پروژه ناامید کردن ملت ایران در طول یکسال اخیر را احتمالا بتوان اینگونه در چند سرفصل اصلی خلاصه کرد:
1- اینکه علی رغم صرف هزینه های زیاد!!، روسیه بزودی ایران را از سوریه بیرون میاندازد.
2- روسیه بلاخره به ایران خیانت میکند.
3- مردم و مسئولان عراق از ما متنفرند.
4- ترامپ و دولتش، برخلاف ظاهرشان، خیلی هم هوشمندانه و مدبرانه، سیاست های آمریکا به ویژه تقابل با ایران را به پیش می برند.
5- و در نهایت اینکه شرایط اقتصادی ایران بزودی همانند ونزوئلا می شود.
انکار نمیتوان کرد که تا همین چندی پیش، بخشی از جامعه و بعضاً حتی مسئولان و مشهوران، تسلیم این نوع عملیات روانی دشمن شده بودند و تصویری تیره و تار از آینده به دیگران منتقل می کردند. حتی شرایط به گونهای بود که برخی از افراد برجسته، ضمایر ماضی را در عباراتی چون "دیدید که بلاخره ما را از سوریه بیرون انداختند!!"، بکار می بردند.
اثبات واهی بودن گزارههای یاد شده البته فرآیند بسیار سخت و پیچیدهای را نمیطلبید. تنها مدت کوتاهی صبر لازم بود تا با ظهور نشانههای بطلان ادعاهای یاد شده، حیلههای تبلیغاتی رسانههای مغرض و معاند آشکار شود و پروژه نابود کردن ایران به دست خود ایرانیان شکست بخورد. نشانههای یاد شده به این ترتیب ظهور کردند:
1- در سوریه به جای اخراج ما به دست روسیه، آنچه عملا اتفاق افتاد این بود:
الف) بخش جنوبی سوریه یعنی قسمتهای هم مرز با اسراییل و اردن که اعتراضات 7سال پیش از آنجا آغاز شده بود، کاملا آزاد شد و تحت کنترل دولت سوریه قرار گرفت.
ب) با آزادی بخش جنوبی، فرآیند آزادسازی آخرین منطقه تحت اشغال تروریستها در شمال سوریه کلید خورد.
ج) در نتیجه حماقت اسراییل، روسیه بهانه لازم را برای واگذاری سامانه S 300 به دولت سوریه پیدا کرد و ماه عسل 70 ساله! صهیونیستها در آسمانهای لبنان و سوریه به پایان رسید.
واضح است که همه آنچه اشاره شد، در حقیقت شرایط را برای ایران و جبهه مقاومت سهلتر کرده است و نه سختتر. آن هم در شرایطی که با اعلام هزینههای دو طرف جنگ در سوریه توسط مقامات آمریکایی و اسراییلی، مشخص شد جمهوری اسلامی با صرف یک بیستم تا یک سی ام هزینه رقبایش، توانسته بر آنها پیروز شود.
مسئله مهمتر این است که اساساً نه روسیه و نه هیچ کشوری در در جایگاهی نیستند که بخواهند برای ما در سوریه تعیین تکلیف کنند. بلکه این ایران بود که فرصت ایفای نقش در بحران سوریه را به دولت روسیه داد، و نه بالعکس. بزرگ کردن نقش روسیه در این داستان، تنها برای تحت الشعاع قرار دادن پیروزی بزرگ جبهه مقاومت در نابودی داعش و آزادسازی سوریه انجام می شود تا این پیروزی جهانی، اسباب رشد اعتماد به نفس ملی در بین ایرانیان نگردد.
2- بطلان گزاره دوم نیز در توضیحات مربوط به گزاره اول و همچنین در حمایتهای سیاسی و اقتصادی روسیه از ایران پس از خروج آمریکا از برجام، مشخص است. البته که باید هوشیار بود و نباید به هیچ دولتی اعتماد کامل کرد. اما باید توجه داشت که هنر جنگ روانی دشمن این است که از قوانین درست خودمان علیه خودمان استفاده کند. همواره و در طول تاریخ این نکته مهمی بوده است که هرگاه دشمن، عمر و عاص گونه اصول بنیادی شما را بر سر نیزه می کند (مصرّانه به شما یادآور می شود)، بیشک خدعه و فریبی در کار است. همچنانکه این روزها شعار "عدل علی" از سوی بی بی سی و من و تو به گوش می رسد!!
نکته دیگر آنکه بالا بردن انتظارات از روسیه نیز، افتادن در همین دام است. روسیه برای ما حزب الله و حشدالشعبی نیست که صحبت از ارزش های مشترک و فداکاری بین ما باشد. تنها اشتراک منافع است که ایران و روسیه را در کنار هم قرار داده است. فرصتی که باید غنیمت شمرد، حتی اگر کوتاه مدت باشد.
3- آتش زدن کنسولگری ایران در بصره، چاهی بود که چاه کنان آمریکایی و سعودی آن، خود درونش افتادند. این حقه تند و شتاب زده، پرده از دیگر سیاستهای زیرکانه آنها (همانند تحریک حس ناموس پرستی و غیرت مردم دو کشور، اختلاف افکنی بر سر مسئله انتقال آب، برق و ...) برداشت. در نتیجه، اعتراضات در بصره فروکش کرد و سیاستمداران عراقی تحت فشار ملت خود مجبور شدند، روند استقرار دولت و مجلس جدید را سرعت ببخشند. دولت و مجلسی که علی رغم همه تبلیغات منفی انجام شده، بار دیگر در اختیار دوستان و متحدان جمهوری اسلامی قرار گرفت.
4- جالب و تفکر برانگیز است، همان جبهه رسانهای که در غرب، تصویر یک دیوانه از ترامپ را برمیسازد و به خورد مخاطبانش میدهد، در ایران از ترامپ یک قهرمان تیزهوش ساخته که با سیاستهای جدیدش، ابرقدرت خسته را دوباره متحول و قدرتمند کرده است. ابرقدرتی که با احیای دوباره خویش، میتواند براحتی ایران را ببلعد!! این تصویر که داشت در ایران فراگیر می شد، این روزها البته طرفدارانش را به تدریج از دست می دهد.
چگونه می توان به هوشمندی چنین دولتی باور داشت، وقتی از درونش یک دولت دیگر متولد شده تا در برابر سیاستهای مخرب ترامپ مقاومت کند و وقتی مقامات ارشدش در روزنامه نیویورک تایمز علیه رئیس جمهور مقاله می نویسند!؟ و البته مشکلات داخلی فراوان دیگری که رئیس جمهور آمریکا در خاک کشورش با آن ها دست به گریبان است.
در سطح سیاست خارجی نیز، اعلام اروپا مبنی بر ایجاد یک کانال مالی برای تجارت با ایران، صدور رای دادگاه لاهه به نفع ایران، تنها ماندن آمریکا در قضیه فلسطین، تداوم تقبیح جهانی آمریکا به دلیل خروج از تعهدات بین المللی اش، مقاومت چین و اروپا در برابر زیاده خواهی های تجاری ترامپ و ... است که تصویر یک ترامپ باهوش را مخدوش میسازد. در ورای همه این ها، نگارنده معتقدم، ظرفیت ترامپ و تیم اش برای زمین زدن ایالات متحده، بیش از اینست. اکنون زمانی است که حقیقت متفاوت دولت ترامپ در پشت رشد برخی از شاخص های اقتصادی آمریکا، پنهان شده است.
5- سخن گفتن از بطلان گزاره پنجم، البته کمی دشوارتر از موارد قبلی است. به این دلیل که نقطه ضعف و میدان اصلی نبرد ما با دشمنان، حوزه اقتصاد است. در این میدان، آمریکا و متحدانش کار آسان تر و امید به موفقیت بیشتری دارند زیرا از سوی سه نیروی کمکی پشتیبانی می شوند: نفوذی ها، سودجویان و سر آخر مسئولان بیخیال و بی تدبیر. تلاقی این سه را به عنوان مثال در بازار ارز به خوبی می توان مشاهده کرد و البته در قصه پوشک و خودرو و ... . حتی هم اکنون که با سقوط ناگهانی دلار، امیدها به شکست نقشه دشمن زیاد شده است می توان دید که چگونه نفوذی ها، دلالان سودجو را سازماندهی کرده و فضای رسانه ای را برای حفظ قیمت دلار مهیا می کنند.
البته فراموش نمیکنیم نقش مسئولان بیتدبیری که با سیاستهای غلط خود شرایط هدر رفت 62 تن طلا و 20 میلیارد دلار از ذخایر کشور را فراهم کردند. ثروتهایی که برخی از سودجویان به مدد آن، کالاهای وارداتی خود را به دو برابر قیمت فروختند و برخی دیگر، آن را خرج خوشگذرانی ها خود در تایلند یا خرید خانه در ترکیه نمودند.
به هر روی با گذر از تابستان به اصطلاح داغ ترامپ و خالی شدن چنته وی از حربه های جدید، به نظر می رسد این رویای 40 ساله آمریکا بار دیگر رو به زوال است. سقوط قیمت دلار نشان داد حتی دلالان و سوداگران نیز دیگر به 13 آبان و گران تر شدن مال التجاره شان دل نبسته اند. 13 آبانی که همیشه روز شکست آمریکا بوده است و نه پیروزی آن.