سرویس سیاست مشرق - خبر استعفای ناگهانی محمدجواد ظریف، وزیر خارجه، آن هم از طریق شبکه اجتماعی، نقل محافل خبری و تحلیلی ایران و حتی دنیا شد. از همان لحظه انتشار پست استعفا توسط ظریف، در کنار تحلیلها و و تفسیرها در باب این ماجرا (که البته بسیار مهم بود)، یک خط تبلیغی توسط خبرنگاران و فعالان سیاسی جریان اصلاحات و حامی دولت به راه افتاد که ظریف به واسطه فشار «دولت موازی» و حذف نمادین خود از جلسه دیدار با دکتر بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، استعفا کرده است.
اما با گذشت ساعاتی از ماجرا، اخبار تکمیلی از دلایل استعفا و البته درز پیدا کردن بخشهایی از نامه استعفای ظریف به روحانی، معلوم شد که ماجرا به دلخوری وزیر خارجه از عدم هماهنگی رئیس دفتر رئیس جمهور و نهاد تشریفات ریاست جمهوری برمی گردد. اینجا بود که خبرنویسان نزدیک به دولت و اصلاحطلبان دچار سرگشتگی و سردرگمی شدند، چرا که خط تبلیغاتی آنها دچار گسست جدی شد. آنها تلاش کردند رسانههای انقلابی را که عمدتاً با موضع هوشمندانه، استعفای ظریف را فرار از مسؤولیت و خلاف مصالح کشور خواندند و دلخوری ظریف را متوجه روحانی دانستند، به خلافگویی و «عملیات روانی»! متهم کنند، اما گذشت ساعات به نفع آنها عمل نکرد و «ناهماهنگی» (به تعبیر حسامالدین آشنا) درون خود دولت در این داستان جدیتر، رخنمایی کرد.
کم کم اخبار دیگری در شبکههای اجتماعی و رسانهها از از درون دولت و وزارت خارجه بیرون آمد که حکایت از نقشآفرینی محمود واعظی (رئیس دفتر رئیس جمهور) در این ماجرا داشت. در بخشی از نامه استعفای ظریف خطاب به حسن روحانی که به رسانهها درز داده شد، آمده بود:
"اگر جنابعالی که در هر زمان که اراده میفرمائید بدون توجه به ملاقاتهای داخلی و خارجی و متن سخنرانیهای عمومی بنده (حقیر فدوی) را احضار میکنید، ذرهای برای اعتبار وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در صحنه بین المللی ارزش قائل بودید، میتوانستید پس از ورود آقای بشار اسد (به فرض عدم اطلاع قبلی شما) به دفترتان دستور میدادید که بنده را بدون اعلام دلیل، احضار کنند و سپس از ملاقات عکس و فیلم تهیه میکردید.
فاصله دفتر من تا کاخ ریاست جمهوری 5 دقیقه است جناب رئیس جمهور."
انتشار این نامه، محاسبان را به هم ریخت، گرچه آنها در دستیابی به برخی اهداف خود، از جمله مخدوش کردن دستاوردهای بزرگ جهانی سفر رئیس جمهور سوریه به تهران (بعد از 6 سال نبرد با ائتلاف بینالمللی تروریسم تکفیری با حمایت تمام عیار نظام سلطه) موفق بودند و پاس گل اساسی به رسانههای ضدانقلاب و بازوهای رسانهای صهیونیستی و سعودی دادند تا همزمان با این رویداد «نمادین» از پیروزی سیاست خارجی با اتکاء به مقاومت، روی «شکاف» و «گسل» در نظام مانور تبلیغاتی بدهند.
بیشتر بخوانید:
انعکاس بینالمللی سفر بشار اسد به تهران / چرا همه سراغ حاج قاسم را میگیرند؟
عبدالله گنجی مدیرمسؤول روزنامه جوان در همین رابطه و در یادداشتی مینویسد:
اینکه بشار اسد به خاطر ملاحظات امنیتی خلاف عرف بینالملل و بدون پیشخبر وارد ایران شود طبیعی است و اگر همین ملاحظه باعث شود تا تشریفات وزارت خارجه و دولت درگیر مسئله نشود نیز طبیعی است. در سفر رأسهای دولتها به تهران معمولاً وزیر ایرانی که رئیس کمیسیون مشترک دو کشور است به فرودگاه میرود تا امر استقبال را انجام دهد و سپس رئیسجمهور یا معاون اول استقبال رسمی مینمایند. عدم اجرای این پروتکل درباره سفر ویژه اسد و همراهی سردار سلیمانی با وی نیز کاملاً طبیعی است. یعنی هم ملاحظات امنیتی رعایت شد، هم از گسترش پیشخبر جلوگیری شد و هم یک شخصیت ملی اسد را همراهی کرد.
آیا عنصر زمان در عدم اطلاعرسانی به ظریف مؤثر بود؟ ظریف خود مینویسد پنج دقیقه با محل نشست اسد- روحانی فاصله داشته است؛ حتی اگر یک ساعت قبل از دیدار اسد - روحانی، به دفتر ریاستجمهوری اطلاع داده شده باشد یک تلفن به ظریف - حتی اگر بگوید الان جایی گرفتارم و نمیتوانم حضور یابم- کار سختی بود؟ اما به دلایل ذیل میتوان سناریوی حذف ظریف با هدف ایجاد پرسشهای اجتماعی درباره آن و سپس القای دوگانگی در سیاست خارجی از سوی دولتیها را عامدانه تلقی کرد.
اگر دقت کرده باشید دولتیها تا هماکنون درباره عدم دعوت از ظریف به آن دیدار کلمهای توضیح ندادهاند. اصلاً لازم ندیدهاند بگویند چرا ظریف به جلسه نیامد. ناهماهنگی چه بود؟ حتی رئیسجمهور در نامه به ظریف اصلاً به گلایه وی وارد نمیشود. حتی در سخنرانی خود که فردای استعفا انجام داد از ظریف همانطور تمجید کرد که از زنگنه و همتی تمجید کرد و گویی چیزی به نام استعفا برای وی یک شوخی است.
اما آنچه دولتیها بعد از استعفا به افکار عمومی گفتند میتواند پردهبرداری از سناریویی باشد که کثیف مینماید. دولتیها با انتشار عکس سهگانه اسد- روحانی- سلیمانی (با کت و شلوار) درصدد این بودند تا القا کنند وزیر خارجه ما سلیمانی است و بیعملی خود در مسائل منطقه و حسادت ناشی از توفیقات منطقهای را وارونهسازی و روانه افکار عمومی نمایند. انتشار این عکس به علاوه آنچه گفتند کاملاً همسو است، اما آنچه هرگز نگفتند چرایی دعوت نکردن از ظریف بود. به گزارههای زیر که سناریو را برملا میکند توجه فرمایید: واعظی مسئول دفتر ریاست جمهوری بلافاصله پس از انتشار خبر استعفای ظریف در توئیتی مینویسد: «از نظر دکتر روحانی جمهوری اسلامی ایران تنها یک سیاست خارجی و یک وزیر امور خارجه دارد.» آیا این عبارت پاسخ ناهماهنگی یا ضیق وقت در دعوت از ظریف است؟ روحانی نیز در پاسخ به استعفای ظریف مینویسد: «تمام دستگاههای دولتی و حاکمیتی! باید در هماهنگی با وزارت خارجه باشند.» اگر جواب استعفای ظریف که به فاصله پنج دقیقهای خود با جلسه اسد- روحانی اشاره میکند این باشد، سناریوسازی را قطعی مینماید و روشن میسازد که مسئله روحانی- واعظی چیز دیگری است و هدف از حذف ظریف این بود که واکنشهای او را بستری برای ورود پررنگ دولت به برجام منطقهای کنند.
به عقیده گنجی، اینکه چرا تیم تشریفات دولت و دفتر رئیس جمهور، وزیر خارجه را از دیدار رهبر انقلاب و رئیس جمهور با رئیس جمهور سوریه آگاه نکردند، نشان از یک طراحی پیچیده با اهداف ناصواب سیاسی دارد.
به نظر میرسد، که محمدجواد ظریف قربانی یک طراحی پیچیده و شیطنتآمیز شد که چند هدف برای آن متصور بود: یک، عصبانی کردن و رنجاندن او با علم به اینکه ظریف به لحاظ شخصیتی انسانی بسیار حساس است؛ دوم، سوق دادن ظریف، به واسطه این رنجش به سمت اقدامات دفعی که در این مورد استعفا مد نظر بود که محقق شد؛ سوم، تحتالشعاع قرار دادن سفر به شدت «نمادین» و پیروزمندانه بشار اسد به ایران که نماد برجستةی پیروزی خط مقاومت در سیاست خارجی بود؛ چهارم، تعمیق و تشدید دوقطبی ظریف-قاسم سلیمانی؛ پنجم، ریختن آتش تهیه رسانهای (به ویژه با استفاده از ظرفیت شبکههای اجتماعی) با هدف زدن همزمان بشار اسد و سردار قاسم سلیمانی به واسطهی استعفای ظریف.
از این رو شاهد بودیم، که یکی از خبرنگاران اصلاح طلب و از نزدیکان وزیر امور خارجه و معاونش، ساعتی بعد از انتشار خبر استعفای ظریف، اقدام به انتشار خبری جعلی با این مضمون میکند که "بخش زیادی از سفرا و نمایندگان دیپلماتیک ما پیرو استعفای ظریف در صدد استعفا و ترک مسؤولیت هستند." این خط بسیار خطرناک (که قطعاً جای پیگیری دستگاههای نظارتی را دارد) در ذهن اهل فن و آگاهان، به نوعی شبیه سازی شرایط ایران با جنگ نظام سلطه علیه ونزوئلا، از طریق تعمیق شکاف درون-حاکمیتی را متبادر میکرد. سپس وبسایت «جماران» (وابسته به حسن خمینی) در قالب انتشار پیام ظریف به این دیپلماتهای «معترض» و «تهدیدکننده» (که اصولاً وجود خارجی نداشتند و اصل خبر کذب بود) تلاش کرد به این مساله دامن بزند.
اما روزنامه «قانون» با انتخاب تیتر «مهمان ناخوانده» روی عکس در آغوش گرفتن دکتر بشار اسد توسط رهبر انقلاب، قطعهی دیگری از پیوست رسانهای-تبلیغاتی مطرح شده بود که البته با ورود مقامات ذیربط، فعلاً انتشار این روزنامه بدسابقه متوقف شده است.
فعالان زنجیرهای فضای مجازی وابسته به جریان خاص، همزمان خواستند که این خط را هم پیش ببرند، که ظریف هم باید دست به «افشاگری» بزند و هم اگر بنا به برگشت اوست، باید برای نظام «شرط» بگذارد. البته در هدایت این خط، چهرهی امنیتی سابق و لاحق، «مصطفی تاجزاده» نقش پررنگی داشت و البته اعضای فراکسیون ناامیدکنندهی «امید» و برخی بازیگران مجلس «پرغائلهی» ششم از جمله محمد کیانوش راد و سخنگوی دولت اصلاحات، عبدالله رمضانزاده و امثال اینها نقش داشتند.
اما «ضدعملیات» هوشمندانه جریان انقلابی توانست بخش عمده اهداف این سناریو را خنثی کند و رسانههای اصلی اصولگرا عمدتاً در دام این صحنهسازی خطرناک نیافتادند و با حفظ انتقادات به ظریف، بر این خط پای فشردند که استعفای ظریف در این شرایط نه تنها به صلاح نیست، که تکمیلکننده خواسته و طراحی دشمنان است. گرچه باز در این میان برخی چهرههای منتسب به جریان انقلابی، به مانند همیشه بدون ارزیابی دقیق از ماجرا، به استقبال این استعفا رفتند و حرفهای رادیکال زدند که کاملاً مطلوب طراحان این استعفا (برای انداختن تقصیر به گردن منتقدان دولت) بود، اما تعداد آنها محدود بود و عمدتاً جریان رسانهای انقلاب به این دام نیافتاد.
برجستهترین نماد این موضعگیری هوشمندانه در ساعات اولیه صبح چهارشنبه (8 اسفند) در پیام سردار قاسم سلیمانی (که خود یکی از اهداف اصلی سناریو سازان برای تخطئه و ضربه خوردن به اعتبار بود) خطاب به ظریف متجلی شد. سردار سلیمانی نوشت:
"حتماً آقای ظریف مسئول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است و طی مدت مسئولیت در وزارت امور خارجه کشورمان همواره مورد حمایت و تائید مقامات عالیرتبه نظام، بویژه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) بوده و هستند. "
سردار سلیمانی افزود:
" ایشان برای تأمین منافع ملی کشور پیوسته اقدامات ارزشمندی را در سطوح گوناگون انجام داده و در مسیر مبارزه با دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی و ملت ایران نیزهمراهی لازم را داشتهاند."
سرلشکر سلیمانی با اشاره به عدم حضور آقای دکتر ظریف وزیر امورخارجه کشورمان در ملاقات اخیر رئیس جمهور محترم کشور سوریه با رئیس جمهور محترم کشورمان نیز خاطرنشان کرد:
"در جریان سفر اخیر آقای بشار اسد به تهران و ملاقات وی با آقای دکتر روحانی رئیس جمهور محترم، برخی ناهماهنگیها در نهاد ریاست جمهوری که مطرح هم شده، منجر به عدم حضور وزیر امورخارجه کشورمان در این ملاقات و متعاقباً گلایه مندی ایشان شده است."
فرمانده نیروی قدس سپاه تاکید کرد:
"قرائن نشان میدهد هیچگونه تعمدی برای عدم حضور آقای دکتر ظریف در این ملاقات نبوده است و باید تاکید کنم ایشان بعنوان وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی ایران مسئول اصلی در حوزه سیاست خارجی کشور هستند."
سردار سلیمانی، که طبق همه نظرسنجیها، در صدر محبوبترین شخصیتهای سیاسی ایران قرار دارد، با این پیام، بصیرت و درایت انقلابی خود را به رخ کشید و نشان داد که به عنوان فرمانده سپاه قدس، به خوبی از طراحی سناریوسازان برای ایجاد و تعمیق دوقطبی کاذب ظریف-سلیمانی آگاه است.
اما عملکرد «محمود واعظی» در این ماجرا را نباید به هیچ عنوان نادیده گرفت. واعظی، هم اکنون با کمرنگ شدن نقش جهانگیری در دولت، همزمان به عنوان رئیس دفتر و معاون اول روحانی عمل میکند. و البته هر اقدام واعظی نمیتواند بدون نظر و اطلاع امنیتیترین چهرهی دولت، یعنی شخص حسن روحانی انجام گیرد.
شاید هدف سناریونویسان امنیتی، دادن این پیام به نظام بود که در سیاست خارجی ابتکاری جز «برجام» و حرکت و امتیازدهی به سبک برجام نداریم، که حتی اگر سیاست خارجی از مسیرهای دیگر و با برنامههای دیگر، پیگیری شود، باز هم بازی در دست دولت است و هرجا که بخواهد، آن را خراب میکند و اجازه شیرینکام شدن نظام و ملت را بعد از 6 سال ایستادگی و پیروزی شکوهمندانه در معرکه سوریه (که کم از جنگ جهانی سوم نداشت) نمیدهد.