ماهان شبکه ایرانیان

محبت مؤمنان به حق‏

در مسئله بسیار مهم محبت مؤمنان به حق، و عشق دلدادگان به جمال ازل و ابد، یقیناً معرفت به محبوب و به ویژه صفات او، و جلوه هاى کمال بى مثالش کاربرد اساسى دارد.

 محبت مؤمنان به حق‏

 

در مسئله بسیار مهم محبت مؤمنان به حق، و عشق دلدادگان به جمال ازل و ابد، یقیناً معرفت به محبوب و به ویژه صفات او، و جلوه هاى کمال بى مثالش کاربرد اساسى دارد.

البته این معرفت باید از طریق وحى، و نبوت انبیا و امامت امامان و مطالعه عمیق در آثار رحمت و فعل و اراده حضرت حق تحصیل شود، تا از سرزمین معرفت شکوفه محبت بشکفد و گل عشق در صبح صادق دل رخ نشان دهد، و بوى خوش این حالت ملکوتى سراسر وجود انسان را تحت تأثیر قرار دهد، و وى را براى رسیدن به وصال محبوب به عمل صالح و اخلاق حسنه بیاراید، و زمینه شکل گیرى از صفات معشوق را براى عاشق دلداده فراهم سازد.

محبت و عشق بدون معرفت هرگز ظهور و بروز ندارد، و بدون آگاهى به جمال محبوب و به خصوص صفات او چراغ عشق در چراغدانى چون قلب روشن نمى شود.

تعبیرات عجیبى در کتاب هاى اهل حال از عشق شده است از جمله:

«العشق نارالله الموقدة یحترق بها اشواق الافئدة:» «1»

عشق آتش شوق الهى است که شوق ما سوى الله را مى سوزاند و نابود مى کند.

هر که در این آتش بسوزد، و به مقام فناء فى الله برسد در هیچ آتشى در دنیا و آخرت نخواهد سوخت.

ابراهیم خلیل را گفتند: چرا به آتش نمرود نسوختى گفت:

«لان المحترق لا یحترق:»

زیرا سوخته نمى سوزد.

اهل ایمان هر نوع محبتى از چیزى و یا از شخصى در دل دارند، آن را زیر مجموعه محبت به خدا قرار مى دهند، و تا جائى که محبت به غیر با محبت به حق تضاد نداشته باشد آن را حفظ مى کنند و به آثارش ملتزم مى شوند، و اگر محبت به غیر در تضاد با محبت به حق باشد اگر بتوانند آن را از دل مى زدایند وگرنه به هر قیمتى تمام شود به آثارش ملتزم نخواهند شد، گرچه محبت به غیر محبت به پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام و خویشان و سایر مردم باشد.

آرى عاشقى که با کمک معرفت و با چشم محبت به مشاهده محبوب نایل آید، محبتش کامل و تمام و عشقى بسیار شدید است، و چون این محبت در رابطه با خدا و براى خدا و محض کشش معشوق نسبت به عاشق است از ثبات و دوام برخوردار است، و زوال و تغییرى در آن پدید نمى آید، این عشق که از ثبات و دوام برخوردار است به خاطر این است که معشوق آن معشوقى کامل و زوال ناپذیر است، و زوال یا تغییر عشق نسبت به معشوق هاى غیر او به سبب این است که معشوق هاى غیر او کامل نیستند و زوال و فنا و تغییر امور بر آنان حاکم است.

«عشق از نزدیک ترین معانى به قلب، و گواراترین حقیقت در نفس انسانى است.

عشق، بستگى و رابطه محکمى است که موجودات را با یکدیگر ربط مى دهد، و به وسیله آن هر سازنده و صانعى مصنوعش را جذب مى کند، عشق چنانچه مثبت باشد راهى به سوى کمال است، به عشق زندگى با سعادت تحقق مى یابد، و هر موجودى در سایه آن زندگى مى کند و مى کوشد.

همه ملکوتیان، و آسمان هاى هفت گانه، و جنبندگان زمین، و وحوش بیابان ها، و ماهیان دریاهاى عمیق و پر آب، و خلاصه همه موجودات پیچیده به عشق اند، و عشق آنان ثمره ى شناختى است که از خالق خود دارند، و همه به خالق خود عشق مى ورزند و در دریاى محبت به او غرق اند.

با حقیقت عشق است که آفریده شده آفریدگارش را درک مى کند، و از این طریق است که خالق نسبت به مخلوقش مهر مى ورزد، زندگى براى موجودات جز بر پایه محبت نیست، و سعادت جز با مایه عشق رخ نشان نمى دهد.

عشق از معانى وجدانى است که هر کسى آن را درک مى کند، گرچه دست عقول از دریافت کُنه آن کوتاه است.

در هر صورت عشق اختصاص به انسان ندارد، بلکه همه موجودات از آن بهره و نصیب دارند، دانش جدید مسئله بسیار مهم جاذبیت و مجذوبیت را در همه موجودات چه واجب، چه ممکن ثابت کرده است، در رابطه با حب خدا نسبت به انسان و حب انسان نسبت به خدا در قرآن مجید مى خوانیم.

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ: «2»

بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد.

عشق و محبت حضرت حق به موجوداتش ثمره رحمت واسعه اوست.

 

محبت سایر موجودات به حضرت حق.

دلیل نقلى دارد، و گروهى از فلاسفه اسلامى آن را با براهین و دلایل استوار ثابت کرده اند و من در این زمینه نیاز به بحث علمى نمى بینم.

صدرالمتألهین در کتاب با ارزش اسفار اربعه مى گوید: همه موجودات بدون استثنا عاشق جمال حضرت اویند، و در اثبات عشقشان به حق همین بس که همه به سوى کمال مطلق روانند، و اگر عشق به او نبود، حرکت به سوى کمال مطلق معنا نداشت عشق به حضرت حق پس از معرفت به او و شناخت صفات حضرتش با تخلیه باطن از رذائل و تطهیر قلب از آنچه که او را از خدا منصرف مى کند، و آراسته شدن به ارزش ها به دست مى آید.

از رسول حق روایت شده است:

«لیس الایمان الا الحب فى الله و البغض فى الله:»

ایمان جز عشق نسبت به خدا، و کینه ورزى به خاطر خدا نیست.

به عبارت دیگر ایمان حبّ به خدا و احکام و قوانین او محبت نسبت به محبان اوست، و نیز ایمان عبارت از کینه و بغض نسبت به دشمنان حق و محرمات الهیه است و اینگونه محبت برترین نوع محبت و سبب سعادت انسان در دنیا و آخرت است. «3» اهل تحقیق و سالکان مسلک محبت، و علمداران کشور عشق، و مستغرقان جمال محبوب، «عشق را یکى از کیفیات نفسانى دانسته، و در تعریف آن گفته اند:

عشق استعداد و قابلیت حبّ و محبت کامل به محبوب است.

میان لغت حب و عشق تفاوت و فرقى نیست

«عباراتنا شتى و حسنک واحد»

چون حب در اثر شدت تسلط فکر در حسن و زیبائى هاى معشوق و تکرار مشاهده جهات زیبائى به حدى رسد که عاشق چیزى جز محبوب نداند و نخواهد و نبیند، آن حالت محبت شدید را عشق گویند.

وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ. «4»

زنان مصر درباره همسر عزیز در شهر شایع کردند:

قَدْ شَغَفَهَا حُبّاً: «5»

عشق نوجوان کنعانى در درون قلبش نفوذ کرده و وى را به شدت شیفته و فریفته خود ساخته است.

قرآن درباره زنان مصرى که از جانب بانوى کاخ براى تماشاى یوسف به میهمانى دعوت شده بودند مى فرماید:

فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ: «6»

هنگامى که یوسف را دیدند او را از نظر حسن و زیبائى بزرگ و بى نظیر یافتند، و چنان شیفته جمالش شدند که به جاى میوه دستان خود را بریدند و گفتند: تبارک الله که این نوجوان بشر نیست، بلکه فرشته بزرگ حسن و زیبائى است.

در این آیات به مفهوم و معناى علاقه و محبت اشاره شده و به بخشى از آثار آن توجه داده شده است، البته لفظ عشق در آیات قرآن مجید ذکر نشده ولى نیست فرقى در میان حب و عشق شام در معنى نباشد جز دمشق ولى در روایات و احادیث لفظ عشق کم و بیش وارد شده است.

کتاب شریف اصول کافى در باب عبادت از حضرت صادق (ع) از رسول خدا نقل مى کند:

«افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لا یبالى على ما اصبح من الدنیا على عسر ام على یسر:»

برترین مردم کسى است که به عبادت و بندگى حق عشق ورزد، و آن را در آغوش جان گیرد، و با قلبش دوست بدارد، و با جسمش آن را بپذیرد و خود را وقف آن کند، پس او به آنچه از دنیا برخورد مى کند اعتنائى ننماید چه بر سختى و چه بر آسانى.

امیرمؤمنان (ع) هنگام عبور از سرزمین کربلا اشاره به نقطه اى کرد و فرمود:

«هذا مصارع عشاق و مناخ رکاب .....»

اینجا محل افتادن عاشقان و فرود آمدن سواران است حضرت صادق (ع) فرمود:

«ان العباد ثلاثة: قوم عبدوا الله خوفاً فتلک عبادة العبید، و قوم عبدوا الله طلبا للثواب فتلک عبادة الاجراء و قوم عبدوا الله حبا فتلک عبادة الاحرار:»

به راستى بندگان سه دسته اند: گروهى خدا را به خاطر ترس از دوزخ عبادت مى کنند، پس آن عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به خاطر رسیدن به بهشت عبادت مى کنند پس آن عبادت تاجران است، و گروهى خداوند را به خاطر عشق و محبت به او عبادت مى کنند پس آن عبادت آزادگان است.

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- توحید در نهج البلاغه 487.

(2)- آل عمران 31.

(3)- مواهب الرحمن 248.

(4)- بقره 164.

(5)- یوسف 30.

(6)- یوسف 31.

 

مطالب فوق برگرفته شده از :
کتاب : تفسیر حکیم جلد پنجم
نوشته : استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان