برترین ها: دهم فوریه امسال، 129 سال از تولد و نیم قرن از مرگ بوریس پاسترناک میگذرد؛ هنرمندی که در کشورش شاعری بزرگ شناخته میشود و در دیگر کشورهای جهان به عنوان خالق رمان «دکتر ژیواگو» شهرت دارد.
سالهای نخست فعالیت ادبی بوریس پاسترناک با تنشها و دگرگونیهای عمیق اجتماعی در روسیه، انقلاب بلشویکی اکتبر 1917، و ناآرامیهای داخلی پس از آن همزمان بود. پاسترناک جوان کار ادبی خود را با انتشار چند شعر در سال 1914 آغاز کرد. انتشار ده مجموعه شعر، در دو دههی بعدی، او را در جایگاه بزرگترین شاعران و منظومهسرایان کشورش قرار داد.
پاسترناک، گرچه هنرمند مورد نظر حکومت نبود، به دلیل اقبال عمومی از شعرهایش، در نخستین کنگرهی نویسندگان شوروی، 1931، به عنوان «بزرگترین شاعر معاصر» تحسین شده بود. او تا سه سال قبل از مرگش که رمان «دکتر ژیواگو» را منتشر کرد، تقریبا چیزی جز شعر در کارنامهی ادبیاش نداشت.
بوریس پاسترناک ابتدای دههی دوم میلادی با نمایندگان برجستهای از جنبشهای ادبی فوتوریسم و سمبولیسم آشنا شد و تاثیر این جریان دوم در کارهایش آشکار است. او با آنچه رئالیسم سوسیالیستی خوانده میشد، و پس از انقلاب به ادبیات رسمی و مورد حمایت حکومت تبدیل شد، میانهای نداشت. زیبایی، زوال، تقدیر، زندگی و کشاکشهای فردی و حسی انسانها از مهمترین دغدغههای او محسوب میشوند. او در مظاهر طبیعت نیز، مانند باد و باران و گیاهان، که در شهرش بسیار به کار گرفته شده، در جستجوی معنای زندگی و راز نیستی است.
جایزه نوبل، سینما و موسیقی موریس ژاربسیاری از منتقدان روسی، چه آن زمان، 1957، که رمان دکتر ژیواگو به شکل غیرقانونی از کشور خارج و منتشر شد و چه بعدها که انتشارش در روسیه مجاز بود، هیچگاه مانند همکاران غربی خود از آن ستایش نکردند. یکی از دلایل این امر، شاید به اهمیت و جایگاه پاسترناک در میان خوانندگان به عنوان شاعر باز گردد. از سوی دیگر علتهای توفیق این رمان در غرب بسیار متفاوت و متنوع است.
شهرت جهانی رمان با اهدای جایزه نوبل به نویسندهاش در سال1958 آغاز شد. اوج آن را میتوان به ساخته شدن فیلمی بر اساس دکتر ژیواگو توسط فیلمساز نامی، دیوید لیون، مربوط دانست که بازیگران سرشناسی چون عمر شریف، جرالدین چاپلین، جولی کریستین و رد استایگر در آن بازی کردند و برندهی پنج جایزهی اسکار شد.
موسیقی به یاد ماندنی فیلم ساختهی موسیقیدان برجستهی فرانسوی، موریس ژار بود که سال 1966 به خاطر آن دومین جایزه اسکار خود را دریافت کرد. او هفت بار نامزد دریافت اسکار شد و دو بار دیگر به خاطر موسیقی متن فیلمهای «لورنس عربستان» و «سفری به هند» این جایزه را از آن خود کرد. ژار در ساختن این موسیقی از ساز ماندولین نیز استفاده کرد که ساز مورد علاقهی، لارا، معشوقهی دکتر ژیواگو در فیلم بود.
فرار از دیکتاتوری، پناه بردن به ترجمهپاسترناک در جوانی شاهد فروپاشی حکومت تزار بود و پس از ان شکل گیری حکومتی توتالیتر و ایدئولوژیک را نیز تجربه کرد؛ حکومتی که ادبیات و هنری را میپسندید و قبول داشت که ایدهها و تفکر رسمی حزب حاکم را تبلیغ کند.
حکومت استالینی همزمان با تسویهی خونین و بیرحمانهی مخالفان، مروج فرهنگی تکصدایی بود که نوعی از ادبیات و هنر را ارج مینهاد و باقی انواع را با برچسبها و تهمتهای مختلف طرد میکرد. در چنین شرایطی موقعیت هنرمندانی مانند پاسترناک بسیار متزلزل، خطرناک و بیمآلود بود. هر نوشته و اثری که از آن بوی بیاعتقادی به «اهداف مقدس» طبقه کارگر به مشام میرسید بوی توطئه و فتنه میداد.
با آغاز دههی سی میلادی و اوجگیری خشونت و سرکوب روشنفکران و هنرمندان، مهاجرت از گریزگاههای معدود کسانی بود که حاضر به تبعیت بیچون و چرا از فرامین استالین نمیشدند. برای آنها که در شوروی ماندند، دلهره و گوشهگیری، کمکاری و کمتر انتشار دادن آثارشان به دستور روز تبدیل شده بود.
پاسترناک از این گروه اخیر بود که ترجیح داد از مسکو دور شود و در قفقاز اقامت کند. ترجمهی ادبیات گرجی و برگرداندن آثاری از شکسپیر، گوته و ریلکه به روسی بیشترین سهم را در کار ادبی پاسترناک در دو دههی سی و چهل میلادی به خود اختصاص داده است. او با شروع جنگ جهانی دوم مدتی نیز داوطلبانه به عنوان خبرنگار جنگی در جبههها خدمت کرد.
«دکتر ژیواگو»؛ رمانی عاشقانه بر بستر انقلابنوشتن دکتر ژیواگو سال 1946 و پس از پایان جنگ دوم جهانی آغاز شد و تکمیل آن ده سال طول کشید. این اثر چه به لحاظ موضوع و چه به لحاظ سرنوشت خود کتاب، با مهمترین تحولات سیاسی و اجتماعی روسیهی قرن بیستم پیوند خورده است.
دکتر ژیواگو داستان زندگی پزشک شاعری را حکایت میکند که در بحبوحهی انقلاب اکتبر و درگیریهای داخلی در کشور تازه تاسیس اتحاد جماهیر شوروی، حوادث اجتماعی مسیر زندگیاش را تغییر میدهند.
برخلاف ایدئولوژی حاکم که انقلاب بلشویکی را مبدا و منشاء پدیدار شدن دورانی نو و ارزشهای والای انسانی میدانست، در این رمان اضمحلال حکومت تزار سرآغاز فروپاشی زندگی بسیاری از انسانهاست. در همان دورانی که حکومت نادیده گرفتن منافع فردی برای سعادت جامعه را تبلیغ میکند، رمان دکتر ژیواگو، به تشریح عواطف و زندگی شخصی افرادی میپردازد که حوادث پس از انقلاب سرنوشت هر یک را به نوعی تغییر میدهد.
به رغم تنیده شدن سرنوشت شخصیتهای داستان با حوادث اجتماعی اوایل انقلاب، تب و تاب آن دوران بیشتر پسزمینهی داستانی عاشقانه است. نویسنده برای تاکید بر این جنبه از اثرش در آخر کتاب25 شعر منسوب به قهرمان شوربخت رمان، دکتر ژیواگو، را نیز به چاپ رسانده است.
موفقیت «مشکوک» جهانیموفقیت جهانی بوریس پاسترناک پس از انتشار دکتر ژیواگو نه تنها کار را بر شاعر منزوی آسان نکرد که به فشارها و محدودیتهای بیشتر منجر شد. اهدای جایزه ادبی نوبل به پاسترناک در شوروی حرکتی ضد سوسیالیستی تعبیر شد، زیرا او شاعری درونگرا و بروژوا به شمار میرفت که از «حرکت تاریخ به وحشت افتاده» و جایزه نوبل ضدیت جهان غرب با این حرکت قلمداد میشد.
در دوران جنگ سرد غربیان از هر موضوعی برای تبلیغ علیه شوروی سوسیالیستی استفاده میکردند و در شوروی تایید و استقبال غرب از هر موضوعی به معنای «مشکوک» بودن آن تلقی میشد. پاسترناک همان سال اهدای نوبل از اتحادیه نویسندگان شوروی طرد شد و از ترس اخراج از کشورش جایزه را رد کرد. او که قبلا در نامهای به کمیتهی نوبل از انتخاب خود ابراز ذوقزدگی و شادمانی فراوان کرده بود، پس از این ماجراها دو سال بیشتر زنده نماند و 1960 درگذشت.
مرگ شاعر در دوران نیکیتا خروشچف اتفاق افتاد که با وعدهی انجام اصلاحات و توقف تعقیب و آزار نویسندگان و روشنفکر معترض زمام امور را در دست گرفته بود. اما ممنوعیت انتشار آثار پاسترناک تقریبا تا سه دههی بعد پابرجا ماند. اعادهی حیثیت از پاسترناک و انتشار مجموعه آثارش به روسی در سال1988 و زمانی میسر شد که اتحاد جماهیر شوروی در حال فروپاشی بود. جایزه نوبل یک سال بعد طی مراسمی و به یاد نویسنده به فرزندش اهدا شد.
غرب حامی انتشار آثار ناراضیان شورویپاسترناک سال 1956 نسخهای از رمان خود را به نمایندهی یک ناشرکمونیست ایتالیایی در مسکو تحویل داد و با بستن قراردادی حق نشر آن در خارج از شوروی را به او واگذار کرد. ظاهرا پاسترناک نسخههایی از رمان خود را به فرانسه نیز فرستاده بود. در مورد جزییات انتشار این رمان روایتهای مختلفی وجود دارد.
بنابرگزارشی که در روزنامهی آلمانی «دیولت» منتشر شد، ایوان تولستوی، یک روزنامهنگار روسی، پس از تحقیقات مفصلی که در مورد انتشار «دکتر ژیواگو» انجام داده، ادعا میکند سازمان سیا، بدون اطلاع نویسنده، در ترجمه و انتشار وسیع این رمان دست داشته است. گفته میشود سازمانهای جاسوسی غربی در دوران جنگ سرد از آثاری که در شوروی سوسیالیستی ممنوع بوده، به عنوان ابزار تبلیغاتی علیهی بلوک شرق، حمایت میکردهاند.
در سال 2008 میلادی نیز که دوران پنجاه سالهی ممنوعیت دست یافتن به اسناد جایزه نوبل 1958 به پایان رسید، مقالههایی منتشر شده که در آنها از احتمال نقش سازمان سیا در اهدای جایزه نوبل به پاسترناک سخن رفته است. گرچه اسناد دیگری نشان میدهد که شاعر روسی یک سال پیش از انتشار رمانش نیز نامزد دریافت این جایزه بوده است.
منبع: DW