قسمت ششم مجموعه «ممنوعه» دقیقاً همانگونه پیش رفت که پیشبینی میکردیم؛ کم افتوخیز و آرام. آرامشی که در قسمت ششم دیدیم، شبیه آرامش قبل از طوفان است و خوب به خاطر داریم که امیر پورکیان در مقام کارگردان «ممنوعه» قول یک توییست اساسی و غافلگیری درستودرمان را برای قسمتهای هفت و هشت داده بود.
البته، قسمت ششم، گرچه نسبت به سایر قسمتهای «ممنوعه» ریتم آرامتر و روانتری داشت و گرهافکنی زیادی در این قسمت شاهد نبودیم، اما این بدان معنی نیست که قسمت ششم، بی اتفاقی خاص و بیهوده گذشته باشد.
مهمترین کنشی که در این قسمت شاهد بودیم، بین خسرو (هادی حجازی فر) و رها (لیلا زارع) بود. در قسمت قبل، رها گم شد و در این قسمت او را در بالای ساختمان و آماده برای پرت کردن خود دیدیم. شرایطی که خسرو را تقریباً بهزانو درمیآورد. درنهایت با وساطت نیروهای آتشنشانی و پلیس، رها پایین میآید و به خانه برمیگردد تا با خسرو صحبت کند. رابطه خسرو و رها، هرچه که بوده اکنون به یک رابطه مخرب و بحرانی تبدیلشده است. حضور زنی دیگر در زندگی خسرو، همچون یک سایه یا شبح، رها را تا مرز دیوانگی و جنون کشانده و معصومیت دروغین خسرو، حال او را وخیمتر میکند. خسرو همچنان جز کاراکترهایی است که تکلیفش با بیننده معلوم نیست، نمیدانیم سر به عشق تازهای سپرده یا واقعاً هنوز همسرش را دوست دارد و نقشهای در حال اجرا دارد. فراموش نکنیم که خسرو، دستپرورده تجنگی است و در قسمتهای اول، به نظر میرسید بهنوعی الگوی سامی هم باشد و نباید این شخصیت را به این راحتی تحلیل کرد و کنار گذاشت.از سوی دیگر، ترانه هنوز نتوانسته جدایی از سامی را هضم کند؛ اما آنچه تاکنون فکر میکردیم یک عشق دیوانهوار از طرف ترانه به سامی باشد، حالا به یک نقشه انتقام بیشتر شبیه است. ترانه بهعنوان دختری ثروتمند و زیبا، همهچیز دارد و پسزده شدن توسط سامی برایش حسابی گران تمامشده است و این دوبعدی بودن این شخصیت که در برزخ ماندن و گذشتن مانده است، همانطور که در سکانسی زیبا، با دیدن فیلمی از سامی و برکه درگوشیاش، دیوانهوار میخندد و دیوانهوار اشک میریزد، دقیقاً نکتهای است که کاراکتر ترانه را جذاب میکند و نشان میدهد که هنوز باید منتظر کنش اصلی وی در روایت باشیم.
در قسمت ششم، تمرکزی کوتاه روی کاراکتر خلیل و تصمیم وی برای تغییر جنسیت داشتیم. کاراکتر خلیل با بازی نیما شعبان نژاد، از همان ابتدا حساسیتهای زیادی را برانگیخته بود و درعینحال، جذابیت خاصی هم داشت. دختری که در بدن یک پسر حبس شده است و از برقراری ارتباط بهشدت هراسان است و حتی در جمع دوستانش نیز کاملاً موردپذیرش نیست، میتواند یکی از جذابترین موضوعاتی باشد که «ممنوعه» دست روی آن گذاشته است. مسلماً در قسمتهای بعدی، در مورد خلیل و سفری که در پیش دارد، چیزهای بیشتری خواهیم فهمید.در میان دیگر کاراکترها، آذر (خاطره حاتمی) در قسمتهای اول و دوم مجموعه به نظر میرسید که کاراکتر مهم و تأثیرگذاری باشد، اما در چند قسمت گذشته، نقش زیادی نداشته است. آذر که شبیه مادر این گروه از دختران و پسران عاصی میماند، حالا با کمک به خلیل، دوباره وارد قصه شده است و باید دید، آیا تأثیرگذاری وی به خلیل و ماجراهای او محدود میشود یا این نقش مادر گونه بسط پیدا خواهد کرد.
قبل از آنکه صحبت درباره قسمت ششم را به پایان ببرم، فکر میکنم زمان آن رسیده باشد که از سکانسی تکرارشونده در شش قسمت گذشته صحبت کنیم، سکانسی در راهروهای زندان و محکومی که با پاهای زنجیرشده در این راهرو قدم میزند و هر بار همصدای سامی را روی این سکانس میشنویم تا بدانیم که این زندانی سامی است. این سکانس به نظر میرسد که در آینده رخ میدهد و جایی است که سامی روایت گذشته خود را برای کسی تعریف میکند و درواقع همهچیزهایی که میبینیم، گذشتهای است که از زبان شخصیت اصلی روایت میشود. حالا که میدانیم، تجنگی (امیر جعفری) وقتی منافعش در میان باشد، حتی با پسر خودش هم شوخی ندارد، دشمنیهای ترانه را دیدهایم و شکنندگی رابطه برکه و سامی با توجه به خانوادههای طرفین هم در میان است، باید منتظر ماند و دید، کدامیک از اینها، تیشه به ریشه سامی میزند و سرنوشت او را معلوم خواهد کرد؛ اما شاید بهتر است از همین حالا خود را برای پایانی نهچندان شاد و خوشایند آماده کنیم.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
24