با چهارمین قسمت از پروندۀ انیمیشن در گذر زمان در خدمت شما عزیزان هستیم تا به ادامۀ بررسی شاهکارهای نمادین شرکت دیزنی بپردازیم. این مقاله به دو انیمیشن زیبای خفته و بانو و ولگرد اختصاص دارد. با ما همراه باشید.
تمثیل مبدلساختن حیوانات به شخصیتهایی با رفتار و کاراکتر انسانی، به سبب شخصیتهای اصلی دیزنی مانند میکی ماوس و دانلد داک بهنوعی میتوان گفت امضای این کمپانی است. در انیمیشن بانو و ولگرد، درحالیکه در دهۀ پنجاه شاهکاری از پس شاهکار دیگر درحال اکران است، والت دیزنی بار دیگر از امضایش نهایت بهره را میگیرد. برگرفته از رمان وارد گرین با نام دنی خوشحال، سگ سوتزن و واردکردن عناصر کمدی (که در آثار دهۀ پنجاه این شرکت انیمیشنسازی کمتر دیده میشود) بانو و ولگرد قصۀ آشنای دخترک ثروتمند و پسرک فقیر را در قالب عشق میان دو سگ نشان میدهد. لیدی که دخترک قصه است، بهسبب بیتوجهی صاحبانش در مسیری قرار میگیرد که به آشناییاش با ولگرد، سگی که صاحبی ندارد و در خیابان زندگیاش میگذرد ختم میشود. این کلاسیک موزیکال ماندگار با اکرانش در سال 1955، جلوهای دیگر از درخششهای والت دیزنی را نشان داد.
پس از سیندرلا، دیزنی یکی دیگر از رمانتیکهای کهن اروپایی را که توسط شارل پرو در قرن هفدهم به نوشتار درآمده بود، برای ساخت یک شاهکار دیگر انتخاب کرد. زیبای خفته در سال 1959 به نمایش درآمد. این روایت، روایت آشنای شاهزادهایست که در بدو تولدش توسط جادوگری به نام مالافیسنت طلسم میشود تا در روز تولد شانزده سالگیاش با تماس نوک انگشتش بر دوک نخریسی برای همیشه به خواب فرو برود. این انیمیشن یک نمونه کاملاً نمادین از موزیکالهای رمانس دیزنی کلاسیک است که افسانهای آشنا را بازگو میکند. این افسانه براساس همان کهنالگوی سپید برفی راه نجات شاهزاده خانم را در عمل عاشقانۀ شاهزادۀ دیگری نهان میداند. زیبای خفته برای مخاطبان ایرانیاش بهسبب دوبلاژ بینظیرش به دست تیمی کارآمد (همانند خسرو خسروشاهی و زهره شکوفنده و ژاله علو) نوستالژیک است.
به پایان چهارمین قسمت از این پرونده رسیدیم. در قسمت بعدی بهسراغ دهۀ شصت میلادی و انیمیشنهای نمادین صد و یک سگ خالدار و شمشیر در سنگ خواهیم رفت. در بررسی این دو اثر ما را یاری کنید.