خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ- شروین طاهری
مادر «دمیر» نام او را با افتخار می برد چون پسرش به سنت پدران تاتارش نماز می خواند و مسجد می سازد.البته پدر بزرگ و پدر دمیر که بزرگ شده دوران شوروی و از بزرگان جمهوری سوسیالیستی شورایی تاتارستان بودند این سنت ها را به جا نمی آوردند هرچند به قول دمیر، در عصر کمونیسم دین ستیز که مساجد تعطیل بود و ماموران «میلیتسیا»، پلیس شوروی حتی از پنجره داخل خانه ها را می پاییدند تا مبادا کسی نماز نخواند، چندان تقصیری هم متوجه آنها نبود. می گوید پدربزرگ و پدرش که نام هردوشان هم «صالح» است، با وجود اختناق هفت دهه ای، سنت های اسلامی را به شکلی حداقلی و به شیوه خودشان زنده نگاه داشتند و هر دو از صالحان قومشان بودند، از خاندان بزرگ «صافین». این نام به گوشمان آشناست. «مارات صافین» و « دینارا صافین»، برادر و خواهر مشهوری که بزرگ ترین تنیسورهای مرد و زن فدراسیون روسیه محسوب می شوند از همین خانواده برخاسته اند. البته پرت افتادگی تاتارها از ما باعث شده بود در همه این سالها نام فامیلی آنها را در رسانه های ایرانی و عربی به اشتباه «سافین» هجی کنیم غافل از آن که عنوان اصلی این خاندان مسلمان ریشه دار «صاف» بوده است که پس از تحولات بلشویکی قرن بیستم به اجبار به شکل روسی درآمده و همانند لنین و پوتین و یلتسین پسوند «این» به آن اضافه شده است.
خانم صافین، صاحبخانه آپارتمان کومونی اما نونوار شده محل سکونت ما در یکی از محله های جا افتاده و نسبتا قدیمی واقع در شرق ارگ یا کرملین کازان است. در بدو ورو با چای، پاستیل میوه ای و پیروگ خانگی - یک جور کیک گرد سنتی روسی - از ما پذیرایی گرمی می کند. خیلی سریع معلوم می شود دلیل این همه محبت خانواده صافین، نزدیک بودن نشستی در مورد بررسی محتوای قرآن کریم در کازان است که قرار است در آن شرکت داشته باشیم وگرنه میزبانان در ابتدا فکر می کرده اند مهمانشان روس است و حالا با شناختن ما لطفشان دو چندان شده است.
علاقه این خانم معلم بازنشسته زبان انگلیسی که در مدارس شوروی درس خوانده و درس داده به قرآن شگفت انگیز است. این حتی از تصویری که برای عکس حساب پیام رسانش انتخاب کرده مشخص است. پس تعجبی نیست که پسرش «دمیر» که یک مهندس عمران موفق و کاملا امروزی در آستانه ورود به دهه چهارم زندگی است، با کلام خدا انس داشته باشد.
به قول مادرش این پسر صالح حتی باعث شده پدرش در پیرانه سری به نماز و عبادت روی آورد.
دمیر صافین
مهندس صافین نیمی از زندگی اش در کازان و نیم دیگر در امارات است اما می گوید که با عربها بیشتر انگلیسی حرف می زند چون عربی صحبت کردنش بر اساس آیات است نه زبان محاوره ای. بیشتر شگفت زده می شوم وقتی می شنوم که نسل در نسل فرزندان خاندان صافین و بسیاری دیگر از خانواده های برجسته تاتار در اوج عصر کمونیسم از سنین پایین دور از چشم ماموران مسکو در خانه تعلیمات مذهبی می دیده اند. دمیر هم مانند پدرش صالح و مادرش مینیسا، با وجود این که پدربزرگش یکی از شاخص ترین شخصیت های سیاسی در حکومت شوروی بود، از کودکی زیر نظر خود او با قرآن انس گرفته است. یک نسل قبل تر در میان تاتارها کسی نبود که «صالح صافین» بزرگ را نشناسد. او در دوران طولانی رهبری برژنف و پس از آن، رئیس شورای اتحادیه های تجاری جمهوری سوسیالیستی تاتارستان؛ قائممقام شورای عالی شوروی جمهوری تاتارستان و رابط اصلی آن با پولیتبوروی شوروی بود.
صالح صافین
به قول نوه اش، زمانی که در کازان هنوز خیلی از خانه ها تلفن نداشتند، «رفیق صالح» در هر دو خودروی ویژه حکومتی سیاه و سفیدش تلفنهایی داشت که مستقیما به مسکو وصل بودند. این که حتی یک چنین سیاستمدار دانه درشتی در نظام شوروی، ایدئولوژی سوسیالیستی حاکم را دور می زده و به اسلام و سنتهای قومی و دینی اش توجه داشته، یکی از نکات مهمی است که تحت تاثیر پروپاگاندای غربی و ظاهر آهنین نظام کمونیستی در ایران مغفول مانده است.
این همان موضوع مورد علاقه «جرج اورول»، نویسنده شهیر انگلیسی یعنی پاشنه آشیل انسانی نظامهای ایدئولوژیک هم هست. شواهد بسیاری وجود دارد که بخشی از نخبگان روس و آسیایی شوروی در رویکردی متناقض با ایدئولوژی رسمی حزب کمونیست به شدت تحت تاثیر تمدن اسلامی، صوفی گری و حتی خود قرآن بوده اند که پرداختن به آن مبحث جداگانه ای می طلبد. فقط همین اشاره کافیست که تا دهه ماقبل آخر قرن بیستم میلادی، مهمترین کتاب ها و فیلم ها در معرفی دانشمندان، فلاسفه و صوفیان مسلمان و آثار ادبای پارسی نظیر شاهنامه در بلوک شرق توتالیتر منتشر می شدند نه در غرب دموکرات یا بلاد اسلامی.
میراث داران صالح
«صالح صافین» که زمستان پارسال در 95 سالگی درگذشت، چشم و چراغ تاتارها بود و شخصیتش الهام بخش نسلهای بعدی صافین ها. دمیر نوه اش که متولد کازان است و مارات اولین تنیسور روسیه که به صدر رنکینگ جهانی رسید و در مسکو به دنیا آمده، احتمالا به یک اندازه تحت تاثیر شخصیت بزرگ خاندان قرار گرفتند.
دمیر و مارات هر یک به شیوه خود و بر اساس مقتضیات زندگی شان راه صافین بزرگ را ادامه دادند.
دمیر یکی از نامهای مشترک میان تاتارها و روسهاست. در زبانهای ترکی و آلتایی به معنای آهنین است و در اسلاوی به معنای کسی که صلح به ارمغان می آورد. از طرف دیگر مارات همان مراد خودمان است که ریشه ای عربی دارد. طرفه آن که به نظر می رسد اسم این دو میراث دار «صالح صافین» باید با هم عوض می شد. اولی با وجود اصرار مادرش که می گوید روسها و تاتارها با هم خیلی خوب هستند، بیشتر با غیر روسها دمخور است اما دومی ملی پوش روسیه و نماینده حزب پوتین یعنی «روسیه متحد» در دومای دولتی روسیه بوده است.
در نخستین ملاقات با دمیر که شب بازی ایران و اسپانیا در عصر یک روز کاری در هتل میراژ، محل اسکان تیم ملی ایران در قلب کازان صورت می گیرد نمی توانم کنجکاوی ام را در این مورد پنهان کنم که آیا او مارات را از نزدیک می شناسد یا نه؟ پاسخ مثبت است. می گوید که فامیل دور سرشناسشان را که اخیرا از مسکو به لندن نقل مکان کرده خوب می شناسد و با هم حشر و نشر داشته اند.
دمیر صافین
هر چند دقیقا متوجه نمی شوم که ارتباط فامیلی آنها چقدر نزدیک است اما دقایقی بعد وقتی «کریم» پسر کوچک دمیر را در حال تماشای بازی مصر و روسیه می بینم، شباهت عجیب او با مارات صافین، خون مشترک را عیان می کند. شباهت دیگر صافین ها علاقه شدید به ورزش است. دمیر که در نوجوانی هاکی روی یخ باز آماتور بود حالا در میانسالی جوجیتسو کار می کند و فرزندانش را هم کاملا ورزشی بار آروده است. حتی رفاقتهایش هم با محوریت ورزش هستند.
دمیر که مستقیما زیر دست پدر بزرگ سیاستمدارش در کازان بزرگ شده به مهندسی مذهبی تبدیل شده که به شدت بر هویت تاتاری اش تاکید دارد و حالا در کنار پروژه های شهری و ورزشی اش در حال ساخت یک مسجد به سبک تاتاری در حومه شهر است. شاهدم که در روزهای جام جهانی 2018 بازی های ایران و مصر را جدی تر از بازیهای روسیه دنبال می کند. حتی در آخرین لحظات بلیت دیدار ایران—اسپانیا را تهیه می کند و به کازان آرنا می آید که در آن شب در تسخیر حدود 50 هزار ایرانی است.
البته با این که «رستم مینیخانوف» رییس جمهور تاتارستان شاگرد پدر بزرگش بوده اما اصلا سیاسی نیست و ارتباط نزدیک تری با شخصیت های مذهبی جمهوری شان دارد از جمله «کامیل سامیگولین» مفتی جوان تاتارستان که هر هفته روی تشک رزمی با هم تمرین می کنند. طی سال گذشته دیدار هر دوی این شخصیت های پیر و جوان با متولی سرشناس آستان قدس رضوی خبر ساز شده بود. ضمنا همزمان متوجه ارتباط خوب دمیر با «علی اقبالی» سرکنسول پیشین مان در کازان می شوم؛ نشانه هایی از رویکرد جدید مثبت نخبگان تاتار نسبت به ایران.
تسلط این مهندس به فقه حنبلی و قرآن به قدری است که. حتی چندی پیش شورای تاتارهای ونکوور کانادا از او دعوت کردند که سمت امامت جماعت مسجدشان را بپذیرد. دمیر با خنده این درخواست عجیب را رد کرد ولی دغدغه هایش به قوت خود باقی ماندند. او اصرار دارد تا ما را در رستورانهای سنتی کازان مهمان کند که نمایش دهنده هویت و سبک زندگی قدیمی تاتارها و تا حدودی شبیه سفره خانه های خودمان هستند. همچنین به یکی از کافه های بسیار نادر در روسیه در میان خیل کافه های غربی خیابان باومن می رویم که در آن برای صرف نوشیدنی های شرقی شامل عرقیجات و چای نعناع به سبک ایرانی و کشیدن قلیان باید کفش ها را در آورده و روی مخدع نشست.
او به شدت علاقمند به احیای سبک زندگی سنتی مردمش است و با وجود منافع کلانی که در کشورهای عربی و غربی انتظارش را می کشد حاضر نیست سرزمین آبا و اجدادی را رها کند.
اما اگر «دمیر صالحوویچ صافین» مرد خانه تاتارها باقی مانده به معنای این نیست که لژیونرهای تاتار هویت خود را فراموش کرده اند.
«مارات مبینوویچ صافین» هرگز در کازان زندگی نکرده اما مراد مدرن بسیاری از جوانان شهر است. او هنوز هم دغدغه های هویتی خودش را حفظ کرده است. مراد فرزند مبین و روضه، دو قهرمان تنیس شوروی سابق در بخش مردان و زنان است. او و خواهرش دینارا شغل خانوادگی شان را تا بالاترین سطح جهانی اش ادامه دادند. مراد به اولین تنیسور فدراسیون روسیه بدل شد که یک گرنداسلم را در اوپن آمریکای 2000 فتح کرد.
سپس به صدر رنکینگ جهانی تنیس حرفه ای بالاتر از لیتون هیویت آمریکایی دست یافت و همچنین به تیم ملی روسیه کمک کرد تا برای نخستین بار در جام دیویس قهرمان شود. خواهرش هم به فاصله چند سال به افتخاراتی کمابیش مشابه دست یافت.
مارات صافین
مراد نمونه کامل یک تاتار مسلمان جهان وطن است.او یک مسکوویچ(متولد مسکو) بزرگ شده و شهروند افتخاری والنسیا و ساکن لندن است.
با آن که از نوجوانی در آکادمی های تنیس اسپانیا بار آمده، سالها در غرب زندگی کرده و حتی یکی از الگوهای رسمی جامعه روسیه محسوب شده و در جهان هم بیشتر او را به عنوان یک روس می شناسند اما همچنان روی هویت اسلامی و شرقی اش تعصب دارد.
در سال 2011 در جریان مبارزات انتخاباتی اش برای دوما در مصاحبه ای با خبرگزاری فرانسه گفته بود که نه تنها خود را یک تاتار بلکه یک مسلمان شرقی و متعصب می داند چرا که این دو هویت از هم جدا نشدنی هستند. البته به هیچ وجه نباید تصور کرد که این حرفها شعارهایی تبلیغاتی از سوی یک پیشکسوت ورزشی در آستانه انتخابات بودند بلکه حتی ممکن بود در آن مقطع برایش گران تمام شوند چون قرار نبود صافین از تاتارستان نامزد مجلس شود. برعکس او از نیژنی نووگوراد نامزد شد تا یکی از کرسی های خالی حزب روسیه متحد وابسته به کرملین را پر کند.
یکی از قدیمی ترین شهرهای روس نشین که کمترین اقلیت تاتار یا مسلمان را به نسبت بسیاری دیگر از شهرهای بزرگ تر از خود دارد. حتی می توان گفت، حزب حاکم چندان خوشش نمی آمد از این که محبوب ترین چهره بین المللی تاتارها از خاستگاه آبا و اجدادی اش در کازان نامزد دوما شود چون ممکن بود معادلات سیاسی را به هم بزند.
تاتارها کلید داران آینده اوراسیا
شاید اظهار نظر مارات صافین مبنی بر این که هویت های تاتاری و مسلمان از یکدیگر جدا نشدنی هستند در زمانه جدید چندان دقیق نباشد اما در عین حال باید این نکته مهم را هم اضافه کرد که هیچ قوم آسیایی چنین در جماعت شبه اروپایی روسیه شامل روس و اسلاو و ژرمن و اوگریک(هون ها و فنلاندی ها) جا باز نکرده است. در حقیقت تنها یک چهارم مردمانی که در گوشه و کنار جهان خود را به عنوان اسلاف تاتارها باز می شناسند در جمهوری تاتارستان روسیه زندگی می کنند که به ویژه در سالهای پس از فروپاشی بلوک شرق تلاش دارد خود را یک ام القرای اسلامی معرفی کند. این در در حالیست که کازان مرکز این منطقه را می توان بی نظیرترین محل همزیستی اسلام و مسیحیت در جهان نامید.
مارات صافین
خودم در کازان، سارانسک و مسکو شاهد مسیحی شدن بخشی کوچک از اجتماع تاتارها بودم. این که این اتفاق در عصر تزار در قرن های هجدهم و نوزدهم میلادی افتاده یا متاخر تر است را باید تاریخدانان بگویند ولی قطعا بخش دیگری از آنهایی که به اروپا و آمریکا مهاجرت کرده اند به تازگی مسیحی یا لائیک شده اند. حتی تاریخ نشان می دهد که بخشی از اسلاف احتمالی تاتارها در آسیای میانه و شمال خزر، در دوران امپراتوری های خزری و مغولی، از دو هزار و پانصد سال پیهودی و یا مسیحی شده بودند اما اسلام طی هزار سال گذشته آمد و ماند.
اگر به سخنان مارات صافین و تجربه خانوادگی این شاخه از خندان صافین ها بازگردیم در کل هویت تاتاری حتی در صورت دور افتادن از خاستگاه آسیایی اش به شکل عمیقی با اسلام گره خورده است؛ چیزی شبیه هویت قومی-مذهبی واحد ارامنه، آشوری ها و چچنی ها.
خاندان صافین هنوز هم چشم و چراغ تاتارها هستند اما نباید نادیده بگیریم که تاریخ اوراسیا بخصوص روسیه معاصر شخصیت های تاتار بزرگی به خود دیده و کماکان می بیند . حتی زبان و ادب روسی مدیون لئو تولستوی و آنا آخماتوواست. نویسنده بزرگ روس در جوانی در دانشگاه کازان بالید و آشنایی اش با عرفان و فلسفه که جهان بینی اش را متحول ساخت مدیون مسلمانان تاتار بود. از طرف دیگر بزرگ ترین شاعره معاصر روسیه که نماد تحول جایگاه زنان در روسیه پسا شوروی محسوب می شود اصالتی تاتار داشت. به عبارت دیگر اگر اوراسیا را سرزمین تحولات بزرگ آینده بدانیم، برادران تاتار ما می توانند همچنان کلید این تحولات باشند.