تجلی حضرت زینب در شعر عاشورایی

واقعه سرخ قیام جاودان حضرت سیدالشهدا(ع) که در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری در سرزمین کربلا به وقوع پیوست، آغاز رسالتی سنگین و بسیار دشوار بود که هرکسی یارای تحمل و به انجام رساندن آن را نداشت، مگر بانوی بزرگ اسلام، عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری(ع) .

تجلی حضرت زینب در شعر عاشورایی

مقدمه

واقعه سرخ قیام جاودان حضرت سیدالشهدا(ع) که در روز دهم محرم سال 61 هجری در سرزمین کربلا به وقوع پیوست، آغاز رسالتی سنگین و بسیار دشوار بود که هرکسی یارای تحمل و به انجام رساندن آن را نداشت، مگر بانوی بزرگ اسلام، عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری(ع) .

در شأن و فضیلت این بانوی آگاه، شجاع و پرهیزگار سخن بسیار گفته شده است، چنان که از هنگام ولادت باسعادت آن حضرت تا رحلت، وی را مورد تحسین قرار داده اند و از جرئت، خرد، ادب، ایثار و ایستادگی بی نظیر این بانوی ستم ستیز و تاریخ ساز به شگفتی یاد کرده اند.

شداید، مرارت ها، مصایب و محنت هاییکه آن بانوی عظیم الشأن متحمل شد، به راستی از تاب و تحمل هر انسانی خارج است و اگر به آن حضرت لقب «ام المصایب» داده اند، به تحقیق چنین است و زبان از شرح و بیان حماسه پایداری و حق جویی ایشان قاصر و الکن است.

حضرت زینب(ع) دارای موقعیت و جایگاه رفیع و ممتازی می باشد. او نوه پیامبر اکرم(ص)، فرزند فاطمه زهرا(ع) و علی مرتضی(ع) ، خواهر فداکار امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ، عمه گرامی و پرستار امام سجاد(ع) ، مادر دو شهیدو... است.

حضور حضرت زینب(ع) در چنین خانواده برجسته ای فقط به پیوندهای خویشاوندی محدود و منحصر نبود. پدرش او را زینب به معنای «زینت پدر» نام نهاده بود و زینت پدری چون علی بن ابیطالب(ع) بودن، مفهوم ساده ای نبود و مسئولیت فراوانی را به همراه داشت که زینب(ع) این مهم را با تمام وجود دریافته بود.

ایشان مفهوم کامل «شیعه بودن» را می دانست؛ از این رو، در تمام عمر گرانبهای خویش با احساس مسئولیت به معنای عمیق کلمه، لحظه ای از انجام وظیفه بزرگی که بر عهده داشت، کوتاهی نکرد و با دل و جان به یاری چهار امام زمان خود برخاست و حتی ازدواج او با عبدالله بن جعفر و دیگر موانع و محدودیت های زمانه، نتوانست عزم و اراده راسخ و آهنین او را در این راه سست کند.

عقیله بنی هاشم، تربیت یافته مکتبی است که خوفی از جانبازی و شتافتن به سوی مصایب و مخاطرات ندارد و عظمت هر مکتبی را می توان از اسوه ها و انسان های تربیت یافته در آن شناسایی کرد. به این اعتبار، زینب(ع) میوه شجره طیبه ای است که همانندی ندارد؛ آنچنان که شخصیت او نه تنها به عنوان الگویی جامع و پیشرو برای زنان، بلکه برای مردان و نه فقط برای مسلمانان، بلکه برای همه آزادگان جهان در تمامی ادوار تاریخ مطرح و ماندگار است.

کربلا، کوفه، شام و مدینه، هریک دربردارنده جلوه ای از عظمت عالمه آل محمد(ص) هستند و آن حضرت در همه صحنه ها آن اندازه بزرگ و شکوهمند ظاهر شده است که هر شاهد و ناظری را به ستودن و تکریم وامی دارد؛ چنان که حضرت زین العابدین(ع) ، امام علی بن حسین(ع) در ستایش شخصیت عمه بزرگوار خویش چنین فرموده اند: «أنت بحمدالله عالمةً غَیر مُعلّمه و فَهمةً غَیرَ مفّهمه: شما به حمد خدای عالمه استادندیده و دانایی مکتب ندیده ای» (بهداروند، 1374، ص7).

1- تجلی حضرت زینب(ع) در آینه شعر

نگاه ادبیات به اشخاص و وقایع تاریخی، نگاهی دیگرگون است. عالم ادبیات، عالم دیگری است که هر شخص و واقعه ای را به آن راه نیست و این نکته یکی از عجایبی است که نشان می دهد ادبیات، ریشه در عالم دیگری داردو حضور و ماندگاری در این عالم، رمز و رازو شیوه و آیین خاصی می طلبد.

به گواه تاریخ، تاکنون اشخاص و رویدادهای بزرگی در طی دوران حیات بشر به وقوع پیوسته است؛ ولی بسیاری از این اشخاص و رویدادها نتوانسته اند به قلمرو ادبیات راه یابند و یا اگر راهی به این دیار یافته اند، عمری طولانی نیافته، با گذشت زمان تدریجاً به فراموشی سپرده شده اند و در آثار سخنوران قرون و اعصار بعد، نام و یادی از آنان دیده نمی شود.

تقبیح و توهین، بی اعتنایی و سکوت و یا تکریم و تعظیم، هریک جلوه هایی از قضاوت ادبیات درباره اشخاص و رویدادهاست که به مرور زمان قطعیت می یابد. فرانسیس بیکن معتقد است: «حیات حقیقی هر شخصی صد سال پس از مرگ او، تازه آغاز خواهد شد و موضوع حیات حقیقی در ادبیات مفهومی بدون تعارف و رودربایستی است».

قافله ای که از مکه به سمت کوفه در حرکت بود و امام حسین(ع) و حضرت زینب(ع) ، خانواده و اصحاب ایشان در آن حضور داشتند، از همان آغاز راه به قلمرو ادبیات راه یافتند و این قافله در هر منزل، حکایتی داشت که با ادبیات بیگانه نبود. در این سفر پُرماجرا که به کربلا و واقعه عاشورا انجامید و از آنجا به کوفه، شام و مدینه امتداد یافت، بارها پای شعر نه تنها به میان، بلکه به میدان آمد که این حضور شگفت در روایات متعدد و متواتر ثبت و ضبط شده است.

در جریان سفر کاروان سیدالشهدا(ع) به سمت کوفه، هنگامی که کاروان در منزل «شقوق» توقف کرد، امام حسین(ع) با فرزدق شاعر نامدار عرب روبه رو شد، در این ملاقات امام حسین(ع) از شاعر درباره حال و روز مردم کوفه می پرسد و فرزدق در بیانی موجز و شاعرانه چنین پاسخ می گوید: «دلهای ایشان با تو است و شمشیرهای ایشان با بنی امیه» (ابن اعثم کوفی، 1372، ص874).

حضور شاعر بزرگی چون فرزدق در ابتدای این سفر و پاسخ واقع بینانه او به حضرت سیدالشهدا(ع) بسیار قابل تأمل است.

در جریان این سفر سرخ، روایات دیگری نیز نقل شده است که با ادبیات بی ارتباط نیست؛ از جمله شیخ مفید از حضرت امام سجاد(ع) نقل می کند:

در شبی که پدر بزرگوارم فردای آن شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه ام زینب(ع) به پرستاری من مشغول بود. پدرم به خیمه خود رفته و این اشعار را زمزمه می فرمود:

 

یا دهر اُف لک من خلیل

کم لک بالاشراق والأصیل

 

من صاحب أو طالب قتیل

و الدهر لایقنع بالبدیل

 

و انما الأمر الی الجلیل

و کل حی سالک سبیلی

 

یعنی: وای بر تو و تفو بر تو ای روزگار در هر بامداد و شبانگاهی! بسیاری از یاران و دوستان را نابود می سازی و به عوض هم اکتفا نمی کنی. آری! سررشته همه در دست خداست و هر موجودی به راهی خواهد رفت که من می روم.

آن حضرت همین مضامین را دو یا سه بار مکرر فرمود. من از شنیدن این مضامین به هدف آن حضرت توجه کردم وگریه گلوی مرا گرفت؛ لیکن خودداریکرده و آرام گرفتم و دانستم که بلا نازل شده؛ اما عمه ام زینب(ع) به مجرد اینکه مضامین این اشعار را استماع فرمودو بر اثر رقت قلبی نتوانست خودداری فرماید، آنچنان که پای برهنه و دامن کشان از خیمه خارج شد و به جانب آن حضرت روان گردید... (مفید، 1385، ص444).

روز شگفت انگیز عاشورا، روز فقط چکاچک شمشیرها نبود. به گواه کتاب های مقتل در کنار آن نبرد نابرابر خونین، نبردی نیز در جبهه فرهنگی در جریان بود و سلاح این میدان، سخنوری و بلاغت بود.

خطبه های شورانگیز حضرت سیدالشهدا(ع) که سرشار از فصاحت و بلاغت بود و «ارجوزه ها» که شعرهای حماسی رزم آوران آن میدان است، بیانگر پیوند اعجاب انگیز شعر با این نهضت بزرگ و جاودانه است که در همه حال حضرت زینب(ع) شاهد و ناظر این رویارویی عظیم است.

واقعه عاشورا با این رجزهای سرخ که هریک اشعاری لبریز از حماسه و جنگاوری است، به پایان نمی رسدو زینب(ع) در ادامهاین راه سرخ از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام و از شام تا مدینه، باز هم شاهد اشعاری است که هریک حال و هوایی خاص و تکان دهنده دارد.

شعر در آن روزگار نه فقط هنر محبوب اعراب، بلکه رسانه ای قوی و مؤثر به شمار می آمد و خاندان پاک وحی(ع) بیش از هرکس به اهمیت این موضوع آگاه بودند و می کوشیدند پیام خود را به زیباترین، شیواترین و رساترین شکل ممکن ابراز نمایند.

پس از واقعه کربلا، یزید و عوامل سرسپرده او تلاش بسیاری داشتند تا از شعر برای تصدیق و ترویج جنایت هولناک خویش سود جویند که این فرصت طلبی های رذیلانه را حضرتزینب(ع) پاسخگو بود؛ آنگاه که تیغ ها در نیام بود و آیندهتاریخ را واژه ها می ساخت.

زینب(ع) بی شک از دشواری این سفر و مصایب آن آگاه بود و خود را برای پذیرفتن همه دشواری های ممکن در این راه آماده کرده بود.

در روایتی آمده است که در طول مسیر کاروان عاشورا از مکه به مدینه که 24 روز به طول انجامید، در ششمین منزلگاه از منزلگاه های راه، کاروان در محلی به نام «خزیمیه» به مدت یک شبانه روز توقف کرد. در روایات آمده است صبحگاه به محض آنکه زینب(ع) از خواب بیدار می شود، خود را به محضر حضرت سیدالشهدا(ع) می رساند و به آن حضرت عرض می کند نیمه های شب برای انجام حاجتی از محل استراحت خود بیرون رفتم، آنگاه ندایی را شنیدم که در دل شب چنین نوحه سرایی می کرد:

 

اَلا یا عینُ! فَاحتفلی بجُهد

وَ من یبکی عَلی الشّهداء بَعدی؟

 

عَلی قوم، تسوقُهُم المنایا

بمقدار الی اِنجازِ وَعد

 

یعنی: ای دیدگان من! سعی کن با اشک هایت ما را یاری دهی؛ زیرا پس از من کیست که بر شهدا بگرید؟ اشک ببار بر گروهیکه مرگ آنان را به سوی خود فرامی خواند و پروردگار چنین تقدیری برای آنان خواسته و آ نان به سوی میعادگاه خود روان اند (محلاتی، 1385، ج3، ص77).

در این روایت که در کتاب های دیگری همچونبحارالانوار، نفس المهموم و وسیل‍ةالدارین فی انصارالحسین(ع) آمده است، امام حسین (پس از شنیدن این ماجرا آن را تصدیق فرموده و حضرت زینب(ع) را به شکیبایی و اطاعت الهی دعوت می کند که ثمری جز عزت و سربلندی اسلام ندارد.

چنین روایاتی بیانگر آن است که شعر همگام کاروان عاشورا، حضوری پُررنگ و شگفت داشته است.

2- فصاحت و بلاغت حضرت زینب(ع)

پس از واقعه عاشورا و آن فاجعه عظیم و جانگداز و به اسارت درآمدن خاندان حضرت سیدالشهدا(ع) ، رسالت پیامبرگونه حضرت زینب(ع) آغاز گردید.

در حالیکه دشمن می پنداشت آن همه مصایب و جسارت ها شخصیت و روحیه این بانوی بزرگوار را در هم شکسته است؛ ولی به شهادت تاریخ، هرجا که آن حضرت لب به سخن گشوده اند، با کلام آتشین خویش قیامتی به پا کرده اند، تا آنجا که دشمن از شرم سر به زیر افکنده و فضا را بهت و حیرت حزن آلودی فراگرفته است.

سرعت انتقال و حاضرجوابی، خرد و آگاهی، قدرت ربط و تجزیه و تحلیل اوضاع و شرایط، به همراه فصاحت و بلاغت آن بانوی گرامی باعث می شد تا در برابر منطق و استدلال های آن حضرت، دشمنان چاره ای جز تسلیم و سکوت نداشته باشند، در حالیکه دشمنان چنین تبلیغ و وانمود کرده بودند که این اسیران، گروهی خارج از دین اند که علیه خلیفه و حکومت اسلامی خروج کرده اند. حضرت زینب(ع) به محض مواجهه با مردم، دیوارهای دروغین دشمنان را در هم می شکست و با کمترین جملات و کلمات از فرصت هایکوتاه به دست آمده، بهترین نتیجه را می گرفت. بیانات روشنگرانه آن حضرت به تناسب هر موقعیتی بسیار سنجیده، صریح و موجز بود و چنان بر عمق دل ها می نشست و و جدان ها را برمی انگخیت که بی اختیار اشک از دیدگان مردم جاری می شد.

دکتر عایشه بنت الشاطی در کتاب بانوی قهرمان کربلا (بطلة کربلا) در این باره چنین می نویسد:

کسی که گفتار زینب(ع) را شنیده بود، نقل می کند: به خدا، هرگز پرده نشینی را سخن پردازتر از او ندیده بودم. گویی که سخنانش از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) خارج می گردید. قسم به خدا، هنوز سخنش را به پایان نرسانده بود که صدای مردم به گریه بلند می شد و از شدت هول و هراسی که از این محنت جانسوز به آنان دست داده بود، چنان از خود بی خود شدند که آنچه در دست داشتند، بر زمین افتاد (بنت الشاطی، 1367، ص146).

هنگامی که اسیران را به دارالاماره کوفه آوردند، حضرت زینب(ع) با آنکه ظاهرش آشفته و پریشان به نظر می رسید؛ ولی بدون اعتنا و بی اجازه عبیدالله بن زیاد بر زمین نشست. ابن زیاد از او پرسید که کیست؟ حضرت زینب(ع) پاسخ او را نداد. ابن زیاد پرسش خود را سه بار تکرار کرد؛ اما حضرت زینب(ع) باز هم پاسخی نداد تا اینکه یکی از همراهان آن حضرت گفت: این بانو زینب کبری دختر فاطمه زهرا(ع) است (مجلسی، 1387، ج10، ص151).

این روایت حکایت از هوشمندی ژرف حضرت زینب(ع) دارد که حتی با سکوت حساب شده اش، دشمن را تحقیر می کند و او را به خشم می آورد. در این مجلس کهابن زیاد مردم کوفه را برای قدرت نمایی دعوت کرده است، وقتی خود را در مقابل پاسخ هایکوبنده و رسواکننده حضرت زینب(ع) ناتوان می بیند، برای رهایی از این وضعیت می گوید: «این زن به سجع و قافیه سخن می گوید. به جان خودم که پدرت علی(ع) هم به سجع و قافیه سخن می گفت و شاعر بود»(همان، ج10، ص150).

این نکته بیانگر اعتراف دشمنی کینه جو به فصاحت و بلاغت حضرت زینب(ع) و پدر گرامی آن حضرت، آن هم در حضور همگان است.

خطبه حضرت زینب(ع) در کوفه آنچنان موجی ایجاد کرد که این شهر تا سال ها بعد، هرگز روی آرامش به خود ندید. پشیمانی و حسرت باعث شد کوفه مرکز اعتراض های طولانی شود؛ اعتراض هایی که روزگارابن زیاد را سیاه کرد. چندی نگذشت قیام هایی مانند نهضت توابین و مختار ثقفی و... در این شهر شکل گرفت که هدف از آنها خونخواهی امام حسین(ع) و شهدای کربلا و مخالفت با دستگاه خلافت بنی امیه بود و در جریان این قیام ها برخی از عُمال امویان که دستشان به خون حضرت سیدالشهدا(ع) و یارانش آغشته شده بود از جمله ابن زیاد به سزای اعمال ننگین خود رسیدند.

سخن بزرگ بانوی عاشورا در عین زیبایی، بسیار جذاب و غافلگیرکننده است. هنگامیکهابن زیاد به قصد تحقیر و جریحه دارکردن قلب آن حضرت، با لحن موذیانه ای از او می پرسد که رفتار خدا را با برادر و اهل بیت خود چگونه یافتی؟ آن حضرت بی درنگ با لحنی مطمئن و سرشار از خرسندی پاسخ می گوید: «ما رَأیتُ اِلّاَ جَمیلاً: ما در این واقعه جز زیبایی هیچ ندیدیم»(ابن نماحلی، 1369، ص71).

این اندیشه و کلام زیبا الهام بخش شاعران بسیار بوده است؛ چنان که سیدضیاءالدین شفیعی در غزلی که به ساحت مقدس آن حضرت تقدیم می کند، چنین سروده است:  

 

گرچه روزی تلخ تر از روز عاشورا نبود

آنچه ما دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود

 

(شفیعی، 1377، ص29)

خطبهروشنگرانه و رسواگر حضرت زینب(ع) در کاخ سبز یزید، آن چنان اوضاع را دگرگون کرد که همگان از جمله خانواده یزید، به گریه و سوگواری افتادند و وی با آنکه خود اهل شعر و ادبیات بود، در برابر کلام فصیح و بلیغ حضرت، چاره ای جز عجز نداشت. قاسم سرویها از شاعران معاصر درباره عظمت شخصیت و نفوذ کلام حضرت زینب(ع) آورده است:

 

فاش می گویم که آن بانوی عظمای دلیر

از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت

 

خطبه ای غرّا بیان فرمود در کاخ یزید

کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت

 

(اکبرزاده، 1342، ص181)

3- اشعار منسوب به حضرت زینب(ع)

با مروری بر کتاب های معتبر تاریخی که به شرح واقعه عاشورا و پیامدهای گسترده آن پرداخته اند، شاهد شعرهایی هستیم که در برهه های مختلف نهضت، بر زبان حضرت زینب(ع) جاری شده است.

اگرچه حضرت زینب(ع) در پاسخ ابن زیادکه او را سخنور، سجع پرداز و شاعری همانند پدرش علی بن ابیطالب خوانده بود، هوشمندانه پاسخ داده بود: «ما للمرأةً والسّجاعةًأن لی عن السّجاعةً لشغلاً، ولکن صدری نفث لما قلت: مرا به سخنوری و سجع پردازی چه کار. من علاوه بر این مأموریت و کار دیگری دارم که باید به انجام آن بپردازم» (مفید، 1385، ص473).

اما تمامی سخن شناسان عرب از احاطه و اشراف او به رموز و صنایع ادبی سخن ها گفته اند و شیوه سخن گفتن او را مورد ستایش و تحسین قرار داده اند؛ از جمله بشیر بن خزیم اسدی که در آن دوران حضور داشته، شاهد سخنرانی روشنگرانه آن حضرت بوده و درباره آن حضرت گفته است. آهنگ کلام و شیوه بیان زینب(ع) از آهنگ کلام و شیوه بیان پدرش متأثر بوده است (صادق اردستانی، 1372، ص242).

در این مجال به اقتضای موقعیت، اشاره ای خواهیم داشت بر پاره ای از اشعاری که بر زبان حضرت زینب(ع) در شرایط پس از عاشورا جاری شده و در کتاب های مقتل ذکر گردیده است.

در روایات متعدد آمده است که چون اسیران به کوفه رسیدند و مردم برای تماشای آنان اجتماع کردند، مأموران فرومایه، سرهای شهدا را که در پیشاپیش آنها سر مبارک امام حسین(ع) بود، بر سر نیزه به نمایش درآوردند. در این حال که سرها را به چپ و راست می چرخاندند، صدای ضجه از هر سو بلند شد و هنگامی که چشم حضرت زینب(ع) به این صحنه افتاد و متوجه سر مبارک برادر ارجمند خود شد، منقلب گشت، پرده محمل را کنار زد و در حالی که با قطعه ای پارچه به سر مطهر حضرت  سیدالشهدا(ع) اشاره می کرد، این اشعار را بر زبان جاری کرد:

 

یا هِلالا، لَما اِستتمُ کمالاً

غالَهُ خَسفُهُ، فَابَدا غُرُوباً

 

ما توهّمْتُ یا شفیق فُوادی

کانَ هذا مقدراً مُکتوُبا

 

یا اَخی، فاطمَ الصغیرة کلّم

ها فَقد کادَ قَلبها اَن یذوبا

 

یا اَخی، قَلبُک الشّقیقُ علینا

مالهُ قد قَسّی و صارَ صَلیباً

 

یعنی: ای ماه شب من! که هنوز به حالت ماه کامل نرسیده بودیکه خسوف تو را فرا گرفت و زود غروب کردی! ای پاره قلب من! گمان نمی کردمسرنوشت چنین باشد که این گونه سرت را بر بالای نیزه ببینم.

ای برادر! با فاطمه کوچکت سخن بگو؛ زیرا نزدیک است قلبش از اندوه آب شود. ای برادر! قلب تو که نسبت به ما بسیار مهربان بود، چه شده است که اکنون سخت و قسی شده است... (مجلسی، 1387، ج10، ص148).

در روایات دیگری آمده است که آن بانو در پایان خطابه خویش در بازار کوفه هنگامی که با سکوت مرگبار جمعیت و صدای هق هق گریه ها روبه رو شد، با لحن سوزناکی چنین به مرثیه سرایی پرداخت:

 

ماذا تقُولون، اِذ قالَ النبی لکم؟

ماذا صنعتَم، و اَنتّم آخرُ اُلامم؟

 

بَاهلِ بَیتی، وَ اَولادی، و تَکرمَتی؟

منُهم اُساری، وَ منهُم ضَرجُوا بدمِ

 

ما کانَ ذاک جَ‍زائی، اِذ نَصَحتُ لَکم

ان تخُلفونی بسُوء، فی ذَوِی رَحم

 

اِنی لَاَخشی عَلیکم، ان یحّل بِکم

مثلُ العذاب اَلّذی، اَودی عَلَی اِرم

 

یعنی: چه پاسخی خواهید داد بر رسول خدا آنگاه که از شما بپرسد به عنوان آخرین امت با خاندان، فرزندان و عزیزان من چه کرده اید؟ در حالیکه گروهی از آنها به اسارت درآمده و گروهی دیگر کشته و به خون خویش غلتیده اند؟ این پاداش من نبود که در برابر پندهای خیرخواهانه ام، با فرزندان و خویشاوندان من چنین بدرفتاریکنید. من بیمناکم برای شما، مبادا عذابی دردناککه بر قوم «ارم» فرو آمد، بر شما نیز تازیانه عذاب فرود آورد (طبرسی، 1386، ج2، ص31).

این روایت همچنین در کتاب های دیگری مانند بحارالانوار(مجلسی، 1387، ج3، ص40) ذکر شده است؛ مرثیه ای دردآلود که هر وجدان آزاده ای را برمی انگیزد. در کتاب های مقتل آمده است که در مسیر حرکت کاروان اسرا به سمت شام. حضرت زینب(ع) اندوه و خشم خود را بارها به صورت سروده هایی زمزمه کرده است؛ از جمله در کتاب هایوسیلةالدّارین فی انصارالحسین (موسوی زنجانی، 1402، ص370)، مقتل أبی مخنف (ابومخنف، 1398، ص110) و.... اگرچهکاروان اسرا در «قادسیه» توقفی نداشته؛ ولی در این منزل حضرت زینب(ع) چند شعر را با صدای بلند زمزمه می فرموده که حکایت از سوز دل و آتشفشان خشم آن حضرت از فرومایگان داشته است:

 

ماتت رجالی، و اَفنی الدّهرُ ساداتی

وَ زادنی حسرات بَعدَ لُوعات

 

صالو الَلیام عَلینا بعدَ ما علموا  

اِنّا بناتُ رسُولِ بالهدی آت

 

یسیرونا عَلی الاقتابِ عاری‍ة

کاننا بَینهُم بغضُ الغنیمات

 

اعزز علیک رسُول الله، ما صَنعُوا

بِأهلِ بَیتک یا خیرَالبریاتِ

 

کفرتُم بِرسُول الله، وَیلَکم

اَیدیکم مِن سُلوک فی الضلالاتِ

 

یعنی: زمانه بزرگانم را از دستم گرفت و حسرت و سوز دلم را افزون کرد. مردم فرومایه ایکه می دانستند ما دختران رسول هدایت هستیم، بر ما یورش آوردند و ما را همانند کالایی بر شترها حمل کردند. ای رسول خدا! بسیار بر تو سخت گذشته است هنگامیکه آگاه شدی با عترت تو این گونه رفتار کرده اند. شما شأن و حرمت پیامبری را که باعث هدایتتان شد، چنین کفران نمودید. وای بر شما باد (قمی، 1385، ص235).

در منزل «نصیبین» نیز در مسیر حرکت به شام که کاروان توقفیکوتاه داشت، هنگامیکه چشم حضرت زینب(ع) به سر مبارک برادر ارجمندش افتاد، به آه و فغان پرداخت و در روایت است که این گونه لب به شکوه از روزگار و نامردمان می گشاید:

 

اَتشهّرونا فی البری‍ة عَندة؟

وَ والَدُنا اُوحی اَلیهِ جَلیل؟

 

کفرتُم ب‍ِرب العرش، ثُمّ بنیه

کانَ لَم یحئکم فی الزّمانِ رُسول

 

لَحاکم اِله اَلعرش، یا شرّ اُم‍ة

لَکم فِی لَظییوم المعادِ عویل

 

یعنی: ما را به زور و ستم در میان مردم می گردانید، در حالیکه به پدر ما خداوند جلیل وحی نازل می کرد؟ شما به پروردگار صاحب عرش، کفر ورزیدید و گویا در طول زمان برایتان پیامبری نیامده است. ای بدترین امت! خدای حاکم عرض، شما را مجازات می کند و در آتش سوزان قیامت ناله سر خواهید داد (قمی، 1385، ص115).

از دیگر نکاتیکه دریغ است ذکری از آن به میان نیاید، حضور دو فرزند حضرت زینب(ع) به نام های محمد و عون بن عبدالله در واقعه عاشورا و شهادت آنان در رکاب حضرت امام حسین(ع) و در پیش چشمان مادر گرامیشان است. در روایات آمده که محمد بن عبدالله بن جعفر هنگام حضور در میدان، با صدای رسا این اشعار را به صورت رجز می خوانده است:

 

نشکوا الی الله من العدوان

قتال قوم فی الردی عمیان

 

قد ترکوا معالم القرآن

و محکم التنزیل والتبیان

 

و أظهرو الکفر مع الطغیان

 

یعنی: ما از دست دشمنان به خدا شکایت می کنیم. با گروهی کارگزار می کنیم که کورکورانه در راه پست می روند. آنان دستورات قرآن و بیان آن را ترک کرده اند و آیات محکمه قرآن و بیان آن را از دست داده اند و با طغیان گری، کفر خود را نیز آشکار ساخته اند (مشکوة تبریزی، 1353، ص41).

محمد بن عبدالله بن جعفر پس از به هلاکت افکندن چند تن از سپاه دشمن، آن گونه که ابوجعفر طبری گفته است، به دست عمر بن نهشل تمیمی به شهادت رسید.

عون بن عبدالله فرزند دیگر حضرت زینب(ع) با کسب اجازه از مادر گرامی خویش و حضرت سیدالشهدا(ع) قدم به میدان نبرد نهاد و در حالیکه به صف دشمنان نابکار، شجاعانه حمله می برد، این اشعار را قرائت می کرد:

 

إِن تُنکرونی، فاَنا ابن جعفر

شهیدُ صدق فی الجنان اَزهَر

 

یطیر فیها بجناح اَخضر

کفی بهذا شرفاً فی المحشر

 

یعنی: اگر مرا نمی شناسید، بدانید من فرزند جعفر طیارمکه شهید صداقت و راستی شد و اکنون در بهشت نورانی به سر می برد. شهیدیکه با دو بال سبز خویش پرواز می کند و برای شرف و عظمت من در روز محشر همین افتخار کافی است (موسوی زنجانی، 1402‍، ص241).

عون بن عبدالله در روز عاشورا به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید. در روایات است که چون خبر شهادت دو فرزند عبدالله بن جعفر در مدینه به او رسید، خدای را سپاس گزارد که فرزندانش در رکاب حضرت سیدالشهدا(ع) به شهادت رسیده اند و او را روسپید ساخته اند (مفید، ، ص482).

بی شک تربیت چنین فرزندان شجاع، متعهد و فاضل، هنر بزرگی می خواهد که نشانگر جلوه ای دیگر از عظمت بانوی بزرگ کربلاست. فرزندان زینب(ع) در سخت ترین شرایط با بیانی زیبا، فصیح و استوار به دفاع از حریم مقدس ولایت برخاستند و با شهامت شگفت خویش این نکته را به اثبات رساندند که پرورش یافتهدامان شیرزن شجاعی به نام زینب(ع) اند.

4- سیمای حضرت زینب(ع) در ادبیات عرب

گذشته از اوضاع خاص سیاسی و فضای اختناق عصر اموی، مسائل فرهنگی و اجتماعی آن روزگار مانع از آن بود که در اشعار به روشنی از یک زن نام برده شود. در واقع در آن دوران نگرش های جاهلیت هنوز پابرجا بود و اعراب هنوز از افکار پوسیده و افراطی نیاکان خود رهایی نیافته بودند؛ بنابراین نخستین اشعاریکه درباره حضرت زینب(ع) می توان به آنها رجوع کرد، اشعاری است که بدون ذکر نام بدان حضرت اشاره شده است و علاوه بر آن حضرت، همسران، دختران و سایر بانوان کاروان بازمانده از واقعه کربلا را که به اسارت درآمده اند، شامل می شود:

این اشعار را می توان به دو گروه تقسیم کرد که عبارت اند از:

1- اشعاری که به عنوان مرثیه یا ابراز همدردی از سوی ارادتمندان به پیامبر(ص) و عترت گرامی آن حضرت و یا از سوی اهل بیت(ع) سروده شده است.

2- اشعار «مفاخره» با نیت نکوهش یا ابراز برتری و انتقام از خاندان پیامبر(ص).

سهل شهرذوری روایت کرده است که در بازگشت از مکه، اوضاع کوفه را پریشان دیده و پیرمردی او را از شهادت امام حسین(ع) و اسارت خاندان او خبر داد و در ادامه اشعاری را برای او قرائت کرد:

 

مَررتُ عَلی اَبیاتِ آل مُحمّد

فَلم اَرها اَمثالَها یومَ حلّتِ

 

یعنی: بر افراد خاندان محمد(ص)گذشتم. تا به حال چنین وضعی را نسبت به هیچ کس ندیده بودم... (سپهر، [بی تا]، ج3، ص37).

در روایات است که چون کاروان بازماندگان واقعه کربلا به مدینه وارد شدند، ناله برداشتند:

 

... وَ اَخبِر جَدَّنا، اِنّا اُسرنا

و بَعدَ اَلاسر یا جَدّا سُبینا...

 

یعنی: ای مدینه! به جد ما [پیامبر] خبر بده که ما را اسیر کردند و سپس ما را شهر به شهر چرخاندند... (همان، ص180).

این اشعار حزن آلود اگرچه دارای بیانیکلی است؛ ولی فوراً مخاطب را به یاد حضرت زینب(ع) و رنج های آن بانو می اندازد. این قاعده در شعرهای فخریه نیز وجود دارد.

اعراب آن روزگار تمایل بسیاری به سرودن اشعار فخریه یا مفاخره داشتند که در این اشعار غالباً از اصل و نسب و افتخارات خود یاد می کردند. اشعار فخریه ایکه علیه خاندان وحی سروده شده و در کتاب ها ذکر شده است، فراوان بودهکه نشان از رذالت و فرومایگی دشمنان اهل بیت(ع) دارد و اوج کینه ورزی و عقده های فروخفته جاهلی را به نمایش می گذارد.

در روایت یزید بن موسی خطبه مفصّلی را از حضرت فاطمه صغری (دختر امام حسین(ع)) نقل کرده که در بخشی از این خطبه آن حضرت جهت پاسخگویی به یکی از این اشعار فخریه، آن را عیناً نقل کرده است:

 

نحن قتلنا علیاً و بنی علی

بسیوف هندی‍ة و رماح

 

و سبینا نسائهم سبی ترک

و نطحنا هم فای نطاح!

 

یعنی: ما علی(ع) و فرزندان او را با شمشیرهای هندی و نیزه ها به قتل رساندیم و زنان آنان را مثل اسیران ترک اسیر کردیم و آنان را پایمال کردیم؛ چه پایمال کردنی! (مجلسی، 1387، ج10، ص143).

یزید بن معاویه شعر را دوست می داشت و چنان که در کتاب های تاریخی آمده است، خود نیز قریحه سرودن شعر داشت و متاسفانه از این هنر به ناحق سود می جست. در کتاب های مقتل آمده است که یزید از هنگام آوردن سرهای مبارک شهدا و حضور اسرای اهل بیت(ع)در شام، بسیار ازشعر برای بیان مقاصد و نیات شوم خود بهره برداریکرده است. در یکی از این فرازهای تاریخی، آنچنان که سیدبن طاووس و دیگران نوشته اند، حضرت زینب(ع) به خروش می آید و با خطبه ایکوبنده او را در چنان وضعیت انفعالی قرار می دهد که یزید بی اختیار دربارهحضرت زینب(ع) چنین می سراید:

 

یا صیحة تحمد من صوائح

ما أهون الموت علی النوائح

 

یعنی: ناله و زاری از زنان ناله دار پسندیده است. مرگ چقدر بر زنان نوحه کننده سهل و آسان است (همان، ص179).

از دیگر پیشگامان این طریق، جای آن دارد که به شیرزنان سخنوری مانند دختران عقیل بن ابیطالب اشاره کرد. سیدمحسن امین در أعیان الشیعه نقل کرده است:

چون خبر شهادت امام حسین(ع) به مدینه رسید، ام لُقمان دختر عقیل با خواهرانش ام هانی، اسماء، رمله و زینب از منزل خارج شدند و بر شهیدان طف می گریستند و چنین می گفتند:

 

ماذا تقولون ان قال النبی بکم

ماذا فعلتم و أنتم آخر الامم

 

بعترتی و بأهلی بعد مفتقدی

منهم اساری و منهم ضرجوا بدم

 

یعنی: ای امت آخر زمان! در جواب پیامبر، اگر بپرسد چه خواهید گفت؟ اگر بپرسد که با عترت من چه رفتاری داشتید و چرا پس از من آنها را اسیر کردید و به خون غلتانیدید، چه خواهید گفت؟ (الامین، 1415، ج4، ص372).

و اما از شاعران متعهد شیعه که آشکارا از حضرت زینب(ع) در شعر خویش نام برده اند، می توان به دعبل خزاعی که در عصر امام صادق(ع)، امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) می زیست، اشاره کرد. او در فرازی از قصیده دائیه چنین سروده است:

 

کیف القرار؟! و فی السبایاً زینبُ

تدعوا بفرط حرارة: یا أحمد

 

یعنی: چگونه آرام و قرار بگیرم، آنگاه که زینب(ع) در میان اسیران بود و از سوز تشنگی فریاد می کشید و می گفت: ای جد بزرگوارم! ای احمد!... (شبّر، 1422، ج1، ص306).

علی بن اسحاق بن خلف قطّان بغدادی مکنّی به ابوالقاسم مشهور به «زاهی» (متوفا به سال 352ق) از دیگر شاعران شیعی پیشرو است که در فرازی از یکی از قصایدش به حضرت زینب(ع) اشاره مستقیم دارد:

 

کأنی بزینب حول الحسین(ع)

و منها الذوائب قد نُشرت

 

یعنی: انگار زینب(ع) را می بینم در کنار حسین(ع) در حالی که گیسوانش پریشان است (امینی، 1416، ج3، ص543).

ابوالحسن علی بن حمّاد بن عبیدالله بن حمّاد عبدی بصری معروف به ابن حمّاد از شاعران شیعه قرن چهارم است. وی در مرثیه ای مکرر از حضرت زینب(ع) نام برده است:

 

... فنادت بطول الویل زینب اُخته

و قد صبغت من نحره الجیب والرّدنا...

 

یعنی:... فریاد خواهرش زینب(ع) بلند شد. وای بر من! دست و گریبانش را از خون او سرخ کرد (همان، ج2، ص157).

موفق بن احمد بن ابی سعید اسحاق بن مؤید مکی ملقب به «خطیب خوارزمی» و «اخطب خوارزمی» از شاعران و مقتل نگاران اواخر عصر عباسیان بوده است. وی در یکی از سروده های خویش درباره واقعه کربلا چنین سروده است:

 

... و لولا زینب(ع) قتلوا علیاً

صغیراً قتل بق أو ذُبابِ...

 

یعنی: اگر کلام حضرت زینب(ع) نبود، علی (امام سجاد(ع)) را هم به قتل می رساندند (شُبّر، 1422، ج3، ص185).

ابوالحسن علاءالدین شیخ علی بن حسین حلّی معروف به «ابن شهفیه» معاصر شهید اول محمد بن مکی (متوفا به سال 730ق) در فرازی از یکی از مراثی خود چنین سروده است:

 

... تالله لا أنساک زینب والعداً

قسراً تجاذب عنک فضل رداک...

 

یعنی: قسم به پروردگار، ای زینب! از یاد نمی برم تو را آنگاه که خصم گوشه جامه تو را به سمت خویش می کشیدند... (امینی، 1416، ج6، ص533).

حسن آل ابی عبدالکریم مشهور به شیخ حسن مخزومی از شاعران قرن هشتم هجری قمری است که دارای اشعار فراوانی در مدح اهل بیت(ع) می باشد. وی در بخشی از یکی از سروده های خویش چنین به ارائه تصویری از روز واقعه پرداخته است:

 

... و وافت إلیه زینب و هی حاسر

و دمعتها فوق الخدود یسلُ...

 

یعنی: وقتی زینب(ع) به کنار اسب رسید، در حالیکه آشفته بود، اشکش بر چهره اش روان بود... (شُبّر، 1422، ج4، ص224).

حافظ شیخ رضی الدین رجب برسی حلّی از سخنوران قرن نهم هجری در فرازی از مرثیهعاشورایی اش به ماتم حضرت زینب(ع) در روز واقعه می پردازد:

 

و زینب حسری تندب الندب عندها  

من الحزن أوصاب یضیق بها العد...

 

یعنی: و زینب ماتم زده ناله سر می دهد و از فرط غم و غصه آنچنان حال ضعف دارد که قابل توصیف نیست (امینی، 1416، ج7، ص75).

صالح بن عبدالوهاب مشهور به «ابن العرندس» (متوفا به سال 840ق) از سخنوران شیعه ای است که در اشعار خود بسیار به مصایب اهل بیت(ع)پرداخته است. او در فرازی از یکی از سوگنامه های خویش چنین می سراید:

 

... و أسال قتل الطفّ مدمع زینب

فجری و وسط الخدّ منها خدّداً

 

یعنی: کشته های صحرای طف (کربلا)، اشکزینب(ع) را جاری کرد تا از گونه هایش فروغلتند (شُبّر، 1422، ج4، ص289).

مغامس بن داغر حلّی از شعرای قرن نهم هجری قمری است که بیش از 1300 بیت از او به یادگار مانده است. او در سروده ای سرشار از اندوه، چنین از حضرت زینب(ع) یاد می کند:

... ما أنس ان أنس الزکیه زینباً تبکی له و قناعها مسلوبُ...

یعنی: هر آنچه را از یاد ببرم، زینب(ع) پاک را نمی توانم فراموش کنم، در حالی که اشک می بارید و مقنعه اش را ربوده بودند... (امینی، 1416، ج7، ص40).

شیخ یوسف بن احمد بن ابراهیم بحرانی مشهور به صاحب حدائق از علما و مفاخر شیعه است که در سا ل1186 در کربلا وفات یافت و در رواق شرق آستان حضرت سیدالشهدا(ع) به خاک سپرده شد. وی در مرثیه ای اندوه خویش را چنین ابراز می کند:

 

... نَفسی لِزَینبَ وَ السَّبایا حُسَّراً

تبکی وَ مَنظرُها الی اَخواتها

 

یعنی: جانم برایزینب(ع) و اسرای کربلا و مناظر آن اشک می بارد (شُبّر، 1422، ج6، ص12).

شیخ محمد نصّار بن علی بن ابراهیم بن محمد شیبانی الملومی(متوفا به سال 1292ق) از دیگر ادبای عرب که فاجعه جانسور خاندان عصمت و طهارت را به روایت نشسته است، در سروده های او نقش حضرت زینب(ع) بسیار غنی و پُررنگ می باشد:

 

... فأتته زینبُ بالجواد تَقودهُ

و الدمع من ذکر الفرقا یسیلُ...

 

یعنی: حضرت زینب(ع) آنگاه که به دیدار برادرش آمد، مانند سیل اشک هایش جاری بود (همان، ج7، ص233).

در شعر معاصر عرب نیز شاعران بسیاری کوشیده اند تا در سروده های خویش، عرض ادب و ارادتی داشته باشند به پیشگاه بانوی حماسه و ایثار که در اینجا به شمه ای از آثار این سخن سرایان اشاره ای خواهیم داشت:

ابراهیم علوان النصیر اوی از شاعران عراقی است که در مجموعه ای بالغ بر هزار بیت به نام حدیث کربلا، کوشیده تا ادای دینی به حماسه جاودان عاشورا داشته باشد:

 

وَ صاهلاً قبلَ یعدوا للخیم

فاقبلت زینبُ یتلوها الحرم...

 

یعنی: اسب امام حسین(ع) بدون او به سوی خیمه ها بازمی گشت و زینب(ع) در حالی که اهل حرم را فرامی خواند، به سوی اسب بی سوار شتافت (نصیراوی، 1381، ص172).

سعید العسیلی متخلص به «الشاعرالحزین» از شاعران معاصر لبنان است که تاکنون چندین اثر از وی چاپ و منتشر شده است؛ ولی شهرت وی بیشتر به خاطر مجموعه شعری عاشورایی با نام ملحم‍‍ة کربلا می باشد که این اثر در بیش از شش هزار بیت سروده شده و مورد توجه اهل ادب قرار گرفته است.

او در بخشی از این اثر به عظمت شخصیت حضرت زینب(ع) و مصایب توانفرسایی که آن بانوی بزرگوار با شکیبایی متحمل شده اند، می پردازد:

 

... وَلو الجبالُ رات مصیب‍ة زینب

لتصدعت مما رأتهُ زینب

 

یعنی: حقیقتاً اگر کوه ها مصایب زینب(ع) را می دیدند، از هم فرومی پاشیدند «عسیلی، 1406، ص530).

معروف عبدالمجید از شاعران و نویسندگان معاصر مصر است که دارای تألیفات و آثار متعددی می باشد. او در بخشی از یکی از سروده های خود به موضوع فلسطین می پردازد و با نگاهی آرمان گرایانه از ایستادگی حضرت زینب(ع) در برابر ستم یاد می کند:

... زینبُ ما ارتحلت من قلب فلسطین / یوماً... / هی باقیة فی القُدسِ / تُقابل دوماً... ! / هی تحلُمُ للمئذنة المحترقة حلما... / هی تزرعُ فی صَحنِ الاقصی... :

زینب(ع) از قلب فلسطین بپاخاسته و در قدس باقی است و در مأذنه آتش گرفته آن و در صحن مسجدالاقصی باقی است... (عبدالمجید، 1376، ص90).

روشن است که تجلی حضرت زینب(ع) در شعر عرب، بسیار گسترده و چشمگیر می باشدکه پرداختن به آن فرصتی بس فراخ می خواهد و گفتنی است سرودن دربارهاو نه تنها در دوران بنی امیه و بنی عباس جرم تلقی می شد و مرتکب آن می بایست جان و زندگی خود را در این راه نثار کند، بلکه در اعصار دیگر نیز در ممالک عربی، سخن گفتن و سرودن از زینب(ع) مترادف بیداریاست و حکومت ها سعی بسیار در از میان بردن این آثار داشتند.

5- تجلی حضرت زینب(ع) در شعر کهن پارسی

پیشینه مدح و منقبت خاندان پاک وحی در ادبیات فارسی به اواخر قرن سوم هجری بازمی گردد. این سخن بدان معناست که متأسفانه آثاریکه پیش از این تاریخ از تطاول زمان مصون نمانده و حتی آثاریکه از سخنوران سدهسوم به بعد نیز به ما رسیده است، گاه بسیار اندک و به صورت پراکنده می باشد، تا جاییکه از برخی سخن سرایان فقط نامی و یا بیتی در تذکره ای به جای مانده و خبری از دیوان او نیست.

در تاریخ شعر پارسی پس از ظهور اسلام به نظر می آید آ ثار شعرایی که دارای گرایش های شیعی بوده اند، بیشتر در معرض گزند روزگار قرار گرفته است؛ چنان که از شاعرانی مانند رودکی که پدر شعر فارسی شمرده می شود، اشعار قابل ملاحظه ای باقی نمانده و دیوان موجود شعر رودکی که معاصرانش وی را شاعری فاطمی معرفی کرده اند، حاصل مطالعه و گردآوری پژوهشگران معاصر است.

در آثار شاعران قرون سوم و چهارم هجری اگر ذکری از اهل بیت(ع)دیده می شود، غالباً با کلی گویی و اشاره همراه است و بیشترین تأکید آنان بر پنج تن آل عبا می باشد. قدیمی ترین ذکر نام مبارک حضرت زینب(ع) در شعر حکیم کسایی مروزی دیده می شود که در اواخر دوره سامانی و اوایل عصر غزنویان می زیسته و وفات وی را 394 هجری ذکر کرده اند.

جای دریغ دارد که گفته شود آ ثار کساییبه دنبال شرارت های تعصب گرایانه از میان رفته است و در حال حاضر فقط تقریباً 200 بیت از آثار این شاعر شیعی به یادگار مانده است. وی در یکی از سروده های عاشورایی خویش درباره حضرت زینب(ع) چنین آورده است:

 

آن زینب(ع) غریوان، اندر میان دیوان

آل زیاد و مروان، نظاره گشته عمداً

 

(کسایی مروزی، 1370، ص48)

حکیم ابوالمجد، مجدودبن آدم معروف به سنایی غزنوی از شاعران اواخر سده پنجم هجری از پیشگامان شعر آیینی و روایت واقعه عاشوراست. این شاعر نامدار شیعی که دارای اشعار فراوانی در ستایش خاندان وحی(ع) می باشد، در عرفان نیز از جایگاه ارجمندی برخوردار بوده؛ چنان که مولانا در تکریم او سروده است:

 

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمدیم

 

حکیم سنایی در یکی از سروده های عاشورایی خود، چنین از بانوی کربلا سخن می گوید:

 

شهربانو و زینب(ع) گریان

مانده در فعل ناکسان حیران

 

(سنائی غزنوی، 1387، ص269)

نظر به کثرت شاعران متقدم، در این مجال به ذکر نام و ابیاتی از برخی از این بزرگواران در این باره اکتفا خواهیم کرد و علاقه مندان را جهت کسب اطلاعات افزون تر، به منابع ذکرشده ارجاع می دهیم؛ با ذکر این نکته که بعضی از شاعران متقدم در مدح و منقبت حضرت زینب(ع) دارای سروده های متعددی اند که برخی از این سروده ها بسیار طولانی است. آنچه پس از این می آید فقط جلوه ای از شاعران نامدار شعر کلاسیک فارسی است و حوزه پژوهش به لحاظ زمانی تا پایان قرن سیزدهم هجری می باشد.

1-5 محتشم کاشانی

 

ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان

بر پیکر شریف امام زمان فتاد

 

بی اختیار ناله «هذا حسین» از او

سر زد چنان که شعله از او در جهان فتاد

 

(یثربی، 1380، ص37)

2-5 میرزامحمد شفیع (وصال شیرازی)

 

زینب(ع) چو دید پیکری اندر میان خون

چون آسمان و زخم تن از انجمش فزون

 

(وصال شیرازی، [بی تا]، ص16)

3-5 میرزاحبیب شیرازی (قاآنی)

 

سکینه به زنجیر، زینب(ع) به بند

رقیه به غُل، عابدین در کمند

 

(محمدزاده، 1388، ص871)

4-5 محمدبن ابوالقاسم (اشراق آصفی)

 

زینب(ع) گشود دیده گوهرفشان و دید

در خاک و خون فتاده جوانان سیم تن

 

(اشراق آصفی، 1380، ص243)

5-5 میرزامحمد (داوری شیرازی)

 

گریه سیلی شد و بنیاد صبوری برکند

تو همین زینبی و چشم تری می شنوی

 

(محمدزاده، 1383، ص890)

6-5 میرزااسماعیل هنر جندقی

 

گفتا به زینب(ع) : ای و به محمل نشین که چرخ

خواهد تو را به ناقه عریان سوار کرد

 

(همان، ص894)

7-5 شمس الشعرا میرزامحمدعلی سروش اصفهانی

 

زینب(ع) گرفت دست دو فرزند نازنین

می سود روی خویش به پای امام دین

 

(گل محمدی، 1366، 159)

8-5 رضاقلی خان (هدایت طبرستانی)

 

زینب(ع) برون دوید و رکابش گرفت زود

کز سروران جیش، تنی را دگر نداشت

 

(محمدزاده، 1383، ص912)

9-5 میرزامحمدعلی (همای شیرازی)

 

زینب(ع) چو دید آتش بیداد کوفیان

بر پا ز دود آه به گردون خیام کرد

 

(همای شیرازی، 1363، ج2، ص1021)

10-5 میرزااحمد (وقار شیرازی)

 

زینب(ع) چو تشنه ای که نماید سراغ آب

در جستجوی پیکر شاه زمان فتاد

 

(محمدزاده، 1383، ص925)

11-5 تاج الشعرا محمدمیرزا نواب (جیحون یزدی)

 

زینب(ع) که در سیر ز علی بود یادگار

او را به تازیانه هر بدسیر زدی

 

(همان، ص934)

12-5 ملک الشعرا میرزامحمدحسین عنقای اصفهانی

 

چنان گریست زینب(ع) بر کشته برادر

کز شش جهت فراتی شد از سرشک جاری

 

(همان، ص942)

13-5 محمودخان ملک الشعرا صبا

 

نگذشت آنچه به دل زینب(ع) ز درد و غم

بگذشتی ار به کوه، فرو ریختی ز هم

 

(همان، ص948)

14-5 میرزامحمدتقی نیر تبریزی

 

زینب(ع) چو دید پیکر آن شه به روی خاک

از دل کشید ناله به صد درد سوزناک

 

(گل محمدی، 1366، ص210)

15-5 صفی علیشاه

 

عزم میدان کرد چون جلّال عشق

زینب(ع) از پی با زبان حال عشق

 

گفت کای لب تشنه جام وصال

بعد از اینت در کجا بینم جمال

 

(محمدزاده، 1388، ص985)

16-5 میرزانورالله عمان سامانی

 

با زبان زینبی شاه آنچه گفت

با حسینی گوش زینب(ع) می شنفت

 

(عمان سامانی، 1372، ص61)

17- 5 میرزاابوالقاسم محمد نصیر (طرب شیرازی)

 

زینب(ع) ز بس که جور و جفا دید و صبر کرد

آتش به جان صبر از این ماجرا زدند

 

(همای شیرازی، 1342، ص49)

18-5 محمدباقر بن پنجشنبه (صامت بروجردی)

 

چادر عصمت چو بردند از سر زینب(ع) فکند

 شب کلاه خسروی در چرخ از سر آفتاب

 

(صامت بروجردی، [بی تا]، ص177)

19-5 امیرالشعرا میرزامحمدصادق (ادیب الممالک فراهانی)

 

زد چاک پیرهن حسن و شد حسین به تاب

کلثوم در فغان شد و زینب(ع) خروش کرد

 

(گل محمدی، 1366، ص218)

20-5 میرزایحیی مدرس اصفهانی

 

زپا برهنه سوی شام ره سپردن زینب(ع)

کدام خار مغیلان به پای دل نخلیده

 

(مدرس اصفهانی، 1397، ص385)

21- 5 میرزامحمدصادق (رفعت سمنانی)

 

خوف را، در دل آن خیل سپه مسکن بود

بزم زینب(ع) ز گلستان رخش گلشن بود

 

(رفعت سمنانی، 1363، ص101)

22-5 میرزاجهانگیرخان محبی (ضیایی ناظم الملک)

 

بر زینب(ع) و به قافله سالاریش نگر

وز خیل اشک و آه ببین احتشام او

 

(ضیائی، 1346، ص106)

23-5 شیخ اسماعیل بن حسین (تائب تبریزی)

 

آن که در حال اسیری پی نهضت برخاست

گشت خاتون ظفر در همه جا زینب(ع) بود

 

(محمدزاده، 1383، ص1072)

24-5 حاج سلیمان صباحی بیدگلی

 

بی خود کشید ناله «هذا أخی» چنان

کز ناله اش به گنبد گردون صدا فتاد

 

(شاهرخی، 1372، ص174)

25-5 ابوالحسن طوطی همدانی

 

فریاد از آن زمان که زنان خیام شاه

گشتند گرد زینب(ع) چون هاله گرد ماه

 

(گل محمدی، 1366، ص247)

26-5 شباب شوشتری

 

زینب(ع) چو پاره پاره به خون دید قامتی

بنشست و خاست ز آه و فغانش قیامتی

 

(یثربی، 1380، ص248)

نگاه تمامی شاعران متقدم و متأخر پارسی گوی، نگاهی حزن آلود و سرشار از غم و اندوه به واقعه کربلاست. در واقع اکثر شاعران کوشیده اند روایت گر این واقعه باشند و با مرثیه سرایی ادای دِین نمایند و با این قافله همدم و همراه شوند.

نگاه شاعران به حضرت زینب(ع) عموماً در هاله ای از رنج و ماتم پوشیده شده است و در مواردی همچون اشعار عمان سامانی رنگی از عرفان به خود می گیرد.

اگرچه در برخی از اشعار، عنصر حماسه نیز به چشم می آید؛ ولی این عنصر به اندازه رگه هایی است که در برابر جنبهسوگ و عزا چندان پُررنگ نیست؛ به عبارت دیگر، غالباً شاعران کوشیده اند نهضت عاشورا را با بیانی ادیبانه عرضه نمایند که حاصل برخی از این آثار را می توان تاریخ نگاری منظوم به شمار آورد. نکتهقابل توجه در مرور این دوران، توجه تدریجی شاعران به نقش و جایگاه حضرت زینب(ع) در قیام عاشوراست که روندی صعودی دارد و بیانگر تکامل درک شاعران در طول زمان نسبت به شخصیت این بانوی گرانمایه است.

6- تجلی حضرت زینب(ع) در شعر معاصر

تجلی بانوی بزرگ حماسه عاشورا در عرصه شعر معاصر، حکایتی بس شگفت و شگرف است و آثاریکه در این باره تاکنون منتشر شده است، از حد شمار بیرون می باشد و به تحقیق هیچ شاعر صاحبدل و آزاده ای نمی توان یافت که در مجموعه اشعارش اثر یا آثاری در این زمینه دیده نشود.

نظر به علاقه و استقبال علاقه مندان به آن حضرت، مجموعه شعرهای مستقلی درباره آن بانوی گرامی تاکنون چاپ و منتشر شده است که می توان به کتاب های آیینه صبر، بانوی صبر و... اشاره کرد.

شاعران معاصر در اشعار ارزنده خویش درباره حضرت زینب(ع) کوشیده اند تا از زوایای گوناگونی به شخصیت ژرف و زندگانی پُربار آن حضرت نزدیک شوند و با زبانی تازه و پُرطراوت و با تشبیهات و استعاره های تازه به استقبال این موضوع بشتابند.

در مجموع می توان آثاری را که تاکنون درباره حضرت زینب(ع) سروده شده است، به مضامین، موضوعات و شیوه هایی تقسیم کرد که عبارت اند از:

-اشعاریکه مستقیماً درباره آن حضرت سروده شده و گاه حتی ردیف شعر نام مبارک حضرت زینب(ع) است؛

-اشعاری که درباره ائمه دیگر یا شهدای عالیقدر واقعه عاشورا سروده شده و در آن ذکر نام و یاد حضرت زینب(ع) مشاهد می شود؛

-اشعاری که ترجمان منظوم خطبه های حضرت زینب(ع) در کوفه و شام است که به عنوان نمونه می توان به کتاب طوفان خطبه ها از احد ده بزرگی اشاره داشت؛

-اشعاری که درباره فرزندان شهید آن بانو (عون و محمد) سروده شده و در آن به مهر مادرانه و احساس تکلیف و وظیفه آن حضرت پرداخته شده است؛

-اشعاری با مضامین انقلاب، دفاع مقدس و مقاومت که در آن بیشتر به جنبه حماسی و پاسداری و ابلاغ پیام سرخ شهدا تأکید شده است؛

-شعرهایی با رویکرد طنز تلخ گزنده در مذمت و نکوهش کسانی که در راه ابلاغ پیام سرخ شهدا تعلل و تسامح می کند و یا تقبیح اشخاصی که به سوءاستفاده از مقام ارجمند شهدا و بزرگان مشغول اند؛

-مولودیه ها که اگرچه درباره ولادت فرخنده حضرت زینب(ع) سروده شده؛ اما در این آثار رگه هایی از حضور حماسی آن بانوی گرامی در واقعه عاشورا دیده می شود؛

-اشعار مجالس تعزیه که در جهان به تراژدی شیعی ایرانی معروف است و نمایش آیینی منظومی است. علاوه بر حضور حضرت زینب(ع) درتمامی مجالس مربوط به عاشورا، مجالس تعزیه مستقلی درباره آن بانو وجود دارد؛

-اشعار چاووشیکه روایت سفر به عتبات و نیز زیارت مرقد مطهر آن بانوی ارجمند در شام است؛

-نوحه ها، به عنوان سوگ سروده ها، اشعاری که به منظور خوانده شدن در مراسم عزاداری به صورت دسته جمعی سروده شده و دارای قابلیت های خاص خود است؛

-سرودها، ترانه ها، آواها و نغمات آیینی؛

-اشعار بانوان شاعر با نگاه و رویکردی زنانه؛

-شعرهایی برایکودکان و نوجوانان با زبانی ساده و روان و کودکانه؛

-اشعار پرده خوانی یا شمایل گردانی؛

-اشعار شاعران پارسی گوی دیگر ملل جهان؛

-اشعار عامیانه (فولکلوریک) با گویش های گوناگون محلی.

در این مجال، فقط به ذکر نمونه هایی از اشعار معاصران در این زمینه اکتفا خواهیم کرد:

1-6 عباس براتی پور

 

... اینجاست کربلا کِی شود زینب

بی یار و بی برادر و بی یاور...

 

(براتی پور، 1390، ص114)

2-6 رحمت الله صادقی

 

زینب ای اسطوره صبر و رضا

قهرمان انقلاب کربلا

 

(رسول زاده، 1377، ص113)

3-6 قادر طهماسبی (فرید)

 

سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب(ع) نبود

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب(ع) نبود

 

(گلمرادی، 1378، ص112)

4-6 صابر امامی

 

... نمایی داشت از نگاه زنی

خیره به نیلوفری در گودالی و نینوایی از نی ها:

«ما رأیتُ إلاّ جمیلا»

نمایی درشت از نگاه زنی

نستوه و خشمگین...

(اسماعیلی، 1386، ص84)

5-6 بهروز سپیدنامه

 

غم بی یاوری یا رب چه سخت است

برای حضرت زینب(ع) چه سخت است

 

(سپیدنامه، 1390، ص58)

6-6 نغمه مستشار نظامی

 

... این خطبه نیست! تیغه شمشیر این زن است

وقتی خرابه های دمشق است سنگرش

 

(مستشار نظامی، 1386، ص60)

7-6 محمدرضا یاسری

 

... گر حسین از پی دین جان بخشید

زینب(ع) آن را سر و سامان بخشید

 

(یاسری، ، ص137)

8-6 رضا اسماعیلی

 

کرب و بلا، تجسم زیبایی خداست

زینب(ع) هنوز گرم تماشایکربلاست

 

(اسماعیلی، 1390، ص93)

9-6 حمید کرمی

 

روز در چشمان زینب(ع) تار شد

آسمان روی سرش آوار شد

 

(کرمی، 1390، ص80)

10-6 عبدالعظیم صاعدی

 

بیا بیتوته کن در یاد زینب(ع)

چه می دانی تو از امداد زینب(ع)

 

(صاعدی، 1391، ص117)

11-6 رضا عبداللهی

 

منم زینب که عاشوراست در من

و دریاییکه ناپیداست در من

 

(عبداللهی، 1391، ص15)

12-6 علی هوشمند

 

کاروانی از داغ

ناقه هایی از آتش

محمل هایی در آستان انفجار

و اسیران اندوه در کوچه های غریب کوفه

و بلاغت خطبه های آتشین

کز لبان بانویی سبزپوش می تراود

آتش فشانی دهان می گشاید

(شرفشاهی، 1381، ص272)

13-6 جواد محدثی

 

صبح ازل طلیعه ایام زینب(ع) است

پاینده تا به شام ابد نام زینب(ع) است

 

(محدثی، 1385، ص234)

14- 6 سیدرضا مؤید

 

ماجرای کربلا شرح بلای زینب(ع) است

عصر عاشورا شروع کربلای زینب(ع) است

 

(کافی، 1386، ص642)

15-6 حسن فرحبخش (ژولیده نیشابوری)

 

من زینبم، مسافر شام بلا، حسین(ع)

تنها بگو چگونه گذارم تو را، حسین(ع)

 

(فرحبخش، 1389، ص257)

16-6 صادق رحمانی

ستاره گریه و الماس، با من

شب است و بوی زخم یاس با من

 

تمام حزن زینب(ع) را بخوان باز

گلوی زخمی احساس با من

 

(بختیاری، 1362، ص243)

17-6 محمدرضا سهرابی نژاد

کلامش سنگ ها ر ا نرم می کرد

دل افسردگان را گرم می کرد

 

زنی در پیش مردی خطبه می خواند

که مرد از مرد بودن شرم می کرد

 

(سهرابی نژاد، 1378، ج22، ص21)

18-6 حسین اسرافیلی

 

با پای برهنه دشت ها را زینب(ع)

دنبال حسین(ع) ، سایه وار آمده بود

 

(اسرافیلی، 1364، ص108)

19- 6 احمد عزیزی

 

ای سفیر کربلا در قصر ظلم

خواهر خون خدا در عصر ظلم

 

(شاهرخی، 1372، ص224)

20-6 حمیدرضا شکارسری

 

تا ابد

بزرگ ترین معمای تاریخ خواهد بود

این که تو باشی

و سلسله جبال نور

فقط

چهارده قلّه داشته باشد!

 

(شکارسری، 1375، ص39)

21-6 امیر عاملی

 

زینب(ع) زبان حیدری اش را چو باز کرد

جز لرزه بر تن و دل دشمن محال بود

 

(عاملی، 1388، ص23)

22-6 احد ده بزرگی

 

می رفت و نسیم وار بانوی بهار

چون سایه به دنبال سر گل می رفت

 

(ده بزرگی، 1382، ص79)

23-6 قاسم رسا

 

ناموس خدا زینب(ع) ، در ظلمت شب گویی

شمعی است که گرد او، جمعند پریشان ها

 

(عابد نهاوندی، 1379، ص40)

24-6 سیدحسن حسینی

 

... تاریخ زن

آبرو می گیرد

وقتی پلک صبوری می گشایی

و نام حماسی ات

بر پیشانی دو جبهه نور می درخشد

زینب!

 

(حسینی، 1371، ص65)

25-6 محمدرضا احمدی فر

 

... وقتیکه به خیمه ها هجوم آوردند

ایکاش دلی به حال زینب(ع) می سوخت!

 

(طاهریان، 1383، ص30)

26-6 نصرالله مردانی

 

زینب(ع) ای پاک تر از چشمه نور

کس نیاید به جهان چون تو صبور

 

(مردانی، 1381، ص27)

27-6 سارا جلوداریان

 

تاریخ، در محرم چشم تو ریخته

ای زینبی که حجت حق بر لبان توست

 

(جلوداریان، 1387، ص88)

28-6 کاظم جیرودی

 

بعد از تو و آن ظهر دردآلود، زینب هم

چشم انتظار صبح فردا ماند و من ماندم

 

(جیرودی، 1389، ص171)

29-6 سلمان هراتی

 

ای دشت های محو مقابل

اعماق بی ترحم و تاریک

ای اتفاق گرم

با ما بگو

زینب(ع) کجا گریست؟

زینب(ع) کجا به خاک فشانید

بذر صبر؟

بر ماسه های تو ای گردباد مرگ

آن وقت

وقت درنگ ناقهدلتنگی

زینب(ع) چه می نوشت؟

 

(هراتی، 1376، ص63)

30-6 محمدجواد غفورزاده شفق

 

زینب(ع) ای همسفر خون خدا

سایه در سایه مصباح هدی...

 

(غفورزاده شفق، 1385، ص61)

31- 6 محسن احمدی

 

با من بگو چگونه در آن برزخ کبود

دیدند زینبی و، نکردند باورت...

 

(مجاهدی، 1376، ص334)

32-6 سیدعلی موسوی گرمارودی

 

مستوره پاک پرده شب

ای پرده کائنات زینب(ع) ...

 

(مردانی، 1371، ص120)

33- 6 مصطفی جلیلیان مصلحی

 

زینب(ع) ای آلاله دردآشنا

بر دلت نقش است داغ کربلا

 

(فروغی جهرمی، 1385، ص286)

34-6 سیدحسن ثابت محمودی (سهیل)

 

درفش صبر را افراشت زینب(ع)

به سینه بذر هجران کاشت زینب(ع)

 

حسین(ع) از خیمه بیرون رفت، اما

نمی دانم چه حالی داشت زینب(ع)

 

(رضایی آدریانی، 1381، ص259)

35-6 سیدمحمد جوادی

 

... من گریه می کنم به غریبی زینبم

زیرا به سنگ بدرقه خواهرم کنند

 

(لطیفیان، 1386، ص78)

7- تجلی حضرت زینب(ع) در نوحه ها

علامه علی اکبر دهخدا در لغت نامه در تعریف «نوحه» آورده است: بیان مصیبت، گریه کردن با آواز، آواز ماتم، شیون و زاری، مویه گری، شعریکه در ماتم و سوگواری با صوت حزین و ناله و زاری خوانند.

پیشینه نوحه خوانی برای خاندان پاک وحی(به دوران صدر اسلام بازمی گردد و به ویژه پس از واقعه جانسوز کربلا، طبق روایات مراسمی در خانه امامان عالیقدر شیعه برگزار و آن بزرگواران به منظور حفظ شعائر، نشر فضیلت ها و زنده نگاهداشتن یاد حضرت سیدالشهدا(ع) و اسوه های عالی دین، حضور یافته و بر مصایب آن بزرگوارانمی گریستند.

در ایران، عصر دیلمیان را نقطه عطفی در نوحه سرایی و نوحه خوانی به شمار آورده اند و پس از این دوره، عصر صفوی و قاجار دوران تکامل این شیوه محسوب می شود.

اشعار نوحه نوع خاصی از سوگ سروده یا شعر مرثیه است که غالباً در مجالس و راهپیمایی دسته های عزاداری به صورت گروهی اجرا می شود و معمولاً همراه با این اشعار، طبل و سنچ و شیپور نیز نواخته می شود.

نوحه خوانی شیوه عزاداری خاص شیعیان است که همزمان با قرائت اشعار به صورت دسته جمعی، سینه زنی و زنجیرزنی نیز با آن همراه است و اوج نوحه خوانی را می توان در ایام دههمحرم به ویژه در ایام تاسوعا، عاشورا و شام غریبان در تکایا، مساجد و حسینیه ها مشاهده کرد.

خواننده اشعار نوحه را «مداح» یا «نوحه خوان» می گویند که عموماً اشخاص برخاسته از میان عامه مردم اند و به سبب عشق و ارادت به خاندان عصمت و طهارت، به نوحه خوانی می پردازند و هریک به تناسب ذوق و قریحه خود اشعار را با نوا و نغمه ای خاص به صدای بلند می خواند و بخش هایی از شعر را به عهده جمعیت عزادار می گذارد تا با آن «دم» بگیرند.

ناگفته پیداست حضرت زینب(ع) در اشعار نوحه ها دارای مقام و مرتبهبسیار والا و ارجمندی می باشند و کیست که نوحه ای حزین درباره آن حضرت به یاد نداشته باشد، خصوصاً در ظهر عاشورای هر سال که همه با هم در نوحه ها زمزمه می کنند: «نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب» و یا آنگاه که از دلاوران کربلا یاد می کنند: «اکبر چه شد؟ شهید شد. قاسم چه شد؟ شهید شد. عباس چه شد؟ شهید شد. اصغر چه شد؟ شهید شد... حسین چه شد؟ شهید شد، و در این لحظات اوج نوحه خوان خطاب به جمع فریاد می کشد: زینب چه شد؟ و جمعیت با اشک و اندوه پاسخ می دهد: اسیر شد».

در این مجال به ذکر نمونه هایی از آثار نوحه سرایان معاصر در این باره اکتفا می کنیم با ذکر این نکته که اشعار موجود در این زمینه بسیار فراوان و به زبان ها و لهجه های گوناگون می باشد و نوحه سراییفقط به ادبیات فارسی محدود و منحصر نیست.

1-7 محمد موحدیان امید

لاله به صحرا از خون تو می روید

خواهرت از بویت جسم تو می جوید

حسین زهرایی، راحت جان هایی

 

(اسماعیلی، 1386، ص117)

2-7 محمد نعیمی

... ای خجل آب فرات از حنجر تو

ای فدای سوز و آه خواهر تو

ای گشته قربان، در راه جانان، مظلوم حسین جان

 

(همان، ص122)

3-7 غلامرضا سازگار

... سر از سنگ شکسته، قد از غصّه خمیده

به دل داغ برادر، ز رخ رنگ پریده

شرارش به دل زار، سرشکش به دو دیده

بود از همه عالم، فزون مشکل زینب

امان از دل زینب، امان از دل زینب

 

(سازگار، 1389، ج4، ص266)

4-7 محمدجواد غفورزاده شفق

 

... رفت آنکه پیش دیدگانش با جسارت

بستند زینب را به زنجیر اسارت

خون گریه می کرد یا صبح یا شام

از بس ستم دید از کوفه تا شام

 

(اسماعیلی، 1386، ص133)

ذکر این نکته در اینجا لازم به نظر می رسد که اگرچه نوحه ها بسیار مورد توجه خاص و عام قرار گرفته اند؛ ولی برخی از نوحه ها از سطح کیفی قابل ملاحظه ای برخوردار نبوده، شایسته مقام و منزلت خاندان پاک وحی(نیستند؛ بنابراین ضروری به نظر می رسد که اشخاص آگاه و توانمند با حضور در این عرصه باید از رواج نوحه هایی که دارای کژتابی و یا بیان موضوعات خرافی و غیرمستند است، جلوگیریکنند و امکان ارائه آثاری را فراهم آورند که در جهت ابلاغ پیام و تبیین اندیشه های نورانی مکتب تشیع باشد.

8- تجلی حضرت زینب(ع) در اشعار چاووشی

چاووش در تعریف به مفهوم پیشرو لشکر و کاروان، نقیب قافله، کسی که پیشاهنگ قافله یا زوار حرکت کند و آواز خواند، آمده است (معین، 1362، ج1، ص1270).

در کتاب فرهنگ معاصر، در تعریف ترکیب «چاووش خوانی» آمده است:

آواز و اشعاری که چاووش قافله زوار در منقبت ائمه و مناسب با زیارت عتبات مقدس بخواند.

چاووش خوانی از سنّت ها و آیین نامه های دیرینه ایرانی است که دارای حال و هوایی کاملاً شیعی می باشد و با گذشت زمان اکنون فقط در برخی از نقاط روستایی دیده می شود.

چاووش خوان ها غالباً در ایام سفر به مکان های مقدس با قرائت اشعاری در این باره و شرح و توصیف منازل بین راه و فضیلت زیارت، همچنین مدح و منقبت خاندان پاک وحی(ع) می کوشیده اند تا از آغاز سفر، فضایی معنوی و روحانی پدید آورند.

سراینده اشعار چاووشی ها گمنام اند و اگرچه نسخه هایی از چاووشی هایکهن به یادگار مانده است؛ ولی در این نسخه ها نام و اطلاعات چندانی از سرایندگان آن نیست؛ به عبارت دیگر، چاووش خوان ها اشخاص ارادتمند اهل بیت(ع)بوده اند که بدون هیچ چشم داشتی به سرودن شعر در این باره و قرائت آن می پرداخته اند. البته گاهی نیز باید بین سرایندگان و قرائت کنندگان چاووشی ها تفاوت قائل شد.

درباره سفر به مدینه منوره، کربلای معلا و زینبیه شام (دمشق) در چاووشی ها نام مبارک حضرت زینب(ع) دیده می شود و چاووش خوان ها در اشعاریکه با صدای بلند می خوانند، از آن بانوی گرانمایه یاد کرده، فضایل و کرامات آن حضرت را یادآوری می کنند.

9- تجلی حضرت زینب در اشعار پرده خوانی (شمایل گردانی)

پیش از آنکه رسانه های دیداری و شنیداری مانند رادیو و تلویزیون قدم به صحنه زندگی مردم بگذارند، اشخاص با پرده های نقاشی بزرگی که بر روی آن صحنه های واقعه کربلا ترسیم شده بود، در کوچه و خیابان ها می گشتند و با نصب پرده نقاشی به دیوار، مجلسی به پا می کردند که از این هنر آیینی دیرین و از یادرفته با عنوان «پرده خوانی» یا «شمایل گردانی» یاد می شود.

پرده خوانی آمیزه ای از نقالی، روضه و شعرخوانی بود و پرده خوان با اشاره به صحنه های ترسیم شده بر روی پرده، به تناسب موضوع گاه به نقل واقعه، گاه روضه خوانی و گاه استفاده از شعر روی می آورد؛ البته اشعاری در حد درک عامه مردم. دکتر جابر عناصری در کتاب نمایش و نیایش در ایران، تحقیق ارزنده ای در این باره ارائه کرده است و پیدایش این هنر آیینی را به عصر صفوی نسبت می دهد (بیضایی، 1385، ص176)

پرده خوان از اشعاری در لابه لای مجلس خود استفاده می کرد که به منظور شرح شمایل (صورتگری های مذهبی) سروده شده بود. شاعران این شعرها گمنام اند و جای دریغ دارد که گفته شود تلاش چشم گیری در جهت ثبت و ضبط این هنر آیینی صورت نپذیرفته است.

سخن درباره پرده خوانی دراز است و ذکر این نکته لازم که احیای این هنر آیینی می تواند ابزار مؤثر و مناسبی برای ترویج و اشاعه فرهنگ دینی، به ویژه در میانکودکان و نوجوانان باشد.

این مجال را با شعری از یکی از مجالس پرده خوانی درباره حضرت زینب(ع) به پایان می آوریم:

 

چه کربلاست که آدم به هوش می آید  

هنوز ناله زینب به گوش می آید

 

(همان، ص190)

10- تجلی حضرت زینب در اشعار مجالس تعزیه

«تعزیه» نمایشی آیینی است که در جهان به عنوان «هنر نمایش شیعی ایرانی» شناخته می شود و غالباً دارای محتوای تراژیک است.

این هنر آیینی به لحاظ ویژگی ها و قابلیت های خاص و منحصر به فردی که دارد، همواره شگفتی و تحسین جهانیان را برانگیخته و به عنوان نمایشی پیشرو مطرح بوده است که دارای سابقه ای طولانی و پیشینه ای درخشان می باشد.

برخی محققان پیدایش این هنر آیینی را به دوران حکومت آل بویه نسبت می دهند که به تدریج مدارج ترقی و تکامل را طی کرده، به رغم دشواری ها به روزگار ما رسیده است.

هنر آیینی تعزیه، نمایش منظومی است که در آن تمام دیالوگ ها و مونولوگ ها به زبان شعر بیان شده و با موسیقی خاص همراه است.

هر اجرای تعزیه که به موضوعی مذهبی اختصاص دارد، اصطلاحاً «مجلس» نامیده می شود و بخش عمده ای از مجالس تعزیه به واقعه عاشورا اختصاص دارد. سرایندگان مجالس تعزیه غالباً گمنام اند و کمتر نام و نشانی از آنها وجود دارد. در واقع این شاعران، نمایشنامه نگار اشخاصی بوده اند که از سر اخلاص و بی هیچ چشم داشتی در این زمینه فعالیت می کرده اند.

نظر به دست به دست شدن متون تعزیه و دستکاری برخی از تعزیه خوانان در متن اولیه بنا به ذوق و سلیقه، بعضاً اشخاصی به لحاظ عدم اشراف به اصول، قواعد و صناعات ادبی تغییرات نابه جایی در این متون به کار برده اند که موجب لطماتی در این آثار شده که این امر در مقابله و مقایسه نسخ تعزیه کاملاً آشکار می شود.

پس از سپری شدن دوران اوج این هنر آیینی، با روی کارآمدن سلسله پهلوی، تعزیه مورد بی مهری قرار گرفت و در این دوران بسیاری از نسخ تعزیه توسط سیاحان و مستشرقان به غرب منتقل شد و در اختیار کلکسیونرها، کتابخانه ها و موزه ها قرار گفت. برخی از این آثار نیز رفته رفته نابود شدند. انریکو چرولی (A. Cerulli) در کتاب فهرست تعزیه نامه ها که در سال 1986 م در «رم» منتشر شده است، فقط از 1055 نسخه تعزیه در کتابخانه «واتیکان» خبر می دهد (همان، ص128).

از بعضی از این نسخ تعزیه که به خارج از ایران برده شده اند، در حال حاضر فقط ترجمه آن قابل دسترسی است و از سرنوشت اصل نسخه اطلاعی وجود ندارد؛ به عنوان مثال، سر لوییس پلی 37 مجلس تعزیه را به زبان انگلیسی ترجمه کرده، در سال 1789م منتشر کرده است که این کتاب بیشتر به درد فرنگی ها می خورد تا ما! (همان، ص30).

سیمای حضرت زینب(ع) در مجالس تعزیه، سیمایی شکوهمند و باوقار، صبور و از خودگذشته، خردمند و شجاع، کاردان و سخنور، ستم ستیز و مقاوم است. حضرت زینب(ع) در اکثر مجالس تعزیه عاشورایی حضور دارد و به لحاظ بافت دراماتیک این نمایش آیینی، حضور او از قواعد علّی و معلولی پیروی می کند و دارای ضرورتی غیرقابل انکار است.

حضور حضرت زینب(ع) در هنر آیینی تعزیه فقط به مجالس عاشورایی محدود نمی شود که این امر حکایت از ارادت شاعران تعزیه سرا به ساحت مقدس این بانوی بزرگوار دارد. در واقع می توان گفت در مقایسه با جریان شعر کهن پارسی، شاعران تعزیه سرا بیشتر به زوایا و فرازهای دیگر زندگانی پُربرکت این بانوی عظیم الشأن توجه داشته اند؛ چنان که مجالس تعزیه مربوط به حضرت زینب(ع) شامل موضوعات و مضامین ذیل می شود:

 مجلس تولد حضرت زینب(ع)

 مجلس عروسی حضرت زینب(ع)

 مجلس طفلان زینب(ع)

 مجلس شهادت امام علی(ع)

 مجلس شهادت امام حسن مجتبی(ع)

 مجلس حج‍ةالوداع اول، دوم (حرکت کاروان به سوی کربلا)

 مجلس شهادت امام حسین(ع)

 مجلس شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع)

 مجلس شهادت حضرت علی اکبر(ع)

 مجلس شهادت حضرت قاسم بن حسن(ع)

 مجلس شهادت حرّبن یزید ریاحی(ره) و مصعب

 مجلس شهادت عابس و شوذب (شهدای کربلا)

 مجلس شهادت وهب نصرانی (شهید تازه مسلمان شده کربلا)

 مجلس شهادت غلام ترک

 مجلس حضرت رقیه و خرابهشام

 مجلس دارالاماره کوفه وابن زیاد

 مجلسه بارگاه یزید در شام

 مجلس خروج مسیب

 مجلس وفات حضرت زینب(ع)

 مجالس دیگر...

شعر، روح و جان تعزیه است؛ آنچنان که این اثر حتی به صورت مکتوب و یا اجرای شفاهی (رادیویی) همچنان جذاب و قابل فهماست.

متأسفانه درباره نقش و جایگاه شعر تعزیه و افزودن این آثار به گنجینه گرانبهای شعر عاشورایی تحقیق و تعمق قابل ذکری به انجام نرسیده است، در حالی که به حق اشعار مجالس تعزیه به نوبه خود گونه ای از شعر عاشورایی محسوب می شود که در این زمینه گفتنی ها فراوان است.

در این فصل به تناسب موضوع، گذر و نظری کوتاه بر بعضی از مجالس تعزیه عاشورایی و سیمای حضرت زینب(ع) در آینهاین هنر خواهیم داشت:

11- مجلس خروج مسیب (خطاب به امام حسین (ع))

 

زینب(ع) : برادر جان کلامت سوخت جانم

زدی آتش به مغز استخوانم

 

خوشا روزی که بودم در مدینه

بُدم فارغ ز جور و ظلم و کینه...

 

(رجایی زفره ای، 1381، ج6، ص10)

1-11 مجلس حجة الوداع اول

 

زینب(ع) : به حرمتم که به جمع شما حسین کجاست؟

یکی بگویدم آن نور هر دو عین کجاست؟

 

(صالحی راد، ، ج1، ص298)

2-11 مجلس شهادت امام حسین(ع)

 

زینب(ع) : برادر جان حسین ای شاه ابرار

امام حسین(ع): چه باشد مطلبت ای خواهر زار

 

زینب(ع) : بدان یک مطلبی دارم به دوران

امام حسین(ع) : برآرم آرزویت ای پریشان

 

زینب(ع) : بدان زهرا زمان جان سپردن

امام حسین(ع) : چه گفته آن زمان، گو مادر من...

 

(همان، ج1، ص376)

3-11 مجلس شهادت حضرت عباس(ع)

 

زینب(ع) : عباس علمدارم، ای تاج سر زینب

ترسم که کنی نیلی جامه به بر زینب

 

(همان، ج1، ص395)

4-11 مجلس طفلان زینب(ع) (عون و محمد)

زینب(ع) خطاب به امام حسین(ع) :

 

از بهر خدا دو طفل برداشته ام

روزیکه برون آمدم از شهر و وطن

 

تا آنکه کنم برای تو قربانی

طفلان خود از کوری چشم دشمن

 

(فتحعلی بیگی، 1382، ج7، ص78)

5-11 مجلس شهادت حضرت علی اکبر(ع)

 

زینب(ع) : علی اکبر ای ماه تابان زینب

فروغ رخت راحت جان زینب

 

طلب کرد بابت به پیکار، باری

قدم نه به چشمان گریان زینب

 

(صالحی راد، 1380، ج1، ص422)

6-11 مجلس حضرت رقیه(ع) و خرابه شام

رقیه (ع): عمه دارم سؤال چند امشب

زینب(ع) : کن سؤالت ز عمه ات زینب

 

رقیه(ع): پدرم گو نه در نظر باشد

زینب(ع) : پدرت عمه در سفر باشد

 

رقیه(ع): ز سفر او مگر نمی آید؟

زینب(ع) : خواهد آمد غم تو بزداید

 

(فتحعلی بیگی، 1382، ج6، ص88)

سرایندگان مجالس تعزیه غالباً اشخاصی آگاه به ادبیات و اوزان عروضی بوده اند و به موسیقی کلام توجه وافری داشته اند؛ چنان که برخی از فرازهای تعزیه گاه به همراه موسیقی خاص تعزیه (شیپور، سنچ و طبل) اجرا می شده و از این حیث تعزیه را می توان مادر سرود و ترانه های عاشورایی نیز به شمار آورد.

12- تجلی حضرت زینب(ع) در اشعار عامیانه (فولکلوریک)

ادبیات عامیانه یا عامه (فولکلوریک) یکی از عناصر مهم فرهنگی هر جامعه ای به شمار می آید که گردآوری، حفظ و حراست از این گنجینه ملی، وظیفه ای است که نباید در انجام آن تعلل و اهمال صورت پذیرد.

 در سرزمین پهناور ایران، اقوام گوناگونی زندگی می کنند که هریک دارای عقاید، آداب و رسوم و لهجه های خاصی اند و همانند گلهاییک بوستان بر لطف، صفا و زیبایی این مرز و بوم می افزایند.

علاوه بر ایرانی بودن، اکثریت مردمان این سرزمین مسلمان و دارای مذهب تشیع اند و بسیاری از آداب، باورها و سنّت های آنان با ایمان و عقیده آنان درآمیخته شده است؛ خصوصاً عشق به خاندان پاک رسالت در تار و پود و اعماق جان ایرانیان نقش بسته و به همین دلیل این امر در هر گوشه از این سرزمین به شکل های گوناگونی قابل رؤیت است.

برگزاری آیین های سوگواری، نذورات و آداب و رسومیکه ریشه در اعتقادات مذهبی مردم دارد، همواره محملی برای ادبیات عامه بوده است؛ به عبارت دیگر، مردم عشق و ارادت خود در قالب ترانه های عامیانه محلی، لالایی ها، چیستان ها و... زمزمه و به عنوان بخشی از میراث فرهنگی به نسل های دیگر می سپارند.

در سراسر ایران. شور و اخلاص فراوانی برای گرامیداشت نهضت عاشورا وجود دارد که هرکس به نوعی با این ابراز ارادت شورانگیز آشنایی دارد. نذری ها، سفره ها، عزاداری ها و... هریک جلوه ای است که با اشعاری ساده و صمیمی همراه است. در این شعرها عنصر عاطفه و احساس نمود چشمگیرتری دارد و سرایندگان این اشعار شناخته شده نیستند و جای دریغ دارد که گفته شود تاکنون پژوهش جامعی درباره ادبیات عاشورایی در فرهنگ عامه به انجام نرسیده است.

در اشعار عامیانه غالباً از حضرت زینب(ع) با عناوینی همچون «بی بی زینب»، «عمه زینب»، «زینب خاتون»، «آبجی زینب» و... یاد شده است.

13- تجلی حضرت زینب(ع) در سرودها، ترانه ها و...

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سرودهایی حماسی درباره حضرت زینب(ع) ساخته شد. این سرودها در آغاز توسط آهنگسازان و گروه های آماتور و بعدها به تدریج آثاری با کیفیت حرفه ای تری ضبط و پخش گردید. همچنین به فاصله ای کوتاه ترانه هایی نیز که دارای فضای لطیف تری بودند در این باره تولید و عرضه شده است.

البته جای گلایه دارد که به رغم استقبال جامعه از چنین آثاری، متأسفانه به نظر می رسد در زمینه تولید آثاری در این باره کوتاهی فراوان و نابخشودنی صورت پذیرفته است که حکایت از عدم برنامه ریزی سازمان ها و نهادهای مرتبط با این امر مهم دارد.

از دیگر قالب هاییکه در طی این سال ها در خلق آثاری درباره حضرت زینب(ع) مورد استفاده قرار گرفته، «تواشیح» است که آثار خلق شده غالباً به زبان فارسی، عربی و یا آمیزه ای از اشعار فارسی و عربی بوده است.

این آثار از آنجا که توسط گروه های مختلف اجرا شده است، همانند سرودها و ترانه ها به شکل پراکنده موجود می باشد و متأسفانه اهتمامی در جهت گردآوری و عرضه همه این آثار به صورت آلبوم مستقل و موضوعی به انجام نرسیده است.

یکی دیگر از قالب های هنری در این باره همخوانی اشعار مربوط به حضرت زینب(ع) توسط گروه هایی بدون استفاده از ساز یا سازها می باشد. تأسیس واحد «نغمات آیینی» در سازمان صدا و سیما در توسعهاین شیوه بسیار مؤثر بوده است و این واحد با دعوت از شاعران، موسیقیدانان و هنرمندان، آثاری را خلق کرده که در آن نواها و نغمه ها جای ساز را گرفته اند. آثار تولیدشده توسط این واحد غالباً در ایام مناسبت ها و بیشتر از طریق رادیو پخش می شود.

14- تجلی حضرت زینب(ع) در ادبیات انقلاب و شعر پایداری

وقوع انقلاب اسلامی در ایران باعث شد دگرگونی های بسیاری در ادبیات معاصر خاصه شعر پدید آید. در واقع بینش انقلابی باعث گردید تا به نهضت کربلا تنها از زاویهحزن و اندوه نگریسته نشود، بلکه جنبه های حماسی این انقلاب کبیر، اثربخش و رهایی آفرین به گونه افزون تری مورد توجه متفکران، ادبا و شعرا قرار گیرد. به همین لحاظ شاعران انقلابی در آثار خود از حضرت زینب(ع) به عنوان بانوییکه نماد راستین ایستادگی، ایثار، آگاهی و ستم ستیزی است، یاد کرده اند.

از میان اندیشه ورانی که در ارائه و اشاعه این تفکر نقش مؤثر و به سزایی داشتند و دارای ذوق و قریحه شاعری نیز بودند، می توان از دکتر علی شریعتی یاد کرد که با آثار و سخنرانی های پُرشور و حماسی در این باره، به ویژه در میان نسل جوان و تحصیل کرده دارای محبوبیت و نفوذ فراوانی بود. دکتر شریعتی بر این باور بود که هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام و آنان که در صحنه نبرد هماره حق و باطل حضور می یابند، باید یا حسینی باشند و یا زینبی، وگرنه یزید ی اند.

تسلط و احاطه ادبی دکتر شریعتی در کنار دانش دینی باعث می شد تا آثار و سخنرانی های وی دلپذیرتر و مؤثرتر باشد و خصوصاً بر اندیشه و آثار نسل جوان و نوجوی آن روزگار تأثیرات عمیق و غیرقابل انکاری به جای بگذارد.

متأسفانه از اشعار دکتر شریعتی، بخش اندکی به یادگار مانده که همین تعداد اندک نشانگر نبوغ و چیرگی ادبی اوست. در اینجا به یکی از اشعار او که دارای فضا و نگاهیکاملاً انقلابی به شخصیت حضرت زینب(ع) است، می پردازیم:

ای زن/ که مردانگی در رکاب تو/ جوانمردی آموخت/ ای زبان علی در کام زاید رسالت حسین بر دوش/ مگو که بر شما چه گذشت / مگو که در آن سرخ صحرا چه دیدی / آری زینب! / مگو که بر شما چه رفت/ مگو که دشمنانتان چه کردند و دوستانتان چه/ما می دانیم/ ما همه را شنیده ایم/ آری ای پیامبر انقلاب حسین/ اما بگو/ ای خواهر! / بگو که ما چه کنیم؟ / لحظه ای بنگر که ما چه می کشیم/ این تو هستیکه باید بر ما بگریی/ ای رسول امین برادر/ ای زینب! (کافی، 1382، ص544).

مجموعه شعر اسلام و آبی تازه اش باید که برای نخستین بار در سال 1354 چاپ و منتشر شد، بی شک نقطه عطفی در شعر آیینی با نگرش انقلابی است. این مجموعه شعر که به انتخاب اکبر وطن گردآوری شده بود، یک سال بعد توسط نشر امیر به چاپ دوم رسید و در سال 1356 نیز دفتر دوم این مجموعه با عنوان حماسه شهادت به انتخاب محمد جعفری و با همکاری جواد محدثی چاپ و منتشر شد.

در فضای روشنفکری آن دوره، انتشار این مجموعه ها با محتوای مذهبی و انقلابی طلیعه روشن و امیدبخشی بود و این مجموعه ها با استقبال ادب دوستان، خاصه آنان که در جست وجوی فضا و حال و هوایی متفاوت بودند، قرار گرفت.

بخشی از شعر بلند «اسیر آزادی بخش» از جواد محدثی در دفتر اول این مجموعه را مرور می کنیم:

ای دختر علی / ای خواهر حسین / ای زینب بزرگ/ ای پیک انقلاب شهیدان کربلا/ از ما به تو درود/ فراوان و بی شمار / در آن غروب سرخ که گشتی اسیر ظلم/ آزادی بشر ز جفاها نهفته بود/ فریاد تو حماسه جاوید کربلاست... (وطن، 1354، ص27).

با مراجعه به گذشته و مروری بر اشعار دوره پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد شعرها و شعارهای بسیاری هستیم که در آنها شخصیت حضرت زینب(ع) به عنوان اسوه و الگوی زن مسلمان و همچنین اسوه و الگویی حاضر و ناظر برای تمام مسلمانان در پاسداری از خون شهیدان و ابلاغ پیام سرخ آنان به عصرها و نسل های بعد، سروده و ثبت شده است.

با وقوع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق به سرزمین ما در پایان شهریورماه سال 1359 و شتافتن رزمندگان سلحشور به مرزها، کربلای دیگری در ایران پدیدار گشت که در این میدان، از همان لحظات آغازین، شعر قدم به میدان نهاد و روایت گر آن همه ایستادگی و ایثار و شهادت بود.

در این نبرد نابرابر که هشت سال به طول انجامید، اشعار و سرودهای فراوانی خلق شد که در بسیاری از آنها شاهد پیوند کربلای ایران با حماسه کربلای حسینی هستیم و شاعران متعهد با مقایسه و تطبیق این دو واقعه، به آفرینش مضامین زیبا و دل انگیزی پرداخته اند. در این عرصه نیز هرگاه سخن از رسالت ابلاغ پیام سرخ خون شهیدان و جانبازان و مظلومیت ها به میان آمده، نام مبارک حضرت زینب(ع) در شعرها حضور یافته است:

 

کیست این تن که سرش گلگون است؟

این که از گردن او، آه، پلاک افتاده

 

این چه داغی است که مرغان سحر می نالند؟

چه بلایی ست بر این پیکر پاک افتاده

 

یاد زینب(ع) کن و آن لحظه که گریان می گفت:

بوی گل می دهد این تن که به خاک افتاده

 

(شرفشاهی، 1390، ص47)

مصایب حضرت زینب(ع) به عنوان بانویی داغ دیده که در واقعه کربلا بسیاری از نزدیکان دلبند خویش را در راه خدا داده است، بی شک دارای بار عظیم و پُرمفهومی است که می تواند برای آنان که عزیزی را از دست داده اند، آرام بخش بوده، التیامیباشد بر زخم هاییکه نیاز به صبر و استقامت دارد.

در جریان جنگ تحمیلی بسیاری از بانوان کشور ما فرزندان و برادران خود را در راه دفاع از دین و میهن تقدیم کردند که شهادت جانسوز این عزیزان، برای بانوان ما تداعی کننده اندوه جانگداز بانوی بزرگ عاشورا بود.

11-4 راضیه رجایی

 

اینجاست آنجاییکه دریا تشنه می ماند

عاشق قنوت عشق را بی دست می خواند

 

با ما بگو ما خوب می فهمیم حرفت را

درد تو را داغ برادر دیده می داند

 

(سهرابی نژاد، ، ج117، ص50)

ادبیات پایداری نیز از دیگر موضوعاتی است که به ویژه در پهنه جهان اسلام در طول بیش از سه دهه اخیر با حضور متعهدانه شاعران و آفرینش آثار ارزنده، جایگاه والایی یافته است که در این عرصه نیز شاعران با الهام از حماسه عاشورا مضامین دل انگیزی را پدید آورده اند که نام و حضور نورانی حضرت زینب(ع) در این آثار بر غنای آن افزوده است:

2-14 فاطمه راکعی

خواهرانه/ زخمهایت را می شمارم/ از شکیبایی اتبیشتر نیست/ زینب آواره فلسطین! / نام دیگر/ چیست؟! (راکعی، 1382، ص38).

15- تجلی حضرت زینب(ع) در شعر بانوان

یکی از رویدادهای مهم و قابل ذکر در عرصه شعر عاشورایی، ظهور بانوان شاعر در طول بیش از سه دهه اخیر می باشدکه بی شک جریانی ارزشمند و امیدآفرین است.

نگاه بانوان شاعر، نگاهی خاص و متفاوت است که دریچهتازه ای را به روی مخاطبان و علاقه مندان شعر عاشورایی می گشاید و امکان درک و تماشای این حماسه شکوهمند را از زوایای دیگری امکان پذیر می سازد.

بانوان شاعر، گاه از منظر همسر، گاه از منظر مادر، گاه از منظر خواهر، گاه از منظر عمه و گاه از مناظر دیگری با نگاهی زنانه و سرشار از لطافت و احساس خاصیکه در بانوان وجود دارد، به روایت ماجرا برمی خیزند و این روایت آنچنان عمیق و دلنشین است که مخاطب را مجذوب می سازد و از آنجا که از دل برخاسته است، لاجرم بر دل می نشیند.

در حال حاضر شمار بانوان شاعر پارسی گوی، بسیار چشمگیر و شگفت آور است و به لحاظ سطح کیفی آثارمی توان گفت آثار ارزنده ای توسط آنان خلق شده است که بسیار نویدبخش و دلگرم کننده است.

چنان که انتظار می رود، سیمای حضرت زینب(ع) در آثار بانوان شاعر تجلی پُرشور و فزاینده ای داشته که در این مجال به ذکر چند نمونه از آن اکتفا خواهیم کرد.

1-15 سپیده کاشانی

 

شکفتی ای گل صبر و شکیب دامن زهرا(ع)

تو زینبی و چو نام تو نیست نادره نامی

 

(شاهرخی، 1372، ص179)

2-15 سیمیندخت وحیدی

 

گر ز حُسن بی شمار و درد بی اندازه اش

پرده برگیریم زهرای مکرّر زینب است

 

(همان، ص335)

3-15 شیما تقیانپور

 

اینک منم ای حسین(ع) این، تنها زن مردِ تاریخ

تنها کسی که به دو شش، نعش غریبی ست بی سر

 

(گلمرادی، 1378، ص50)

4-15 اعظم حسینی

 

لیلای صبر، واله و مجنون زینب است

عالم پُر از خطابه محزون زینب است

 

(فروغی جهرمی، 1378، ص279)

5-15 سیده فاطمه موسوی

 

تندیس صبر، بانوی ایمان، مقام درد

یا تیغ حیدر است به صحبت درآمده

 

(همان، ص284)

6- 15جمیله سادات کراماتی

 

صحرا، سکوت، همهمه و غم صحرا و گریه های دمادم

در خیمه های آتش و اندوه، بانوی صبر، صبر مجسم

 

(همان، ص298)

7-15 محبوبه بزم آرا

 

زینب شهید اشک، کنار سر حسین

گرد و غبار از رخ خورشید می زدود

 

(همان، ص299)

8-15 نوشین نامداری

 

این بی نهایت، این روایت تا ابد جاری است

یعنی که زینب سوخت داغ شش چکاوک دید

 

(همان، ص316)

9-15 طاهره صفارزاده

سالار صبر/ بی عون/ بی محمد/ بی شکوه از شهادت فرزندان/ مغموم واقعهنزدیک / در سرآوری خیمه ها/ محافظ است و پرستار (رجایی، 1380، ج1، ص74).

10-15 زهرا بیدکی

 

زینب بیار آب گلوی حسین را

پر کن ز شور اشک گلوی حسین را

 

(بیدکی، 1391، ص11)

11-15 پروانه نجاتی

 

دلم گرفته کجایی برادر زینب

که غرق نور کنی باغ پرپر زینب

 

(کافی، 1382، ص704)

12-15 زهره اخوان طاهری بروجنی

 

... بی بی، جان رقیه، جان مولا

شب ما را به الطافت سحر کن

 

(اخوان طاهری بروجنی، 1377، ص101)

13-15 نیره السادات هاشمی

 

چراغ صاعقه را دیشب خدا به نام تو روشن کرد

زبان گرفت: به رعدی سرخ، سلام خواهر عاشورا!

 

(هاشمی، 1381، ص20)

16- تجلی حضرت زینب(ع) در شعر عاشورایی کودک و نوجوان

شعر عاشورایی کودک و نوجوان در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، قدم به عرصه وجود نهاد و در طی سه دهه اخیر، رشد و جهش چشمگیری داشته است.

خصوصیات این قالب، زبان ساده، سلیس و روان و استفاده از واژه های قابل فهم برای کودکان و نوجوانان و همچنین شیوه بیان مفاهیم و موضوعات به شکل صمیمانه و قابل درک برای سنین مذکور است.

این قالب که از سوی کودکان و نوجوانان و خانواده های آنان مورد استقبال گسترده ای واقع شده است، در قلمرو انتقال مفاهیم مذهبی نیز نقش برجسته ای ایفا می نماید. شاعران این حوزه کوشیده اند با اشعار زیبا و دلپذیر خود، کودکان را با مسائل و موضوعات دینی آشنا سازند و از این رهگذر، ریشه های عشق و علاقه عمیق به پیشوایان دینی را در دل و جان آنها بنشانند و از ظرفیت های ادبیات در این عرصه استفاده نمایند. شعر عاشورایی کودک و نوجوان در طی سه دهه اخیر با آفرینش آثار قابل ملاحظه ای به مرتبه ارزنده ای نایل گشته که حکایت از آینده روشن و امیدبخش آن دارد.

در حال حاضر اشعار زیبایی در قلمرو شعر عاشورایی برای کودکان و نوجوانان خلق شده که بخش قابل ملاحظه ای از این اشعار درباره شخصیت و حضور حضرت زینب(ع) در صحنه واقعه عاشوراست. همچنین برخی از شاعران کودک و نوجوان با سرودن آثار متعددی در این زمینه ، به انتشار مجموعه شعرهای مستقل در این باره اقدام نموده اند که مورد رویکرد وسیعی واقع شده است.

در این مجال به ذکر نمونه هایی از تجلی حضرت زینب(ع) در شعر عاشورایی کودک و نوجوان اکتفا خواهیم کرد.

1-16 حمید هنرجو

گرچه آتش گرفته بود زمین

دل دشمن ولی پر از شب بود

 

بوی خوب بهشت می آمد

چون که وقت نماز زینب بود

 

(هنرجو، 1385، ص8)

2-16 علی اصغر نصرتی

 

... با اوست قلبی که شکسته

چشمی که در ماتم نشسته

آیینه تصویر درد است

(نصرتی، 1382، ص25)

3-16 مجید ملامحمدی

میان خیمه بوی گریه پیچید

دوباره قلب پاک «عمه» لرزید

 

کسی آیا صدای العطش را

کنار رود ناآرام نشنید؟

 

(نیک طلب، 1378، ص53)

4-16 مصطفی رحماندوست

 

کجایی عمه جان زینب

سکینه دخترم، لالا

 

لالالالا گل لاله

نکن گریه، نکن ناله

 

(همان، ص59)

17- تجلی حضرت زینب(ع) در شعر عاشورایی شاعران پارسی زبان ملل دیگر

هنگامیکه سخن از شعر و ادبیات فارسی به میان می آید، نباید مقصود از این مفهوم را فقط به شاعران و ادباییکه در داخل مرزهای جغرافیایی ایران زندگی می کنند، محدود کرد. زبان و ادبیات فارسی دارای گستره بسیار پهناوری است و همواره شاعران بسیاری در دیگر ملل جهان از این زبان برای بیان اندیشه ها و عواطف خویش بهره جسته اند. جلوه دیگری از حضور حماسی و شکوهمند حضرت زینب(ع) را می توان در آثار این سخنوران به نظاره نشست که در اینجا مروری گذرا بر آثار برخی از شاعران نامدار سرزمین افغانستان خواهیم داشت:

1-17 سعادت ملوک تابش

 

ز اسیریم همه عارفان، شده مبتلای حسد، جنون

که به دام او نفتاده ام به هوای بردن دانه ای

 

(شاهرخی، 1372، ص177)

2-17 محمد شریف سعیدی

 

تا نشیند عطش معرکه، اینک زینب(ع)

کوه ابری ست که می بارد باران در باد

 

(گلمرادی، 1378، ص89)

3-17 سیدفضل الله قدسی

 

اینک تو ایستاده و رخش برادرت

با زین واژگون، در افق، همچنان یله

 

(طاهریان، 1383، ص25)

4-17 سیدضیاء قاسمی

 

 ای کاش خدا هزار دل می دادم

تا وقف دل شکسته ات می کردم

 

(همان، ص36)

نتیجه

شخصیت بزرگ و الهی حضرت زینب کبری(ع) اگرچه از دیرباز تاکنون همواره مورد توجه علما و محققان نامدار قرار گرفته و کتاب ها و مقالات بسیاری در اینباره به رشته تحریر درآمده است؛ ولی درباره تجلی سیمای شکوهمند آن بانوی گرانمایه در آیینه شعر و ادب، ناگفته ها بسیار مانده و تأثیر آن حضرت بر شعر و شاعران، سرشار از زیباترین و دل انگیزترین جلوه های ادبی است.

به شهادت تاریخ، حضرت زینب(ع) در شمار فصیح ترین و بلیغ ترین مردمان روزگار خویش بوده اند که این نکته از خطبه های شورانگیز و اشعار منسوب به ایشان و نزدیکانشان کاملاً قابل لمس است. در واقع آن بانوی بزرگوار همانند دیگر اعضای خاندان پاک وحی، لسان شعر و ادب را بهترین زبان و وسیله برای بیان اندیشه ها و ابلاغ پیام ارجمند خویش به شمار می آورده اند.

شعرهایی که درباره شخصیت و مرتبه ارجمند عالمه آل طاها سروده شده است، دارای مضامین و موضوعات متعددی می باشد که در این میان حجم شعرهای عاشورایی بسیار چشمگیرتر است و از زمان وقوع این نهضت سرخ و جاودانه تاکنون تداوم داشته است و با مرور زمان نه تنها از رویکرد شاعران به این مهم کاسته نشده، بلکه به رغم همه فشارها، تهدیدها و دشواری ها، روز به روز بر دامنه این ابراز ارادت خالصانه در تکریم و تعظیم مقام و منزلت آن بانوی یگانه افزوده شده است و برخی از سخنوران در سروده های متعددی کوشیده اند تا به سهم خویش و در حد بضاعتشان در این قلمرو، ادای دِینی به ساحت نورانی عقلیه بنی هاشم داشته باشند و از این رهگذر، پیام سرخ آن حضرت را منتشر کنند.

تجلی حضرت زینب(ع) در شعر عاشورایی معاصر در چند دهه اخیر با جهش و استقبال شگفت و شگرفی روبه رو شده است و به لحاظ کمّی و کیفی بسیار امیدوارکننده و نشانگر درک افزون تر شاعران نسبت به این مهم است.

منابع

1- ابن اعثم کوفی، محمد بن علی؛ الفتوح؛ ترجمه محمد بن احمد مستوفی وتصحیح غلامرضا طباطبایی مجد؛ چ1، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372.

2- ابن نماحلی، محمدبن جعفر؛ مثیرالأحزان؛ النجف الاشرف: المطبعة الحیدریة، 1369.

3- ابومخنف، لوط بن یحیی؛ مقتل الحسین؛ تحقیق حسین غفاری؛ قم، 1398 ق.

4- اخوان طاهری بروجنی، زهره؛ پشت این فاصله ها؛ چ1، فرخ شهر: نشر جهان بین، 1377.

5- اسرافیلی، حسین؛ تولد در میدان؛ چ1، تهران: حوزه هنری، 1364.

6- اسماعیلی، رضا؛ رستاخیز حماسه؛ تهران: سازمان جهاد دانشگاهی، 1386.

7- ؛ ناگهان دریا؛ چ1، تهران: انتشارات تجلی مهر، 1390.

8- اشراق آصفی، محمد؛ دیوان اشراق آصفی؛ زیر نظر ذبیح الله صفا؛ چ2، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1380.

9- اکبرزاده، محمود؛ حسین(ع) پیشوای انسان ها؛ مشهد: کتابفروشی جعفری، 1342-

10- الامین، سیدمحسن؛ اعیان الشیع‍ة؛ چ1، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1415ق.

11- امینی، عبدالحسین؛ الغدیر فی الکتاب والسن‍ة والأدب؛ قم: مرکزالغدیر للدراسات الاسلامیة، 1416ق.

12- انزابی نژاد، رضا و منصور ثروت؛ فرهنگ معاصر؛ چ1، تهران: امیرکبیر، 1366.

13- آیینه وند، صادق؛ ادبیات انقلاب در شیعه؛ چ1، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359.

14- بختیاری، مریم؛ با کاروان شعر عاشورا؛ چ1، تهران: نشر تاریخ و فرهنگ، 1382.

15- براتی پور، عباس؛ آیینه و ماه؛ چ1، تهران: انتشارات تجلی مهر، 1390.

16- بنت الشاطی، عایشه؛ زینب بانوی قهرمان کربلا (بطلة کربلا)؛ ترجمه حبیب چایچیان و مهدی آیت الله زاده نایینی؛ چ14، تهران: امیرکبیر، 1367.

17- بهداروند، محمدمهدی؛ عقیله بنی هاشم؛ چ1، تهران: پیام آزادی، 1374.

18- بیدکی، زهرا؛ سوختن در باران؛ چ1، تهران: هنر و رسانه اردیبهشت، 1391.

19- بیضایی، بهرام؛ نمایش در ایران؛ چ5، تهران: نشر روشنگران و مطالعات زنان، 1385.

20- جعفری، محمد؛ حماسه شهادت؛ چ1، تهران: نشر امیر، 1356.

21- جلوداریان، سارا؛ نی زار گواه است؛ چ1، تهران: نشر آرام دل، 1387.

22- جنتی عطایی، ابوالقاسم؛ بنیاد نمایش در ایران؛ چ2، تهران: نشر صفی علیشاه، 1356.

23- جیرودی، کاظم؛ جاری در نور؛ چ1، تهران: نشر مدبران، 1389.

24- چکلووسکی، پیتر. جی؛ تعزیه (آیین و نمایش در ایران)؛ چ1، تهران: سمت، 1384.

25- حسینی، سیدحسن؛ گنجشک و جبرئیل؛ چ1، تهران: نشر افق، 1371.

26- حکیمی، محمدرضا؛ ادبیات و تعهد در اسلام؛ چ1، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379.

27- ده بزرگی، احد؛ رباعیات عاشورایی؛ چ1، تهران: پیام آزادی، 1382.

28- ؛ طوفان خطبه ها؛ چ1، تهران: پیام آزادی، 1379.

29- راکعی، فاطمه؛ مادرانه ها؛ تهران: چ1، مؤسسه اطلاعات، 1382.

30. رجایی، راضیه؛ گزیده ادبیات معاصر؛ ج117، چ1، تهران: نشر نیستان، 1380.

31- رجایی زفره ای، محمدحسین؛ دفتر تعزیه؛ ج6، چ1، تهران: انتشارات نمایش، 1381.

32- رسولزاده، جعفر؛ نماز شام غریبان؛ چ1، قم: نشر رواق اندیشه، 1377.

33- رضایی آدریانی، منصور؛ آیینه محرم؛ چ1، اصفهان: نشر فرهنگ مردم، 1381.

34- رفعت سمنانی، محمدصادق؛ دیوان رفعت سمنانی؛ تصحیح نصرت الله نوح؛ چ1، انتشارات بامداد، 1363.

35- سازگار، غلامرضا؛ یک ماه خون گرفته؛ ج4، چ1، تهران: دفتر هنر و ادبیات هلال، 1389.

36- سپهر، محمدتقی؛ ناسخ التواریج؛ قم: نشر اسلامیه، [بی تا].

37- سپیدنامه، بهروز؛ عقیق و ارغوان؛ چ1، تهران: نشر آرامدل، 1390.

38- سنائی غزنوی، مجدودبن آدم؛ حدیق‍ة الحقیق‍ة و شریع‍ة الطریق‍ة؛ تصحیح محمدتقی مدرس رضوی؛ چ7، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1387.

39- سهرابی نژاد، محمدرضا؛ گزیده ادبیات معاصر؛ ج22، چ1، تهران: نشر نیستان، 1378.

40. شاهرخی، محمودو مشفق کاشانی؛ آیینه صبر؛ چ1، تهران: نشر اسوه، 1372.

41- شُبّر، جواد؛ ادب الطف او شعراء الحسین(ع) ؛ بیروت: مؤسس‍ةالتاریخ، 1422ق.

42- شرفشاهی، کامران؛ حماسه جاودان؛ چ1، تهران: نشر مدیا، 1381.

43- ؛ راز سرافرازی؛ چ1، تهران: انتشارات تجلی مهر، 1390.

44- شفیعی، سیدضیاء الدین؛ شرح خواب های گمشده؛ چ1، تهران: حوزه هنری، 1377.

45- شکارسری، حمیدرضا؛ باز جمعه ای گذشت؛ چ1، تهران: حوزه هنری، 1375.

46- شیخ مفید؛ محمد بن محمد نعمان؛ الارشاد؛ ترجمهمحمدباقر ساعدی، چ6، قم: مؤسس‍ةالاعلمیللمطبوعات، 1385.

47- صادقی اردستانی، احمد؛ زینب قهرمان، دختر علی(ع)؛ چ1، تهران: نشر مطهر، 1372.

48- صاعدی، عبدالعظیم؛ نیزه بر پلک پروانه ها؛ چ1، تهران: انتشارات تجلی مهر، 1391.

49- صالحی راد، حسن؛ مجالس تعزیه؛ ج1، چ1، تهران: سروش، 1380.

50. صامت بروجردی، آقامحمدباقر؛ دیوان صامت؛ چ1، تهران: نشر اسلامیه، [بی تا].

51- صفارزاده، طاهره؛ گزیده ادبیات معاصر؛ ج1، چ1، تهران: نشر نیستان، 1378.

52- ضیائی، جهانگیرخان محبی؛ کلیات ضیائی؛ چ2، تهران: شرکت نبی اقبال و شرکا، 1346.

53- طاهریان، امیرمسعود؛ بانوی صبر؛ چ2، مشهد: انتشارات به نشر، 1383.

54- طبرسی، احمدبن علی؛ الاحتجاج؛ تحقیق سیدمحمدباقر موسوی خرسان؛ النجف الاشرف: دارالنعمان، 1386.

55- عابد نهاوندی، علی؛ راهیان کربلا؛ چ6، تهران: نشر جلوه، 1379.

56- عاملی، امیر؛ یک کاروان تبسم، یک آسمان بهار؛ چ1، قزوین: نشر سایه گستر، 1388.

57- عبدالرحیم، محمد؛ دیوان امام حسین(ع) ؛ ترجمهامیرهوشنگ دانایی؛ چ1، تهران: نشر موعود، 1381.

58- عبداللهی، رضا؛ گریه کن ای ابر؛ چ1، تهران: انتشارات تجلی مهر، 1391.

59- عبدالمجید، معروف؛ احجار لمن تهفوا؛ [بی نا]، [بی جا]، 1376.

60. عزیزی، منوچهر؛ حیرت عشق؛ چ1، اصفهان: نشر منا، 1384.

61- عسیلی، سعید؛ کربلا، ملحم‍ة ادبی‍ة تاریخی‍‍ة اسلامی‍ة تناول سیرة سیدالشهداء الإمام الحسین(ع) ؛ بیروت: دارالزهراء، 1406ق.

62- عمان سامانی، میرزا نورالله؛ گنجین‍ة الاسرار؛ چ1، تهران: نشر عمان سامانی، 1372.

63- عناصری، جابر؛ نمایش و نیایش در ایران؛ چ1، تهران: جهاددانشگاهی، 1366.

64- غفورزاده شفق، محمدجواد؛ قصه عشق؛ چ1، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا، 1385.

65- فتحعلی بیگی، داوود؛ دفتر تعزیه (جنگ حضرت زینب(ع))؛ ج7، چ1، تهران: نمایش، 1382.

66- فرحبخش، حسن و ژولیده نیشابوری؛ مقتل الحسین(ع) ؛ چ1، تهران: نشر اسلام، 1389.

67- فروغی جهرمی، محمدقاسم؛ نی نامه خورشید؛ چ2، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا، 1385.

68- قمی، شیخ عباس؛ نفس المهموم؛ ترجمه ابوالحسن شعرانی؛ تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1385.

69- کافی، غلامرضا؛ شرح منظومه ظهر؛ چ1، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا، 1386.

70. کرمی، حمید؛ در رکاب آفتاب؛ چ1، تهران: انتشارات تجلی مهر، 1390.

71- کسایی مروزی، مجدالدین اسحاق؛ گزیده اشعار کسایی؛ به انتخاب و شرح دکتر جعفر شعار؛ تهران: چاپ و نشر بنیاد، 1370.

72- گل محمدی، حسن؛ عاشورا و شعر فارسی؛ چ1، تهران: نشر شمس، 1366.

 73- گلمرادی، شیرینعلی؛ آینه در کربلاست؛ چ1، تهران: انتشارات اهل قلم، 1378.

74- لطیفیان، علی اکبر؛ غزل مرثیه؛ چ2، تهران: نشر آرام دل، 1386.

75- مجاهدی، محمدعلی؛ بال سرخ قنوت؛ چ1، تهران: حوزه هنری، 1376.

76- مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ ترجمهمحمدجواد نجفی؛ ج10، چ4، تهران: نشر اسلامیه، 1387.

77- محدثی، جواد؛ فرهنگ عاشورا؛ چ9، قم: نشر معروف، 1385.

78- محلاتی، ذبیح الله؛ ریاحین الشریعه در ترجمه بانوان دانشمند شیعه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1385.

79- محمدزاده، مرضیه؛ دانشنامه شعر عاشورایی؛ چ1، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1383.

80. مدرس اصفهانی، یحیی؛ دیوان یحیی در مدایح و مصائب حضرت ختمی مرتبت و ائمه اطهار(؛ تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1397.

81- مردانی، محمدعلی؛ دو دریا؛ چ1، تهران: حوزه هنری، 1371.

82- مردانی، نصرالله؛ چهارده نور ازلی؛ چ1، تهران: نشر شاهد، 1381.

83- مستشار نظامی، نغمه؛ هزار و چهارصد و بیست سال بعد از تو؛ چ1، تهران: نشر آرام دل، 1386.

84- مشکوة تبریزی (مشکوةالسلطان)، علی اکبربن داود؛ یاقوت احمر؛ مشتمل بر شرح و ترجمه اراجیز یاران حسین تشنه جگر؛ قم: انتشارات علامه، 1353.

85- معین، محمد؛ فرهنگ فارسی معین؛ چ5، تهران: امیرکبیر، 1362.

86- موسوی زنجانی، سیدابراهیم؛ وسیل‍ةالدارین فی أنصارالحسین(ع) ؛ بیروت: مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، 1402ق.

87- نصرتی، علی اصغر؛ فصل شکوفه؛ تهران: کتاب نیستان، 1382.

88- نصیراوی، ابراهیم علوان؛ حدیث کربلا، چ1، قم: نشر مهر، 1381.

89- نیک طلب، بابک؛ پنجره های آسمان؛ چ2، تهران: نشر افق، 1378.

90. هاشمی، نیره السادات؛ تندیس باران؛ چ1، تهران: نشر نیستان، 1381.

91- هراتی، سلمان؛ دری به خانه خورشید؛ چ1، تهران: انتشارات سروش، 1376.

92- همای شیرازی، محمدعلی؛ دیوان همای شیرازی؛ به کوشش احمد کرمی؛ چ1، تهران: سلسله نشریات «ما»، 1363.

93- همای شیرازی، محمدنصیر طرب بن هما؛ دیوان طرب؛ با مقدمه و حواشی جلال الدین همایی؛ تهران: کتابفروشی فروغی، 1342.

94- هنرجو، حمید؛ آتش گرفته بود زمین؛ چ1، مشهد: نشر سخن گستر، 1385.

95- وصال شیرازی، محمدشفیع؛ دیوان وصال شیرازی در مراثی اهل بیت عصمت و طهارت(ع)؛ شیراز: چاپخانه موسوی، [بی تا].

96- وطن، اکبر؛ اسلام و آبی تازه اش باید؛ چ1، تهران: نشر امیر، 1354.

97- یاسری، محمدرضا؛ شعر عترت؛ چ2، تهران: نشر سوره مهر، 1389.

98- یثربی، سیدیحیی؛ گلاب اشک؛ چ1، تهران: نشر شاهد، 1380.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان