به گزارش ایسنا، قشقاییها مردمی دلشاد و به جشن، پایکوبی و رقصهای آیینی بسیار علاقهمند هستند. رقص گروهی آنها با چوب و دستمال در جشنها و عروسیها جذابیت بسیاری دارد و نشان دهنده وحدت است اما آنها سرگرمیهای بسیاری مثل بازیهای محلی هم دارند.
با اینکه جامعه ایلی همیشه گرفتار مسائل و مشکلات شغلی خود و اوقات بیکاری آنها خیلی کم بوده است اما هوای سالم کوهستان، دامنهها و دشتهای پهناور، روحیه شاد و اندامهای ورزیده این امکان را به آنها میداده تا از کمترین فرصت برای بازی کردن استفاده کنند.
شوتولو لیلی، برج، کیش شلاق(درنا بازی)، جز، بخود لوداش، آقاچ توپ، چالدی قچدی، جزوگاله، کوکوله بردار، کربیا جو، آقاچ آقاچ، اشق(قاب بازی)، هرنگ هرنگ، کپر، قایم قویم(جیران جیران) الختر، حسن گو، سه گودالک و خرمن چند من از جمله بازیهای معروف ایل قشقایی بوده است.
معمولا بازیها گروهی و جنبه رقابتی داشته و بازیکنان باید از بین دو گروه انتخاب میشدند و چون بین آنها زرنگ و تنبل وجود داشته، افراد با قرعه انتخاب و دو نفر به عنوان رییس یا آقا کاندید میشدند. باید برتری این دو نفراز نظر ورزیدگی سرعت و چالاکی به دیگران ثابت شده و آنها از نظر اخلاق و شهامت نمونه و از نظر سنی هم از دیگران بزرگتر بودند.
این دو نفر هر کدام رییس یک گروه بودند، سپس افراد دیگر به صورت زوجهای دوتائی دست در گردن یکدیگر انداخته و در چند قدمی رؤسا، طوری که صدای آنها شنیده نمیشد، برای خودشان اسم مستعار تعیین میکردند و پیش رؤسا میرفتند و با شعری که میخواندند اسمهای مستعار را اعلام میکردند تا یارکشی کنند. رؤسا بدون اینکه بدانند نام مستعار متعلق به چه کسی است به طور شانسی افراد خود را انتخاب میکردند.
برخی از بازیها مخصوص شب و برخی دیگر مخصوص روز بوده است. برای مثال بازی «شوتولو» را شبهایی که تاریکی مطلق بوده، انجام میدادند و تعداد بازیکنان هرچه بیشتر بود بازی هیجان انگیزتر انجام میشد. افراد برای این بازی باید به دو گروه مساوی تقسیم میشدند.
گروه برنده قرعه، یک چوبدستی معمولی که همه افراد آن را دیده و شناخته بودند، به دست یکی از قویترین بازیکنان خود داده و به گروه دیگر دستور میدادند چشمهایشان را ببندند و صورت خود را بر گردانند تا فرد چوب بدست با شدت چوب را به طرفی دلخواه پرتاب کند. برای اینکه گروه مخالف ندانند چوب به کدام سمت رفته و صدای افتادنش را نشنود، دوستانش هیاهو به راه میانداختند. سپس هر دو گروه به دنبال چوب میگشتند تا در تاریکی شب پیدایش کنند. معمولا کسی که چوب را پرتاب کرده محل افتادن چوب را میدانست و باید برای گم کردن رد پا، اول به طرفی دیگر میرفت و مخالفان را هم که سعی میکردند آن را تعقیب کنند به طرفی دیگر میکشاند.
پیدا کننده چوب باید سعی میکرد، مخالفان آن را نبینند چون چوب را از آن میگرفتند. به همین دلیل زمانی که چوب را میدید وقتی اطراف خلوت بود، آن را برداشته و زیر بغلش پنهان میکرد و بدون جلب توجه دیگران فرار میکرد تا به محل پرتاپ برسد.
فردی که چوب را پیدا کرده و سالم به مقصد میرساند، پرتاپ کننده میشد. این بازی سرعت دویدن، مهارت، تیزهوشی، قدرت بینایی و فوت و فن فرار از دشمن را لازم داشت. گاهی یک گروه چند بار برنده میشد و امتیاز می آورد.
«برج» هم یکی دیگر از بازیهای گروهی بوده که آن هم به صورت گروهی و با تعداد 10 تا 12 نفره انجام میشد. در این بازی عدهای مسوول ساخت برج میشدند و گروه دیگر باید به برج حمله میکرد. این بازی یاد آور برج گیری در جنگهای گذشته بوده است. برج سازان با قفل کردن دستها در گردن یکدیگر به شکل دایره برجی میساختند و یک طرف شلاقی که دو متر طول داشت، در دست رییس و طرف دیگرش را برج سازان میگرفتند. گروه برنده برای حمله و سوار شدن به برج حرکت میکردند. رییس باید بدون اینکه شلاق را از دست میداد، حمله کنندگان را با لگد دور میکرد و در دایرهای به شعاع سه متر اطراف برج، دائم در تکاپو و فعالیت میشد، تا کسی از گروه رقیب سوار برج نشود زیرا افرادش زیر بار میماندند.
حمله کنندگان باید میدانستند اگر لگد رییس به آنان اصابت کند، بازی به ضرر آنهاست و باید به جای گروه اول مسوول ساخت برج میشدند، این بازی فعالیت زیاد و احتیاج به هوش و دقت داشت تا بتوانند رییس را در قسمتی از زمین سرگرم کرده و از طرف دیگر خود را با سرعت به بالای برج میرساندند. مادام که کسی لگد نمیخورد، برج سواران روی دوش بچههای دیگر نشسته و شادی میکردند.
کیش شلاقه (دُرنا بازی) هم یکی از بازیهای فصل بهار بوده است. این بازی را بعد از بارندگیهای بهاره که زمین نرم میشده، انجام میدادند. تعداد بازیکنان دو گروه به صورت مساوی بوده است. محل بازی را به شکل دایرهای با قطر تقریبی 10 متر تعیین و روی این محیط گودالهای کوچکی به تعداد افراد یک گروه به فاصله مساوی کرده و داخل هر گودال یک شلاق میگذاشتند که روی آن یک نفر محافظ مینشست.
برای این بازی، گروه حمله کننده که سعی میکرد شلاق را از محافظان بگیرد، حملههای پی در پی میکرد اما باید با احتیاط وارد دایره نمیشد زیرا اگر داخل دایره ضربه میدید بازی را باخته و باید همه افراد آن، جای گروه اول را میگرفتند. پس برای بردن شلاق باید محافظ را با نوعی حیله از شلاق دور کرده و رفقای دیگرش دستبرد میزدند، اگر شلاق گرفته میشد یا رفیقشان به اسارت درمیآمد بازی را میباختند.
مسئله مهم این بود که اگر شلاق به دست دشمن میافتاد میتوانستند با آن هر کدام از محافظان را شلاق بزنند و محافظان هم از ترس اینکه شلاق دوم و سوم هم به دست دشمن نیفتد، کتک را تحمل میکردند اما شلاق خود را از دست نمیدادند. این بازی یک حمله جسورانه بوده و افراد ترسو در میدان جنگ شکست میخوردند.