پیامبر (ص) و زمامدارن یبعث

یبعث (بر وزن ینصر) اسم ناحیه ای است در کشور یمن که رؤساء و زمامدارانی در آن ناحیه حکومت می کردند و «حموی» نامه ای از پیامبر اسلام به مردم آن ناحیه بدین گونه ضبط کرده است: بسم الله الرحمن الرحیم «مِن محمدٍ رسولِ اللهِ إلی المُهاجِرینَ مِن أبناءِ مَعشَرٍ و أبناءِ ضَمعَج، بِما کانَ لَهُم فیها مِن مُلکِ عِمرانَ و مزاهر[۱] و عُرمان و ...

نامه پیامبر به زمامدارن یبعث

یبعث (بر وزن ینصر) اسم ناحیه ای است در کشور یمن که رؤساء و زمامدارانی در آن ناحیه حکومت می کردند و «حموی» نامه ای از پیامبر اسلام به مردم آن ناحیه بدین گونه ضبط کرده است: بسم الله الرحمن الرحیم «مِن محمدٍ رسولِ اللهِ إلی المُهاجِرینَ مِن أبناءِ مَعشَرٍ و أبناءِ ضَمعَج، بِما کانَ لَهُم فیها مِن مُلکِ عِمرانَ و مزاهر[1] و عُرمان و ملح و مِحجَر و ما کان لَهُم مِن مال اثرناء یَبعُث[2] و الأنبابیر[3] و ما کان لهُم مِن مالٍ بِحَضرَمَوتَ».[4] «نامه ای است از محمد به سوی مهاجرین از اولاد معشر و فرزندان ضمعج به سبب آن چه که بر ایشان بود در سرزمین خودشان از ملک عمران، مزاهر و عرمان و ملح (نام مکان ها) و محجر (نام وادی) و هرچه که از مال یبعث و انابیر و حضرموت مال آنان می باشد».

فرستادگان پیامبر

باذان پادشاه یمن که از طرف سلاطین ایران در آن کشور سلطنت داشت، در سال هفتم هجری چنان که گذشت به پیامبر اسلام ایمان آورد، تدریجا مردم یمن نیز با دین اسلام آشنا شدند و پیامبر اکرم باذان را بر سلطنت یمن مانند سابق برقرار فرمود و او را تا زنده بود معزول نکرد. چون باذان از دنیا رفت، ریاست و سلطنت یمن تقطیع شد، پیامبر اسلام برای هر ناحیه و قبیله ای کسی را رئیس و حاکم گرداند، ناحیه ای را به عامر بن شهر همدانی داد، زیاد بن لبید بر حضرموت حکومت یافت و عمرو بن حزم در نجران مشغول کار شد.[5] و هم چنین ابوموسی اشعری، خالد بن سعید، طاهر بن اهاله، یعلی بن امیة، عکاشة بن ثور، هریک بر قسمتی حکومت داشتند و معاذ بن جبل به عنوان قاضی و بازرس کل و با معلم سیار در حضرموت و غیر آن گردش می کرد. نامه هایی از پیامبر اکرم هنگام فرستادن نمایندگان خود به کشور یمن نقل شده که تا حدی نظر و رویه پیامبر اسلام را نسبت به مردم و تربیت ملت بیان می کند. یعقوبی[6]در تاریخ خود نامه ای با عنوان «مِن محمدٍ رسولِ اللهِ إلی أَهلِ الیَمَنِ» نقل کرده و به نظر مؤلف این کتاب، آن نامه همان است که پیامبر اسلام در پاسخ نامه ملوک حِمیَر نوشته و غیر آن نیست، ولی ابن عساکر و غیر او نامه ای به وسیله نامه عمرو بن حزم درج نموده اند که ملاحظه می کنید. در این نامه پیامبر اسلام بهترین درس مردم داری و تبلیغ دینی را به عمرو بن حزم نماینده خود می آموزد:

«هذا کتابٌ مِن اللهِ و رسولهِ، یا أیّها الذین آمنوا أَوفُوا بالعُقُودِ عهداً مِن رسولِ اللهِ لِعَمرِو بنِ حَزمٍ حینَ بعثَهُ إلی الیمنِ - أَمَرَهُ بِتقوی اللهِ فی أمرهِ کلِّهِ، فإنَّ اللهَ مع الذینَ اتَّقَوا و الّذین هُم مُحسِنُونَ، أَمَرَهُ أن یَأخُذَ بالحقِّ کما أمَرَهُ اللهُ، و أن یُبَشِّرَ النَّاسَ بالخَیرِ و یأمُرَهُم به، و یُعَلِّمَ الناسَ القرآنَ و یُفقِهَهُم فی الدّینِ، و أن یَنهی النّاسَ فَلا یَمَسَّ أحَدٌ القرآنَ إلّا و هو طاهرٌ، و أن یُخبِرَ الناسَ بالذی لهُم و الذی علیهِم، و یَلینَ لَهُم فی الحقِّ، و یَشتَدَّ علیهِم فی الظّلم، فإنَّ اللهَ حرَّم الظلمَ و نَهَی عنهُ، فقال ألا لعنةُ اللهِ علی الظّالمینَ، الذینَ یَصُدُّونَ عن سبیلِ اللهِ، و أن یُبَشِّرَ الناسَ بالجنةِ و بِعَمَلِها، و یُنذِرَ الناسَ النّارَ و عَمَلَها، و یَستَألِفَ الناسَ حتّی یَتَفَقَّهُوا فی الدّین و یُعَلِّمَ النّاسَ مَعالِمَ الحَجِّ و سُنَنِهِ و فَرائِضِهِ».[7]

«این نوشته ای است از خدا و رسول او؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، وفا کنید به عهد و پیمان ها به عنوان عهد از رسول پروردگار برای عمرو بن حزم در موقعی که او را به کشور یمن (به عنوان حکومت و نمایندگی) فرستاد. (محمد، نماینده و فرستاده خود را) او را به تقوی و پرهیزکاری در تمام شؤون زندگی اجتماعی و انفرادی امر کرده، زیرا که پروردگار با جماعت پرهیزکاران و نیکوکاران است و نیز او (عمرو بن حزم) را فرمان داده که اخذ به حق نماید آن طوری که خدای امر کرده (اعمال سلیقه و افراط و تفریط نباید کند) و مردم را به خیر و نیکی بشارت داده و امر به آن نماید و به ایشان قرآن را بیاموزد و در مسایل دین آنان را دانا و فقیه گرداند  و نهی کند مردم را که احدی قرآن و کتاب آسمانی را مس نماید، مگر آنکه آن کس طاهر (با وضو یا غسل) باشد و نیز به مردم خبر دهد هر آن چه را که (از قوانین اسلام) بر ضرر و نفع ایشان است  و درباره حق و عدالت با مردم نرم و مهربان و در خصوص ظلم و ستم شدید و سخت باشد، زیرا که خدا ظلم و ستم را حرام کرده و از آن نهی فرموده، ستمکاران را از رحمت خود دور داشته است. آن چنان ستمگرانی که مردم را از راه خدا منع می کنند و نیز محمد به فرستاده خود امر کرده که پیروان او را به بهشت و عمل به آن بشارت دهد. آنان را از دوزخ و عمل های موجب عقوبت بترساند و با مردم الفت گیرد تا امور دین را از وی یاد گیرند و معالم و دستورات حج و مستحبات و واجبات آن را به مردم تعلیم کند».

سفارش های پیامبر به معاذ بن جبل

پیامبر اسلام معاذ بن جبل را به عنوان «بازرس کل» به کشور یمن فرستاد و دستورات مفید اخلاقی و اجتماعی به وی داد، موقعی که معاذ حرکت کرد، پیامبر اسلام او را بدرقه کرد و فرمود: «یا معاذ! شاید تو دیگر مرا نبینی و چون برگردی از کنار مسجد و قبر من بگذری». معاذ از این فرمایش پیامبر متأثر شده گریست. پیامبر فرمود: «یا مَعاذُ أنَّ أولَی النّاسِ بی المُتَّقُونَ مَن کانُوا و حَیثُ کانُوا»؛ «سزاوارترین مردم به من پرهیزکارانند. هرکه باشند و هر کجا شوند» و سپس به ابوموسی و معاذ فرمود: «یَسِّرا و لا تُعَسِّرا و بَشِّرا و لا تُنَفِّرا». یعنی: «با مردم سهل و آسان گیرید و باعث عسرت مباشید و آنان را بشارت داده، وسایل تنفر و انزجار فراهم نیاورید» و به معاذ فرمود: «یا مَعاذُ عَلِّمهُم کِتابَ اللهِ و أَحسِن أَدَبَهُم عَلَی الأخلاقِ الصَّالِحَةِ»؛ «ای معاذ! به آنان کتاب خدا قرآن را بیاموز و به اخلاق نیکو تأدیب گردان». معاذ گفت: یا رسول الله! وصیت و سفارشی به من فرمایید. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اِتَّقِ اللهَ حَیثُما کُنتَ»؛ «اکنون که تو به عنوان یک نماینده و حاکم اسلامی از حوزۀ مسلمین به کشور یمن می روی، تقوی و پاکی را در هر کجا باشی رعایت کن و فرومگذار». معاذ گفت: یا رسول الله! زِدنی؛ زیاده کن. پیامبر فرمود: «أَتبِعِ السَّیئَةَ الحَسَنَةَ تَمحُهُما»؛ «دنبال بدی ها نیکی کن تا آن بدی و گناه را نابود کند». معاذ گفت: یا رسول الله! اضافه فرما، پیامبر بیان دیگری آغاز کرد و با بیان مختصری بهترین درس زندگی اجتماعی و معاشرت با نوع را به او داد. وظیفه مهم و شرط اوّلی حکومت و زمامداری را به وی بیاموخت و فرمود: «یا مَعاذُ خالِقِ النَّاسَ بِخُلقٍ حَسَنٍ»؛ «به اخلاق نیک با مردم معاشرت کن». «إیَّاکَ وَ التَّنَعُّمَ فَإنَّ عِبادَ اللهِ لَیسُوا بِالمُتَنَعِّمینَ»، «از تنعم و عیاشی بپرهیز، زیرا بندگان خدا عیاش و تن پرور نیستند» (تنعم، تن پروری و عیاشی در یک حاکم و قاضی بدبختی و بیچارگی هزاران افراد را فراهم آورده و حوزه های حکومتی او را به آتش ظلم و بیدادگری می سوزاند). سپس دستور جامعی درباره اخذ زکات و صدقات فرمود و آنگاه راه دعوت و تبلیغ و مردمداری را با این بیان توضیح داد: «ای معاذ! هرآینه تو قومی از اهل کتاب (یهود و نصاری) را در این مسافرت ملاقات خواهی کرد. زمانی که به آنان رسیدی، ایشان را به سوی شهادت، توحید، یکتایی پروردگار و رسالت محمد دعوت کن (نخست بیش از اقرار به توحید و رسالت، از اهل کتاب توقع و انتظار نداشته باش). پس اگر تو را اطاعت کرده و اقرار به توحید و رسالت کردند، آنان را خبر ده که خداوند در شبانه روز پنج مرتبه نماز بر آنان واجب فرموده. پس اگر تو را در این امر اطاعت کردند (آن گاه به اخذ زکات مشغول باش). هان ای معاذ! دوری کن از گرفتن نفایس اموال مردم (در زکات بهترین شتران و گوسفندان را از مالک نباید گرفت، بلکه متوسط و عادی، نه اعلا و نه ادنی)، ای معاذ! اکنون که قدرت کامل و توانایی به دست آورده و بر دیگران ریاست و حکومت داری، بترس از دعای مظلوم و ستمدیده، زیرا که بین پروردگار و دعای ستمدیده حجابی نیست (نه ستم کن و نه از ستمدیدگان غفلت نما و داد مظلوم را بده)».[8] پس از این سفارش های پیامبر و بیانات دیگری که درج نشد، معاذ به جانب یمن حرکت نمود و از این دستورات مراقبت پیامبر اسلام از حکام و فرمانداران و قضات معلوم و اهمیت اصلاح این دسته در صلاح عموم مردم نیز روشن می گردد.

پی نوشت

[1] وموامر فی النهایة فی مادة حجر وفی حدیث وائل بن حجر مزاهر وعرمان ومحجر وعرضان وفی نص یاقوت بما کان لهم من ملک عمران ومزاهر وعرمان وملح ومحجر. وفی المعجم الکبیر مراهن بدل مؤامر. الظاهر أن موامر سهو والصحیح مرامر جمع مرمر وهو نوع من الرخام صلب کما أن مزاهر أیضا لعله سهو والصحیح مرامر ویحتمل أیضا أن یکون اسم موضع هناک کما فی لسان العرب فی مادة زهر. [مکاتیب الرسول (المجلد 1)]

[2] وما کان لهم من مال اترثوه بایعت کذا فی المعجم للطبرانی وفی معجم البلدان وما کان لهم من مال أثرناه ییعث والصحیح ییعث کما صرح به فی النهایة (وتبعه فی اللسان) قال: فی کتاب النبی (صلی الله علیه وآله) لأقوال شبوة ذکر ییعث هی بفتح الیاء الاولی وضم العین المهملة صقع من بلاد الیمن جعله لهم. [مکاتیب الرسول (المجلد 1)]

[3] والأنابیر الأنبار بیت التاجر الذی ینضد فیه المتاع والغلال والواحد نبر، أو الأنبار فارسی مفرد الجمع: أنابر وأنابیر وأنبارات، وأنبار الطعام أکداسه... ومواضع معروفة بین الریف والبر، وفی الصحاح: وأنبار اسم بلد (راجع معجم البلدان 1 والقاموس واللسان وأقرب الموارد فی نبر. فالمعنی علی نقل الطبرانی وما کان من مال ورثوه وهو ییعث والأنابیر، وعلی نقل یاقوت: وما کان لهم من مال آثرناه لهم أی: اخترناه لهم، وهو ییعث والأنابیر.

[4] معجم البلدان، ج 8، ص 538

[5] تاریخ طبری، ج 2، ص 463 / کامل ابن اثیر، ج 1، ص 254 / البدایة، ج 6، ص 310

[6] تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 64

[7] البدایة، ج 5، ص 76

[8] البدایة، ج 5، ص 103 - 100.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان