شناسه : ۸۷۷۰۴۹ - یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۳۶
آیا گزارش و آمارهای روی کاغذ، مشکلات مردم را حل میکند؟
جزیره هرمز درمانگاه شبانه روزی و آمبولانس دریایی ندارد!/گزارشهای گسترش شبکه بهداشت در نقاط محروم چقدر واقعیت دارند؟
هرمز، جزیره بیمانند خلیج فارس که خاکش به راستی جواهرآساست، مرکز درمانیای که بتواند نیازهای جدی و ضروری مردم ساکنش را پاسخ دهد، ندارد! هرمز درمانگاه شبانهروزی و جایی که بتواند بیمار را بیست و چهار ساعت نگاهداری کند، ندارد
هرمز، جزیره بیمانند خلیج فارس که خاکش به راستی جواهرآساست، مرکز درمانیای که بتواند نیازهای جدی و ضروری مردم ساکنش را پاسخ دهد، ندارد! هرمز درمانگاه شبانهروزی و جایی که بتواند بیمار را بیست و چهار ساعت نگاهداری کند، ندارد. هرمز حتی آمبولانس دریایی هم ندارد تا بیماران و آسیبدیدگان را به ساحل و به شهری دیگر برساند که درمان شوند. در این شرایط حال خانوادهای را که عزیز آسیب دیده یا بیماری دارند، تصور کنید. اگر شب باشد و دریا هم خراب باشد، دیگر هیچ چارهای ندارند. باید نظارهگر درد و رنج و گاه فقدان جگرگوشهشان باشند و این سخت غمانگیز است…
به گزارش ، روزنامه اعتماد نوشت: هرمز جزیره بیهمتایی است، خاک و چشماندازهایش بینظیرند، اما هرمز مردم محرومی هم دارد که جان و نفس و زندگی این خاک هستند و بیآنها هرمز، هرمز نیست.
گزارشهای پی در پی وزارت بهداشت از گسترش شبکه بهداشت در نقاط محروم به راستی تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟ آیا گزارش و آمارهای روی کاغذ، مشکلات مردم را حل میکند؟ به راستی آقای وزیر محترم- که در نیکنفسی و عملگرایی او تردیدی نیست- میدانند که گاه جان انسانی در هرمز به دلیل نداشتن امکان حمل بیمار یا مرکز مجهز درمانی از دست میرود؟ تازه این همه محرومیت در جزیره هرمزی است که رفت و آمد در آنجا جریان دارد، حال و روز روستاها و مناطق دورافتادهای که گذر کسی به آنجا نمیافتد چگونه است؟
بیتردید تهیه یک دستگاه آمبولانس دریایی و برپایی یک درمانگاه مجهز در هرمز از وظایف دولت است، اگر دولت برای تامین این امکانات دچار سختی و تنگی است، از مردم بخواهد به داد هموطنانشان در هرمز برسند. تقاضا میکنم در آستانه روز خلیج فارس که پرداختن به آن از اهم موضوعات ملی است به ساکنان جزایر آن توجه ویژهای کنیم. بیاییم و به بهانه این روز ملی اینبار مردمان عزیز ساکن جزایر خلیجفارس را بزرگ بداریم، از آنها بپرسیم چه کم دارند، زخمهایشان را مرهم بگذاریم، از اینکه آنها نسل به نسل پاسدار خاک وطن در جنوبیترین بخش آن بودهاند، سپاسگزارشان باشیم. باید از آنها عذر بخواهیم اگر در رسیدگی، از آنها غافل ماندهایم و فقط هروقت هوس گشت و گذار داشتهایم از سر تفنن به جزیرهشان رفتهایم. پاس داشتن نام بلند خلیج فارس و گرامی داشتن روز ملی آن اگرچه بسیار خوب است اما روا نیست که عدهای از ساکنین جزایر ایرانی همین آبراهه عزیز در رنج باشند و بودجههای قابلتوجهی صرف برگزاری سمینار و تبلیغات روز ملی خلیجفارس بشوند.
در بسیاری از نقاط شهر تهران و احتمالا در همه شهرهای ایران و گوشه و کنار کشور پروژههای فراوان دولتی را میتوان دید که سالیان دراز است نیمهکاره ماندهاند و تکلیفشان روشن نیست. آن روزی که کلنگ این پروژه به دست مدیر محترمی بر زمین خورده، لابد براساس مطالعه و احساس نیازی بوده، حتما بودجه آن پیشبینی شده بوده. قطعا وقتی یک سازمان دولتی تصمیم به برپاداشتن یک ساختمان یا یک پروژه عظیم دارد، دهها کارشناس روی آن نظر میدهند و زمانبندی اجرای آن را تعیین میکنند و دست آخر بودجه آن را با کمی بالا و پایین تعیین و منابعش را تامین میکنند و بعد کار آغاز میشود تا با افتتاح آن ساختمان و تاسیسات دردی از مملکت درمان شود و نقصانی رفع شود. حال کجای این مسیر منطقی احساس نیاز- تامین منابع- طراحی و برنامهریزی ساخت- و دست آخر راهاندازی پروژه، درست انجام نمیشود که پروژههای نیمهکاره فراوان روی زمین ماندهاند.
من میتوانم دو نمونه آن را در یک منطقه و محله مثال بزنم حتما هرکدام از شما خوانندگان محترم هم دستکم یکی سراغ دارید. یکی پروژه ساخت دفتر مرکزی یکی از بانکها در اواخر خیابان اسدآبادی، نرسیده به بزرگراه همت، دست راست نبش خیابان شصت و چهارم شرقی؛ پروژهای عظیم که هزاران تن بتنریزی در آن انجام شد و سالها نیمهکاره ماند و در نهایت تخریب شد! ضرر هنگفت مالی به کنار، ضربه به محیط زیست با این حجم بتنریزی چه میشود؟ سالها منظره زشت و نامطبوعی که برای اهل محل ایجاد شد چه میشود؟
دیگری سازهای است در خیابان توانیر، خیابان رستگاران. اسکلتبندی عظیم فلزی بر زمینی مرغوب در نقطهای از تهران که همچنان کموبیش مسکونی باقی مانده است. سالها پیش شهرداری تهران، کلنگ ساخت این پروژه را به عنوان یک مرکز ورزشی بر زمین زده است. اسکلت را ساختهاند و بعد رهایش کردهاند! لابد چندین میلیارد تومان بودجه صرف شده است که کار به همین جا برسد و بعد … هیچ! چند سال بعد از احداث اسکلت، پارچهای بر در این سایت نیمهکاره آویزان میکنند که این محل به شرکت فلان واگذار شده و تبدیل به مجتمع تجاری خواهد شد! از باشگاه فرهنگی ورزشی محله به مجتمع تجاری، آنهم در قلب یک منطقه مسکونی رسیده بودند! در نهایت با واکنش اهالی محل شهرداری عقب نشست و کار مجتمع تجاری به سامان نرسید، اما پروژه همچنان زشت و نازیبا زنگزده و نیمهمخروبه، نمونهای از بیتدبیری مدیریت و حیف شدن سرمایههای ملی، بلاتکلیف برپا ایستاده.
اما وجه امیدبخش و نیکوی پدیده مدیریت ایرانی را هم باید دید و از مدیریت خلاقانه و مهرآمیز ایرانی هم باید گفت، من چندین بار تجربه گرفتن هتل از معروفترین سایتهای هتلیابی جهان را دارم، بیاغراق بگویم هر بار نیز متوجه شدهام که سایت معروف و معتبر کلاهم را برداشته، اتاق گرانتر از نرخ هتل به من داده و اطلاعاتم را دزدیده و دست آخر هم پاسخگو نیست. اما امروز از یک سایت ایرانی هتلی در شیراز رزرو کردم، در حال تکمیل فرم بودم که پیامی روی تلگرام دریافت کردم، مسوول مربوطه گام به گام مرا تا پایان روند رزرو همراهی کرد و اطلاعات مفیدی در اختیارم گذاشت. در تماس من با هتل معلومم شد که قیمت ارایهشده منطبق با قیمت هتل است و تخفیفی هم به آن تعلق گرفته، چیزی که در نمونه خارجی آن غالبا برخلاف آن ثابت میشد؛ نمونهای خوب در کیفیت ارایه خدمات.