماید. « فَوَجَدَا عَبدَاً مِن عِبادِنا ءَاتَیْناهُ رَحْمَةً مِن عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلماً : بنده ای از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود به او علمی آموخته بودیم. » (26)و همچنین علّت انتخاب جناب طالوت برای جنگ با جالوت را علم داشتن وی معرفی می کند. « قَالَ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَیکُم وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ : گفت خدا او را بر شما برگزیده و او را در دانش و جسم فزونی داده است. » (27) پیامبر اکرم نیز مسلمانان را برای وارد شدن در میدان تلاش علمی تشویق و ترغیب نموده است و چنین فرموده است : « أُطْلُبُوا العِلمَ وَ لَو بِالصِّینِ فَإِنَّ طَلَبَ العِلمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ : علم را بجویید هر چند در چین باشد پس به درستی که به دست آوردن علم بر هر شخص مسلمانی واجب است. » (28)به راستی کدام ویژگی این نوع از جهاد است که آنرا برتر و ارزشمند تر از هر نوع جهادی قرار داده است ؟! آنچه که می توان به عنوان علت امتیاز و برتری جهاد علمی بر سایر انواع جهاد متصوّر شد ، هدفِ آن است این هدف ، اهداف سایر انواع جهاد را در خود خلاصه می کند به گونه ای که اگر هدفِ این جهاد تحصیل نشود سایر جهاد ها تلاشی عَبَث و حتّی مُضِلّ خواهد بود. همانگونه که اشاره شد بالا ترین هدفِ جهاد اخلاقی ، سعادت و پیروزمندی در دنیا و آخرت است که این هدف بزرگ خلاصه در جهاد علمی می شود. همانگونه که امیر المؤمنین این مطلب را چنین بیان می فرماید : « لِطَالِبِ العِلمِ عِزُّ الدُّنیا وَ فَوزُ الآخِرَة : جوینده علم ، دارای عزت دنیا و پیرزوی آخرت است. » (29)و مقدس ترین هدف جهاد نظامی نائل شدن به مقام شهادت و دست یابی به حیات ابدی است. این هدف والا نیز در میدان تحصیل علم میسور است. همانطور که رسول اکرم ( صلّی الله علیه و آله ) چنین می فرماید : « إِذا جاءَ المَوتُ لِطالِبِ العِلمِ وَ هُوَ عَلَی هذِهِ الحَالَةِ مَاتَ وَ هُوَ شَهِیدٌ : هنگامی که مرگ جوینده علم فرا رسد و او در حالت تحصیل علم بمیرد ؛ وی شهید است. » (30) حتی ایشان بیان می دارند که جوهر و مداد عالمان ، برتر و با فضیلت تر از خون شهداء می باشد. « یُوزَنُ یَومَ القیامةِ مِدادُ العُلَماء وَ دِماءُ الشُهَداءِ فَیَرجَحُ مِدادُ العُلماءِ عَلَی دِماءِ الشُّهَداءِ : در روز قیامت مداد علما و خون شهدا وزن می شوند که نتیجتاً مداد علما بر خون شهدا می چربد. »(31) و فرمود : « وُزِنَ حِبرُ العُلماءِ بِدَمِ الشُّهداءِ فَرَجَحَ عَلَیهِ : جوهر قلم علماء در برابر خون شهداء وزن شد نتیجتاً جوهر بر خون شهداء چربید. »(32) برای تبیین هدف از جهاد علمی به کلام شریف امام کاظم ( علیه السلام ) استناد می نماییم. ایشان چنین می فرمایند : « وَجَدْتُ عِلمَ النَّاسِ فِی أربَعٍ : أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّک وَ الثانیّةُ أنْ‌ تَعرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أرَادَ مِنکَ وَ الرابِعةُ أنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ : علم مردم را در چهار چیز یافتم : اول اینکه خدایت را بشناسی و دوم بدانی با تو چه کرده است و سوم اینکه بدانی از تو چه می خواهد و چهارم اینکه بدانی چه چیزی تو را از دینت خارج می کند. » (33)همانطور که ملاحظه می شود امام ( علیه السلام ) در این روایت غایت و منتهای علم آموزی را معرفت می دانند و این هدف را در چهار چیز خلاصه می کنند. اولین معرفت ، معرفت به خداست به این معنا که تلاش علمی انسان باید به شناخت خداوند متعال منتهی گردد .همانطور که قرآن کریم بارها انسان را دعوت به دقّت و مشاهده عالَمِ مادّی و نظام حاکم برآن و تفکّر و تدبُّر در آن می کند « وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الارضَ وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَ أَنهَاراً وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِیهَا زَوجَیْنِ اثْنَینِ یُغْشِی الَّیلَ النَّهارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقََومٍ یَتَفَکَّرُونَ : و اوست که زمین را بگسترانید و در آن کوه های استوار و رودها پدید آورد و در آن از هر گونه میوه ای جفت جفت آفرید. شب را بر روز می پوشاند. قطعاً در اینها نشانه هایی است برای مردمی که تفکر کنند. » (34)تا از رهگذر این تفکّرها و اندیشه ها انسان ، آگاه و عالِم به وجود خداوند و شناخت قدرت لایزال او گردد. دومین معرفت ، معرفت به خود یا خود شناسی می باشد. این نوع از آگاهی راهی برای خداشناسی و دست یابی به اولین نوع معرفت است پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه و آله ) می فرماید : « مَن عَرَفَ نَفْسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه : هر کس خود را شناخت به درستی که پروردگارش را شناخته است. » (35)خود شناسی گذر گاهی برای خدا شناسی است .سومین معرفت ، معرفت به آنچه که خداوند در قالب باید ها و نباید ها از انسان خواسته ، می باشد. که مجموعه آنرا احکام می نامند. تلاش علمی انسان باید به گونه ای باشد که قوانین و حکمهایی که خداوند برای او در زندگانی چندین ساله اش تشریع کرده است را بشناسد و رعایت کند و از حدود و مرزهای الهی تجاوز ننماید. و چهارمین معرفت ، معرفت به آن چیزی است که باعث خروج انسان از حدّ و مرز خواسته خداوند یعنی دین می شود. ما این نوع از معرفت را تعبیر به دشمن شناسی می کنیم .و همانطور که در جهاد اخلاقی گفته شد ؛ انسان با دو دشمن در ادوار زندگانی اش رو به روست. اول دشمنی از درون به نام نفس أمّاره و دوم دشمنی از بیرون یعنی شیطان و اعوان و انصارش. معرفت داشتن به موضع و توان دشمن نیز یکی از مهمترین رموز موفقیّت در تقابل با اوست. میدان تلاش و کوشش علمی این توان را به انسان می دهد که با آگاهی و شناخت از دشمن و همچنین با آگاه بودن از موقعیّت و جایگاه خود و شناخت قدرت و توانش و پشتوانه معنویی چون خداوند متعال ، با دشمنانش رو به رو گردد. با توجه به اهمیّت جهاد علمی و مُیَسَّر گردیدن هدف با ارزش آن یعنی معرفت است که پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه و آله ) چنین می فرماید : « العلمُ دِینٌ : علم ، دین است » (36)به این معنا که آنچیزی که برای انسان دین آوری و دین مداری حاصل می کند ، علم است. و امیر المؤمنین در اولین خطبه نهج البلاغه می فرماید : « اوَّلُ الدینِ مَعرِفَتُه » اولین وظیفه هر مسلمانی در دین داری اش کسب معرفت و آنهم معرفت به خدا است. یعنی با حضور در میدان سعی و تلاش علمی ، غایت و هدف آن یعنی معرفت را تحصیل نماید تا از ثمره شیرین آن بهره مند گردد. وقتی معرفت برای انسان حاصل شد آن وقت است که لذّت مضاعف از تلاش و کوشش می برد. اگر چه او به خواسته اش نرسد. بدین جهت است که قرآن می فرماید : « وَ أَنْ لَیسَ لِلانسانِ إِلّا مَا سَعَی : برای انسان بهره ای ، لذّتی جز سعی و تلاشش نیست» (37)بنابراین آگاهانه سعی و عمل و زندگانی کردن ، بالا ترین بهره وری و سود آوری را برای انسان به ارمغان می آورد .

4.جهاد اقتصادی
 

این مفوم از جهاد در دین اسلام در دو بُعد فردی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. سعی و تلاشی که انسان فطرتاً برای به دست آوردن رزق و روزی خود انجام می دهد ؛ با تمام جوانب روانی آن در اسلام مطرح شده است. در این بخش به بررسی هر دو بعد آن می پردازیم :
جهاد اقتصادی فردی : در مضامین دین اسلام ، تلاش و کوششی که هر شخص برای بهبود وضعیّت اقتصادی خود و افراد تحت تکفّلش از طریق صحیح آن انجام می دهد ؛ مورد تکریم و تمجید قرار داده شده است. و از آن تعبیر به طلب رزق حلال و طیّب شده است. امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید : « الکَادُّ عَلَی عَیَالِه کَالمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللهِ: کسی که برای بهبود اقتصاد همسر و فرزندانش زحمت بکشد همچون شخصی است که در راه خدا مجاهده کند. » (38) و امام باقر ( علیه السلام ) می فرماید : « مَن طَلَبَ الرِزْقَ فِی الدُّنیا إِسْتِعْفَافَاً عَنِ النَّاسِ وَ سَعْیَاً عَلَی أهْلِهِ وَ تَعَطُّفَاً عَلَی جَارِهِ لَقَی اللهَ عَزَّ و جَلَّ وَ وَجْهُهُ مِثلُ القَمَرِ لَیلَةَ البَدْرِ : کسی که در دنیا به جهت بی نیازی جستن از مردم و بهبود وضع اهلش ، سعی و تلاش و برای لطف و مهربانی کردن بر همسایه اش طلب رزق کند ؛ خداوند را در روز قیامت ملاقات می کند در حالیکه صورتش همچون ماه شب چهارده می درخشد» (39)و در روایات حتّی افراد را به تلاش و کوشش در جهت طلب رزق و بهبود وضع اقتصادی ، در شهر و دیارهایی غیر از وطن خود تشویق می کنند. امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید : « إِنَّ اللهَ لَیُحِبُّ الإِغْتِرَابَ فِی طَلَبِ الرِزْقِ : به درستی خداوند به دیار غربت رفتن برای طلب رزق را دوست می دارد »(40) خداوند متعال نیز به عنوان خالق انسان به جنبه های روانی این مسأله اشاره نموده و همواره انسان را مورد تفقُّد و دلداری قرار داده است. و در آیات متفاوت قرآن کریم تحت عنوان رزّاق و روزی ده انسان ، وی را مورد خطاب قرار داده و توصیه هایی نموده است. که با توجه به مطرح شدن این مطالب در قسمت جهاد نظامی از تکرار آن خودداری می کنیم. از رهگذر این تلاشها و کوششها در طلب رزق ، خداوند منّان دستوراتی را در قالب احکام اقتصادی تشریع نموده است. که شَرَیانهای اقتصادی جامعه همیشه پویا و زنده باشد. تا با اجرای آن تمامی افراد جامعه اسلامی بهره مند از توان اقتصادی مفید گردند.
از جمله این احکام :
1.وجوب پرداخت زکات است : این حکم تکلیفی که در سه بخش الف : أنعام از چهار پایانی چون گوسفندان و شُتران و گاوها ب : غلات از گندم و جو و خرما و کشمش ج : طلا و نقره مسکوکه واجب شده است علاوه بر تشویق و ترغیب ضمنی به تولید و خود کفایی جامعه اسلامی در بعضی از این اقلام مهم و اساسی ، دارای مصارفی هدفمند و حیات بخش است. مصارف زکات را در هشت صنف معرفی می نمایند : 1 و 2 فقرا و مساکین : اینان افرادی هستند که قوت یک ساله خود و افراد تحت تکفُّلشان را ندارند. شارع مقدّس به جهت حفظ ایمان و سلامت دینی ایشان و به طبع ، حفظ سلامت اجتماع ، ایشان را مورد توجّه قرار داده است. زیرا که فقر زمینه را برای بِزه های اجتماعی و ضعف ایمان بسیار سریع فراهم می کند و موجب به مخاطره افتادن امنیت و سلامت جامعه می شود. پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه و آله ) در این زمینه می فرماید : « کَادَ الفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفراً : نزدیک است که فقر منجر به کفر شود » (41) افراد فقیر و نیازمند معمولاً مورد طمع دشمنان قرار دارند تا ایشان را برای اجرای اهداف شوم خود استخدام کرده و مورد استفاده قرار دهند. لهذا با عنایت به این خطرها و به منظور پیشگیری و حفظ جامعه و همچنین حفظ کرامت انسانی این دسته از افراد باید مورد توجه سایرین قرار گیرند. 3 عاملین زکات : ایشان کسانی هستند که مأمور به جمع آوری و نگهداری و حسابداری و تقسیم کننده زکات می باشند. در این میان دین اسلام توجه به اشتغال زایی و لو اینکه مقطعی بوده باشد ، دارد و افرادی تحت عناوین فوق الذکر به کار گرفته و مأمور به زکات می نماید. و از طرف دیگر آمار اقتصادی مدوّن و دقیقی نیز برای حکومت اسلامی فراهم می نمایند. 4 مؤلّفة القلوب : این مصرف در جهت نشر دین اسلام و تأمین امنیّت و نیروی لازم در زمان جهاد نظامی از میان کافرانی که در جوار مسلمانان هستند ، قرار داده شده است. حتّی در این بخش از مصارف زکات بنابر قول شیخ مفید ( ره ) مسلمانانی که در اطراف مرزهای کشور اسلامی و یا در همسایگی کافرانی قرار دارند که با پرداخت زکات به ایشان ، کافران ترغیب به دین اسلام می شوند نیز شامل می شود. 5 رقاب : این مصرف برای آزاد کردن کسانی است که در قید بردگی و رقیّت دیگران هستند قرار داده شده است که علی الظاهر امروزه موضوع این مصرف منتفی می باشد. 6 غارمون : این مصرف به جهت پرداخت بدهکاریهای افراد مدیونی است که توانایی پرداخت بدهی خود را ندارند. البته به این شرط که بدهکاری به بار آمده به خاطر معصیت الهی نباشد. این مصرف ، بار روانی بسیار مثبتی را برای افراد جامعه همراه دارد. زیرا که همیشه در هر بدهکاری دو طرف دچار فشارهای روانی و عصبی می گردند. اول شخص مدیون است که از جهت بدهی خود ، دچار افکاری پریشان و مضطرب می باشد. و این حالت روانی خود به خود به افراد خانواده اش تسرّی و از خانواده به جامعه پیرامونش سرایت می کند. به همین جهت خداوند در قرآن کریم چنین سفارش می کند: « وَ إِنْ کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَی مَیْسَرَةٍ : اگر بدهکار قدرت پرداخت نداشته باشد او را تا هنگام توانایی ، مهلت دهید. » (42) از طرف دیگر شخص طلبکار است که باید نگران و ناراحت از عدم دست یابی اش به مالی باشد که در نزد بدهکار به عنوان قرض یا وام و غیره گذاشته است. و بدین جهت است که در متون دینی آمده است که چنانچه طلبکار برای دریافت طلبش آمده باشد و مدیون قصد نماز کرده است ؛ باید ابتداءً اقدام به پرداخت دین خود و سپس به انجام نماز مشغول گردد. حتی مجوزی برای شکستن نماز نیز می باشد. حال اگر این دو فرد ، مطمئن از وجود پشتوانه ای اقتصادی برای پرداخت و دریافت باشند دیگر بار روانی ناشی از این معزل اقتصادی ، کاهش می یابد. و هر کس با اطمینان خاطر به دریافت و پرداخت سنّت قرض الحسنه اقدام می نماید. 7 فِی سبیل الله : این نوع مصرف از زکات دارای شمولیت و عمومیت است. جناب شهید اول در کتاب لمعه خود در مورد این مصرف چنین می فرماید : « فی سَبیلِ اللهِ وَ هُوَ القُربُ کُلُّهَا: هر کاری که موجب تقرّب و نزدیک شدن به خداوند گردد ، فی سبیل الله است» (43) در این مصرف هر کاری از آبادانیها از جمله ساختن مدارس و معابر و پُلها و بیمارستانها و مساجد و غیره و از اصلاح ذات البین و هر آنچه که موجب قوام نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه و دین اسلام گردد را شامل می شود. این مصرف برای حفظ پویایی جامعه اسلامی و در جهت اقتدار آن می باشد. و عواید آن شامل حال تک تک افراد جامعه می گردد.
8 ابن سبیل : این نوع مصرف از زکات برای حفظ شأن و کرامت افرادی است که به علّت تمام شدن توشه سفر در مسیر رسیدن به مقصد خود ، در راه مانده اند. در این مصرف اگر چه شخص در راه مانده در وطن خود غنی و ثروتمند باشد ولی به علت اینکه عَرض نیاز و سؤال در برابر غیر ، موجب خجلت زده شدن او و چه بسا کاری سخت و پر مشقّت باشد ؛ این پشتوانه اقتصادی حامی و مددکار اوست و با حظ شخصیت و آبروی ایشان ، وی را یاری می کند.
آنچه که بر زیبایی این احکام می افزاید این مطلب است که دین اسلام رعایت حال و شُئُونات اجتماعی و اقتصادی افراد نیازمند به این پشتوانه اقتصادی را نیز می نماید. و چنین دستور می دهد که از اموال زکات ، آن مالی که متجمّل تر می باشد و وِجه اقتصادی ممتاز تری دارد را به افراد با شأن اقتصادی بالا که دچار ورشکستگی شده اند و اکنون نیازمندند ، پرداخت کنند.
 
جناب شهید در کتاب روضة البهیّة این مطلب را اینگونه بیان می کنند : « وَ لْیُخَص بِزَکاةِ النِعَمِ المُتَجَمِّل وَ زَکاة النَّقدَین وَ... رَوَاهُ عبدُاللهِ بن سنان عَنِ الصادق ( علیه السلام ) مُعَلِّلاً بِأنَّ أَهْلَ التَجَمُّلِ یَسْتَحْیُونَ مِنَ النَّاس فَیُرفَعُ إِلَیهِم اجَلُّ الامرَینِ عِندَ النَّاس : باید به افرادی که شأن اقتصادی بالا دارند از چهار پایان و طلا و نقره زکات داده شود این مطلب را عبد الله بن سنان از امام صادق روایت کرده است در حالیکه در این روایت علت این حکم را اینگونه بیان کرده است که این افراد حیا دارند از اینکه از مردم درخواستی بنمایند. پساز میان طلا و نقره و چهار پایان هر کدام را که در میان مردم بهترو بالاترند به این افراد پرداخت شود. » (44)همچنین توصیه می کند که این مال زکات به صورت و به عنوان هدیه برای ایشان فرستاده شود. زیرا که اینان حیا دراند از اینکه زکات را به عنوان زکات در یافت نمایند .
2. وجوب پرداخت خمس است : این حکم تکلیفی که در موارد هفتگانه : غنائم جنگی ، معدن ، غوص ، سود کسب ، حلال مخلوط به حرام ، گنج، زمینی که از مسلمان به کافر ذمّی منتقل گردد ؛ واجب می شود. مصرف آن مختص به دو شخص است: اول : امام ( علیه السلام ) دوم : سادات فقیر. سادات فقیر به حکم شارع مقدّس نمی توانند از زکات بهره مند گردند و به عوض از خمس می توانند استفاده کنند و و رفع نیاز مالی خود کنند. سهم امام ( علیه السلام ) نیز در زمان غیبت ایشان به وکلای عامّ ایشان یعنی مجتهدین جامع الشرایط واگذار می گردد. تا ایشان بنابر صلاحدید خود اقدام به مصارف آن بنمایند. و از آنجا که امام ( علیه السلام ) جانشین پیامبر ( صلّی الله علیه و آله ) می باشد و وظیفه ایشان حفظ و تبیین و نشر دین اسلام است ؛ فقها نیز در راستای این وظائف آنچه را که موجب حفظ و نشر و بیان شریعت اسلام تشخیص دهند از مصارف خمس دانسته و سهم امام ( علیه السلام ) را صرف آن می کنند. و در این میان عوائد این پشتوانه اقتصادی شامل حال همه افراد جامعه اسلامی می گردد.
3. سایر احکام اقتصادی از قبیل نذورات و کفارات و وقفها نیز از یک جهت متوجه به فقراء جامعه و از جهت دیگر متوجه تمامی افراد آن است. در ماههای متفاوت از سال چون رمضان و محرم وصفر و رجب وشعبان و غیره سفره های اطعام مسلمین به نیّتهای گوناگونی چون افطاری و ارادت به پیشگاه ائمه اطهار ( علیهم السلام ) و غیره پهن می گردد و همه گان با حضور خود از این خوان نعمت استفاده می نمایند. هر شخصی به نوبه خود متوجه دستورات اقتصادی اسلام است و هر فردی نیز بنا بر نوع نیازش قادر به استفاده از عوائد آن است. به راستی چنین قوانین پویا و دامنه دار و سود آوری اگر با حضور آگاهانه و امتثال گونه افراد مسلمان اجرا شود ؛ آیا فردی نیاز مند و یا گرسنه باقی می ماند ؟! این دستورات اگر چه در وحله اول فردی به نظر می رسد امّا در وحله دوم و در مرتبه مصارفش اجتماعی می گردد. و شعاع این فعالیت اقتصادی در پهنه اجتماع گسترانیده می شود. جهاد اقتصادی اجتماعی : سعی وتلاش همه افراد اجتماع در بالا بردن توان اقتصادی که مقوله ای تأثیر گذار در سایر انواع جهاد از مجاهدت های اخلاقی و نظامی و علمی می باشد ؛ در دین مبین اسلام مورد توجه قرار گرفته است در سوره مبارکه انفال آیه 60 می فرماید :« وَ أَعِدُّوا لَهم مَا اسْتَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَ... : تا آنجا که می توانید قوّت را در برابر دشمنان آماده سازید » خداوند به طور عام ، همه افراد را دستور به بالا بردن قوّت و توان اجتماعی کرده است. این قوّت در زمان کنونی از یک طرف ، متوجه اقتصاد است که همه اشخاص جامعه اسلامی بکوشند تا به گونه ای زندگی کنند که به خود کفایی در همه ابعاد اقتصادی از کشاورزی ، صنعت ، نیرو ، بالا بردن بهره وری ، حذف پِرتهای اقتصادی از افراط و تفریط هایِ مصارف موجود خانگی و عمومی و غیره به همراه حفظ پویاییِ احکام اقتصادی دین اسلام برسند و مکاید اقتصادی دشمنان دین وملّت خنثی گردد. وکشور زیر بار استثمارگران قرار نگیرد. و از جهت دیگر ، این قوّه و توان متوجه علوم است تا با تلاش و کوشش در میادین علمی در همه جهاتِ آن از جمله طبّ ، فیزیک ، هوا و فضا ، عمران ، اجتماعی و غیره کشور را از وابستگی به بیگانگان رهایی بخشند. و از طرف دیگر این قوّه متوجه ابعاد نظامی می گردد. کشور اسلامی همانطور که با اقتدار و ثبات اقتصادی و علمی خود ، دشمنان را به کُرنش و احترام وا می دارد ؛ باید با اقتدار نظامی خود ، هراس در دل بدخواهان و دشمنان بیاندازد. تا در زمان مقتضی ، قدرت واکنش سریع در میدان جهاد نظامی داشته باشد. و در همه موارد فوق الذکر ، توان اقتصادی بالا بسیار سریع تر می تواند کشور اسلامی را به چشم اندازهای علمی و نظامیِ خود براسند. همانگونه که شرایط را برای تبلیغ و نشر آیین اسلام بهتر فراهم می کند. پیامبر ( صلّی الله علیه و آله ) می فرماید : « نِعْمَ العَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللهِ الْمَالُ : مال ، یاری گرِ خوبی برای اطاعت خداوند است. » (45)

نتیجه گیری :
 

با توجه به مطالب ارائه شده اینگونه نتیجه گیری می کنیم که اوّلاً: باید هر تلاش و کوششی هدفمند باشد همچنان که هدف میدان تلاش اخلاقی، فلاحت و رستگاری و بالا ترین هدف میدان نظامی، زندگی با عزّت و شرف در دو دنیا و هدف میدان تلاش علمی ، کسب معرفت و هدف میدان تلاش و کوشش اقتصادی حفظ کرامت انسان و تعالی دین و توان اوست. ثانیاً : در میان این چهار نوع جهاد ، جهاد نظامی متأثِّر از سه جهاد دیگر است. و جهاد علمی به عنوان پایه و اساس هر جهادی ایفای نقش می کند. و جهاد اقتصادی عامل بقا و سرعت رشد سایر انواع جهاد است. و جهاد اخلاقی به عنوان عامل ایمنی بخش و ضامن سلامت هر جهادی برای رسیدن به هدف مورد نظر ، ایفای نقش می کند.

پی‌نوشت‌ها:
 

1.( ترجمه مفردات راغب اصفهانی ج1 / ص423و424)
2. ( یوسف / 53 )
3. ( میزان الحکمه ج2/ ص596 )
4.( میزان الحکمه ج2 /ص 597 )
5. ( شمس/9 )
6. ( ترجمه مفردات ج3/ص90 )
7. .( ترجمه مفردات ج1/ص424 )
8.. ( شرح لمعه ج1/ص311 )
9. ( توبه/41)
10. ( آل عمران / 169 )
11. ( میزان الحکمه ص 595 /ج2 )
12. ( حجر/ 29 )
13. ( دخان /56 )
14. ( نحل/97 )
15. ( احزاب / 16 )
16. (جمعه/6)
17. ( جمعه / 8 )
18. ( انبیاء / 35 )
19. ( نساء / 78 )
20. (معارج/19 )
21. ( روم / 40 )
22. ( هود / 6 )
23. ( مائده / 88 )
24. ( میزان الحکمة / ج7 / ص 2742 )
25. ( طه / 114 )
26. ( کهف / 65 )
27. ( بقره / 247 )
28. ( میزان الحکمة / ج 7 /ص 2745 )
29. ( میزان الحکمة / ج 7 / ص 2747 )
30. ( میزان الحکمة / ج7 /ص 2747 )
31. ( میزان الحکمة / ج 7 / ص2740 )
32. ( میزان الحکمة / ج 7 /ص 2741 )
33. ( میزان الحکمة / ج 7 / ص 2794 )
34. ( رعد /3 )
35. ( میزان الحکمة / ج 7 / ص 2799 )
36. ( میزان الحکمة / ج 7 / ص 2763 )
37. ( نجم / 39 )
38. ( اخلاق شُبَّر / ص180)
39. ( اخلاق شُبَّر / ص180)
40. ( اخلاق شُبَّر / ص180)
41. ( اخلاق شُبَّر / ص 188 )
42. ( بقره / 280 )
43. ( شرح لمعه / ج1/ص180)
44. ( روضة البهیّه / ج 1 /ص 183 )
45. ( اخلاق شُبّر / ص 178 )
 

فهرست منابع :
1.قرآْن کریم
2.میزان الحکمة / ری شهری / جلد 7 / انشارات دارالحدیث/سال : 1422 ه.ق
3.الاخلاق / سیّد عبد الله شبّر / ناشر : مکتبة بصیرتی – قم / سال : صفر المظفر 1395 ه.ق
4.روضة البهیّة فی شرح اللمعة الدمشقیّة / محمد بن جمال الدین مکّی العاملی/ ناشر: دار التفسیر اسماعیلیان/1380ه.ش
5.ترجمه و تحقیق مفردات راغب اصفهانی / سید غلامرضا خسروی حسینی/ انتشارات مرتضوی/1383 ه.ش




 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان