ماهان شبکه ایرانیان

جلوه های مواسات در سیره علمدار کربلا

بررسی تاریخ و عبرت های آن از نکاتی است که هر انسان فرهیخته ای می تواند از فوائد و نتایج آن بهره مند گردد، تا جایی که مـی توان گـفت از جمله اموری است که بداهت آن بر همگان واضح است و برای اثبات این مطلب نیازی به استدلال و برهان نیست

جلوه های مواسات در سیره علمدار کربلا

مقدمه

بررسی تاریخ و عبرت های آن از نکاتی است که هر انسان فرهیخته ای می تواند از فوائد و نتایج آن بهره مند گردد، تا جایی که مـی توان گـفت از جمله اموری است که بداهت آن بر همگان واضح است و برای اثبات این مطلب نیازی به استدلال و برهان نیست. بررسی تاریخ صدر اسلام و سیره ی پیشوایان دین، از همین مقوله است. یـکی از نـقاط عـطف و تاریخ پرشکوه ولایت اهل بـیت، واقـعه عـاشورا است که بدون اغراق از وقایع تاثیر گذار در جهان اسلام و بلکه در جهان بشری است و بررسی تاثیر این واقعه در تاریخ بشریت خود احـتیاج بـه تـألیف مقالات و کتاب های بیشماری دارد که باید ابعاد مختلف آن را از زوایـای مـختلف مورد بررسی قرار گیرد.

اما بی گمان عاشورا فقط یک تاریخ نیست بلکه فراتر از تاریخ است عاشورا یک جغرافیا نـیست بـلکه فـراتر از جغرافیاست عاشورا یک گروه یا حزب نیست بلکه فوق هـمه مقولات است، عاشورا مکتبی است که می توان از آن درس های فراوان اعتقادی احکام و فروع دین و اخلاقی آموخت، در بحث اصول و عـقائد درسـ هایی هـمچون: درس توحید، درس نبوت، درس امامت، درس معاد و درس عدل الهی و در بحث فروع درس هایی مـانند: درس نـماز اول وقت، درس غسل، درس طهارت، درس جهاد و درس امر به معروف ونهی از منکر ودر بحث اخلاقی مشاهده گر دقیق می تواند در ایـن صـحنه پیـکار، آموزه های والایی از درس اخلاق را در جلوه کامل و متعالی آن بنگرد یعنی صبر، مروت، وفا، غـیرت، ایـثار و مـؤاسات. این مقاله می خواهد پس از بیان مفهوم شناسی مؤاسات و ویژگی های مؤاسات، به بررسی برخی از وجوه مـؤاسات در سـیره عـلم دار کربلا یعنی حضرت عباس بن علی علیه السلام اشاراتی گذرا داشته باشد.

1- مفهوم شناسی

مـؤاسات بـا ساختار صرفی مصدر مزید از باب مفاعله و از ریشه (أسی) یا (أسو) ذکر شده اسـت کـه مـی بایست به بررسی آن از چند وجه پرداخته شود:

1-1- معنای لغوی مؤاسات در فارسی:

این کلمه در فـرهنگ هـای معاصر فارسی به معنای «غم خواری، یاریگری، مددکاری به مال، برابر گردانیدن او را بـا خـویش و مـشارکت و مساهمت در رزق و معاش(دهخدا، 1377 ش:ج14/ص 21730)، یاری، کمک، یاری کردن به کسی و با او در رفع مشکلاتش همراه شدن و ایـن کـه در فارسی کلمه مواسا و مواساکردن در همین معنی کاربرد داشته است.(انوری، 1381 ش: ج7/ص 7452)

2-1- معنی لغـوی «مـؤاسات» در عـربی:

درباره ی اشتقاق این کلمه و ریشه شناسی آن در کتاب های معتبر عربی این چنین آمده است:

خلیل بـن احـمد فـراهیدی(م 175 ه ) تفاوتی بین معنای لغوی دو ماده ی «اسو» و «اسی» قائل نشده و معنای هر دو را بـه مـعنای اندوه و حزن بیان می کند و زیر ماده «أسی» می گوید: الأسی؛ مقصور: الحزن علی الشیء، أسـی، یـأسی فهو أسیان و المرأه أسی و الجمع أسایا و أسیانون و أسیات (فراهیدی، 1414ه: ج1/ص85)

ابن درید أزدی(م321 ه) معتقد اسـت کـه، این دو کلمه از ریشه «وسی» هم می تواند بـاشد زیـرا آورده اسـت که: «آسیت الرجل و واسیت مواساه» به مـعنی درمـان جراحت است و اسم «أسوه» را نیز از همین ریشه می داند (ابن درید، 1426 ه: ج1/صص 64-63) فیروزآبادی نـیز ایـن کلمه را از ریشه «اسوه» آورده و او نیز ایـن کـلمه را با اسـوه مـرتبط سـاخته و «آساه بماله مواساه» را اناله منه و جـعله فـیه اسوه» برابر دانسته و معنی آن را بخشیدن چیزی از جانب خود و الگو قرارگرفتن آورده اسـت.(فـیروزآبادی، 1371ه:ج4/ص 301)

خلیل جر هم این کلمه را از ریـشه «أسی» و «وسی» دانسته و مـؤاساه یـا مواساه بین دو چیز را به مـعنی هـمتراز و مساوی شدن دو چیز می داند و معتقد است مؤاساه یا مواساه برای شخصی یعنی در مـصیبت آن شـخص به او تسلی دادن است و در مثل آمـده: بـرادر تـو کسی است کـه تـو را یاری کند «ان اخاک مـن آسـاک» و همینطور آسی که مونث آن «آسیه» است و به معنی شخصی معالجه کننده می باشد که البـته «آسـیه» نام همسر فرعون زمان حضرت مـوسی عـلیه السلام نـیز مـی باشد.(جـُرّ، 1973م:ص4)

3-1- معنی «مؤاسات» در کاربرد قـرآنی – حدیثی

این کلمه در قرآن یک بار در ساختار فعلی به کار رفته است «فَکیفَ آسی عـَلی قـَوْمٍ کافِرین (اعراف/93) «الاسی» به معنی شـدت حـزن اسـت(زمـخشری،بـی تا: ج2/ص131 و طبرسی، 1379 ش: ج3/ص450) اشـتقاقات ایـن کلمه به صورت فعلی در آیه شریفه «فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقین (مائده/26)» و آیه «لِکیلا تَأْسَوْا عَلی مـا فـاتَکم (حـدید/23) است که در هر دو مورد از ریشه «أسی» و بـه مـعنی حـزن و انـدوه بـه کـار رفته است و اشتقاق اسمی آن در آیه «لَقَدْ کانَ لَکمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة(احزاب/21) که قرشی (1357- حال حاضر) «أسو» و «أسوه» را دو ماده جدا در نظر گرفته و با استناد بـه قول راغب اصفهانی (م502) آورده که به خوب و بد، هر دو اطلاق می شود ولی در قرآن با «حسنه» توصیف شده است (قرشی، 1352:ج1/ص87)

ابن اثیر(م 606 ه) آورده است که کلمه «أسی» و «أسوه» و «مؤاساه» در حدیث کاربرد زیـادی دارد و مـعنی آن مشارکت و یاری رساندن در معاش و رزق است و (أسوت بین القوم) را معادل (اصلحت بین القوم)دانسته است (ابن اثیر، 1422ه:ج1/ص 32)

طریحی (م 1085 ه) نیز کلمه مؤاسات را بر گرفته از ریشه «اسوه» به معنی الگو مـی داند و آورده است «لَک بِرَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ وَ بِعَلِی أُسْوَة» و ثروت بدهکار بین طلبکارانش به صورت مساوی تقسیم می شود: «المال أسوه بین الغرما» که«أسوه» بـه مـعنی شرکت دادن دیگری در کفاف رزق و معاش خـویش مـی باشد (طریحی، 1431ه: ج1/25)در نهج البلاغه کلمه مؤاسات در موارد زیر به کار رفته است:

1- در احترام متقابل اجتماعی می فرماید:

لِیتَأَسَّ صَغِیرُکمْ بِکبِیرِکمْ و... (دشتی نهج البلاغه: خـطبه 166/ص318)

«بـاید کوچکتان به بزرگتان احـترام بـگذارد»

2- نامه به محمد بن ابی بکر وقتی که به مصر فرستاده شد:

...وَ آسِ بَینَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَة...(همان:نامه/27/ص508)

«در نگاه ونیم نگاه ودر خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کـن»

3- خـطاب به یکی از عمال خطا کار[بااینکه نسبت فامیلی داشت] فرمود:

... فَلَا ابْنَ عَمِّک آسَیت ولا أمانه أدیت...(همان:نامه/41/ص546)

...نه پسر عمویت را یاری کردی ونه أمانت را ادا کردی. ..

4- در وصف دنیا می فرماید:

... أَنَّ الدَّهـْرَ مُوتِرٌ قـَوْسَهُ لَا تُخْطِئُ سِهَامُهُ وَ لَا تُؤْسَی جِرَاحُه ...(همان:خطبه 114/ص220). .روزگار کمان خودرا به زه کرد و تیرش به خطا نمی رود و زخمش بـهبودی ندارد

5- درباره تحریک یارانش به جنگ و جهاد با اصحاب معاویه در جـنگ صـفین فـرمود:

... أَجْزَأَ امْرُؤٌ قِرْنَهُ وَ آسَی أَخَاهُ بِنَفْسِه...(همان: خطبه124/ص236)

...هرکس بایدبرابر حریف خود بایستدوکاراورا بسازدوبه یاری برادر خـویش نـیز بشتابد.

6- نامه حضرت به مردم مصر[که همراه مالک اشتر] فرستاد:

... وَ لَکنَّنِی آسَی أَنْ یلِی [هـَذِهِ الْأُمـَّةَ] أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا...(همان: نامه 62/ص600)

..اما من از این اندوهناکم که بیخردان وتبهکاران ایـن امت، حکومت را به دست آورند.

تبارشناسی «مؤاسات» در علم اخلاق:-1-4

ابوالبقاء کفوی(م 1094ه) آورده است کـه «مؤاسات» را از ریشه «اسو» و بـه مـعنی «اصلح»می باشد و آسی در باب مفاعله را به معنی یاری کردن برادر خویش با جان و مال بیان می کند.(کفوی، 1431 ه: ص94 )

تهانوی (م 1707م) معتقد است که این لغت در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از:«دیـگری را به منزله خود گرفتن در نفع رساندن به او و یا دفع ضرر از او»و در این معنا مترادف با کلمه «ایثار» است یعنی مقدم داشتن دیگری بر خویش که خود نهایت دوستی و برادری است.(تهانوی، بـی تـا: ج1/ص103)

جرجانی (م 816 ه ق) در التعریفات خود می نویسد که تفاوت بین مواسات و ایثار در آن است که ایثار مقدم ذاشتن غیر بر خود در نفع و دفع است که اوج برادری است.(جرجانی، 1418 ه ق ص 304)

شمس الدین محمد آملی (م 950 تـا 960 ه ق) بـیان داشته است که در علم اخلاق وقتی صحبت از مکارم اخلاقی می شود از سه قوه برای نفس صحبت به میان می آید: قوه عاقله که آن را نفس ملکی گویند که آن مبداء فـکر، تـمیز، شوق و نظر در حقایق امور است؛ قوه غضبی که آن را نفس سبعی خوانند و آن مبداء غضب، جرات، اقدام بر تحصیل اموال و شوق تسلط و ترفع و مزید جاه بود و سوم قوه ی شهوانی که آن را نـفس بـهیمی خـوانند و آن مبداء شهوت، طلب غـذا، شـوق التـذاذ به ماکل و مشارب و مناکح بود، عدد فضائل اصلی به سبب اعتدال این قوا است... اجناس اصلی این فضائل، چهارند که عـبارتند: از حـکمت، شـجاعت، عفت و عدالت که البته در تحت هر کدام از ایـنها انـواعی قرار گرفته که هر یک از این انواع فضائل، نامحصورند... در تحت جنس عفت دوازده نوع فضیلت است که عبارت اند از حـیاء، رفـق، حـسن هدی، مسالمت، دعت (خویشتن داری هنگام برانگیخته شدن شهوت)، صبر، قـناعت، وقار، ورع، انتظام، حریت وسخاء است و در تحت جنس سخاوت هشت نوع فضیلت قرار گرفته است که عبارت انـد از کـرم، ایـثار، عفو، مروت، نبل، سماحت، مسامحت و مؤاسات. (آملی، 1381ش؛ ج2/ صص365-370 )

2- جایگاه و اهمیت مـؤاسات در روایـات

در روایات برای مؤاسات جایگاهی بس رفیع در نظر گرفته شده است و در باب اهمیت آن مطالب مهمی یافت مـی شـود کـه در این جابه برخی از آن ویژگی ها اشاره می شود:

1-2- مؤاسات و جلب محبت:

امـام صـادق (ع) مـی فرمایند: سه خصلت جلب محبت می کند که یکی از آنها مؤاسات به هنگام سختی اسـت وَ قـَالَ ع ثَلَاثُ خِصَالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةَ الْإِنْصَافُ فِی الْمُعَاشَرَةِ وَ الْمُوَاسَاةُ فِی الشِّدَّةِ وَ الِانْطِوَاعُ وَ الرُّجُوعُ إِلَی قـَلْبٍ سـَلِیمٍ(إربلی، 1381 ق: ج 2، ص: 349)

2-2- مؤاسات و رحمت خداوند:

امیرالمومنین به عنوان پدر بزرگوار حضرت عباس در جنگ صـفین لشـگریان خـویش را بدین گونه تهیج می کردند«رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً مِنْکمْ آسَی أَخَاهُ بِنَفْسِه»(شیخ مـفید، 1413 ق: جـ 1، ص: 265 )

3-2- مؤاسات ورزق:

اهمیت مؤاسات تا به آنجاست که از ابو حمزه ثمالی نقل شده کـه امـیر المـومنین علی علیه السلام در سخنرانی خود می فرمود: اگر اهل خانه ای که فاجرند باهم جمع شوند و به هـم یـاری برسانند خدا به آنها روزی می دهد و بالعکس اگر متّقی باشند و از هم جدا شـوند، خـدا آنـها را محروم می سازد. (کلینی، 1407 ق: ج 2، ص: 347)

4-2- مؤاسات وملاک شیعه بودن:

صادق آل محمد(ع) می فرمایند: شیعیان ما با سـه مـلاک : مـحافظت بر اوقات نماز، حفظ اسرار و یاری رساندن به برادران دینی خود، آزمـایش مـی شوند. (شیخ صدوق، 1402 ق: ص 36)

5-2-مؤاسات ودشوارترین کارها:

امام صادق (ع) انصاف با مردم مواسات با مردم و یاد خدارا درهـر حـالتی جزء دشوارترین کارها به شمارمی آورندو می فرمایند:«أَشَدُّ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ إِنـْصَافُ النـَّاسِ مِنْ نَفْسِک حَتَّی لَا تَرْضَی لَهُمْ إِلَّا مَا تـَرْضَی بـِهِ لَهـَا مِنْهُمْ وَ مُوَاسَاةُ الْأَخِ فِی اللَّهِ وَ ذِکرُ اللَّهِ عـَلَی کلِّ حـَالٍ»(کلینی، 1407 ق: ج 2، ص: 144)

6-2- مؤاسات و بهترین اعمال و شایسته ترین احسان:

مولی الموحدین علیه اسلام مـواسات را بـهترین اعمال و بهترین نیکوکاری معرفی مـی نمایند «الْمـُوَاسَاةُ أَفْضَلُ الْأَعـْمَالِ وَ قـَالَ أَحـْسَنُ الْإِحْسَانِ مُوَاسَاةُ الْإِخْوَانِ (محدث نوری، 1408 ق: جـ 7،/ص210)

البـته باید توجه داشت که بهترین شکل مؤاسات آن است که این عمل در تـنگ دسـتی برادر مومن باشد تا اهمیت آن بـیشتر آشکار شود این روایـت در ایـن مورد قابل توجه است.

7-2- تـساوی بـین مؤاسات وبرادری:

حضرت امام حسن علیه السلام می فرمایند برادری را با جبران لغـزش ویـاری رساندن به برادر دینیت کـامل کـن «یا بـُنَی لَا تُؤَاخِ أَحَداً حـَتَّی تـَعْرِفَ مَوَارِدَهُ وَ مَصَادِرَهُ فَإِذَا اسـْتَنْبَطْتَ الْخـِبْرَةَ وَ رَضِیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلَی إِقَالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُوَاسَاةِ فِی الْعُسْرَةِ.» (ابن شعبه حرانی،1404 ق: ص233)

8-2- مواسات بـه مـعنی عدالت رفتاری:

مؤاسات در سیره پیشوایان نـیز بـه عنوان یـک تـوصیه بـه رهبران اجتماعی پیشنهاد شـده است که ما از آن به عنوان مؤاسات اجتماعی یاد می کنیم یعنی رهبر جامعه اسلامی بـاید در نـگاه خویش مؤاسات را رعایت کند همان طـور کـه حـضرت عـلی در ایـن باره به مـحمد بـن ابی بکر آن هنگام که او را به مصر فرستاد این گونه توصیه می کند«فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَک وَ أَلِنْ لَهـُمْ جـَانِبَک وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَک وَ آسِ بَینَهُمْ فِی اللَّحـْظَةِ وَ النـَّظْرَةِ حـَتَّی لَا یطـْمَعَ الْعـُظَمَاءُ فـِی حَیفِک لَهُمْ وَ لَا ییأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِک ودر عبارت دیگر می فرمایند:«أَنْ یوَاسِی بَینَهُمْ فِی مَجْلِسِهِ وَ وَجْهِهِ لِیکونَ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً وَ أَمَرَهُ أَنْ یحْکمَ بـَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ أَنْ یقُومَ بِالْقِسْط (مجلسی، 1403: ج 33/ص540)

9-2- مؤاسات وعدالت اقتصادی:

یکی از ویژگی های رهبران جامعه در شیعه نسبت به مردم رعایت مؤاسات اقتصادی است آن جا که امام حسن علیه السلام در مـورد پدر بـزرگوارشان می فرمایندکه مردم از حضرت به سمت معاویه رفتند چون ایشان عدالت اقتصادی را بین مردم رعایت می کردند و این خوشایند گروهی از مردم نبود «لَمَّا مَاتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع خَطَبَ الْحَسَنُ ع بِالْکوفَةِ فَقَالَ أَیهـَا النـَّاسُ إِنَّ الدُّنْیا دَارُ بَلَاءٍ وَ فِتْنَةٍ وَ کلُّ مَا فِیهَا فَإِلَی زَوَالٍ وَ اضْمِحْلَال.. عَلِمْتَ أَنَّ أَبَاک إِنَّمَا رَغِبَ النَّاسُ عَنْهُ وَ صَارُوا إِلَی مُعَاوِیةَ لِأَنَّهُ آسَی بَینَهُمْ فِی الْعَطَاءِ فـَرَتَّبَ ع الْعـُمَّال» (مناقب آل أبی طالب علیهم السـلام (ابـن شهرآشوب، 1379 ق: ج 4، ص: 31)

10-2- تساوی مؤاسات وحق مومن بر مومن:

از امام صادق(ع) سوال شد حق مومن بر مومن چیست؟ وایشان محبت بی منت، کمک مالی، جانشین مـناسب در غـیاب او ویاری رساندن او به هـنگام ظـلم راحق مومن برشمردند. (کلینی،1407 ق: ج 2، ص: 171)

11-2- مؤاسات وزیادی روزی:

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: یکی از مهمترین آثار و نتایج مؤاسات زیادی در روزی می باشد، ایشان در این حدیث 16 مورد را باعث فقر و17 مورد را باعث رزق معرفی مـی نـمایند و در کنار صله رحم، استغفار، سخن حق، وضو قبل از غذا و شکر گذاری، یاری رساندن به برادر دینی در راه خدا را هم ردیف یکدیگر به شمار آورده است. «أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع یقـُولُ تـَرْک نَسْجِ الْعـَنْکبُوتِ فِی الْبَیتِ یورِثُ الْفَقْرَ. .. وَ مُوَاسَاةُ الْأَخِ فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ الْبُکورُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ یزِیدُ فـِی الرِّزْقِ وَ الِاسْتِغْفَارُ یزِیدُ فِی الرِّزْقِ.» (شیخ صدوق 1363 ق: ج 2، ص: 505)

12-2- مواسات ونشانه ولایت مـداری اهـل بـیت:

یکی دیگر از مهمترین آثار دنیایی و آخرتی مؤاسات رسیدن به کمال ولایت اهل بیت می باشد که امام صـادق عـلیه السلام می فرمایند به خدا سوگند که فقط کسی به تولای ما دست می یابد کـه پرهـیز کـار و تلاشگر و یاری رسان به برادران دینی خود در راه خدا باشد «قُلْ لَهُمْ لَا تَذْهَبَنَّ بِکمُ الْمَذَاهِبُ فـَوَ اللَّهِ لَا تُنَالُ وَلَایتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فِی الدُّنْیا وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ فِی اللَّه»(ابن شـعبه حرانی، 1404 ق: ص: 303)

13-2- مواسات و طبقه بـرتر جـامعه:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند امت من در دنیا به سه طبقه تقسیم می شوند: بی توجه به دنیا، دنیا طلب، طالب دنیا و آخرت خدا محور که اهل مواسات به فقیرانند. (بحار الأنـوار (مجلسی، 1403: ج 100، ص: 17)

14-2- مواسات و بهترین اعمال در حد معرفت، نماز، زکات و روزه:

امام صادق علیه السلام می فرمایند بهترین اعمال به ترتیب اولویت عبارتند از: معرفت، نماز، زکات، روزه، حج و احترام به برادران دینی و یاری رسـاندن بـه آن هاست. (الأمالی (للطوسی)، 1414 ق: ص 694 )

15-2- درخواست مواسات در نیایش اهل بیت:

در بعضی از ادعیه که از امامان معصوم به ما رسیده است این ویژگی به عنوان یک درخواست مطرح شده است برای مثال در دعای امـام سـجاد و قنوت امام جواد این چنین آمده است

15-2-الف) عَنِ الْإِمَامِ زَینِ الْعَابِدِینَ عَلَیهِ السَّلَام … اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِک وَ لَا تُخْزِهِ بِمَعْصِیتِک وَ ارْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیهِ مِنْ رِزْقِک مِمَّا وَسَّعْتَ عَلَی مـِنْ فـَضْلِک الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی کلِّ نِعْمَةٍ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کلِّ ذَنْبٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مِنْ کلِّ هَوْل(طوسی، 1411 ق: ج 1، ص: 362 )

16 -2-مواسات و همراهی با امام زمان خویش:

امام حسین علیه السلام در دیدار با یکی از فـرماندهان لشـگر خـویش[مسلم بن عوسجه] از او می خواهد که نـسبت بـه امـامش مؤاسات را به جای بیاورد.(ابن مشهدی، 1419 ق: ص492)

17-2- مواسات و سرآمد کار ها:

پیامبر (ص) حضرت علی (ع) را از سه خصلت حسد، حرص و کذب نهی می فرمایند و بـه سـه خـصلت عدالت با مردم، یاری رساندن به برادران مـومن و یـاد خداوند تعالی امر می فرمایند. (شیخ صدوق، 1362 ش: ج 1، ص: 125)

3- چهره های مؤاسات در صدر اسلام:

در تاریخ صدر اسلام چهره های ارزشمندی مشاهده مـی شوند کـه در روایـات لقب مؤاسی به آنان اطلاق شده است که براساس تـقدم زمانی به ترتیب زیر می باشند که البته تعداد مواسین بیش از اینها است که به علت ضیق مجال از ذکـر نـام آنـان صرف نظر می شود، افرادی از قبیل حضرت زهرا (س)، تمامی ائمه و اصحاب آن بزرگواران هـمگی از مـصادیق مواسات کنندگان بودند.

1-3- حضرت ابوطالب(ع):

یکی از شخصیت هایی که به مؤاسات معروف شده، جناب ابوطالب علیه السـلام مـی باشد کـه در روایات از او به عنوان مؤاسات با جان و یاری کننده نام برده شده اسـت از امـام صـادق علیه السلام نقل شده که حضرتش فرمودند: «کانَ أَبُونَا أَبُو طَالِبٍ الْمُوَاسِی لَهُ بـِنَفْسِهِ وَ النـَّاصِرَ لَهُ» (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب.، 1379ق: ج 1، ص: 261)

2-3- حضرت خدیجه (ع):

یکی دیگر از این شـخصیت ها حـضرت خدیجه علیها السلام می باشد خدیجه بنت خویلد اولین کسی بوده است که بـه پیـامبر ایـمان آورده و با مالش با او مؤاسات کرده است سپس علی بن ابی طالب به او ایمان آوردهـ درحـالی که پسری هفت ساله بوده است که چشم برهم زدنی شرک نورزیده اسـت.«کانَ أَوَّلُ مـَنْ آمَنَتْ بِهِ خَدِیجَةَ بِنْتَ خُوَیلِدٍ فَوَاسَتْهُ بِمَالِهَا ثُمَّ آمَنَ بِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبـِی طـَالِبٍ سَبْعَ سِنِینَ لَمْ یشْرِک بِاللَّهِ شَیئاً طَرْفَةَ عَین»(ابن طاووس، 1400 ق: ج 1، ص: 276)

3-3- امـام عـلی (ع):

نـمونه کامل دیگر از مؤاسات در صدر اسلام لیله المبیت و کار قهرمانانه امیرالمومنین علیه السلام می باشد که در روایـات اهـل بـیت نقل شده که حتی ملائکه مقرب آسمان نیز از آن به شگفت آمده اند. «لَقـَدْ عـَجِبَتِ الْمَلَائِکةُ الْمُقَرَّبُونَ لِمُوَاسَاةِ هَذَا الرَّجُلِ لَک بِنَفْسِه»(فرات الکوفی، ص: 95)

در روایت دیگری آمده است که حتی جبرئیل از ایـن هـمه مؤاسات او به پیامبر تعجب می کند ولی پیامبر می فرمایند چون من از او و او از من اسـت.«فـَقَالَ جَبْرَئِیلُ ع إِنَّ هَذِهِ لَهِی الْمُوَاسَاةُ یا مُحَمَّدُ فـَقَالَ إِنـَّهُ مـِنِّی وَ أَنَا مِنْه»(کلینی،1407 ه ق ج 8، ص 110)

4-3- حضرت عباس (ع):

ایـن سـردار دلاور، طبق شواهد بسیاری ملقب به صفت مؤاسی آن هم در بالاترین مقام و اتّصاف ایشان از جـانب اهـل بیت علیهم السلام است و هـدف مـقاله اثبات هـمین اصـل بـوده ودر ادامه به آن پرداخته خواهد شد؛البـته ایـن گونه مؤاسات بزرگان اسلام نسبت به یک دیگر چیز غریبی نیست چـرا کـه جایگاه مؤاسات در اسلام جایگاه رفیعی اسـت و نمونه های فراوانی از این گـونه افـراد وجود داشته و دارد.

4- نگاهی گذرا بـه زنـدگانی حضرت عباس (ع)

نام: عباس بن علی بن ابی طالب علیهما السلام

ولادت: چهارم شـعبان سـال 26 ه ق در شهر مدینه

شهادت: سال 61 ه ق دهـم مـحرم در کـربلا

طول عمر گـرامی: مـدت 34 سال و 5 ماه و 6 روز

نام پدر: بـزرگوارشان عـلی بن ابی طالب از خاندان بنی هاشم و پیامبر صلی الله علیه و آله

نام مادرشان: فاطمه بنت حـزام از قـبیله بنی کلاب و ملقب به ام البنین

خـواهران و بـرادران از یک پدر ومـادر: عـبدالله 25 سـااله،عثمان 21 ساله وجعفر 14 سـاله که همگی در واقعه کربلا به شهادت نائل شدند

نام همسرشان: «لبابه» دختر عبدالله بن عـباس

نـام فرزندانش: عبیدالله، فضل، حسن، قاسم، و یـک دخـتر و ابـن شـهرآشوب مـحمد را هم از فرزندان ایـشان شـمرده است که همه ایشان از علماء و فضلاء و محدثان بوده اند

کنیه اش: ابوالفضل و ابو القربه

القاب مبارکش: حـامل الواء، ضـیغم (شـیر)، سقا، طیار، واقی(نگهبان)، فادی(فداکار)، مـستجار(پنـاه دهـنده )، ظـهر الولایـه(پشـتیبان ولایت)، شهید، عبد صالح، ساعی، مؤثر(ایثارگر)، اخ المواسی(ری شهری، 1434 ق / صص 838-839 )

5- جلوه های مؤاسات در سیره علم دار کربلا:

حضرت ابوالفضل، عباس بن علی بن ابی طالب علیهما السلام بـه جهت آن که ایشان مظهر فداء، ایثار، صفا، وقار، شجاعت و شهامت و مؤاساتند و در بین شهدای کربلا بسان ماه در آسمان شب چهاردهم می درخشد، لذا باید سیره و رفتار بزرگوارانه آن حضرت به دقت مورد بـررسی و مـداقه قرار گیرد حضرت عباس را باید با تمام شهداء و انبیاء مقایسه نمود نه با مردم عادی همان گونه که حضرت سجاد علیه السلام درباره ایشان فرمودند:«إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تـَبَارَک وَ تَعَالَی لَمَنْزِلَةً یغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یوْمَ الْقِیامَةِ.»(صدوق، 1362س: ص 547)

تربیت در مهد علم و دانش و باب مدینه علم پیامبر و مادری بسیار با فضیلت معلوم اسـت کـه چه شخصیتی را خواهد پروراند و کـسی جـز عباس بن علی علیهما السلام نباید تربیت شود، این یقین سرشار او و پایبندی او به مؤاسات محصول تربیت پدری جز علی و مادری چونان ام البنین نمی تواند بـاشد.

امـام صادق (ع) درباره ی او فرمودند: عـموی مـا عباس دارای بصیرتی نافذ و ایمانی محکم بود.

«کان عمنا عباس نافذ البصیره، صلب الایمان»(ری شهری، 1434 ق/842)

در تأئید حدیث بالا در زیارت نامه آن حضرت منقول از امام صادق (ع) چنین می خوانیم: گواهی می دهـم کـه تو هیچ سستی و کوتاهی نکردی و در کار خود با بینایی و بیدار دلی در اقتدا به صالحان و پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله عمل نموده ای «...أَشْهَدُ أَنَّک لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْکلْ وَ أَنَّک مَضَیتَ عَلَی بـَصِیرَةٍ مـِنْ أَمْرِک- مـُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِینَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیینَ...»(ابن قولویه، 1356 ش:ص 258 -257)

در روایت دیگری می خوانیم که در کودکی پدرش اورا در دامان خود نشانید و بدو فرمود: بـگو: یک، گفت یک فرمود بگو دو، ابوالفضل امتناع ورزید و گفت: شرم مـی کـنم بـا زبانی که یک گفتم دو بگویم(مقرم، 1411 ق/ص191) (به نقل از مستدرک/ج3/ص815)، بلی حضرت عباس(ع) در محضراستادانی چون حضرت علی، حـضرت امـام حسن و امام حسین علهیم السلام تربیت یافته است.

البته باید توجه داشت کـه اوج ایـثار و تـجلی مؤاسات عباس بن علی علیه السلام در کربلا و در زمان امام حسین علیه السلام نمود پیدا می کند؛ مـخصوصاً در ماجرای امان نامه ای که شمر بن ذی الجوشن به واسطه عبدالله بن ابی مـحل بن حزام که ام البـنین عمه او بود توسط غلام خود به کربلا فرستاد به طرف خیمه گاه حسین علیه السلام رفت و به عباس و برادرانش گفت این امان نامه ای است از طرف عبیدالله که دائیتان عبدالله، آن را بـرای شما فرستاده است آنان گفتند: به دائی ما سلام برسان و بگو ما نیازی به امان نامه نداریم و امان خدا از امان زاده سمیه برتر است امان الله خیر من امان بن سمیه) (مقرم، 1411ق /ص210)

جـلوه هـای مواسات را می توان در سه مرحله از زندگی ایشان و سه امام بزرگوار مشاهده نمود:

الف) جلوه های مواسات در زمان کودکی، نوجوانی و جوانی و در کنار پدر بزرگوارشان علی بن ابی طالب علیه السلام مانند حضور ایشان در و شـرکت در جـنگ صفین و دلاوری ایشان.

عبد الرزاق مقرم در کتاب خود از قول مؤلف کتاب الکبریت الاحمر از کتب معتبر نقل می کند که حضرت ابوالفضل در جنگ صفین بازوی امام حسین (ع) در حمله به سپاه معاویه بـوده کـه منجر به آزاد شدن آب شده است همچنین در کتاب فوق آمده است که در یکی از روز های صفین، جوانی که به صورتش نقاب زده و هیبت و شجاعت از او آشکار بوده و عمرش 17 سال حدس زده می شد وارد مـیدان شـد و مـبارز طلبید و جنگ آوران جبهه باطل، از رویـا رویـی بـا او احتراز می جستند اما معاویه ابوشعثاء که یکی از سپهسالاران سپاه معاویه بود؛ را به مبارزه با او فراخواند ولی او شأن خود را بالاتر دانسته و یکی از فـرزندانش را بـه سـمت او فرستاد و در نهایت یک یک پسران هفت گانه او بـه دسـت آن نوجوان نقاب دار کشته شدند و سرانجام خود این پهلوان نامی نیز به دست این نوجوان کشته شد سپاهیان حضرت عـلی عـلیه السـلام از مشاهده دلاوری شایان حضرت ابوالفضل (ع) در شگفت شدند اما اورا نشناختند ولی وقتی کـه این نوجوان از نبرد فراغت یافت و به محل استقرار خود برگشت پدرش امیر المومنین علیه السلام او را فراخواند و نقاب از چهره ش بـرگرفت و هـمگان مـشاهده کردند که این نوجوان قمر بنی هاشم است(المقرم، 1411 ه ق: صص 276 -277) ولی ایـن مـطلب با سال تولد حضرت ابوالفضل (ع) تناسبی ندارد زیرا ایشان در زمان جنگ صفین ده سال بیشتر نداشته اسـت؛ ضـمن ایـن که محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان نسبت به شرکت در جنگ صفین و حضور ایـشان تـردید جـدی وارد ساخته است و آن را غیر محتمل دانسته و می نویسد: فقط صاحب کتاب مناقب خوارزمی آن را نقل نـموده اسـت.(نـوری، بی تا: ص202) البته باتوجه به رشادت فوق العاده حضرت عباس شرکت در این جنگ اسـتبعادی نـدارد با توجه به این که قاسم فرزند امام حسن نیز با وجود عـدم رسـیدن بـه سن تکلیف در کربلا حضور داشت و با دلاوری و جانبازی خود لرزه به اندام دشمنان انداخت و عده ی از شـجاعان آنـان را به درک واصل نمود؛ پس حضور حضرت ابوالفضل علیه السلام در این جنگ محتمل به نـظر مـی رسـد.

ب) جلوه های مواسات در زمان جوانی و در کنار برادر بزرگوارشان امام حسن بن علی بن ابی طالب عـلیهم اسـلام ودفاع از جسد مبارک امام حسن علیه السلام:

در هنگام شهادت امام حسن عـلیه السـلام، قـمر بنی هاشم 24 سال داشت و مؤلف کتاب «قمر بنی هاشم» در ص 84 می نویسد: هنگامی که عباس مـشاهده نـمود کـه بنی امیه، پیکر مطهر برادرش را زیر باران تیر و پیکان گرفته اند قـصد حـمله به آنان را داشت اما امام حسین(ع) بنا بر وصیت برادرش امام حسن (ع) که جنگ را روا نداشته بـود او را بـاز داشت و از او خواست منتظر وعده ی الهی باشد؛ تا زمانی که در کربلا به شـهادت رسـید. (المقرم، 1411 ه ق: صص 280 )

ج) جلوه مؤاسات در کنار برادر بـزرگوارشان امـام حـسین بن علی بن ابی طالب علیهم السـلام و اوج حـضور در صحنه عاشورا و علمداری لشگر کربلا است ودر زیارتنامه ایشان در زیارت ناحیه مقدسه خطاب بـه حـضرتش می فرمایند: «السَّلَامُ عَلَی أَبـِی الْفـَضْلِ الْعَبَّاسِ بـْنِ أَمـِیرِ الْمـُؤْمِنِینَ الْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ الْآخِذِ لِغَدِهِ مـِنْ أَمـْسِهِ الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی السَّاعِی إِلَیهِ بِمَائِهِ الْمَقْطُوعَةِ یدَاهُ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ یزِیدَ بـْنَ الرُّقـَادِ الْجُهَنِی وَ حَکیمَ بْنَ الطُّفَیلِ الطَّائِی.» سـلام برابوالفضل العباس که جـان خـود را در راه برادرش فدانمود،از امروز خـود بـرای فردای (قیامت) توشه ساخت، پاسدار حسین علیه السلام بود، در اجرای فرمانش برای سـیراب سـازی خاندانش کوشید ودر این راه دو دستش قـطع شـد، خـدا لعنت کند قـاتلان اورا یـزید بن رقاد جهنی وحـکیم بـن طفیل سنبسی طائی را. (مجلسی، 1403 ه ق: ج45 ص68)

ج-1 - مواسات و بیعت یاران:

در آخرین شب و پس از خطبه ی امام حسین (ع) وقتی ایـشان بـیعت خویش را از گردن اصحاب خویش برداشتند:

شـب عـاشورا فرا رسـید، امـام حـسین علیه السّلام همه اصـحاب خود را به نزد خود جمع کرد، پس از حمد و ثنای الهی، به آنها چنین فرمود: همانا من یارانـی را بـهتر از شما و خاندانی را بهتر و نیکوتر از خاندانم نـمی شناسم، خـداوند بـه هـمه شـما پاداش نیک عنایت فـرماید. اکنـون که تاریکی شب همه جا را فراگرفته است، (بدون شرم) تمام شب، به سرعت دور شوید و هر یک از شـما دسـت یکی از خـاندان مرا گرفته و از اینجا پراکنده و دور شود، مرا تـنها بـا این دشـمنان بـاقی گـذارید، زیرا آنـها تنها به من کار دارند. پس یاران و خاندان او گفتند: «برای چه این کار را بکنیم؟ برای اینکه بعد از تو بمانیم، هرگز خداوند چنین چیزی را بهره و نصیب ما نسازد.» نخست حضرت عبّاس علیه السـّلام این سخن را گفت و سپس بقیه در این گفتار از او پیروی کردند. (سید ابن طاووس،1417 ق: 151 )

ج-2- رجز خوانی حضرت و مواسات علنی و زبانی او در میدان کارزار

در آخرین ساعات پیکار عاشورا وقتی عباس تصمیم گرفت به سمت فرات رود، بر صـفوف دشـمن که از دست رسی به آب جلوگیری می کردند این رجز را می خواند: من از مرگ نمی هراسم هنگامی که مرگ بانگ می زند، تا آن هنگام که میان دلاور مردان کار آزموده فرو افتم و به خاک پوشـیده شـوم. جان من سپر بلای جان پاک فرزند مصطفی است، من عباسم که با مشک آب می آیم و روز کارزار از سختی پیکار هراسی ندارم. (مجلسی، 1403 ق:ج45/ص40)

 

لا ارهـب المـوت اذا الموت رقی

حتی اواری فی المـصالیت لقـا

 

نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا

انی انا العباس اغدوا بالسقا

 

ولا اخاف الشر یوم الملتقی

 

بعد از این که زید بن ورقاء که پشت درختی پنـهان شـده بود از کمین بیرون آمـده و بـه کمک حکیم بن طفیل ضربه ای به دست راست حضرت زد و دست از بدن مبارکش جدا نمود و حضرت شمشیر به دست چپ گرفت و رجز خواند: به خدا سوگند اگر دست راست مرا قـطع کـنید من هرگز دست از حمایت از دینم بر نمی دارم و هرگز از پیشوای راستین حق خود که فرزند پیامبر امین است، دست نمی کشم. (مجلسی، 1403 ق:ج45/ص40)

 

والله ان قطعتموایمینی

انی احامی ابدا عن دینی

 

وعن امام صـادق الیـقین

نجل النـبی الطاهر الامین

 

و پس از قطع دست چپ شجاعانه به رجز خوانی پرداخت و فرمود: ای نفس از کافران نترس که تو را مـژده باد به رحمت خدای جبار وتو را مژده باد به همراهی بـا پیـامبری کـه سرو برگزیدگان است. اکنون آنان دست چپ مرا نیز از سر سنمگری از بدن جدا نمودند پس پروردگارا! آن را در آتش بـرافروخته دوزخ بـسوزان مجلسی، 1403 ق:ج45/ص40)

 

یا نفس لا تخشی من الکفار

وأبشری برحمه الجبار

 

مع النبی السید المـختار

قـد قـطعوا ببغیهم یساری

 

فأصلهم با ربّ حرّ النار

 

ج- 3- اوج مؤاسات

بالاترین درجه مواسات زمانی است که دلاور کـربلا با لب تشنه وارد فرات شد و بی آن که آب بنوشد بیرون آمد و از طرف دیگر بـرای سیراب کردن کودکان امـام و تـشنگان حرم به شریعه ی فرات رفت و در همین راه به شهادت رسید و جوانمردانه فدای برادر و امام خویش گردید به همین ویژگی مواسات در آداب زیارت حضرتش چندبار این چنین آمده است: سلام بر عباس بن امـیر المومنین کسی که برادرش را با جان خود مواسات نمود. «السَّلَامُ عَلَی الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، الْمِوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِه» (ابن المشهدی، 1419 ه ق ص 489)سلام بر تو ای ولی صالح و راستگوی مواسات کننده. «السَّلَامُ عَلَیک أَیهَا الْوَلِی الصـَّالِحُ وَ الصـِّدِّیقُ الْمُوَاسِی» (همان، 1419 ه ق ص 425) شهادت می دهم که تو برای خدا و پیامبر و برادرت خیر خواهی را به کمال ادا نمودی پس بهترین برادر مواسات کننده هستی. «أَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَخِیک، فَنِعْمَ الْأَخُ الْمُوَاسِی» (هـمان، 1419 ه ق ص 391 )

جـمع بندی و نتیجه گیری:

معنای لغوی مؤاسات عبارت است از غم خواری، یاریگری، مددکاری شخصی با مال و جان و برابر گردیدن آن شخص با خویش وهمراهی در رزق ومعاش ودر زبان عربی از دو ریشه «أسی» و«أسو» گـرفته شـده که در اغلب عبارات به سه معنی حزن واندوه، درمان جراحت ومساوی کردن دو چیز می باشد که در روایات و معنای اخلاقی آن همین معنای سوم یعنی همراهی با بقیه افراد در قلب، زبان و عـمل مـورد نـظر است. مؤاسات ویژگی های متعددی از قـبیل عـلامت شـیعه بودن، جلب رحمت الهی، توسعه در رزق و برترین عمل در ردیف نماز و روزه و زکات است و مهم ترین نشانه ولایت مداری و همراهی با امام زمان برای هر شـیعه مـی باشد و ائمـه مؤاسات را به عنوان امری نفیس از خدای متعال در دعـاهای خـویش درخواست کرده اند. بعد از حضرات معصومین چهره های اهل مؤاسات و مساوات در صدر اسلام افراد خاصی مثل حضرت ابوطالب، حضرت خـدیجه و اصـحاب پیـامبر و ائمه بودند ولی حضرت عباس(ص) چهره شاخص مؤاسات در طول زندگانی خـویش است و اوج این مواسات حضور در کربلا و مؤاسات قلبی، زبانی و عملی او با امام زمان خویش یعنی سالار شهیدان اسـت کـه در لحـظه آخر عمرشان با وجود این که به دسترسی داشت و می توانست آبـ بـنوشد ولی به خاطر مؤاسات و ایثار با بقیه از نوشیدن آب صرف نظر نمود و با لب تشنه به شهادت رسید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان