مقدمه
آنچه درباره عیسی مسیح (ع) در مثنوی مولوی مذکور است بنابر نقل قرآن است و می توان گفت تفسیر عرفانی آن.
مولانا ضمن بیان داستان ولادت مسیح و در گهواره سخن گفتن او، از آنچه بر مریم مادر او که بی داشتن همسری به امر الهی با حلول روح القدس بر مسیح باردار شده است و مورد سرزنش مردم واقع گردیده، سخن به میان می آورد و به نقل معجزه ای که در این هنگام برای مریم آشکار شده، می پردازد. پس به ذکر احوال زندگی عیسی از کودکی تا جوانی او پرداخته و معجزاتی چون زنده کردن مردگان و شفای بیماران و بینا کردن کوران و ساختن پرنده و درخواست رسیدن مائده (غذای آسمانی) را بیان می دارد. در عین حال مولانا از بیان نتیجه عرفانی داستان عیسی غافل نیست چرا که عیسی را مظهر روح می داند و جسم را خر او.
و دم عیسی را نفس شیخ و پیر می داند که باید سالک را به سر منزل مقصود رهنمون گرداند و او را حیات معنوی ببخشد.
در این تحقیق آنچه درباره عیسی در مثنوی آمده است مورد توجه قرار گرفته، و سعی بر آن بوده که مآخذ داستانی اشارات مولانا بر اساس تفاسیر بیان گردد. در آغاز مقاله داستان ولادت عیسی از آیات قرآن ذکر شده است پس به ذکر احوال او در مثنوی پرداخته شده.
عیسی:
ابن مریم. عیسی پیغامبر علیه السلام، ملقب به روح اللّه، از پیامبران بزرگ است. کلمه عیسی لغت عبرانی یا سریانی است و اسم وی مسیح است (از منتهی الارب از آنندراج ) عمر وی 33 سال و روز تولد او مبدأ تاریخ میلادی است که 622 سال قبل از تاریخ هجری می باشد (برابر 749 رومی). (از ناظم الاطباء). مسیحیان وی را به لقب کریست (Christ) خوانند و غالبا او را پسر خدا نامند. مسلمانان او را در زمره پیغمبران اولوالعزم دانند. عیسی از مریم عذراء در اصطبلی متولد شد. و چون از جانب هر دوس والی روم مورد تهدید بود، خانواده او وی را به مصر بردند، عیسی پس از بازگشت در ناصره مستقر گردید و جوانی خود را در آنجا گذرانید (به همین مناسبت ملقب به ناصری نیز بود). . . . (فرهنگ فارسی معین) (لغت نامه، ج 10، ص 14530)
نام عیسی بیست و پنج بار در قرآن کریم ذکر شده است: بقره 87، 136 - 253، آل عمران 45 -52 -55-59-84، نساء157-163-171، مائده 46-78-110-112-114-116، انعام 85، مریم 34، احزاب 7، شوری 13، زخرف 63، حدید 27، صف 6 – 14.
یازده بار هم نام مسیح در قرآن مذکور است: آل عمران 45، نساء 157 - 171 - 172، مائده 17 دوبار - 72 دوبار - 75، توبه 30 - 31-
تولد عیسی در قرآن، سوره مریم آیات 16 تا 35 به تفصیل نقل شده است.
دکتر خزائلی نوشته است: عیسی در زمان هرودیس در بیت اللحم یهودیه از مریم باکره متولد شد. . . اما چون هرودیس سلطنت خود را در خطر دید دستور داد که تمام نوزادان بیت اللحم را به قتل رسانند. یوسف نجار از طرف خدا مأمور شد که مریم و عیسی را از فلسطین به شام برد (شاید آیه 50 سوره مؤمنون و اویناهما الی ربوةٍ ذات قرارٍ و معین، اشاره به مهاجرت مریم و عیسی به کشور مصر باشد). (اعلام قرآن، 467)
در مثنوی، به گوشه های مختلف از داستان عیسی اشاره شده است که در این بحث، ضمن نقل ابیات، تلمیح آنها را با استفاده از قرآن و تفاسیر توضیح می دهیم.
عیسی، نصرانی، ترسا، مسیح، مسیحی
بود پادشاهی در جهودان ظلم ساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
1 - 21 – 15
بعد از آن ترسا درآمد در کلام
که مسیحم رو نمود اندر منام
3 - 411 – 18
تو مسیحی هیچ از امر مسیح
سر توانی تافت در خیر و قبیح
3 - 414 - 13
عیسی هم که در مثنوی مثل آنچه در قرآن کریم (19 /30) آمده است همواره همچون بنده خدا و پیامبر او، نه همچون ابن الله و اقنوم که در عقاید نصاری مذکور است ظاهر می شود. به هر حال سیمایی روحانی و استثنایی است. عنوان کلمه + و روح الله هم که در قرآن کریم (3/45، 4/171) راجع به او آمده است او را، که از حیث ولادت به آدم و از لحاظ فرجام حال به ادریس می ماند، از سایر انبیا متمایز می دارد. (بحر در کوزه، دکتر زرین کوب، ص 71)
در مثنوی عیسی تمثیل روح آمده است و خر تمثیل جسم. کسی که در فکر پرورش خر است از شناخت حقیقت غافل است و راه به معرفت نمی برد.
ترک عیسی کرده خر پرورده ای
لاجرم چون خر برون پرده ای
طالع عیسیست علم و معرفت
طالع خر نیست ای تو خر صفت
ناله خر بشنوی رحم آیدت
پس ندانی خر خری فرمایدت
رحم بر عیسی کن و بر خر مکن
طبع را بر عقل خود سرور مکن
طبع را هل تا بگرید زار زار
تو ازو بستان و وام جان گزار
سالها خربنده بودی، بس بود
زانکه خربنده ز خرواپس بود
1 - 348 - 10-5
مریم:
نام مادر حضرت عیسی (ع) که در مثنوی بارها از او یاد شده است.
بانگ حقّ اندر حجاب و بی حجاب
آن دهد کو داد مریم را زجیب
1 - 118 - 1
بکری و آبستنی مریم:
پیدا شدن روح القدس به صورت آدمی بر مریم به وقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن به حق تعالی.
همچو مریم گوی پیش از فوت ملک
نقش را کالعوذُ بالرّحمن منک
دید مریم صورتی بس جان فزا
جان فزایی دل ربایی در خلا
پیش او بر رُست از روی زمین
چون مه و خورشید آن روح الامین
از زمین بر رُست خوبی بی نقاب
آن چنان کز شرق روید آفتاب
لرزه بر اعضای مریم اوفتاد
کو برهنه بود و ترسید از فساد
1 - 211 - 9-5
بانگ بر وی زد نمودار کرم
که امین حضرتم از من مرم
از سرافرازان عزّت سرمکش
از چنین خوش محرمان خود در مکش
این همی گفت و ذُباله نور پاک
از لبش می شد پیاپی بر سماک
2 - 214 - 16-14
مریمان بی شوی آبست از مسیح
خامشان بی لاف و گفتاری فصیح
3 - 536 – 2
از دم جبریل عیسی شد پدید
کی به صورت همچو او بد یا ندید
3 - 253 - 5
و نیز در ابیات: 2-211-13-12 و 2- 214-11 و 2-215-2-1 و 3-349-4 و 1-450-6-5 و 2-215-2-1 و 3-245-1-2 و 1-449-19-17 و 1-450-12-2-1.
درخت خشک و پیدا شدن خرما:
می شود مبدل به سوز مریمی
شاخ لب خشکی به نخلی خرمی
3 - 384 – 4
همچو مریم درد بودش دانه نی
سبز کرد آن نخل را صاحب فنی
3 - 75 – 15
یا به فرّ دست مریم بوی مشک
یابد و ترّی و میوه شاخ خشک
2 - 486 - 2
و نیز در این ابیات: 3-19-18 و 3-349-4 و 1-252-5.
مریم و عیسی:
عیسی مریم به کوهی می گریخت
شیر گویی خون او می خواست ریخت
2 - 146 – 2
نطق عیسی از فر مریم بود
نطق آدم پرتو آن دم بود
3 - 536 – 4
نردبانش عیسی ء مریم چو یافت
برفراز گنبد چارم شتافت
1 - 297 - 8
مریم دختر عمران و مادر عیسی است. در قرآن مجید در چندین مورد عیسی پسر مریم خوانده شده است و قرآن مانند انجیل، عیسی را بدون پدر می داند.
نام مریم سی و چهار بار در قرآن ذکر شده است: بقره 87 - 253، آل عمران 36-37-42-43 -44 -45، دوبار نساء 156-157-171، دوبار، مائده 17 دوبار 46-72-75- 78-110-112-114-116، توبه 31، مریم 16 - 27 - 34، مومنون 50، احزاب 7، زخرف 57، حدید 27، صف 6 - 14، تحریم 12.
عیسی یا مسیح پسر مریم در این آیات آمده است: بقره 87 - 253، آل عمران 45، نساء 157 - 171، مائده 17 دوبار 4-72-75-78-110-112-114116، توبه 31، مریم 34، احزاب 7، حدید 27، صف 6 – 14.
قصه تولد حضرت مریم در سوره آل عمران آیه 31 تا 34 مذکور است.
زن عمران نذر می کند اگر فرزندش پسر باشد آنرا خادم مسجد گرداند. وقتی فرزند متولد شد دختر است نام او را مریم می گذارد پس خداوند نذر او را قبول می گرداند. (آل عمران 35)
نطق عیسی در گهواره:
آن نیاز مریمی بودست و درد
که چنان طفلی سخن آغاز کرد
2 - 182 – 7
نطق عیسی از فر مریم بود
نطق آدم پرتو آن دم بود
3 - 536 – 4
عیسی اندر مهدبر دارد نفیر
که جوان ناگشته ما شیخیم و پیر
1 - 103 – 5
یا مسیحی که به تعلیم و دود
در ولادت ناطق آمد در وجود
2 - 458 – 2
طفل نوزاده شود حبر فصیح
حکمت بالغ بخواند چون مسیح
3 - 423 – 16
طبری می نویسد: چون عیسی از مادر در وجود آمد، همان ساعت مادر را آواز داد و گفت: هیچ اندوه مدار که خدای - عزّ وجلّ - بدان جوی آب روان باز دارد، برخیز و این درخت را بجنبان تا خرما فرو ریزد، و خرما بخور و آب که در جو می آید بخور، و هیچ اندوه مبر، و با هیچ خلق سخن مگوی.... (ترجمه تفسیر طبری، ج 1، ص 216)
داستان خُم عیسی:
یکی از معجزات عیسی علیه السلام آن بود که اگر جامه صدرنگ را در خم می انداختند سفید و سیاه برمی آمد. (غیاث). در کتب قصص انبیاء آمده است: که مریم عیسی را به صباغی داد که به او رنگرزی بیاموزد پس جامه بسیار نزد صباغ جمع و او را کاری پیش آمد و به عیسی گفت: اینها را رنگ کن. پس حضرت عیسی جامه ها را در یک خم انداخت چون صباغ پرسید چه کردی؟ فرمود: رنگ کردم. پرسید کجا گذاشتی؟ گفت: همه در میان این خم است. صباغ در خشم شد و گفت: همه را ضایع کردی. عیسی فرمود: که تعجیل مکن. برخاست جامه ها را از خم بیرون آورد هر یک را به رنگی که صباغ می خواست، پس صباغ متعجب شد و دانست که پیغمبر خداست و به او ایمان آورد. (حیات القلوب ج1، ص 405 و ثعلبی ص 389)، (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی، دکتر صادق گوهرین، ج 4، ص 318).
خم عیسی کنایه از وجود مرد کامل که منشأ آثار وجودی متعدد و متکثر است.
او زیک رنگی عیسی بو نداشت
وز مزاج خمّ عیسی خو نداشت
جامه صدرنگ از آن خمّ صفا
ساده و یک رنگ گشتی چون ضیا
1 - 32 - 9-8
خم صفا که همان خم عیسی است کنایه از دل مرد کامل که هر چیز به آن وارد شود پاک و زدوده می شود. خم صدرنگ در بیت زیر که همان خم عیسی است کنایه از جهان رنگارنگ و عالم کثرت است.
تا خم یکی رنگی عیسی ء ما
بشکند نرخ خم صدرنگ را
3 - 379 - 3
قصه رنگرزی عیسی در کشف الاسرار (ج 2، ص 1330 ) و تفسیر ابوالفتوح (ج1، ص569) نیز نقل شده است مرحوم فروزانفر ضمن نقل داستان فوق در ذیل ابیات 500 و 501، می نویسد: اما مقصود مولانا اینست که عیسی علیه السلام مردم را به وحدت و محبت می خواند و کسی که به حقیقت دین و آیین وی راه یابد از رنگ و اختلاف و دوبینی و تزویر خلاص می یابد و به جهان بی رنگ و عالم یگانگی می پیوندد با همه ادیان و مذاهب یکی می شود. (شرح مثنوی شریف، ص 218 و 219)
مولوی در مثنوی، صبغة اللّه را به خصلتها و خویهای نیک و خدایی تفسیر کرده است که روح عرفا از آن رنگ گرفته اند.
رنگهای نیکت از خمّ صفاست
رنگ زشتان از سیاها به جفاست
صبغة اللّه نام آن رنگ لطیف
لعنة اللّه بوی آن رنگ کثیف
1 - 47 - 13-12
صبغة اللّه هست خمّ رنگ هو
پیسه ها یک رنگ گردد اندرو
چون در آن خمّ افتد و گوییش قم
از طرب گوید منم خُم لاتَلُم
1 - 320 - 2-1
صلیب یا دار عیسی:
در تاریخ یعقوبی به نقل از انجیل یوحنا آورده است: سپس تاجی ارغوانی گرفتند و بر سر عیسی نهادند، و سربازان او را می زدند و باهمان تاج بیرون بردند. . . یهود، عیسی را گرفته بردند و او را واداشتند که صلیب خود را برداشت. (تاریخ یعقوبی ج 1، ص 98) البته مولانا می گوید که کسی شبیه عیسی را بردار کردند که رئیس جهود بود:
آن امیر از مکر بر عیسی تند
عیسی اندر خانه رو پنهان کند
اندر آید تا شود او تاجدار
خود زشبه عیسی آید تاج دار
هی میآویزید من عیسی نیم
من امیرم بر جهودان خوش پیم
رو ترش بردار آویزید کو
عیسی است از دست ما تخلیط جو
3 - 525 - 19-16
خر عیسی:
آن خر عیسی مزاج دل گرفت
در مقام عاقلان منزل گرفت
1 - 348 – 13
از خر عیسی دریغش نیست قند
لیک خر آمد به خلقت که پسند
3 - 280 – 1
درازگوشی که حضرت عیسی (ع) بر او می نشست و در قرا و قصبات فلسطین به ارشاد می پرداخت. در تاریخ یعقوبی آمده است: پس همگی بر کشتن عیسی همداستان شدند. مسیح بر خری سوار به اورشلیم آمد و یارانش شاخه های خرما به دست به استقبال شتافتند. (تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 94 )
و نیز در ابیات 1-272-2 و 2-437-13 و 3-180-9.
دم عیسی (نفس او):
تأثیر دم ونفس عیسی است که به اذن خدا بر ساخته ای از آب و گل می دمد به آن حیات می بخشد. با این دم است که مرده را زنده می کند. نفس اوست که بیماران را شفا می بخشد.
اندرین آتش بدیدم عالمی
ذرّه ذرّه اندرو عیسی دمی
1 - 49 – 15
تادم عیسی ترا زنده کند
همچو خویشت خوب و فرخنده کند
1 - 116 – 8
در مثنوی دم عیسی، نفس پیرست که سالک را زنده می کند.
تا دم عیسی ترا زنده کند
همچو خویشت خوب و فرخنده کند
1 - 116 – 8
عیسویست این دم نه هر با دودمی
که برآید از فرح یا غمی
3 - 85 - 6
دم عیسی ازخداست.
آنچه عیسی کرده بود از نام هو
می شدی پیدا او را از نام او
3 - 505 - 11
مرغ عیسی:
آب و گل چون از دم عیسی چرید
بال و پر بگشاد مرغی شد پدید
هست تسبیحت بخار آب و گل
مرغ جنّت شد ز نفخ صدق دل
1 - 54 - 6-5
گفت آری آن منم گفتا که تو
نی زگل مرغان کنی ای خوب رو
2 - 164 - 14
در فرهنگها شب پره یا خفاش را مرغ عیسی گفته اند. به روایت قرآن (آل عمران 49) عیسی بر پاره ای گل چیزی خواند و در آن دمید و آن گل به اذن خدا برسان مرغی شد. طبری در این مورد می نویسد: عیسی بن مریم بدان وقت که باز به بیت المقدس آمد، خدای - عزّ وجلّ - او را فرموده بود که خلق را به خدای خوان و حجتهای خویش پیدا کن. و او بیامد و خلق را به خدای می خواند. و مردمان او را گفتند: چه حجت داری؟ گفت: حجت من آن است که من از گل مرغی بسازم و بدو اندر دمم، و آن مرغ زنده گردد، و اندر هوا بپرد، به فرمان خدای - عزّ و جلّ - گفتند که بکن. و عیسی پاره ای گل برداشت و از آن مرغی بکرد، و بدو اندر دمید، و به فرمان خدای - عزّ و جلّ - زنده گشت و اندر هوا بپرید. و آن مرغ این خفاش است که در شب پرد. و این آن است که خدای - عزّ و جلّ - گفت: اَنّی اَخْلُقُ لَکم منَ الطّینِ کهیئةِ الطیرِ فَانفخُ فیه فَیَکونُ طیرا بِاذنِ اللّه (آل عمران 49). (ترجمه تفسیر طبری، ج 2، ص 430 و 431- قصص الانبیاء، ص 373- کشف الاسرار، ج 2، ص 122 و 123).
در اناجیل چهارگانه از این معجزه مسیح ذکری نرفته است، لکن مسیحیان نقل آنرا در انجیل کودکی مسیح اعتراف دارند. (اعلام قرآن، 47 )
زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران، بینا کردن کوران
صد هزاران طبّ جالینوس بود
پیش عیسی و دمش افسوس بود
1 - 33 – 21
مرده زنده کرد عیسی از کرم
من بکفّ خالق عیسی درم
2 - 341 – 12
عیسی قادر بود که از یک دعا
بی توقف بر جهاند مرده را
سگ نیم تا پرچم مرده کنم
عیسیم آیم که تا زنده ش کنم
2-261-8
جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعه عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
صومعه عیسیست خوان اهل دل
هان و هان ای مبتلا این در مهل
جمع گشتندی زهر اطراف خلق
از ضریر و لنگ و شلّ و اهل دلق
بردر آن صومعه عیسی صباح
تا بدم اوشان رهاند از جناح
او چو فارغ گشتی از او راد خویش
چاشتگه بیرون شدی آن خوب کیش
جوق جوقی مبتلا دیدی نزار
شسته بر در در امید و انتظار
گفتی ای اصحاب آفت از خدا
حاجت این جملگانتان شد روا
هین روان گردید بی رنج و عنا
سوی غفّاری و اکرام خدا
2 - 19 - 13 -7
خوش دوان و شادمانه سوی خان
از دعای او شدندی پا دوان
2 - 19 – 15
اکمه و ابرص چه باشد مرده نیز
زنده گردد از فسون آن عزیز
2 - 189 – 5
و نیز در ابیات 1-270 -11 و 146-19-17-9 و در قرآن کریم به این معجزات عیسی (ع) اشاره رفته است (آل عمران 149)
درباره شفا دادن شب کور (اکمه) و پیس (ابرص ) نوشته اند: و این دو عیب از میان علتها مخصوص کرد که مردم را به مداوات آن هیچ راه نیست، تا عیسی را معجزه باشد.
و روزگار ایشان روزگار طبّ بود، زیرکان و حکیمان بودند در میان ایشان. . . . پس ربّ العالمین معجزه عیسی هم از آن جنس ساخت که ایشان در آن ماهر بودند تا در ایشان اثر بیشتر کند. و هب بن منبّه گفت: که روزی بود که پنجاه هزار کس مداوات کردی از این بیماران و اسیران و نابینایان و دیوانگان، هر کس که طاقت داشتی بر عیسی رفتی، و آنکه نتوانستی رفتن عیسی بر او خود رفتی. و آنگه مداوات وی آن بودی که آن بیمار را دعا گفتی و دست بر وی فرو آوردی بر شرط ایمان(کشف الاسرار، ج 2، ص 123).
از میان کسانی که عیسی زنده کرد، چهار کس معروف می باشند: یکی عازر
این که تو کردی دو صد مادر نکرد
عیسی از افسونش با عازر نکرد
از تو جانم از اجل نک جان ببرد
عازر ارشد زنده آن دم باز مرد
3 - 19 - 9-8
ابن العجوز مرده بود و بر جنازه نهاده می بردند، عیسی دعا کرد و در آن حال زنده شد، از جنازه فرود آمد و جامه در پوشید، و با اهل خویش شد، و بعد از آن فرزند زاد، سدیگر ابنة العاشر عیسی (ع) را گفتند که این زن دیروز فرمان یافت، عیسی دعا کرد زنده شد و بعد از آن، روزگاری بماند و فرزند زاد، چهارم سام بن نوح (ع): عیسی به سر خاک وی شد دعا کرد، زنده شد و از گور برآمد(کشف الاسرار، ص 124، قصص الانبیاء، ص 374).
مولوی، عیسی و درمان او را همان روح و معرفت الهی می داند که هر کس به سوی خدا نرود چون کوری است که از مسیح غفلت می کند.
هر ضریری کز مسیحی سرکشد
او جهودانه بماند از رشد
قابل ضو بود اگرچه کور بود
شد ازاین اعراض او کور و کبود
3 - 509 - 20-19
گویدش عیسی بزن در من دو دست
ای عمی کحل عزیزی با منست
از من ار کوری بیابی روشنی
بر قمیص یوسف جان بر زنی
3 - 510 - 2-1
روح جاوید است و قدرتمند چرا که از خداوند سرچشمه می گیرد.
مرده زنده کرد عیسی از کرم
من به کفّ عیسی درم
کی بمانم مرده در قبضه خدا
بر کف عیسی مدار این هم روا
عیسیم لیکن هر آنکو یافت جان
از دم من او بماند جاودان
شد زعیسی زنده لیکن باز مرد
شاد آنکو جان بدین عیسی سپرد
2 - 341 - 15-12
گذشتن عیسی از دریا:
حسّ خشکی دید کز خشکی بزاد
عیسی جان پای بر دریا نهاد
1 - 36 - 10
همچو عیسی بر سرش گیرد فرات
که ایمنی از غرقه در آب حیات
3 - 342 - 9
راه رفتن عیسی بر آب اشاره ای است به مضمون این حدیث: قیل للنَّبیِّ (ص) انّ عیسی علیه السلامُ یقال اَنّه مشی علی الماء فقال (ص) لوا زداد یقینا لمشی علی الهواء(احادیث مثنوی، مرحوم فروزانفر، ص 197).
در حیات القلوب علامه مجلسی نیز به روایت حضرت صادق (ع) به راه رفتن عیسی بر آب اشاره شده است: به سند صحیح از آن حضرت منقول است که فرمود: از خدا بترسید و حسد بر یکدیگر مبرید. به درستی که عیسی (ع) از جمله شریعتهای او سیاحت و گردیدن در زمین بود. پس در بعض سیاحتهای خود بیرون رفت و مرد کوتاهی از اصحابش با او همراه بود و از آن حضرت جدا نمی شد. چون به دریا رسیدند، عیسی (ع) بسم اللّه گفت به یقین درست و بر روی آب روان شد. پس آن مرد نیز بسم اللّه گفت به یقین درست، و قدم بر آب گذاشت، و از پی آن حضرت روان شد، و به عیسی رسید. پس عُجبی در نفس او به هم رسید، گفت: اینک با عیسی روح الله بر روی آب راه می روم، پس او چه فضیلت و برتری بر من دارد؟ چون این معنی در خاطرش خطور کرد در همان ساعت به آب فرو رفت(حیوة القلوب، ج 1، ص 566)
مائده آسمانی:
مایده از آسمان در می رسید
بی صداع و بی فروخت و بی خرید
1 - 7 - 10
منقطع شد نان و خوان آسمان
ماند رنج زرع و بیل و داسمان
باز عیسی چون شفاعت کرد حق
خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
باز گستاخان ادب بگذاشتند
چون گدایان زَلها برداشتند
لابه کرده عیسی ایشانرا که این
دایمست و کم نگردد از زمین
بدگمانی کردن و حرص آوری
کفر باشد پیش خوان مهتری
زآن گدارویان نادیده زآز
آن در رحمت برایشان شد فراز
1 - 7 - 17-12
حبّذا خوان مسیحی بی کمی
حبّذا بی باغ میوه مریمی
3 - 349 - 4
پس از آنکه حضرت عیسی در شهر بیت المقدس معجزات خود را به مردم می نماید و تنی چند را زنده می کند مردمان می گویند که عیسی این کارها را به جادویی می کند و قصد هلاک او می کنند. عیسی آگاه می شود و قصد هجرت می کند وا ز شهر بیرون می رود و در بیرون شهر جماعتی از گازران (حواریون) را می بیند که بر کنار جویی جامه می شویند.
عیسی ایشان را گفت که من همی سوی خداوند - عزّ و جلّ - خواهم رفت به هجرت، هیچ کس از شما باشد که رغبت کند و با من بیاید؟. . . . پس دوازده تن با او برفتند، و چون به شهر اندر خبر شد، بسیاری خلق نیز بر اثر او برفتند و روی بدان بیابان نهادند. و چون دو سه روزی رفته بود، خلقی انبوه بر عیسی گرد آمده بودند، و در میان بیابان بود، و هیچ آبادانی نبود که طعامی یافتندی پس این مردمان بدان حواریان گفتند: که شما به عیسی نزدیکترید باید که او را بگویید تا با خدای - تعالی - بگوید تا ما را طعام فرستد یا خوانی که بر آن طعام باشد، تا از آن بخوریم و دل ما بدان قرار گیرد که ما به طاقت رسیده ایم. . . پس عیسی از خدای - تعالی - اندر خواست که بفرستد خوانی از طعام، چنانکه گفت: اللّهمَّ ربَّنا انزل علینا مائدةً من السَّماء تکونُ لنا عیدا لاوَّلنا و آخِرنا. (مائده 114) و خدای - عزّ و جلّ - حاجت او را روا گردانید، از آسمان خوانها فرستاد با طعامهای گوناگون، و تا بدان بیابان اندر بودند همچنان از آسمان خوانها با طعامهای الوان از آسمان می آمد(ترجمه تفسیر طبری، ج 2، ص 432 و 433).
از لحاظ عرفانی مائده غذای روحانی است که سبب تعالی و پرورش روح می گردد.
مایده عقلست نی نان و شِوَی
نور عقلست ای پسر جانرا غِذی
نیست غیر نور آدم را خورش
از جز آن جان نیابد پرورش
تا غذای اصل را قابل شوی
لقمه های نور را آکل شوی
عکس آن نورست کین نان نان شدست
فیض آن جانست کین جان جان شدست
چون خوری یکبار از مأکول نور
خاک ریزی بر سر نان و تنور
2 - 393 - 16-12
دجّال:
او به سر دجّال یک چشم لعین
ای خدا فریاد رس نعم المعین
1 - 24 - 13
در کتب لغت دجال به معنی کذاب ضبط شده و فعل آنرا به معنی آب و طلا نقره دادن نوشته اند و گفته اند که دجال، مسیح کاذب است که به اعتبار تمویه و فریب کاری به این نام خوانده شده است. دجال را در زبانهای فرانسه و انگلیسی «آنتی کریست - antichristeنامیده اند که به معنی دشمن و ضد مسیح است. این عنوان نخستین بار در رساله اول یوحنا باب چهارم شماره سوم آمده است اما یهودیان هم به ظهور کسی که با خدا خصومت ورزد و دارای قدرت فوق العاده باشد معتقد بوده اند. . . در آثار اسلامی نیز راجع به دجال بحث شده است و اصل او را از اصفهان یا سجستان نشان داده اند. وی دارای قدرت و تأثیر عجیبی است. یک چشم او مسخ شده و چشم دیگرش در پیشانی است که مانند ستاره صبح می درخشد. . . . (اعلام قرآن، ص 478 و 479)
ظهور دجّال از جمله امارات آخر زمان است. . . . میان دو چشمش با حروف مقطعه کلمه کافر نوشته شده که هر مؤمنی می تواند آن را بخواند. (سفینة البحار، ج 1، ص440)
آسمان چهارم، عروج عیسی، گردون، چرخ:
پهلوی عیسی نشینم بعد از آن
برفراز آسمان چار مین
1 - 40 – 19
جست عیسی تا رهد از دشمنان
بردش آن جستن به چارم آسمان
1 - 172 – 3
نردبانش عیسی ء مریم چو یافت
بر فراز گنبد چارم شتافت
1 - 297 – 8
عیسی و ادریس برگردون شدند
با ملایک چونکه هم جنس آمدند
2 - 436 - 15
و نیز در ابیات: 34412 و 34422 و 34145 در سوره نساء آیات 157 و 158 درباره عیسی آمده است: و ما قَتَلوه و ما صَلَبوهُ ولکن شُبِّه لهم. . . واین گفتارشان که ما مسیح بن مریم را کشتیم، با اینکه فرستاده خدا بود ولی نه او را کشتند و نه به دار آویختند بلکه از ناحیه خدا امر بر آنان مشتبه شد و آنها درباره وی اختلاف کردند هنوز هم درباره عیسی در شکّند، اگر ادّعای علم می کنند دروغ می گویند، مدرکی جز پیروی ظنّ ندارند و به یقین او را نکشتند ( ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، مترجم موسوی همدانی، ج 5، ص 209)
طبری در این باره آورده است: و عیسی به بیت المقدس باز آمد، و خلق به طلب او در ایستادند که او را بکشند و هلاک گردانند. پس او را بگرفتند و بیاوردند و داری بزدند که او را بردار کنند. عیسی از ایشان ناپدید گشت، و حق تعالی او را به آسمان برد، و دیدار او بر ایشوع اوکند که مهتر جهودان بود، و او را بگرفتند و بردار کردند، پنداشتند که عیسی است، و عیسی خود به آسمان برده بودند(ترجمه تاریخ طبری، ج 1، ص 223 و 224).
در پایان بحث مولانا نظر خود را در مقایسه دین اسلام و مسیحیت چنین بیان می دارد:
مصلحت در دین ما جنگ و شکوه
مصلحت در دین عیسی غار و کوه
3 - 300 - 4
کتاب آسمانی عیسی انجیل است.
این بیان اکنون چون خر بریخ بماند
چون نشاید بر جهود انجیل خواند
2 - 182 – 9
نی که هم تورات و انجیل و زبور
شد گواه صد قران ای شکور
2 - 144 – 14
اشاره مولوی به نام پیامبر اسلام (ص) در انجیل:
بود در انجیل نام مصطفی
آن سر پیغمبران بحر صفا
1 - 45 - 8
مولوی انگلیون را که ماخوذ از لغت یونانی Evaghghelion مرکب از ev به معنی خوب و aggelleinبه معنی اطلاع دادن، آگاه کردن، جمعا به معنی بشارت، در لاتین Evangeliumچهار انجیل قانونیست یعنی انجیل متی و انجیل مرقس و انجیل لوقا و انجیل یوحنا. (حاشیه برهان قاطع ) است برای انجیل بکار گرفته است.
او بیان می کرد با ایشان به راز
سرّ انگلیون و زنّار و نماز
1 - 24 - 3
درباره عیسی در ابیات زیر سخن رفته است:
1 - 24 - 12 و 1 - 29 - 7 و 3 - 411 - 18 - 19 و 2 - 244 - 3 و 2 - 403 - 19 و 1 - 348 - 18 و 1 - 98 - 12 و 1 - 203 - 6 و 1 - 362 - 18 و 2 - 243 - 18 و 2 - 21 - 16 و 2 - 367 - 3 و 2 - 407 - 8 و 2 - 44 - 11 و 2 - 72 - 18 و 1 - 5 - 13 و 2 - 405 - 9 و 3 - 161 - 5 و 3 - 164 - 4 - 5 و 3 - 386 - 15 و 3 - 69 - 10 و 2 - 199 - 17 و 1 - 264 - 4 و 2 - 437 - 13 و 1 - 311 - 1 - 2 و 2 - 146 - 10 - 18 - 19 و 2 - 418 - 3 و 2 - 80 - 20 و 3 - 465 - 9 و 3 - 538 - 3 و 1-272-16-15-12-10-5-4 و 2-146-20-17 -15- 8-2 و 2-147-9-3-1 و 1-272-3-1 و 1-438-17 و 1-23-16 و 3-407-19 و 1-22-16 و 1-254- 18- 15 و 1-255-4-3-7 و 3-219-1 و 3-505-11.
مریم در این ابیات: 2 - 215 - 11-18 و 3 - 376 - 11 و 2 - 403 - 19 و 1 - 311 -1-2-
نتیجه:
مولوی با بیان احوال عیسی در مثنوی به تفسیر عرفانی درباره زندگی معجزه وار عیسی پرداخته و آن را تائید و گواهی برای احوال عرفا در کرامات و انجام کارهای خارق العاده می آورد. مولانا عیسی را در مثنوی هم مظهر روح می داند و هم مظهر پیرو شیخ، که مریدان را به سر منزل مقصود می رساند. دم عیسی همان کلمات و اشارات مشایخ است که در هر وادی گره گشای سالکان حقیقت است.
منابع و مآخذ:
1- پورنامداریان، تقی، داستان پیامبران در کلیات شمس، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی چاپ دوم. 1367-
2- پادشاه، محمد، آنندراج، زیر نظر محمد دبیرسیاقی، کتابخانه خیام، 1335.
3- جعفری، محمدتقی، از دریا به دریا، انتشارات چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1364.
4- خزائلی، محمد، اعلام قرآن، موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، 1378.
5- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج 10، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول، 1372.
6- زرین کوب، عبدالحسین، بحر در کوزه، انتشارات علمی، چاپ چهارم، 1372.
7- طبری، محمدبن جریر، ترجمه تفسیر طبری، تصحیح حبیب یغمایی، انتشارت دانشگاه تهران، 134
8- طبری، محمدبن جریر، ترجمه تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنیاد فرهنگ ایران، 1352
9- طباطبایی، علامه، تفسیر المیزان، ترجمه میرمحمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، 1363
10- عبدالباقی، محمد فواد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، دارالحدیث مصر، 1408 ه، 1988 م.
11- فروزانفر، بدیع الزمان، شرح مثنوی شریف، انتشارات زوار، چاپ چهارم، 1367.
12- فروزانفر، بدیع الزمان، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1362.
13- فروزانفر، بدیع الزمان، احادیث مثنوی، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، 1366.
14- گوهرین، سیدصادق، فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی، کتابفروشی زوار، چاپ دوم، 1362.
15- مجتبوی، سیدجلال الدین، ترجمه قرآن کریم، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1371.
16 - معین، محمد، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم، 1371.
17 - میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار وعدة الابرار، به اهتمام علی اصغر حکمت، انتشارات دانشگاه تهران، 1339- 1331.
18 - ناس، جانی بی، تاریخ جامع ادیان، مترجم علی اصغر حکمت، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم، 1379.
19 - نیشابوری، ابواسحق ابراهیم، قصص الانبیاء، به اهتمام حبیب یغمایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340
20 - نیکلسون، رینولد. ا. ، تصحیح مثنوی معنوی، انتشارات مولی، چاپ چهارم، 1365.
21 - یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه ابراهیم آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347.