به گزارش الف، دولت آمریکا منطقه را به سمت جنگ سرد علیه ایران سوق داده است و این شرایط می تواند تاثیرات زیادی در منطقه داشته باشد. پیگیری اقدامات ترامپ در تعامل با پرونده ایران، بویژه پس از خروج از توافق هسته ای، نشان می دهد که استراتژی کاخ سفید در مورد ایران در یک مسیر تصحیحی نسبت به زمان اوباما قرار گرفته است.
نقطه مشترک سیاستهای ترامپ با اوباما در مورد ایران، دور نگه داشتن گزینه جنگ نظامی بعنوان تاکتیکی علیه آن است؛ در حقیقت در حالی که اوباما بدنبال به راه انداختن جنگ نرمی ضد ایران بود و می کوشید با بهبود اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم تغییراتی در طبیعت نظام در ایران ایجاد شده یا شکافی بین نظام و ملت بوجود آید، ترامپ در پی آن است که این شکاف را با اتخاذ شیوه ای «خشن» ایجاد کند، یعنی با تحریمها و محاصره هایی که ملت ایران را تحت فشار شدید اقتصادی قرار می دهد و موجب نارضایتی آنها از نظام و دولت می شود.
رئیس جمهور امریکا سعی دارد ارتباطی بین دو پرونده کره شمالی و ایران ایجاد کند و تهران را مانند پیونگ یانگ به میز مذاکره بکشاند. به نظر می رسد ترامپ نسبت به قدرت خود برای تکرار تجربه کره شمالی در مورد ایران اطمینان دارد؛ اما در مقابل، تهران هیچگاه از آمادگی خود برای گفتگو با آمریکایی ها صحبتی به میان نیاورده و مذاکره در مورد نقش منطقه ای خود را نمی پذیرد. برخی از امکان انجام مذاکره پنهانی بین ایران و آمریکا می گویند، اما شرایط متشنج منطقه ای و بخصوص در سایه طرح دوباره معامله قرن که یکی دیگر از نقاط اختلاف بین واشنگتن و تهران است، به هر شکلی دیدار بین مسئولان ایرانی و آمریکایی ناممکن است.
البته عربستان و امارات در طرح ترامپ علیه ایران حضوری پر رنگ دارند و هر دو سقف خواسته های خود در مورد ایران را تا تغییر نظام در این کشور بالا برده اند؛ این در حالی است که مواضع واشنگتن منحصر به تلاش برای تکرار تجربه مذاکره با کره شمالی و وارد کردن فشار بر ایران در این راستا است؛ از این جهت، تلاش می کند از دریچه اقتصاد، ایران را از داخل دچار مشکل کند تا مجبور به پذیرش مذاکره شود.
حال پاسخ این سوال چیست؟واشنگتن پس از اعمال کامل تحریمهای خود در مورد ایران، به کدام سو می رود؟ برایان هوک مدیر برنامه ریزی سیاست خارجی آمریکا در این باره می گوید:«هدف ما تغییر نظام نیست، بلکه به دنبال تغییر رفتار و سیاستهای آن هستیم».
در جبهه ایران نیز تلاشهایی برای مقابله با اینگونه اقدامات آمریکا در حال انجام است و به نظر می رسد تهران به اجرای برنامه های جایگزین خود برای مقابله با آمریکا در دو سطح سیاسی و اقتصادی نزدیک شده و می کوشد جریانهای مختلف داخلی را در صف واحدی قرار داده، جبهه داخلی را متحد کند و همزمان از قدرت خود برای مانور دادن در پرونده های سیاست خارجی اش نیز غافل نمی شود. با توجه به اینکه عده ای کارشناسان از احتمال تکرار سناریوی سوریه در ایران توسط آمریکا و با همکاری دولتهای خلیج فارس صحبت می کنند، ایرانی ها سد کردن تمام شکافهای موجود در داخل که می تواند زمینه ساز دسیسه های خارجی شود را ضروری می دانند؛ همانطور که تهران به دنبال اجرای یک برنامه اقتصادی فوق العاده و گسترش همکاری های اقتصادی با دولتهای همسایه است.
در سطح سیاست خارجی هم تهران هنوز اوراق زیادی را در اختیار دارد، که مهمترین آنها عدم همراهی اروپایی ها با ترامپ و ورود نکردن آنها به جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران است. دولتهای اروپایی ترجیح می دهند استراتژی نرم اوباما را در مورد ایران پیش بگیرند و محاسبات امنیتی، تجاری و سیاسی خاص خود را دارند. علاوه بر اینکه همراهی قدرتهای اقتصادی بزرگ جهان با واشنگتن نیز دشوار است؛ که در مقدمه انها دهلی نو و پکن قرار دارند.
در سطح منطقه ای نیز هیچ عاملی برای محدود کردن حضور ایران در پرونده های منطقه ای مربوط به منافع ان، وجود ندارد؛ برای مثال معامله قرن می تواند نتایجی معکوس برای تهران داشته باشد، تا از این طریق سقف گفتمان خود در مقابله با رژیم صهیونیستی را بالا برده و نیروهای منطقه ای را با خود در راستای مخالفت با اجرای این طرح همراه کند.