بزرگ‌ترین اشکالات فیلم‌های مارول

دقایقی پس از اکران «اونجرز: آخر بازی»، اینترنت پر از فرضیه‌ها و سوالات و نظرات طرفداران این مجموعه فیلم شد. فرقی نمی‌کند که از پایان «آخر بازی» راضی بوده‌اید یا نه، همیشه موضوعی برای بحث و گفت‌وگو وجود دارد.

دقایقی پس از اکران «اونجرز: آخر بازی»، اینترنت پر از فرضیه‌ها و سوالات و نظرات طرفداران این مجموعه فیلم شد. فرقی نمی‌کند که از پایان «آخر بازی» راضی بوده‌اید یا نه، همیشه موضوعی برای بحث و گفت‌وگو وجود دارد.

همچنین بخوانید:
Avengers: Endgame، پایان مجموعه داستان‌های ابدیت پس از 11 سال

اما من، مانند تانوس، تصویر بزرگ‌تر را می‌بینم و تمام 22 فیلم مارول که در طول این 11 سال سینماهای جهان را در دست داشت، را بررسی کرده‌ام. اشکالاتی که از نظر من در این مجموعه داستان وجود دارد، خیلی قبل‌تر از دیدن فیلم آخر به ذهن من رسیده بود.

کلوب مخصوص پسران

صحنه‌ای در اوج «آخر بازی» وجود دارد که ادای احترامی به شخصیت‌‌های زن مارول است. اما مارول نمی‌تواند با این‌کار بیننده‌ها را گول بزند. چرا که حتی اگر برای لحظه‌ای این حقیقت را فراموش کنیم که در طی این 11 سال حتی یک بار هم به یک زن اجازه کارگردانی داده نشده است و یا این‌که مارول ساخت اولین فیلم در مورد یک شخصیت زن، را به دست کمپانی دی‌سی سپرده است، و حتی اگر صحبت از تبعیض نژادی در فیلم‌های مارول نبود، باز هم باید فیلم «بلک ویدو» خیلی زودتر از این‌ها ساخته می‌شد.
برای مثال به شخصیت‌های هالک و ثور نگاه کنید. با این‌که پس از فیلم‌های طولانی، دیگر مخاطب از دیدن این شخصیت‌ها خسته شده بود، اما باز هم پشت سرهم فیلمی جدید در مورد آن‌ها ساخته می‌شد. درست مثل کارمند دست‌و‌پاچلفتی که با وجود دردسرهایی که درست کرده است، باز هم ترفیع می‌گیرد.
به یاد دارید که وقتی شش سال پیش، کمپانی مارول در حرکتی جدید فیلم «نگهبانان کهکشان»، که ساختاری متفاوت از داستان‌های قهرمانی معمول داشت را تولید کرد، چقدر از آن استقبال شد؟ تصور کنید اگر سال‌ها قبل و خیلی زودتر از الان، دنیای سینمایی مارول تصمیم می‌گرفت به جای ساخت داستان دیگری در مورد شخصیت زمخت و عضلانی ثور، فیلم جاسوسی جالبی در مورد شخصیت ناتاشا رومانوف (بلک ویدو) بسازد، چه می‌شد. مطمئنا دنیای مارول بسیار سرگرم‌کننده و جالب‌تر از الان بود. و اگر طرفداران داستان‌های مارول از آن استقبال می‌کردند، ممکن بود حتی فیلم‌های بیشتری با حضور اسکارلت جوهانسون ساخته شود و آن‌قدر سرش شلوغ می‌شد که بازی در فیلم‌های ناموفقی مثل «شبح درون پوسته» و «لوسی» را رد می‌کرد.

شخصیت‌های فانی کجا هستند؟

همه می‌دانند که ابرقهرمان‌ها همیشه نیاز به وجود انسان‌های معمولی در زندگی خود داشته‌اند. چرا که همین افراد هستند که دنیایی را می‌سازند که قهرمان‌ها سعی در نجات آن دارند و گاهی برخی از همین انسان‌های معمولی برای موفقیت یک ماموریت حیاتی هستند. مارول یک شخصیت جالب را در اولین فیلمش معرفی کرد: فیل کولسن با بازی کلارک گرگ در فیلم «آیرن‌من». این شخصیت به اندازه‌ای جالب بود که پس از آن در سریال تلویزیونی شیلد نیز حضور داشت.
اگر یکی از تهیه‌کننده‌ها و کارگردانان مارول در نقش یکی از این شخصیت‌های معمولی بازی کند، باید مطمئن بود که این شخصیت را تا مدت‌ها در فیلم‌های مختلف مارول خواهیم دید. اما اگر فقط یک مامور با‌استعداد و با‌ مهارت، مثل شخصیت شارون کارتر با بازی امیلی ون‌کمپ و یا ماریا هیل با بازی کوبی اسمالدرز باشد، چه؟ شاید آن‌قدر خوش‌شانس باشد که فقط در چند صحنه در پس‌زمینه و بدون هیچ دیالوگی دیده شود.
نگه داشتن شخصیت‌هایی مانند آن‌ها در دنیای مارول می‌تواند به یک دلیل دیگر نیز باشد: بازیگرانی که بخش بسیار کوچکی از دستمزد شخصیت‌های اصلی را می‌گیرند، احتمال کمی وجود دارد که در داستانی بزرگ‌تر و مهم‌تر از این فیلم‌ها ظاهر شوند. این شخصیت‌ها ثبات و تداومی به دنیایی می‌دهند که شخصیت‌های اصلی آن معمولا می‌میرند و کسان دیگری جای آ‌ن‌ها می‌گیرند.

ثور

این شخصیت عضلانی و قدرتمند، بیشترین حضور را در داستان‌های مارول داشته است. برخی معتقدند که شخصیت او در طی سال‌ها رشد کرده است، در عین‌حال از نظر عده‌ای دیگر او فقط از قدرتش برای پرت کردن چیزهای مختلف استفاده می‌کند تا بتواند توجه بیننده‌ها را به خودش جلب کند. کریس همسورث به خوبی توانسته خود را با شرایط مختلف وفق دهد و مسلما در طی این سال‌ها چندین صحنه احساسی نیز ایجاد کرده است. اما شرایط در «آخر بازی» جور دیگری است و باعث شده است طرفدارانی که علاقه‌ای به این شخصیت دارند، دعا کنند که او هرچه زودتر برای همیشه به پدرش در والهالا پیوندند.

حساب بانکی نامحدود تونی استارک

ثروت زیاد آیرن‌من از همان فیلم‌های اول سوالات زیادی را برمی‌انگیخت. در «آیرن‌من 3» به نظر می‌رسید آیرن‌من می‌تواند هرچقدر اسلحه اضافی که دلش می‌خواهد به لباس مخصوصش اضافه کند و آن را از راه دور کنترل کند. اولین سوالی که پیش می‌آید این است که: اگر این کنترل از راه دور کار می‌کند پس دیگر نیازی به حضور خود تونی در صحنه‌های درگیری نیست. چرا ریسک مبارزه رودررو را به جان بخری وقتی می‌توانی از محیط امن خانه همه چیز را کنترل کنی؟
در فیلم «اونجرز: عصر اولتران» این مساله فراتر از تمام فیلم‌های «آیرن‌من» می‌رود. چرا که استارک ارتشی از مردان آهنین می‌سازد، اما نه برای کمک به او و نجات سایر اونجرها، بلکه برای این‌که بین جمعیت بایستند و فریاد بزنند: “ما برای کمک آمده‌ایم.” اگر این ارتش واقعا به کمک قهرمان‌ها می‌رفتند آیا از میزان خسارات و تلفات کم نمی‌شد؟
وقتی کمپانی مارول تصمیم می‌گیرد بار دیگر شخصیت اسپایدر-من را وارد داستان کند، تونی استارک جایی برای پیشرفت در تجهیزات این شخصیت می‌بیند، به همین دلیل یک لباس جدید برای او طراحی و تولید می‌کند.

پس از آن در «اونجرز: جنگ ابدیت» استارک یک لباس فضانوردی مناسب برای اسپایدر-من در کمد خود دارد. این درجه از آمادگی حتی برای یک تریلیونر نیز قابل قبول نیست.
وجود این منبع بی‌انتهای پول باعث به وجود آمدن سوالات زیادی می‌شود. برای مثال اگر استارک آن‌قدر به زندگی مردم اهمیت می‌دهد و یک زره برای یک بچه استثنایی که تا به‌حال ندیده است، درست می‌کند، چرا برای حفاظت از دوستان خود، بلک ویدو و Hawkeye که زندگی خود را به خطر انداخته‌اند تا به او کمک کند، پولش را خرج نمی‌کند؟ چرا لباس کاپیتان آمریکا را پیشرفته‌تر نکرد و چند موشک به آن اضافه نکرد؟ و یا به پپر پاتز یک کیف دستی نداد که در موقعیت‌های خطرناک به یک محافظ تبدیل شود؟ فکر می‌کنم متوجه منظورم شده اید. غرور استارک بیش از حد است، اما حدود ثروتش باید کمی به واقعیت نزدیک‌تر شود.
این مطلب از نوشته جان دفور در سایت هالیوود ریپورتر گرفته شده است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر