امام علی بن ابی طالب علیه السلام

وی امیر مؤمنان سرور اوصیاء و به فرمان خدا و تصریح پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نخستین جانشین رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم است. قرآن کریم به صراحت از عصمت و پیراستگی آن بزرگ مرد از پلیدی ها سخن گفته است.

امام علی بن ابی طالب علیه السلام

امام علی بن ابی طالب علیه السّلام در یک نگاه

وی امیر مؤمنان سرور اوصیاء و به فرمان خدا و تصریح پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نخستین جانشین رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم است. قرآن کریم به صراحت از عصمت و پیراستگی آن بزرگ مرد از پلیدی ها سخن گفته است.

نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به اتفاق او و همسر و فرزندانش با مسیحیان نجران مباهله کرد و آن حضرت را از آن دسته از نزدیکان خود تلقّی نمود که دوستی و محبت آنان واجب به شمار می آید و مکرّر تصریح کرد که آنان همسنگ قرآن مجیدند و کسانی که به آنان متمسّک شوند اهل نجات و آنان که از فرمانشان روبر تابند، در ورطه هلاکت اند.

امام علیه السّلام از کودکی در دامان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پرورش یافت و از سرچشمه زلال هدایتش، بهره مند گردید. او شاگردی وفادار و برادری پاک سرشت برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و نخستین ایمان آورنده به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بود و با وی نماز گزارد، صادقانه تر از همه در راه پروردگار خویش فداکاری کرد و در مسیر پیشبرد رسالت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در دشوارترین لحظات درگیری و کشمکش با جاهلیت سرکش، در هر شکلش در دو برهه مکی و مدنی و در زمان حیات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و پس از رحلت آن بزرگوار، از خود جانفشانی نشان داد و فانی در مکتب و رسالت و ارزش های آن گردید و به معنای تمام کلمه تجسّم حق بود بی آنکه ذرّه ای از آن پا فراتر نهاده و یا سرمویی از مسیر آن خارج شده باشد.

ضرار بن ضمره کنانی در مجلس معاویه به گونه ای به بیان ویژگی های امام علی علیه السّلام پرداخت که معاویه و حاضران را به گریه واداشت و معاویه برای آن حضرت طلب رحمت کرد، ضرار اظهار داشت:

به خدا سوگند! [علی ] مردی بسیار دوراندیش و فوق العاده نیرومند، گفتارش جدا کننده حق از باطل و حکمش عین دادگری بود، علم و دانش از پیرامونش می جوشید و حکمت برین با زبان او سخن می گفت از دنیا و زرق و برق آن متنفّر و با تاریکی و وحشت شب مأنوس بود، از بیم خدا اشک فراوان می ریخت و عمیق می اندیشید، دست هایش را حرکت داده و زیرورو می کرد و خویشتن را مخاطب قرار می داد، دوست داشت لباس کم بها بپوشد و غذای خشن تناول کند، او میان ما نظیر خود ما بود، هر وقت نزدش شرفیاب می شدیم ما را به خود نزدیک می ساخت و هر زمان از آن حضرت پرسشی داشتیم به ما پاسخ می داد و هرگاه او را دعوت می کردیم نزدمان می آمد و هرگاه می خواستیم از او کسب خبری بنماییم، ما را در جریان امر قرار می داد.

به خدا سوگند! با این که به ما نزدیک بود از سخن گفتن با او هیبت می بردیم و هرگاه تبسّم می کرد دندان هایش چونان مروارید به نخ کشید شده، پدیدار می گشت، دینداران را احترام می گذاشت و تهیدستان را به خود نزدیک می ساخت، زورمندان در حکومت وی امید رسیدن به مقصد باطلی را نداشتند، و افراد ضعیف از عدل و دادش مأیوس نمی گشتند.[1]

امام علیه السّلام از آغاز رسالت نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از آن بزرگوار حمایت و پشتیبانی کرد و در کنار او به چنان جهاد بی نظیری دست زد که اسلام از ظلمت و تاریکی شرک، پدیدار و چهره واقعی حق نمایان گشت، زمامدار دین لب به سخن گشود و عربده های شیاطین به خاموشی گرایید و سپس دچار گرگ صفتان عرب و سرکشان اهل کتاب گشت[2].

پس از آن که پیامبر والامقام اسلام در مدتی کوتاه گام های شگفت آوری در مسیر تغییر نظام جاهلی برداشت. اسلام، برای دست یابی به اهداف بزرگش، مسیری دشوار و طولانی در پیش داشت و نیازمند برنامه ریزی کامل و رهبری هوشمندانه ای بود که در ایمان و کمال و اخلاص و هوشمندی و تدبیر، کمتر از شخصیت رسول اکرم نباشد و طبیعی بود این آخرین رسالت که خلاصه رسالت های همه پیامبران و وارث زحمات و تلاش های پیگیر آنان طی تاریخ به شمار می آمد، برای آینده خود برنامه ریزی کند.. . بدین گونه خاتم پیامبران صلّی اللّه علیه و اله و سلم به فرمان خدای سبحان به گزینش شخصی پرداخت که صفات برجسته اش وی را نامزد استمرار و ادامه این رسالت ساخته بود تا در راستای به ثمر نشستن اهداف آن ایثار و از خودگذشتگی نشان دهد و از همه زشتی ها و رسوبات جاهلی مبرّا و از جنبه آگاهی و ایمان و اخلاص و جانفشانی در راه خدا به برجسته ترین درجات شایستگی آراسته باشد.

علی بن ابی طالب علیه السّلام جایگزینی بود که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم وی را به گونه ای ویژه در خور پذیرش مسئولیت این رسالت تربیت کرد، تا مرجعیت فکری و سیاسی پس از خود را به وی واگذار نماید و با همکاری پایگاه مردمی از مهاجر و انصاری بصیر و آگاه که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایش مهیا ساخته بود دست به تغییر و تحولی پیشگامانه زده و آن را در بلند مدت، استمرار بخشد.

ولی جاهلیتی که در ژرفای وجود آن جامعه و نظام، ریشه داشت، در بدر و حنین و تنها طی یک دهه از جنگ و نبرد، به کلی از میان نرفته بود و طبیعی به نظر می رسید بار دیگر در پوشش اسلام پدیدار شود تا بتواند هرچند پس از ده ها سال مجددا در عرصه اجتماع آشکار گردد و از سویی نیز طبیعی بود که مستقیم یا غیر مستقیم به گونه ای نهانی در مراکز مربوط به رهبری نفوذ کند.. . به همین دلیل بازگشت به آداب و رسوم جاهلیت، از راه گرد آمدن پیرامون رهبر قانونی جامعه نوپای اسلامی که از هرسو در احاطه خطرات بود و مراکز اصلی آن آگاهی و پختگی لازم را به دست نیاورده بودند، امری احتمالی بلکه برای هر پیشوا و رهبری که از اندک آگاهی سیاسی و اجتماعی برخوردار بود، مسأله ای دور از انتظار تلقی نمی شد تا چه رسد به شخصیت رسول اکرم خاتم پیامبران صلّی اللّه علیه و اله و سلم!

اگر رسالت اسلامی تغییر و تبدیل واقعیت اجتماعی جاهلی را به عنوان یک هدف دنبال می کرد ناگزیر بود همه أشکال و رسوبات این واقعیت را ملاحظه و برای تغییر و تحوّلی گسترده در کوتاه مدت یا بلند مدت با هم، به برنامه ریزی بپردازد.. . و همین گونه عمل شد. رسالت، خطمشی طبیعی ای ترسیم نمود که از نقطه نظر قانونی برای روند حرکت پیشگامانه اسلامی لازم بود، چرا که امّت را از جنبه فکری و سیاسی به پیشوایانی که از هر پلیدی جاهلی پیراسته بودند، ارجاع داد، این امر آن گاه عملی گردید که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم علی علیه السّلام را در غدیر خمّ به عنوان امیر مؤمنان منصوب و با گرفتن بیعت از عموم مسلمانان برای او، پایه های حاکمیت آن حضرت را تحکیم بخشید.

این برنامه ریزی پیشگامانه، با واقعیتی که دور از انتظار پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نبود، مواجه شد و با جریان ویرانگری روبرو گردید که به درک و آگاهی امّتی که پایگاه مهمّ حمایت از همین رهبری حکیمانه را تشکیل می داد، برمی گشت به گونه ای که توده مسلمانان از درک توطئه پشت پرده جاهلیت، بر ضدّ آن ها و انقلاب اسلامی نوپا غافل بودند چرا که موضوع، مسأله تغییر شخص یک رهبر به رهبری دیگر نبود، بلکه ماجرا، تغییر و تبدیل خط اسلام محمدی و انقلابی، به خط جاهلی، در پوشش اسلام بود.

بدین ترتیب، سقیفه وقتی عرصه را از وجود مقدس پیامبر تهی دید، برنامه ریزی های پیشگامانه رهبر بزرگ اسلام را قبل از به کمال رسیدن، به سقوط کشاند و پیشگویی قرآن عظیم تحقق یافت، که فرمود:

وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکمْ؛[3]

محمد، فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به آیین پیشینیان خود باز می گردید؟.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم علی علیه السّلام را امین رسالت و امّت و دولت خویش قرار داد و همان گونه که وی را به تربیت امّت جوان و حراست از دولتی که پایه و ارکان آن هنوز تحکیم نیافته بود، گمارد به مراقبت از رسالت و دین نیز موظّف ساخت.

امام علیه السّلام کوشید با محکوم ساختن سقیفه و آثار و نتایج آن و با خودداری از بیعت و ایستادگی در برابر آن توطئه، امور را به جایگاه اصلی خود بازگرداند ولی این تلاش سودی نبخشید امام باید یکی از این دو انتخاب می کرد: فرو پاشی دولت از جنبه سیاسی و بین المللی و حفظ و مراقبت آن با وجود زمامدارانی نالایق.

امام علی بن ابی طالب علیه السّلام در این راستا موضعی اصولی اتخاذ کرد که تاریخ آن را به نام وی ثبت کرده است آن جا که فرمود:

«فأمسکت یدی حیث رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الإسلام، یدعون الی محق دین محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم فخشیت إن لم أنصر الإسلام و أهله، أن أری فیه ثلما او هدما تکون المصیبة به علّی أعظم من فوت ولایتکم الّتی إنّما هی متاع أیام قلائل یزول منها ما کان کما یزول السراب أو کما یتقشّع السحاب»؛[4]

دست روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و قصد دارند دین و آیین محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم را نابود سازند، در چنینی موقعیتی بیم آن داشتم اگر اسلام و أهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و تفرقه در اسلام باشم که مصیبت آن برایم بمراتب از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود زیرا بهره زودگذر زندگی مانند سراب و یا به سان ابرهای از هم پاشیده، زایل شده و به پایان می رسد.

موضع گیری های این پیشوای دلیر و والاهمت در بیست و پنج سال رنج و نگرانی که- به تعبیر خود- جام صبر و شکیبایی تلخ تر از حنظل را نوشید، در اموری چون حفظ و حراست از وحدت و یکپارچگی امّت اسلامی و جلوگیری از شکست دولت نوپای نبوی، هرچند با گذشت موّقت از حق خود، و ارائه راهکارهای صحیح به خلفا و پند دادن آنان خلاصه شد.

افزون بر توجه امام علیه السّلام به گردآوری قرآن و تفسیر آن و آشنا نمودن و آگاه ساختن مردم بر معانی و حقایق کتاب الهی و پرده برداشتن از حقیقت توطئه ای که گروه هایی از مردم در برابر آن سر تسلیم فرود آورده بودند، از اشتباهات فرمانروایان در راستای درک و فهم و اجرای احکام دین اسلام جلوگیری کرد و به تشکیل جمعیتی نیک اندیش و شایسته پرداخت که ضمن اعتقاد به برنامه ریزی پیشگامانه نبوی و رهبری اسلامی، بر گسترش و تبلیغ آن مراقبت نماید و در مسیر پیاده کردن و اجرای آن، از خودگذشتگی نشان دهند.

امام علیه السّلام پس از دو دهه و نیم صبر و بردباری و رنج و پس از آشکار شدن حقایق پشت پرده، توانست به ثمره تلاش های خود دست یابد و برای دو نسل صدر اسلام و تابعان به خوبی روشن شد که علی علیه السّلام برای خلافت شایسته تر از دیگران بوده که با وجود شرایط و اوضاع پیچیده و دل پریشانی ها و افزایش زاویه انحراف از راه راست، قادر است به اصلاح امور بپردازد چنان که خود فرمود:

«و اللّه ما کانت لی فی الخلافة رغبة و لا فی الولایة إربة، و لکنّکم دعوتمونی إلیها و حملتمونی علیها»؛[5]

به خدا سوگند! من تمایل به خلافت نداشتم و به ولایت و زمامداری شما علاقه ای نشان نمی دادم، ولی شما مرا بدان دعوت و آن را بر من تحمیل نمودید.

امام علیه السّلام با اعلان سیاست خویش، فرمود:

«و اعلموا أنّی إن أجبتکم رکبت بکم ما أعلم و لم أصغ إلی قول القائل و عتب العاتب»؛[6]

به هوش باشید: اگر دعوت شما را بپذیرم، طبق آن چه خود می دانم با شما رفتار خواهم کرد و به سخن این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش نمی سپارم.

و نیز فرمود:

خدایا! تو خود می دانی آن چه ما انجام دادیم نه برای این بود که جاه و قدرتی به دست آوریم و نه برای این که از کالای پست دنیوی چیزی تهیه کنیم، بلکه بدین جهت بود که احکام فراموش شده دین و آیین تو را باز گردانیم و صلح و آرامش را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیده ات در ایمنی قرار گیرند و حدود تعطیل شده ات دیگر بار عملی و اجرا گردد.[7]

امام علیه السّلام با زحمت زیاد سعی نمود تا از راهی بی دغدغه و هموار، عدالت اجتماعی و سیاسی را میان مردم پدید آورد و با حفظ وحدت و یکپارچگی امّت همراه با تلاش در مسیر تربیت و آموزش و ادای حقوق کامل آنان، امنیت و آزادی و رفاه و آرامش را حاکمیت بخشد.

حضرت، گردانندگان دستگاه فاسد اداری را برکنار و فرمانروایان و کارگزاران لایق و کارآمد و انسان های کاردان را جایگزین آن ها ساخت و آنان را دقیقا زیرنظر داشت به گونه ای که فرصت طلبان آزمند را از حیطه مسئولیت، دور ساخت و صراحت و حق و صداقت را در تمامی زمینه ها به کار گرفت، به نیرنگ و فریب متوسل نشد و در همان راه و بر همان شیوه برادر و پسر عمویش رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم گام برداشت.

بدین ترتیب، فعّالیت نیروهای آزمند و فرصت طلبی که پایگاه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خود را از دست داده بودند بر ضدّ امام علیه السّلام آغاز گردید و عناصری که تا دیروز به شکلی در کشتن عثمان و تحریک مردم بر ضدّ او شرکت داشتند، با یکدیگر همدست شده و با سر دادن شعار خونخواهی عثمان، سیاست حکیمانه و بی آلایش حضرت را به باد انتقاد گرفتند و در این راستا، گروهی از هوادارانش پیمان شکستند و گروهی از دین بیرون رفتند و جمعی از اطاعت حق سر بر تافتند و اکنون این امام علیه السّلام بود که پس از مبارزه ای مرارتبار، در شب قدر سال چهل هجرت نبوی در محراب عبادتش در مسجد کوفه به شهادت رسید و محاسن وی به خون مبارکش رنگین شد و با پایداری در راه اجرای ارزش های بی مانند اسلام و استقامت در مسیر حق آشکار و جهاد و مبارزه در طریق تحکیم پایه ها و ارکان دین، با شهادت خود، به رستگاری دست یافت که می توان آن را خروش ارزش های الهی بر ضدّ ارزش های جاهلی در کلّیه ابعاد آن به شمار آورد.

ای امیر مؤمنان! ای پیشوای نکوسیرتان، درود بر تو در آن روز که دیده به جهان گشودی و روزی که در دامان رسالت پرورش یافتی و آن روز که در جهت به اهتزاز درآمدن پرچم اسلام، جهاد و مبارزه نمودی و روزی که صبر و بردباری پیشه کردی و آن روز که با تو دست بیعت دادند و تو را به حکمیت کشاندند و روزی که پرده از چنگ و دندان جاهلیتی فرو افکندی که خود را با شعار اسلام نهان کرده بود و آن روز که به فیض شهادت نایل گشتی و با خون پاک خود درخت سر برافراشته اسلام را آبیاری نمودی و روزی که برانگیخته می شوی و نشان رستگاری را در بهشت برین با خود همراه داری.

نمایی از شخصیت امام علی بن ابی طالب علیه السّلام

امام علی علیه السّلام از آغاز رسالت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تا رحلت آن حضرت، هماره همراه آن بود و در این برهه، در دفاع جانانه از رسول خدا و حریم اسلام راستین موضع گیری های شفاف و مورد رشکی داشت. موضع گیری ها و عملکرد و فضائل آن بزرگوار در آیات قرآن حکیم و روایات شریف نبوی وارد شده است.

به گفته ابن عباس: سیصد آیه در فضیلت علی علیه السّلام[8] وارد شده است و هر آیه ای که در آن یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا* دارد، علی، بزرگ مرد و شخصیت برجسته مورد نظر آن آیه به شمار می آمد[9]. خداوند در آیاتی از قرآن، یاران پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را مورد نکوهش قرار داده ولی از علی علیه السّلام جز به نیکی یاد نکرده است.[10]

به سبب نزول آیه های فراوان در شأن علی علیه السّلام جمعی از دانشمندان متقدم و متأخّر، کتاب هایی را به این موضوع اختصاص داده اند که آیات وارد درباره آن حضرت در آن ها گردآوری شده است. در این جا به برخی از این آیات که به تصریح ارباب حدیث در شأن امام علی علیه السّلام نازل گردیده اشاره می کنیم:

1. از ابن عباس منقول است گفت: روزی علی بن ابی طالب تنها چهار درهم در اختیار داشت، یک درهم آن را شب هنگام، یک درهم آن را روز، یک درهم را نهانی و درهمی را آشکارا صدقه داد و خدای سبحان این آیه شریف را در شأن وی نازل فرمود:

الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ؛[11]

پاداش آنان که دارایی خود را شبانه و هنگام روز و نهانی و آشکارا انفاق می کنند نزد خداست، نه ترسی بر آن ها وجود دارد و نه اندوهگین می شوند.

2. باز ابن عباس گفت: علی علیه السّلام انگشتر خویش را در حال رکوع به بینوایی صدقه داد، رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از آن فرد مستمند پرسید چه کسی این انگشتر را به تو داده است؟ عرض کرد: همان شخصی که در حال رکوع است. (و به امیر مؤمنان علیه السّلام اشاره کرد) خدای متعال این آیه شریف را نازل فرمود:

إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ؛[12]

ولی و سرپرست شما تنها خدا و رسول اویند و آنان که نماز بپا داشته و در حال رکوع زکات می پردازند.

3. آیه تطهیر[13]، علی علیه السّلام را در زمره اهل بیت وحی که از هر پلیدی پیراسته اند به شمار آورده و آیه مباهله[14]، آن بزرگوار را به منزله جان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تلقّی کرده است.

4. سوره انسان، به اخلاص امیر مؤمنان علیه السّلام و اهل بیت او و ترس و بیمی که از خدا داشتند شهادت داده و گواهی الهی را بر بهشتی بودن آنان، دربردارد[15].

صاحبان صحاح و دیگر محدثان، در احادیث رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای بیان فضایل علی علیه السّلام فصل های ویژه ای گشوده اند. بشر طی تاریخ طولانی خود بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم مردی را برجسته تر از علی سراغ ندارد و با این که در طول حاکمیت بنی امیه بر فراز منابر به ناسزاگویی و دشنام وی پرداختند و کینه ورزانش آن مطالب را همه جا منتشر ساختند، ولی تاریخ برای هیچ کس فضائلی نظیر فضائل علی بن ابی طالب علیه السّلام ثبت نکرده است. با این که امویان در پی عیبجویی از حضرت بودند ولی هیچ گونه عیبی در آن بزرگوار نیافتند، عمر بن خطاب [درباره امیر مؤمنان] از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نقل کرده که فرمود:

کسی نتوانست به فضایلی مانند فضایل علی دست یابد که صاحب فضیلت را به هدایت رهنمون گشته و از کارهای ناروا باز دارند.[16]

به علی علیه السّلام عرض شد: چرا شما بیش از دیگر یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از آن حضرت حدیث نقل کرده ای؟ فرمود:

زیرا من هرگاه از آن حضرت مطلبی می پرسیدم مرا آگاه می ساخت و هر زمان ساکت می شدم، وی با من آغاز سخن می نمود.[17]

از فرزند عمر نقل شده گفت: روزی که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم میان یاران خویش پیمان برادری ایجاد کرد و علی [به دلیل این که کسی به برادری اش در نیامده بود] با چشمانی اشکبار خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسید. پیامبر به او فرمود:

«أنت أخی فی الدنیا و الآخرة»؛[18]

تو در دنیا و آخرت برادر من به شمار می آیی.

از ابو لیلی غفاری روایت شده گفت: از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود:

«سیکون من بعدی فتنة، فاذا کان ذلک فالزموا علی بن ابی طالب، فإنّه أوّل من آمن بی، و أوّل من یصافحنی یوم القیامة، و هو الصدّیق الأکبر، و هو فاروق هذه الّامة، و هو یعسوب المؤمنین، و المال یعسوب المنافقین»؛[19]

پس از من آشوب هایی بپا خواهد شد، هرگاه چنین شد، از علی بن ابی طالب جدا نشوید، زیرا وی نخستین کسی است که به من ایمان آورد و اوّلین فردی است که روز قیامت با من دیدار خواهد کرد، او بزرگترین راستگو و میان امّتم، جداکننده حق از باطل است، وی رهبر و پیشوای افراد با ایمان، و مال و دارایی پیشوا و جلودار منافقان تلقی می شود.

به اعتراف همه خلفا دانش علی علیه السّلام از همه آنان برتر و در قضاوت و داوری سرآمد آن ها بوده است و اگر علی نبود به هلاکت رسیده بودند تا آن جا که سخن عمر «لو لا علی لهلک عمر»؛[20] اگر علی نبود، عمر به هلاکت رسیده بود ضرب المثل شد.

از جابر بن عبد اللّه انصاری روایت شده گفت: منافقان با بغض و کینه ای که از علی بن ابی طالب علیه السّلام به دل داشتند برای ما قابل شناسایی بودند.[21]

وقتی خبر شهادت علی علیه السّلام به معاویه رسید، گفت: دانش و فقه، با مرگ فرزند ابو طالب، از جامعه رخت بربست.[22]

شعبی می گوید: نقش علی بن ابی طالب در این امّت بسان مسیح بن مریم میان بنی اسرائیل بود، گروهی به او عشق و محبت ورزیدند، در محبّتشان دچار کفر شدند و جمعی کینه اش را به دل داشتند و با بغض و کینه او در وادی کفر گرفتار آمدند.[23]

امام علی علیه السّلام سخاوتمندترین انسان ها به شمار می آمد، به سخاوت و بخششی خداپسندانه آراسته بود و هرگز در پاسخ نیازمندی «نه» نگفت.[24]

آن روز که با امام علیه السّلام بیعت صورت گرفت، صعصعة بن صوحان به حضرت عرضه داشت: ای امیر مؤمنان! به راستی خلافت را زینت بخشیدی و بدان ارج و مقام دادی، نه خلافت تو را زینت داده و بر ارج و مقامت افزوده باشد، خلافت به وجود مقدست نیازمندتر از تو، به خلافت بود.

از ابن شبرمه روایت شده گفت: نمی سزد کسی غیر از علی بن ابی طالب علیه السّلام[25] بر فراز منبر بگوید: «سلونی»؛ هرچه می خواهید از من بپرسید.

قعقاع بن زراره کنار مرقد مطهّر امام علیه السّلام ایستاد و عرضه داشت: رضوان الهی بر تو ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند! زندگی ات کلید خیر و برکت بود، اگر مردم تو را پذیرا شده بودند از برکات زمینی و آسمانی خدا بهره مند می گشتند ولی قدر ناشناس نعمت وجودت بودند و دنیا را ترجیح دادند.[26]

جورج جرداق مسیحی در کتاب خود «صدای عدالت انسانی» می نویسد:

علی بن ابی طالب از جمله افراد بی نظیر و نادری است که اگر خواهان شناسایی حقیقت و واقعیت آنان به دور از سطح تقلیدی شناسایی بزرگان تاریخ خود باشید، خواهید دید که محور عظمت آنان تنها در ایمان مطلق به کرامت و شرافت انسانی و حق مقدس آن در زندگی آزادمنشانه و شرافتمندانه قرار دارد. از سویی انسان همواره در تکامل و تحوّل است و جمود و واپس گرایی و توقف در حالتی از حالات گذشته یا کنونی، چیزی جز پیک مرگ و دلیل نابودی نیست.[27]

شبلی شمیل می گوید: امام علی بن ابی طالب، مهتر بزرگان جهان، بی همتا نسخه ای است که شرق و غرب گیتی در گذشته و حال، صورتی مطابق اصل، چون او، به خود ندیده است.[28]

علی علیه السّلام به همان اندازه که در عمل، سمبل پیشوایی و رهبری بود و برای هدایت مردم به اسلام و جانفشانی در مسیر اصلاح جهان و سوق آن به راه حق و عدالت، به عبارتی پیشبرد دین به عنوان نهضتی جاوید و مستمر، از خود التزام و پایبندی نشان داد؛ معاویه طی مخالفت و کشمکش خود با امام علی، نقش نماینده نسل جدید مسلمانان را بازی می کرد، زیرا فتوحات اسلامی وی را از سویی در رأس قدرت قرار داد و از سوی دیگر واداشت تا امور را با دید حفظ ره آوردها و جنبه های مادی بنگرد... در راستای چنین رویارویی خصمانه و بیرحمانه ای که مسلمانان را پراکنده ساخت و به نابودی کشاند، معاویه توانست با برانگیختن احساسات و انگیزه های قوی دنیوی مردم، وحدت و یکپارچگی آن ها را بر هم زند و از آگاهی دینی آنان جلوگیری کند و برای اجرای سیاست ملوکانه و دولت خویش در جهت رویارویی با روح رسالت و انقلاب، از جنبه های جدید دینی بهره بگیرد.[29]

استاد هاشم معروف می نویسد: شخصیت امام علی بن ابی طالب واقعیتی تاریخی بود که از ولادت تا شهادت، با طبیعت و آداب و رسوم مردم، بیگانه بود، آن بزرگوار در خانه کعبه دیده به جهان گشود.. . ولادت آن بزرگ مرد در آن مکان مقدس حادثه ای تاریخی تلقی می شد که تا آن روز برای هیچ کس اتفاق نیفتاده بود و پس از آن نیز برای کسی رخ نداد. امام علی علیه السّلام در خانه خدا پا به عرصه وجود نهاد و در خانه خدا فرشته شهادت را در آغوش کشید...

 

میسّر نگشته به کس این سعادت

به کعبه ولادت به مسجد شهادت

                                                                          

وی می افزاید: آن چه برای امام علی رخ داد، برای دیگران اتفاق نیفتاد.

جمعی که ایمانشان در سطح ایمان شیعیان و دوستدارانش نبود، وی را از برجسته ترین اندیشمندان و نوابغ روزگار به شمار آوردند و آنان که در دوستی و محبتش میانه روی اتخاذ کردند، او را در کنار پیامبران و فرستادگان الهی قرار دادند و آن دسته که در حقش غلوّ کردند وی را تا پایه خدایی بالا بردند.[30]

پی نوشت ها

[1] استیعاب 3/ 44، چاپ دار احیاء التراث العربى بیروت.

[2] بخشى از خطبه معروف حضرت زهرا( س) که اندکى پس از رحلت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و اله و سلم آن را در برابر ابو بکر و عمر، ایراد فرمود.

[3] آل عمران/ 144.

[4] بحار الانوار 33/ 596 و 597 باب الفتن الحادثه بمصر، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.

[5] بحار الانوار 32/ 50 باب بیعت امیر المؤمنین علیه السّلام.

[6] همان 32/ 36.

[7] همان 34/ 111، باب فتنه و آشوب‏هایى که در زمان على علیه السّلام اتفاق افتاد.« اللّهمّ انّک تعلم أنّه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فی سلطان و لا التماس شی‏ء من فضول الحطام، و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک، فیأمن المظلومون من عبادک، و تقام المعطّلة من حدودک».

[8] الفتوحات الاسلامیه 2/ 516.

[9] کشف الغمه 93.

[10] ینابیع المودة 126.

[11] بقره/ 274، به ینابیع الموده 92 مراجعه شود.

[12] مائده/ آیه 55، به تفسیر طبرى 6/ 156 و بیضاوى و غیر این دو مراجعه شود.

[13] احزاب/ 33، به صحیح مسلم، فضائل صحابه مراجعه شود.

[14] آل عمران/ 61، صحیح ترمذى 2/ 300.

[15] به کشّاف زمخشرى و طبرى در ریاض النضرة 2/ 207 مراجعه شود.

[16] ریاض النضره 1/ 166.

[17] طبقات ابن سعد 2/ 338، حلیة الأولیاء 1/ 68.

[18] سنن ترمذى 5/ 595، حدیث 3720.

[19] اصابه ابن حجر 4/ 171 شماره 994، مجمع الزوائد 1/ 102.

[20] شرح نهج البلاغه 1/ 6، تذکرة الخواص 87.

[21] استیعاب در حاشیه اصابه 3/ 45.

[22] همان.

[23] عقد الفرید 2/ 216.

[24] شرح نهج البلاغه 1/ 7.

[25] ائمتنا 1/ 94، به نقل از اعیان الشیعه 3 و بخش 1 ص 103.

[26] تاریخ یعقوبى 2/ 213.

[27] الامام على صوت العدالة الاسلامیة 1/ 14.

[28] همان 35.

[29] نقد السیاسه، الدولة و الدین، برهان غلیون 78، چاپ دوم 1993، المؤسسة العربیة للدراسات و النشر.

[30] سیرة الائمة الاثنى عشر 1/ 141 142-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان