متهم که پیش از این در شعبه دیگری از دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده بود، با رضایت اولیایدم از قصاص نجات یافت و به دو سال حبس محکوم شد، اما دادستان که بهلحاظ جنبه عمومی جرم و بیم تجری از او شکایت کرده بود، مجازات را کافی ندانست و با اعتراض به این حکم درخواست رسیدگی به این رأی در دیوانعالی کشور را داد.
قضات دیوان نیز با توجه به اینکه متهم بهعمد مقابل خانه برادرش حاضر شده و دلیلی هم برای کارش نداشته است و همچنین سلاح غیرمجاز هم در خانهاش نگهداری میکرده، اعتراض دادستان را قبول کردند و رأی صادره نقض و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
بر اساس محتویات پرونده، اوایل سال 96 جسد غرق در خون جوانی به نام آریا مقابل خانهاش کشف شد. فردی به نام آرمان که خود را برادر مقتول معرفی میکرد، در مواجهه با مأموران اعلام کرد که او ضارب است و گفت که بهخاطر یک اختلاف قدیمی برادرش را کشته.
آرمان در بازجوییها یکبار دیگر به قتل برادرش اعتراف کرد و گفت: برادرم از حد خودش گذشته بود. او از همسر من خوشش میآمد و من این موضوع را میدانستم، به همین خاطر هم با او درگیر شدم و با ضربه چاقو کشتمش، هرچند همسرم و برادرم زیر بار این حرف نمیرفتند و میگفتند که من دروغ میگویم و دچار مشکل روحی و روانی هستم، اما من اطمینان داشتم، ولی، چون مدرکی نداشتم نمیتوانستم ثابت کنم.
روز حادثه هم مقابل در خانه او رفتم و خواستم در زندگیام دخالت نکند. او عصبانی شد و از من خواست که دست از این حرفهایم بردارم و گفت که من بیمار هستم. من از این حرفش عصبانی شدم و کنترل خودم را از دست دادم، من واقعا قصدی برای کشتن او نداشتم.
بعد از پایان جلسات بازجویی و با توجه به اینکه اولیای دم اعلام گذشت کرده بودند، کیفرخواست علیه متهم صادر شد و دادستان تهران خواست با توجه به بیم تجری و همچنین اخلال در نظم عمومی مرد جوان محاکمه شود.
این پرونده برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران رفت. متهم در دفاع از خود در برابر اتهام قتل برادرش گفت: من و همسرم زندگی خوبی داشتیم و صاحب دو فرزند بودیم، اما مدتی بود به رابطه همسرم با برادر کوچکم مشکوک شده بودم. آریا رفتارهای عجیبی داشت و با زنان زیادی در ارتباط بود.
او گاهیاوقات برای همسرم پیامک ارسال میکرد و بارها مقابل من با همسرم شوخی کرده بود. رابطه صمیمانه آنها با هم موجب شد تا به آنها مشکوک شوم. من حتی مدتی قبل به دادگاه رفتم و علیه همسرم و برادرم شکایت کردم و خواستم تا از فرزندانم آزمایش گرفته شود.
با آنکه جواب آزمایش منفی بود، اما من همچنان به آنها مشکوک بودم. وی در تشریح جزئیات جنایت گفت: آن روز به خانه برادرم رفته بودم تا دراینباره با او صحبت کنم، اما او با بداخلاقی با من برخورد کرد. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم با چاقو یک ضربه به او زدم.
وی درحالیکه سرش را پایین انداخته بود، گفت: من وضع مالی خوبی داشتم و حتی سه خانواده فقیر را نیز تحت پوشش مالی قرار داده بودم، اما این ماجرا باعث شد زندگیام تباه شود. حالا با توجه به رضایت اولیایدم از قضات دادگاه تقاضای بخشش دارم.
در پایان جلسه هیئت قضائی وارد شور شد و با توجه به رضایت اولیایدم این متهم را به دوسال زندان محکوم کرد. این حکم از سوی دادستان مورد اعتراض قرار گرفت و دیوانعالی کشور نیز اعتراض را قبول کرد.
متهم روز گذشته یکبار دیگر در شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت و گفت: من همسرم و برادرم را دوست داشتم و نمیخواستم رابطهام با هیچکدام از آنها بههم بخورد. سعی کردم موضوع را از راه قانونی حل کنم، اما مدرکی نداشتم.
متهم در پاسخ به این سؤال که چطور متوجه شد رابطهای بین همسر و برادرش وجود دارد، گفت: من مدرک خاصی نداشتم، همینطوری احساس میکردم که رابطهای بین آنها وجود دارد و همین ناراحتم میکرد؛ من اطمینان داشتم. روز حادثه هم برای قتل نرفته بودم و میخواستم با او صحبت کنم، اما برادرم پرخاشگری کرد و طوری رفتار کرد که من کنترل خودم را از دست دادم و با چاقو یک ضربه به او زدم.
متهم درباره اینکه به چه دلیل اسلحه در خانه نگهداری میکرده، گفت: من سلاح را برای شکار استفاده میکردم. سلاح برای آدمکشتن یا کارهای خلاف نبود.
او ادامه داد: من بیشتر از هرکسی از اتفاقی که افتاده است ناراحتم و تا پایان عمرم هم عذاب خواهم کشید. بهخاطر همه اتفاقاتی که افتاده است از پدر و مادرم عذرخواهی میکنم. با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.