این ترکیب متضاد موجب شده بسیاری از متحدان سنتی واشنگتن نیز از رفتار آمریکا دچار سرگیجه و ابهام شوند. به همین دلیل است که در واکنش به این سیاست ها، اخیراً بحث احیای اتحادیه اروپا به لحاظ اقتصادی و دفاعی در بین کشورهایی مانند فرانسه و آلمان اوج گرفته است.
به گزارش الف، دونالد ترامپ از زمانی که به ریاست جمهوری رسیده رفتار سنتی، نوع گفتمان و سیاست خارجی آمریکا را با تغییرات اساسی روبه کرده است. ترامپ اعتقادی به متحدان سنتی واشنگتن ندارد و عامل تعیین کننده برای سیاست های کاخ سفید در قبال جهان خارج را نفع تجاری برای اقتصاد آمریکا قرار داده است. به همین دلیل است که آمریکای ترامپ دچار تنش های اساسی با بسیاری از متحدان سنتی ایالات متحده مانند کشورهای اروپایی و کانادا شده است. همچنین در حدود یک سال و نیم اخیر ترامپ با کشورهایی دیگری مانند مکزیک، چین، ایران، کره شمالی و حتی سازمان هایی مانند یونسکو و ناتو( که تا قبل از این نقش محوری در آن داشته) دچار اختلافات اساسی شده است.
در واقع به نظر می رسد دونالد ترامپ بر پایه ترکیبی از گفتمان های اول آمریکا برای بازسازی اقتصاد آمریکا، شانه خالی کردن از مسئولیت های بین المللی برای کاهش هزینه ها و همزمان استفاده از ابزارهای فشار و تهدید برای منفعل کردن رقبا، متحدان و دشمنان ایالات متحده اقدام می کند. اگر به این گفتمان، ایدئولوژی نومحافظه کارانی مانند جان بولتون و مایک پمپئو نیز اضافه کنیم ملغمه ای عجیب و غریبی حاصل می شود که تا حدی پیش بینی سیاست خارجی آمریکا را در این دوره سخت و مبهم می کند. نومحافظه کاران در سیاست خارجی بر از بین بردن دشمنان ارزش های آمریکایی، برخورد با اسلام سیاسی و سیطره گفتمان آمریکایی بر کل جهان با هر ابزار تاکید دارند. اوج قدرت ایدئولوژی نومحافظه کاران که البته در دوران های مختلف سیاست خارجی آمریکا نقش تعیین کننده داشته اند(مانند زمان ریگان که تلاش برای فروپاشی شوروی دستور کار اول آنها بود) در زمان جورج بوش پسر بود که عملا موجب ایجاد جنگ هایی مانند افغانستان و عراق در منطقه شد.
به همین دلیل است که بسیاری از کشورهایی که تا پیش از این ارتباط نزدیکی با واشنگتن داشتند این روزها در نحوه برخورد با آمریکا دچار ابهام و تضاد شده اند و از بکارگیری ابزارهایی مانند فشار، تهدید و تحریم و جنگ تجاری نارضایتی دارند.
تقابل ترکیه و آمریکا
به لحاظ تاریخی، سیاست خارجی ترکیه معمولاً گرایش شدیدی به غرب و واشنگتن داشته و دو کشور در قالب سازمان هایی مانند ناتو نیز تا پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ ارتباط نزدیکی داشته اند. اما بعد از روی کار آمدن ترامپ عملاً فضای چندان مثبتی بین طرفین وجود نداشته و اخیراً نیز تقابل های جدی بین آنکارا و واشنگتن ایجاد شده است.
در روزهای گذشته دولت آمریکا سلیمان سیلو، وزیر کشور و عبدالحمید گل، وزیر دادگستری ترکیه را که در جریان دستگیری و حبس اندرو برانسون، کشیش آمریکایی نقش داشتند مورد تحریم قرار داد. اقدام به تحریم وزرای ترکیه بعد از آن صورت گرفت که آنکارا درخواست آزادی کشیش آمریکایی را (که به اتهام دست داشتن در کودتای نافرجام دو سال پیش دستگیر شده بود) رد کرده بود.
در پاسخ به اقدام دولت ترامپ، رجب طیب اردوغان نیز عنوان کرده بود: اقدامات صورت گرفته از سوی آمریکا برای یک شریک استراتژیک مناسب نیست و تحریم های جدید برای آنکارا بی احترامی محسوب میشود. همچنین اردوغان به تلافی تحریم های آمریکا دو وزیر دادگستری و کشور آمریکا را نیز تحریم کرد. البته روابط متشنج واشنگتن و آنکارا در روزهای اخیر، کنگره آمریکا را هم به تحرک واداشت و قانونگذاران آمریکایی جلوی فروش جنگندههای اف 35 به ترکیه را گرفتند. در پاسخ به این اقدامات، اردوغان جهت گیری اقتصاد ترکیه را برای مقابله با آمریکا به سمت چین تغییر داده است و تلاش می کند پیوندهای تجاری جدیدی با پکن برقرار سازد.
نتایج مذاکره کیم جونگ اون و ترامپ
بررسی ارتباط آمریکا و کره شمالی نیز در نوع خود جالب می باشد. بعد از مدت ها تنش های لفظی بین پیونگ یانگ و واشنگتن، بالاخره در روز 22 خرداد ماه دیداری بین کیم جونگ اون و دونالد ترامپ اتفاق افتاد و در نهایت نیز سران دو کشور بیانیه مشترکی را در خصوص خلع سلاح هستهای کامل شبهجزیره کره به امضا رساندند.
اگر چه کره شمالی برخی اقدامات نظیر آزادی زندانیان،تخریب سایت آزمایش موشکی و اخیراً بازگرداندان اجساد سربازان آمریکایی در جنگ دو کره بین سال های 1950 تا 1953 را نیز انجام داده اما عملاً اختلاف جدی در خوانش از توافق برای طرفین بوجود آمده است. در حالی که آمریکا شرط خلع سلاح هسته ای کامل را صرفاً برای کره شمالی می داند تا گشایش های اقتصادی بعد از آن شروع شود اما پیونگ یانگ تاکید دارد باید توافق گام به گام اجرایی شود و در ضمن باید تجهیزات و سربازان آمریکایی نیز از منطقه خارج شوند. بر این اساس برخی تحلیل گیران عنوان کرده اند که ترامپ شاید به دنبال پیاده سازی دوباره تجربیاتی مانند لیبی قذافی و عراق صدام حسین برای کره شمالی باشد؛ البته با توجه قدرت هسته ای و موشکی کره شمالی نسبت به عراق و لیبی تحقق چنین فرضیه ای احتمالاً غیرممکن باشد.
به عبارتی دیگر آمریکا خواهان این است تا تمام توانمندی هسته ای کره شمالی برچیده شود؛ در مقابل اما راهبرد پیونگ یانگ به دلیل بی اعتمادی کامل به آمریکا رفع تحریم ها همزمان با انجام برخی اقدامات است. به همین دلیل است که کیم جونگ اون از یک طرف خود را متمایل به ادامه مذاکرات و توافق دو جانبه با ترامپ نشان می دهد اما از سوی دیگر اقدامی جدی برای تقلیل ذخیره راهبردی هسته ای و مولفه های قدرت کره شمالی انجام نداده تا در روز مبادا از آن استفاده کند.
اما تفسیرهای متفاوت از بیانیه مشترک امضا شده بین ترامپ و کیم جونگ اون می تواند تنش را تشدید نماید. چنانچه پمپئو، وزیر خارجه آمریکا اخیراً بر لزوم حفظ فشار کامل تحریمها بر پیونگ یانگ تاکید کرده است. پمپئو چند روز قبل در سنگاپور عنوان کرد فشار آمریکا به کره شمالی برای عمل به وعده هایش تا هسته ای زدایی کامل ادامه خواهد داشت. دو روز قبل نیز گزارشی توسط سازمان ملل منتشر شد که نشان می داد کره شمالی بر روی توانمندی های موشکی خود به صورت محرمانه و مخفیانه در حال فعالیت است.
ارتباط عربستان و آمریکا در دوران ترامپ
در نگاه اول شاید این گونه تصور شود که ارتباط عربستان و آمریکا در دوران دونالد ترامپ بسیار بهم نزدیک شده و واشنگتن ریاض را به مثابه یک متحد در منطقه پرآشوب غرب آسیا به حساب می آورد. اما واقعیت این است که ارتباط دو کشور صرفاً بر پایه نوعی باج گیری ترامپ از عربستان برای پیشبرد اهداف محور غربی- عربی در منطقه است. چنانچه دونالد ترامپ در 15 فروردین 97 در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با روسای جمهور استونی و لیتوانی به صراحت عنوان کرد که کشورش طی 17 سال گذشته مبلغ 7 تریلیون (7 هزار میلیارد) دلار در خاور میانه هزینه کرده اما هیچ سودی از این هزینه نبرده است. ترامپ به همین دلیل پیشنهاد کرد چنانچه کشورهایی نظیر عربستان مایل به ادامه حضور ایالات متحده هستند باید پول آن را پرداخت کنند.
همان زمان شبکه سی ان ان نیز اعلام کرده بود ترامپ در دیدار با پادشاه یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس گفته: «بدون ما دو هفته هم دوام نمیآورید. کارتان تمام میشود. آن وقت باید با هواپیماهای عادی مسافربری پرواز کنید.»
به نظر می رسد به طور کلی نوعی بی مبالاتی و فرار از مسئولیت بر سیاست خارجی آمریکا حکم فرما شده است. البته دولت ترامپ برای بازسازی اقتصاد آمریکا همزمان نیز بدنبال باج گیری و اخاذی از متحدان و شرکای سنتی ایالات متحده برای تقلیل «هزینه های غیرضرور» واشنگتن است. در این بین همان طور که گفته شد وجود افرادی مانند بولتون و پمپئو نیز تا حد زیادی سیاست خارجی آمریکا را تهاجمی و غیرمنتظره کرده است. جمع این عوامل موجب شده اعتماد به آمریکا حتی برای متحدان تاریخی آنها سخت و غیر ممکن شود و مخالفان واشنگتن نیز هیچ اعتمادی به سخنان آنها نداشته باشند.