معناشناسی صلوه در قرآن کریم (۳)

رابطه جزء واژگی صلاه با رکوع، سجود، قیام و قنوت جز واژگی یکی دیگر از روابط مفهومی میان اقلام واژگانی است که رابطه کل به جز را میان دو مفهوم می نمایاند

معناشناسی صلوه در قرآن کریم (3)

رابطه جزء واژگی صلاه با رکوع، سجود، قیام و قنوت

جز واژگی یکی دیگر از روابط مفهومی میان اقلام واژگانی است که رابطه کل به جز را میان دو مفهوم می نمایاند. این رابطه، نوعی رابطه سلسله مراتبی است که میان کل و اجزای تشکیل دهنده آن برقرار می شود.(1) صلاتی که در اسلام تشریع شده، دارای ارکان و اجزائی است که شکل و هیئت نماز را تشکیل می دهدو ترک هریک از این اجزا و ارکان مفروض به عمد- یا در برخی موارد حتی به غیرعمد- موجب بطلان نماز می شود. در رابطه جز واژگی، این امکان وجود دارد که واژه در سلسله مراتب جز واژگی، هم جایگاه جز را و هم جایگاه کل را- که به آن «جز واژگی هم نام» گفته می شود- به خود اختصاص دهد.
این پدیده زمانی در مورد صلاه صادق است که بگوییم به صورت کنایی بر یک جز یا رکن صلوه نیز صلوه اطلاق می شود و در کاربردهای قرآنی نیز چنین است و گاهی موقعیت رکوع، سجود و قنوت درست همانند صلاه است و هنگامی که به تنهایی بر آنها تأکید می شود تأکید برصلاه تداعی می شود که در ادامه نمونه هایی از آن را ذکر خواهیم کرد.

حوزه معنایی صلاه برمحور جانشینی براساس ذکر جزء و اراده کل

در قرآن کریم واژگان بسیاری با واژه صلاه بر محور جانشینی قرار دارند. در آیاتی با ذکر برخی اجزا، کل اراده شده است بدون آنکه ذکری از صلاه شده باشد. هریک از این واژه ها به سان حلقه های زنجیر در اطراف واژه صلاه قرارگرفته اند و بُعدی از ابعاد صلاه را روشن می کنند و متقابلا از همدیگر نیز متأثرند. اینک به بررسی واژگان منتخب می پردازیم.

رکوع

برخی معنای لغوی رکوع را مطلق انحنا دانسته اند که در شرع در انحنای ویژه ای استعمال شده است.(2) برخی دیگر برآن اند که رکوع در لغت به معنای خم شدن در مقابل کسی از سَر خضوع است(3) و در عرف دینی بریکی از ارکان نماز رکوع اطلاق می شود. مرحوم علامه طباطبایی می گوید رکوع در لغت همان هیئت مخصوص و معروف در انسان است که همراه خمیدگی قامت است و در عرف شرع عبارت از هیئت ویژه ای در عبادت است و آن حالت خضوع و ذلت آدمی در برابر خداوند و مطلق اظهار ذلت است.(4) در ادامه می فرماید رکوع در غیر نماز حتی برای خداوند مشروع نیست، برخلاف سجود که در غیر نمازهم مشروع است.(5) خداوند می فرماید: «تریهم رکعا سجدا...(فتح:29)؛ ایشان را می بینی در حال رکوع و سجود» رکع جمع راکع است و سه بار در قرآن استعمال شده است. بسیاری از مفسران رکوع و سجود را در این آیه شریفه مربوط به نماز و کنایه از کثرت صلوه و مداومت برنماز دانسته اند.(6) علامه طباطبایی می فرماید: «تریهم» در این آیه شریفه استمرار را می رساند یعنی مؤمنان بطور مستمر در حال اقامه نمازند.(7) و این از جهت ذکر جز و اراده کل است.
خداوند می فرماید: «یا مریم اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین؛ ای مریم برای پروردگارت خضوع و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع کن»(آل عمران:43).
به باور صاحب مجمع البیان امر به رکوع در این آیه، امربه عبادتی مانند نماز در اسلام است. وی بر خلاف برخی مفسران که معتقدند این آیه برتقدم سجده بر رکوع در نماز نصارا دلالت دارد، معتقد است این آیه شریفه تنها اشتراک معطوف و معطوف علیه در امر را می رساند.(8) و ترتیب از آن استفاده نمی شود. در المیزان رکوع در آیه«واذا قیل لهم ارکعوا لایرکعون؛ وهنگامی که به ایشان گفته شد رکوع کنید رکوع نکنند»(مرسلات:48)، به نماز تفسیر شده است.(9)
اگر این تفسیر را بپذیریم، آنگاه می توانیم استفاده از تعبیر «ارکعوا» به جای«صلوا» را از همین باب بدانیم. مرحوم طبرسی ذیل آیه «واقیموا الصلاه وآتواالزکاه وارکعوا مع الراکعین؛ نماز را به پادارید و زکات بدهید وبا رکوع کنندگان رکوع کنید»(بقره:43) در علت تأکید بررکوع از میان ارکان مختلف نماز وجوه سه گانه ای ذکر کرده که عبارتند از:
1. چون یهود در نمازشان رکوع نداشتند، رکوع ذکر شده تا معلوم گردد مراد نماز اسلامی است.
2. رکوع نخستین جز از نماز است که نشان می دهد شخص در حال نماز است؛ از این جهت در مقام تعبیر، به جای نماز، رکوع ذکر شده است و شاید علاوه بر تأکید، قرینه و بیانی باشد براینکه مقصود همان عبادت مخصوص(نماز) است که رکوع جزئی از آن است.
3. ذکر رکوع با راکعان برای تشویق مردم به نماز جماعت است(10)
علامه طباطبایی امر به رکوع در آیه شریفه «یاایها الذین آمنوا ارکعوا واسجدوا واعبدوا ربکم وافعلوا الخیر تفلحون ای کسانی که ایمان دارین رکوع کنید و به سجده بیفتید و پروردگارتان را بپرستید»(حج:77) را به امر به نماز تفسیر کرده است.(11)
درآیه شریفه «یقیمون الصلاه و یوتون الزکوه و هم راکعون؛ نماز را برپا دارند و در حال رکوع زکات می دهند»(مائده:55) نیز تعبیر«وهم راکعون» جمله حالیه است و بر رکوع در نماز دلالت دارد.
حاصل اینکه رکوع به انحنا و خمیدگی گویند که همراه ابراز بندگی و خضوع و تواضع در مقابل خداست و قطعاً در عبادت ادیان الهی وجود داشته است وچه بسا در ادیان گذشته نیز جزئی از صلوه و شاید هم عنوانی برای این عبادت خاص بوده است؛ چنانکه مؤیداتی در آیات قرآن در این باره می توان یافت، هرچند اکنون به علت تحریف ادیان، اثری از این شکل و هیئت عبادی در میان ادیانی مانند یهودیت و مسیحیت نیست و مشخصا تنها در نماز مسلمانان، رکوع، رکنی اساسی در نماز است که ترک عمدی یا سهوی آن موجب ابطال نماز است.
به هر صورت رکوع در محور جانشینی هم حوزه صلوه است و رابطه آن با صلوه جز واژگی است و از آنجا که رکن اساسی نماز است، گاهی به این اعتبار برای اشاره به نماز یا نمازگزاردن یا نمازگزار، از واژه رکوع و مشتقات آن استفاده می شود. دست کم طبق نظر برخی مفسران در آیاتی ماندن48مرسلات و43بقره مراد از امر به رکوع، امر به اقامه صلوه و به جای آوردن آن است.

سجده

سجده در لغت به معنای گذاشتن پیشانی بر زمین است و نوعی تعظیم و احترام در برابر مسجودله شمرده می شود(12) و در عرف دینی غالباً در مقام عبادت خداوند کاربرد دارد که مثالهای آن در قرآن فراوان است، مانند«واذا قیل لهم اسجدوا للرحمن قالوا وماالرحمن...؛ هنگامی که به آنها گویند خدای رحمان را سجده کنید گفتند، رحمن چیست...»(فرقان:60)
البته سجده در قرآن در غیر مقام عبادت نیز به کار رفته است؛ چنانکه برادران یوسف و پدر ومادر او برای بزرگداشت یوسف در برابرش به سجده افتادند: «وخروا له سجدا؛ و[همه آنان] برای او به سجده درافتادند»(یوسف:100) علامه طباطبایی ذیل این آیه شریفه می فرماید: طبق سیاق مسجوله در این آیه حضرت یوسف (ع)می باشد و اینکه برخی گفته اند« از آنجا که سجده برای غیر خدا جایز نیست، باید ضمیر«له» را به خداوند بازگردانیم»، صحیح نیست؛ زیرا این سجده در مقام عبادت نبوده است.(13) زجاج در این باره می گوید آیین تعظیم و بزرگداشت در آن زمان به همین منوال بوده است.(14)
در شریعت اسلام سجده نیز مانند رکوع یکی از ارکان نماز است و برخود نماز هم به این اعتبار سجود(مصدر سجد) اطلاق شده است؛ چنانکه می فرماید: «ومن اللیل فسبحه وادبار السجود؛ و پاره ای از شب وبه دنبال سجود(یعنی پس از بجای آوردن نماز) او را تسبیح گوی»(ق:40) مرحوم کلینی از امام باقر (ع) روایت کرده منظور از (ادبار السجود) دو رکعت پس از نماز مغرب است.(15) همچنین از ابن عباس و قتاده نقل است که مراد از ساجدین در آیه شریفه «وتول علی العزیر الرحیم الذی یراک حین تقوم و تلقبک فی الساجدین»(شعرا:217-219) نمازگزاران اند.(16) علامه طباطبایی نیز مراد از جمله اخیر آیه را قیام برای نماز دانسته است.(17)
چنانکه ملاحظه شد سجده نیز مانند رکوع یکی از اجزای اصلی نماز است و در برخی آیات با ذکر جز(سجده) کل(نماز) اراده شده است. بنابراین سجده نیز بر محور جانشینی در حوزه معنایی صلوه قرار می گیرد.

قنوت

راغب قنوت را به معنای طاعت و پرستش همراه با خضوع و فروتنی دانسته است.(18)
صاحب العین به همان معنای قنوت در نماز اشاره کرده و گفته قنوت در نماز دعا کردن پس از قرائت است.(19) صاحب النهایه می گوید: قنوت در معانی متعدد مانند طاعت، خشوع و صلاه و دعا و عبادت و قیام و سکوت به کار رفته و همه آنها اخص از دو معنای طاعت و عبادت است.(20) مرحوم مصطفوی قنوت را به دو قسم تکوینی و تشریعی ارادی تقسیم نموده است.(21) علامه طباطبایی در آیه مبارکه «سبحانه بل له ما فی السموات و الارض کل له قانتون؛ منزه است او بلکه آن چه در آسمان و زمین است ازآن و در برابر او خاضعند»(بقره:116)، با استناد به قرینه سیاق قنوت را تکوینی دانسته است.(22) نمونه ی قنوت تشریعی نیز - طبق نظر برخی مفسران - در آیه ی «حافظوا علی الصلوات و الصلاه الوسطی و قوموا لله قانتین»(بقره:238)است. ابورجاء عطاردی نقل کرده است که ابن عباس در مسجد بصره برای ما نماز صبح گزارد و پیش از رکوع، با بلند کردن دستها قنوت بجای آورد و پس از فراغت از نماز گفت: این همان صلوه وسطی است که به ما امر شده آن را با قنوت به جای آوریم.(23) طبرسی در آیه شریفه«ومریم ابنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا وصدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین»(تحریم:12) احتمال داده که مراد از قنوت همان قنوت در نماز باشد.(24)
حاصل اینکه اگر قنوت به معنای عملی در نماز باشد، جز نماز است و در رابطه جز واژگی مفهومی صلوه قرار می گیرد و اگر به معنای عبادت و طاعت همراه با خضوع باشد می تواند در معنای پایه رابطه جانشینی با نماز داشته باشد و برای اشاره به نماز بکار رود.

پی‌نوشت‌ها:

* (استادیار موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینیA-Ashrafi@Qabas.net )
** (کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه پیام نور قم، دریافت2/4/89- تایید:5/7/89)
1- کورش صفوی، درآمدی بر معنی شناسی، ص103
2- ر.ک: القیومی، المصباح المنیر، ج2،ص237
3- راغب اصفهانی، مفردات، ص364، خلیل بن احمدفراهیدی، العین، ج8،ص133
4- ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، ج6،ص15
5- همان
6- برای نمونه: ر.ک: شیخ طوسی، التبیان، ص336 ونیز طبرسی، مجمع البیان، ذیل همین آیه و فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج5،ص45
7- ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان،ج18،ص299
8- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان،ج1،ص440
9- سیدمحمدحسین طباطبایی، ج20،ص156 و طبرسی، مجمع البیان،ج5،ص419
10- ر.ک: طبرسی، مجمع البیان،ج1،ص96
11- ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان،ج14،ص411
12- ر.ک: ابن اثیر، ج2،ص342؛ فیومی، مصباح المنیر، ج2،ص266
13- سیدمحمدحسین طباطبایی، ج11،ص246-247
14- ر.ک: ابن منظور،لسان العرب، ج3،ص204
15- کلینی، کافی، ج3،ص444
16- ر.ک: شیخ طوسی، التبیان،ج8،ص68
17- سیدمحمدحسین طباطبایی، ج15،ص329
18- راغب اصفهانی، مفردات،ص684، لزوم الطاعه مع الخضوع
19- خلیل بن احمدفراهیدی، العین،ج5،ص129
20- ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج4،ص111
21- حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج9،ص324
22- سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان،ج16،ص170
23- طبرسی، مجمع البیان، ج2،ص600
24- ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج9-10، ص478ذیل همین آیه

منبع: فصلنامه علمی- تخصصی قرآن شناخت شماره 5
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر