ماهان شبکه ایرانیان

موسوی گرمارودی مطرح کرد؛

فشار حاکمان شوروی قاتل ذوق و قریحه شاعران تاجیک بود

سیدعلی موسوی گرمارودی ضعف کار شاعران تاجیکی را بیشتر به بخش بیرونی و کوشش‌ها مربوط دانست تا بخش درونی و گفت: فشار حاکمان شوروی و سیاست‌زدگی، محدودکننده ذوق و قریحه شاعران این کشور بود.

فشار حاکمان شوروی قاتل ذوق و قریحه شاعران تاجیک بود

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «عصری با مؤمن قناعت» برای معرفی شعر و تاثیر این شاعر تاجیک در ادبیات معاصر فارسی، عصر دیروز دوشنبه 3 تیر با حضور اصغر دادبه، سیدعلی موسوی‌گرمارودی، ابراهیم خدایار، علی‌اشرف مجتهد شبستری و حسن قریبی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

در ابتدای نشست علی‌اصغر محمدخانی معاون فرهنگی مؤسسه شهر کتاب، گفت: شعر معاصر تاجیکستان را با نام‌های برجسته‌ای چون لایق شیرعلی، بازار صابر، گلرخسار صفی‌آوا، مؤمن قناعت می‌شناسیم. از این میان، مؤمن قناعت را نیمای میان‌رودان یا نیمای شعر امروز تاجیکستان نامیده‌اند. او به‌نوعی سرآمد دوره‌ احیاگری و نهضت آزادی‌خواهی شعر تاجیک بود. او پیشوای شعر امروز تاجیکستان، بسیار تأثیرگذار و در صدر شاعران پس از صدرالدین عینی بوده است. قناعت مدت‌ها رئیس اتحادیه‌ نویسندگان تاجیکستان بود. آثار متعددی منتشر کرده و در آنها دو ویژگی بسیار برجسته است: هویت، اندیشه و معرفت. عشق او به زبان فارسی و هویت و تمدن فرهنگی ایران در آثارش مشهود است.

در ادامه پیام گلرخسار صفی‌آوا شاعر تاجیک برای این نشست قرائت شد.

سپس علی‌اشرف مجتهد شبستری، رئیس انجمن دوستی ایران و تاجیکستان، گفت: مؤمن قناعت شخصیتی ویژه بود. اگر بخواهیم از صلابت شخصیت‌شان صحبت کنیم، به مانند کوه‌های پامیر بود.  او در دهه‌ شصت در رابطه با زبان فارسی شعری گفته که نشان‌دهنده‌ توجهی است که به هویت و بازگشت به خویشتن داشته است. در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی شاعران به این مسأله پرداخته‌اند و در اشعار لایق و دیگر شاعران تاجیک این بازگشت به خویشتن دیده می‌شود. او در جلسه‌ای که در یکی از کشورهای عربی تشکیل شد هنگام درخواست برای سرودن شعری بداهه، شعری درباره‌ی خلیج فارس سرود.

   شبستری سخنان خود را با خاطره‌ای از تلاش مؤمن قناعت و لایق شیرعلی برای جلوگیری از ایجاد تنش میان ایران و تاجیکستان در دوره‌ی جنگ داخلی تاجیکستان به پایان رساند و گفت:‌ خاطره از این قرار بود که در میانه‌ جنگ داخلی تاجیکستان، جلسه‌ شواری تاجیکستان در خجند تشکیل می‌شود و یکی از حاضران سخنانی به زبان آورد که بی‌احترامی به ایران یود. این دو شاعر که به یکپارچگی فرهنگی ایران و تاجیکستان باور داشتند و طرفدار بازگشت به خویشتن بودند، با شنیدن این خبر به سختی خودشان را به سفارت ایران رساندند تا ضمن دلجویی، گزارش سفیر را هم به گونه‌ای تعدیل کنند.

در ادامه‌ نشست شاه‌منصور شاه‌میرزا نماینده‌ سفیر تاجیکستان، پیام سفیر تاجیکستان، نعمت‌الله امام‌زاده، را خواند. سپس سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر و رایزن فرهنگی سابق ایران در تاجیکستان، گفت: برخی از منتقدان شعر معاصر تاجیکان را شعری دانسته‌اند که در محدوده‌ای کوچک خود را تکرار می‌کند، اما از تکرار آن‌ها چه فایده؟ در ایران هم، اگر معیار شعر بلند غزل حافظ باشد، پس از حافظ شاعری در ابعاد او نداشتیم. علاوه بر این، تاجیکان قرن‌ها پیش، خود به فراتر بودن شعر حافظ و امثال او اعتراف داشته‌اند. بنابراین، به‌نظر من به‌جای این سخن‌ها بهتر است در آثار شاعران تاجیک به‌دنبال استعدادهایی باشیم که ناشناخته مانده‌اند و یا در آثار آنان به جست‌وجوی رگه‌های درخشان قریحه بپردازیم. نه اینکه نمونه‌های نازل یا مشکلات شعرشان را پیش چشم آوریم. من در برخورد با شعر هم‌زبانان دلبندم، تاجیکان، کوشیده‌ام که از سفره‌ رنگارنگ شعر آنان تنها شکر بکاوم و قند بجویم. نه آنکه حنظل برآرم و پند بگویم. چه یک رگه باشد و چه کان بی‌پایان و رودی خروشان شاعرانی چون مؤمن قناعت، عجمی، گلرخسار، لایق شیرعلی، فرزانه خجندی و...

صدمات که شوروی به فرهنگ و ادبیات تاجیکستان زد

این پژوهشگر، ضعف کار شاعران تاجیکی را بیشتر به بخش بیرونی و کوشش‌ها مربوط دانست تا بخش درونی شعر و جوشش آن. همچنین علت اصلی این امر را فشار به جامعه‌ ادبی تاجیکستان در دوره‌ شوروی دانست و گفت: تنها فشار حاکم بر آن روزگار قاتل قریحه‌ها و جوشش‌ها و محدودکننده‌ کوشش‌ها نبود. سیاست‌زدگی، در خدمت حزب بودن و محصور ماندن در دگماتیسم ایدئولوژیک آن از دیگر جلادان بی‌رحم شعر راستین بود.

موسوی گرمارودی ادامه داد: تلقین و اجبار تعبیر تمام خاک شوروی به وطن و تحمیل خط سریلیک به مردم تاجیکستان، عامل بی‌هویت‌سازی و بازداری از همپایی و همگرایی با شعر ایران و افغانستان بود. مهم‌تر از این دو خرابی، آن است که با خط روسی، شاعر تاجیک از میراث فرهنگی خود بی‌خبر شد. پشتوانه‌ شعر هر شاعر، فرهنگ مدون و میراث فرهنگی زبان او است. برگرداندن تمام این میراث بسیار وسیع و گسترده به خط سریلیک تقریباً ناممکن است، در حالی‌که دانستن خط نیاکان و بهره‌گیری از این میراث وسیع برای شاعر تاجیک واجب است. اما اغلب مردم عزیر تاجیکستان خط نیاکان خود را نمی‌شناسند و بسیاری از آثار شعری نیاکان خود را نخوانده‌اند. بنابراین، به‌جای سرزنش باید از یکایک مردم تاجیک قدردانی به‌عمل آید که با وجود گسیختگی طولانی فرهنگی و تحمیل خط بیگانه، هنوز با همین زبان سخن می‌گویند و شعر می‌سرایند.

وی ضمن ابراز خشنودی از تغییراتی که در سه دهه‌ اخیر در شعر تاجیکی روی داده، به خلق شاهکارهایی به پشتوانه‌ بازگشت دوباره‌ ایشان به زبان نیاکان اشاره کرد و توضیحات مختصری درباره‌ی زندگی ادبی مؤمن قناعت ارائه کرد.

ابراهیم خدایار، دانشیار دانشگاه تربیت مدرس، نیز دیگر سخنران این نشست بود که درباره هشت نقطه‌ عطف با عناوین دوره‌ معارف‌پروری یا روشنگری، دوره‌ تجددگرایی، دوره‌ پیدایش ادبیات شورایی، رشد و استحکام ادبیات شورایی، زوال ادبیات شورایی و بازگشت نرم به سنت‌ها، مرگ ادبیات شورایی و پیدایش ادبیات مردمی، استقلال و خودآگاهی ملی، استقلال و تردید و غربت در تاریخ ادبیات معاصر تاجیک صحبت کرد و گفت: اگر بخواهیم درباره‌ جایگاه مؤمن قناعت در این هشت لحظه‌ تغییر سخن بگوییم، باید به لحظه‌ پنجم این تغییرهای هشتگانه رجوع کنیم؛ یعنی زوال ادبیات شورایی و بازگشت نرم به سنت. با مرگ استالین و روی‌کارآمدن خروشف، فضای تنفسی برای ادبیات‌های بومی تمام جمهوری‌های درون اتحاد شوروی ایجاد شد. این باعث شد که دهه‌ شصتی‌ها بتوانند با استفاده از «نرمش خروشفی» به میراث ملی‌شان توجه کنند و خود را از سیطره‌ رئالیسم سوسیالیستی خشن ژدانفی نجات دهند و در کنار موضوعات عمومی آن دوره‌ شوروی به مسائل خردتر بومی و ملی‌شان هم بیندیشند.

مومن قناعت بنیان‌گذار جریان رئالیستی شعر جدید تاجیکستان است

این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش گفت: جنبش‌های دهه‌ شصتی‌ها بازگشت به اصول واقعی رئالیستی بود که از دوره‌ نخست شکل‌گیری ادبیات نوین تاجیک؛ یعنی دوره‌ معارف‌پروری شروع شده بود و بعد در قامت تجددگرایان مجال بروز یافته بود. به همین علت می‌توانیم دهه‌ شصت را تکرار دوباره‌ تجددگرایی بدانیم. در این دوره تمام نویسندگان و شاعران توانستند با در نظر داشتن شرایط جدید و با احتیاط کامل در حوزه‌ شکل و محتوا راه نوگرایان دوره‌ تجددگرایی را در پیش گرفته و آرمان‌های آنها را در زبان جدید بیان کنند. بنیان‌گذار این جریان در شعر، کسی نبود جز مؤمن قناعت. او برجسته‌ترین فرد این جنبش شعری است که پرچم خودباوری و استقلال هویتی تاجیک‌ها در قاب کلان‌روایتی بسیار دیرینه به نام آریاییان و فارسی‌زبانان برافراشت. در دیوان مؤمن قناعت علاوه بر جریان رئالیسم سوسیالیستی، باید از ظهور رئالیسم راستین دهه‌ شصت با لحنی رمانتیک نام برد که سرشار از امید، شور و شوق احیای میراث گذشته است که در ادامه از دل آن جریان رمانتیک اجتماعی سربرآورد.

وی ضمن اذعان به نقش خروشف و نیاز عمومی جامعه به بازگشت به سنت، شخصیت صمیمی و جذاب مؤمن قناعت و جایگاه اداری وی را در تبدیل این جنبش فردی به جریانی عمومی مؤثر دانست و در ادامه، دوگانه‌سازی‌های جعلی را در دوران شوروی ابزاری برای استمرار بخشیدن به حاکمیت دانست و تقابل‌های کمونیسم ـ کاپیتالیسم، پیشرفت ـ مذهب، آزادی ـ فئودالیته، وطن خرد ـ وطن بزرگ را از پرکاربردترین آنها عنوان کرد که همواره یکی از آنها با شر تداعی شده و مخاطب به همراهی با خیر و اجتناب از شر هدایت می‌شد.

در ادامه این برنامه، حسن قریبی رئیس مرکز پژوهشگاه زبان فارسی سفارت ایران، ضمن اشاره به اینکه شعر تاجیک در چالش مقایسه با شعر فارسی گرفتار آمده، گفت: من اعتقاد دارم که اگر شعر در ایران صورت رفاهی داشته باشد، در تاجیکستان صورت معیشتی دارد. شعر تاجیکستان در دوره‌هایی واقع با نیست‌کنی شدیدی مواجه شده است. من بیشتر باور دارم که مرحوم قناعت در پی بازگشت به سنت‌های ادبی بود. در دوره‌ای به‌واسطه‌ تغییر خط و سیاست‌های دوره‌ شوروی مبنی بر ایران‌ستیزی و دوری از نظام فئودالی پادشاهی، سنت‌های ادبی گم شده‌ بودند. شعرهایی که در این دوره سروده شده بود تا دوره‌ مؤمن قناعت که بازگشت به سنت‌های ادبی را احیا کردند، تقریباً خالی از سنت‌های ادبی شده است. اگر سنت‌هایی هم هست، در حال کمرنگ شدن است.

قریبی گفت: بنابر سنتی که صدرالدین عینی بنیان گذاشت، تا دوره‌ای سیاستمداران حکومت شورایی فرهنگیان بودند یا به عبارتی فرهنگیان سیاستمداران بودند، مؤمن قناعت و گلرخسار توانستند در سیاست‌های کلان دوره‌ شوروی تأثیرگذار باشند. ما بعد از سیاست دموکراتی‌کردن زبان یا سیاست ساده‌سازی زبان، با انبوه مخاطب مواجه شدیم. زبان ساده شد. این فرصت تا اکنون هست، ولی با ظهور مخاطبان حرفه‌ای به‌نظر در تقسیم‌بندی‌هایی که دکتر خدایار کردند، دوره‌ای جدید آغاز شده است و بایستی در قیاسی که پیش از این با ایران انجام می‌شد، تجدیدنظری کرد. خوشبختانه شاعران خوبی آمده‌اند و به شاهراه اصلی فارسی‌زبانان پیوستند. قناعت در اوج دوران کدورت‌هایی که میان ایران و تاجیکستان ایجاد شده بود، باز هم بر حرف خود بود و بر تحکیم روابط تأکید داشت.

اگر زبان از بین برود، هویت از بین می‌رود

اصغر دادبه، استاد دانشگاه و مدیر گروه ادبیات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، نیز به عنوان آخرین سخنران این نشست،‌ ضمن تأکید بر ضرورت علت‌یابی و برطرف ساختن سوءتفاهم‌ها میان ایران و تاجیکستان، گفت:‌ هایدگر می‌گوید: «زبان خانه‌ی هستی است». وقتی زبان خانه‌ هستی است و هستی بی‌هویت و تشخص نمی‌شود، به‌نوعی زبان خانه‌ هویت می‌شود. آشکارا بگویم، هویت یعنی زبان. اگر زبان تغییر کند، هویت تغییر می‌کند. اگر زبان از بین برود، هویت از بین می‌رود. در این تردیدی نیست. این جمله‌ای از یک فیلسوف بود. جمله‌ بعدی از یک نظامی باشرف، احمد شاه مسعود است که گفت: «ما برای بقای زبان فارسی می‌جنگیم». باید پرسید که با چه کسی جنگ می‌شود؟ در محله‌ای اگر دعوایی راه می‌افتد با پیرمرد یا کودک کوچک در نمی‌گیرد. شغادها با رستم‌ها دشمنی دارند.

وی افزود: گرچه در مملکت ما بدیهیات انکار می‌شود. دانشمندی می‌پرسد، اصلاً ایران کجاست؟ وجود دارد؟ آن یکی که نمی‌دانم با چه متری اندازه‌گیری می‌کند، شادی فوتبالی ما را نژادپرستی می‌داند. بزرگ‌ترین دشمنان هویت ما خودمان هستیم، این دلیل بر آن است که با خنجر زدن نزدیکان از روبه‌رو و پشت باز هم مانده است. مؤمن قناعت و همه‌ آنانی را که در آنجا مانده‌اند، نمی‌توان محافظه‌کار دانست. اینان خردمندی می‌کنند تا در میان گردنکشان زنده بمانند. آیا شعار دادن یا بلافاصله نابود شدن هنر است یا راهی ادامه‌دادنی را پی‌گرفتن؟ در دورانی حتی به بهانه‌ اینکه کسی زبان نیاکان می‌دانست، او را در سیبری تبعید می‌کردند. برای نابود کردن یک فرد، انداختن عبارتی فارسی در خانه‌اش و خبر دادن به کا.‌گ‌.ب. کافی بود.

دادبه گفت: زبان فارسی همیشه عامل وحدت ما بوده است. این زبان با پشتوانه‌ عظیم فرهنگی‌ای که در آسیای میانه داشت، با وجود تمام لطماتی که دید باز این قدر قدرت داشت که مردانی قدرتمند بتوانند بلند شوند و آن را زنده کنند. این ریشه به‌رغم خشکسالی‌ها در آب ماند و این بزرگان توانستند به آنچه باید برگردند. دستمایه‌ اصلی در همان عصر طلایی، سده‌ چهارم، زبان بود. در این دوره ابن‌سینا و فارابی و ... ظهور کردند. اما ما از فردوسی سخن می‌گوییم، چون او به فارسی سرود. اگر هزاران کتاب ارزشمند علمی به زبان‌های دیگر در فرهنگ ما نوشته شود، معلوم نیست آن ارزش هویتی کار فردوسی را داشته باشد. چنین پشتوانه و پیشینه‌ای با تمام لطماتی که خورد موجب شد مؤمن قناعت‌ها و صدرالدین‌ها بتوانند برگردند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان