این مترجم در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت ادبیات و کتاب در سال 1397 اظهار کرد: تغییر کیفیای را نسبت به سالهای گذشته حس نمیکنم؛ اینکه جهشی به عقب یا جلو اتفاق افتاده باشد. همچنان کتاب چاپ میشود و عدهای آنها را میپسندند و میخرند و عدهای آنها را نمیپسندند. همان دستهبندیهای قدیمی در ادبیات وجود دارد؛ عدهای از کتابهایی تعریف میکنند که تعریفشان بجا است اما کتابهایی هم هستند که آدم با خواندن آنها ناامید میشود.
او افزود: میتوان گفت وضعیت ادبیات مانند سالهای قبل است و تا زمانی که تغییر اساسی در ساختار به وجود نیاید تغییری را نخواهیم دید. سانسور هست. از نویسندهها و مترجمان حمایت نمیشود و تا زمانی که حمایت درست و حسابیای از آنها بخصوص نویسندهها صورت نگیرد، جهشی در ادبیات نخواهیم دید. از طرفی جوایز ادبی باید تعیینکننده باشند یعنی زمانی که به کتابی جایزه میدهند، باید این جایزه به قدری دقیق باشد که مردم به آن اعتماد کنند اما این اعتماد در میان مردم وجود ندارد. جایزههای ادبی حاشیههای زیادی دارند که مختص جایزههای ادبی ایران هم نیست. همیشه حرف و حدیثهایی درباره این جوایز وجود دارد.
میرمعزی سپس با اشاره به این موضوع که برخی میگویند ترجمه بیشتر از تألیف است، بیان کرد: به نظر من ترجمه بیشتر نشده و به همان شکل سابق است. تألیف از نظر کمی کمتر از ترجمه نیست اما از طرف برخی از نویسندهها این گله وجود دارد که مترجمان با تولید این کتابها نمیگذارند ما دیده بشویم. من این سخن را اصلا قبول ندارم زیرا کتاب خوب دیده و خوانده میشود. برخی هم معتقدند ما ادبیات جهانی نداریم در حالی که ادبیات خوب داریم و کتابهای خوبی در ایران نوشته میشود.
مترجم کتاب «و نیچه گریه کرد» در ادامه با اشاره به کلاسهای داستاننویسیای که برگزار میشود، اظهار کرد: باید جلو برخی از کارگاههای داستاننویسی گرفته شود و کسانی که واقعا صلاحیت دارند باید کلاس بگذارند. برخی با نوشتن چهارتا داستان کلاس برگزار میکنند. در آلمان کسانی که کارگاه نویسندگی دارند شاید فقط مقاله یا مجموعه مقالات درباره ادبیات دارند، اما این مسئله را به صورت علمی در کارگاهشان بررسی میکنند. مدرسان این کلاسها میتوانند نویسنده هم باشند. خب نویسندهها زحمت میکشند و کتاب مینویسند و با برگزاری این کارگاها مقداری پول نصیبشان میشود و نباید این موضوع را نادیده گرفت. بسیاری از جوانان دوست دارند نویسنده شوند؛ اما مسئلهای که وجود دارد این است که نباید در این کارگاهها آنها را دچار توهم کرد. اگر شخصی استعداد ندارد باید به او گفت، در غیر این صورت پول میدهد و کتاب چاپ میکند و زمانی که کتابش دیده نمیشود، سرخورده میشود که این بدتر است.
این مترجم خاطرنشان کرد: یکی از مشکلات اصلیای که ما در ایران داریم این است که منتقد ادبی خوب نداریم. من دوست منتقد آلمانیای دارم که بالاتر از گروهها قرار دارد، اگر از کتابی بد بگوید کسی به او اتهام نمیزد که در فلان گروه قرار دارد یا دوست فلانی است. ما نیاز داریم که یک منتقد ادبی بیطرف و باسواد داشته باشیم تا زمانی که کتاب کسی را نقد میکند منِ نوعی نگویم «آهان دوست فلانی است». متاسفانه کتابهای ما نقد نمیشود. خیلی وقتها شده که دیدهام نقدهای خیلی مثبت درباره کتابی نوشتهاند و کتاب به چاپهای بعدی هم رسیده است اما زمانی که سراغ کتاب رفتهام از آن ناامید شدهام. گاهی هم کتابی را بدون هیچ پیشینهای از قفسه کتابفروشی برداشته و بعد متعجب شدهام که چرا این کتاب دیده نشده و کسی درباره آن حرف نزده است.
او تأکید کرد: دولت و موسسههایی که برای فرهنگ کار میکنند باید از نویسندهها حمایت کنند. ما باید نویسنده تربیت کنیم تا سطح فرهنگ را بالا ببریم؛ ما در کشورمان مشکل فرهنگی داریم. نبود منتقد خوب، نبود حمایت از نویسندهها و نداشتن جایزههای ادبی موفق و بدون حاشیه از مشکلات ادبیات ماست. باید یکسری چیزها دست به دست هم دهند تا وضعیت ادبیات ما درست شود.
مهشید میرمعزی در پایان کتابهای «رهش» نوشته رضا امیرخانی، «آن مادران و این دختران»، «پیاده» و «مارون» از بلقیس سلیمانی»، «طریق بسمل شدن» نوشته محمود دولتآبادی، «جستارهایی در باب عشق» نوشته آلن دو باتن با ترجمه گلی امامی و ترجمههای علی عبدالهی از آرتور شوپنهاور با عنوانهای «هنر رنجاندن»، «هنر رفتار با زنان» و «هنر خوشبختی» را برای مطالعه پیشنهاد کرد.