انتقام و انگیزه های انتقام جویی

انتقام از ریشه «ن ـ ق ـ م» و در لغت به معنای انکار کردن، کینه کشیدن، کیفر دادن، مؤاخذه همراه با کراهت و مبالغه در کیفر و عقوبت آمده است

انتقام از ریشه «ن ـ ق ـ م» و در لغت به معنای انکار کردن، کینه کشیدن، کیفر دادن، مؤاخذه همراه با کراهت و مبالغه در کیفر و عقوبت آمده است.[1] در اصطلاح به عقوبتی خاص اطلاق می شود؛ یعنی فرد در برابر کسی که به او بدی کرده به همان اندازه یا بیشتر بدی کند؛[2]همچنین انتقام گاه به انسان نسبت داده می شود و گاه به خداوند. تفاوت آنها در این است که انتقامهای بشری بیشتر در پی زیانی است که فرد بر اثر عجز از ناحیه دشمن دیده و بدین وسیله می خواهد ناکامی و شکست خود را جبران کند اما انتقام الهی بر اثر آسیب دیدن خداوند یا برای تشفی خاطر نیست بلکه انتقام او به معنای کیفر دادن گناهکاران بر اساس حق و عدالت است.[3] انتقام بشری نیز به فردی و اجتماعی تقسیم می شود. انتقام فردی بیشتر برخاسته از احساس و غایت آن آرامش و تسلی خاطر است؛ اما انتقام اجتماعی که در قالب قصاص و مجازات صورت می گیرد غالباً مبتنی بر عقل و هدف آن حفظ نظامِ، اصلاح و تربیت افراد جامعه و بستن راههای ناامنی در اجتماع است و این نوع از انتقام بیشتر در قلمرو وظایف حکومت است.[4]

انگیزه های انتقام جویی

انگیزه های انتقام جویی نیز فراوان است. از جمله: تنگ نظری، کوته بینی، عدم آینده نگری، حسد، کینه توزی، ضعف نفس، هواپرستی و بسیاری از صفتهای زشت دیگر که هر کدام به تنهایی یا به ضمیمه دیگری، آتش انتقام جویی را در دل انسان ها می افروزد و مردم را به جان هم می اندازد؛ نظام اجتماعی را به هم میریزد و گاه باعث ضایع شدن اموال و نفوس و از میان رفتن قدرت جامعه ها و کشورها می گردد. از جمله معانی انتقام عقوبت است لیکن نه هر عقوبت بلکه عقوبتی مخصوص؛ یعنی دشمن را به همان مقدار که تو را آزار رسانده و یا بیش از آن آزار برسانی که در شرع اسلام بیش از آن ممنوع می باشد. چنانچه در قرآن کریم می فرماید: «و (به طور کلی) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روی ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است».[5]

اقسام انتقام:

حس انتقامجویی یک اصل حیاتی است که خداوند آن را در وجود همه انسانها و حتی برخی حیوانات به ودیعه نهاده است؛ لیکن بهره وری از این حس خدادادی به تناسب مورد، دارای احکام و وجوه گوناگونی است که می توان آن را به انتقام پسندیده، مباح و ناپسند تقسیم کرد.

1- انتقام لازم:

انتقامی است که بر اساس معیار عقلانی انجام می پذیرد و آن انتقام اجتماعی است که غرض از آن، حفظ نظام و احقاق حق عمومی است. اسلام با هرگونه ظلم و تعدی، به فرد یا جامعه مخالف است. از این رو مقابله با ستمگران و گرفتن حق مظلومان را امری ممدوح و گاه واجب می شمارد. به عبارت دیگر یک قسم انتقام، حق آحاد اجتماع است و قسم دیگر حق قانون و سنت است؛ زیرا قانون که مسئول تعدیل زندگی مردم است خود مانند یک فرد، سلامتی و مرض دارد و سلامتی و استقامتش اقتضا می کند که مجرم متخلف را کیفر کند و همانطور که او سلامتی و آرامش و استقامت قانون را سلب نموده به همان مقدار، قانون نیز تلافی نموده، از او سلب آسایش می کند. قرآن کریم در آیات 14و 15 سوره مبارکه توبه به مسلمانان فرمان می دهد که با کافران و مشرکان نبرد کنند تا ضمن رفع شرک و کفر از روی زمین، خشم مؤمنان ستمدیده فرو نشسته و دلهای آنان تشفی یابد: «با آنها پیکار کنید که خداوند آنان را به دست شما مجازات می کند و آنان را رسوا می سازد و سینه گروهی از مؤمنان را شفا می بخشد؛ (و بر قلب آنها مرهم می نهد)* و خشم دلهای آنان را از میان می برد!...»[6] حال به آسانی می توان فهمید که هر جا در قرآن کریم و سنت، انتقام به خدا نسبت داده شده منظور از آن، انتقامی است که حقی از حقوق دین الهی و شریعت آسمانی ضایع شده باشد و حقی از حقوق مجتمع اسلامی از بین رفته باشد، هر چند که در پاره ای موارد حق فرد را هم تامین کند؛ مانند مواردی که شریعت و قانون دین، داد مظلوم را از ظالم می ستاند که در این موارد، انتقام هم حق فرد است و هم حق اجتماع. در این گونه موارد نباید توهم کرد که مقصود خدا از انتقام، رضایت خاطر است؛ چون ساحت او مقدس و مقامش عزیزتر از این است که از ناحیه جرم مجرمین و معصیت گنهکاران متضرر شود و از اطاعت مطیعین منتفع گردد.[7]

2- انتقام مجاز:

اگر ستم و تجاوز متوجه شخص انسان شده باشد و انتقام گرفتن او پیامدی برای دیگران نداشته باشد این کار جایز و روا خواهد بود؛ بدین معنا که انسان در این گونه موارد، بین گرفتن انتقام از ظالم یا عفو او مخیر است: «کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن و هر کس عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست؛...* و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست؛»[8] البته گرفتن انتقام از بدی کننده به طور مطلق و در همه موارد روا نیست بلکه در مواردی جایز است که اسلام آن را روا دانسته باشد. از جمله موارد مباح عبارت است از انتقام گرفتن از استهزا کنندگان و رویارویی با آنان: «اگر ما را مسخره می کنید، ما نیز شما را همین گونه مسخره خواهیم کرد!».[9] استهزا هرچند در ابتدا امری قبیح است؛ اما به عنوان مقابله به مثل و مجازات، به ویژه آنجا که فایده ای عقلایی بر آن مترتب باشد جایز است و نیز اگر فردی انسانی را بکشد یا جراحتی بر او وارد کند انتقام گرفتن از او جایز خواهد بود: «...جان در مقابل جان،...و هر زخمی، قصاص دارد؛...».[10]

3- انتقام مذموم و ناروا:

قسم دیگری از انتقام وجود دارد که انتقام منفی، مذموم و ناروا محسوب شده و درست در مقابل یکی از بزرگترین فضائل اخلاقی یعنی عفو و گذشت قرار می گیرد. بسیاری از مردم کینه ها را در سینه های خود پنهان می کنند و به طور دائم در انتظار روزی هستند که بر دشمن پیروز شوند و چندین برابر از او انتقام بگیرند؛ نهفقط بدی را به بدی پاسخ گویند بلکه یک بدی را به چندین بدی پاسخ دهند و از همه بدتر این که گاه به این صفت رذیله و بسیار زشت افتخار هم می کنند. اگر انتقام، برخاسته از تعصبهای جاهلانه، دشمنی های ناروا و همراه با تجاوز و تعدی باشد ناروا و مذموم است؛ زیرا در این انتقامها نه تنها حقی احقاق نشده و ظلمی برطرف نمی گردد بلکه موجب تضییع حقوق دیگران و منشأ ظلم و فساد خواهد گشت. انتقامی که در روایات و کتب اخلاقی از رذایل اخلاقی شمرده شده و مؤمنان از آن نهی شده اند همین قسم از انتقام است. غارتها، هتک ناموس ها، قتل عام ها معمولا زاییده همین خوی زشت حیوانی است.

شرایط انتقام:

البته انتقام در این دو مورد یعنی انتقام لازم و انتقام مجاز شرایطی دارد:

1-رعایت اعتدال و حدود الهی؛ به این معنا که انتقام باید به اندازه بدی و ظلمی باشد که به انسان شده است:

«کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن؛... خداوند ظالمان را دوست ندارد!»[11] این آیه اشاره به این دارد که اگر فرد در گرفتن انتقام از حدّ اعتدال تجاوز کند ظالم شمرده شده و مورد خشم خداوند قرار خواهد گرفت. بنابراین، در انتقام گرفتن نباید مرتکب فساد و کار حرام شد.

2-استمداد از دیگران و قانون: در برخی موارد از جمله قصاص، لازم است فرد ستمدیده برای گرفتن حق خویش، از دیگران و از قانون استمداد کند. قرآن در آیه 41 سوره مبارکه شوری به مسئله یاری طلبیدن از دیگران اشاره کرده و می گوید: «و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست»[12] یاری گرفتن از دیگران هم شامل مؤمنان و هم قانون است و حکمت این امر نیز آن است که در برخی موارد فرد به تنهایی قادر به گرفتن انتقام خویش نیست یا اگر خود به طور یک جانبه اقدام به انتقام کند موجب هرج و مرج شده و پیامدهای ناگواری برای خود و جامعه خواهد داشت.[13]

عفو و گذشت در مقابل انتقام:

در صورتی که ظلم و بدی متوجه حقوق عموم بوده و گرفتن انتقام موجب جلوگیری از ظلم، فساد و ناامنی گردد دین اسلام، گرفتن انتقام را لازم دانسته و بر آن تأکید کرده است؛ اما آنجا که حقوق فردی در میان است و گذشتن از انتقام، مفسده ای در پی ندارد اسلام عفو را از انتقام بهتر دانسته و کسانی را که از حقوق خویش بگذرند مستحق پاداش و اجر الهی دانسته است: «کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن و هر کس عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست؛...* اما کسانی که شکیبایی و عفو کنند این از کارهای پرارزش است!»[14] همچنین خداوند متعال، در آیه 126 و 127 سوره مبارکه نحل، پیامبر و مسلمانان را در برابر ستمی که مشرکان به آنان روا داشته اند به صبر و گذشت از انتقام فرا می خواند: «و هر گاه خواستید مجازات کنید تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید! و اگر شکیبایی کنید این کار برای شکیبایان بهتر است.* صبر کن و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد!...»[15] در روایات آمده است که این آیه در جنگ احد نازل شد؛ در آن هنگام که چشم پیامبر(ص) به بدن رشید حمزه افتاد که در خاک و خون غلتیده بود و دشمن سنگدل سینه و پهلوی او را شکافته و کبد (یا قلب) او را بیرون کشیده بود و گوش و بینی او را نیز قطع کرده بود. پیغمبر(ص) بسیار منقلب و ناراحت شد و بعد از حمد و سپاس الهی و شکایت به درگاه او فرمود: اگر من بر آنها غلبه یابم آنها را مُثله خواهم کرد» (و طبق روایت دیگری فرمود: با هفتاد نفر از آنها همین معامله می کنم.) آیه فوق نازل شده و دستور به عدم تعدی در مجازات داد و مسلمانان را دعوت به صبر (و عفو) نمود. بلافاصله پیامبر(ص) عرض کرد: «خدایا صبر می کنم، صبر می کنم».[16] همچنین طبق روایات دیگر، با وجود اینکه اهل مکه به پیامبر بسیار ستم کردند و یاران آن حضرت نیز در روز فتح مکه شعار انتقام سر می دادند؛ ولی پیامبر(ص)سخن از عفو و رحمت بر زبان آورد و خطاب به مردم مکه فرمود: «بروید و همه شما آزادید».[17] در روایات دیگر نیز آمده است که پیامبر هیچ گاه برای حق شخصی، از کسی انتقام نگرفت، مگر اینکه محرمات الهی هتک می گردید.[18] اسلام نه تنها مؤمنان، را به عفو و گذشت از حق خویش فرا خوانده، بلکه گامی پیش تر نهاده و به مؤمنان سفارش می کند که بدی را با خوبی پاسخ دهند؛ «هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است گویی دوستی گرم و صمیمی است!»[19] به هر حال عفو و مجازات هر کدام جایگاه ویژه ای دارند؛ عفو در جایی است که انسان قدرت بر انتقام و مقابله به مثل دارد و اگر راه عفو را پیش می گیرد از موضع ضعف نیست؛ این عفو، مفید و سازنده است؛ هم برای مظلومی که پیروز شده است؛ زیرا سبب صفای دل و تسلط او بر هوای نفس می شود و هم برای ظالمی که مغلوب گشته است؛ زیرا او را به اصلاح خویشتن وا می دارد. در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم: «اَلْعَفُوُ یفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصْلاحِهِ مِنَ الْکَریمِ» عفو و گذشت افراد لئیم و پست را فاسد می کند به همان اندازه که افراد با شخصیت را اصلاح می نماید.[20] در حدیث دیگری از همان امام همام آمده است که فرمود: «جازِ بِالْحَسَنَةِ وَ تَجاوَزْ عَنِ السَّیئَةِ ما لَمْ یکُنْ ثَلَماً فِی الدینَ اَوْ وَهْناً فی سُلْطانِ الاِْسلامِ» نیکی ها را به نیکی پاداش بده و از بدی ها صرف نظر کن تازمانیکه که لطمه ای بر دین یا سستی بر حکومت اسلامی وارد نمی کند».[21] حضرت امام زین العابدین(ع) می فرمایند: «حق کسی که به تو بدی کرده این است که او را عفو کنی ولی اگر می دانی عفو او سبب زیان می شود می توانی انتقام بگیری. خداوند متعال می فرماید: کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد (و به مجازات ظالم بپردازد) ایرادی بر او نیست».[22]

راه های درمان انتقام جویی:

بهترین راه برای درمان صفت رذیله انتقام جویی، تفکر درباره پیامدهای این صفت است؛ هنگامی که انسان ببیند عفو و گذشت چه برکاتی در دنیا و آخرت دارد و چگونه سبب قدرت و آبرو و عظمت نزد خلق و خالق می شود در حالی که انتقام جویی، جان و مال و آبروی او را با انواع خطرات مواجه می کند. از سوی دیگر هنگامی که ریشه های انتقام جویی را بشناسد و به درمان یک یک آنها بپردازد،با از میان رفتن علت، معلول نیز از میان خواهد رفت و کینهتوزی و انتقام جویی جای خود را به دوستی و محبت و عفو و گذشت خواهد سپرد.

پی نوشت ها


[1] راغب اصفهانی؛ حسین بن محمد، مفردات، دارالعلم دارالشامیه، بیروت، 1412ق، ص 822

[2] طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم،‌ دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ مدرسین حوزه علمیه قم‌، 1417ق، ، ج12، ص86.

[3] همان، ص 87 .

[4] همان، ص 86 .

[5] سوره مبارکه بقره/ آیه 194. «فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ.»

[6] «قـتِلوهُم یُعَذِّبهُمُ اللّهُ بِاَیدیکُم ویُخزِهِم ویَنصُرکُم عَلَیهِم و یَشفِ صُدورَ قَوم مُؤمِنین * و یُذهِب غَیظَ قُلوبِهِم»

[7] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌12، ص: 86.

[8] «وَجَزَاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ... (*) وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِکَ مَا عَلَیهِمْ مِنْ سَبِیلٍ». (شورى/40 ـ 41)

[9] «إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَمَا تَسْخَرُونَ» (هود/38)

[10] «...اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ ... والجُروح قِصاص...» (مائده/45)

[11] «وَجَزَاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِثْلُهَا ... إِنَّهُ لَا یحِبُّ الظَّالِمِینَ» (شورى/40)

[12] «وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِکَ مَا عَلَیهِمْ مِنْ سَبِیلٍ»

[13] مرکز فرهنگ و معارف قرآن؛دائرة المعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، 1383، چاپ اول، ج4، واژه انتقام.

[14] «وجَزؤُا سَیِّئَة سَیِّئَةٌ مِثلُها فَمَن عَفا و اَصلَحَ فَاَجرُهُ عَلَى اللّهِ ... (*) و لَمَن صَبَرَ و غَفَرَ اِنَّ ذلِکَ لَمِن عَزمِ الاُمور» (شورى/42 و 43)

[15] «و اِن عاقَبتُم فَعاقِبوا بِمِثلِ ما عوقِبتُم بِهِ ولـَئِن صَبَرتُم لَهُوَ خَیرٌ لِلصّـبِرین (*) واصبِر و ما صَبرُکَ اِلاّ بِاللّه ...»

[16] «اَصْبِرُ اَصْبِرُ». بحار، ج20، ص93.

[17] «اِذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاء». کلینی محمدبن یعقوب، الکافی، علی اکبر غفاری،بیروت، ج3، ص513.

[18] المتقی الهندی؛ کنزالعمال، بیروت لبنان، موسسة الرسالة، 1399هـ، چاپ پنجم، ج 7، ص 221.

[19] «وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَکَ وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ».(فصّلت/34)

[20] مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالکتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج‌74، ص 421.

[21] عبد الواحد، آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378،چاپ دوم،ص 245.

[22] بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، ج71، ص 9.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر