ورتا چمانی
آقازاده بارانی
باران کوثری یک آقازاده است! آقازادگی در سالهای اخیر به واژهای با بار معنایی منفی در ادبیات رسانهای ما بدل شده است اما کمتر کسی است که وقتی نام باران کوثری را به عنوان یک آقازاده میشنود حسی منفی داشته باشد.
چرا؟ چون باران با آقازادگی وارد کار بازیگری شد اما اغلب سعی کرد آقازاده نماند.
هنوز هم وقتی پافشاری باران بر برخی موضوعات و مثلاً موضع گیریهای سیاسی- اجتماعیاش را میبینیم رگه و ریشههایی از تأثیرپذیری از خانواده و به خصوص مادرش هویداست اما در بازیگری او جایگاهی پیدا کرده ورای آقازادگی.
باران کوثری فرزند جهانگیر کوثری تهیهکننده فعلی سینما و مجری سابق سیما و رخشان بنیاعتماد کارگردان سینماست.
پدر و مادر باران بیشتر متمایل به اصلاح طلبان بودهاند اما برخلاف پدر که بیشتر کوشیده با تأمل بیشتر به اظهارنظرات سیاسی بپردازد این مادر است که همواره بیمحابا تعلقات سیاسی خود را جار زده است.
در این بین باران هم از مادر تأثیر گرفته و برای همین است که اغلب او را به عنوان منادی همین جریان سیاسی دیدهایم!
مهر ماهی جسور
باران کوثری یک دهه شصتی است؛ باران زاده 25 مهر 1364 در تهران است و زودتر از آن که خودش را بشناسد کار بازیگری را آغاز کرد.
او در ده سالگی به واسطه زیستن در خانوادهای هنرمند از سوی داریوش فرهنگ برای ایفای نقش در درام کودکانه «بهترین بابای دنیا» انتخاب شد؛ آن هم در حالی که یکی از شناختهشدهترین بانوان بازیگر تاریخ ایران یعنی گلاب آدینه و همسرش مهدی هاشمی نقشهای اصلی فیلم را بازی میکردند.
بعد از آن باران تا نزدیک یک دهه فقط در فیلمهای مادرش ایفای نقش کرد؛ از «نرگس» و «روسری آبی» تا «قصههای جزیره»، «بانوی اردیبهشت» و «زیر پوست شهر» همه فیلمهایی به کارگردانی رخشان بنیاعتماد بودند که باران کوثری در آنها ایفای نقش داشت.
بعد از «زیر پوست شهر» بود که مسیری تازه پیش روی باران کوثری گشوده شد و او در نزدیک به یک دهه بعد توانست در محصولات فیلمسازان مختلفی ایفای نقش کند؛ از اصغر فرهادی که نخستین کارش «رقص در غبار» را با باران ساخت تا عبدالرضا کاهانی که باران در «هیچ» و «اسب حیوان نجیبی است» او بازی کرد.
«روز سوم» محمدحسین لطیفی، «دایره زنگی» پریسا بختآور، «شیرین» عباس کیارستمی و «من مادر هستم» فریدون جیرانی از دیگر آثار شاخص کارنامه بازیگری باران هستند.
تجربه گرایی در تمام مدیومها
باران از جمله بازیگران زن سینمای ایران است که تجربهگرایی برایش الویت بوده است.
نگاهی به کارنامه باران در این سالها حکایت دارد از حضور متفاوت و ارزنده در هر سه مدیوم سینما، تلویزیون و تئاتر. او که کار تئاتر را از ده سالگی و ایفای نقش در «آن سوی آینه» آزیتا حاجیان آغاز کرده بود در سالهای بعد کوشید در کنار اشتهار سینما حضورش در تئاتر را ادامه داده و در محصولاتی قابل اعتنا همچون «سگ سکوت»، «همهوایی»، «روایت ناتمام یک فصل معلق»، «خشکسالی و دروغ» و «دوشس ملفی» ایفای نقش کند.
در تلویزیون هم هرچند شروع کار باران در نوجوانی و سریال «بگذار آفتاب برآید» بود اما مجموعهای مانند «صاحبدلان» بود که تصویری تازه از تواناییهای او را به نمایش گذاشت. باران در سالهای اخیر هرچند رابطهای کجدار و مریز با تلویزیون داشته اما از یک طرف با حضور افتخاری در مجموعه «کلاه قرمزی» و از طرف دیگر با حضور در سریال شبکه خانگی «دندون طلا» باز هم با مخاطبان تلویزیون در ارتباط بوده است.
کمک به جوانان
جسارت باران موجبات آن را فراهم کرده که در کارنامهاش محصولاتی که کارگردانانی جوان و به اصطلاح فیلم اولی را به عنوان سازنده داشتهاند جایگاه پر و پیمانی داشته باشد.
از «بغض» فیلم اول رضا درمیشیان که حضور باران کمک کرد به دیده شدن ویژگیهای منحصربهفردش تا «آزمایشگاه» اولین فیلم سینمایی حمید امجد تا «شب بیرون» کاوه سجادی حسینی و حتی «کوچه بی نام» هاتف علیمردانی و «شنل» حسین کندری و «خندههای آتوسا» علیرضا فرید، همه فیلمهایی هستند با کارگردانان جوان که باران کوثری سعی زیادی کرده تا غنای شخصیتها را با حضور خودش افزایش دهد.
همراهی با فوتبالیست مشهور
باران کوثری که نزدیک به شش سال است منتظر اکران درام جوانانه «عصبانی نیستم» به سر برده است و در این مدت سعی زیادی کرده است که شخصاً با شفافسازی درباره این فیلم که مضمونی اجتماعی پیرامون بیکاری و ازدواج دارد کمک کند به اکران این فیلم، دو فیلم «عرق سرد» و «آستیگمات» را هم آماده اکران دارد.
در «آستیگمات» مجیدرضا مصطفوی باران ایفاگر زنی از طبقه پایین جامعه است با فرزندی که تأثیرپذیری مستقیمی از مادر دارد. نقش باران در «آستیگمات» آن قدرها تازه نیست و شاید نظیرش را پیشتر در «کوچه بی نام» دیده بودیم اما این کلیشهگرا بودن هم شاید بیش از باران متوجه فیلم باشد که خواسته آدمهایی مختلف را در بنبستهایی مختلف به تصویر بکشد؛ بنبستهایی با پایان باز و تأثیرپذیری بیش از حد از سینمای اصغر فرهادی!
«عرق سرد» سهیل بیرقی که به لحاظ سوژهاش در تصویرسازی فراز و فرودهای زندگی فوتسالیست زنی که با ممنوع الخروجی همسرش مواجه میشود از جمله ملتهبترین فیلمهای سالیان اخیر است هم به مانند «آستیگمات» یک باران تازه را پیش رو نمیگذارد.
باران سعی زیادی کرده تا بازی برونگرایانهای که برآمده از رفتارهای احساسی یک زن قهرمان و در عین حال به بن بست رسیده است را ارائه کند اما عدم کنترل صحیح کارگردان بر بازی باران موجب شده شمایلی که مثلاً بیشتر از او در «خون بازی» و حتی «اسب...» دیده بودیم بازنشر شود!
همان عصبیت، همان خشم و همان درگیریهای مدام در «عرق سرد» هم رخ نموده تا فیلمی که میتوانست شاهنقشی در کارنامه باران باشد به محصولی کاملاً معمولی بدل شود.
کافیست مقایسهای صورت گیرد میان بازی باران در این فیلم با بازی منطق گرا و با طمأنینه سحر دولتشاهی تا مشخص شویم چقدر رهایی در تکرار میتواند برای یک بازیگر حتی بازیگری باتجربه همچون باران خطرناک باشد.
آینده روشن
باران کوثری با وجود تکرار مکررات «آستیگمات» و «عرق سرد» همچنان آیندهای روشن در سینما را پیش رو دارد.
لازم است قدری بیشتر تمرکز کند بر کاراکترهای پیشنهادی به جای آن که مدهوش تحسینهایی شود که بیشتر اوقات برآمده از تعارفات مرسوم ایرانیان است.
باران باید بداند بیش از آن که یک فعال سیاسی-اجتماعی باشد یک بازیگر است و بازیگری حرفهای یعنی تمرکز بر نقش و تلاش برای خلق مداوم.
برای تبدیل شدن به فعال سیاسی-اجتماعی باران حالا حالاها وقت دارد و میتواند مثلاً دوران بازنشستگی را به طور مدام اختصاص دهد برای این گونه فعالیتها.
سینمای ایران بازیگرانی مثل باران زیاد ندارد که افسوس به تکرار رسیدن او را نخورد.
باران باید پلههایی بالاتر در بازیگری را تجربه کند و شرایطی را فراهم کند که در مرور کارنامهاش مدام بر «خون بازی» تأکید نشود.
باران کوثری باید بتواند الگوهایی بیشتر و متعالیتر برای بانوان جوانی بسازد که تازه وارد عرصه بازیگری شدهاند.