ماهان شبکه ایرانیان

صعصعة بن صوحان عبدی(۲)

ءصعصعه فرزند صوحان فرزند حجر وکنیه اش «ابوطلحه » یا «ابوعمرو» بود و نسبتش با پانزده واسطه، به «عبدالقیس » از بزرگان قبیله «ربیعه » می رسید و از همین جهت به او«صعصعة بن صوحان عبدی » گفته اند.

ءصعصعه فرزند صوحان فرزند حجر وکنیه اش «ابوطلحه » یا «ابوعمرو» بود و نسبتش با پانزده واسطه، به «عبدالقیس » از بزرگان قبیله «ربیعه » می رسید و از همین جهت به او«صعصعة بن صوحان عبدی » گفته اند.

در شماره 36 ماهنامه با بخشی از زندگی اوآشنا شدیم و اینک بخش آخر زندگی این یارفداکار امیرمؤمنان علیه السلام را مرور می کنیم.

رو در روی معاویه

مسجد کوفه

بعداز صلح امام حسن علیه السلام، معاویه واردکوفه شد. در آن روز عده ای از اصحاب علی علیه السلام نیز در کوفه حضور داشتند و امام حسن علیه السلام برای بعضی از آنها در فهرستی که نام و نام پدرانشان مشخص شده بود، ازمعاویه امان گرفته بود. از جمله این افراد،صعصعه بن صوحان بود. این افراد علی رغم میل باطنی خود، می بایست نزد معاویه رفته،به او به عنوان خلیفه مسلمین سلام می کردند. وقتی صعصعه بر معاویه وارد شد، معاویه گفت: چقدر خشمگین هستم که تو درامان من باشی. صعصعه پاسخ داد: به خداقسم، من نیز از این که تو را به عنوان حاکم برمسلمانان پذیراباشم، بسیار ناراضی ام. وسپس به همین عنوان بر او سلام کرد. معاویه گفت: اگر در به رسمیت شناختن من راستگوهستی، به منبر برو و علی را لعنت کن!صعصعه که از سویی متعهد به صلح نامه امام خود بود و از سوی دیگر از علی علیه السلام دست بردار نبود، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای خداوند گفت: ایهاالناس! از نزد کسی می آیم که شرارتش را مقدم داشته و خیرش را مؤخرکرده است و به من فرمان داده است که علی علیه السلام را لعنت کنم.«فالعنوه لعنه الله » پس او را لعنت کنید، خداوند نیز او را لعنت کند. حاضران در مسجد با صدای بلند آمین گفتند.معاویه گفت: نه به خدا قسم، مقصود تو کسی جز من نیست. باید دوباره او را با نام مشخص نمایی، صعصعه دوباره به منبر آمد و به گونه ای سخن گفت که هرکس آن را جوری معنی می کرد. معاویه که از وی نا امید شده بود، دستور داد تا صعصعه را بیرون کردند. (1)

مسجد جامع دمشق

مسجد جامع دمشق گاه شاهد صحنه هایی از مقابله حق و باطل بود. روزی که دانشمندان قریش و رؤسای قبیله ربیعه وبزرگان یمن در مسجد حضور داشتند، معاویه اظهار داشت: «خداوند خلفایش را گرامی داشت و بهشت را بر آنان واجب کرد و از آتش جهنم در امانشان داشت و سپس من را از آنان قرار داد. یاران مرا اهل شام مقرر کرد، همانانی که از حریم خدا دفاع کردند و به یاری خدا بردشمنانش پیروز گشتند.»

در آن روز احنف بن قیس و صعصعه بن صوحان نیز در مسجد بودند. صعصعه بلندشد و خطاب به معاویه گفت:

«ای پسر ابوسفیان! سخنان خود را بی کم وکاست بیان کردی. چگونه خدا تو را پیروز کرددر حالی که تو با ظلم بر ما پیروز شدی؟ و اماآنچه در مورد مردم شام گفتی، نیز خالی ازحقیقت است; چرا که من هیچ مردمی را به مانند ایشان مطیع مخلوق و عصیان کننده خالق ندیدم. اینان مردمانی هستند که تو دین و جسمشان را به وسیله مال دنیا خریدی. اگرپیوسته به آنان مال دنیوی پرداخت کنی، از توحمایت می کنند و در غیر این صورت، تو را رهاخواهند کرد.»

معاویه در پاسخ گفت:

«ساکت شو ای پسرصوحان! اگر نبودبردباری من، هرگز به سخنانت گوش نمی دادم.» (2)

در کاخ دمشق

نمایندگانی از مردم عراق (عدی بن حاتم،احنف بن قیس، صعصعة بن صوحان و...) واردسرزمین شام شدند. عمرو بن عاص به معاویه گفت: این افراد مردانی بزرگ و پیروان علی هستند که در رکابش در جنگ جمل و صفین جنگیدند. مجلسی سری ترتیب بده و بااحترام تمام با آنان ملاقات کن. او پذیرفت ودر آن مجلس چنین گفت: خوش آمدید ای اهل عراق! شما به سرزمین خدا و شهر مقدس قدم گذاردید. سرزمینی که حشر و نشر ازآنجاست. شما بر بهترین امیری وارد شدید که بزرگانتان را احسان و کوچک های شما راترحم می کند. اگر همه مردم فرزندان ابوسفیان بودند، همه صاحب حکمت و عقل نیز می شدند.

در این میان، اهل عراق حاضر در مجلس به صعصعه که حاضرجوابترین مردم بود، اشاره کردند تا جواب معاویه را بدهد. او برخاست وپس از حمد خدا و درود بر پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:

«ای معاویه! این که گفتی به سرزمین مقدس قدم گذاردید، به جان خودم سوگند که زمین به اهل خود قداست نمی بخشد; بلکه اعمال آنها است که تقدیسشان می کند واین که این سرزمین را محل حشر و نشردانستی، به جان خود قسم! که نه نزدیک بودن به زمین حشر و نشر برای کافر سود داردو نه دوری از آن برای مؤمن، ضرر و آنچه درمورد فرزندان ابوسفیان گفتی، بهتر ازابوسفیان که آدم علیه السلام باشد، درمیان فرزندان او، بردبار و سفیه، عالم و جاهل یافت می شود،پس چگونه فرزندان ابوسفیان همگی عاقل وحکیم هستند؟!»معاویه گفت: به خدا قسم، آسایش تو راسلب می کنم و در شهرها آواره ات می سازم.

- والله زمین خداوند وسیع و دوری از توموجب آرامش است.

- حقوقت را از بیت المال قطع می کنم.

- اگر این امر در اختیار تو است، انجام بده;اما بدان که نعمت های برتر در اختیار کسی است که خزائنش تمام نمی شود و در حکمش ستم روا نمی دارد.

- به پیشواز مرگ رفته ای!

- از روی جهالت سخن نگفتم و جان خود رانیز در معرض مرگ نگذاشتم و تو نمی توانی خونی را که خدا حرام دانسته، بی جهت مباح کنی و کسی که مظلومانه کشته شود، خداوندانتقام او را خواهد گرفت و فردای قیامت هم قاتل را به جهنم وارد کرده و جرعه های حمیم(ماده مذابی که جهنمیان از آن می نوشند.) رابه او می چشاند.

معاویه دیگر از جواب وی عاجز ماند وخطاب به عمرو بن عاص گفت: شر او را از من دور ساز.

عمرو بن عاص به صعصعه گفت: چگونه برخلیفه مسلمین چنین خشم کرده ای؟!

صعصعه پاسخ داد: نفرین برتو، که پناهگاه کسانی شده ای که اهل فساد نیز آنان را درجمع خود نمی پذیرند. (3)

× دیدگاه عالمان

دانشمندان رجال و حدیث شیعه و سنی اورا صحابی خاص علی علیه السلام و فاضل و متدین توصیف کرده اند.

علامه حلی (م 726) او را «فرد موثق »می داند و می گوید: او عظیم القدر و از اصحاب علی علیه السلام است. (4)

ذهبی (م 748) دانشمند نقاد اهل سنت،پس از آنکه از صعصعه بسیار تمجید می کند،می نویسد: «ابن سعد و نسایی نیز وی را جلیل القدر می دانند، ولی جوزانی، صعصعه را جزوافراد ضعیف در نقل حدیث و از جمله خوارج می داند و این غلط است.» (5)

× مسجد صعصعه

مسجد صعصعة بن صوحان یکی از مساجدمهم کوفه است. محدث بزرگ، شیخ عباس قمی(ره) می نویسد:

«مسجد صعصعه از مساجد شریفه کوفه است و جماعتی امام زمان(صلوات الله علیه)را درماه رجب درآن مسجد مبارک مشاهده کرده اند. (6)

... محمدبن ابی داود رواسی می گوید: در ماه رجب، با محمد بن جعفر دهان به طرف مسجد سهله خارج شدیم. وی گفت: بیا باهم در مسجد صعصعه نماز گزاریم; چرا که آن،مسجدی مبارک است و امیرالمؤمنین علیه السلام درآن نمازگزارده. وارد مسجد شدیم. در حال نماز، مردی رادیدیم که از ناقه خود پیاده شد وآن را بست و داخل مسجد شده، نمازی طولانی به جای آورد. سپس دو دستش رابلند کرد و گفت: «اللهم یاذالمنن السابغه...»و پس از پایان دعا، سوار بر مرکب خود شد.جعفر دهان به من گفت: ببینیم او کیست؟ به طرف او رفتیم و گفتیم: تو را قسم می دهیم بگو تو چه کسی هستی؟ فرمود: شما چه گمان می کنید؟ گفتیم: گمان داریم خضرعلیه السلام باشی.گفت: من کسی هستم که خضر محتاج دیدن روی اوست. من امام زمان شما هستم.» (7)

سیدبن طاووس و شهید اول و دیگران،اعمال مخصوص این مسجد را در کتابهای خود، متذکر شده اند.

× جایگاه روایی

حدیث شناسان، صعصعه را به «قلیل الحدیث » متصف کرده اند; ولی از این که رجالی کبیر، نجاشی او را در کتاب خود نام می برد، معلوم می شود وی کتاب حدیث داشته، چرا که مبنای کتاب رجالی نجاشی برگردآوری شیعیان صاحب کتاب است.

بنابرگواهی ابن حجر عسقلانی (م 852)،کسانی که صعصعه از آنها حدیث نقل کرده،عبارتند از: علی علیه السلام، ابن عباس و عثمان وافرادی همچون; ابواسحاق بسیعی، ابن بریده، شعبی، مالک بن عمیر و منهال بن عمراز صعصعه روایت کرده اند. (8)

در کتب اربعه تنها در دو مورد از صعصعه بن صوحان نام برده شده است. (9) و دربحارالانوار سی و چهار مورد به عنوان سند یاروایت بدان اشاره شده است.

از جمله احادیث وی، می خوانیم:

× آسمانیان (اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله)

صعصعة بن صوحان می گوید: نماز صبح رابا علی علیه السلام به جای آوردیم. حضرت بعد ازسلام بدون آن که به راست و چپ توجه کند،ذکر خدا را می فرمود تا آنگاه که خورشید، به اندازه یک نیزه از دیوار این مسجد شما (یعنی مسجد کوفه) بالا آمد. آنگاه رو به ما کرد وفرمود: مردمانی را در زمان خلیل خود (رسول خداصلی الله علیه وآله) دیدم که در این شب (شاید مقصودهمه شبها باشد.) میان پیشانیها وزانوهایشان نوبت گذارده بودند. (از عبادتی که خسته می شدند، به عبادتی دیگر مشغول می گردیدند.) و چون بامداد می شد، ژولیده موو گردآلود بودند. پیشانی آنان مانند زانوهای بز (پینه بسته) بود و چون یاد مرگ می کردند،می لرزیدند; چنان که درخت به هنگام وزیدن باد می لرزد. سپس اشک از دیدگانشان می ریخت; به طوری که جامه هایشان ترمی شد.

این سخنان را فرمود، سپس برخاست و باخود گفت: گویا این مردم در حال بی خبری شب را به روز آورده اند. (10)

× میوه بهشتی

صعصعه می گوید: شبی نزد علی علیه السلام رفتم،حضرت را دیدم که نصفی از انار در دست دارد.مقداری از آن را به من داد و فرمود: انار را با پیه آن بخور، چرا که زردی بن دندان و بوی بددهان را از بین می برد و خون را پاک می کند.(11)

لازم به یادآوری است که نجاشی، صعصعه را راوی عهدنامه مالک اشتر نیز می داند.

× غروب

تاریخ نگاران، رحلت صعصعة بن صوحان رادر حدود سال 60 ه .ق، در کوفه (درایام خلافت معاویه) نگاشته اند. (12)بنابراین باتوجه به این که او در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله خردسال بود، می توان سن وی را در زمان فوت، حدود 60 سال یا بیشتر دانست.

× فرزندان

از فرزندان صعصعه، تنها دو نفر رامی شناسیم; صوحان ومحمد و فرزند محمدبه نام عمرو (نوه پسری صعصعه). هرسه نفر(صوحان، محمد و عمروبن محمد) از افرادناشناخته رجال هستند.

× صوحان بن صعصعة بن صوحان

بعد از واقعه جانگذاز کربلا که امام سجادعلیه السلام دراجتماع مردم شهر مدینه باچشمانی اشکبار اخبار جانسوز کربلا را بیان می کرد، صوحان بن صعصعه در میان حاضران بود و از این که به واسطه بیماریی که در دو پایش وجود داشت، نتوانسته بوددرکربلا حضور یابد و مولایش حسین علیه السلام رایاری کند، عذرخواهی کرد. امام سجادعلیه السلام عذر او را پذیرفته، از وی تشکر کرد و برای او وپدرش دعا کرد. (13)

× محمد و عمرو بن محمد

شیخ صدوق در کتاب «توحید» روایتی راذکر کرده است که در سند آن، عمروبن محمدبن صعصعة بن صوحان از پدرش محمد نقل می کند. آن روایت در موردشخصی است که خدمت علی علیه السلام می رسد واز آن حضرت می خواهد تا خداوند را برایش توصیف کند.... (14)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان