بررسی ماهیت دعوت انبیا
سرآمد قوای نفسانی، شهوت، غضب و وهم است و اینها باید مؤدب شوند. یعنی انسان باید در رفتار خود از مرزهای تعیین شده از ناحیه خداوند، محافظت و مراقبت نماید و به سوی افراط و تفریط نرود تا نفسش تأدیب شود. این نوع از ادب، اهمّ و اعظم مباحث مربوط به ادب الهی است و روی آن زیاد تأکید شده است. شاید بتوان گفت که سرلوحه دعوت جمیع انبیا و مقصد بعثت تمام پیامبران نیز، ادب نفوس بشر بوده است.
دعوت انبیا تنها جنبه اخروی داشته است
گاهی شنیده می شود که برخی می گویند دعوت انبیا هم جنبه دنیوی، هم جنبه اخروی. یعنی انبیا آمده اند تا بشر را به دنیا و آخرت دعوت کنند. برخی این مطلب را جزو کمالات دین اسلام به حساب می آورند و می گویند اسلام دینی است که انسان را هم به دنیا دعوت می کند، هم به آخرت. این حرف کاملاً غلط است.
به تعبیر استاد ما منظور این نیست که شارع مقدس اصلاً به مادیات دعوت نکرده است؛ بلکه انسان را به نکاح که یک امر جنسی است، بسیار سفارش کرده است،[1] اما هیچ کدام دعوت به نفسانیات نیست؛ بلکه دعوت به تحدید و مرزدهی خواسته های نفسانی است. آیا توصیه مکرر اسلام به نکاح به معنای دعوت به دنیا یا شهوترانی است؟ روح معارف شرع ما تحدید امیال درونی ماست. این معارف می خواهند اطلاق دعوت نفس به دنیا را محدود و برای هواهای نفسانی مرز تعیین کنند.
پس انبیا هیچ گاه انسان را به مادیات دعوت نکرده اند، بلکه تمام تلاششان این بوده که با تأدیب نفس ابنای بشر، آنها را به سوی معنویات حرکت داده و استعدادهای الهی آنان را شکوفا سازند. این هم که خدای متعال در قرآن می فرماید: «لاَ تَأکُلُواْ أَموَالَکُم بَینَکُم بِالبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَه عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ[2] اموال یکدیگر را به سبب حرام نخورید، مگر اینکه به صورت تجارت و با رضایت خاطر شما باشد» نیز دعوت به دنیا نیست، بلکه تحدید امیال نفسانی است.
حرام یعنی دزدی، قمار، ربا و.. این امور راه های باطل کسب درآمد هستند و خداوند در جمله اول، نسبت به کسب مال، مرز مشخص می کند، اما بعد می فرماید: برو تجارت کن؛ یعنی از این طریق و در این قالب به نیازهای مادی خود پاسخ بده.
بنابراین، شارع مقدس مسئله کسب مال را به طورکلی زیر سئوال نمی برد، بلکه آن را محدود می کند؛ شهوت و غضب و وهم را نمی کوبد، بلکه با نظام اتمّ این قوا و بی حساب و کتاب بودن آنها مخالف است. انبیاء دعوت گسترده هواهای نفسانی را در امور مربوط به شهوت، غضب و وهم محدود می کنند.
کشیدن ترمز نفس، روش انبیاست
حضرت علی«ع» فرمودند: «النفس مجبوله علی سوءالأدب و العبد مأمور بملازمه حسن الأدب»[3]لازم نیست کسی تو را به دنیا دعوت کند، چون نفس، خودش تو را به سوی امور دنیوی می کشاند، بلکه تو باید به دهان آن مهار شرع بزنی.» چقدر کلام علی«ع» زیباست. بحث، بحث مهار است، نه دعوت. بحث ترمز کردن است، نه حرکت دادن.
حضرت در جای دیگری فرمودند: «ضبط النفس عند الرغب و الرهب من أفضل الأدب»[4] نگاه داشتن نفس هنگام خواهش و ترس، از افزون ترین ادب هاست. یعنی در جایی که نفس خواسته ای دارد، آن را مهار کن.
پس انبیا نمی خواهند ما را به دنیا دعوت کنند، بلکه هوای نفس ما خودش این کار را انجام می دهد و دیگر احتیاجی به دعوت انبیا و نزول قرآن در این باره نیست. انبیا آمدند تا جلوی زیاده روی های ما را در امور نفسانی بگیرند و ما را در این زمینه ادب کنند، لذا اگر انسان به سرلوحه مأموریت انبیا نگاه کند، در خواهد یافت که آنها یک دعوت و یک مقصد بیشتر نداشتند، آن هم دعوت به آخرت و رسیدن به لقاءالله است.
تلاش انبیا برای زنده کردن حس احتیاج به معنویات
نکته دیگر این است که «حس احتیاج به دنیا» در انسان فراوان وجود دارد و اصلاً احتیاجی نیست که این حس در درون ما زنده و دعوتی از سوی پیامبران در این باره صادر شود؛ چون انسان تا زمانی که در دنیا و دامن طبیعت زندگی می کند، تمام ابعاد این حس، در درون او زنده است.
تنها این حس در انسان وجود ندارد، بلکه ابعاد گوناگون دیگری نیز در او هستند که جنبه مادی ندارند و باید شکوفا شوند. «حس احتیاج به معنویات» در بُعد روحی ما وجود دارد که نیازمند توجه و تقویت است. یعنی همان گونه که خداوند متناسب با پیکره مادی انسان حواسی را قرار داده تا به سوی احتیاجات مادی حرکت کند، متناسب با بُعد روحی او نیز حسی قرار داده که او را به سوی ملکوت حرکت می دهد.
اگر نفس مؤدب به آداب الهی نباشد، حس احتیاج به آخرت و زندگی جاودانه در او زنده نخواهد شد تا بتواند برای رفع نیاز و متناسب با آن برای زندگی اخرویش، توشه ای را[5] فراهم کند. انبیا مبعوث شدند تا بی بندوباری نفس و هواهای نفسانی را مهار و شهوت، غضب و وهم انسان ها را مؤدب کنند. وقتی نفس مؤدب شد، حس معنوی زنده می شود و کار خودش را انجام می دهد. آنجاست که احساس می کنیم به یک زندگی جاودانه احتیاج داریم و باید از این دنیای فانی دل بکنیم. تا زمانی که نفس ادب نشده، احساس احتیاج به معنویات آخرت طلبی در انسان زنده نخواهد شد.
تولد دوم انسان نزد اهل معرفت
به تعبیر اهلش اگر شئون ثلاثه نفس در انسان مؤدب نشود، هیچ گاه مقامات ثلاثه معنویه در دسترس قرار نخواهند گرفت. اهل معرفت، از درخشش نور ایمان در دل به «تولد دوم» تعبیر می کنند و می گویند: «نور ایمان زمانی در دل انسان درخشش پیدا می کند که نفس، مؤدب به ادب الهی باشد. در این زمان است که انسان دوباره متولد می شود و زندگی معنویش را آغاز می کند.»
با روش رفتاری دادن به نفس طبق دستور خدا، زندگی معنوی انسان شکل می گیرد. در مقابل نیز هر قدر انسان تخلف کند، به همان مقدار ظلمت و تاریکی و کدورت برای او ایجاد می شود و از حیات طیبه فاصله می گیرد.
دنیا یک مسیر سرازیری است و احتیاج به هُل دادن ندارد. انبیا آمده اند تا جلوی سرعت سیر انسان به سوی دنیا را بگیرند. نیامده اند که او را به سوی دنیا سوق دهند. اگر انسان در سرازیری دنیا با سرعت حرکت کند، پس از این پرتگاه ها و دره ها، چیزی از او باقی نخواهد ماند.
اگر انسان بخواهد مسیر خود را عوض کند و به سوی آخرت برگردد، در یک جاده سر بالایی قرار می گیرد. علی«ع» می فرمایند: «تجهزوا رحمکم الله: رحمت خدا بر شما باد! برای سفر آخرت آماده شوید.»؛ «فقد نودی فیکم بالرحیل: در میان شما ندای کوچ کردن داده شده است.»؛ «و أقلوا العرجه علی الدنیا: ماندن در دنیا را کم کنید.»؛ «...فإن أمامکم عقبه کئودا و منازل مخوفه مهوله»[6]همانا گردنه هایی ناهموار و منزل هایی ترسناک و هول انگیز در برابر شما وجود دارند». این راه، سربالایی و پر از گردنه است.
بعثت انبیا در جهت تأدیب شهوت و غضب انسان
شبهه ای نیست که خداوند انبیا و اولیا را همراه با کتب آسمانی برای ما فرستاده است و همه آنها در این مسئله اتفاق نظر دارند و به بشر می گویند در شهوت و غضب بی بند و بار نباش. این قدر در یونجه زار دنیا فرو نرو. تو حیوان نیستی. تو آدمی. این یک مطلب اجماعی است و یک مورد خلاف هم ندارد؛ یعنی همه انبیا همین را می گویند و هیچ کس هم خلاف این مطلب را نگفته است.
اینکه انبیا انسان را از بی بند و باری در شهوت و غضب منع می کنند، از دو حال خارج نیست. یا نعوذبالله از سر دشمنی می خواهند ما از این مواهب الهی استفاده نکنیم یا از سر مصلحت و دلسوزی می خواهند ما به قهقرای حیوانیت و پستی سقوط نکنیم. انبیا موجوداتی مبرّای از خبائث نفسانی بودند، بنابراین مصلحت ما را که فرورفته در شهوات هستیم بهتر از ما می دانستند و هیچ گاه از سر دشمنی، ما را از این قوای حیوانی منع نکردند، بلکه می خواستند بُعد معنوی ما را شکوفا کنند.
آنها مصلحت ما را بهتر از ما می دانستند و دستورات خالقی را که به سازمان وجودی انسان آگاهی کامل دارد و موجب شکوفایی بُعد جاودانگی او می شود بیان می کردند. آنها خواستار سعادت همیشگی انسان بودند و همه می دانند که انسان برای رسیدن به این سعادت همیشگی، به یک روش رفتاری که همان ادب الهی است نیاز دارد. شهوت و غضب یک روش رفتاری می خواهد که به آنها بگوید چه کار کن و چه کار نکن؛ چه بگو و چه نگو. انبیا می دانند که هر قدر بهره وری انسان از شهوت و غضب بیش از حدی که خالق انسان تعیین کرده باشد، موجب ضربه خوردن به بُعد معنوی او می شود.
رابطه بهره برداری از دنیا و بی بهره ای در آخرت
نسبت به رابطه بهره وری از دنیا و بی بهره ای در آخرت روایات بسیاری وجود دارند. انسان هر قدر از التذاذات دنیوی بیشتری استفاده کند، در آخرت از لذت های کمتری بهره مند خواهد شد. لذائذ دنیوی هم به دو بخش تقسیم می شوند: لذت دنیوی مشروع و نامشروع. لذات نامشروع اصلاً نباید مورد استفاده انسان باشند، اما لذات مشروع هم بی حد و مرز نیستند؛ لذا در معارف ما نسبت به لذات مشروع نیز توصیه به میانه روی شده است. مثلاً شخصی که با سرمایه و مال حلال، طیب و طاهر کار و چند برابر آن سود می کند و زندگی خوشی دارد، خلاف شرع نکرده و در قیامت هم به جهنم نخواهد رفت، ولی به منازل والای بهشت نیز راه پیدا نخواهد کرد. جایگاه کسی که از راه حلال به لذائذ فراوان دنیوی دست پیدا می کند، پایین ترین مراتب بهشت است نه عندالله.
تقابل لذات مادی و معنویات در روایات
این حرف من نیست، بلکه روایت است. اسحاق بن عمار می گوید: «سمعت أباعبدالله علیه السلام یقول من أعطی فی هذه الدنیا شیئا کثیرا: از امام صادق«ع» شنیدم که فرمود اگر کسی در دنیا مواهب زیادی را به دست آورد، «ثم دخل الجنه»؛ سپس در آن دنیا وارد بهشت شود، «کان أقل لحظه فیها»؛[7] میزان بهره برداریش از نعمت ها در بهشت کم خواهد بود. معلوم می شود نعمت هایی که به دست آورده نامشروع نبوده اند؛ والا وارد بهشت نمی شد. این همان طویله بهشت است.
علی«ع» فرمودند: «مازاد فی الدنیا نقص فی الاخره[8] اگر از لذات دنیایی بهره وری بسیار کنی، از لذات اخرویت کم می شود.» اینها رابطه مستقیم با یکدیگر دارند.[9]
پس انبیا دشمن ما نبودند و صلاح و مصلحت ما را براساس میل و خواسته خود تنظیم نکردند؛ بلکه آنها براساس مصلحت الهی ابنای بشر را از شهوت و غضب دور ساختند و خواسته های آنان را محدود کردند. تأدیب نفوس ما توسط انبیا و اولیا برای سعادت ما بوده است.
پی نوشت ها
[1] در روایت داریم کسی که متأهل باشد و نماز بخواند، ثواب نمازش با کسی که متأهل نباشد، بسیار تفاوت دارد. «قال النبی«ص» لرکعتان یصلیهما متزوج أفضل من رجل عزب یقوم لیله و یصوم نهاره»؛ (من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 384).
[2] نساء، 29.
[3] مستدرک الوسائل، ج 11، ص 137.
[4] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 238.
[5] توشه این راه، مقامات سه گانه عقائد حقه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.
[6] نهج البلاغه، خطبه 204.
[7] بحارالانوار، ج 69، ص 67.
[8] تصنیف غررالحکم، ص 141.
[9] استاد این بحث را در سلسله مباحث خود به طور مفصل شرح داده اند که متن آن در کتاب «رسائل بندگی؛ رساله دوم: حب به دنیا» منتشر شده است.