حضرت خدیجه علیها السلام، الگوی عفت و پاکدامنی

 واژۀ «عفاف»[۱] در لغت به معنای پاکدامنی، پارسائی و خودداری از کارهای زشت و مدیریت غریزۀ شهوات نفسانیه مادی است.[۲] عفّت، ویژه جنس زن نیست. این ارزشی، فراگیر است.[۳] به پروا پیشه ای عفیف می گویند که از همۀ حرام ها و زشتی ها دوری می کند.

حضرت خدیجه علیها السلام، الگوی عفت و پاکدامنی

 واژۀ «عفاف»[1] در لغت به معنای پاکدامنی، پارسائی و خودداری از کارهای زشت و مدیریت غریزۀ شهوات نفسانیه مادی است.[2] عفّت، ویژه جنس زن نیست. این ارزشی، فراگیر است.[3] به پروا پیشه ای عفیف می گویند که از همۀ حرام ها و زشتی ها دوری می کند.

عفّت معانی و کاربردهای مختلفی دارد؛ عفّت در اندیشه، عفّت در نیّت، عفّت در نگاه، عفّت در کلام، عفّت در رفتار، عفّت در پوشش، عفّت در آرایش، عفّت در بیان و قلم، عفّت در خوراک و عفّت در اقتصاد، برخی از ابعاد مختلف عفّت است.

عفاف در قرآن

واژۀ عفّت در قرآن کریم، بیش تر در مورد عفّت جنسی و اقتصادی استعمال شده است. در سورۀ مبارکۀ نور در مورد عفّت جنسی می فرماید: (وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایَجِدُونَ نِکاحَا حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللّهُ منْ فضْلِهِ)[4]؛ «و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند.»

در آیه ای دیگر از همین سوره، از واژۀ «عفّت» بهره گرفته و عفاف جنسی را به عنوان یک ارزش برتر معرفی می کند و می فرماید: (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتی لا یرْجُونَ نِکاحاً فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ وَ أَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ)[5]؛ «و زنان از کارافتاده ای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباسهای (رویین ) خود را بر زمین بگذارند، به شرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است و خداوند شنوا و داناست.»

قرآن کریم در مورد «عفّت اقتصادی» نیز می فرماید: (... یَحْسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنیاءَ منَ التَّعَفُّفِ)[6]؛ «... از شدّت خویشتن داری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می پندارد.»

همچنین در سورۀ بقره به عفّت ورزی در اموال یتیمان سفارش کرده و می فرماید: (وَ ابتَلُوا الْیتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیهِمْ أَموالَهُمْ وَ لا تَأْکلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یکبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیا فَلْیسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیأْکلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیهِمْ أَموالَهُمْ فأَشْهِدُوا علَیهِمْ وَ کفی بِاللَّهِ حَسیباً)[7]؛ «و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد کافی یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روی اسراف نخورید! هر کس که بی نیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خودداری کند و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته و مطابق زحمتی که می کشد، از آن بخورد. و هنگامی که اموالشان را به آنها بازمی گردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند برای محاسبه کافی است.»

در آیات شریفه قرآن کریم، پوشیدگی کامل اندام، با وقار بودن، پرهیز از سخنان تحریک آمیز و اجتناب از آرایشهای شبیه به دوران جاهلیّت، برای خانمهای مسلمان توصیه شده است.

افزون بر این، وجود دستورهای دینی متعدد در این زمینه جای هیچ تردیدی را باقی نگذاشته است؛ تا آنجا که بدون شک، پوشش زن در برابر مردان بیگانه، یکی از ضروریات دین اسلام است و انکار اصلِ آن از نظر فقهی، موجب خروج از دین است. اجتناب از جلوه نمائی و رعایت پوشش اسلامی دو مورد از مصادیق بارز حجاب بر بانوان مسلمان است که قرآن برای گسترش فرهنگ عفاف پیش بینی کرده است.

از منظر آیات وحی، جریان فرهنگ عفّت در تمام ابعاد زندگی، یکی از پایه های اخلاق برای کنترل رذائل و سوق به سوی تکامل و درجات عالی و کمالات متعالی است.

رابطۀ عفاف و حجاب

در فرهنگ اسلامی عفّت، حجاب معنوی و حجاب، پوشش ظاهری است. بنابراین ممکن است کسی حجاب داشته باشد، ولی از عفاف بی بهره باشد. مثلاً حجاب را از روی اجبار، مصلحت، تقلید، تفریح و یا تفنّن رعایت کند و در نتیجه ممکن است شخص باحجاب عفیف نباشد.

از مقایسه دو واژۀ «حجاب» و «عفاف» معلوم می شود که هر دوی آنها در اصل معنایِ «منع و جدایی» مشترک‎اند؛ با این تفاوت که منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی در عفّت، مربوط به باطن و برخاسته از درون است. با توجه به تأثیر متقابل ظاهر و باطن بر یکدیگر، بین حجاب و عفّت ارتباط وجود دارد؛ هر چه حجاب بهتر باشد، تأثیر بیش تری در تقویت و پرورش عفّت دارد و هر چه عفّت درونی و باطنی عمیق تر باشد، حجاب و پوشش ظاهری هم واقعی تر و تأثیرگذارتر خواهد بود. از مجموع تعالیم دینی و اخلاقی چنین فهمیده می شود که مبنای حجاب (پوشش) ظاهری، همان عفّت و حیای درونی است.

بنابراین حوزۀ عفاف گسترده تر از حجاب است و شامل عفّت نفس از شهوات شکم، عفّت گفتار و عفّت قلم می شود.[8]

ارتباط عفاف و غیرت

غیرت از شریف ترین اوصاف نفسانی و به معنای حسّ دفاع از ناموس و ارزشهای مقدس است. عفّت، قدرت خودداری از انجام گناه و غیرت، مقدمۀ عفاف است. پیامبران به عنوان الگوهای عالی بشریّت، سرآمد غیرتمندان بودند.

پیامبر خدا(ص) می فرماید: «کانَ إِبْرَاهِیمُ(ع) أَبِی غَیوراً وَ أَنَا أَغْیرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَ منْ لَا یغارُ مِنَ الْمُؤْمِنِین؛[9] پدرم ابراهیم غیور بود و من از او غیورترم، و خداوند دماغ مؤمن بی غیرت را به خاک ذلّت می مالد.»

عفاف خصلتی است که تنها مختص زنان نیست، بلکه مردان را نیز در بر می گیرد؛ امّا غیرت مختص مردان است.[10] کسی که وارد حریم غیر شود، یا اجازه دهد غیر، وارد حریم او شود اهل غیرت و عفاف نیست.

در قرآن و روایات از این خصلت، بسیار تمجید شده و سیرۀ پیشوایان معصوم ) نیز سرشار از این خصلت نیکو است.

حضرت خدیجه(ع)، الگوی عفاف

حضرت خدیجه(ع) همسر گرامی رسول اکرم(ص) 68  سال پیش از هجرت نبوی(ص) در شهر مکه به دنیا آمد. پدر وی خویلد بن اسد و مادرش فاطمه دختر زائدة بن اصم می باشد. او در چهل سالگی با حضرت محمد(ص) که 25سال از عمر شریفش را سپری کرده بود، ازدواج نمود. بنابر قول مشهور، ثمرۀ ازدواج خدیجه( با آن حضرت(ص) شش فرزند به نامهای قاسم، عبداللَّه، رقیه، زینب، ام کلثوم و فاطمه(ع) بود. ثروت خدیجه در میان اهل مکه بی نظیر بود و اهالی مکه با اموال وی به صورت مضاربه ای تجارت می کردند. حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر(ص) همه را در اختیار حضرت رسول(ص) نهاد و از جنبۀ اقتصادی دین اسلام را تقویت نموده و در گسترش آن نهایت تلاش خود را به جای آورد.

مقام او در نزد پیامبر اکرم(ص) به حدّی بود که در مدت 25 سال زندگی مشترک با این بانوی باعظمت، آن حضرت به خاطر تکریم وی با هیچ زنی ازدواج نکرد و بهترین دوران جوانی خویش را به وی بخشید و حتّی بعد از رحلت وی، رسول گرامی اسلام(ص) همیشه به یاد محبّتها و تلاشهای او بود.[11]

مشهورترین لقب حضرت خدیجه(ع) در عصر جاهلیت «طاهره» بود، زیرا او پاک ترین و عفیف ترین بانوی آن دوران بود.[12]

در ادامه به برخی ویژگیهای زندگی حضرت خدیجه(ع) می پردازیم که نشان از «عفّت و پاکدامنی» آن حضرت دارد:

الف. مظهر عفاف در خانواده

اسلام برای حفظ حریم عفاف راهکارهای مختلفی را بیان کرده است که از جمله آنها ارتباط ویژۀ خانمها با همسرانشان می باشد؛ زیرا آنان همانطور که از خودنمایی در مقابل نامحرم منع شده اند، به دلربایی با همسران در خلوت توصیه شده اند؛ به همین جهت ابراز محبّت زن به شوهر در مکتب اسلام از ارزش ویژه ای برخوردار است.

امام صادق(ع) در روایتی به زنان مسلمان توصیه می کند که نه تنها به شوهران خود اظهار محبّت کنند، بلکه اظهار علاقۀ آنان، همراه با دلربایی باشد؛ آن گرامی می فرماید: «وَ لَا غِنَی بِالزَّوْجَةِ فِیمَا بَینَهَا وَ بَینَ زَوْجِهَا الْمُوَافِقِ لَهَا عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ... وَ إِظْهَارُ الْعِشْقِ لَه بِالْخِلَابَةِ وَ الْهَیئَةِ الْحَسَنَةِ لَهَا فِی عَینِهِ؛[13] زن برای موفقیت در زندگی مشترک با همسر خویش [و حفظ عفّت خانواده و جامعه]، از مراعات سه چیز ناگزیر است... اظهار عشق و محبّت به همراه طنازی و دلربایی و جلوه گری برای شوهر.»

آن بزرگوار در رهنمود دیگری عفیف ترین بانوان را این گونه معرفی می کند: «خَیرُ نِسَائِکمُ الَّتِی إِذَا خَلَتْ مَعَ زَوْجِهَا خَلَعَتْ لَهُ دِرْعَ الْحَیاءِ وَ إِذَا لَبِسَتْ لَبِسَتْ مَعَهُ دِرْعَ الْحَیاءِ؛[14] بهترین و عفیف ترین زنان شما آن زنی است که چون با همسرش خلوت کند، زره حیا را از خود دور سازد و چون از خلوت شوهرش بیرون آید زره حیا را بر تن کند [و حجاب و عفّت خود را که نشانۀ حیای اوست کاملاً رعایت کند].»

حضرت خدیجه(ع) در فرصتهایی مناسب به همسر گرامی خویش ابراز علاقه و محبّت می کرد. او در قالب اشعاری زیبا دربارۀ پیامبر اکرم(ص)، مکنونات قلبی خویش را چنین ابراز می دارد:

 

فلو اننی امسیت فی کل نعمة

ودامت لی الدنیا و ملک الاکاسرة

 

فما سویت عندی جناح بعوضة

اذا لم یکن عینی لعینک ناظرة[15]

 

«اگر تمام نعمتهای دنیا و سلطنتهای پادشاهان را داشته باشم و ملک آنها همیشه از آن من باشد، به نظر من به اندازه بال پشه ای ارزش ندارد زمانی که چشم من به چشم تو نیفتد.»

ب. عفاف معیار انتخاب

حضرت خدیجه(ع) به عنوان الگوی دختران و زنان مسلمان در مورد انتخاب حضرت محمد(ص) به عنوان همسر آینده خویش، ملاکها و اصولی را مطرح می کند که از گفتگوی وی با پیامبر اکرم(ص) معلوم می شود.

حضرت خدیجه(ع) هنگامی که پیشنهاد ازدواج به آن حضرت می داد و علت شیفتگی خود را به آن وجود گرامی اعلام می نمود، با تأکید بر فضائل اخلاقی آن بزرگوار، افکار پاک و اندیشه های عفیفانه اش را چنین بیان کرد:

«إِنی قدْ رَغبْتُ فِیک لِقَرَابَتِک مِنِّی وَ شَرَفَک فِی قَوْمِک وَ سَطَتِک فِیهِمْ وَ أَمَانَتِک عِنْدَهُمْ وَ حُسْنِ خلُقِک وَ صدْقِ حدِیثِک؛[16] به خاطر خویشاوندیت، بزرگواری و امانتداری تو در میان مردم، اخلاق نیک و راستگوئیت، مایلم با تو ازدواج کنم.»

ارزش این انتخاب خدیجه آنگاه نمایان می شود که بدانیم او در آن هنگام، موقعیتی عالی و ممتاز در جامعه خود داشت و تمام امکانات و زمینه ها برای ازدواج وی با هر یک از جوانان نامدار و ثروتمند قریش فراهم بود.

ج. تربیت فرزندان عفیف

حضرت خدیجه(ع) نه تنها خود الگوی عفاف بود، بلکه فرزندانش نیز چنین بودند. آن بزرگوار علاوه بر اینکه به نص قرآن، مادر روحانی همه مؤمنین است، به عنوان مادری شایسته و با ایمان در دامن خویش فرزندان نیک و صالحی برای رسول خدا(ص) تربیت نمود. وی 6 فرزند برای پیامبر(ص) به نامهای قاسم و عبدالله (که به طیب و طاهر شهرت یافتند) و رقیه، زینب، ام کلثوم و حضرت فاطمه( را به دنیا آورد و در دامن پر مهر خویش پرورش داد.[17]

فرزندان حضرت خدیجه که به سن رشد رسیدند از هر لحاظ در میان اقران خود ممتاز بودند بویژه دختران آن گرامی که در اوج عفاف، تقوی و کمالات معنوی بودند.[18]

د. پاسدار حریم حیا

حضرت خدیجه(ع) به تمام معنای کلمه، پاسدار حیا و عفّت بود. آن بانوی بانوان، در آستانۀ وفات خویش هنگامی که وصیتهای خود را بیان می کرد، آنها را در قالب یک گفتگوی صمیمانه و محبّت آمیز مطرح نمود. وی خطاب به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: «یا رسول الله! چند وصیت دارم، البته من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کنید!.»

پیامبر(ص) فرمود: «هرگز از تو تقصیری مشاهده نکردم. تو نهایت درجۀ تلاش خود را به کار گرفتی و در خانه من زحمات و مشکلات زیادی را متحمل شدی و تمام دارایی خود را در راه خدا مصرف کردی.» حضرت خدیجه(ع) عرض کرد: «یا رسول الله! می خواهم خواسته ای را توسط دخترم فاطمه به شما برسانم و شرم دارم آن را مستقیما بازگو نمایم.»

پیامبر(ص) از منزل حضرت خدیجه(ع) بیرون رفت. آنگاه خدیجه(ع) دخترش فاطمه(ع) را صدا کرد و به او گفت: «عزیزم! به پدر بزرگوارت بگو که مادرم می گوید: من از قبر هراسناکم، دوست دارم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کرده و در قبر بگذاری.» فاطمه(ع) به نزد پدر آمده و پیام مادرش را رساند. پیامبر(ص) آن لباس را برای خدیجه فرستاد. هنگامی که فاطمه(ع) آن را آورد، نشاط زایدالوصفی وجود خدیجه(ع) را فرا گرفت. آنگاه حضرت خدیجه(ع) با دلی آرام چشم از جهان فرو بست.

این حکایت نشان از حیای آن حضرت دارد که حتی کوچک ترین خواستۀ خود را به محضر رسول گرامی اسلام(ص) به طور غیر مستقیم ارائه می کند.

ه. در اوج حیا و عفاف

عفّت و حیا برای هر انسانی شایسته و لازمۀ رسیدن به کمال است، اما در بانوان و زنان نیکوتر و پسندیده تر است، این ویژگی شخصیتی در حضرت خدیجه(ع) نیز بسیار بارز و نمونه بود.

آن بانوی مکرمه در تمام مراحل زندگی به ویژه در برخورد با نامحرم همیشه از پشت پرده و حجاب صحبت می کرد، حتی در جلسۀ خواستگاری، از پشت پرده صحبت می کردند. علامه مجلسی(ره) در کتاب گرانسنگ بحارالأنوار بارها به موضوع عفاف و حجاب حضرت خدیجه(ع) قبل و بعد ازدواج با پیامبر(ص) اشاره می کند و می نویسد: «هر کس از نامحرمان در آن شب ملاقات می کرد، خدیجه پشت پرده بود: قد أقبل و دخل علی خدیجة و هی تحت حجابها؛ وقتی پدرش به همراه عده ای نزد او آمد او در حجاب کامل بود... وقف أبوطالب خلف الحجاب فسلّمت علیه خدیجة؛ ابوطالب در پس پرده ایستاد و خدیجه به او سلام کرد.»[19]

از نمونه های دیگر عفّت و حیا، مخصوصاً در شبهایی که پیامبر(ص) به امر الهی چهل شب را دور از همسر خود بودند، این است که خدیجه(ع) در غیاب همسر کمال عفاف و حجاب را مواظبت می کرد. او می گوید: «فَکانَ إِذَا جنَّتْنِی اللَّیلُ غطَّیتُ رَأْسِی وَ أَسْجَفْتُ سِتْرِی وَ غَلَّقْتُ بابِی؛[20] سرخود را در هنگام شب پوشانده و پردۀ در را انداخته و در خانه را می بستم.»

این همه نشانه های عفّت و حیا در زمان جاهلیت و از بانویی که در اوج رفاه و آسایش قرار دارد، می تواند درسهای مهمی را به مسلمانان داشته باشد.

اصولاً نظام خانواده در اسلام بر پایۀ حیا و عفّت و ایمان و تقوا استوار شده، اگر زن دارای حجاب و حیا باشد، شوهرش هم دارای چشم پاک و آرامش خاطر او خواهد بود، اما اگر زنی از بی بندوباری جهان غرب تقلید کند، نه تنها کانون گرم خانواده را به هم می زند بلکه در جهنم ابدی و دائمی خواهد سوخت.

ز. عفّت خدیجه(ع) از منظر اهل نظر

ابو محمد بن هشام حمیری، محدث، مورخ، ادیب، نسب شناس و صاحب مشهورترین کتاب موضوع سیره نبوی می نویسد: خدیجه صاحب نسب والا، دارای برترین شرافت، صاحب بیش ترین ثروت وحریص ترین بانوان قریش به حفظ امانت و التزام به معیارهای اخلاقی، عفّت و کرامت انسانی، بود به این جهت خداوند متعال بلندترین قله شرف را به او عنایت کرد.[21]

شمس الدین محمد بن عثمان ذهبی از شخصیت نگاران برجستۀ اهل سنت در مورد تقوی و عفاف حضرت خدیجه(ع) می نویسد:

مناقب و فضایل خدیجه(ع) بسیار است؛ او از جمله زنان کامل، عاقل، والا، پای بند به دیانت و عفیف و کریم و از اهل بهشت بود. پیامبر اکرم(ص) بارها او را به کمالات اخلاقی بویژه پاکی و عفاف می ستود و بر سایر امّهات مؤمنین ترجیح می داد و او را بسیار تجلیل می کرد. به حدی که عایشه می گفت: بر هیچ یک از زنان پیامبر به اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامب(ص) بسیار او را یاد کرد. اساساً جناب خدیجه(ع) قبل از اسلام هم به خاطر عفّت و پاکدامنی اش به طاهره معروف بود.[22]

در فراق بانوی پاک

این یار پاکدامنِ حضرت رسول اکرم(ص)، بعد از 25سال زندگی در کنار آن حضرت در دهمین سال بعثت در سن 65سالگی و در دهم ماه رمضان چشم از جهان فرو بست و قلب رسول خدا(ص) و مسلمانان را داغدار نمود.

پیامبر اکرم(ص) پیکر پاک او را در حجون با دستهای خویش به قبر گذاشت و از شدت حزن و اندوه سال وفات او را که با فاصله اندکی از رحلت ابوطالب(ع) رخ داده بود، عام الحزن (سال اندوه) نامید.

پی نوشت ها

[1] در ادبیات عرب «عَفاف» با فتحه و «عِفت» با کسره خوانده می شود. مجمع البحرین، فخر الدین طریحی، نشر المرتضی، تهران، 1375ش، ج 5، ص102.

[2] لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، نشر تیراژه، تهران، 1366ش، واژه «ع».

[3] امام صادق(ع) می فرماید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسأَلُک العِفَّةُ؛ خدایا من از درگاه تو عفت و بی نیازی می خواهم.» مصباح کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، دارالمرتضی، قم، چاپ دوم، 1405ق، ص283.

[4] نور / 33.

[5] نور / 60.

[6] بقره / 273.

[7] بقره /6.

[8] عفاف سرچشمه زیبائی، از نگارنده، نشر نور الزهراء(ع)، قم، 1390ش، ص 24.

[9] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج100، ص248.

[10] امام باقر(ع) می فرماید: «إِن اللَّه تَبَارَک وَ تَعَالَی لَمْ یجْعَلِ الْغَیرَةَ لِلنِّسَاءِ وَ إِنَّمَا جَعَلَ الْغَیرَةَ لِلرِّجَال؛ خداوند تبارک و تعالی غیرت را برای زنان قرار نداد، بلکه آن را برای مردان قرار داد.» من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج3، ص444.

[11] الخصائص النبویه، از نگارنده، نشر نسیم کوثر، قم، 1385ش، ص 343.

[12] «کانت خدیجة تدعی فی الجاهلیة الطاهرة.» سیر الاعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1413ق، ج2، ص111.

[13] بحار الأنوار، محمدباقر مجلسی، ج 75، ص 237.

[14] کافی، کلینی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج 5، ص 324.

[15] مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی شاهرودی، نشر اسلامی، قم، 1418ق، ج 5، ص 44.

[16] کشف الغمه فی معرفۀ الأئمه، علی بن عیسی اربلی، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ش، ج1، ص509.

[17] السیرة النبویّة، ابن هشام حمیری، دارالمعرفه، بیروت، بی تا، ج 1، ص190.

[18] ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1370ش، ج2، ص 270.

[19] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 16، ص68.

[20] العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، رضی الدین علی بن یوسف بن المطهر حلی (برادر علامه حلی)، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1408ق، ص221.

[21] «و کانت خدیجة بنت خویلد امرأة تاجرة ذات شرف و مال.... و کانت خدیجة امرأة حازمة شریفة لبیبة، مع ما أراد اللَّه بها من کرامته.» السیرة النبویة، ابن هشام، ج 1، ص 188.

[22] «ومناقبها جمة. و هی ممن کمل من النساء. کانت عاقلة جلیلة دینة مصونة کریمة، من أهل الجنة، و کان النبی(ص) یثنی علیها، و یفضّلها علی سائر أمهات المؤمنین، و یبالغ فی تعظیمها.» سیر الاعلام النبلاء، شمس الدین الذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1413ق، ج2، ص111.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان