چکیده : حسادت از امراض نفسانی انسان به شمار می آید، که آدمی باید در رفع آن بکوشد .حسد آن است که کسی در دل خود از نعمتی که به فرد دیگری رسیده است، ناراضی باشد و تقاضای زوال آن را داشته باشد، البته اگر تقاضای زوال آن را نکرد و آن نعمت و یا حتی بهتر از آن را از خداوند تقاضا نمود، نام آن قبطه است که در بعضی از موارد نه تنها گناه نیست ، بلکه گاهی به عنوان دعا کردن و تقاضای از معبود، نیک نیز شمرده می شود، فرد حسود در دنیا همیشه ناراحت است و از اینکه دیگران در خوشی و آرامش باشند ، ناراحت است و و ی در آخرت نیز اگر حسادتش را به زبان آورد ، از عذاب الهی ، در امان نیست ، لذا وی در دنیا ، بلکه در آخرت نیز هیچ سودی نمی برد. حسادت باعث بسیاری از قتل ها، دشمنی ها و ....است، به شکلی که اولین گناه در عالم وجود توسط ابلیس به همین دلیل، رغم خورد و فرزند حضرت آدم به دلیل همین حسادت، برادر خویش را به قتل رسانید و بردران یوسف ، برادر خویش را به چاه انداختند و ....از جمله دلائل حسادت به موارد زیادی می توان اشاره نمود :خباثت باطنی –دشمنی –حب جاه و مقام –تعجب از اینکه هم رتبه ی وی بالاتر از او شده است –تکبر و .....می باشد. اما راه کار ، مقابله با حسادت این است که محسود ، حقیقتاً درک کند که حسادت هیچ سودی به حال وی ندارد ، بلکه باعث شقاوت وی در دنیا و آخرت می شود و هرچه نفس اماره و شیطان گفت، برعکس آن را عملی کند .در بخش آخر نوشتار با نگاهی کوتاه ، به فرآیند حسادت در کودکان اشاره شد و راه کارهایی را برای مقابله با حسادت در وی ، مورد بحث قرار گرفت که از مهمترین آن ها : عدم مقایسه میان هم نوعان، و عدم کم توجهی به کودک و همچنین بر آورده نشدن نیازهای وی در جامعه و اطراف، می باشد .
واژگان کلیدی :حسود – حسادت- انسان – دنیا – آخرت -کودک
مقدمه : یکی از صفات مذموم ، در اسلام، حسادت و حسد ورزیدن، به دیگران است . «حسد» در فارسى به (رشک) تعبیر می شود .که اگر به زبان آورده شود، از گناهان کبیره خواهد بود و اگر مخفی بماند برای فرد حسود، گناهی نوشته نشده ، لکن از خبائث باطنی و از پستی باطن وی خبر می دهد و لذا فرد باید ، بکوشد، تا به هر شکل ممکن آن را از خود دور نماید .حسادت آن است که فرد، تمنا کند، فلان نعمت که صلاح، برادر خویش است، از وی، زائل گردد .خواه آن نعمت به خودش نیز برسد و خواه نرسد .اما اگر انسان ، نعمت او را دوست داشته باشد، و از برای خود نیز آن را بخواهد و از خداوند متعال، آن را مدد جوید، و تقاضای زوال آن را از دیگری نکند، آن نه تنها بد نیست، بلکه در بعضی موارد، به علت، مقدمه برای یک امر دیگر مثل (دعا کردن، و تقاضا نمودن از خداوند )، نیک نیز شمرده می شود، که نام آن ، قبطه و منافسه نامیده می شود و اگر انسان تقاضای زوال شی را از فردی بکند که آن صلاح وی نیست ، آن نیز حسادت نامیده نمی شود و به نوعی ، یکی از مصادیق غیرت نامیده می گردد . گاهی نیز فرد توهم می کند که فلان شی که فلان فرد دارد، نعمت است و تقاضای زوال آن را دارد ، لکن در حقیقه آن شی جزء نقائص به شمار می آید ، به عنوان مثال می بیند که فردی شعبده بازی می کند، یا بذله گویی می کند ، یا سحر می کند، یا آدم کشی می کند،یا ادای دیگران را در می آورد، که در این موارد به خاطر اینکه فرد هنوز ذات خویش را از ذات حیوانی، خارج نکرده ، لذا این افعال را خوب می داند ، به عنوان مثال مثل میمون، ادا درآوردن ، جزء زشت ترین افعال است که البته گاهی هم موجب تمسخر مومنان و استهزاء می گردد و تمسخر مومنان، خود به خود از گناهان بسیار بزرگ به شمار می آید .اما مخالفِ حسادت،خیر خواهی است و آن این است ، که فرد نعمتی را که به صلاح ، برادر خویش است از خداوند متعال، تقاضا کند، البته باید به این امر نیز توجه کرد، که دراکثر موارد انسان با عقل ناچیزش نمی تواند تشخیص دهد ، که فلان شی، صلاح است یا فساد است، لذا بهتر است، در این موارد این گونه بگوید : خدایا با مصلحت خویش، اگر صلاح می دانی ، فلان شی را به فلان فرد عطا کن- به عنوان مثال اگر به فردی ، مال زیادی برسد، زندگی خویش را نابود می کند و آن نه تنها به نفع او نیست ، بلکه مضرات زیادی نیز بر وی متحمل می گردد، چنانچه منقول است، فردى از انصار به نام «ثعلبة بن حاطب» که در آغاز مرد بسیار تهى دستى بوده و همیشه آرزو داشت که روزى ثروتمند شود؛ به همین خاطر با اصرار فراوان از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله تقاضا کرد که براى او دعا کند تا مال فراوانى به دست آورد(1)پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله به او فرمود: «داشتن مقدار کم که بتوانى حقّش را ادا کنى بهتر از مقدار زیاد است که توانایى اداى حقّش را نداشته باشى»؛ یعنى، به زندگى ساده ات بساز و شاکر باش. ولى او گفت: با خدا عهد مىکنم، اگر ما را از فضل خود بهرهمند سازد، صدقه خواهیم داد و از صالحان خواهیم بود؛ «وَ مِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَاللّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحین». سرانجام پیامبر صلى الله علیه و آله براى این مرد پر ادعاى کم ظرفیت، بنا به اصرار خودش دعا کرد تا صحنه آزمونى براى او و سایرین باشد. چیزى نگذشت که به برکت دعاى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله، ثروت زیادى که انتظار آن را نداشت، به او رسید و روز به روز فزونى یافت.صاحب مال های زیادی شد و رزقش رونق گرفت. امّا هنگامى که آیه زکات نازل شد؛ به او ابلاغ کردند که باید مقدارکمى از این اموال را به عنوان زکات، در اختیار نیازمندان بگذارى، وی ، از این امر خودداری نمود . آری مال ازنعمت های الهی به شمار می آید ، لکن در بعضی موارد همین مال می تواند، زندگی یک فرد را نابود کند .گاهی صلاح یک فرد در فقر است و گاهی صلاح فردی در ثروت داشت .ولی آن چه معیار در حسادت و نصیحت به حساب می آید ، این است که در نصیحت ، (آنچه را برای خود می پسندد، برای دیگری نیز بپسندد و در حسادت این است که انسان : آنچه را برای خود نمی خواهد برای دیگری نیز نخواهد.
حسادت از امراض نفسانیه انسان به حساب می آید ، و جزء بدترین و خبیث ترین، رذائل می باشد .در اینجا لازم می دانم به کلام امام خمینی (ره)پیرامون رذائل اخلاقی اشاره ای داشته باشم ، ایشان در این بحث با کلامی ارشادی به تمام جوانان می فرمایند :( گمان مکن که رذایل نفسانى و اخلاق روحى ممکن الزوال نیست. اینها خیال خامى است که نفس امّاره و شیطان القا مىکند، مىخواهد تو را از سلوک راه آخرت و اصلاح نفس باز دارد.
انسان تا در این دار تغیر و نشئه تبدل است، ممکن است در تمام اوصاف و اخلاق تغییر پیدا کند. و هر چه ملکات محکم هم باشد تا در این عالماست قابل زوال است، منتها به حسب اختلاف شدت و ضعف، زحمت تصفیه تفاوت مىکند. البته اول پیدایش صفتى در نفس با زحمت و ریاضت کمى او را مىتوان ازاله کرد، مثل نهال نورسى که ریشه ندوانیده باشد و متمکن در زمین نشده باشد، ولى بعد از آنکه آن صفت متمکن در نفس شد و از ملکات مستقره نفس گردید، زوالش ممکن است ولى زحمتش زیاد مىشود، مثل درختى که کهنسال شده و ریشه کرده، زحمت کندنش زیادتر است. تو هر چه دیرتر در فکر قلع ریشههاى مفاسد روحى افتى، ناچار زحمت و ریاضتت بیشتر گردد.اى عزیز، اولا مگذار مفاسد اخلاقى یا عملى در مملکت ظاهر و باطنت وارد شود که این خیلى سهلتر است از آنکه بعد از ورود بخواهى اخراج آنها کنى، همان طور که دشمن را اگر نگذارى وارد سر حد مملکت گردد یا وارد قلعه شود آسانتر است دفع آمدن تا بعد از وارد شدن و برج و بارو را گرفتن در صدد دفع و اخراج برآیى. و اگر وارد شد، هر چه دیرتر در صدد دفع برآیى زحمتت زیاد مىشود و قوه داخلى رو به نقصان مىگذارد. شیخ جلیل ما و عارف بزرگوار، آقاى شاه آبادى ، روحى فداه، فرمودند که تا قواى جوانى و نشاط آن باقى است بهتر مىتوان قیام کرد در مقابل مفاسد اخلاقى و خوبتر مىتوان وظایف انسانیه را انجام داد. مگذارید این قوا از دست برود و روزگار پیرى پیش آید که موفق شدن در آن حال مشکل است. و بر فرض موفق شدن، زحمت اصلاح خیلى زیاد است. پس، انسان عاقل که تفکر کرد در مفاسد چیزى، اگر وارد در آن نیست، گرد آن نمىگردد و خود را آلوده نمىکند.)(2)ما در این مقاله به لطف خداوند متعال،به ریشه ها ، و دلائل به وجود آمدن این رذیله و سپس به راه کارهای مقابله با این صفت مذموم اشاره خواهیم نمود، انشا الله .
مضرات حسادت در دنیا و آخرت
عقبه ای زین صعب تر در راه نیست
ای خنک آن کس حسد ، همراه نیست
صاحب حسد ، در دینا و آخرت خود را متضرر ساخته است، چنانچه در دنیا ، وی وقتی نعمتی را در دیگری میبیند ، همیشه ناراحت و غمگین است ، و چون نعمت های خداوند متعال، از بندگانش ، لحظه ای ، قطع نمی شود و وی همیشه رزاق است، حزن و اندوه حاسد، نیز تمامی ندارد و در تمام ایام عمرش، نگران و ناراحت است که به کسی، نعمتی رسیده است. جالب اینجاست که ناراحتی وی، نسبت به دیگران هیچ ضرری نیز به دیگری وارد نمی کند و تنها و تنها خودش، دچار ناراحتی گشته است .و چه بسا در بحث حسادت ، حاسد به واسطه ی بغضی که نسبت به دیگری دارد ، شروع به غیبت کردن و تهمت زدن به دیگران نیز بکند که در این صورت نه تنها به دیگری ، ضرر نرسانده ، بلکه در هر لحظه ، به ثواب های وی افزوده و مقام وی را بالا برده است ، زیرا در غیبت کردن، آمده است که وقتی فردی از فرد دیگری غیبت می کند، ثواب های وی را به او می دهند و گناهان وی را به پای او می نویسند .و اگر دقت کنیم، خواهیم دید، که حسود در مقام حسادت در واقع، نعوذ بالله در مقام دشمنی با رب العالمین است ، زیرا خداوند بلند مرتبه، فلان نعمت را برای فلان بنده ی خویش ، مصلحت دانسته و به وی عطا نموده و وقتی او تقاضای زوال نعمت را می کند، در واقع ، با مقدرات خداوند متعال مخالفت نموده و در مقابل قضا و قدر وی ، ایستاده است و وی نعوذ بالله خداوند متعال را جاهل فرض نموده است ، زیرا آن بنده را لایق این نعمت نمی دانسته و خود را عالم تر از خداوند حکیم ، فرض نموده و آن نمی باشد ، جز کفر-(3)زیرا شکی در آن نیست که خداوند مطلق، خیر است، و مقابل آن شر است، پس حسود، در واقع طالب شر و دشمن خیر واقعی به شمار می آید آری این حسادت است ، که باعث بسیاری از جنایات در تاریخ بشریت گشته است، این حسادت است که باعث شد، اولین گناه توسط ابلیس ، در مقابل امر خداوند اتفاق بیفتد و وی از سجده کردن در مقابل انسان ، خودداری نمود و عبادت های چند هزار ساله ی خود را در مقابل یک حسادت، فروخت .آری این حسادت است، که باعث شد ، قابیل ، برادر خویش ، هابیل را به قتل برساند – وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَىْ آدَمَ بِالْحَقِّ اذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ احَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَاقْتُلَنَّکَ قَالَ انَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ* لَئِنْ بَسَطْتَ الَىَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِى مَا انَا بِبَاسِطٍ یَدِىَ الَیْکَ لِاقْتُلَکَ انِّى اخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ* فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ اخِیهِ فَقَتَلَهُ فَاصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ (4)(و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند، امّا از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد (برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت» (برادر دیگر) گفت: «من چه گناهى دارم (زیرا) خدا تنها از پرهیزگاران مىپذیرد.اگر تو براى کشتن من دست دراز کنى، من هرگز به قتل تو دست نمىگشایم، چون از پروردگار جهانیان مىترسم. نفس سرکش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد (سرانجام) او را کشت و از زیانکاران شد.) و این حسادت است که باعث شد، برادران یوسف وی را در چاه بیندازند : اذْ قَالَ یُوسُفُ لِابِیهِ یَا ابَتِ انِّى رَأَیْتُ احَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِى سَاجِدِینَ* قَالَ یَا بُنَىَّ لَاتَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى اخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً انَّ الشَّیْطَانَ لِلْانْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ (5) (به خاطر بیاور) هنگامى را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده مىکنند».گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن که براى تو نقشه (خطرناکى) مىکشند، چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است)و این حسادت است که ریشه ی بسیاری از قتل ها، چاقو کشی ها و ....، است که هر روز در صفحه ی حوادث ، شاهد آن هستیم .لذا در روایات ما آن به عنوان یکی از اصول سه گانه ی کفر نامیده شده است : اصول کفر سه قسم است : حرص، تکبر ، حسادت چنانچه قرآن ، در آیه دیگر می فرماید : امْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ ابْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْنَاهُمْ مُلْکاً عَظِیماً (6)(یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش) بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مىورزند؟ ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمى در اختیار آنها (پیامبران بنى اسرائیل) قرار دادیم.)و در جایی دیگر می فرماید : وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ اهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ ایمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ انْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِىَ اللَّهُ بِامْرِهِ انَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ(7)(بسیارى از اهل کتاب از روى حسد- که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو مىکردند شما را بعد از اسلام و ایمان به حال کفر بازگردانند با اینکه حق براى آنها کاملًا روشن شده است، شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را فرستد، خداوند بر هر چیزى تواناست.)و در جایی دیگر به پیامبرش خطاب می کند که از شر، حسد ورزان به خدا پناه ببر :وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَد-(8)از شرّ هر حسودى هنگامى که حسد مىورزد!چنانچه در روایات زیادی این رذیله ی خبیث اخلاقی ، مورد مذمت واقع شده است :همان گونه که امام باقر علیه السلام مىفرماید: «إِنَّ الْحَسَدَ لَیَأْکُلُ الإِیمَانَ کَما تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ»- (9)(حسد، مثل آتشی که هیزم را می خورد، ایمان را می خورد )در حدیث دیگرى، از امام صادق علیه السلام آمده است: آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ: «آفت دین حسد است و خود بزرگ بینى و تفاخر»- (10)و در حدیث دیگرى آمده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: پیامبر صلى الله علیه و آله براى امام حسن و امام حسین علیهما السلام «رقیه» گرفت، و این دعا را خوانده اعیذکما بکلمات التامة و اسماء اللَّه الحسنى کلها عامة، من شر السامة و الهامة، و من شر کل عین لامة، و من شر حاسدٍ اذا حسد: «شما را به تمام کلمات و اسماء حسناى خداوند از شر مرگ و حیوانات موذى، و هر چشم بد، و حسود آنگاه که حسد ورزد مىسپارم، سپس پیامبر صلى الله علیه و آله نگاهى به ما کرد و فرمود: «اینچنین حضرت ابراهیم براى اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود»
نکته : منظور از رقیه دعاها یی است که برای جلوگیری از چشم زخم می نویسند و با خود نگه می دارند که در اصطلاح به آن تعویذ نیز گفته می شود در این قسمت برای جمع بندی مطالب فوق، به طور کلی به مشکلات عدیده ای که حسادت برای انسان به وجود می آورد اشاره می گردد : (11)به عنوان مثال :1-فرد حسود، هم زندگی خویش را نابود می کند و همیشه در حسرت است و به همین دلیل در جهت اهداف خود عمل نمی کند و همیشه در پی خراب کردن اجتماعات بشری می باشد .2-حسادت ، به عنوان عاملی اصلی برای اکثر جنایات به شمار می آید، شاید اینکه در روایت ، مثال آن مثال آتش آمده است، نیز به همین دلیل است ، زیرا چون آتش زندگی بشری را نابود و متلاشی می کند.3-جوامعی که افراد حسود در راءس آن قرار دارند، همیشه جوامع عقب مانده ، تلقی می شووند ، زیرا هدف آفرینش بشر، تکامل است، لکن، حسود ،نه تنها نمی کوشد، خود را بالا بکشد، بلکه سعی در پایین کشیدن ، بقیه اجتماع از آن اهداف بالا دارد ، چنانچه یکی از دانشمندان در این باره می گوید: «حسد و بدخواهى از خطرناکترین صفات است و باید آن را به منزله موحشترین دشمن سعادت تلقى کرد و در دفع آن کوشید».4-حسادت نه تنها بر روی پیشرفت انسان اثر سوء می گذارد، بلکه آن عاملی برای بیماری های جسمی نیز به شمار می آید، چنانچه امروز پزشکان معتقدند، بسیاری از بیماری های جسمی در اثر بیماری های روحی به وجود آمده است ، چنانچه در روایتى از على علیه السلام آمده است : صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ: «تندرستى از کمى حسد است». (12)و در جاى دیگر حضرت مىفرماید: الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلامَةِ الأَجْسادِ: «عجیب است که حسودان از سلامت جسم خود به کلى غافلند».(13)و حتى در بعضی از روایات آمده است : حسد پیش از آن که به محسود زیان برساند، از حسود شروع مىکند، و تدریجاً او را به قتل مىرساند!(14)
5-از نظر معنوی نیز، حسادت نشانه ی حماقت، بی ایمانی و سوء ظن به خداوند متعال و دخالت در کارهای وی ، به شمار می آید، لذا در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم: أَلْحَسَدُ أَصْلُهُ مِنْ عَمْىِ الْقَلْبِ وَ الْجُحُودِ لِفَضْلِ اللَّهِ تَعالىْ وَ هُما جَناحانِ لِلْکُفْرِ وَ بِالْحَسَدِ وَقَعَ ابْنُ آدَمَ فِى حَسْرَةِ الأَبَدِ وَ هَلَکَ مَهْلِکاً لا یَنْجُو مِنْهُ أَبَداً:(حسد و بدخواهى از تاریکى قلب و کوردلى است و از انکار نعمتهاى خدا به افراد سرچشمه مىگیرد، و این دو (کوردلى و انکار بخشش خدا) دو بال کفر هستند.)(15)و چنانچه در روایت دیگری از آن امام آمده است : حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:سِتَّةٌ لا تَکُونُ فِى مُؤْمِنٍ: الْعُسْرُ وَالنَّکْدُ والْحَسَدُ وَالْلَّجاجَةُ وَالْکِذْبُ وَالْبَغْىُ (شش چیز است که در افراد با ایمان وجود ندارد:سختگیرى، کج خلقى حسد، لجاجت، دروغ و ظلم و ستم! )(16)و در روایت دیگری از همان امام آمده است خداوند متعال به موسی (ع)، چنین خطاب کرد : ای پسر عمران ، نسبت به مردم به خاطر اینکه لطف و تفضلم را به آن ها ارزانی داشته ام –حسادت مکن و به مزایای آن ها چشم ندوز، و در دل خود آن را پی گیری مکن ، زیرا انسان حسود نسبت به احسان من به دیگران ، خشمگین می باشدو می خواهد از کم و کیف بهرهایی که میان مردم تقسیم کرده ام ، جلوگیری کند ، اگر او به بدینسان باشد ، من از آن او نیستم و او نیز از آن من نخواهد بود )(یعنی نسبت به هم بیگانه ایم )(17)
نقطه ی مقابل حسادت
اما آنچه به عنوان مقابل، حسادت محاسبه می شود، و از نظر دینی اشکالی نیز ندارد و در بعضی موارد نیز نیک شمرده شده است و فطرتاً در هر انسانی ، وجود دارد، این است که انسان پس از مشاهده ی نعمتی، از خداوند همان نعمت را طلب کند که در اصطلاح به آن غبطه می گویند .به عنوان مثال وقتی می بیند فلان دوستش، ماشین زیبا و جدیدی خریداری نموده است، وی نیز دعا کند که ای کاش من نیز مثل آن را داشتم (زیرا انسان ، ذاتاً زیبایی ها را دوست دارد ) .چنانچه در روایتی آمده است: انَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبُطُ وَ لَایَحْسُدُ، وَ الْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لَایَغْبُطُ؛ مؤمن غبطه مىخورد، ولى حسد نمىورزد، امّا منافق حسد مىورزد و غبطه نمىخورد». (18)
حسادت میان علماء و دانشمندان :
قال علی (ع): «انَّ اللَّهَ یُعَذِّبُ سِتَةً بِسِتَةٍ: الْعَرَبَ بِالْعَصَبِیَّةِ، وَ الدَّهاقینَ بِالْکِبْرِ، وَ الْامَراءَ بِالْجَوْرِ، وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ، وَ التُّجَّارَ بِالْخیانَةِ، وَ اهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ»(19)«خداوند شش گروه را به خاطر شش عمل (یا صفت) مجازات مىنماید: عربها را به خاطر تعصّب (نابجا)، و کدخدایان را به خاطر کبر و غرور، و زمامداران را به خاطر ظلم و ستم، و فقیهان را به خاطر حسادت، و بازرگانان را به خاطر خیانت (در اموال مردم)، و روستاییان (جاهل) را به خاطر جهل و نادانى امام علی (ع) در این روایت، دلیل، انحراف فقیهان و علماء را حسادت نسبت به یکدیگر ،معرفی می کند ، که لازمه ی آن این است که به خاطر حسادت فرد مقام علمی دیگری را زیر سوال می برد و شروع به انحراف فکنی، نسبت به دیگری می کند.
نشانه ی حسادت
نشانه ی فرد حسود، را از سه راه می توان به دست آورد، چنانچه به این امر، لقمان حکیم (ع)، در وصیتی به فرزند خویش این چنین می گوید:حسود را سه علامت است: چون غایب شد، غیبت می کند"چون حاضر شد، تملق می نماید "و چون مصیبتی به محسود رسید، شماتت می کند (20)
مراتب حسادت
برای حسادت مراتبی وجود دارد که زشت ترین شکل آن شکل اول آن به حساب می آید : اما شکل اول : آن این است که میل نفس انسانی به از بین رفتن نعمتی از دیگری باشد، اگرچه آن زوال، نفعی به حاسد نرساند –اما شکل دوم :این است که فرد میل به زوال نعمتی از فردی را داشته باشد، به این جهت که با زوال آن به خود وی، نفعی می رسد، به عنوان مثال خانه ای یا زن زیبا صورتی را دوست دارد و دوست دارد،که آن فرد آن را از دست داده و در مقابل، آن نعمت نصیب وی شود، و البته شکی در حرمت چنین حسادتی وجود ندارد ، چنانچه خداوند متعال نیز در قرآن از آن نهی نموده است و می فرماید : آرزو مکنید چیزی را که خدا به سبب آن ، بعضی را به بعضی تفضیل داده .)
اما شکل سوم : و آن این است که فرد مثل آنچه دیگری دارد، را دوست داشته باشد، نه خود آن نعمت را، لکن چون از رسیدن به آن نعمت، خود باز مانده است ، سعی می کند تا در صورت تمکّن، آن نعمت از او برداشته شود، تا آن ها مثل هم باشند، و شکی در حرمت این قسم نیز وجود ندارد .
اما شکل چهارم : این است نیز همچون قسم سوم است، لکن با یک تفاوت و آن اینکه : فرد اگر تمکن از زوال نعمت آن فرد پیدا کرد، دین و عقل وی ، او را از این عمل باز دارند، اگر چه در دلش ، دوست دارد، آن نعمت از وی ، زائل شود، که البته این قسم نیز به خاطر میل نفسانی وی، بر زوال نعمتی از مومن، مذموم است، لکن امید نجات چنین فردی وجود دارد و خداوند انشا الله چنین فردی را خواهد بخشید (21)
موجبات حسد
اما دلیل این خباثت باطن ، که گاهی نیز به ظاهر نیز، کشانده می شود، چیست ؟! از برای حسادت 7 دلیل ، متصور می شود :1-خباثت نفس و بخل ذاتی به بندگان خدا، بدون سابقه ی دشمنی و یا منشاء حسد- بلکه به خاطر خباثت باطن خود، اصلاً نیم تواند هیچ نعمتی را در دیگری ببینید و چنین فردی با گرفتاری دیگران ، خشنود شده و فرحناک می گردد و از وسعت زندگی دیگران محزون و ناراحت می گردد- چنین فردی ، وقتی می شنود ، که از فردی نعمتی زائل شده است، خوشحال شده و حتی در بعضی از موارد ناخودآگاه می خندد و متاسفانه علاج این نوع حسد، (چون درون ذات بشر )است، بسیار سخت خواهد بود، زیرا معالجه امر ذایت که درون نفس، نقش بسته است و به نوعی جزئی از شخصیت شده است، کاری، بسیار مشکل است، چنانچه شاعر این نوع حسد را این گونه، می گوید :
کل عداوه قد یرجی اماتتها
الا عداوه من عاداک من حسد
(یعنی هر قسمی از حسد را امید زائل کردن آن وجود دارد، مگر عداوتی که دشمنی آن به صرف حسد باشد .)
2- اما دلیل دوم حسادت عداوت و دشمنی است و این قسم از حسادت از شایع ترین اقسام آن به شمار می آید ، زیرا هر کسی دوست دارد، که دشمن وی ، از نعمت ها دور باشد و دشمنش همیشه در سختی و گرفتاری باشد .
3- اما سومین دلیل ، برحسادت، حب مشهور شدن و آوازه است ، چنانچه وی می خواهد در هنر یا حرفه و یا زیبایی و....، که خود دارد در میان اجتماع مشهور گردد و دوست دارد وی را یگانه ی عصر یا نادره ی دهر یا فرید روزگار یا وحید زمان نامند ، لذا چنین فردی وقتی می شنود فرد دیگری رقیب وی به حساب می آید، بر وی حسد می کند ، اگر چه حتی آن فرد را ندیده باشد، و نشانه ی آن این است که از بدگویی او خوشحال شده و حتی از مرگ و ناکامیهای او فرحناک شود، تا دیگر رقیبی در مقابلش نباشد .
4- ترس از بازماندن از مقصود خود است، و آن بین افراد مختلفی می تواند ، حاصل شود، به این دلیل که اگر طرف مقابل باشدو یا موفق شود، وی از آن بازمی ماند، مثل حکومت یک کشور و یا برنده شدن در یک مسابقه( و یا حتی خواستگاری که از وی بهتر است و دختر مورد علاقه ی وی را می خواهد )و....
5-پنجمین دلیل از برای حسادت (تعزّز) است و آن عبارت است از اینکه : برای فرد سخت تمام شود، که فرد دیگری که هم مرتبه ی وی است یا یکی از اقوام و نزدیکان و و یا حتی فردی که از وی پست تر است، از او بالاتررود ، و وی در چنین قسمی تصور می کند که آن فرد اگر به آن مرتبه برسد، بر وی تکبر کرده و گاهی عوام وی را بالاتر از او می دانند ، لذا سعی می کند تا آن مقام و یا ...، به وی نرسد .
6-ششمین دلیل ، حسد، تکبر انسان است، به این شکل که در طبع ذاتی انسان ، دوست داشته باشد، نسبت به بعضی ، بالاتر باشد ، چنانچه بخواهد آن بعض مردم، مطیع وی باشند و چنین تصور کند که اگر آن نعمت به آن ها رسید ، آنان دیگر از و ی اطاعت نکنند یا اینکه برابر یا رقیب وی خواهد گشت (مثل یک معاون که در حال گرفتن مدرک مدیر اداره است و مدیر آن اداره از اینکه او جایش را بگیرد، حزن انگیز است، لذا دوست دارد، وی در امتحان مردود گردد. و حسادت کفار نسبت به پیامبر اکرم (ص) نیز بیش تر از همین قبیل است، چنانچه آنان می گفتند : چگونه تحمل کنیم ، طفل فقیر یتیمی بر ما مقدم شود و می گفتند : «وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا القُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ القَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ»زخرف 31(چگونه نازل نشد قرآن بر مرد عظیم الشانی از اهل این دو ولایت ؟ و به این مرد تهی دست بی یار و یاور نازل گردید ؟) نکته ای کوتاه : البته برتری جویی از صفات فطری انسان به شمار می آید ، لکن این قسم با آن متفاوت است )
7-هفتمین دلیل حسادت، تعجب و استبعاد است ، (یعنی فرد در ذهن حسود، پایین تر از آنی است که بخواهد چنین نعمتی داشته باشد، و لذا وقتی می بیند یا می شنود که به آن فرد، فلان نعمت عطا شده، تعجب نموده و زائل شدن آن نعمت را از وی، آرزو می کند و این نوع از حسادت ها در مورد ولایت پیامبر اکرم (ص)و امیر المومنین (ع)نیز وجود داشته است ، چنانچه مشرکان می گفتند: مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا-یعنی :(شما نیستید مگر بشر ی مثل ما ) پس چگونه سزاوار خلعت نبوت و افسر کرامت گردید ؟! و مرتبه ی وحی و رسالت یافت ؟! و گاهی اوقات دلائل حسادت در یک نفر جمع می شود و در این حالت حسادت ،به بالاترین مرتبه ی خود می رسد و گاهی آنچنان ، دلیل برای حسادت زیاد می شود که ناخود آگاه ، فرد حسادت را بر زبان می آورد –(22)
اظهار حسادت و مخفی داشتن آن
گاهی حسود، حسادت خویش را مخفی می دارد، و گاهی بر زبان جاری می کند، البته همان طور که در مباحث قبلی نیز به آن اشاره شد، اگر حسادت بر زبان آورده شود، علاوه بر گناه خود، گناهان دیگری از جمله، تمسخر دیگری ، غیبت، تهمت و ... را در بر دارد که هر کدام از آن ها از ریشه ی بسیاری از انحرافت نفسانی می باشد ، لکن اگر حسادت خود را مخفی بدارد، بعه دو شکل متصور می گردد، نخست اینکه ناخود آگاه در ذهن خویش ، با دیدن نعمت دیگری ، زوال نعمتی را از وی کند ، لکن پس از آن ، از آرزوی خویش ، خشمناک گردد و از ذهنیت خود ، ناراحت شود که چرا اینگونه ، آرزو نمودم ، البته این قسم از حسادت، با وجود اینکه از مراتب ضعیفه ی حسادت است ، انشا الله گناهی برآن مترتب نیست ، زیرا در عرف هنوز اکثر مردم عوام به این حد از تقوا و مقابله ی با نفس خویش نرسیده اند که وقتی نعمتی را در دیگری دیدند ،این آرزوی باطل را نکنند. اما اگر در ذهن خویش، تقاضای از بین رفتن آن نعمت را از دیگری بکند و همچنین، در ذهن خود، به آرزویش، خشنود باشد ،این حسادت، علاوه بر قباحت، حرام بوده و گناه است ، چنانچه در روایتی از امام صادق(ع) می خوانیم: کان رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، ذات یوم جالسا فی مسجده إذ دخل علیه رجل من الیهود ... قال الیهودىّ: فإن کان ربّک لا یظلم فکیف یخلد فی النّار ابد الابدین من لم یعصه الاّ أیّاما معدودة؟ قال: یخلده على نیّته. فمن علم اللّه نیّته أنّه لو بقى فی الدّنیا إلى انقضائها کان یعصى اللّه عزّ و جل، خلّده فی ناره على نیّته، و نیّته فی ذلک شرّ من عمله. و کذلک یخلد من یخلد فى الجنّة بأنّه ینوى أنه لو بقى فی الدّنیا أیّامها لأطاع اللّه أبدا، و نیّته خیر من عمله. فبالنّیات یخلد أهل الجنّة فی الجنّة و أهل النّار فی النّار.(23) پیغمبر اکرم (ص) روزى در مسجد خود نشسته بود که مردى یهودى بر او وارد شد ...(سؤالهائى کرد، یکى از آنها این بود که) گفت: اگر پروردگار تو ستم نمىکند، پس چگونه کسى را که جز چند روزى گناه نکرده است براى همیشه در آتش نگاه مىدارد؟ پیغمبر پاسخ داد: او را به واسطه نیتش در آتش نیتش إلى الابد در آتش مىدارد. و این نیّت او از عملش بدتر است. و اینچنین است که هر کسى که در بهشت جاویدان جاى دارد بدین سبب است که قصد دارد اگر هر روز بدنیا باقى ماند همواره فرمانبرى خدا را نماید، و نیت او از عملش بهتر است. و به سبب نیتها اهل بهشت در بهشت، و اهل جهنم در آتش جاویدان مىمانند
بهشتیان و حسادت
«وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»- سومین شرابى که بهشتیان از آن استفاده مىکنند، شراب طهور است. خداوند خود این شراب را به بهشتیان مىنوشاند. یکی از نعمت هایی که بهشتیان عرضه می شود، شراب طهور است، در روایتی از پیامبر اکرم (ص) ویژگی این شراب طهور را بیان می کنند و می فرمایند : فَیُطَهّرُ اللَّهُ بِهَا قُلُوبَهُمْ مِنَ الْحَسَدِ- (24)خداوند بر اثر نوشیدن شراب طهور، حسد را از وجود آنها ریشه کن مىکند (آنها دیگر بادیدن مقامات بهشتیانى که در درجات والاتر هستند حسادت نمىورزند). آری حسادت یکى از بلاهاى زندگى بشر است. گاه انسان تمام نعمتها را در اختیار دارد، ولى باز تحمّل دیدن راحتى دیگران را ندارد و نمىتواند ببیند دیگران هم امکاناتى دارند و آسوده زندگى مىکنند. حسد بسان زندانى است که آزادى و آسایش و آرامش را از حسود سلب مىکند. به هر حال، یکى از آثار شراب طهور برطرف کردن و ریشهکن نمودن این صفت زشت اخلاقى از آدمی است –(25)یا به عنوان مثال در قرآن آمده است : «وَ نَزَعْنا ما فى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»- خداوند پس از این که صفات مستحقّین ورود به بهشت را بیان مىکند، به کارهایى که در بهشت در مورد آنها انجام مىشود مىپردازد. اوّلین کارى که انجام مىشود این که: «آنچه در دل آنها از کینه و حسد دارند، بر مى کنیم تا در صفا و صمیمیّت با هم زندگى کنند». لازم به ذکر است : «غلّ» به حرکت آب در زیر گیاهان که مخفى و ناپیداست گفته مىشود و از آن جا که حسد و کینه هم به صورت ناپیدا و پنهان است به آن غل گفته شده است. اما سوال می شود، مگر بهشتیان در دلهایشان ، کینه و حسادت وجود دارد، که این آیه در مقام این است که این خبائث را از آنان بر می داریم ؟! در پاسخ به این سوال می گوییم که : از برخى روایات استفاده مىشود که بعضى از درجات خفیف حسد و کینه در بعضى از بهشتیان وجود دارد که تا آن را اظهار نکنند گناه محسوب نمىشود و منافاتى با ایمان ندارد. خداوند متعال حتّى این درجه ضعیف از حسد و کینه را از قلب بهشتیان برطرف مىکند، تا در کنار هم و در کمال آرامش زندگى کنند.(26)
روشی برای مقابله با حسادت
راه کاری عملی برای مقابله با این صفت رذیله در انسان علم است (به این صورت که :آدمی کمی به دنیا ی فانی نگاه کند و حقیقتاً (در در زبان ) بپذیرد که این دنیا فانی و بی ثبات است ، لذا انسان باید بداند ، این چند روز دنیا ارزش حسادت نداد
دنی آن قدر ندارد که بر آن رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود
تا چشم برهم زنیم ، دیگر نه حسودی باقی می ماند ، نه محسود
آخر همه کدورت گلچین و باغبان
گردد بدل به صلح چو فصل خزان شود
و دومین چیزی که لذا محسود ،باید حقیقتاً بداند اینکه : که حسد بردن وی به دیگران هیچ سودی، برای وی، به وجود نمی آورد ، بلکه نفع آخرتی را برای طرف مقابلش، به وجود می آورد، و چنانچه آورده شد، حسود می پندارد که خداوند متعال در مقام عدالت عمل نکرده و نبای به فلان بنده اش، فلان نعمت را می داد، و همان گونه که در مباحث قبلی بارها به آن اشاره نمودیم، همین امر مقتضای ضدیت و دشمنی با خداوند را در بر دارد و توحید وی را از بین می برد .(27)و لذا حسود باید سعی کند، با امر شیطان و نفسش مبارزه کند و هر چه آنان گفتند را برعکس عملی کند ، به عنوان مثال ، اگر به کسی برای رئیس شدن، حسودی می کند و نفس وی ، او را به آن امر می کند، وی می تواند اینگونه عمل کند که نزد وی رود و به وی تبریک گوید و از خداوند متعال برای وی به عنوان برادر ایمانی خویش دعا کند .اگر کم کم این رفتار معکوس را از خود نشان داد، با کمک از خداوند متعال، انشا ا..کم کم این خصوصیت زشت ، از کردار وی، حقیقتاً خارج می شود و خوشحالی در مقابل عزم خداوند برای وی ، به ملکه تبدیل خواهد شد، به شکلی که هر گاه نعمتی را برای دیگری دید، نه تنها ناراحت نمی شود ، بلکه خوشحال نیز می گردد و از خداوند بهتر از آن را برای خویش تقاضا می کند .
جلوگیری از حسادت در کودکان
تا کنون پیرامون حسد و حسادت، نکاتی، روش های مقابله ی با آن و ...، اشاره شد، لکن مسائلی که تاکنون، گفته شد، پیرامون حسادت در بزرگسالان است، لکن ما می توانیم از اوان کودکی ریشه های این حسادت را در وی کم رنگ و حتی نابود کنیم ، زیرا در بزرگسالی ، تغییر دادن ، آنچه برایش از کودکی عادت شده است، بسیار سخت است .در این بخش با ذکر نکاتی ، با ذکر نکاتی به آن اشاره می کنیم .شاید ، شما نیز از افرادی باشید که کودکتان، نسبت به دیگران حسادت می کند ،شاید بچه های زیادی داشته اید، اما این نوع رفتار را فقط از یکی از بچه هایتان ، مشاهده کرده اید ، با خود زمزمه می کنید ، که چرا او حسادت می کند :کودک: بابا، علی یک موبایل، گران قیمت خریده بود، دعا می کنم ، از دستش به زمین بیفته!!!! کودک : بابا، رضا درسش از من خیلی بهتره، دوست دارم، روفوزه بشه !!! مثال های فوق مثال های بسیار معمولی بود که شاید ، والدین آن را در زندگی شخصی خود زیاد مشاهده کرده اند ، گاهی اوقات، کودک نسبت به ظواهر مثل : مو، قد ، وزن و ...، حسادت می کند، گاهی این حسادت در توانایی ها است مثل : نمرات درسی، توانایی های ورزشی و... گاهی این حسادت در دارایی ها است مثل: موبایل ، دوچرخه ، لب تاب ، کفش و لباس و... (28) در این موارد، توصیه می شود ، افرادی را که وی با آن ها ارتباط نزدیک تری، دارد را شناسایی نموده و سعی کنیم ، تا کمبودهای وی از دیگران را تا حدی جبران کنیم ، به عنوان مثال اگر او فکر می کند نمی تواند در درس هایش موفق باشد یا فکر می کند بچه های دیگر از وی باهوش ترهستند، می توانید ،با کمی وقت گذاشتن برای وی ، او را از این موضوع نجات دهید .اما دلایل حسادت در کودک ، به عناوین مختلفی بازگشت می کند به عنوان مثال ، فرهنگی که ما خود برای کودکمان ، قرار داده ایم ، که باید ، نمرات این ترمت، فلان نمره باشد، تو باید شاگرد اول باشی، و گاهی این به خاطر فرهنگی است که اجتماع به وی القاء نموده است ، به مثال فرهنگ های باطلی مثل : اگر کسی ، موبایل ، گران قیمت تری داشته باشد یا اگر کسی لباس زیباتری بپوشد، یا اگر فردی زیبایی بیشتری داشته باشد ، وی شخصیت بالاتری دارد !!! به خوبی مشاهده می کنید که تمام این مواردی که مشخص شد، نه تنها شخصیت نیست، بلکه گاهی اوقات عدم شخصیت نیز به حساب می آید، به عنوان مثال، گاهی اوقات اسراف و ...، است ، اما متاسفانه این جامعه ی ناسالم است که فکر فرزندان را به این شکل ، پرورش می دهد، یا مواردی که والدین از کودک خود انتظار نابجایی در شاگرد اول شدن دارند، آیا این کار سودی جز پرورش و رشد حسادت، نسبت به دیگران دارد ؟!!!!! حتی شاید بعضی موارد ، دلیل حسادت کودک، تقلید نمودن از والدین باشد، به عنوان مثال پدر در خانواده این گونه می گوید : آقای فلانی، ماشین بسیارگران قیمتی را خریده است، از کجا پول آورده ؟! وقتی خودمان در خانه این گونه برخورد نموده ایم، چرا کودکمان حسادت نکند ؟!
به نظر شما دلیل اصلی حسادت، کدام یک از موارد فوق بود، اجتماع، والدین، رسانه، شرکت های تبلیغاتی و .... دلیل اصلی حسادت هیچ یک از موارد فوق نبود، این موارد از عوامل تشدید کننده ی حسادت، به شمار می آید و لذا دلیل اصلی حسادت، احساس کمبود محبت و کمبود توجه است به شکلی که وی فکر می کند نمی تواند در سطح خانه انتظارات اطرافیان (خانواده –دوستان و جامعه ) را برآورده کند ، لذا وقتی احساس می کند برای دیگران مهم تلقی نمی شود، شروع به حسادت می کند .(29)
از مسائل دیگری که در این بخش لازم است ، به آن اشاره کنیم اینکه : والدین در سنین کودکی و سنین تربیتی، نباید ریشه های حسادت را در بین فرزندان خود فراهم کنند، به عنوان مثال ، به یکی از فرزندان دیگر ، بیشتر محبت ورزیده و یا به عنوان مثال به بچه ی آخر یا بچه ی پسر، بیش از دیگران، محبت کنند، زیرا همین موضوع به ظاهر ساده می تواند ، در آینده باعث دشمنی آنان نسبت به یک دیگر شود. به این امر مهم ، پیامبر اکرم (ص)، نیز اشاره کرده و می فرماید : إِعْدِلُوا بَیْنَ أَوْلادِکُمْ کَما تُحِبُّونَ أَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ در میان فرزندان خود عدالت کنید همانطور که دوست مىدارید آنها در میان شما عدالت کنند. (30)(در تحقیقی که بر روی تعداد زیادی از والدین در آمریکا انجام شد ، تحقیقات نشان داد ، بیش از 80%آن ها بین فرزندان خود تبعیض قائل می شوند، این در حالی است که متاسفانه بسیاری از والدین، در تمام جهان، به خاطر مسائل مختلفی از جمله (جنسیت ،زیبایی، فرزند آخر و ...)، به یکی از فرزندان خود بیشتر از بقیه محبت می کنند .)(31) دیده می شود والدینی که تنها یک بچه دارند، پس از تولد بچه ی دوم، عمدتاً حسادت بچه ی اول را می بینند، در حالی که آن ها انتظار داشته اند، بچه دوم برای بچه ی اول یک هم بازی بوده و بچه ی اول به عنوان یک مدافع از وی حمایت کند، لکن اصولاً برعکس می شود، این حسادت را بچه عمدتاً با کلماتی مانند : مامان، میشه، این بچه را همون جایی که بود، بر گردونی و یا حتی با کلمات بسیار رُک و بدون حاشیه وی حسادتش را نشان می دهد به عنوان مثال : مامان من از این بچه بدم میاد - البته امیدوارم این رفتار کودک را نشانه ی بدی وی ندانید، این رفتار وی یک واکنش طبیعی بسیار ساده است –مسلم است که قبل از بچه دوم ، او را همه دوست داشته و به وی محبت می کردند، لکن یک نفر به عنوان رقیب، در کنار وی ، محبت دیگران را به خود جذب نموده است، لکن واکنش نادرست والدین در بعضی موارد باعث تشدید، این رفتار وی می شود. تحقیقات، ثابت می کند، حسادت در خانواده ها ای که بچه ی کم تری دارند، بیشتر است، این تحقیقات هم چنین ثابت می کند، هر چه سن بچه بالاتر رود، میزان حسادت، وی نیز کاهش می یابد. معمولاًحسادت میان بچه ها، از سن حدود 15 ماهگی آغاز و به مرور زمان، افزایش می یابد، اوج شدت حسادت در کودکان، در سنین 2 الی 4سال است و این حسادت پس از 5 سالگی کم کم کاهش می یابد، در این سنین ، بچه با ورود به محافل اجتماعی مثل مهد کودک ، وابستگی اش به خانواده و والدین کم شده و حساسیت وی نسبت به خواهر برادر ش کم می شود ، در این سنین ، حسادت ، کمی تغییر می کند، و از محیط خانه به محیط اجتماع، برگشت پیدا می کند.(32) توصیه می شود ، با رعایت عدالت در تعریف کردن میان فرزندان و دادن هدیه ، و....به فرزندانتان، به آنان نشان دهید که آنان برای شما هیچ فرقی نمی کنند و پسر و دختر، کوچک و بزرگ نزد شما برابر اند و الا ناخواسته، زمینه ی حسادت را در آن ها پرورش داده ایم که همین امر در آینده ی آنان می تواند، بسیار خطرناک باشد جالب است بدانید، حسادت در کودکان در بعضی از موارد نه تنها بد نیست، بلکه فوائدی را نیز در بعضی از موارد، برای وی به ارمغان دارد ، از جمله ی آن ها این است که آن ها یاد می گیرند در جامعه چگونه از خودشان ، دفاع کنند ، تحقیقات نشان می دهد، کودکان تک فرزند، چنین، توانایی های را کم تر از، خانواده های، دیگر دارند، البته بهتر است بگوییم ، حسادت هیچ گاه، خوب نیست بلکه ، مسائل فرعی ، آن گاهی می تواند ضمینه ساز، چنین مواردی باشد.(33) تا به حال به دلیل حسادت، کودکتان فکر کرده اید، چه موقع او بیش تر حسادت می کند ،به سوالات زیر پاسخ دهید، شاید دلیل حسادت کودکتان برایتان مشخص شود :آیا وقتی در خانه است ؟وقتی به مهمانی می روید؟!وقتی به مدرسه می رود؟! یا وقتی با دوستانش مقایسه می شود، یا اینکه وقتی حرف از یکی از همسالانش میشود؟!یا اینکه هر وقت از برادر کوچک تر یا بزرگ ترش، تعریف می شود؟! آیا تا به حال ، از رفتارهای خوب وی ، تعریف کرده اید ؟!آیا خودتان در کودکی ، حسود بوده اید و مدام آن را برای بچه هایتان، تعریف می کردید؟!آیا قوانینی که نسبت به هر کدام از کودکانتان ، اجرا می کنید ،از نظر سن و سال آن ها ، عادلانه است ؟! راستی ، شما از کجا متوجه حسادت وی شده اید، از اینکه وی مدام از این و آن ، بدی می گوید و حسادت خود را به زبان می آورد ؟! یا اینکه از رفتار خاص وی ، متوجه آن شده اید ؟! وقتی وی نمراتش را نشانتان، می دهد، از نمرات بچه های دیگر نیز سوال می کنید ؟! پس از دیدن نمره اش چگونه برخورد می کنید: شانه هاتیان را بالا و پایین می اندازید، وی را تشویق به درس خواندن و یا خرید شی در قبال نمرات بالاتر را می دهید ؟! یا اینکه اگر نمره اش کم شده بود با اخم کردن (وحتی با تنبیه) درصدد ، بالا بردن نمره اش هستید ؟! راستش را بخواهید پدران و مادران ،گاهی اوقات دلیل اصلی حسادت در کودک به شمار می آیند ، آنان حتی با ژست های غیر کلامی ، پیام حسادت را به وی می دهند !
گامهایی برای مقابله با حسادت در کودکان :(34)
1- با شناخت دلیل حسادت ، در رفع آن بکوشید :
شاید وی نیاز به توجه دارد، شاید احساس نا امنی می کند، یا شاید فکر می کند رقابت کردن، کار نیک به شمار می آید (شاید در خانه چنین فضائی حاکم است )، شاید عدم کنترلش بر بسیاری از امور زندگی را می خواهد با حسادت ، جبران کند( آیا اخیراً حادثه ای در خانه یتان ، پیش آمده است، (مثلاً طلاق، بیماری ، ورشکستگی والدین و ...)یا حتی شاید ، عزت نفسش ، کم شده باشد(به عنوان مثال ، فکر می کند، هیچ کس دوستش ندارد، یا حتی هیچگاه زیبایی دیگران را ندارد و...)
2-مقایسه نکنید : الف :(به جای مقایسه رفتار و ی را توصیف کنید و حتی انتظارات خود را برای وی تشریح کنید : به جای ، نظم را از پسر خاله ات یاد بگیر ، می توانید تنها به وی بگویید : اتاقت کثیف است ، من دوست دارم همیشه مرتب باشی
ب:خواهشاً مقایسه مثبت هم نکنید : به وی نگویید ، تو بهتر از خواهر و برادرت هستی، این موارد شاید، اعتماد به نفس را در وی زیاد کند، لکن مشکلات دیگری را برایتان ، فراهم می سازد، به عنوان مثال اولا ً این رفتار او را لوس می کند و به دیگران فخر فروشی می کند ، ثانیاً در دعواهایش با خواهر و یا برادر ش، آن را به رخ آن را می کشد، و تاثیر منفی در طرف مقابل ایجاد می کند .
ج : وی را هرگز در ظاهر با دیگران مقایسه نکنید ، این نوع از مقایسه بدترین شکل مقایسه کردن به حساب می آید، البته شاید هدف شما خیر باشد، لکن تقاضا می کنم دوستی خاله خرسه را انجام ندهید: به مثال توجه کنید: از دختر همسایه بپرس ببین چکار کرده که این قدر لاغر شده ؟! توجه داشته باشید هر انسانی بالاخره در کاری استعداد دارد، شاید کسی در ریاضیات ، شایدکسی در هنر ، شاید کسی در کار و...بنابراین چرا به جای مقایسه و اینکه بگویید :ریاضیات برادرت بهتر از تو است – شما می توانید اینگونه بگویید : درس تو در ریاضیات خوب است – حتی توصیه می شود، این تعریف را نیز در جلو فرزند دیگرتان انجام ندهید و الا خود را یکی از اصلی ترین ضمینه سازهای، حسادت و دشمنی میان کودکانتان و بزرگسالان آینده بدانید –آری این رفتار شما باعث می شود ، وی حتی تا آخر عمر از فرد دیگر متنفر باشد -
د: اگر وی در دروسش ، حداکثر تلاشش را کرده ، اما نمره اول نشده ، به وی نشان دهید که تلاش وی برایتان ، مهم تلقی می شود ، و شاگرد اول شدن ، اصلاً اهمیت ندارد .
3-عادلانه بین دعوا یا حتی به نظرات کودکانتان، گوش کنید (حتی میزان نگاه کردنتان به آن ها را عادلانه کنید، از یک نفر طرفداری نکنید ، چغلی کردن را تشویق نکنید. چند توصیه برای اینکه چگونه به بچه بیاموزیم، چگونه می تواند با حسادتش ، مقابله کند :
1-نخست دلیل ، حسادت را برایش مشخص کنید : به نظر می آید که تو به خاطر اینکه دوستت در مسابقه اول شده ناراحتی ؟!
2-احساساتش را بپذیرید، (به عنوان مثال: تو فکر می کنی، ما نسبت به برادرت با تو عادلانه برخورد نمی کنیم ،برای همین این قدر ناراحتی )، حتی گاهی اوقات، کافی است به او نشان دهید، او چه می خواهد .
3- به او کمک کنید به شکلی دیگر(منطقی) به مسئله فکرکنید : به عنوان مثال می توانید به او اینگونه بگویید: تو فکر می کنی، چرا معلمت، دوستت را بیش از تو دوست دارد؟!
کودک : خوب او نمراتش بهتر از من است !
والدین : پس اگر می خواهی تو هم بیش معلمت محبوب باشی، باید درس هایت را بیش تر بخوانی، مثلاً بعد از ظهر ها به جای 2 ساعت بازی کردن با کامپیوتر، می توانی یک ساعت درس هایت را بخوانی و یک ساعت بازی کنی. مثال دوم : می دانم که برای اینکه در تیم مدرسه انتخاب نشدی، ناراحتی، البته همیشه به یاد داشته باش که: همیشه آن زور که ما دوست داریم ، نمی شود، پس بیا با هم فکر کنیم ، ببینیم چطور می توانیم حالت را بهتر کنیم، راستی نظرت با پارک رفتن چطور است ؟!
4-موفقیت های گذشته اش را به یادش بیاورید: وقتی کودک با هیجانی منفی روبه رو می شود، اصولاً اعتماد به نفسش از بین می رود، در چنین مواقعی اصولاً وی، استعدادها و موفقیت های قبلی اش را فراموش می کند، در چنین مواردی می توانید موفقیت های قبلی وی و حتی استعدادهای او را به یادش بیاورید .به عنوان مثال: مسلماً دوستت خطش به زیبایی تو نیست، یا اینکه آن دوستت که نمره اش بهتر از تو شده، شاید در ورزش، اصلاً استعداد تو را نداشته باشد، خوب بالاخره هرکس استعداد خاصی، دارد .روشی کوتاه و شاید هیجان انگیز برای پرورش استعدادهای کودک و پیشگیری از حسادت در وی :(35) یک آلبوم از توانایی ها و استعداهای همه ی کودکانتان، تهیه کنید (مواردی چون توانایی های ورزشی ،توانایی های درسی، ویژگی های اخلاقی (مهربان تر شدن و خوش اخلاقی ).
الف –عکس هایی از موفقیت های آن ها تهیه کنید و آن را در یک آلبوم حفظ کنید.(به عنوان مثال عکس از دوچرخه سواری کودک، عکس از نمرات و کارنامه ی کودک
2-یک یا دو توانایی فرزندتان را انتخاب و عکس های از پیشرفت وی ، در آن زمینه انتخاب کرده و آن را در آلبوم بگذارید
3- از آن ها تقاضا کنید دفتر یادداشتی بردارند و خود کودک، پیشرفت خود در آن زمینه را با دلیل آن پیشرفت، ذکر کنند (این روش می تواند روش بسیار مناسبی برای پرورش اعتماد به نفس در کودک باشد).
نتیجه گیری : آنچه از مباحث نخست مقاله که(پیرامون شاخصه های اصلی، حسادت بود)، نتیجه می گیریم، حسادت هیچگاه به نفع حسود نبوده و در موارد عدیده ای، وی را دچار مشکلات جبران ناپذیری می کند، لذا باید به هر شکل ممکن با نفس خود، مبارزه کرده تا نعمت های الهی، که به افراد دیگر داده شده، را دوست داشته باشیم، زیرا آن تقدیر الهی بوده است و دوست داشتن نعمت برای دیگران دوست داشتن تقدیر های خداوند متعال است .آنچه از مباحث بعدی، یعنی بحث حسادت در کودکان ، نتیجه می گیریم اینکه: حسادت در کودک، به دلیل ، عدم توجه به وی می باشد - حسادت در کودکان ، نشانه ی بدی آن ها نیست، حسادت در آن ها گاهی عدم توجه به محبت در خانواده را فریاد می زند و گاهی عدم محبت و عدم قبول وی در اجتماع را در بردارد، لکن ما می توانیم در این سنین، با راه کارهایی که در متن مقاله به آن اشاره شد، از به وجود آمدن حسادت در وی ، جلوگیری کنیم، البته توجه داشته باشید که اگر مشکل وی در این سنین، حل نشد، در آینده می تواند نقش به سزائی در حسادت وی ایفا کند .
پینوشتها:
1.اخلاق در قرآن، ج2، ص: 375)
2.شرح چهل حدیث، ص: 111
3.(معراج السعاده –ص363)
4.(سوره مائده، آیات 27 و 28 و 30)
5.(سوره یوسف، آیه 4 و 5)
6.(سوره نساء، آیه 54)
7.(سوره بقره، آیه 109)
8.فلق آیه 5
9.تفسیر نمونه، ج27، ص: 499
10.همان
11.همان، ج3، ص: 541
12.همان
13.همان
14.همان
15. همان ص542
16. یکصد و پنجاه درس زندگى، ص: 116
17.آداب تعلیم و تعلم در اسلام –ص528
18.اخلاق در قرآن، ج2، ص: 137
19.(سرمشق از سخنان حضرت على (ع)، ص: 242)
20.(عین الحیات –ص724)
21.(معراج السعاده ص366)
22.همان ص373-372
23.پاورقی شرح چهل حدیث، ص: 111
24.آیات ولایت در قرآن، ص: 227
25.همان
26.همان ص: 329
27.معراج السعاده ص371
28.کتاب جامع تربیت کودک (2) ص64
29.همان ص65
30.یکصد و پنجاه درس زندگى، ص: 68
31.حسادت فرزندان ص22
32.همان ص12
33.همان
34.(همان ص72-82-)
35.کتاب جامع تربیت کودک
منابع :
1.معراج السعاده ، ملا احمد نراقی ، قم، ناشر : قائم آل محمد (ص)، چاپ: ششم 1387
2.حسادت فرزندان (روانشناسی به زبان ساده برای والدین (4)، دکتر محمد بهشتیان ،ناشر: بهشتیان، تهران،چاپ اول 1388
3.عین الحیات ،محمد باقر مجلسی، ناشر : نقش نگین، اصفهان ،چاپ دوم 1389
4.کتاب جامع تربیت کودک (2)، دکتر میشله بوربا ، مترجم : دکتر محمد بهشتیان ، ناشر : بهشتیان، تهران، چاپ اول 1389
5. آداب تعلیم و تعلم در اسلام، شهید ثانی، ترجمه : سید محمد باقر حجتی، ناشر : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ بیست و هفتم ، 1380
6.اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی ، نرم افزار مرکز تحقیقات اسلامی (نور )
7.چهل حدیث، امام خمینی (ره)، نرم افزار مرکز تحقیقات اسلامی (نور )
8.یکصد و پنجاه درس زندگی ، ناصر مکارم شیرازی ،نرم افزار مرکز تحقیقات اسلامی (نور )
9.آیات ولایت در قرآن ، ناصر مکارم شیرازی ، نرم افزار مرکز تحقیقات اسلامی (نور )
10.تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی و جمعی از محققان ، نرم افزار مرکز تحقیقات اسلامی (نور )
11. سرمشق از سخنان حضرت على (ع)، ناصر مکارم شیرازی ، نرم افزار مرکز تحقیقات اسلامی (نور )