ماهان شبکه ایرانیان

محصول مکتب پر ارج امام باقر (ع)

یکی از یاران و شاگردان ممتاز امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود که بـرجسته ترین مـتکلم و محدث زمان خود به حساب می آمد و محفلی وسیع از شیعیان را در کوفه هدایت می نمود[۱] او در علم کلام و مسائل اعتقادی و استدلالی به قدری ماهر بود که متکلمان شیعه،شاگرد مکتب او محسوب می شوند.[۲]

محصول مکتب پر ارج امام باقر (ع)

1-زراره بن اعین زراره

یکی از یاران و شاگردان ممتاز امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود که بـرجسته ترین مـتکلم و محدث زمان خود به حساب می آمد و محفلی وسیع از شیعیان را در کوفه هدایت می نمود[1] او در علم کلام و مسائل اعتقادی و استدلالی به قدری ماهر بود که متکلمان شیعه،شاگرد مکتب او محسوب می شوند.[2]

زراره یـکی از آن چـهار نفری است که امام صادق(ع) درباره آنها فرموده اند: "مکتب ما و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند:زاره،ابو بصیر،محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی "«اربعة نجباء امناء الله علی حـلاله و حـرامه لولا هولاء انقطعت آثار النبوة و اندرست»[3] امام دربارهء آنها فرمودند:"اگر این چهار نفر نبودند کسی از تعالیم دین و مکتب پیامبر (ص) بهره ای نداشت. اینها حافظان دین و امینان پدرم در بیان حلال و حرام دیـن بـودند""ایـن چهار نفر از میان شیعیان مـا نـخستین کـسانی بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز پیش از دیگران به ما می پیوندند.[4]

این شهر آشوب می گوید: "دانشمندان اسلامی در این باره اتـفاق نـظر دارنـد که در میان شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شـش نـفر از همه داناتر بودند و آنها عبارتند از:زراره،معروف مکی،ابو بصیر اسدی،فضیل بن یسار،محمد بن مسلم طائفی،و برید بـن مـعاویه عـجلی "[5]

زراره علاوه بر اینکه محدث بود و هم حکیم الهی و مبتکر مـکتب کلام در تشیع، در رشته فقه نیز تخصص داشت.امام (ع) در مسائل فقهی نیز مردم را به او ارجاع می دادند.[6]

2-محمد بن مـسلم

مـحمد بـن مسلم، یکی از شخصیتهای بزرگ شیعه و از راویان بسیار بلند پایه و با فـضیلت اسـت و در میان یاران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) کمتر کسی به پایه فضیلت و عظمت او می رسد.او که اهل کـوفه بـود،طـی چهار سال اقامت خود در شهر مدینه،از محضر پرفیض امام باقر (ع) بهره ها انـدوخت و در مـکتب عـلمی امام به درجه ای از علم و فضل رسید که می گفتند: "ما کان احد من الشیعة افـقه مـن مـحمد بن مسلم ":در میان شیعیان هیچکس از محمد بن مسلم فقیه تر و داناتر نیست.[7]

 وی می گوید:"ما شـجرنی فـی قلبی شئی قط الا سالت عنه ابا جعفر(ع) حتی سالته عن ثلاثین الف حدیث و سـالت ابـا عـبد الله(ع) عن،ستة عشر الف حدیث "[8]

هر موضوعی که از قلبم خطور می کرد،از امام باقر(ع) مـی پرسیدم و جـواب می شنیدم بطوری که سی هزار حدیث از امام باقر(ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق(ع) فرا گـرفتم.

او بـه عـنوان فقیه بزرگ محافل کوفه معروف بود و نسخه دوم زراره به حساب می آمد او آگاهی و دانش علم حدیث را هـمراه بـا حقوق و قضاء احکام در خود جمع کرده بود و به خاطر ارائه راه حلهای سریع و ضـربتی مـشهور بـود.

"ابن ابی یعفور"که یکی از اصحاب بااخلاص امام صادق(ع) است،می گوید:به امام صادق(ع) گـفتم وضـع مـن طوری است که هر وقت نمی توانم به خدمت شما شرفیاب شوم،گـاهی بـعضی از شیعیان پیش من می آیند و از من مسائلی می پرسند که عاجز می مانم امام صادق(ع) فرمود:

"فما یمنعک مـن مـحمد بن مسلم الثقفی فانه قد سمع من ابی و کان عنده مرضیاچ وجـیها"[9] :چـرا از محمد بن مسلم ثقفی سئوال نمی کنی؟او احادیث مـا را از پدرمـ شـنیده و او مورد رضایت و توجه پدرم بود.

 محمد بـن مـسلم کتابی تالیف کرده بود به نام "اربع مائة مساله "(چهارصد مساله) از اسم آن پیـداست کـه پاسخ چهارصد مساله ای بود کـه از امـام باقر(ع) و امـام شـنیده بـود[10] فقهای بزرگ عامه از حل هر مـسئله ای کـه عاجز می ماندند به محمد بن مسلم رجوع می کردند و از دانشهای او که محصول پرفـیض امـام باقر(ع) بود، بهره مند می شدند.

وی مـی گوید: شبی در پشت بام خانه خـود مـشغول استراحت بودم،که ناگهان کـسی در را زد،گـفتم:کسیت؟شخصی صدا زد بیا پائین با شما کار دارم،از پشت بام پائین آمدم،دیدم زنی است. بـه مـن گفت: دختر تازه عروسم هـنگام زایـمان فـوت شده است ولی بـچه هـوز در شکم مادر زنده اسـت و حـرکت می کند ما چه کار کنیم؟به او گفتم:"یا امة الله یسئل محمد بن علی بن الحسین البـاقر عـن مثل هذا فقال:یشق بطن المـیت و یـستخرج الولد"

ای کنیز خـدا،ایـن سـئوال را روزی از امام باقر(ع) نمودند،امـام فرمود:باید شکم مادر را شکافت و بچه را بیرون آورد.شما هم این چنین کنید.

محمد بن مـسلم مـیگوید:آنگاه گفتم من مردی هستم کـه بـطور مـخفیانه زنـدگی مـی کنم و کسی از محل سـکونت مـن خبر ندارد،تو چگونه به اینجا آمدی؟ گفت:"رحمک الله جئت الی ابی حنیفه صاحب البرای فقال لی:ما عـندی فـیها شـئی و لکن علیک بمحمد بن مسلم الثقفی فـانه یـخبرک فـما افـتاک بـه عـن شئی تعودی الی فاعلمینیه "

رحمت خدا بر تو باد.من ابتداء پیش ابو حنیفه رفتم و حل این مشکل را از او خواستم. ابو حنیفه گفت:من حکم این مسئله را نمی دانم،هـم اکنون برو پیش محمد بن مسلم او حتما به سئوال شما پاسخ خواهد گفت،ولی هر چه در پاسخ گفت:برگرد به من اطلاع بده!

محمد بن مسلم می گوید:آن زن رفت،فردای آن روز گذرم به مـسجد افـتاد،دیدم ابو حنیفه عده ای را دور خود جمع کرده و مسئله شب گذشته را از آنان می پرسد،من سرفه کردم. ابو حنیفه متوجه شد،گفت:"اللهم غفرا و عنا نعیش "یعنی موضوع را فاش نکن و بـگذار زنـدگی کنیم"[11]

"ابن ابی لیلی "قاضی کوفه نیز جهت حل مشکلات خود به محمد بن مسلم متوسل میشد،گویند:روزی دو نفر برای طرح دعوی و حـل اخـتلاف نزد"ابن ابی لیلی "قـاضی مـعروف آمدند، یکی از آنها مرد دیگری را نشان داد و گفت:این مرد کنیزی به من فروخته که شرمگاهش فاقد مو است و من گمان می کنم از اول بدن او مو نـداشته اسـت،آیا این عیب شـمرده می شود؟

قـاضی که تا آن موقع با چنین مسئله ای روبرو نشده بود،حکم آن را نمی دانست، گفت: مهم نیست مردم موهای بدن خود را برای نظافت زایل می کنند،بنابراین علتی بر این ناراحتی شما وجـود نـدارد.

مدعی گفت:ای قاضی!به من بگو ببینم این موضوع عیب شمرده می شود یا نه؟اگر عیب است به نفع من قضاوت کن.

در این موقع قاضی خود را به تمارض زد،گفت دچار دل درد شدم،کـمی صـبر کن تـا بازگردم،بلافاصله از جا حرکت کرد و از در دیگر بیرون رفت و خود را به محمد بن مسلم رساند و گفت:رای امام بـاقر(ع) درباره چنین مساله ای چیست؟

محمد بن مسلم گفت:عین این موضوع را نـمی دانم ولی از امـام باقر(ع) شنیدم که می فرمود:"کل ما کان فی اصل الخقة فزاد او نقص فهو عیب "هر چیز طـبیعی کـه کم یا زیاد شود عیب محسوب می شود.

ابن ابی لیلی گفت:همین کـافی اسـت او بـی درنگ به محکمه بازگشت و معیوب بودن کنیز را به طرفین اعلام کرد.[12]

3-جابر بن یزید جعفی

چـهره درخشان جابر بن یزید مقامی والا در میان یاران امام باقر(ع) داشت وی اهل کـوفه بود و برای استفاده از مـکتب پرفـیض امام باقر(ع) به شهر مدینه هجرت کرد و از محضر امام پنجم استفاده فراوان نمود و به مراتب علمی و اخلاقی بزرگی نائل گردید و در صف یاران برجسته آن حضرت قرار گرفت.

جابر می گوید:در سن جـوانی بودم که به محضر امام باقر(ع) شرفیاب شدم امام از شهر و قبیله و اینکه برای چه به مدینه آمده ام،سئوالاتی کرد،پس از این گفتگو امام کتابی به من داد و فرمود:قبل از سقوط رژیم بنی امـیه نـباید حتی یک حدیث از این کتاب را به دیگران نقل کنی ولی پس از سقوط رژیم آنها را نقل کن و اگر از نقل امتناع ورزی از رحمت الهی به دور خواهی بود.

سپس کتاب دیگری به من داد و فرمود:این کـتاب بـرای استفاده خودت می باشد و چیزی از آن برای دیگران نقل نکن و اگر نقل کنی لعنت من و پدرانم بر تو باد[13] جابر که در مدینه سکونت گزید،احادیث و علوم بسیاری از امام(ع) فرا گـرفت بـطوری که کمتر مسئله ای پیش می آمد که جابر در حکم آن عاجز بماند.

یک از دانشمندان معاصر جابر می گوید: روزی که ولید بن یزید به قتل رسیده بود وارد مسجد شدم،دیدم مردم در مـسجد اجـتماع کـرده اند،در میان انبوه جمعیت،جابر را دیـدم کـه در مـیان حلقه مردم نشسته به مردم حدیث نقل می کند،در پایان می گوید این احادیث را از وارث علوم انبیاء و جانشین پیامبر اسلام محمد بن علی بـاقر(ع) شـنیده ام جـابر که از شیعیان بزرگ و بافضیلت بود به واسطه دفـاع صـریح از عقاید تشیع همواره مورد مخالفت شدید مخالفان قرار می گرفت و چون محیط را برای بیان پاره ای از حقایق و اسرار نامساعد می دید از افـشای بـسیاری از احـادیثی که شنیده بود،خودداری می کرد و می گفت:پنجاه هزار حدیث در سینه دارم کـه هنوز یکی از آنها را نقل نکرده ام[14] وی میگفت هفتادهزار حدیث از امام باقر(ع) شنیده ام و تاکنون از آنها به کسی نگفته و بعد از ایـن هـم بـه کسی نخواهم گفت.

می گوید:به امام باقر(ع) گفتم: فدایت شوم از اسـرارتان کـه نباید به کسی بگویم آن قدر به من فرمودی که بر سینه من سنگینی می کند و گاهی چـنان احـساس هـیجان انگیزی در خود حس می کنم که نزدیک می شود، عقلم را از دست بدهم.

امام فرمود:یـا جـابر فـاذا کان ذلک فاخرج الی الجبان فاحفر حفیرة و دلّ راسک فیها ثم قل حدثنی محمد بن عـلی...[15]

ای جـابر!وقـتی چنین حالی به تو دست داد برو بیابان و در آنجا گودالی حفر کن و سرت را در آن گودال فـرو بـر و سپس بگو محمد بن علی (ع) به من چنین گفت. آری هر انسانی ظـرفیتی دارد،جـهان هـستی پیچیده و اسراآمیز است،در عالم هستی اسرار نهانی که مافوق دانستنیهای علمی و فلسفی است آن قـدر زیـاد است که تنها افراد خاصی می توانند محرم آنها باشند،انسانهای دیگر هرگز تـوانائی هـضم آنـها را ندارند هر کسی که با این رازها آشنا شود باید رازدار باشد و آنها را برای افرادی کـه تـوانائی هضم و تحمل آنها را ندارند،ابراز ننماید.

 مولای متقیان علی(ع) می فرماید:اندمـجت عـلّی مـکنون علم لو بحت به لاضطربتم، اضطراب الا رشیه فی الطوی البعیده "[16]

من در علمی پیچیده شده ام که اگـر اظـهار کـنم مانند طناب هائی که در چاه آویزان شده و به خود می پیچد،مضطرب خواهید گـشت.

غـرض امتیازات علمی و معنوی جابر به قدری چشمگیر و قابل توجه بود که نه تنها در پرتو آن محبوبیت خـاصی در پیـشگاه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پیدا کرده بود بلکه دیگران نیز در برابر شـخصیت عـلمی و ویژگیهای معنوی او سر تعظیم فرود آوردند وقـتی از امـام صـادق(ع) از موفقیت جابر پرسیدند؟فرمود:جابر نزد ما مثل سـلمان نـزد پیامبر(ص) است.[17]

"سفیان ثوری "میگوید:"جابر الجعفی صدوق فی الحدیث الا انه کان یـتشیع و حـکی عنه انه قال:ما رایـت اورع بـالحدیث من جـابر"[18]

جـابر شـخصی راستگو در نقل حدیث است الا اینکه او شـیعه اسـت.باز از سفیان نقل شده است که جابر در نقل حدیث فوق العاده پرهیز کـار اسـت به طوری که در این قسمت کـسی را بهتر از او ندیده ام.

"زیاد بـن ابـی الجلال "می گوید:درباره احادیث جـابر در مـیان محدثان شیعه اختلاف افتاد،گفتم من این موضوع را از امام صادق(ع) می پرسم،هنگامی کـه بـه این منظور به محضر آن حـضرت شـرفیاب شـدم،قبل از آنکه سـخن آغـاز کنم،فرمود:"رحم الله جـابر الجعفی،کان یصدق علینا لعن الله المغیرة بن سعد کان یکذب علینا"[19]

خدا رحمت کـند جـابر را،او در نقل احادیث ما صادق و راستگو بـود.خـداوند مغیره بـن سـعد را لعـنت کند،او اخبار دروغین بـه ما نسبت می داد.

جابر با استفاده از علوم سرشار امام باقر(ع) کتب و آثار ارزنده ای از خود بـه یـادگار گذاشت.[20]

4-کمیت بن زید اسدی

[کمیت بن زید اسدی] شـاعر نـامدار عـرب نـیز از یـاران ممتاز و عالیقدر امـام بـاقر(ع) بود او بیش از هر شخص دیگر باذوق شعری خود با اشعار بلندش شجاعانه نام و آوازه امام باقر(ع) را بـه اطـراف و اکـتاف برد.

تاریخ ادب نویسان برآنند که:هیچکس چـون کـمیت از دانـش انـساب و مـناقب عـرب در خود جمع ندارد وی ده خصلت نیکو داشته است:

1-خط بنی اسد بوده است.

2-فقیه شیعه بوده است.

3-حافظ قرآن بوده است.

4-خط را خوب می نوشت.

5-در نسب شناسی تسلط داشته اسـت.

6-متکلم و آشنا به علم اعتقادات و استدلال دینی بوده است(نخستین کسی است که در شیعه باب جدل را گشود.)

7-تیرانداز ماهری بوده است.

8-سوارکار چابکی بوده است.

9-شجاعتی بی مانند داشته است.

10-سـخاوتمند و مـتدین بوده است.

نوشته اند:روزی کمیت به محضر امام باقر(ع) وارد شد،امام هدیه لباس به او داد کمیت گفت: سوگند به خدا من شما را به خاطر مسائل دنیوی انتخاب نکرده ام.اگر چنین مـی خواستم بـه کسانی روی می آورم که مال دنیا در چنگ دارند،بلکه شما را به ملاحظه ارزشهای عالی انسانی برگزیده ام از اینرو لباس شما را که نمونه ای از معیار انتخاب شـماست،بـر می گزینم.[21]

صاعد مولای کمیت اسـت مـی گوید کمیت به محضر امام سجاد(ع) وارد شدیم، کمیت به امام گفت:شعری در مورد شما گفته ام و می خواهم وسیله تقربی پیش پیامبر باشد،آنگاه قصیده میمیه:مـن لقـب منیم مستهام.[22] را تا آخـر خـواند،چون قصیده به پایان رسید، امام فرمود:"ما پاداش ترا نتوانیم داد، امید است که خداوند به تو پاداش دهد."

کمیت گفت:"می خواهم بعضی از لباسهائی که بدنتان را لمس کرده به من عطا فـرمائید، امـام (ع) پاره ای از لباسهایش را به او داد و در حق او چنین دعا کرد: "خدایا کمیت نسبت به خاندان پیامبر خوب انجام وظیفه کرد آنگاه که اغلب از این کار بخل ورزیدند،آنچه از حق را که دیگران پوشیده داشـتند او آشـکار کرد خـدایا به او زندگی سعادتمند ببخش و شهیدش بمیران و جزای خیر به او بده که ما از پاداش او ناتوانیم ".[23]

مرحوم مجلسی از"کـفایة الاثر"نقل می کند که (ورد) فرزند کمیت از پدرش نقل می کند که گفت:بـر امـام بـاقر(ع) وارد شدم و عرض کردم آقایم،من ابیاتی را درباره شما سروده ام اجازه می فرمائید،بخوانم؟امام فرمود:ایام البیض؟!گفتم:این اشعار را فـقط در مـدح شما گفته ام و چیز دیگری نیست،من خواندم که عزای اهل بیت پیامبر بـود و امـام بـه شدت گریست آنگاه مطالبی در ثواب گریه و خواندن مرثیه در سوگواری خاندان پیامبر فرمود.

سپس امام دسـت مرا گرفت و گفت:"اللهم اغفر للکمیت ما تقدم من ذنبه و ما تأخر "پروردگـارا گناهان گذشته و آینده کـمیت را بـبخش.[24]

مجموعه اشعار او که اختصاص به ستایش اهل بیت دارد به "هاشمیات "معروف است موجب گرفتاریهای بسیار شدید برای او شد و سرانجام به همین جهت کمیت را شهید کردند از پسرش "مستهل "نقل کرده اند که هـنگام مرگ بر بالین پدرش بود،در حالی که جان تسلیم می کرد،چشم گشود و سه بار گفت: اللهم آل محمد!اللهم آل محمد! اللهم آل محمد!سپس ان سپرد.[25]

با اینکه در شهر مکه و بصره بطور کلی جـو ضـد تشیع و اهل بیت حاکم بود،ولی امام باقر (ع) موفق شد در این دو شهر نیز پیروانی چون محمد بن مروان بصری[26] و مالک بن اعیان[27] ثابت قدم و سرسخت به دست آورد.

از پیروان برجسته دیگر امام بـاقر(ع) کـه بعدها مکتب حقوقی تشیع را تدوین کردند،و ثقات عمده فقه شیعه اثنی عشری گردیدند،عبارتند از:معروف بن خر بود و ابو بصیر اسدی و برید بن معاویه و فضیل بن یاسر و....از دیگر چـهره های بـرجسته ای که در میان یاران امام باقر(ع) درخشندگی دارد، ابو حمزه ثمالی است و دعای معروف سحر که به نام دعای ابو حمزه ثمالی معروف است توسط او از امام سجاد (ع) نقل شده است و احـادیث زیـادی کـه به ذکر معجزات مربوط مـی شود بـه وسـیله ایشان نقل شده است.

پی نوشت ها

[1] کشی،رجال،ص 133 ببعد

[2] محمد تقی تشتری،قاموس الرجال ج 4/173

[3] کشی،رجال ص 170 -حائری،منتهی ص 243-نجاشی،رجال ص 219

[4] کشی،رجال ص 170 -حائری،منتهی ص 243-نجاشی،رجال ص 219

[5] ابن شهر آشـوب،مـناقب ج 4/195

[6] کـشی،رجال ص 135

[7] مفید، اختصاص ص 199-ابن شهر آشوب،مناقب ج 4/200

[8] مـفید،اخـتصاص ص 197،کشی،رجال ص 149

[9] مفید،اختصاص ص 197

[10] شرف الدین،مولف وا الشیعة فی صدر الاسلام ص 64

[11] مفید،اختصاص ص 200-199

[12] حر عاملی،وسائل الشیعه ج 12/11-410

[13] کشی،رجـال ص 3-192

[14] کـشی،194

[15] کـشی،رجال ص 94

[16] نهج البلاغه خطبه 15

[17] تستری، قاموس الرجال ج 3/335

[18] کشی،رجال ص 196

[19] مـفید،اختصاص ص 204

[20] کتابهای جابر عبارتند از:1-کتاب تفسیر 2-کتاب نوادر 3-کتاب فضائل 4-کتاب جهل 5-کتاب صفین 6-کتاب نهروان 7-کتاب مـقتل امـیر المـومنین 8-کتاب مقتل الحسین.

[21] شرح الهاشمیات،محمد محمود الرافعی،مقدمه ص 16

[22] نخستین قـصیده از هـفت قصیده هاشمیات است.

[23] شرح الهاشمیات،محمد محمود رافعی مقدمه ص 19

[24] الکنی و الالقاب ج 1 ص 156

[25] همان کتاب ص 2001

[26] کشی،رجال ص 124

[27] هـمان کـتاب.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان