این مترجم و استاد دانشگاه در گفتوگو با ایسنا درباره ارزیابیاش از وضعیت ادبیات و کتاب در سال 98 اظهار کرد: آنچه من مشاهده کردم، وضعیت نسبت به سالهای قبل خیلی بدتر بود و چیز خاصی مشاهده نکردم. خیلی از ناشران حتی پیش از شیوع ویروس کرونا دیگر اشتیاقی برای چاپ کتاب جدید نداشتند، در سالهای قبل شاهد بودیم که ناشران برای کار کردن مشتاق بودند، بخصوص ناشران تازهکار اما امسال نشان میداد آنها نتوانستند آنطور که دلشان میخواهد، کار کنند. میتوان گفت سرعت کار ناشران کندتر شده بود.
او سپس گفت: یکی از بزرگترین معضلات ما، مشخص نبودن تکلیفمان با بحث چاپ است؛ مترجم کتابی را ترجمه میکند اما همان کتاب بارها و بارها توسط ناشران دیگر با تغییر محتوا و طرح جلد و با نام دیگر منتشر میشود. هیچ قانونی نداریم که جلوی این کار را بگیرد. نه تنها عضو قانون کپیرایت نیستیم، اخلاق حرفهای میان ناشران از بین رفته است، هرچند حتی اگر ناشران رعایت کنند، در بازار قدرتهایی وجود دارد که هر کتابی را در هر تعدادی که بخواهند چاپ میکنند و کسی هم نمیتواند حرفی بزند.
بهمنی با اشاره برگزاری نمایشگاه کوچک کتاب در دانشگاهها گفت: در هیچکدام از این نمایشگاه ها ناشران خوب ما کتابی ندارند. همه کتابها از ناشرانیاست که اسمی ندارند؛ کتابهایی که توسط بهترین ناشران ما با ترجمههای خوب چاپ شدهاند اما در نمایشگاه دانشگاهی نه نام مترجم را میشناسید و نه ناشر را، معلوم نیست این کتاب از کجا آمده است. نمیخواهم اسم مافیا را بر روی این ماجرا بگذارم اما بحث من این است چرا کس دیگری حق داشته باشد کتابی را که یک ناشر منتشر کرده و هنوز دارد میفروشد، از کانال دیگری بیرون بدهد؟ یا چطور میشود که در هر ایستگاه مترو کتابفروشیهایی وجود دارند، اما وقتی به کتابهایشان را نگاه میکنید، میبینید ناشران معروفی نیستند و معلوم نیست کتابها را از کجا آوردهاند!
او در ادامه اظهار کرد: رشته من در دانشگاه، رشته ادبیات انگلیسی است و دانشجویان خیلی رمان میخوانند و به آن علاقهدارند، چندباری آنها از من پرسیدهاند شما چه کتابی را توصیه میکنید که از نمایشگاه کتاب دانشگاه بخریم، وقتی به کتابها نگاه کردم دیدم «مادام بواری» با ترجمهای که اصلا من ندیدم و نمیشناسم، «جنایت و مکافات»ی که معلوم نیست چه کسی ترجمه کرده و از کجا آمده است. حتی برای ادبیات کلاسیک هم چاپهای عجیب و غریبی زدهاند و میفروشند. این موضوع همه را دلسرد میکند. من با خودم فکر میکنم اگر بخواهم کتاب خوبی ترجمه کنم در نهایت اگر کسی دلش بخواهد میتواند جلدش را عوض میکند و بفروشد.
مترجم «زندگی وحشی» و «پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت» درباره اینکه برخی معتقدند برای ترجمه نسبت به تالیف سختگیری از سمت ارشاد وجود ندارد، گفت: این موضوع یکی از مسائل کاملا سلیقهای در ارشاد است. باور کنید وقتی من کتابی را ترجمه میکنم، اصلا نمیدانم سرنوشت این کتاب چه میشود. اگر قانون مدونی وجود داشته باشد و بگویند آقای مترجم یا آقای نویسنده وقتی مینویسید به این مسائل اشاره نکنید و به این مسائل اشاره کنید، بهتر است. اما زمانی که چیزی نمیدانم و نمیدانم کاری که انجام میدهم مورد قبول است یا نه، تکلیفم مشخص نیست، مثلا راجعبه نوشیدنیهای الکلی، کتابی بیرون میآید و میبینید اسم انواع نوشیدنی الکلی در آن هست اما در کتاب دیگری به کوچکترین واژه درباره آن ایراد میگیرند و میگویند باید حذف شود.
او خاطرنشان کرد: یک دستی درباره این موضوع وجود ندارد و چون یک دستی وجود ندارد ما تکلیف خودمان را نمیدانیم. من کتابی را سالها پیش ترجمه کردم، کتاب مجوز چاپ گرفت و منتشر شده اما چند ماه بعد از انتشار کتاب، آن را از بازار جمع کردند و گفتند این کتاب غیرقابل چاپ است. چرا؟ اگر بنا بود غیر قابل چاپ باشد از روز اول میگفتند. چطور بعد از اینکه کتاب به بازار میآید، متوجه میشوند کتاب مشکل دارد؟ متر و معیار این کار چیست؟ ارشاد بیاید متر و معیار را مشخص کند. من میخواستم کتابی را منتشر کنم اما ترسیدم، با خود گفتم این کتاب حتما اجازه پیدا نمیکند اما بعد دیدم ناشر دیگری آن را منتشر کرد.
بهمنی تاکید کرد: برخورد سلیقهای در ارشاد باعث دلسردی میشود. تکلیف نویسنده و مترجم مشخص نیست و قانونی وجود ندارد که ما بدانیم چه کاری را انجام بدهیم و چه کاری را انجام ندهیم.
او درباره اینکه ترجمههای مجدد از یک کتاب در سال گذشته را چطور دیده است و آیا این مسئله کمتر شده است یا نه، توضیح داد: این موضوع در سال 98 خیلی بیشتر بود. ما دیگر چیزی به نام رعایت اخلاقی نداریم. آنقدر فشار اقتصادی روی ناشرها وجود دارد که دیگر کسی به معیارهای اخلاقی فکر نمیکند. ناشری من را صدا کرد و گفت این کتابها را میخواهم برایم ترجمه کنی، گفتم اکثر این کتابها ترجمه شده است، گفت اشکالی ندارد شما دستی به سر کتابها بکش و برای ما بیاور! دیگر برای ناشرا بعد اخلاقی مهم نیست. زمانی که اخلاقیات جواب ندهد باید قانونی باشد و زمانی که قانون وجود ندارد به محض اینکه نویسندهای صدا میکند و یا کتابی ترجمه شده در ایران فروش میکند، ناشران به آن حمله میکنند. این حمله کردن دیگر باب شده است.
مترجم «خدمتکار و پروفسور» و «کشتن عمه خانم» با اشاره به کتابهای پرفروش گفت: میبینید کتابی در آمریکا منتشر شده و یک ماه بعد از آن در ایران چاپ میشود. معلوم نیست کتاب کی ترجمه شده و کی مجوز ارشاد گرفته است. نمیدانم چطور کتابهای ما شش ماه و یک سال در ارشاد میماند اما ناشرانی هستند که خیلی سریع کارشان انجام میشود.
او با بیان اینکه ترجیح میدهد سراغ کتابهای جدید نرود، اظهار کرد: برای ناشران مهم نیست که کار اثر ادبی است و از نظر ادبیات مهم است یا نه. دیگر کسی به این مسائل فکر نمیکند زیرا بازار به این مسائل فکر نمیکند. مسئله مهم برای ناشر این است که کتاب بفروشد، برای نویسنده و مترجم هم همین مسئله شده است. با خودم فکر میکنم برای ترجمه کتابی کلی وقت میگذارم و در نهایت 300 نسخه از کتاب فروش میرود، چه فایدهای دارد؟ بهتر است من هم بروم دنبال چند کتاب پرفروش! بحث اقتصادی خیلی مهم است. دوست عزیزی به من توصیه کرد با اسم دومی کتابهای بیارزش ترجمه کن و گفت این باب شده است، خیلی از آدمها با اسم دوم هم کتاب مینویسند و هم ترجمه میکنند، فقط به این دلیل که بفروشند. فروش خیلی مهم است.
بهمنی درباره فعالیت رسانهها در حوزه ادبیات و کتاب در سال 98 هم گفت: یکی از اتفاقات خوب و مبارک در چند سال گذشته این بود که انحصارها شکسته شده است. فضای مجازی حسن خوبی که دارد، این است که این امکان را به همه داده، از ناشران تا مولفان و مترجمان، تا کارهای خود را معرفی کنند. اگر کاری خوب باشد دیده میشود و اگر خوب نباشد دیده نخواهد شد. اما از رسانهای مانند تلویزیون ناامید هستیم. هیچگاه به کتاب نپرداخته است و یا اینکه کتابهای خاصی را تبلیغ کرده است. فکر نمیکنم ادبیات ایران از طریق تلویزیون حمایت شده باشد اما در حوزههای دیگر عدالتی دارد به وجود میآید که خیلی خوب است.