مجله فارس پلاس: در کثیری از تحلیلهای بازی ایران-ژاپن، چینش غلط کیروش و استفاده از کنعانیزادگان کمتجربه و جای خالی کسانی مانند سیدجلال حسینی و شجاع خلیلزاده، محرومیت طارمی و اعتماد بهنفس بیش از حد رضائیان از جمله عوامل شکست ایران معرفی شده است.
برخی کارشناسان علتهای دیگری هم برای باخت ایران و اشتباه عجیب مدافعان مورد توجه قرار دادند؛ علتهایی از این دست که سرمربی ایران، پرچمدار حاشیهگرایی بوده است. مواردی مانند اختلاف با مربیان لیگ بهخصوص برانکو، تکروی و بیتـوجهی به نظرات و انتقادهای متخصصان به عنوان مصادیق حاشیهگرایی کیروش عنوان شده است. به این موارد، میتوان مطرحکردن مربیگری کلمبیا که سبب عدم تمرکز بازیکنان شد و اعتراضهای مکرر و بعضاً بیمورد او در کنار زمین را افزود. بدیهی است که رفتار مربی بیشتر روی بازیکنان اثر میگذارد تا رفتار بازیکنان روی مربی. این درباره کسی مانند کیروشی که به بازیکنسالاری در ایران خاتمه داد بیشتر صادق است.
فراتر از زمین بازی اخیر ایران-ژاپن، مورد مشابه اشتباه عجیب مدافعان ایران اتفاق افتاده است؛ حداقل در یک مورد و آن هم در بازی منچسترسیتی با یک تیم تهجدولی لیگ جزیره. اگرچه در هر دو، یک اشتباه گروهی اتفاق افتاد، اما تفاوت مهمی میان این دو صحنه وجود دارد و آن اینکه همچنانکه در فیلم قابل مشاهده است، داور قصد دارد سوت بزند که توپ به بازیکن سیتی رسیده و آوانتاژ میدهد. او با این کار خودناخواسته مدافعان را فریب میدهد. ولی در بازی ایران داور اصلاً دست به سوت نمیشود چراکه از نظر او خطایی در کار نبوده است. افزون بر اینها، در بازی جزیره، بازیکنان سیتی به سمت داور رفتند، اما در بازی ایران-ژاپن این ایرانیها بودند که به داور حملهور شدند.
صحنه مشابه مدافعان ایران در لیگ جزیره
بنابر آنچه گذشت، اگرچه دو بازی تشابهاتی داشتند، اما تفاوتهای مهمی هم دیده میشود. از اینرو، نمیتوان به بهانه تشابهات، اشتباه مذکور را عادی جلوه داد.
در کنار تمامی اظهارات فنی صورتگرفته پیرامون بازی و جالبتر از آنها، برخی نگاهها به سمت بنیادهای فرهنگ ایرانی رفت. مضامین اصلی این سنخ تحلیلها از این قبیل بود که «ایرانیها اهل اعتراض و ژاپنیها اهل تلاشاند. ایرانیها بیبرنامه و بینظم و ژاپنیها منظم و بابرنامهاند. ایرانیها اهل حرفاند، اما ژاپنیها اهل عملاند. ایرانیها روحیه تیمی و همکاری ندارند، اما ژاپنیها از هماهنگی ذهنی و فرهنگی برخوردارند.»
بزرگنماییهایی در برخی تحلیلها صورت گرفت که اشتباه مدافعات ایران را بدل به یک مسأله نه تنها ملی، که تاریخی و فرهنگی میکرد که توگویی این دست اشتباهات از نتایج ذاتیات ایرانیان است.
این نوع اظهارات درباره فرهنگ و شخصیت ایرانی در محافل علمی و در تاریخ پسااستعماری ما هم سابقه دارد. چهره مشهوری که در این خصوص میتوان نام برد، محمود سریعالقلم-استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی- است که در آثار خود از جمله «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» شخصیت ایرانی را با نگاهی منفی به چالش میگیرد. از نگاه او، مشورتناپذیری، فردگرایی منفی و تکروی از ویژگیهای ژنتیک ایرانیان است.
یک مورد که سریعالقلم به گونهای کژخیم در بینالهلالین و پرانتز میگذارد، استعمار است. توضیح اینکه آنجا که از اقتدارزدگی یا روحیه تملق و تفرقهجویی ایرانیان سخن میگوید، هرگز سخنی از استعمار بهعنوان عامل این خصایل-به فرض وجود- ندارد. آیا استعمار نبود که با سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» ثروت ملی ما به غارت برد؟ آیا دولتین روسیه و انگلیس، مخالفین خود را در عهد قاجار اسقاط و اسکات نمیساختند؟ اگر به فرض، ایرانیان روحیه همکاری ندارند، پس چگونه مؤسس ورزش چوگان به عنوان هماهنگکردن انسان و حیوان و توپ بودهاند؟
سریعالقلم یک نگاه ژنتیکی و ذاتی میافکند و توگویی ایرانی مظهر پلشتیها و کژیهای دنیاست. گزارههایی نظیر «ایرانی روحیه همکاری ندارد، ایرانی به خودش فکر میکند و فردگرایی منفی دارد. نزدیکبین است و دوراندیش و آیندهنگر نیست. ایرانی همیشه منفعتطلب است» را در خلال و لابلای آثار او میتوان دید؛ گزارههایی که به کرات در برداشت سفرنامهنویسان غربی میبینیم. برای نمونه، آرای ریچارد بولاردهم همین سنخ گزارههاست؛ نگاهی شرقشناسانه که جادهصافکن استعمار و اعتمادبهنفسزدایی از ایرانیان بوده است.
در تحلیل علل باخت ایران در برابر ژاپن، برخی القائات از سنخ و یا دستکم مشابه نگاه شرقشناسانی است که برخی از مشهورترین آنها، جاسوسان سرویسهای امنیتی غرب بودهاند. اعتراض مکرر به داور یا عصبانیشدن بازیکنان، دال بر صفات ذاتی ایرانیان نیست و دست برقضا ایرانیان در بزنگاههایی بزرگ، اعتلا و الگوی تساهل و مدارا بودهاند.