آیات مرتبط با رخدادها؛ اسراء و معراج پیامبر صلی الله علیه و اله

در ماه مبارک رمضان، حوادث بسیاری از جمله معراج پیامبر اسلام(ص) رخ داده که در شب هفدهم[۱]، بیست و یکم[۲] و یا بیست و هفتم[۳] این ماه واقع شده است.

آیات مرتبط با رخدادها؛ اسراء و معراج پیامبر صلی الله علیه و اله

اشاره

در ماه مبارک رمضان، حوادث بسیاری از جمله معراج پیامبر اسلام(ص) رخ داده که در شب هفدهم[1]، بیست و یکم[2] و یا بیست و هفتم[3] این ماه واقع شده است.

البته دربارة زمان وقوع آن، اقوال شبهای دوم[4] یا هفدهم[5] ربیع الاول، بیست و هفتم رجب[6] و نهم ذی الحجة[7] نیز وجود دارد.

در سال وقوع آن نیز سال اول، دوم، سوم، پنجم، نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم بعد از بعثت و شش ماه قبل از هجرت به مدینه و حتی قول به بعد از هجرت نیز وجود دارد.

مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی پس از نقل اقوال مذکور، قول سوم (وقوع معراج در سال سوم بعثت ) را ترجیح داده و نُه دلیل در تأیید آن ذکر کرده است.[8]

به هر حال معراج پیامبر اسرام(ص) از مشهورترین معجزات حضرت است[9] و در دو سورة إسراء و نجم (6 / 18) به آن اشاره گشته، و روایات بسیاری - در حدّ تواتر - دربارة آن وارد شده است، لذا علامة مجلسی(ره) پس از اشاره به آیات مربوطه می گوید: «اگر بخواهم همة روایات مربوط به معراج را جمع آوری کنم، یک مجلّد بزرگی خواهد بود، از این رو، فقط برخی از آنها را نقل می کنم.»[10]

بنابراین، با توجه به عدم گنجایش مطالب مربوط به معراج در یک مقاله، تنها به برخی از آنها اشاره می کنیم.

معراج رسول خدا(ص) در قرآن

خداوند در آیة اول سورة إسراء، می فرماید: «سُبْحانَ الَّذی أَسْری بعَبْدِهِ لَیلاً منَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذی بارَکنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ»؛ «پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی  که گرداگردش را پر برکت ساخته ایم  برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چراکه او شنوا و بیناست.»

در این آیه به مرحلة اول معراج (از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی (بیت المقدس) اشاره شده است؛ ولی در سورة نجم، آیات 6 - 18 به مرحلة دوم معراج اشاره شده است: «ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوی * وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی * ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی * فَکانَ قابَ قوْسَینِ أَوْ أَدْنی * فأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی * ما کذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی * أَفَتُمارُونَهُ عَلی ما یری * وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخری * عنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی * عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی * إِذْ یغْشَی السِّدْرَةَ ما یغْشی * ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طغی * لَقدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکبْری»؛ «همان کس که توانایی [فوق العاده] دارد؛ او سلطه یافت، در حالی که در افق اعلی قرار داشت، سپس نزدیک تر و نزدیک تر شد، تا آنکه فاصلة او (با پیامبر(ص) ) به اندازة فاصلة دو کمان یا کم تر بود؛ در اینجا خدا آنچه را وحی کردنی بود، به بنده اش وحی فرمود. قلب (پاک او) در آنچه دید، هرگز دروغ نگفت. آیا با او دربارة آنچه (با چشم خود ) دیده، مجادله می کنید؟! و بار دیگر نیز او را مشاهده کرد، نزد "سدرة المنتهی" که "جنت المأوی" در آنجاست. در آن هنگام که چیزی [نور خیره کننده ای] سدرة المنتهی را پوشانده بود، چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید واقعیت بود ). او پاره ای از آیات و نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.»

مفسّران در تفسیر آیات فوق، مطالب لازم را مفصّل بیان کرده اند که ما به جهت اختصار از نقل آنها خودداری می کنیم.[11]

تکرار معراج پیامبر(ص)

اصل جریان معراج و صعود رسول خدا(ص) به آسمانها برای مشاهدة آثار عظمت خدا، از مسلّمات و ضروریات دین اسلام است[12] و هیچ راهی برای انکار آن وجود ندارد؛ زیرا قرآن کریم به صراحت از آن خبر داده و روایات رسیده دربارة آن نیز متواتر است.[13]

امّا اینکه این جریان چند بار و در چه سالی و در کدام ماه و چه شبی اتفاق افتاده، مورد اختلاف است. از آیات قرآن کریم استفاده می شود که این برنامه حدّاقل دو بار اتفاق افتاده است، همچنان که علامه طباطبایی(ره) پس از نقل چند قول در مورد سال وقوع معراج، می گوید: «بحث دربارة اینها مهمّ نیست و دلیل معتبری هم دربارة اینها وجود ندارد؛ ولی چیزی که باید خاطرنشان ساخت، این است که برخی از روایات رسیده از اهل بیت(ع) تصریح بر دو بار بودن معراج می کند و از آیات سورة نجم هم همین مطلب استفاده می شود؛ آنجا که می فرماید: «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری»؛[14] بنابراین، ممکن است برخی از مطالبی که از آن حضرت دربارة مشاهداتش در معراج نقل شده، مربوط به معراج اول و برخی مربوط به معراج دوم باشد و برخی دیگر مربوط به هر دو معراج.»

ایشان پس از اشاره به اختلاف اقوال در مورد مکان آغاز معراج که از مسجد الحرام بوده (همانطور که آیة اول سوره اسراء تصریح می کند) یا از خانة «امّ هانی»، می گوید: «با توجه به دو بار بودن معراج، ممکن است یکی از مسجد الحرام و دیگری از خانة ام هانی بوده باشد.»[15]

قسطلانی (از علمای اهل سنّت) از «نووی» نقل کرده است که معراج دو بار واقع شده و از بعضی نقل کرده که چهار بار بوده و از بعضی عارفان نقل کرده که رسول خدا(ص) سی و چهار بار برای معراج به آسمانها رفته است.[16]

در برخی از روایات شیعه، بیش از اینها و تا صد و بیست بار نیز نقل شده است، چنان که در حدیثی آمده: محمد بن حسن صفار (از اصحاب امام حسن عسکری(ع) و متوفای 290ق) در کتاب «بصائر الدرجات» با شش واسطه از امام صادق(ع) روایت کرده است: «عُرِجَ بِالنَّبِی(ص) إِلَی السَّمَاءِ مِائَةً وَ عِشْرِینَ مَرَّةً مَا مِنْ مَرَّةٍ إِلَّا وَ قَدْ أَوْصَی اللَّهُ النَّبِی(ص) بِوَلَایةِ عَلِی وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ أَکثَرَ مِمَّا أَوْصَاهُ بالْفَرَائِضِ؛[17] پیامبر(ص) یکصد و بیست بار برای معراج به آسمان برده شد، در هر بار خدای سبحان دربارة ولایت علی(ع) و سایر امامان ) بیش از سایر واجبات به آن حضرت توصیه و تأکید نمود!»

اگر این حدیث مورد قبول باشد، تمام اقوال مربوط به زمان معراج صحیح خواهد بود؛ زیرا هر یک از راویان، زمان معراجی را نقل کرده که از آن آگاه شده است و قهراً معراجهایی که کسی از آنها آگاه نشده، زمانش نیز نقل نشده است.

معراج جسمانی و روحانی

مشهور میان علمای فریقین آن است که رسول خدا(ص) این سیر زمینی و آسمانی را در حال بیداری و با همین جسم و روح انجام داده اند و توجیه آن به چیزی شبیه یک خواب یا مکاشفة روحی و یا جسمی مثالی و. . . با ظاهر آیات و روایات مخالف است.

طبرسی(ره) ذیل آیات سورة «نجم» در ردّ سخن «حسن بصری» که گفته است: «خدا در معراج روح محمّد را به آسمان برد و جسدش در زمین بود.» می گوید: «نظر اکثر مفسّران قرآن و ظاهر مذهب و روایات شیعه این است که خدای تعالی پیامبر(ص) را با همین جسم سالم و زنده و بیدار، به آسمان برد تا حضرت ملکوت آسمانها را با چشمش مشاهده کرد.»[18]

علامه مجلسی(ره) می گوید: «بدان که معراج و سیر او (پیامبر اکرم)(ص) از مسجد الحرام به بیت المقدس و از آنجا به آسمان، از مطالبی است که آیات و روایات متواتر شیعه و سنّی بر آن دلالت دارد، و انکار امثال این مطالب یا تأویل و توجیه آن به معراج روحانی یا خواب و مکاشفه و امثال آن، یا ناشی از کمی تتبّع و بررسی در اخبار و آثار ائمة هدی ) است و یا از ضعف ایمان و یقین.»[19]

فخر رازی (مفسر بزرگ اهل سنّت) می گوید: «بیش تر مسلمانان اتفاق دارند بر اینکه رسول خدا(ص) با جسم [و روح] به معراج رفته است؛ ولی اقلیّتی از آنان گفته اند: تنها با روح به معراج رفته است.»[20]

وی پس از بیان دلایل امکان معراج جسمانی، می گوید: «اهل تحقیق گفته اند: آیة قرآن و روایات دلالت دارند بر اینکه خدای تعالی روح و جسم محمّد(ص) را از مکه تا مسجد الاقصی برد.»[21]

و پس از بیان کیفیت دلالت آیة اول سورة إسراء بر معراج جسمانی و روحانی، می گوید: «و اما روایات مربوط به این مسئله (معراج جسمانی و روحانی) در کتب صحاح اهل سنّت نقل شده و از روایات مشهوره است و مضمون آنها، سیر پیامبر(ص) از مکه به بیت المقدس و از آنجا به آسمانها می باشد.»[22]

قسطلانی نیز می گوید: «یکبار معراج با روح و جسد پیامبر(ص) در بیداری واقع شده است.»[23]

محقق تاریخ اسلام، سید جعفر مرتضی عاملی(ره) می گوید: «اکثر علما قایل شده اند بر اینکه معراج پیامبر(ص) با روح و جسد بوده، و قول صحیح همین است.»[24]

سپس چهار دلیل برای اثبات آن ذکر کرده است که به خلاصة آن دلایل اشاره می کنیم:

1- قایلین به معراج روحانی و رؤیا، به سخن عایشه و معاویه استناد می کنند، در حالی که عایشه در آن زمان همسر پیامبر(ص) نبود و اصلاً در آن زمان از نظر سِنّ در حدی نبود که از اینگونه مسایل آگاه شود، و معاویه نیز هنوز مسلمان نشده بود.

2- کلمة «عَبد» در «سبْحانَ الَّذی أَسری بِعَبْدِه» و «فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی» به با هم بودن روح و جسد دلالت می کند؛ زیرا اگر معراج در خواب یا تنها با روح پیامبر(ص) بود، لازم بود گفته شود: «اَسرَی بِرُوحِ عَبدِهِ» و «فَأَوْحی إِلی رُوحِ عَبْدِه». همچنین کلمة «بَصَر» در آیة «ما زاغَ الْبصَرُ وَ ما طَغی»[25] ظهور در چشم حقیقی و جسمانی دارد. علاوه بر این، رؤیا و امثال آن چیزی نیست که اختصاص به پیامبر(ص) داشته باشد و افراد دیگری نیز می توانند از آن بهره مند گردند.

3- اگر معراج پیامبر(ص) تنها با روح یا رؤیای صالحه بود، اعجاز به حساب نمی آید، تا اینکه مشرکان و معاندان با آن مخالفت نمایند و آن را بهانه ای برای کوبیدن دیگران بدانند.

4- اگر معراج پیامبر(ص) خواب یا مکاشفة روحانی بود و جسمش در زمین باقی مانده بود، دیگر لازم نبود که جناب ابوطالب(ع) و دیگران برای پیدا کردن حضرت جستجو نمایند، در حالی که در برخی از روایات آمده است که بنی هاشم جستجو می کردند و عمویش عباس (که صدای قوی داشت ) او را صدا می زد.[26]

معراج در دعای ندبه

با توجه به مطالب فوق، روشن شد که معراج رسول خدا(ص) با روح و جسم بوده، لذا لازم است وقتی که در دعای «ندبه» به فراز مربوط به معراج می رسیم، که می گوییم: «وَ أَوْطأْتَهُ مشَارِقَک وَ مغَارِبَک، وَ سخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ، وَ عرَجْتَ بهِ إِلَی سَمَائِک»[27] توجه داشته باشیم که به جای «بِهِ»، «بِرُوحِهِ» نخوانیم؛ چراکه صحیح نمی باشد.[28]

از مرحوم علامه سید محمدحسن میرجهانی اصفهانی نقل شده است: «صبح جمعه ای بعد از نماز صبح در سامراء به «سرداب مقدس» رفتم. هنوز آفتاب طلوع نکرده بود؛ ولی آنجا بدون چراغ، روشن بود! دیدم یک آقایی تنها نشسته است. رفتم جلوتر از او نشستم. مشغول خواندن دعای ندبه شدم و رسیدم به جملة «وَ عرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلَی سَمَائِک» آن آقا فرمود: این جمله از ما نرسیده، بگویید: «وَ عَرَجْتَ بِهِ إِلَی سَمَائِک» هیچ وقت بر امامت تقدّم نکن! و پس از اتمام دعا به سجده رفتم، در حال سجده در دلم خطور کرد: این آقا کیست که می فرماید: این جمله از ما نرسیده و هیچ وقت بر امامت تقدم نکن؟ شاید خود امام باشد!

همین که از سجده برخاستم، دیدم «سرداب» تاریک و آن آقا رفته است.[29]

هدف معراج

هدف از معراج پیامبر(ص) تنها دیدار خدا در آسمانها نبوده، آنچنان که ساده لوحان پنداشته اند و متأسفانه! بعضی از دانشمندان غربی به خاطر ناآگاهی یا تعمّد در دگرگون ساختن چهرة اسلام، به آن قایل شده اند؛ بلکه هدف این بوده که روح بزرگ پیامبر اسلام(ص) اسرار عظمت خدا را در سراسر جهان هستی و نهان جهان مشاهده کند، و برای هدایت و رهبری انسانها درک و دید تازه ای بیابد.[30]

سید جعفر مرتضی عاملی(ره) پس از اظهار عجز از درک و بیان تمام اهداف معراج رسول خدا(ص)، پنج مورد از این اهداف را بیان کرده است که در اینجا فقط به خلاصة آنها اشاره می شود:

1- معراج یکی از معجزات مهمّ و بزرگ است که تا قیامت بشر از انجام و درک اسرار آن عاجز است.

2- آماده شدن پیامبر(ص) برای تحمّل مشکلات و سختیهای انجام رسالت بزرگ از طریق مشاهدة برخی از آثار عظمت پروردگار عالم، همانگونه که در قرآن کریم بیان شده است: «لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا» إسراء/ 1 و «لَقَدْ رَأی مِنْ آیات رَبهِ الْکبری» نجم/ 18.

3- در این دنیا انسان در عالمی محدود زندگی می کند. پیامبر(ص) به عنوان خلیفة خدا در زمین، لازم بود که اطلاعاتی از عوالم دیگر کسب کند، چشمش باز شود و اطلاعاتش بیش تر گردد، تا در مقام تبلیغ دین، با آگاهی کامل سخن بگوید.

4- پیامبر(ص) باید عظمت آثار خدا را از نزدیک درک کند تا اطمینانش بیش تر و به رکن وثیق و محکم اعتماد نماید.[31]

5- بدین طریق پیامبر(ص) خبرهایی از آینده بدهد و با عملی شدن آنها، صحّت ادعای او آشکار شود، و اطمینان مؤمنان نیز بیش تر گردد.[32]

معراج پیامبر(ص) در روایات

دربارة معراج علاوه بر آیات، روایات فراوانی در حد تواتر وجود دارد که هر کدام به گوشه ای از آن دلالت دارد. البته ممکن است در میان آنها، برخی روایات ضعیف نیز وجود داشته باشد، لذا مرحوم طبرسی(ره) می گوید: «روایات مربوط به داستان معراج به چهار دسته تقسیم می شود:

1- روایاتی که به دلیل متواتر بودن، قطعی و یقینی است (مانند اصل مسئلة معراج)؛

2- روایاتی که (در منابع معتبر نقل شده ) و مشتمل بر مطالبی است که عقل و قواعد اصلی دین، آنها را مردود نمی شمارد؛ ما آنها را قبول کرده و یقین پیدا می کنیم که در حال بیداری پیامبر(ص) بوده، نه در خواب (مانند مشاهدة بسیاری از آیات عظمت خدا در آسمانها ).

3- روایاتی که ظاهر آنها با اصول و قواعد (مستفاد از قرآن و روایات مسلّم) منافات دارد؛ ولی قابل توجیه است (مانند روایاتی که می گوید: پیامبر(ص) گروهی از بهشتیان را در بهشت و گروهی از دوزخیان را در دوزخ دید و کیفیت تنعّم و عذاب آنان را مشاهده کرد. می توان گفت که منظور، بهشت و دوزخ برزخی است.)؛

4- روایاتی که مشتمل بر مطالب باطل و بی اساسی است که قابل قبول نمی باشد (مانند روایاتی که می گویند: پیامبر(ص) خدا را آشکارا دید و با او سخن گفت. اینگونه روایات را نمی توان قبول کرد).»[33] مگر اینکه به شهود باطنی تفسیر شود.

به هر حال، از مجموع روایات استفاده می شود که رسول خدا(ص) این سفر آسمانی را در یک شب و در چند مرحله پیمود. در اینجا جهت رعایت اختصار به برخی از مراحل آن، که در روایت امام صادق(ع) آمده است، اشاره می شود:

مراحل معراج رسول خدا(ص)

علی بن ابراهیم قمی (صاحب تفسیر) از پدرش (ابراهیم بن هاشم)، او از محمد بن ابی عمیر، او از هشام بن سالم[34] و او از امام صادق(ع) روایت کرده است[35] که کیفیت و مراحل معراج را از زبان جدّش چنین بیان فرموده است:

مرحلة اول: جبرئیل به همراه میکائیل و اسرافیل «بُراق» را آورده، محمّد مصطفی(ص) را سوار «براق» کرد، از مکه حرکت کردند و ضمن حرکت در فضا  با ارتفاع نه چندان بلند  جبرئیل آیات آسمانی و زمینی را به آن حضرت نشان می داد، تا در سرزمینی پایین آمدند. جبرئیل گفت: نماز بخوان! حضرت نماز خواند. جبرئیل پرسید: می دانی کجا نماز خواندی؟ فرمود: نه! گفت: در سرزمین طیّبه و پاکیزه (مدینه) که مهاجرت تو به آنجا خواهد بود.

مرحلة دوم: باز حضرت سوار براق شد و حرکت کردند تا در منطقه ای پایین آمدند و حضرت نماز خواند، سپس جبرئیل عرض کرد: اینجا طور سینا است که موسی(ع) با خدا سخن گفت.

مرحلة سوم: باز حرکت کردند تا در «بیت لحم» که در ناحیه ای از «بیت المقدس» است، فرود آمدند و باز حضرت نماز گزارد.

مرحلة چهارم: از آنجا نیز حرکت کردند تا در «بیت المقدس» فرود آمدند. پیامبر(ص) فرمود: در اینجا «براق» را به حلقه ای که قبلاً پیامبران مرکب خود را به آن می بستند، بستم و همراه جبرئیل وارد مسجد شدیم. در آنجا ابراهیم، موسی و عیسی ) را در میان عدّة زیادی از انبیا ) دیدم که به خاطر من اجتماع کرده بودند. مهیّای نماز شدیم و من شکّ نداشتم که جبرئیل بر ما امامت خواهد کرد؛ ولی هنگامی که صفهای جماعت مرتّب شد، جبرئیل بازوی مرا گرفت، جلو برد و من بر آنان امامت نمودم و البته افتخار نمی کنم.

مرحلة پنجم: سپس از آنجا با فرشته ای به نام «اسماعیل» که مأموریت تیر شهاب انداختن بر شیاطین را داشته[36] هفتاد هزار فرشته تحت فرمان دارد که هر یک از آنان نیز هفتاد هزار فرشتة دیگر تحت فرمان دارند، پس از سلام و دیدار با آنها به سوی آسمان دنیا حرکت خود را ادامه دادیم تا وارد آسمان اول شدیم. فرشتگان آنجا با دیدن رسول خدا(ص) خوشحال و خندان از آن حضرت استقبال کردند؛ ولی خازن دوزخ را دید که با چهرة وحشتناک و غضب آلودی بود. پس از سلام، به پیامبر(ص) بشارت بهشت داده، گوشه ا ی از آتش دوزخ را نشان داد. پس از آن با حضرت آدم(ع) ملاقات کردند، که پس از سلام و دعا، آدم(ع) گفت: «مَرْحَباً بِالابْنِ الصَّالِحِ وَ النَّبِی الصَّالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ فِی الزَّمَنِ الصَّالِحِ» سپس نزد «ملک الموت» رفتند که با حالت حُزن نشسته بود و به یک لوح نورانی نگاه می کرد. وی پس از سلام و تحیّت، گفت: «أَبْشِرْ یا مُحَمَّدُ فَإِنِّی أَرَی الْخَیرَ کلَّهُ فِی أُمَّتِک» حضرت در جواب فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَنَّانِ ذِی النِّعَمِ عَلَی عِبَادِهِ- ذَلِک مِنْ فَضْلِ رَبِّی وَ رَحْمَتِهِ عَلَی».

سپس ملک الموت به چند سؤال حضرت دربارة قبض روح پاسخ گفت و عرض کرد: هیچ خانه ای نیست، مگر اینکه روزی پنج بار به آن نگاه می کنم. هرگاه خویشاوندان مرده ای گریه کنند، به آنان می گویم: «لَا تَبْکوا عَلَیهِ فَإِنَّ لِی فِیکمْ عَوْدَةً وَ عَوْدَةً حَتَّی لَا یبْقَی مِنْکمْ أَحَد؛ بر او گریه نکنید! من به سراغ شما نیز خواهم آمد. آنقدر می آیم تا آنکه هیچ کسی از شما باقی نماند.» در اینجا پیامبر(ص) فرمود: «مرگ خیلی سخت است!» جبرئیل گفت: «سخت تر از آن، پس از مرگ است!»

حضرت می فرماید: از آنجا گذشتیم. مردمی را دیدم که مقابلشان دو نوع سفرة طعام وجود دارد؛ یکی از گوشتهای پاک و دیگری از خبیث و ناپاک؛ ولی آنها پاک را گذاشته و خبیث را می خورند. از جبرئیل پرسیدم، گفت: از امّت تو کسانی هستند که به جای مال حلال، از مال حرام مصرف می کنند.

از آنجا گذشته، فرشته ای را دیدم که نصف بدنش آتش و نصف دیگرش یخ بود و بندگان مؤمن را دعا می کرد، سپس دو فرشتة دیگر را دیدم که دعا می کردند؛ یکی می گفت: «اللَّهُمَّ أَعْطِ کلَ مُنْفِقٍ خَلَفاً؛ خدایا! به هر انفاق کننده ای عوض عطا کن!» و دیگری می گفت: «اللَّهُمَّ أَعْطِ کلَ مُمْسِک تَلَفاً؛ خدایا! اموال هر بخیل و امساک کننده از انفاق را تلف کن!»

حضرت می فرماید: به سیر خود ادامه دادیم. افرادی را دیدم که لبهایشان مثل لبهای شتر بود، گوشت پهلوهایشان را با قیچی می بریدند و به دهان خود می گذاشتند. از جبرئیل پرسیدم، گفت: «هَؤُلَاءِ الْهَمَّازُونَ اللَّمَّازُون؛ آنان عیبجویان و غیبت کنندگان هستند.»[37]

از آنجا نیز گذر کردیم. جماعتی را دیدم که سرهایشان را با سنگ می کوبیدند! از جبرئیل پرسیدم، گفت: «اینها کسانی هستند که نماز عشا را نخوانده، خوابیده اند.» پس از آن بر جماعتی گذر کردیم که آتش از دهانشان وارد و از برشان خارج می شد. از جبرئیل پرسیدم، گفت: «اینها کسانی هستند که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، (که در حقیقت) تنها آتش می خورند و به زودی در شعله های آتش (دوزخ) می سوزند.»[38]

سپس بر اقوامی گذر کردیم که از بزرگی شکمشان نمی توانستند از جا برخیزند، از جبرئیل پرسیدم، گفت: «اینها کسانی هستند که ربا می خورند. بر نمی خیزند، مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده است.»[39]

در این حال، آل فرعون را مشاهده کردم که هر صبح و شام بر آتش عرضه می شدند[40] و آنها می گفتند: خدایا! قیامت کی بر پا می شود؟

سپس حرکت کردم، گروهی از زنان را دیدم که از پستانهای خود آویزان بودند. از جبرئیل پرسیدم، گفت: «اینها زنانی هستند که سبب ارث بردن فرزندان دیگران از شوهرانشان می شوند (یعنی از طریق زنا بچه دار می شوند و به شوهر خود منتسب می کنند).»

و در ادامة دیدار از آسمان اول، فرشتگانی را با چهره های عجیب مشاهده کردم که همگی صدا به حمد خدا و گریه از خوف خدا بلند کرده بودند، از جبرئیل پرسیدم، گفت: «خداوند اینها را همان گونه که می بینی، آفریده است. از روزی که خدا اینها را خلق کرده، از خوف و خشیّت خدا به هیچ طرفی نگاه نکرده و با همدیگر حرف نزده اند.»؛ ولی پس از شناختن پیامبر(ص) سلام دادند و احترام کردند و برای خود او و امّت او بشارت بر خیر و نیکی دادند.

مرحلة ششم: صعود به آسمان دوم، ملاقات و گفتگو با حضرت عیسی و یحیی(ع) و مشاهدة فرشتگان که مشغول تسبیح و حمد خدا بودند، با چهره های عجیب، شبیه آنهایی که در آسمان اول دیده بود.

مرحلة هفتم: صعود به آسمان سوم، ملاقات و گفتگو با حضرت یوسف (ع) و مشاهدة فرشتگان، مثل آنهایی که در آسمان اول و دوم دیده بود.

مرحلة هشتم: صعود به آسمان چهارم، ملاقات و گفتگو با ادریس(ع) و فرشتگان، شبیه همانهایی که در آسمانهای قبلی دیده بود.

مرحلة نهم: صعود به آسمان پنجم، ملاقات و گفتگو با هارون، برادر موسی( و دیدار فرشتگان.

مرحلة دهم: عروج به آسمان ششم، ملاقات و گفتگو با حضرت موسی(ع) و فرشتگان، مثل آسمانهای قبلی.

مرحلة یازدهم: عروج به آسمان هفتم، که حضرت(ص) می فرماید: به هر فرشته ای از فرشتگان آسمان هفتم گذر می کردم، می گفت: «یا مُحَمَّدُ! احْتَجِمْ وَ أْمُرْ أُمَّتَک بِالْحِجَامَةِ؛ ای محمد! حجامت کن و به امّتت نیز دستور حجامت بده!»

و در آنجا مردی را دیدم بر تختی نشسته، از جبرئیل پرسیدم: این کیست که تا آسمان هفتم بالا آمده و در کنار «بیت المعمور» و جوار رحمت خدا قرار گرفته است؟ گفت: «این پدرت ابراهیم(ع) است. محل تو و محل پرهیزکاران امّت تو نیز در همین جایگاه است.»

در اینجا رسول خدا(ص) این آیه را خواند: «إِنَ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِی وَ الَّذِینَ آمنُوا وَ اللَّه وَلِی الْمُؤْمِنِین»؛[41] «سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند. همچنین) این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آورده اند (از همه سزاوارترند ) و خداوند ولیّ و سرپرست مؤمنان است.»

حضرت(ص) می فرماید: به ابراهیم(ع)، سلام دادم، جواب داد و گفت: «مَرْحَباً بِالنَّبِی الصَّالِحِ وَ الِابنِ الصالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ فِی الزَّمَنِ الصَّالِح» و فرشتگان را همانند فرشتگان آسمانهای پایین دیدم. آنها نیز بر من و امّت من بشارت بر خیر دادند.

. . . . بعد از آن همراه جبرئیل وارد «بیت المعمور» شد و دو رکعت نماز خواند. وقتی بیرون آمد، دو نهر مشاهده کرد؛ یکی «کوثر» بود که از آن خورد و دیگری «رحمت» بود که در آن غسل کرد. سپس وارد بهشت گردید و در آنجا قضایا و اسرار عجیبی مشاهده کرد که ما از درک آنها عاجزیم.

خود حضرت فرمود: پیش رفتم تا به (درخت) «سِدْرَةِ الْمُنْتَهی» رسیدم که هر برگ آن می تواند بر امّتی از امّتها سایه بیفکند. آنقدر به آن نزدیک شدم که فاصلة من با آن همان اندازه بود که خدا فرموده است: «فَکانَ قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنی» نجم/ 9. در آنجا بودم که خدا فرمود: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیه منْ رَبِّه» در پاسخ آن از قول خودم و امّتم عرض کردم: «وَ الْمُؤْمِنُونَ کلٌ آمَنَ باللَّهِ وَ ملائِکتِهِ وَ کتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَک رَبنا وَ إِلَیک الْمصِیر»، خدا فرمود: «لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسعَها لَها ما کسَبَتْ وَ علَیها ما اکتَسَبَتْ» عرض کردم: «رَبَّنا لا تؤاخِذْنا إِن نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا»، خداوند فرمود: «لَا أُؤَاخِذُک؛ تو را مؤاخذه نمی کنم.» دوباره عرض کردم: «رَبَّنا وَ لا تحْمِلْ علَینا إِصْراً کما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِین منْ قبْلِنا»، خداوند فرمود: «لَا اَحمِلُکَ؛ تحمیلت نمی کنم.» باز عرض کردم: «رَبنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا علَی الْقوْمِ الْکافِرِین» بقره/ 285 - 286. خدای تبارک و تعالی فرمود: «قدْ أَعطَیتُک ذَلِک لَک وَ لِأُمَّتِک؛ خواسته هایت را به تو و امّتت عطا کردم.»

در اینجا امام صادق(ع) (که ناقل سخنان جدّش بود) اضافه کرد: «مَا وَفَدَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی أَحَدٌ أَکرَم منْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) حَیثُ سَأَلَ لِأُمَّتِهِ هذِهِ الْخصَال؛ هیچ میهمانی به درگاه خدای تعالی گرامی تر از رسول خدا(ص)، در آن هنگامی که این تقاضاها را برای امّتش می کرد، نبود.»

سپس رسول خدا(ص) عرض کرد: «پروردگارا! به پیامبرانت فضایلی عطا فرموده ای، به من نیز عطا فرما!» خدا فرمود:

«به تو نیز در میان آنچه که داده ام، دو کلمه از زیر عرش خودم عطا کرده ام، یکی: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه» و دیگری: «وَ لَا مَنْجَی مِنْک إِلَّا إِلَیک».

حضرت می فرماید: در اینجا بود که فرشتگان به من آموختند هر صبح و شام بخوانم: «اللَّهُمَّ إِنَّ ظُلْمِی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِعَفْوِک، وَ ذَنْبِی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِمَغْفِرَتِک، وَ ذُلِّی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِعِزَّتِک، وَ فَقْرِی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِغِنَاک، وَ وَجْهِی الْبَالِی الْفَانِی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِوَجْهِک الدَّائِمِ الْباقِی الَّذِی لَا یفنَی»، سپس یکی از فرشتگان اذان گفت و فرشتگان به امامت پیامبر اسلام(ص) نماز خواندند، همان طور که پیامبران در بیت المقدس به امامت حضرت نماز خواندند و سپس برای هر شبانه روز پنجاه نماز از طرف خدا واجب شد که حضرت موسی(ع) از پیامبر اسلام(ص) خواست که از خدا بخواهد تا تخفیف دهد. حضرت درخواست تخفیف نمود. چهل نماز شد. باز هم به پیشنهاد حضرت موسی(ع)، چند بار برگشت و درخواست تخفیف نمود، تا اینکه به پنج نماز رسید.

در پایان این حدیث، امام صادق(ع) فرمود: «خدا به موسی(ع) از طرف این امّت، جزای خیر دهد و همین است تفسیر آیة شریفة: «سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذی بارَکنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ»[42] از مجموع آیات و روایات مربوط به معراج استفاده می شود که رسول خدا(ص) در آسمان هفتم، همانجا که «سدرة المنتهی» و «جنّة المأوی» قرار داشت، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید، و خدا او را مخاطب ساخته و دستورات بسیار مهمّ و سخنان فراوانی به او فرمود، که مجموعه ای از آن به عنوان «احادیث قدسی» برای ما یادگار مانده است.[43]

دربارة معراج، برخی شبهات مطرح کرده اند که جز استبعاد و عدم ایمان به قدرت خدا و اعجاز انبیا، دلیلی ندارد. پاسخ تفصیلی آنها را می توانید در تفسیر نمونه، ج 12، صص 30 - 33، و ج 22، ص 515؛ مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج 20، صص 293 - 297؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 3، صص 30 و 31 و دیگر کتب مربوط به معراج مطالعه فرمایید.

پی نوشت ها

[1] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 18، صص 302 و 319، و ج 95، ص 196؛ العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، علی بن یوسف بن مطهر حلی (برادر علامه حلی)، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1408 ق، ص 234؛ تقویم شیعه، عبد الحسین نیشابوری، دلیل ما، قم، چاپ نهم، 1388 ش، ص278.

[2] مسار الشیعه، شیخ مفید، ضمن مجموعه نفیسه، مکتبة بصیرتی، قم، چاپ 1396ق، ص 9؛ توضیح المقاصد، شیخ بهایی، ضمن مجموعه نفیسه، مکتبة بصیرتی، قم، چاپ 1396ق، ص 24؛ بحار الانوار، ج 95، ص 196، و ج 97، ص 168، و ج 18، ص 319؛ العدد القویة، ص234.

[3] العدد القویة، ص 234.

[4] همان؛ بحار الانوار، ج 18، صص 319 و 381، و ج95، ص 196.

[5] بحار الانوار، ج 18، ص 302، و ج 97، ص 168.

[6] همان، ج 18، صص 302 و ص 319.

[7] همان، ج 97، ص 168.

[8] ر. ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، سید جعفر مرتضی عاملی، دار الهادی  دار السیرة، بیروت، چاپ چهارم، 1415 ق، ج 3، صص 8 - 14.

[9] المواهب اللَّدنیة بالمنع المحمّدیة، احمد بن محمد قسطلانی، المکتبة التوقیفیة، قاهره، بی تا، ج 2، ص426.

[10] بحار الانوار، ج 18، ص 291، علامه مجلسی در این جلد، از صفحه 282 تا 290، آیات مربوط به معراج را بررسی نموده و علاوه بر روایاتی که ضمن تفسیر آیات آورده، یکصد و بیست و دو روایت دیگر نیز در صفحات 291 تا 410 درباره معراج نقل کرده است.

[11] از جمله مطالبی که مورد بحث مفسران واقع شده این است که پیامبر(ص) چه چیزی را مشاهده کرد؟ مشهور مفسران گفته اند: جبرئیل را به صورت اصلی مشاهده کرد؛ ولی نویسندگان تفسیر نمونه، با ذکر دلایلی این نظریه را تضعیف نموده و نظریه دیگری را که می گوید: «خدا را با چشم دل و شهود باطنی مشاهده کرد.» تقویت کرده اند. ر. ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، سی و یکم، 1388ش، ج 22، صص 495  502 و صص 508 - 510.

[12] الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، عبدالحسین امینی، مکتبة الامام امیرالمؤمنین(ع)، تهران، چاپ چهارم، 1396ق، ج 5، ص 16.

[13] المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج 13، ص 32.

[14] نجم/ 13.

[15] المیزان، ج 13، ص 31، و در ج 19، ص 31 نیز معراج دوم را از آیه 13 سوره نجم استنباط نموده است.

[16] المواهب اللّدنیة، ج 2، صص 428 - 429.

[17] بصائر الدرجات فی فضایل آل محمد(ص)، محمد بن حسن بن فروخ صفّار قمی، با تصحیح محسن کوچه باغی، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق، ص 79، ح 10؛ البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416ق، ج 3، ص 481؛ بحار الانوار، ج 18، ص 387 و ج 23، ص 69.

[18] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش، ج 9، ص 264.

[19] بحار الانوار، ج 18، ص 289.

[20] مفاتیح الغیب، فخر الدین رازی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق، ج 20، ص 293.

[21] همان، ص 295؛ چون منظور این مفسّر از آیه قرآن در اینجا تنها آیه اول سوره إسراء بوده، لذا فقط سیر به بیت المقدس را از آن استنباط کرده است؛ امّا آیات سوره نجم به سیر در آسمانها نیز دلالت دارد.

[22] همان، ص 296.

[23] المواهب اللّدنیة، ج 2، ص 429.

[24] الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 3، ص 16.

[25] نجم/ 17

[26] همان، صص 16 - 17.

[27]  «مشرقها و مغربهای عالم را زیر پایش گذاردی و براق را مسخّر او گرداندی، و او را به آسمان بالا بردی.»

[28] متأسفانه در اکثر نسخه ها «بِرُوحِهِ» و در برخی از آنها هر دو نوشته شده، در حالی که فقط «بِهِ» صحیح است.

[29] ماهنامه موعود، شماره 52، اردیبهشت 1384، مقاله «مخمور می دیدار»

[30] ر. ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ج 12، ص 29.

[31] شبیه این مطلب درباره بعضی از پیامبران سابق نیز بوده؛ مثل ابراهیم(ع) پس از درخواست مشاهده زنده شدن مردگان، گفت: (وَ لَکن لِیطمَئِنَّ قَلبِی) بقره/ 260، و حضرت عُزیر(ع) پس از مشاهده زنده شدن مرده گفت: (اَعلَمُ اَنَّ اللهَ علَی کلِّ شیءٍ قَدِیرٌ( بقره/ 259.

[32] ر. ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 3، صص 31 - 34.

[33] مجمع البیان، ج 6، ص 609.

[34] رجال سند این روایت تماماً از سوی علمای رجال توثیق شده اند، لذا سند روایت «صحیح» است.

[35] لازم به ذکر است که به دلیل طولانی بودن روایت، تنها به نقل مضمون خلاصه ای از آن اکتفا کرده ایم.

[36] در آیات 6 - 10 صافّات به این مأموریت اشاره شده است.

[37] ممکن است منظور از دو کلمه فوق، سخن چینان و مسخره کنندگان باشد؛ به تفسیر آیه اول سوره همزه مراجعه شود.

[38] اشاره به آیه 10 سوره نساء.

[39] اشاره به آیه 275 بقره.

[40] اشاره به آیه 46 غافر.

[41] آل عمران/ 68.

[42] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش، ج 2، صص 3  12؛ البرهان، میرزا هاشم بحرانی، ج 3، صص 473  480؛ بحار الانوار، ج 18، صص 319  331، ح 34؛ المیزان، ج13، صص 8 – 16.

[43] برخی از این قبیل روایات را علامه مجلسی در بحار الانوار، ج 18، صص 291  410، و ج 77، صص 18  44 نقل کرده است که ترجمه خلاصه یکی از این روایات را تفسیر نمونه، ج 22، صص 516  520 تحت عنوان «گوشه ای از گفتگوهای خداوند، با پیامبرش در شب معراج» و بحار الانوار، ج 77، صص 21  30، ح 6 نقل کرده اند.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان