یکی از بدترین شیوهها برای مواجهه با یک مشکل، انتقال آن مشکل به بخش دیگر به جای حل آنست. واقعیت آن است که دولت با تنگنای مالی روبهروست و این تنگنای مالی خود را در بودجه کم آموزش و پرورش نشان داده است. حال به جای اینکه به کار سخت کم کردن بودجه بخشهای دیگر و تامین هزینه آموزش را انجام دهیم، وسوسه میشویم که به بودجه بخشهای دیگر دست نزنیم ولی آموزش و پرورش را از برخی هزینههای دولتی معاف کنیم. در عمل آنچه که رخ میدهد این است که مشکل بخش آموزش و پرورش را به بخش انرژی (یعنی وزارت نیرو و وزارت نفت) منتقل میکنیم. شیوه کار هم اینگونه است که مدارس را از پرداخت هرگونه پول بابت آب، برق و گاز معاف میکنیم. تصمیم اخیر مجلس موید آنست که تسلیم چنین وسوسه ای شده است.
اما معنای چنین انتقالی چیست؟
وقتی بخش آب و برق با مشکلات ناشی از عدم به روزرسانی قیمت مواجه هستند و دولت نیز توان پرداخت بدهی خود را ندارد، ایجاد تعهدات جدید برای این بخش به معنی افزایش بدهیهای دولت است. این در حالی است که نیروگاهها امیدی ندارند که دولت بدهیهای خود را پرداخت کند. به همین دلیل به تهاتر بدهیهای دولت با بدهیهای خود با بانکها یا بدهی خود به وزارت نفت در تامین خوراک رو آوردهاند. معنای این دو کار کاملا روشن است. وقتی که بدهی دولت به نیروگاهها با بدهی نیروگاهها با بانکها و بدهی بانکها به بانک مرکزی تهاتر میشود، در واقع بدهی دولت به استقراض از بانک مرکزی تبدیل می شود که به جای اینکه مستقیما و بلافاصله انجام شود به شکل غیرمستقیم و با یک تاخیر زمانی انجام شده است و پیامدهای آن به شکل افزایش تورم، افزایش نرخ ارز و ... ظاهر شده است و خواهد شد. وقتی که بدهیهای دولت به نیروگاهها با بدهی نیروگاهها به وزارت نفت بابت گاز مصرفی تهاتر میشود، معنایش ارزان فروشی یا به تعبیر بهتر رایگان فروشی منابع طبیعی است که ثروتی بین نسلی است و میتوان به این کار تعبیر آینده فروشی اطلاق کرد.
حال سوالی که مطرح میشود این است که آیا میارزد برای اینکه فشار بر نظام آموزش و پرورش کمتر شود به رشد نقدینگی دامن بزنیم یا به آینده فروشی دست بزنیم؟ منفعت این کار چیست و آیا این منفعت در برابر هزینههای آن صرفه دارد؟ ای کاش مجلس راه مستقیم کاهش بودجه دستگاههای دیگر برای ترمیم بودجه وزارت آموزش و پرورش را در پیش میگرفت. دلیل آن این است که وقتی هزینه برق، آب و گاز رایگان میشود انگیزه صرفه جویی از بین میرود. شواهد نشان می دهد که دقیقا از سالی که هزینه برق مدارس و مساجد رایگان شد، مصرف برق آنها افزایش قابل توجه یافت.
وقتی گفته میشود که باید مصرف آب، برق و گاز خانوار کاهش یابد و یک راه آن افزایش قیمت آب، برق و گاز است بلافاصله عده ای اصلاح فرهنگ آن هم از مدارس را توصیه میکنند. حال وقتی که قیمت این اقلام رایگان میشود و مدارس انگیزهای برای صرفه جویی ندارند دانش آموزان از کجا صرفهجویی را یاد بگیرند و فرهنگ مصرفی درست را بیاموزند؟ این گونه استثناءها اتفاقا الگوی معکوس را به دانشآموزان یاد میدهد. دانشآموزان یاد میگیرند که مصرف بی مبالات داشته باشند و صرفه جویی را جدی نگیرند. آیا تصمیم گیران مجلس به تبعات این چنینی تصمیم خود واقف هستند؟ آیا تلاش برای حل یک مسئله به دو برابر یا چند برابر شدن این مشکل منتهی نشده است؟
مشابه همین تحلیل در مورد مساجد و امامزادگان نیز مطرح است. یکی از ارکان فرهنگ دینی مبارزه با اسراف است و آیات و احادیث فراوانی بر این مضمون دلالت دارند. چندی قبل به مناسبت فوت یکی از بستگان به امامزاده طاهر در هنگام صبح رفتم و مشاهده کردم که همه لوسترهای امام زاده روشن و همه سیستم گرمایش و سرمایش با تمام قوا مشغول به کارند. در مراجعه ای که به مساجد در ساعات دیگر نیز داشتم مشابه همین وضع را شاهد بودم. این رفتار که کاملا مغایر با فرهنگ دینی است ریشه در سیاست اقتصادی نادرستی دارد که توسط مجلس اتخاذ شده است. نقض فرهنگ دینی اصولا امر نادرستی است اما این کار در مکانهای مذهبی قباحت به مراتب بیشتری دارد!