متأسفانه، مسالهٔ خیانت از دیرباز مشکل اصلی‌ بسیاری از زندگی‌‌های مشترک بوده است. بسیاری از ما، تمام احساس، فکر، جسم و اعتمادمان را بر روی یک نفر متمرکز می‌کنیم و اگر بفهمیم که شریک زندگیمان رابطه‌ای (چه احساسی‌ و چه فیزیکی‌)، با شخص دیگری داشته، دنیایمان زیر و رو می‌شود. در بیشتر موارد، بدون اینکه علت را بفهمیم، به قدری  احساس شکست می‌کنیم که بدون هیچ کنکاشی به همه چیز پشت کرده و به شراکت احساسی‌ و فیزیکی‌ پایان می‌دهیم. اما روانشناسانی که سال‌ها، شنوای صحبت‌های هر دو طرف خیانت کار و مورد خیانت واقع شده بوده اند، توصیه می‌کنند به دلایل این اتفاق فکر کنیم و نفس آن را بشناسیم. 

  • تقریبا همه انسان ها، مورد توجه بودن و خواسته شدن را دوست دارند، و جذب افرادی می‌شوند که بیشتر به آنها حس مهم بودن را می‌دهند. این موضوع  کاملا به شخصیت افراد و قوت نفس آنها بستگی دارد. بسیاری می‌توانند به سادگی‌ با وسوسه‌هایی‌ در این زمینه مقاومت کنند. ولی‌ زمان هایی هست که یکی‌ از دوطرف یا هردو در زندگی‌ مشترک، احساس کم اهمیت بودن یا جذاب نبودن یا کشش نداشتن برای همسر خود را احساس می‌کنند. همین مساله سبب آسیب پذیر شدن آنها در مقابل توجه دیگران شده و بستر را برای درگیر شدن به یک رابطه غیر متعارف فراهم می‌کند.

  • در زندگی‌‌های مشترکی که مدت زمان زیادی از شروع آنها می‌گذرد و دو طرف به میا‌‌ن سالی‌ نزدیک می‌شوند، با از دست دادن یکی‌ از والدین یا دوستی‌ هم سنّ و سال، ممکن است یکی‌ از طرفین دچار بحران فکری شود و احساس کند عمر زیادی از دست رفته و احتمالا میزان کمی‌ از آن باقی‌ مانده، چرا تجربه‌های از دست رفته را جبران نکند؟! در این خلأ‌، فرد به دنبال هیجاناتِ فیزیکی‌ و جدید می‌گردد که دیگر همسر قادر به همراهی در آنها نیست، پس خود را محق می‌بینند که تنها از لحاظ فیزیکی‌، درگیری‌های جدیدی ایجاد کنند و در نهایت به سمت خیانت قدم برمی‌دارند. 

  • بعضی‌ افراد، در شرایط بحرانی‌ روابط زناشویی که مشکلات لاینحل به نظر می‌رسند، به آغوش رابطه‌ای دیگر فرار می‌کنند، با امید به اینکه اضطراب و فشار‌های ناشی‌ از آن دوران سخت با این کار کمتر شود. هرچند کاملا برعکس عمل کرده و مشکلات آنها دو چندان می‌گردد. بسیاری هم، فقط چون نمی‌دانند چگونه به شکل سالم می‌توان به یک رابطه و ازدواج پایان داد، خیانت را میانبری برای اتمام آن و رهائی از شراکت عاطفی قبلی‌ می‌دانند.

  • و در آخر، دسته‌ای از افراد هستند که دچار نوعی‌ خود شیفتگی‌ بوده، تعهد‌های اخلاقی‌ را بچگانه دانسته، زندگی‌ کردن به هر نحوی که در لحظه دوست دارند را حق مسلم خود می‌دانند. این افراد در بیشتر مواقع، از پیشینه خانوادگی ناموفقی‌ زجر می‌برده اند و پایه‌های فکری و احساسی‌ کانون خانواده در آنها به درستی‌ شکل نگرفته است، بنابراین خیانت را به عنوان کاری بد یا خارج از عرف نمی‌بینند!

تمامی مورد ذکر شده و بسیاری دیگر که در مطالب بعدی به آنها اشاره خواهیم کرد، علل خیانت از منظر روانشناسی، و کاملا قابل درمان و کنترل هستند. کافیست که اشخاص به نفس و اهداف برقراری ازدواج و زندگی‌ مشترک آگاه باشند و بخواهند که به اصول آن پایدار مانده لذت‌های آن را بچشند.