یقینى است که انسان براى اداره امور زندگى اش به انواع نعمت ها و وسایل طبیعى نیازمند است، و نیاز او به مادیات قابل انکار نیست.
خداوند متعال سفره اى گسترده و پر از انواع نعمت ها براى انسان قرار داده و براى رسیدن به انواع نعمت ها کانال هاى مشروعى از انواع برنامه ها مانند زراعت، صنعت و تجارت و سایر معاملات منطقى براى وى مقرر نموده است.
اجراى این امور که منجر به رسیدن به لقمه پاک، و سهل شدن اداره زندگى و معیشت است «جز به وسیله تعاون و تشریک مساعى افراد نوع، امکان پذیر نبوده و همین احتیاج متقابل پایه اصلى اجتماع و تمدن بشرى است و زندگانى فرد و بقاء نوع تنها در سایه اجتماع و همراهى و الفت میسر مى گردد.
بر این پایه روح تمدن و رابطه الفت خانواده بشر باید در همه شئون زندگى محفوظ بوده و حس تعاون و تراحم و مودت در همه حال تقویت شود، و مطابق نظامات عادلانه اقتصادى و مقیاس هاى انسانى، بهره مندى و استفاده از منابع طبیعى براى همه افراد تأمین شده و در عین حال آزادى عمل و تصرف اشخاص در موضوعات اقتصادى، به رعایت مصلحت نوع و با ضرر نرساندن به دیگران محدود گردد و از گسستن تعادل که منجر به فساد و خونریزى و بالاخره انقراض بشر مى گردد جلوگیرى به عمل آید.
شریعت اسلام که کامل ترین و واقع بین ترین شرایع است، به این نکته یعنى حفظ روح اجتماع در همه مقررات اجتماعى و اقتصادى و سیاسى و اخلاقى خود اهمیت فراوان داده و در بیان تمدن بشر، آن را سنگ زاویه شمرده است.
گذشته از کلیات نصوص کتاب و سنت که در این مورد پافشارى کرده است، بررسى عمیق و نظر دقیق در جزء به جزء قوانین اسلام روشن مى سازد که در همه شئون زندگى، مصلحت نوع را بر منفعت فرد مقدم داشته و هم چنین دفع مفسده را به جلب منفعت ترجیح داده است، به ویژه اگر ضرر عمومى و کلى بوده، و نفع فردى و جزئى لحاظ شده باشد.
در آیه تحریم شراب مى فرماید:
در مورد شراب و قمار از تو مى پرسند به آنان بگو، هر دو مایه تبهکارى و گناه بزرگ است، گرچه منفعتى هم از نظر کسب و تحصیل مال در بردارد، ولى ضرر و فساد آن بسى بیشتر از منفعتى است که در آن وجود دارد. «1» روى همین اصل و پایه مشاهده مى شود اسلام در عین حال که مال را از نظر اضافه ملکیت مربوطط به اشخاص مى داند و مالکیت خصوصى را قبول دارد، از جنبه دیگر آن را به عموم نسبت داده و قوام معیشت همگانى شناخته است و تصرفات افراد را محدود بهه رعایت مصلحت نوعیه یا عدم مفسده نموده است.
لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ: «2»
در اموال خود به باطل دخل و تصرف نکنید.
وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً: «3»
سفیهان و سبک مغزان را در صرف کردن مال آزاد نگذارید که این اموال مایه معیشت و قوام امر زندگى همه شماست.
به همین جهت در هر سه مرحله یعنى: به دست آوردن، نگاه داشتن، و به مصرف رسانیدن مال، شروط و حدودى معین کرده است، که در صورت تخلف از آن مقررات، احدى یا اصلًا مالک مالى شناخته نشده، یا استقلال تصرف از او سلب شده است.
مثلًا نمى توان از راه هاى منجر به فساد و تنازع مانند: غارت، غصب، سرقت، خیانت، تدلیس، اغفال، ربا مالى به دست آورد، و همه این ها در قانون اسلام اکل به باطل و غیر مجاز شمرده شده است.
و هم چنین در نگاه داشتن مال به منظور احتکار و یا بخل و مضایقه از بذل آن به مستمندان و یا امتناع از صرف در مصالح عمومى که از آن به فِی سَبِیلِ اللَّهِ* تعبیر شده است احدى مجاز نمى باشد.
وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ ...: «4»
کسانى که به آنچه خداوند به فضل و احسان خود در اختیارشان قرار داده بخل مى ورزند، تصور نکنند نفعى از آن خواهند برد، بلکه به عاقبت شوم آن دچار خواهند شد.
هم چنان که انباشتن ثروت، و بخل نسبت به آن در مصارف لازم حرام است به همان صورت صرف کردن مال به شکل اسراف و تبذیر و روش هاى سفیهانه و هوس آلود نیز بکلى ممنوع است:
کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا: «5»
بخورید و بنوشید و زیاده روى نکنید.
وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً: «6»
در مصرف کردن مال هیچ گونه حیف و میل روا مدار.
و از سوى دیگر انسان را به اکتساب و تحصیل مال به وسیله کارهاى تولیدى مانند زراعت و صنعت و تجارت که راه طبیعى و مستقیم آن است هدایت کرده و در آیات قرآن توجه او را به برکات زمین و استفاده از آب و خاک و مواد دیگر طبیعت جهت تولید و تکثیر مایه معیشت خود معطوف داشته است.
فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ، أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا، ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا، فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا، وَ عِنَباً وَ قَضْباً، وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلًا، وَ حَدائِقَ غُلْباً، وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا، مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ: «7»
انسان لازم است توجه داشته باشد چگونه و از چه راهى غذایش را به دست مى آورد، ما آب باران را افشاندیم، و زمین را شکافتیم، آنگاه انواع دانه ها و میوه ها در آن رویاندیم، و انگور و سبزیجات و زیتون و درخت خرما، و بوستان هاى پر از درخت تناور و بزرگ و میوه و چراگاه، تا مایه ى برخوردارى شما و دام هایتان باشد.
و نیز خاطرنشان ساخته است که از خاک شیرین و حاصل خیز مى توان بهره بردارى کرد نه از زمین شوره زار
وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً: «8»
در سنت آفرینش از سر زمین پاک و مستعد گیاهان سودمند به اذن خدا مى روید، و از خاک ناقابل جز مشتى علف هرز آن هم با مشقت فراوان چیزى به بار نمى آید.
و منافع دام پرورى را که از فروغ فلاحت است به تفصیل گوشزد نموده است.
وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ: «9»
چهارپایان را براى بهره مندى شما آفرید، از پشم آنها جامه هاى گرم کننده به دست مى آورید، و سودها از آنها نصیب شما مى شود و از گوشتشان مى خورید.
وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقامَتِکُمْ وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى حِینٍ. «10»
و از پوست چهارپایان خانه هاى سبک که در سفر و حضر بکار مى گیرید به سود شما قرار داد و از پشم و کرک و موهاى آنها تا زمانى معین وسایل زندگى و کالاى تجارت براى شما پدید آورد.
و نیز انسان را به فعالیت در صنعت تشویق نموه و مخصوصاً او را به معدن آهن که اساس صنایع است و در دوران صلح و جنگ منافع بى شمارى دارد توجه داده:
وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ: «11»
معدن آهن را به وجود آوردیم، از آن ابزار جنگ مى توان ساخت و سودهاى فراوانى براى مردم دارد.
و هم او را به تجارت که وسیله انتقال مواد معیشت از محلى به محل دیگر، و توزیع آن میان مصرف کنندگان و مبادله کالاهاى مورد نیاز طرفین است هدایت کرده است.
هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ: «12»
اوست خدائى که زمین را به سود شما زیر پاى شما هموار کرده است در مناطق و اقالیم آن سفر کنید و روزى هایى را به دست آورده مصرف نمائید.
خلاصه آن که انسان باید مواهب عقلى و نیروى جسمانى خود را در تهیه وسائل زندگى از طرق مقرر و طبیعى آن به کار اندازد و به موازات افزایش نسل مواد معیشت را نیز تکثیر و تولید کند و با موازین عدل و انصاف همه بندگان خدا از آن برخوردار گردند و از هر آنچه که نظام اقتصادى و عدالت اجتماعى را مختل مى سازد جداً پرهیز نمایند.
به طورى که ملاحظه مى کنید متأسفانه جامعه اسلامى بر خلاف آئین اسلام از دیرزمان به بلاى خانمان سوزى دچار شده و به تدریج عارف و عامى، خواه و ناخواه به سوى آن کشانیده شده اند معاملات ربوى است، به این معنا که بدهگار علاوه بر اصل بدهى خود مبلغى هم به حساب روز یا ماه یا سال در سر وعده به طلبکار بپردازد و یا در سررسید مقدار سود را بر سرمایه افزوده و سود دیگرى بر مجموع آن ببندند که این یکى از ظالمانه ترین نوع رباخوارى و در حقیقت درندگى و خونخوارى است.
زشتى ربا در ملل جهان
تاریخ نشان مى دهد که سودجوئى از راه پول در عرف ملل پیشین عمل زشت و ناپسند محسوب مى شده و رباخوارى و ربا خواران را نکوهش مى نموده اند و آن را ظلم مى شمردند.
در نظر مردم چنین رباخواران جز در وقت وام دادن مورد اعتناى مردم نبودند و بنابر یک مثل چینى قدیمى دزدان عمده صرافى مى کنند. «13» روشن است که ربا خواران تا چه حد نفرت انگیز بوده است.
در هند قرون وسطى نیز مردم از جنبه مذهبى از آن کراهت داشتند و دورى مى جستند، مگاستنس مى گوید: هندیان نه پول خود را به تنزیل مى دادند و نه مى دانستند چگونه باید قرض کرد. «14» در میان ایرانیان ربا خوارى رایج نبوده، ولى باز پس دادن وام را امر واجب و مقدس مى شمردند. «15»
مسئله ربا در تورات
در شریعت تورات نیز صریحاً از ربا منع شده است، در سفر خروج مى گوید: اگر نقدى را به یکى از قوم من که در نزد تو فقیر است قرض بدهى، مثل تقاضا کننده مباش و ربا بروى مگذار. «16» و در سفر لاوى آمده: و اگر برادر تو فقیر شده نزد تو تهیدست شود او را دستگیرى نماى اگر چه غریب و یا میهمان باشد.
تا آن که با تو زندگانى نماید نقد خود را به او به ربا مده و خوراک خود را به مرابحه به او مده. «17»
و در سفر مثنى آورده: با برادرت معامله سودى مکن نه معامله نقره نه معامله آذوقه، نه معامله هر چیزى که جهت سود داده مى شود. «18» در کتاب نحمیا مى گوید: در دلم مشورت کرده اعیان و سروران را عتاب کرده به ایشان گفتم که از شما هر کس از برادران خود ربا مى گیرید و جماعت بسیارى به خلاف ایشانن گذاشتم. «19» گذشته از شرایع آسمانى چنان که ذکر شد رباخوارى در فکر ساده و بى آلایش ملل و اقوام پیشین یک نوع عمل ظالمانه و دور از انصاف به شمارر مى رفته ولى بتدریج عادات زشت در آن تأثیر نموده و به قیاس کالا یا خانه که به اجاره واگذار مى شده عنوان جدیدى براى آن تراشیده و به نام اجرت و مال الاجارهه متداول نمودند، ولى با تغییر دادن عنوان نمى شد و نمى تواند باشد، آثار شوم آن را از افکار عمومى و محیط اقتصادى بزدایند، چه مخصوصاً در نظام طبقاتى وسیله قاطعى در دست سرمایه داران و از پا درآوردن بدهکاران بود، روى این اصل در تمدن هاى بعدى سود و بهره را به درصدى اندک محدود نموده و زاید بر آن را غیر قانونى اعلام کردند و براى آن مجازات معین شد!
گذشته از این که این محدودیت ها مفاسد ربا را به شرحى که خواهد آمد از بین نمى برد، پایدار هم نخواهد ماند و سرمایه داران که در دولت ها نفوذ دارند مترصد فرصت اند که با تراشیدن عنوان تازه مثلا بنام این که تسهیل و توسعه وام جهت امور تولیدى بالا بردن میزان سود را ایجاب مى کند دولت ها را وادار به تجدید نظر در قانون محدود کردن سود بنمایند و تحدید میزان سود را به توافق طرفین موکول کنند و به بیان دیگر و صریح تر:
دست سرمایه داران رباخوار را باز بگذارند تا آنان آزادانه حداکثر فشار و استثمار را به طرف مقابل مضطر و نیازمند زیر سرپوش توافق تحمیل نمایند.
ربا از دیدگاه اسلام
قانون گذار اسلام که به طبع آزمند و افزون طلبى بشر آگاه است و مى داند در این قبیل مواد، کم آن منتهى به زیاده روى و بتدریج منجر به فساد مى گردد، راه پیشروى و دستبرد به حصار قانونى را کاملًا بسته است و مثلًا از خوردن یک جرعه نوشابه مسکر و یا کسب یک درهم ربا جلوگیرى کرده است و علاوه بر این که در مورد قرض سودجوئى را به طور کلى تحریم نموده، از نظر محافظت حریم قانون در خرید و فروش نیز در همه اشیاء که به وزن و یا کیل سنجش مى شود در صورتى که عوضین معامله از یک جنس بوده باشد کم و بیش بودن عوض مقابل را ممنوع نموده است. و گناه یک درهم رباخوارى را اگرچه فرضا در مقابل میلیون ها وام و سال ها مهلت باشد بیشتر از گناه آن سیه کار پلید که در خانه کعبه با مادر خود مرتکب فحشاء گردد به حساب آورده، در حدیثى از رسول اکرم است:
«الربا سبعون جزءاً فایسرها مثل ان ینکح الرجل امه فى بیت الحرام:» «20»
گناه رباخوارى هفتاد بخش است که آسانتر و سبک ترش مانند آن است که مرد در خانه کعبه با مادر خود جمع شود.
«و من اکل الربا ملأ الله بطنه من نار جهنم بقدر ما اکل و ان اکتسب منه ما لا لم یقبل منه شیئاً من عمله و لم یزل فى لعنة الله و الملائکة ما کان عنده منه قیراط:» «21»
کسى که ربا بخورد به همان اندازه که خورده است، خداوند شکمش را از آتش دوزخ پر خواهد کرد و چنانچه مالى از طریق ربا به دست آورد هیچ یک از اعمال حسنه او را قبول نمى کند، و تا زمانى که قیراطى از آن مال نزد اوست و به صاحبش مسترد نساخته گرفتار لعنت خدا و فرشتگان خواهد بود.
و لحن قرآن چنان که در آیه مورد تفسیر خواندید، در مورد ربا بسیار تند و هراس انگیز است و در هیچ یک از معاصى کبیره جز در خصوص شرک به خداوند جهان نظیر آن وارد نشده است.
بررسى آیات ربا در پایان سوره بقره و برخى از سوره ها این مطالب را به روشنى مى رساند.
1- رباخوارى با ایمان به خدا و رسول او و روز جزا منافات دارد و جمله ى إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ در آیه ى 278 سوره ى بقره و أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ در آیه ى 130 سوره ى آل عمران به آن تصریح مى نماید.
2- با آلودگى به گناه ربا امید به آسایش در دنیا و رستگارى در آخرت بى مورد است، و رباخواران در زمره ى منکران و کافران گرفتار آتش قهر الهى خواهند بود.
3- حالت رباخواران شبیه به حالت شخص مصروع است که در آن حال هرگز به مفاسد ناشى از عمل خود توجه ندارد و در خراب کارى هم چنان پیش مى رود و به حکم آن که سجایاى نفس در جوهر آن ثابت مى ماند و بصورت متناسب با آن سجایا در مى آید، طبعاً در جهان دیگر نیز با قیافه مصروعانه و رسوا بپاى برمى خیزد.
4- آزمندى و سودپرستى فکر صحیح را از مغز علیل آنان ربوده و به غلط مى پندارند، ربا هم مانند خرید و فروش است که علاوه بر سرمایه، سودى هم عاید فروشنده مى گردد، در صورتى که چنین نیست و خرید و فروش نوعا دور محور عرضه و تقاضا مى چرخد و کالا و بهاى آن در مقابل همدیگر قرار گرفته و به مصلحت و رضاى طرفین انجام مى پذیرد برعکس ربا که وسیله استثمار و استعباد بوده و مالى بدون عوض و به محض تحمیل برطرف مقابل به دست مى آید، و به ملاحظه ى این تفاوت جوهرى و مباینت واقعى، خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است.
5- رباخوارى ظلم فاحش بوده و آثار شوم آن در هر دو جهان دامنگیر ستمکار خواهد شد و درست در نقطه ى مقابل صدقات قرار گرفته است که در آن مالى بدون عوض به مستمندان بذل مى شود و اینجا مالى بلا عوض از نیازمندان دریافت مى گردد، و روى همین اصل خداوند به ربا وعید به نابودى و به صدقات وعده افزایش داده است.
6- رباخوار منفور خداوند و کافر به نعمت او و دور از رحمت حق تعالى است، چون در نعمت مال سوء استفاده کرده و برخلاف دستور و در غیر مورد مشروع آن به مصرف رسانده است و هم عاطفه رأفت و رحم بر نیازمندان را از دل خود زدوده و به سزاى آن از درگاه حق رانده خواهد شد.
7- خدا و رسولش رسماً به رباخوار اعلان جنگ داده اند، و عاقبت کار جنگ آوران با خدا و رسول جز شکست و خذلان ابدى و عذاب دائمى نخواهد بود.
مفاسد و زیان هاى وحشت انگیز ربا
به طورى که در سطور پیش اشاره شد، یکى از هدف هاى مهم شارع مقدس اسلام حفظ رابطه مودت و رحمت میان افراد بشر است، تا بر اساس تراحم و محبت نیازمندى هاى آنان به کمک یکدیگر، بدون سوءاستفاده از احتیاج طرف مقابل مرتفع گردد و هر فرد متمکن آن چنان که با زن و فرزند خود به علاقه ى محبت و یگانگى رفتار مى کند، در آسایش دیگران هم کوشش نماید و زائد بر خرج خود را به میل و رغبت و مواسات در دسترس فرد محتاج بگذارد، چنان که در قرآن مجید آمده است:
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً: «22»
خداوند را به توحید و به دور از شرک عبادت کنید، و به پدر و مادر نیکى نمائید، و نیز به خویشاوندان و یتیمان و همسایه نزدیک و همسایگان دور و به همه ى آنان که با شما مصاحبت و آشنائى دارند و غریبان و بردگان نیکى و احسان کنید.
احسان و نیکى به مردم را آن چنان مهم شمرده است که آن را در ردیف پرستش خداى یگانه که وظیفه اولى و حتمى انسان است آورده، و شعاع دایره احسان را به حدى وسعت داده که عارف و عامى و خویشاوندان و بیگانگان و غریب و بومى را در بر گرفته است، و در حدیث نبوى نیز وارد شده است.
«من کان له فضل ظهر فلیعد به على من لا ظهر له و من کان له فضل زاد فلیعد به على من لازاد له:»
هر یک از شما مرکبى فوق احتیاج خود دارد، در اختیار فرد نیازمند بگذارد، و هر کدام توشه ى اضافى دارد به محتاج آن بذل کند.
روایت کننده حدیث مى گوید: زمینه بیان آن حضرت نشان مى داد که چیزى از مواد معیشت از این دستور مستثنى نیست.
قرآن مجید با لحن هاى گوناگون و بیانات متنوع و در عین حال محرک وجدان، به این موضوع تشویق فراوان نموده و سخاوت را که از مکارم اخلاق انسانى است تا سرحد به ترجیح خود به دیگران مجاز و ممدوح شمرده است:
وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ: «23»
و در عین حال که شخص به متاعى که در اختیار دارد محتاج است نیازمند دیگر را بر خویشتن ترجیح مى دهد.
چنان که قرض دادن بدون سود نیز در نگاه قرآن مجید و سنت از حسنات شمرده شده، و ثواب آن بیش تر از صدقه و احسان بلا عوض مقرر گشته است، و خلاصه هدف اسلام آن است که از پاى در افتادگان به وسیله همنوعان خود یارى شوند، نه آن که طعمه سرمایه داران درنده خو گشته به نابودى و خاک سیاه نشینند.
و در قسمتى از اخبار ائمه ى هدى علیهم السلام در علت تحریم ربا به این معنا تصریح شده است:
«انما حرم الله الربا لکیلا یمتغو من صنایع المعروف:» «24»
خداوند ربا را حرام کرد به خاطر این که مردم از انجام کار نیک نسبت به یکدیگر امتناع ننمایند.
فساد اقتصادى ربا
پیش از این دانستید که راه راست و طبیعى زندگى انسان همانا کارها و امور تولیدى است، و به موازات کثرت نسل فزونى مواد معیشت نیز ضرورت دارد ومسلم است که رباخوارى چون گنج بى رنج است سبب انصراف سرمایه داران از عمل تولیدى مى گردد، و نیازمندان و تهیدستان هم از سعى و کوشش بدون داشتن سرمایه نتیجه به دست نمى آورند و قهراً استعدادهاى بشر در هر دو طبقه باطل و معطل گردیده و ابتکار تحصیل و تولید مواد اقتصادى را همگى از دست مى دهند، در این خصوص روایتى وارد شده است:
«لو کان الربا حلالًا لترک الناس التجارات و ما یحتاجون الیه:» «25»
اگر ربا حلال بود، قطعاً مردم تجارت و هر کار لازم و مورد نیاز زندگى را ترک مى کردند.
و نیز روشن است که پول میزان ارزش اجناس و وسیله مبادلات است نه غایت و هدف، و نباید آن را از وضع طبیعى خود خارج کرده و در استثمار و به زنجیر کشیدن دیگران بکار انداخت، و سرمایه اندک و یا نتیجه ى فعالیت و کوشش مردمان را بدون عوض تحت اختیار و احتکار معدودى پول پرست در آورده و موازین اقتصادى را مختل ساخت، چنان که در اخبار بسیارى این معنا تشریح شده است:
«فحرم الله الربا على العباد بعلة فساد الاموال:» «26»
خداوند ربا را حرام کرد به علت آن که منجر به تباهى اموال مردم مى شود.
فساد اجتماعى ربا
یکى از عوامل در هم شکننده روح اجتماعى و اخوت انسانى نظام طبقاتى است که در طول تاریخ انسان از مهم ترین مشکلات زندگى بوده و هم اکنون هم به صورت خطرناک و لا ینحل در آمده است، و نیز مسلم است که تجمع سرمایه از علل ایجاد فاصله طبقات بوده و طبعاً افراد بشر را در دو صف متقابل و متخاصم قرار مى دهد، و نتیجه آن را امروز مشاهده مى کنیم، و بیم آن است که هر لحظه این امر منجر به اصطکاک عمومى و برخورد جهانى گردد، و نسل بشر را به انقراض بکشاند، و با این وضع چگونه مى توان تصور کرد که شارع اسلام خطر تمرکز سرمایه طغیان آور را در یک صف، و خطر محرومى و فقر کُشنده را در صف دیگر نادیده گرفته و انتظار داشته باشد که خاک نشینان در جوار کاخ نشینان و محرومان در کنار محتکران به طور مسالمت آمیز و برادروار زندگى کنند، آیا اساساً چنین همزیستى عادلانه امکان پذیر است؟!
روى این حساب فرهنگ پاک اسلام با قوانین قاطع و وضع مقررات مالى همه جا جلوى تجمع ثروت را در نزد افراد گرفته، به ویژه آنجا که بدون سعى و رنج مالى به دست آید.
در قرآن مجید مى فرماید:
وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ یَشاءُ: «27»
هر آنچه که بدون رنج و کوشش شما از غنیمت به دست آمده است، مجاهدان را در آن حقى نیست، و همه در اختیار پیامبر خدا گذاشته شده که به حکم ولایت عامه در مصالح مسلمین صرف نماید.
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ: «28»
هر آنچه که خداوند از ثروت مردم شهرها به صورت مصالحه نصیب رسول خود نموده است متعلق به خدا و رسول و ذوى القرباى او [یعنى اهل بیت ] و یتیمان بى سرپرست و مستمندان و غریبان است و نباید میان توانگران دست به دست بگردد.
مضمون دو آیه کریمه این است که نمى توان اجازه داد اموالى که بدون سعى و کوشش و زحمت و مشقت به دست آمده، و مى باید در مصالح عمومى و رفع احتیاج نیازمندان صرف شود، بین معدودى سرمایه داران دست به دست بگردد.
ربا از دیدگاه رهبران اسلام
با بررسى در سیره و روش و بیانات مؤسس بزرگ اسلام رسول خدا و امیرمؤمنان روشن مى شود که نظام طبقاتى و اختلاف فاحش در سطح معیشت افراد از نظر هر دو بزرگوار محکوم و مطرود بوده و عمرى با آن مبارزه کرده اند،
مخصوصاً فرمایشات امیرمؤمنان حاکى از تألم و تأثر خاطر آن حضرت از چنین وضع نابسامان اجتماعى است:
«اضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَیْثُ شِئْتَ فَهَلْ تُبْصِرُ إِلّا فَقِیرا یُکابِدُ فَقْرا، اءَوْ غَنِیّا بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْرا، اءَوْ بَخِیلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْرا:» «29»
وه! چه منظره دردناک و چه اجتماع ننگین است، هر جا که نظر مى اندازى از سوئى مستندى را مى بینى که با فقر و بى نوائى دست به گریبان است، و سوى دیر توانگرى که نعمت خدا را به صورت کفران آمیزى در هوا و هوس خود صرف مى کند، و یا بخیل آزمندى که حقوق الهى را درباره بندگان او دریغ کرده و به روى هم انباشته است.
در جاى دیگر مى فرماید:
«ما رأیت ثورة موفورة الاوالى جانبها حق مضیع:» «30»
تا کنون ندیدم ثروتى در یک جا انباشته شود، بى آن که در اطراف و جوانب آن حقوقى از دیگرن ضایع نشده باشد.
ونیز مى فرماید:
«فما جاع فقیر الا بما متع به غنى فالله تعالى سائلهم عن ذلک:» «31»
هیچ تهیدست محرومى گرسنه نمى شود مگر آن که نصیب او در خوشگذرانى ثروتمندى صرف مى گردد و خداوند این طبقه را مورد مؤاخذه و پرسش قرار خواهد داد.
و درباره ى سبب مبارزه پى گیر خود چنین مى فرماید:
«و ما اخذ الله على العلماء ان لا یقروا على کظة ظالم و سغب مظلوم:» «32»
و خداوند از دانشمندان جامعه عهد و پیمان گرفته است که با خونسردى تماشاگر صحنه اى نباشند که در آن ستگران از تجمع ثروت و اندوخته به حالت تخمه افتاده و ستمدیدگان از شدت گرسنگى از پاى در مى آیند. جاى شک وشبهه نیست که رباخوارى یکى از عوامل بارز و مؤثر در تمرکز ثروت و به هم خوردن توازن اقتصادى و عدالت اجتماعى است و قرآن مجید آن را آشکارا ظلم شمرده است. «33»
آیا راهى براى فرار از ربا هست؟
با توجه به مطالبى که در علل تحریم ربا و به زنجیر کشیدن اموال مردم از کتاب و سنت آورده شده، و با در نظر گرفتن آن همه تهدید و تشدید و اعلان جنگ از طرف خدا و رسول بر ضد رباخواران چگونه متصور است که با صحنه سازى و تبدیل نام به شکلى که در این زمان متداول شده است حقیقت و واقع امر تغییر کند و محرمات مباح گردد، در صورتى که مناط احکام شرعى حسن و قبح و مصالح و مفاسد واقعى است نه الفاظ و عناوین.
بنابراین مشاهده مى کنیم در هر مورد که از نظر واقع مفسده اى از آنچه ذکر شد مترتب نمى شود حتى با صدق عنوان ربا مانعى از آن نمى باشد، مانند معاملات ربوى میان پدر و فرزند و زن و شوهر:
«لیس بین الرجل و ولده ربا:» «34»
میان مرد و فرزندش ربا نیست.
«و لا بین المرئه و زوجها ربا:» «35»
میان زن و شوهرش ربا نیست.
زیرا رابطه اتحاد میان پدر و فرزندش و زن و شوهر به اندازه اى مستحکم است که از نظر شارع اسلام در حکم شخص واحد به شمار مى روند، و البته اگر شخص واحد مالى را از این دست خود به دست دیگرش منتقل کند اشکال و مفسده اى به وجود نخواهد آمد.
و اگر این عمل صورت سازى و سوء استفاده از مواد و مقرراتى که در موارد دیگر، و در شرایط مخصوص به آن مورد وضع شده است، و پنهان ساختن جرم رباخوارى زیر پرده ى عناوین دیگر که مسلما نه در پیشگاه خداوند از نظر مردم پنهان نخواهد ماند، در قانون اسلام به صحت و حلیت شناخته شود، آیا منجر به نقض غرض از تحریم ربا نمى گردد؟
و آیا ممکن است خود قانون گذار به مخالفت و در هم شکستن قانونى که خود وضع نموده است، این همه دست آویز به دست متمردان و قاچاقچیان بدهد؟ و اگر فرض شود که خداوند اجازه داده است همه سرمایه داران و استثمارگران رباخوارى را به رنگ بیع و شرط و یا ضم ضمیمه و امثال آن رنگ آمیزى کنند و در فساد و خرابکارى همه جا مطلق العنان باشند پس چه حاجت و علتى وضع قانون ربا را به آن شدت ایجاب مى کرد؟ و این به اصطلاح «تبصره» تا چه اندازه وسعت و شمول دارد که در همه جا و به دلخواه همه کس مى تواند قانون را از اثر انداخته و آن را بکلى لغو ونسخ نماید. «36»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره 219.
(2)- نساء 29.
(3)- نساء 5.
(4)- آل عمران 180.
(5)- اعراف 53.
(6)- اسراء 26.
(7)- عبس 32- 24.
(8)- اعراف 58.
(9)- نحل 5.
(10)- نحل 80.
(1)- حدید 25.
(12)- ملک 15.
(13)- تاریخ عمومى ویل دورانت ج 13، ص 105.
(14)- ویل دورانت ج 2، ص 689.
(15)- ویل دورانت ج 1، ص 544.
(16)- عهد عتیق سفر خروج فصل 22، بند 25.
(17)- سفر لاوى فصل 25.
(18)- سفر مثنى فصل 23، بند 19.
(19)- کتاب نحمیا فصل 5 بند 7.
(20)- وسائل ج 12 ص 426.
(21)- وسائل ج 12 ص 427.
(22)- نساء 36.
(23)- حشر 9.
(24)- وسائل ج 12 ص 425.
(25)- وسائل ج 12 ص 424.
(26)- وسائل ج 12 ص.
(27)- حشر 6.
(28)- حشر 7
(29)- نهج البلاغه.
(30)- نهج البلاغه.
(31)- نهج البلاغه شرح عبده ص 131.
(32)- نهج البلاغه شرح عبده ص 18.
(33)- ان تبتم فلکم رؤس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون.
(34)- وسائل ج 12 ص 436.
(35)- وسائل ج 12 ص 437.
(36)- اسلام و مسئله رباخوارى نوشته مرحوم آیت الله سید ابوالفضل موسوى زنجانى.
مطالب فوق برگرفته شده از:
کتاب : تفسیر حکیم جلد هفتم
نوشته : استاد حسین انصاریان