«خاله قورباغه»: تایتانیک، شاهرخ خان، خاطره بازی و سینمای کودک

در دهه شصت در کنار همه تولیدات سینمای ایران، سینمای کودک هم پویا و پرشور فعال بود و کودکان آن دهه از سنین کودکی با سینما آشنا می‌شدند. افول سینمای کودک از دهه هفتاد شروع شد و در دهه هشتاد این سینما در میان دغدغه‌های اجتماعی کاملاً به فراموشی سپرده شد تا امروز که گه گاهی فیلمی در سینمای کودک تولید می‌شود که نه ساختار سینمایی مناسب را دارد و نه توانایی برقراری ارتباط با مخاطبان کودک سینمای ایران را.
اسفندماه سال 93 بود که به‌حکم حجت‌الله ایوبی، شورای سیاست‌گذاری سینمای کودک با 9 عضو از میان چهره‌های شناخته‌شده سینمای کودک، همچون مرضیه برومند، حمید جبلی، مسعود کرامتی و فرشته طائرپور تشکیل شد تا امیدی دوباره برای برپا خواستن سینمای کودک شکل بگیرد.
حالا بعد از حدود سه سال از شکل‌گیری این شورا، «خاله قورباغه» به کارگردانی افشین هاشمی تنها خروجی این شورا بوده است. فیلمی که اعضای این شورا از عوامل اصلی آن هستند و این شائبه را به وجود می‌آورد که تنها خاصیت این شورا اشتغال‌زایی برای اعضای خودش بوده است.حقیقت این است که «خاله قورباغه» پیرو «شهر موش‌های 2» و موفقیت آن فیلم ساخته‌شده است و هر دو باانگیزه مشترکی شکل می‌گیرند؛ نوستالژی بازی برای بزرگ‌سالان و تلاش برای جذب مخاطبان کودک؛ اما باید از خود پرسید کشاندن بزرگ‌سالان به هوای یادآوری خاطرات کودکی‌شان به سینما و روایت قصه‌ای با همان استانداردهای دهه شصت یا حتی ضعیف‌تر چه کمکی به سینمای کودک می‌کند؟ آن‌هم کودکی که برخلاف کودک دهه شصت به برترین و به‌روزترین تولیدات سینمای جهان دسترسی دارد و راضی کردنش بسیار مشکل است و درعین‌حال حیاتی.
خاله قورباغه شخصیتی است که در برنامه عروسکی «خاله قورباغه و آقاپسر» در سال‌های دهه هفتاد تلویزیون حضور داشت اما عمده شهرتش مربوط به فیلم سینمایی «گلنار» ساخته کامبوزیا پرتوی در سال شصت‌وهفت است. حالا، افشین هاشمی با کمک فرشته طائرپور و مسعود کرامتی، خاله قورباغه را شخصیت اصلی فیلمش کرده است. از همان ابتدای فیلم مشخص است که هاشمی حساب اصلی را روی جلب بینندگانی بازکرده است که «گلنار» یکی از نوستالژی‌های کودکی‌شان است. «خاله قورباغه» با یکی از سکانس‌های اولیه «گلنار» شروع می‌شود و صدای غزل شاکری به‌عنوان راوی، تصاویر بعدی را همراهی می‌کند تا این استفاده از خاطرات تماشاچی کامل شود. در این میان ارجاعات سینمایی دیگر «خاله قورباغه» مثل ارجاع به فیلم مشهور «تایتانیک»، «سینمای هند»و غیره برای برقراری ارتباط با مخاطب بزرگ‌سال شرافتمندانه‌تر، خلاقانه‌تر و مسلماً سینمایی‌تر است و در کل فیلم جریان دارد و اما بازهم در سکانس پایانی یک گریز دیگر به خاطرات دهه شصتی‌ها زده می‌شود وقتی عروسک‌های محبوب برنامه «خونه مادربزرگه» وارد کادر می‌شوند.
باوجود همه این‌ها، اگر بخواهیم «خاله قورباغه» را به‌عنوان چهارمین فیلم سینمایی افشین هاشمی بررسی کنیم، از یک‌سو با یک روایت نه‌چندان جذاب و کاراکترهای محدود روبرو هستیم و از سوی دیگر با پیام‌های مهمی که در پس این روایت منتقل می‌شوند. «خاله قورباغه» روایت خطی و ساده‌ای دارد که نه برای مخاطب بزرگ‌سال و نه مخاطب کودک جذابیت خاصی داشت باشد. شروع قصه، پیشروی و پایان آن قابل پیش‌بینی و بدون هیچ نقطه اوج اساسی است و افت‌وخیز چندانی ندارد. حال این روایت را با چندتایی از بهترین آثار سینمای کودک مقایسه کنید؛ «کلاه قرمزی و پسرخاله» و دنباله‌های آن، «الو الو من جوجو ام»، «سفر جادویی» و حتی «شهر موش‌های 2» که از همه این‌ها جدیدتر هستند. در این آثار شاهد روایتی هستیم که کاراکترهای زیاد آن را به‌پیش می‌برند، ماجراهای مختلف را از سر می‌گذارند و مخاطب را دراین‌بین همراه می‌کنند. «خاله قورباغه» با کاراکترهای محدود و یک قصه ساده از این حیث از نمونه‌های مشابهش عقب است و فیلم‌نامه پر نقصی دارد که حتی تکلیف شخصیت بد ماجرا که در تمام قصه به‌صورت یک راز باقی می‌ماند مشخص نمی‌شود.اما مزیت «خاله قورباغه» نسبت به آثار قبلی مشابه، آشنایی هاشمی با تئاتر و هنر نمایش از یک‌سو و موسیقی از سوی دیگر است. درنتیجه روایت فاقد فرم «خاله قورباغه» به شکل مناسبی به یک روایت موزیکال درآمده است که با ترانه‌های مناسب و صدای دل‌نشین غزل شاکری به کودک نشان می‌دهد که چگونه از میان ترانه‌ها و شعرها روایت را پیگیری کند، توانایی که خیلی از بزرگ‌سالان نیز در مواجه با یک اثر موزیکال از آن بهره‌مند نیستند. هاشمی به‌عنوان یک موسیقیدان حرفه‌ای در «خاله قورباغه» به معنای کاملاً سینمایی از موسیقی در جهت پیشبرد روایت و یک عنصر دراماتیک مهم استفاده می‌کند که کاملاً هم به بار می‌نشیند.
شاید بارزترین و مثبت‌ترین ویژگی که در محتوای «خاله قورباغه» می‌بینیم، دعوت به تفکر درباره تضادهاست. تضاد فرهنگی، طبقه‌ای، جسمی و جنسیتی، کاراکترهای اصلی «خاله قورباغه» را شکل می‌دهد. نوه‌های خاله قورباغه از گوشه و کنار جهان با خصایص و ویژگی‌های متفاوت گرد هم آمده‌اند و هاشمی از این موقعیت به‌خوبی استفاده کرده تا به کودکان درباره تفاوت‌ها توضیح دهد. «خاله قورباغه» به کودکان آموزش می‌دهد که بین دختران و پسران فرقی نیست، گویش‌ها و اقلیم‌های متفاوت می‌توانند به‌سادگی همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند و معلولیت دلیلی بر محدودیت یک فرد نیست و همبستگی همه این تضادها در شرایط بحران به پیروزی می‌انجامد نه برتری‌جویی. گرچه هیچ‌کدام از قورباغه‌های قصه «خاله قورباغه» شخصیت‌پردازی خاصی ندارند و کشش ویژه‌ای ایجاد نمی‌کنند اما در راستای هدف هاشمی که انتقال پیام‌های مهم مغفول مانده در سیستم آموزش‌وپرورش ماست به‌خوبی به کار می‌آیند. این کارآمدی همان‌طور که گفتیم بیش از آنکه مدیون شخصیت‌پردازی و پرداخت کاراکترهای جذاب در فیلم‌نامه باشد مدیون عروسک‌گردانی خوب و صداگذاری حرفه‌ای است که بیش از هر چیزی کاراکترها را متمایز و ویژه می‌کنند. در کنار همه این مفاهیم، «خاله قورباغه» از اهمیت تاریخ تمدن و فرهنگ یک ملت می‌گوید و قطعاً بهترین مخاطبان این پیام نسل کودکی هستند که تصمیم گیران آتی این سرزمین هستند و در شرایطی که همه سخن از تاریخ کهن ایران میگویند اما آثار باستانی هرروز نابود می‌شوند، مطرح کردن این موضوعات می‌تواند راهکاری برای آینده باشد.
سخن آخر اینکه، «خاله قورباغه» هم به‌مانند دیگر آثار کودکی که در چند سال اخیر دیده‌ایم، باوجوداینکه کشش و جذابیت آثار دهه شصت را ندارد اما غنیمتی است که با حمایت مخاطبان می‌تواند راهگشای آثار بهتری باشد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان