ماهان شبکه ایرانیان

مروری بر زندگی "خواجه‌نصیرالدین طوسی" به مناسبت روز "مهندسی"

امروز پنجم اسفند ماه، همزمان با سالروز تولد دانشمند ایرانی خواجه نصیرالدین طوسی، روز "مهندسی" نامیده شده است. خواجه نصیرالدین طوسی همه‌چیزدان، فیلسوف، متکلم، ریاضی‌دان، منجم، فیلسوف و پزشک ایرانی و از سرشناس‌ترین چهره‌های تاریخ اسلامی است که در سده هفتم قمری می‌زیست.

مروری بر زندگی "خواجه‌نصیرالدین طوسی" به مناسبت روز "مهندسی"

به گزارش ایسنا، محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی در تاریخ 15 جمادی‌الاول سال 598 هجری قمری در طوس خراسان ولادت یافته است. او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد، به طوری که وسعت معلومات و نفوذ او با ابن سینا قابل قیاس است؛ جز آنکه ابن سینا پزشک بهتری بود و طوسی ریاضیدان برتری.

خواجه نصیرالدین طوسی که به «نصیرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» نیز شهرت دارد، علوم دینی و علوم عملی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت را نزد خالویش بابا افضل ایوبی کاشانی آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رسانید و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت.

ایامی که خواجه در آن می‌زیست، مصادف با حمله قوم خونخوار و بی‌رحم مغول به ایران و بی‌شک سخت‌ترین ایام تاریخ این سرزمین است. با این همه، شگفت آنکه در این سده نوابغ و بزرگان علم و حکمت و تاریخ و نقاشی و شعر ایران پا به عرصه هستی نهاده‌اند. مولوی بلخی و شیخ سعدی و خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی و خواجه حافظ شیرازی و خواجه نصیرالدین طوسی؛ که این مورد آخر را بزرگ‌ترین نماینده حکمت و ریاضی و اخلاق در سده هفتم دانسته و به ایشان لقب «استاد بشر» را داده‌اند.

خواجه تازه کسب علم و دانش در نیشابور را آغاز کرده بود که مغولان همچون بلایی آسمانی سر رسیدند. شهر مدتی در محاصره مغولان ماند و اهالی نیشابور مقاومت کردند که در این زمان تغاجار نویان، داماد چنگیز در اثر تیر یکی از محصوران به قتل رسید. سرانجام در دهم صفر 618 هجری مغولان نیشابور را فتح کردند و وارد شهر شدند. دختر چنگیز که زن تغاجار بود، از فرط خشم دستور داد هر کس که در آن شهر بازمانده را بکشند و حکم شد آن شهر را چنان ویران کنند که در آنجا بتوان زراعت کرد و حتی سگ و گربه شهر را هم زنده نگذارند. قوم مغول چنین کردند و هفت شبانه روز بر نیشابور ویران آب بستند و در سراسر آن جو کاشتند و کار به آنجا رسید که به تعبیر یکی از دانایان «دیواری از آن شهر برپای نماند».

در این زمان محتشم قهستان‌، ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور اسماعیلی خواجه را به قهستان دعوت کرد و خواجه نیز به آنجا نقل مکان می‌کند. به دستور همین ناصرالدین محتشم قهستان بود که خواجه نصیرالدین طوسی کتاب الطهاره ابن مسکویه رازی را از عربی به فارسی برگرداند و به نام ناصرالدین اسماعیلی، «اخلاق ناصری» نامید. این کتاب رایج‌ترین کتاب اخلاقی بین مسلمانان هند و ایران بوده است.

اما روزگار خوش دیری نپایید و بعد از آنکه خواجه نصیرالدین قصیده‌ای در مدح مستعصم، خلیفه عباسی سرود و با نامه به بغداد فرستاد، محتشم به وی بدگمان شد و او را به قلعه الموت قزوین نزد علاءالدین محمدبن حسن (653-618) فرستاد. پس از آن خواجه در قلعه (میمون دژ) از قلاع رودبار الموت اقامت داشت تا آنکه هولاکو خان مغول در سال 654 قلاع اسماعیلی را فتح کرد و رکن‌الدین خورشاه، آخرین پادشاه اسماعیلی تسلیم هولاکو شد. این دانشمند بزرگ در قلاع اسماعیلیان همچون یک زندانی سیاسی نگهداری می‌شد و روزگار سختی را گذراند.

تأسیس رصدخانه مراغه

خواجه نصیرالدین طوسی در سال 657 هجری قمری از سوی هلاکو خان مأمور شد تا رصدخانه مراغه را تأسیس کند و در این راه تمام اوقاف ممالک ایلخانی را تحت اختیار او قرار داد. گروهی از دانشمندان و منجمان از جمله رکن‌الدین استرآبادی، محی‌الدین مغربی، قطب‌الدین شیرازی، شمس‌الدین شیروانی، کمال‌الدین ایجی، نجم‌الدین اسطرلابی و … در این کار با خواجه مشارکت داشتند و بنای رصدخانه در سالی تمام شد که خواجه در آن سال وفات یافت (627 هجری قمری)؛ بنابراین بنای رصدخانه مراغه 15 سال به طول انجامیده است.

رصدخانه مراغه فقط مخصوص رصد ستارگان نبود؛ بلکه یک سازمان علمی گسترده بود که بیش‌تر شاخه‌های دانش در آن درس داده می‌شد و مشهورترین دانشمندان آن عصر- از جمله قطب‌الدین شیرازی، کاشف علت اصلی تشکیل رنگین کمان- در آن‌جا جمع شده بودند. خواجه نصیرالدین همچنین کتابخانه بزرگی با 400 هزار جلد کتاب در محل رصدخانه احداث کرد و هر یک از دانشمندان را، بدون توجه به ملیت و مذهب آن‌ها، مسئول بخشی از رصدخانه که در آن تبحر داشتند، قرار داد.

امروزه تنها پی‌های بخش‌های مختلف و بخشی از سدس (از ابزارهای ستاره‌شناسی برای اندازه‌گیری ارتفاع ستاره‌ها یا سیاره‌ها) سنگی رصدخانه باقی مانده است. یونسکو سال 2009 را سال "رصدخانه مراغه" نامگذاری کرد. این بنا در سال 1364 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید و در سال‌های اخیر نیز احیای این بنای تاریخی به منظور ثبت در میراث جهانی مورد توجه قرار گرفته است.

آثار

خواجه نصیرالدین طوسی در بیشتر دانش‌های متداول روزگار خویش به ویژه فقه و حکمت و کلام و منطق و ریاضیات و فلک و نجوم و اخلاق، تألیفات و رساله‌هایی از خود به یادگار گذاشته که بیشتر عربی هستند؛ با این حال 25 درصد نوشته‌های او به زبان فارسی بوده‌اند. البته برخلاف ابن‌سینا تلاشی برای برگرداندن اصطلاحات عربی به فارسی نکرد و آن‌ها را به همان صورتی که هستند در زبان فارسی به کار برد.

از مهم‌ترین آثار خواجه نصیرالدین می‌توان به تجریدالاعتقاد (در علم کلام‌)، شرح اشارات ابوعلی‌سینا (در فلسفه)، التذکرة فی علم الهیاة، اساس الاقتباس (در علم منطق)، جواهرالفرایض (اصول علم فرایض و مواریث)، اخلاق ناصری، اوصاف الاشراف، زیج ایلخانی، شکل القطاع و … اشاره کرد.

خواجه در کتاب شکل القطاع مثلثات را برای اولین بار به عنوان دانشی مستقل معرفی کرد و به طور کلی یکی از گسترش دهندگان علم مثلثات به شمار می‌آید و کتاب‌های مثلثات او در سده 16 میلادی به زبان فرانسه ترجمه شد. او در ریاضیات همچنین تحریرهایی بر آثار آوتولوکوس، آرستاخوس، اقلیدس، آپولونیوس، ارشمیدس، هوپسیکلس، تئودوسیوس منلائوس و بطلمیوس نوشت.

تأثیرات و یادگارها

یک دهانه آتشفشانی 60 کیلومتری در نیم‌کره جنوبی ماه به نام "خواجه نصیرالدین طوسی" نام‌گذاری شده‌است. یک خرده سیاره که توسط ستاره‌شناس روسی نیکلای استفانویچ چرنیخ در 1979 کشف شد نیز به نام ایشان نامیده شده‌است.

دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی در تهران و رصدخانه شامخای در جمهوری آذربایجان نیز از جمله مراکزی هستند که به نام این دانشمند ایرانی نام‌گذاری شده‌اند.

در سال 2013 میلادی، پایگاه جستجوگر گوگل، به مناسبت هشتصد و دوازدهمین سالگرد تولد خواجه نصیرالدین طوسی، تصویری از وی در تارنمای خود گذاشت که در کشورهای عربی قابل دسترسی بود و در آن بر ایرانی‌تبار بودن این دانشمند تأکید شده بود.

درگذشت

خواجه نصیرالدین طوس در 672 هجری و 1274 میلادی در بغداد درگذشت و در حرم کاظمین در بغداد دفن شد. از نزدیکی زمان مرگ خواجه نصیرالدین طوسی این‌طور نقل شده که «وقتی دید بیماری دیگر علاج ندارد، درباره دفن و کفن خویش با یاران و نزدیکانش مذاکره کرد؛ گفتند: مناسب آن است که در جوار حضرت علی دفنش کنند. او گفت مرا شرم آید که در جوار این امام بمیرم و از آستان او به جای دیگر برده شوم. پس از مرگ بر وصیت او رفتند و در کاظمین دفنش کردند و در جلوی لوح مزارش این آیه را نقش کردند که: «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید = و سگشان (به حالت پاسبانی) دو دست خویش بر درگاه (غار) گشاده بود».

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان