فردریک هایک، هنگام دریافت جایزه نوبل در رشته اقتصاد به یک موضوع عجیب اعتراف کرد. او گفت: «نه تنها اقتصاددانها درباره پیشبینیهای خود مطمئن نیستند، بلکه تمایل آنها به ارائه یافتههای خود با قاطعیت زبان علم، گمراهکننده است و ممکن است اثرات بزرگ در پی داشته باشد.» این اعتراف 40 سال پیش مطرح شد و اهمیت بسیار بالایی دارد. زیرا دقت پیشبینیها و تاثیر فرد ارائهکننده پیشبینی بر موضوع را آشکار میکند. اما طی این 4 دهه واقعیتی که از سوی آقای هایک بیان شد، عموما فراموش یا نادیده گرفته شده است. قبل از همهپرسی اتحادیه اروپا در سال 2016 یکی از مهمترین دیدگاهها از سوی مایکل گوو مطرح شد. او اعلام کرد مردم بریتانیا بیش از حد متخصص و اقتصاددان داشتهاند و همهپرسی نشان میدهد اکثر مردم اعتماد کمی به پیشبینیهای متخصصان دارند.
یکی از مشکلات پیشبینیهای اقتصادی این است که یک تغییر کوچک در چند متغیر سبب میشود پیشبینی به شدت پیچیده شود. پروفسور مایکل بری برای درک آنکه چطور ریاضیات پیشبینی میتواند به سرعت پیچیده شود سعی کرد مسیر یک توپ اسنوکر را پس از آنکه به آن ضربه زده میشود پیشبینی کند. حدس زدن اینکه پس از اولین ضربه توپ به چه سمتی میرود آسان بود. پس از دومین ضربه موضوع پیچیدهتر میشود اما پیشبینی همچنان امکانپذیر است. مشکل اینجاست که پیشبینی جهت حرکت توپ پس از نهمین ضربه به آن مستلزم در نظر گرفتن جاذبه اجسام کنار آن است و برای پیشبینی جهت حرکت پس از پنجاه و ششمین ضربه باید اثرات تکتک ذرات کیهان را محاسبه کرد.
حال این پرسش مطرح است که چطور میتوان به درستی حدس زد. مایکل استوری پیشبینیکننده بزرگ، در بین 20 هزار نفر یعنی اعضای تیم «قضاوت درست» رتبه هجدهم را دارد. این تیم در مسابقهای که برای شناسایی بهترین پیشبینیکنندگان در سال 2011 برگزار شد شرکت کرد. این مسابقه از سوی جامعه اطلاعاتی آمریکا هر چهار سال یکبار برگزار میشود و در آن از شرکتکنندگان خواسته میشود درباره 500 موضوع مختلف از جمله قیمت نفت یا افق بازارهای مالی پیشبینی کنند. تیم «قضاوت درست» مسابقه را برد و نکته جالب اینکه این تیم پیشبینیهای دقیقتری نسبت به تحلیلگران جامعه اطلاعاتی آمریکا که به دادههای طبقهبندی شده دسترسی دارند، ارائه کرد.
اما دلیل این موضوع چیست؟ اعضای تیم از نقاط قوت و ضعف خود مطلع هستند، مشتاقند نقاط ضعف خود را رفع کرده و تواناییهای بیشتری کسب کنند و نیز تلاش میکنند تحتتاثیر سوگیریها قرار نگیرند و همزمان با تغییر شرایط، دیدگاه خود را نسبت به جهان و موضوعات مختلف تغییر دهند. این ویژگی خودتحلیلکنندگی و تمایل به سازگار شدن عامل اصلی دقت پیشبینیهای آنهاست. در دنیایی که رستورانها و آرایشگرها رتبهبندی میشوند و ما به آنها امتیاز میدهیم باید به اقتصاددانها نیز امتیاز دهیم. دیدگاه آنها و پیشبینیهایشان به تصمیمهای بسیار اثرگذار از سوی دولتها منجر میشود و نیز باید به این نکته اشاره شود که اکثر اقتصاددانها هنگام مطالعه دادهها تحت تاثیر سوگیریهای مختلف هستند و به ندرت پیش میآید دیدگاههای خود را همزمان با تغییر شرایط متحول کنند. یکی از نقاط ضعف طرفداران نظریهها و مکاتب اقتصادی در توصیف رویدادهای گذشته و پیشبینی آینده، همین وابستگی است که سبب میشود پیشبینیها غیرقابل اتکا شود.
در بسیاری از موارد پذیرش اصول یک تئوری یا مکتب اقتصادی سبب بسته شدن چشم طرفداران آن به واقعیتهای تغییر یافته میشود. یکی از کارشناسان صندوق بینالمللی پول دقت پیشبینیهای اقتصاددانها را ارزیابی کرده و به نتیجهای جالب و هولناک رسیده است: میزان اشتباه در پیشبینیها بسیار بالا بوده است. پژوهشهای او نشان داد اقتصاددانها از 150 مورد رکود رخ داده، در پیشبینی 148 مورد ناکام بودند. یکی از علل این وضعیت نگرانکننده آن است که پیشبینی رکودی که دیگران از پیشبینی آن ناتوان بودهاند، شهرتی نصیب پیشبینیکننده نمیکند و نیز اگر یک فرد با دیدگاه غالب اقتصاددانها مخالفت کند، مورد انتقاد و هجوم آنها قرار میگیرد و این وضعیتی است که آنها مایل نبودند در آن قرار گیرند.
حال به یک موضوع نگرانکنندهتر اشاره میکنیم و آن اینکه نه تنها اقتصاددانها در پیشبینیهای خود دچار اشتباه میشوند بلکه اقدامی برای کاهش اشتباهات صورت نگرفته است. مارک پیرسون، معاون بخش اشتغال و امور اجتماعی سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی میگوید: «ناکامی در پیشبینیها بیشتر شده، زیرا جهان در حال پیچیدهتر شدن است.» اما افزایش پیچیدگی تنها مشکل نیست. مشکل دیگر بیاعتمادی به پیشبینیهاست. برای مثال اگر یک هواشناس اعلام کند باران خواهد آمد به همراه بردن چتر تاثیری بر وضعیت آب و هوا ندارد. اما اگر یک اقتصاددان پیشبینی کند نرخ تورم 3 درصد خواهد بود واکنش ما این است که خواهان حداقل 3 درصد افزایش دستمزد میشویم و این به آن معناست که ما بنیانی را که بر مبنای آن پیشبینی صورت گرفته دگرگون کردهایم در نتیجه احتمالا رقم تورم اکنون بیش از 3 درصد خواهد بود. در واقع در دنیای اقتصاد، مطرح شدن پیشبینی واقعیت بیرونی را که قصد دارید پیشبینی کنید تغییر میدهد.
احتمالا چیزی که نیاز داریم اقتصاددانهایی است که جملهای شبیه به این بگویند: «50 درصد احتمال دارد این رویداد رخ دهد اما مطمئن نیستم.» به عبارتی دیگر آنها هنگام بیان پیشبینی باید عدم قطعیت را لحاظ کنند. هواشناسها اینگونه پیشبینی میکنند و همواره میزان احتمال تحقق پیشبینیها را میگویند. اعضای تیم «قضاوت درست» معتقدند یکی از مشکلات این است که علم پیشبینی را نمیشناسیم و برای دریافت پیشبینی سراغ انسانهای اشتباه میرویم. اگر مایلید بدانید در اقتصاد چه رویدادهای در حال وقوع است تصور میکنید مناسبترین افراد اقتصاددانها هستند، اما این یک رویکرد اشتباه است. پیشبینی یک هنر است که در کنار دانش درباره موضوع مورد پیشبینی، میتواند نتایج مناسب در اختیار قرار دارد. برای مثال بهترین کسانی که میتوانستند خیزش عربی را در خاورمیانه پیشبینی کنند متخصصان خاورمیانه نبودند، بلکه کسانی بودند که شرق اروپا را مطالعه کرده بودند و مشاهده میکردند، الگوهای مشابه در خاورمیانه در حال شکلگیری است. همزمان با آنکه وارد حوزههای ناشناخته اقتصاد میشویم، بسیار ضروری است بدانید چطور از پیشبینیها استفاده کنیم، پیشبینیکنندگان باید میزان اطمینان خود را به نظراتشان اعلام کنند و نیز باید محدودیتهای پیشبینی را بشناسیم.