«نسرینخانم مورچه زیاد داره»؛ این جمله را خیلی از اهالی منطقه هرندی و ساکنان اطراف پارک دروازهغار میگویند؛ وقتی شما دنبال آدرس خانه او را بگیرید که در طرح برخورد پلیس با مراکز اصلی توزیع انواع موادمخدر، پلمب شده است.
به گزارش ، همشهری در ادامه نوشت: نسرینخانم یکی از اصلیترین موادفروشان منطقه هرندی و دروازهغار است و مورچههایش هم که اهالی از آنها میگویند، نوچههایش هستند که در منطقه در انواع خلاف ازجمله خریدوفروش مواد دست دارند و ساکنان منطقه هم از دردسرهای آنها میترسند؛ بنابراین در پاسخ به هر سؤالی یا سری به معنی بیاطلاعی تکان میدهند و یا اینکه میگویند دنبال دردسر نمیگردند؛ چون نسرینخانم مورچه زیاد داره!
شاید شما هم در چند روز گذشته اخباری در زمینه پاکسازی و جمعآوری معتادان و موادفروشان محلههای شوش، هرندی و مولوی و همچنین پلمب تعداد 98 پلاک قرمز (خانههایی که مرکز انواع خلاف بودهاند) شنیده باشید؛ عملیاتی که توسط مأموران نیروی انتظامی تهران صورت گرفت و تعداد زیادی هم در آن دستگیر شدند. یکی از مسئولان شهرداری منطقه21 که در زمان عملیات پلیس در منطقه حاضر بوده است با دست، خانهای سهطبقه با نمای قرمزرنگ را نشان میدهد و میگوید: «خانه نسرینخانم، همان خانه است». وقتی به خانه نزدیک میشویم که درهایش بسته است اثر خاصی از آرم پلمب دیده نمیشود؛ فقط بالای در ورودی زیر نمایی که تازه اضافه شده است، رد کمرنگی از پلمب پلیس دیده میشود که انگار «مورچههای» نسرینخانم اضافه کردهاند تا همهچیز عادی به نظر برسد و کسی از رهگذران متوجه پلمب خانه نشود. به گفته مسئولان شهرداری و کلانتری منطقه در عملیات پلیس21 خانه پلاک قرمز در منطقه هرندی و دروازهغار پلمب شدهاند؛ خانههایی که فاصله برخی از آنها با هم کمتر از 5ـ4دقیقه پیادهرویاست؛ خانههایی که دورواطرافشان حالا سوتوکور به نظر میرسد ولی تا چند روز پیش محل رفتوآمد موادفروشان و معتادان دربهدر جنس بوده است. البته اگر تحقیق کنید، از بین این21 خانه پلاک قرمز منطقه، تنها آدرس 5خانه مشخص میشود؛ مابقی خانهها در عملیاتهای مخفیانه از سوی مأموران پلمب شدهاند و به نظر میرسد که هنوز از سوی پلیس تهران تحت نظر باشند؛ به همین دلیل هم نشانهای از آنها داده نشده است.
یکی از مسئولان معاونت اجتماعی شهرداری منطقه، ما را از کوچههای تودرتوی محله هرندی و دروازهغار به جلوی خانه خرابهای میبرد و میگوید: «این خانه قدیمی هم یکی از همین پلاکقرمزها بود که چند وقت پیش پلیس در یک عملیات پلیسی وارد آن شد و چند نفر را دستگیر کرد. در نهایت هم با مجوز قضایی، اینجا تخریب شد».
از خانه کاهگلی قدیمی حالا جز رد دیوارها و یک طاقچه ساده قدیمی در انتهای دیوار، چیزی باقی نمانده است؛ پاتوقی که روزی برای خودش و معتادان محله بروبیایی داشت و حالا به زمین خالی بدل شده و آنقدر از تبوتاب افتاده است که یکی از اهالی محل در گوشه دیوار ورودی آن نوشته: «اینجا آشغال بزاری پدر و مادرت را لعنت» و چند نفر که به نظر میرسد نوجوان بودهاند با زغال سیاه روی آن یادگاری نوشتهاند.
کوچ از پاتوق
اگرچه حالا دیگر اثری از این خانه قدیمی که در اصطلاح پلاکقرمز نامیده میشود و روزی پاتوق موادفروشان این کوچه بوده، باقی نمانده است و پلیس و مقامات قضایی بهصورت کلی آن را از روی نقشه جغرافیای پایتخت حذف کردهاند، اگر با اهالی منطقه صحبت کنید میگویند باید فکری اساسی کرد و حتی تخریب این خانهها هم نمیتواند چارهای اساسی باشد؛ زیرا موادفروشان و معتادانی که دستگیر میشوند، بعد از مدتی آزاد خواهند شد و دوباره در خانه و نقطه دیگری از محله، پاتوق تازهای میسازند. عباسعلی آزادی ـ دبیر شورایاری محله هرندی ـ اجرای اینگونه برنامهها را در تأمین امنیت و آسایش ساکنان شهر تأثیرگذار میداند اما عقیده دارد کافی نیست. رئیس شورای هرندی بارها از نزدیک شاهد اجرای طرحهای انتظامی و جمعآوری معتادان و خلافکاران در محلههای جرمخیزمانند شوش، هرندی و مولوی بوده است و بهصراحت میگوید: «متأسفانه آدمهای دستگیرشده مثل کبوتر جلد هستند؛ پس از مدتی دوباره به محله و خانههایشان برمیگردند و حکایت ساکنان این محله با این خلافکاران، مصداق ضربالمثل معروف همان آش و همان کاسه است».
بیاغراق هنوز هم شنیدن نام برخی محلههای جرمخیز تهران ازجمله هرندی، مولوی، شوش و... ترس به دل بسیاری میاندازد. البته دیدن آدمهای معتاد در حال چرت یا خماری کنار جوی آب یا فروشندگان مواد کنار دیوار برای اهالی این محلهها، تعجبآور نیست؛ حتی برای دانیال و بهرام هشتساله که هر روز در طول مسیر خانه تا مدرسه با این قبیل آدمها مواجه میشوند. آنها درست مثل دهها کودک و نوجوان هممحلهایشان این صحنهها را هر روز در محل زندگیشان میبینند. محله برای آنها جاییاست که معتادان و کارتنخوابها از صبح تا شب در آنجا میلولند و هرازگاهی تعدادیشان لب جوی، سنکوب میکنند و چند ساعت بعد آمبولانسی جنازهشان را با خود میبرد.
این خونه شیطون داره
وقتی از کوچههای پیچدرپیچ هرندی عبورمیکنیم، انبوهی از خانههای فرسوده مقابل دیدگانمان قرار میگیرد. بچههای هرندی با نزدیکشدن به برخی خانهها، سرعت قدمهایشان را زیاد میکنند و با گامهای تندتری از مقابل این پلاکها میگذرند. وقتی از دانیال درباره بالارفتن سرعت قدمهایش بپرسید، سرش را پایین میاندازد و شروع به گزیدن لبهایش میکند اما سعید که سروزباندارتر است درحالیکه صورتش گل انداخته، با همان لحن کودکانهاش میگوید: «این خونه شیطون داره. مادرم میگه هر وقت از اینجا رد میشیم باید مواظب باشیم و نباید به اونجا نگاه کنیم؛ چون اگه چشم شیطون به ما بخوره، میتونه ما را با خودش ببره و زندانی کنه».
عباسعلی آزادی ـ دبیر شورایاری محله هرندی ـ دغدغهها و نگرانیهای خانوادههای این محله را بهخوبی میشناسد. او میگوید: «متأسفانه در طول چند دهه گذشته، بیشتر خانوادههای اصیل و قدیمی از هرندی به نقاط مختلف تهران مهاجرت کردهاند و جای خود را به ساکنان تازهوارد و غریبهها دادهاند. تغییر بافت فرهنگی و اجتماعی محله هرندی و در کنارش موقعیت جغرافیایی نامناسب و عقبماندگیهای اقتصادی و شهری باعث شده که موجی از ناهنجاریها و آسیبها به این محدوده از شهرسرازیر شود که حاصل آن بروز تأثیرات منفی فراوان بر زندگی مردمان است». او ادامه میدهد: «وقوع حوادث تلخ و انواع بزه و خلاف در خانههایی که ساکنان شناختهشده و موجهی ندارند، باعث میشود که خانوادهها نگران رفتوآمد فرزندانشان در کوچه و خیابان باشند؛ بنابراین والدین ناچارند خطرهایی که دوروبر فرزندانشان وجود دارد را به آنها گوشزد کنند؛ مثل همین که مواظب این خانههای بدنام و پلاکقرمز باشند».
بیخبری همسایه از همسایه
در کوچهها و معابر پیچیده هرندی بهزحمت میتوانید چند خانواده قدیمی و بومی را کنار هم پیدا کنید؛ خیلی از اهالی قدیمی از محله رفتهاند. وقتی از کاظمآقا ـ یکی از اهالی منطقه ـ درباره زندگی در این محله میپرسیم، انگار که حرف ناصوابی زده باشیم، فوری روی ترش میکند و طوری که ساکنان چند خانه آنطرفتر بشنوند، میگوید: «کی گفته ما اینجا مشکل داریم؟ من با شما در این باره حرفی ندارم. همسایههای ما خیلی خوب و آقا هستن»! اما چند دقیقه بعد وقتی سر کوچه، با نصرتخان ـ یکی از کسبه قدیمی ـ همصحبت میشویم تازه میفهمیم این ماجرا از کجا آب میخورد. در واقع این کاسب عنوان میکند که دلیل ترس و نگرانی خانوادهها از بیان واقعیت ماجرا، واکنش ناجور همسایههای خلافکار و بزهکار آنهاست. مثلا همین چند وقت پیش وقتی یک خانه پلاکقرمز که شبها پاتوق مردان و زنان بود لو رفت، صاحبخانه خلافکار که پس از چند روز از بازداشتگاه آزاد شده بود، تهدید میکرد که اگرهمسایه فضولش را شناسایی کند، گوش او را بیخ تا بیخ میبرد و به دیوار خانهاش میکوبد تا درس عبرتی برای دیگران باشد»! او میگوید: «خلافکارهای محله آدمهایی را که خبر بدهند یا اینکه به پلیس گزارش کنند، شناسایی میکنند و خود یا اعضای خانوادهشان را تهدید میکنند و مواردی هم بوده که بلاهایی سر افراد آوردهاند؛ به همین دلیل خیلی از خانوادهها که مجبور هستند اینجا زندگی کنند و جای دیگری ندارند، ترجیح میدهند درباره مسائل مختلف محلهشان اظهارنظر نکنند و حرفشان را در دهانشان قورت میدهند؛ بهویژه زمانی که از وضعیت همسایههای مسئلهدار پرسوجو میشود».
اجارهنشینی با قراردادهای زیرزمینی
آنطور که اهالی تعریف میکنند بیشتر خانههای هرندی اجارهای هستند و بهندرت اتفاق میافتد که کسی پیدا شود و در این محله خانهای بخرد تا بهاصطلاح سرمایهگذاری کرده باشد. احمدآقا در نزدیکی کوچه درختی بنگاه معاملات ملکی دارد. او درباره وضعیت معاملات مسکن در این محدوده صحبت میکند؛ «خانههای محدوده هرندی مثل سایر محلههای جرمخیز دیگر، ارزانتر به فروش میرسند یا اجاره میروند؛ بنابراین در شرایط موجود، کسانی به این قبیل محلهها میآیند و خانه اجاره میکنند که یا با این مسائل درگیر هستند و یا ارزانبودن این سرپناهها را به هر بهانه دیگری ترجیح میدهند که البته تعداد گروه دوم، خیلی کم است.»
او درباره خانههای اجارهای مسئلهدار میگوید: «یقین بدانید که قرارداد اجاره این خانهها در بنگاههای مجاز املاک و مستغلات تهیه و تنظیم نشده است. معمولا این قراردادها زیرزمینی و فاقد اوراق ثبت رسمی املاک هستند و قابلیت پیگیری ندارند. در این نوع قراردادهای سوری، معمولا موجر و مستأجر برای پرداخت و دریافت اجارهبها توافق میکنند و برای مالک مهم نیست که خانهاش را به چه اشخاصی اجاره میدهد».
البته در این زمینه سردار حسین رحیمی ـ رئیس پلیس شهر تهرانـ اولتیماتوم داده که این گروه از مالکان باید هرچهزودتر تکلیف خانههایشان را روشن کنند؛ یعنی یا با خانههای همجوارشان تجمیع کنند، بکوبند و بسازند یا اینکه املاکشان را به شهرداری واگذار کنند و بفروشند.
کرایه اتاق ساعتی 2هزار تومان تا...
بافت مسکونی هرندی از لحاظ متراژ و نوع معماری، متفاوت است. مثلا در این محدوده تعدادی خانه ویلایی 200 تا 250مترمربعی وجود دارد که اتاقکهای کوچکی دورتادور حیاطش قرار گرفتهاند و حداقل 10خانواده در آن کنار هم زندگی میکنند؛ خانههایی که در اصطلاح این محله به آنها قمرخانمی گفته میشود (نامی که از یک سریال قدیمی که داستان یکی از همین خانهها را در تهران دهه50 روایت میکرد، گرفته شده است). اصغرآقا ـ بنای قدیمی ـ که تعداد زیادی از خانههای هرندی را ساخته، میگوید: «این سبک معماری، بیشتر در قدیم و برای زندگی دورهمی اعضای خانواده و فرزندان کنار هم رواج داشت اما حالا که از آن خانوادهها خبری نیست، افرادی در آنها ساکن میشوند که با هم نسبتی ندارند اما درگیر انواع مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی مشابه هستند. اگر بخواهیم از جمعیت افراد بومی و قدیمی و خانوادههایی که بهناچار در هرندی زندگی میکنند، فاکتور بگیریم، بخشی از جمعیت ساکن در خانههای اجارهای را افراد آسیبدیده، معتاد، موادفروش و خلافکار تشکیل میدهند که این محیط را محل مناسبی برای زندگی و کسبوکارشان میدانند». یکی دیگر از ساکنان محله، خانهای را نشانمان میدهد و آرام میگوید: «تعدادی از سارقان و به قول معروف دلهدزدها آنجا زندگی میکنند». او با اطمینان میگوید که آنها تاکنون چند مرتبه خانهشان را عوض کردهاند تا شناسایی نشوند! آقای بنگاهی این موضوع را تأیید میکند و میگوید: «اینجا قانون و مقرراتی برای اجاره خانهها وجود ندارد. اینجا محله شترگاوپلنگ است؛ قانون آن هرکیبههرکی است. بعضیها این خانهها که پاتوق خلاف است را ساعتی، روزانه، هفتگی یا ماهانه کرایه میدهند. کرایه اتاق در این محدوده با توجه به مساحت و امکانات آن مثل حمام و دستشویی از ساعتی2 تا 5هزار تومان متفاوت است و در زمینه کرایه روزانه و... قیمت ثابت و معینی وجود ندارد».
همسایههای لحظهای و مصایب آن
هنگام تهیه گزارش از وضعیت زندگی مردم در محله هرندی، بهویژه همسایگی با خانههای پلاکقرمز، اهالی به نکات مختلفی اشاره میکردند. اکرمخانم یکی از بانوان سالمند هرندیاست که سالها در محله قالیشوییها زندگی کرده و مدتیاست برای نزدیکشدن به خانه تنها دخترش به یکی از خانههای حیاطدار منطقه آمده است. او درباره زندگی کنار همسایههای معتاد و خلافکار میگوید: «این محله دیگر مثل قدیم نیست. اینجا قدیمها گود بود و ساکنانش همه کارگر و کارمند دولت بودند و جنبوجوش زندگی توی این محله موج میزد. همه از هم خبر داشتند ولی کمکم خیلیها رفتند و محله شد مرکز معتادها و کارتنخوابها. خیلی از همسایهها مرموز و پیچیده شدهاند؛ نه آمدنشان معلوم میشود و نه رفتنشان»!
نادرهخانم نیز که چند پلاک آنطرفتر از اکرمخانم زندگی میکند، میگوید: «رفتوآمد مشکوک زنان و مردان غریبه به داخل برخی از خانهها خیلی زیاد است و اعصاب اهالی را به هم میریزد و باعث میشود که خانوادهها احساس ناامنی کنند و به فرزندانشان اجازه ندهند حتی برای خرید روزانه از خانه بیرون بروند». خانوادههای بومی و اصیل که در محلههایی مثل هرندی زندگی میکنند، از اینکه فضای محل زندگیشان با ناامنی و آشوب اجتماعی گره خورده، ابراز ناراحتی میکنند. مثلا حاجآقا تقوایی میگوید: «متأسفانه هرندی، زمین و فضای کافی برای جذب معتادان و خلافکاران دارد. مثلا اگر شما در طول روز به بوستانهای بهاران، زندگی و خواجوی کرمانی بروید با چشم خود میبینید که جمعیت زیادی از آنها گرد هم آمدهاند و از آنجا به نقاط مختلف تقسیم میشوند. عدهای از آنها در همین خانههای اجارهای برای خودشان تاجوتخت دارند و مثل مافیا زندگی میکنند؛ خانههایی که بعضیهایشان حتی آشپزخانه تولید مواد شده یا شیرهکشخانه است».