ماهان شبکه ایرانیان

بررسی سه شگفتی علمی قرآن در آیه ی دحوالارض

قرآن کریم کتاب جاودان الهی و معجزة رسول اکرم(ص) است که حتی پس از چهارده قرن از نزول آن، نه تنها هیچ انحرافی در آن راه نیافته، بلکه روزبه روز پرده از شگفتی های این کتاب جاوید به کنار رفته است و دریچه ای از حقایق آن بر همگان مکشوف می گردد

بررسی سه شگفتی علمی قرآن در آیه ی دحوالارض

مقدّمه

قرآن کریم کتاب جاودان الهی و معجزة رسول اکرم(ص) است که حتی پس از چهارده قرن از نزول آن، نه تنها هیچ انحرافی در آن راه نیافته، بلکه روزبه روز پرده از شگفتی های این کتاب جاوید به کنار رفته است و دریچه ای از حقایق آن بر همگان مکشوف می گردد. این شگفتی ها در ابعاد متعددی از جمله بُعد علمی و در گستره های مختلف زیست شناسی، کیهان شناسی، پزشکی و... مطرح گردیده است و در قرون اخیر، به ویژه در راستای مقابله با غرض ورزی و خرده گیری های برخی مستشرقان عنایت بیشتری به آن شده است.

از زمره آیات علمی قرآن، آیة دحو الأرض: (وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَیهَا) (النازعات/ 30) است که مؤید برخی شگفتی های قرآن در بُعد کیهان شناسی است. سؤال اصلی این پژوهش این است که مفاد آیه بیانگر چه شگفتی های علمی است! وجه توافق موارد لحاظ شده با نظریات علمی در راستای این موضوع تا چه حد است؟ منظور از «دحو» در این آیه چیست؟ معانی لغوی شاخص و اشاری آن چه می باشد؟

صورت های متعددی از زمین در قرآن کریم ترسیم شده است،؛ مانند «مهاد» و گهواره بودن زمین: (أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَاداً) (النبأ/6) و یا «بساط» و فرش قرار دادن زمین: (وَاللَّهُ جَعَلَ لَکمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا) (نوح/19) و (الَّذِی جَعَلَ لَکمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا) (البقره /22) که همة این صور مرتبط با هم، بیان کنندة فضل آفریدگار هستی بر بندگانش می باشد که زمین را برای حیات آنان مهیا نموده است (ر.ک؛ عبدالسلام، 1422ق.: 13). در این باب، آفرینش اعجاب انگیز زمین به گونه ای است که با وجود کروی و متحرک بودنش، انسان روی آن آرامش دارد و حرکات آن را احساس نمی کند و در واقع، در طراحی زیبای آن حرکت و ثبات با هم جمع شده است، همچون ناقه ای که در عین جنبنده بودن رام نیز هست. لذا خداوند لفظ جالب «ذلول» را دربارة آن لحاظ نموده است (ر.ک؛ الملک/15). این مشاهدات علاوه بر بیدارسازی و هوشیار نمودن انسان، گویای قدرت خداوند متعال است (ر.ک؛ شاذلی، 1417ق.، ج 13: 38-17).

1) تحلیل واژگان

مهم ترین واژة آیة مورد بحث، «دحو» است. لغت شناسان برای این کلمه معانی متعددی بیان کرده اند که به سبب محوری بودن این واژه در استنباط اعجاز علمی به صورت مستوفی بدان پرداخته می شود:

1-1) دحو به معنای بسط و گسترش

نخستین معنای «دحو»، بسط و گسترش است؛ چنان چه ابن فارس در بیانی می گوید: «واو والحاء والحرف المعتل و هو اصل صحیح یدلّ علی البسط والمد» (ابن فارس، 1404ق.، ج 3: 445). دیگر لغت دانان نیز «دحاها» را معادل «بسطها» (ر.ک؛ فراهیدی، 1409ق.، ج 3: 277؛ ابن اثیر، 1367، ج 2: 106 و فیومی، 1414ق.، ج 2: 190) یا «مدها» (طریحی، 1375.، ج 1: 134) گرفته اند و «مدحیات» و «مدحوات» را به «ارضون» تعبیر نموده اند (ر.ک؛ ابن عباد، 1414ق.، ج 3: 180؛ ابن اثیر، 1367، ج 2: 106)؛ چنان چه ابن قتیبه نیز در غریب القرآن خود بدین معنا اشارت داشته است (ر.ک؛ ابن قتیبه، بی تا، ج 1: 438). این در حالی است که برخی از صاحبان تفاسیر ادبی نیز اولین مفهوم دحو را بسط و گسترش می دانند (ر.ک؛ زمخشری، 1979م.: 184؛ ثعلبی، 1422ق.، ج 10: 128 و ثعالبی1418ق.، ج 5: 550). این کلمه در ادبیات عرب و نیز روایات اهل بیت (ع) نیز به همین مفهوم مصداق یافته است و در هفتادویکمین خطبة نهج البلاغه آمده است: «اللهم داحی المدحوات و داعم المسموکات: ای خدایی که گسترندۀ گسترده ها و برپاکنندۀ بالا رفته هایی» (ر.ک؛ زمخشری، 1417ق.، ج 1: 360؛ فخر رازی، 1420ق.، ج 31: 46 و طریحی، 1375، ج 1: 135).

1-2) دحو به معنای پرتاب کردن

از دیگر معانی منتج از کلمة دحو، مفهوم پرتاب و انداختن است که از ترادف این لغت با کلماتی چون «رمی»، «القی» و «دفع» حاصل می گردد. در این باب، ابن منظور دحو را در معنای از جا کندن خاک به وسیلة سیل، پرتاب سنگ با دست و پرتاب باران از روی زمین لحاظ نموده است و آن را معادل واژگانی همچون «رمی» و «القی» دانسته است (ر.ک؛ ابن منظور، 1414ق.، ج 14: 251). فیومی و صاحب النهایه نیز چنین معنایی را انتزاع نموده اند (ر.ک؛ فیومی، 1414ق.، ج 2: 190 و ابن اثیر جزری، 1367، ج 2: 106). چنان چه در تبیین این واژه، تعبیر «رمی الملاعب» و «یرمی بیده رمیا» در بیان زمخشری و صاحب فقه اللغه مشاهده می گردد. (1417ق.، 1/ 362؛ ثعالبی، 1414ق.، 220) مشابه سخن آنان را نیز راغب بیان داشته که: «دحا المطر الحصی عن وجه الأرض: باران ریگ ها را از سطح زمین کوبید و دور نمود» (ر.ک؛ راغب اصفهانی، 1412ق.، ج 1: 659)؛ چنان که در بیان بعض دیگر نیز چنین معنایی با قید «شدت» در پرتاب آمده است (ر.ک؛ طریحی، 1375، ج 1: 134).

در پایان، چنین حاصل می شود که با توجه به بیان لغت شناسان و ترادف معنایی «دحو» با کلماتی چون «دفع»، «القی» و «رمی» این لغت متضمن مفهوم پرتاب و افکندن با شدت می باشد.

1-3) دحو به معنای حرکت

اولین کاربرد «دحو» در معنی حرکت، کلمة «مدحاة» است که اهل لغت دربارة آن گفته اند: «خشبة یدحی بها الصبی فتمرّ علی وجه الأرض لا تأتی علی شیء إلاّ اجتحفته: چوبی که اطفال روی زمین می چرخانند، مانند قرقره» (فراهیدی، 1409ق.، ج 3: 280 و ابن منظور، 1414ق.، ج 14: 251). بر این اساس، «دحو» بر پایة کاربرد لغوی خود دو حرکت همزمان برای همان مدحو (گلوله) است. یکی دورانی و دیگری انتقالی و دفعی از طرف فاعل (ر.ک؛ العک، بی تا: 468). دومین کاربرد دحو در معنای حرکت، در کلمة «مداحی» می باشد؛ چنان چه در حدیث ابی رافع آمده است: «کنت العب الحسن و الحسین رضوان الله علیهما بالمداحی» و مداحی گلوله ای است که کودکان با آن بازی می کردند و گاهی از جنس سنگ یا گردو و... بود» (زمخشری، 1417ق. ج 1: 362؛ ابن منظور، 1414ق.، ج 14: 251؛ ابن اثیر، 1367، ج 3: 106). سومین کاربرد «دحو» نیز در معنای «دحرجه» می باشد، آن گونه که راغب می گوید: «دحو الشّیء: دحرجه. یدحرج الصبیان المداحی: کودکان چرخ را غلطانده و به حرکت درمی آورند» (راغب اصفهانی، 1412ق.، ج 1: 659) و در جای دیگر آمده است: «دحو: دحرجة الأشیاء القابد لا لدحرجه کالجوز واللّوز و الحصاء...» (البنا، 1423ق.: 379). لذا دحو در معنای دحرجه، گستردن به همراه غلطاندن است؛ آن گونه که اقرب الموارد نیز آن را غلطاندن، استرسال به پایین و بزرگ شدن شکم ذکر نموده است (ر.ک؛ قرشی، 1375، ج 2: 331) و تعبیر «ازالة عن مکانه» نیز به عنوان شاهدی بر معنای حرکت از سوی اهل لغت ذکر شده است (ر.ک؛ زمخشری، 1979م.: 184 و راغب اصفهانی، 1412ق.، ج 1: 659).

1-4) دحو در معنای کروی بودن (غیرمسطح)

از دیگر معانی منتزع از کلمة «دحو»، کروی بودن می باشد، ولی برخلاف موارد قبل، مضمر است؛ به بیان دیگر، هرچند برخی اهل لغت، «دحیه» را به معنای تخم شترمرغ و یا «الأدحیة» و «الأداحی» را در مفهوم جای تخم گذاردن پرندگان در ریگستان گرفته است (ر.ک؛ فراهیدی، 1409ق.، ج 3: 280؛ طریحی، 1375، ج 1: 134 و ابن اثیر، 1367، ج 3: 106) و به استناد آن، برخی دانشمندان علوم قرآنی به بیضوی بودن زمین استدلال نموده اند (ر.ک؛ سامی، بی تا: 50)، لیکن این دلیل متقن نیست. در واقع، لحاظ لفظ «الأداحی» برای لانة پرندگان به این سبب است که پرنده هنگام ساختن آشیانه، خاک و سنگریزه را با پنجه به اطراف پرتاب نموده، محل تخم گذاری خود را وسیع می نماید؛ چنان چه آمده است: «مبیض النعام فی الرّمل لأنّه یدحوه برِجله؛ أی یبسطه و یوسعه ثم یبیض فیه» (ابن فارس، 1404ق.، ج 2: 434) و در این صورت، اشارة کلمة «دحو» به مفهوم کروی بودن اشاره ای غیرمستقیم و مضمر است و از دو طریق حاصل می گردد: اول، لحاظ معنای غلطاندن؛ چراکه اشیای کروی شکل قابل غلطاندن بوده، لذا شکل کروی زمین، نتیجة نحوة حرکت آن خواهد بود. دوم، لحاظ همزمان دو معنای «بسط» و «حرکت» که بدان اشاره خواهد شد. در نتیجه، از جمع بندی اقوال لغوی، چنین استفاده می شود که در معنای واژة «دحو»، مفاهیم «بسط و گسترش، پرتاب، حرکت و کروی بودن» نهفته است.

این موضوع ابزاری مهم در تفسیر صحیح آیه که همان گسترش زمین به همراه حرکات انتقالی، دفعی و دورانی آن می باشد، به شمار رفته است و علاوه بر تبیین شگفتی ادبی  بلاغی قرآن در کاربرد چنین واژه ای، گویای شگفتی علمی قرآن در این آیه می باشد.

2) پرداختی بر معنای شاخص دحو

به باور نگارندگان، آن گونه که اکثر لغت شناسان نیز آورده اند، اولین و شاخص ترین مفهومی که از کلمة «دحو» به نظر می آید، مفهوم بسط و گسترش است و شاید این مفهوم، مفاد اصلی و مطابقی واژة دحو باشد. بر حسب تحقیق، از آیات (وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا * وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا * مَتَاعًا لَّکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ) (النازعات / 30 33)، دو تفسیر اصلی برای مفهوم گسترش به شرح ذیل منتج می گردد:

الف) مهیا کردن منابع حیات: مطابق این وجه، منظور از دحو زمین، مهیا کردن امکانات و منابع لازم برای حفظ حیات انسان است. با توجه به آیات فوق، می توان گفت که «ذلک» موجود در آیة دحوالأرض، به موضوع دو آیة قبل آن، یعنی خلقت آسمان برمی گردد و عبارت بعد از آن، یعنی «أَخرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَیهَا»، بدل اشتمال از «دحیها» و در واقع، بیان و تفسیری برای دحو است (ر.ک؛ طنطاوی، بی تا، ج 15: 275). لذا جهت و فایده این دحو، مطابق آیة انتهایی (متَاعًا لَّکم وَ لِأَنعَامِکم)؛ تمهیدی برای انسان است که به شکل های مختلفی، از جمله آماده کردن وسایل حیات انسان روی زمین، شامل گیاهان، آب، معادن، جانوران و... انجام شده است (ر.ک؛ ثعلبی، 1422ق.، ج 10: 128 و زحیلی، 1418ق.، ج 30: 45) و شاهد آن نیز تعبیر به جای دحیها به «حرثها» و «شققها» در بیان برخی مفسران است (ر.ک؛ قرطبی، 1364، ج 20: 205).

ب) مهیّا نمودن زمین برای سکونت: دستۀ دیگری از مفسران، علاوه بر مورد فوق، نظر دیگری را نیز برای این تمهید ذکر نموده اند که به گونه ای با موضوع مورد بحث مرتبط بوده است و آن، استقرار زمین به منظور سکونت انسان به وسیلة استوار ساختن آن با قرار دادن کوه هاست (ر.ک؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 5: 282؛ بیضاوی، 1418 ق.، ج 5: 284؛ شبر، 1407ق.، ج 6: 259). چنان چه در ادامه آیات آمده است: (وَالْجبَالَ أَرْسَاهَا) و در جای دیگر فرموده است: (وَ أَلْقَی فی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکمْ وَ أَنْهَارًا) (النحل / 15) (ر.ک؛ فتح الله کاشانی، 1336، ج 10: 146؛ مغنیه، 1424ق.، ج 7: 510). در وجه دیگر، می توان بیان داشت که منظور از مفهوم گسترش، منبسط ساختن زمین به گونه ای است که مناسب سکونت انسان و جایی برای گیاهان و حیوانات شود و آن، نتیجة استقرار زمین از یک سو و نیز رسیدن درجة حرارت آن به حدّ اعتدالی است که بتوان بر روی آن زندگی نمود (ر.ک؛ شاذلی، 1417 ق.، ج 6: 3817). بنابراین، از مباحث مذکور، این نکتة مهم به دست می آید که دحو، مجرد «بسط» نیست، بلکه مراد از آن، بسطی است که آن را برای سکونت انسان مهیا نماید و این موضوع آن گونه که خواهد آمد، نه تنها با شکل خاص زمین منافاتی ندارد (ر.ک؛ الجمیلی، 2000م.: 35)، بلکه با حرکت آن نیز معارض نیست و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1374، ج 26: 100).

3) تبیین شگفتی های علمی آیة دحوالأرض

اکنون در راستای آنچه مبنی بر تبیین موارد اعجاز از طریق مفاد لغوی آیة دحوالأرض گفته شد، به بررسی علمی سه شگفتی قرآن در بعد کیهان شناسی در آیة مزبور پرداخته می شود.

3-1) شگفتی در بیان آفرینش اولیه

همان گونه که در خصوص آفرینش اولیة هستی، نظریات معروفی چون نظریة حالت پایدار، جهان پلاسما، انفجارهای کوچک (کِه بانگ) (ر.ک؛ ویلار و دیگران، بی تا: 3450)، انفجار بزرگ (مَه بانگ) (ر.ک؛ هاوکینگ، 1384: 111) و... از سوی دانشمندان حوزة فیزیک و کیهان شناسی مطرح شده است، در باب زمین نیز که از اجزای این هستی به شمار می رود، این نظریات مطرح گردیده است و یکی از مهم ترین آن ها نظریة پرتاب خورشیدی است که در این مقاله بدان پرداخته می شود.

3-1-1) نظریة پرتاب خورشیدی

سحابی خورشیدی (Solar nebula) ابری صفحه ای شکل و ساخته شده از گاز و غبار است که مطابق برآورد دانشمندانی چون دکارت، کانت، لاپلاس و بوفون، میلیاردها سال پیش بر اثر عبور ستاره ای از نزدیک خورشید و برخورد با آن و وقوع انفجاری بزرگ در آن به وجود آمده اند. این ابرهای صفحه ای گازی شکل با حرکت دورانی در فضا، سیاره های منظومة شمسی از جمله زمین را شکل داده اند (Durisen and Boss, 2005: 1137)؛ چنان چه مطابق آخرین نظریة تشکیل ماه نیز که مورد قبول بیشتر دانشمندان حوزة کیهان شناسی قرار گرفته است (فرضیة برخورد بزرگ)، جسمی به بزرگی بهرام و با جرم یک دهم آن با زمین برخورد داشته، مجموعة حاصل از پرتاب، کرة ماه را به وجود آورده است (Asphauq and Canup, 2001: 708).

3-1-2) تحلیل و بررسی

در راستای واقعیات علمی بیان شده، بررسی لغوی دحو نیز آن گونه که ذکر شد، شاهدی بر این موضوع است که آیة دحوالأرض به فحوای نظریة پرتاب خورشیدی اشاره دارد. چنان که در بیان لغت شناسانی چون طریحی، راغب، فیومی و... الفاظی چون «رمی»، «القی»، «نزع» و «دفع» با کلمة «دحو» مترادف هستند و از معنای این الفاظ، مفهوم انداختن و پرتاب با شدت انتزاع می گردد.

از سوی دیگر، همسویی لغوی «طحو» و «دحو» نیز دلیلی دیگر بر این مدعاست؛ چنان چه دکتر بوکای که یکی از محققان در باب قرآن است، در کتاب خود با توجه به آیة مورد بحث و نیز آیة (وَالْأَرْضِ وَ مَا طَحَاهَا) (الشمس/ 6)، مسئلة خلقت آسمان ها و زمین را مطرح نموده است و به نوعی بر اعجاز علمی قرآن صحه می نهد و می گوید: «دانش، تداخل رویداد تکوین ستاره ای چون خورشید و سیاره یا یکی از سیارات آن مثل زمین را مبرهن می کند. آیا همین اختلاط در نص قرآن نیز مشاهده نمی شود؟» (بوکای، بی تا: 50).

با توجه به این موضوع، یکی از تعبیرات آیة (وَالْأَرْضِ وَ مَا طَحَاهَا)، پرتاب و دفع زمین در مدارش حول خورشید می باشد (ر.ک؛ فیومی، 1424ق.: 83) و آیة مورد بحث به دوره ای از خلقت کهکشان اشاره دارد که سیارات منظومة شمسی و از جمله زمین، از حلقة گازی شکل جداشده از جرم مرکزی به وجود آمده اند؛ چیزی که اکتشافات علمی جدید نیز مؤید آن می باشد (ر.ک؛ طالقانی، 1362، ج 3: 105) و شاید اشارة قرآن دربارة «دخان» و یا «رتق و فتق» در آیة (أَوَلَمْ یرَ الَّذِینَ کفَرُواْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کانَتَا رَتقًا ففَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حی أَ فلَا یؤْمِنُونَ) (الأنبیاء/30) نیز بدین معنا مرتبط باشد.

شکی نیست که این نظریه را در باب شگفتی های سیارات و گرانش چرخش سیستم به دور خورشید و اینکه آن ها یک گروه جداشده از هم هستند، نه عرب و نه ملت های معاصر آنان نمی شناختند و تنها از قرن هفدهم میلادی شناخته شده است. لذا برخی بررسی های انجام یافته در این زمان نیز به بهترین شکل نشان از صداقت حضرت محمد(ص) دارد و اینکه قرآن الهام گرفته از پروردگار علیم خبیر، برای راهنمایی انسان و رحمتی برای جهانیان است (ر.ک؛ المراغی، بی تا، ج 17: 26 و 31؛ زحیلی، 1418ق.، ج 17: 44 و فخر رازی، 1420 ق.، ج 22: 137).

3-2) شگفتی در بیان حرکت زمین

از دیگر شگفتی های علمی مطرح در آیة «دحوالأرض»، اشاره به حرکت زمین در قالب کلمة «دحو» می باشد که در آیات دیگر قرآن از جمله النمل / 89، النحل/ 15، الشمس/ 6، الملک/ 15 و فصلت/ 11، در قالب کلماتی چون «مهد»، «ذلول»، «طحو» و... عنوان شده است. چنانکه خواهد آمد، هزاران سال پیش از آنکه دانشمندان دربارة حرکت کردن یا نکردن زمین بحث نمایند، قرآن به روشنی از چرخش زمین و حرکت آن سخن گفته است.

3-2-1) دیدگاه دانشمندان دربارة حرکت زمین

موضوع چگونگی ارتباط زمین با خورشید و دیگر سیارات منظومه شمسی، از ابتدا بحث ها و منازعات مختلفی را در بین اهل علم به دنبال داشته است. اولین نظریة مطرح شده از سوی افرادی چون ارسطو و بطلمیوس، نظریة «زمین مرکزی» بود، به نحوی که در این مدل کیهان شناختی، زمین در مرکز کاینات ثابت فرض شده است و خورشید و دیگر افلاک به دور آن می چرخد (ر.ک؛ هاوکینگ، 1384: 27). پس از گذشت سالیان زیاد، کوپرنیک نظریة «خورشید مرکزی» را پیشنهاد نمود و حرکت زمین را متصوّر شد و به دنبال آن، گالیله و کپلر نیز آن را تأیید و پشتیبانی کردند (ر.ک؛ راید، 1335: 14 و ویل دورانت، 1367، ج 2: 593).

بر اساس نظر هیئت کوپرنیکی (1473- 1543 م.) که به سبب حاکمیت چهارده قرنی افکار امثال بطلمیوس با مخالفت نیز روبه رو شد، پدیده های آسمانی از قبیل حرکات شبانه روزی ستارگان، تغییرات قطر ظاهری سیارات و نیز حرکات معکوس و مستقیم آن ها به خوبی توجیه پذیر می نمود (ر.ک؛ سعادت، 1347، ج 1: 116). با روند علم جدید و تأیید این نظر، ستاره شناسان حرکات گوناگونی همچون رقص محور، تقدیمی، محوری و... را برای زمین کشف نمودند که مهم ترین آن ها عبارتند از:

 حرکت وضعی: حرکت چرخشی که زمین به دور خود و برخلاف عقربه های ساعت انجام می دهد و دوران کامل آن، 24 ساعت و 56 دقیقه و 4 ثانیه طول می کشد (ر.ک؛ کارتونن، بی تا: 34 و راید، 1335: 18).

 حرکت انتقالی: این حرکت، واحد سال نجومی می باشد و یک دور کامل زمین در مدار خود نسبت به یک سیارة ثابت است. مقدار این حرکت، معادل 365 روز، 6 ساعت، 9 دقیقه، 10 ثانیه است و سرعت متغیری در مدار به دور خورشید دارد (ر.ک؛ دگانی، 1388: 399).

3-2-2) بیان شهرستانی در تبیین آیه

از افرادی که به نحوی مبسوط در این زمینه سخن رانده، هبةالدین شهرستانی است که در کتاب خود، اسلام و هیئت، مواردی مبنی بر دلالت آیه بر حرکت وضعی و انتقالی زمین را به شرح ذیل ارائه نموده است:

3-2-2-1) استناد لغوی

* گفتة راغب در مفردات: (وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَیهَا)؛ یعنی زمین را از مقرّ خود زایل کرد. بدیهی است که جابه جا شدن چیزی از روی زمین مستلزم این است که اجزایش غلطان گردد و همین، خود مشتمل بر حرکت وضعی و انتقالی است. صاحب صحاح و اقرب الموارد نیز معنای ریگ های غلطان شده را از این کلمه برداشت نموده اند.

* عبارت قاموس که می گوید: «دُحیت الإبل»: شتر را راندم (مضمون حرکت) و نیز مفهوم «مدحاة»: چوبی که اطفال بر روی زمین به چرخ درآورند، چنان که بر هر چیزی که عبور نماید، آن را با خود بکشد و حرکت این نیز مانند حرکت زمین، مرکّب از دو حرکت وضعی و انتقالی است.

* نقل صاحب قاموس و مفردات: «داحی خیبر؛ یعنی پرتاب کنندة درب خیبر (دربارة حضرت علی(ع)) و اینکه هر چیزی پرتاب شود، به دور خود چرخ هم می زند...».

با این توضیح، از آیة شریفه، حرکت زمین استفاده می شود و مؤید آن هم عبارت (أَخْرَجَ مِنهَا مَاءَهَا و مَرعَاهَا) است که بعد از (وَالأرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَیهَا) ذکر شده است؛ چراکه جوشیدن چشمه و سایر تغییرات مربوط به گیاهان و فصول، نتیجة حرکت شبانه روزی زمین است، به ملاحظة انقلاب طبایع، اختلاف فصول و.... خلاصه اینکه همة استشهاد ها برای استعمال لفظ دحو در معنای حرکت و گردش بوده است و در این صورت، آیة شریفه دلیل بر این است که زمین در فضا متحرک و غلطان می باشد (ر.ک؛ شهرستانی، 1342، ج 1: 178-183).

3-2-2-2) استناد حدیثی

در روایات اسلامی نیز اشاراتی بر این موضوع یافت می شود. امام علی(ع) در این باب می فرماید: «و عدل حرکاتها بالرّاسیات مِن جلامیدها و ذوات الشناخیب الشمّ من صیاخیدها، فسکنت من المیدان لرسوب الجبال فی قطع أدیمها: و حرکت زمین را با کوه های لنگر انداخت و صخره های بزرگ و قله های بلند نظم داد و زمین در اثر وجود کوه ها بر سطحش بازایستاد و ساکن شد» (نهج البلاغه/ خ 90). در جای دیگر نیز از حضرت نقل شده است: «و سکنت الأرض مدحوة فی لجة تیاره... فسکنت علی حرکتها مِن أن تمید بأهلها أو تسیخ بحملها: زمین گسترده در میان آن امواج آب ساکن شد... پس زمین با آن حرکت سرسام آوری که دارد، قرار گرفت، بدون آنکه اهلش را حرکت دهد و پرتاب نماید» (همان). در واقع، منظور از سکون دحو در بیان دوم، سکون از اضطراب با نظم دادن به حرکت های آن در مرحلة دحو است و نشان می دهد که زمین متحرک آفریده شده است و آنگاه خداوند آن را مطابق فرمودة خود در قرآن، «ذلول» قرار داده است (ر.ک؛ الملک/19) (ر.ک؛ شهرستانی، 1342، ج 1: 182-183).

3-2-3) تحلیل و بررسی

چنانکه مشاهده شد، مفسران برای تفسیر «دحو» به حرکت زمین، به لغت و حدیث استناد کرده اند. در بخش های گذشته نیز اشاره شد که «دحو» بر پایة کاربرد لغوی خود در کلمة «مدحاة»، دو حرکت همزمان برای همان مدحو (گلوله) است. یکی دورانی و دیگری انتقالی و دفعی از طرف فاعل (مانند حرکت وضعی و انتقالی زمین). این در حالی است که مراجعه به علم جدید، نشان دهندة اعجاز ادبی قرآن در لحاظ دقیق ترین کلمه در بیان حرکت وضعی و انتقالی همزمان زمین است (ر.ک؛ العک، بی تا: 468-469).

در کاربرد دیگر، «مداحی» گلوله ای متحرک است که کودکان با آن بازی می کنند که از این مورد نیز همچون کلمة «دحرجة» و تعبیرهایی چون «ازالة عن مقرّه»، مفهوم حرکت استنباط می گردد. علاوه بر موارد فوق، ترادف «طحو» و «دحو» و توجه به معنای «طحو» که در بیان اهل لغت به مفهوم توسعة چیزی، غلطاندن و حرکت دادن آن از محل خود می باشد (ر.ک؛ راغب اصفهانی، 1412 ق.، ج 1: 675؛ زمخشری، 1417ق.، ج 1: 418 و ابن فارس، 1404ق.، ج 1: 434)، وجه دیگری بر این مدعاست. شایان ذکر است که به هیچ روی تنافی بین این معانی با مفهوم اصلی «بسط» نمی باشد؛ چراکه انبساط زمین به خودی خود و برای حیات روی آن، حرکات منظم و دورانی آن را به سبب اثر قانون گریز از مرکز فراهم می آورد که اهمّ نتیجة آن، بسط و گسترش گیاهان روی آن بوده است (ر.ک؛ صادقی تهرانی، 1365، ج 30: 91-90) و این دو، لازم و ملزوم یکدیگرند (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 26: 100).

3-3) شگفتی در بیان شکل زمین

شکل کروی زمین در چند سورة قرآن از جمله ق/ 7؛ الزمر/ 5؛ الغاشیه/20؛ نوح/19 و الزخرف/10 اشاره شده است و واژگانی چون: «تکویر»، «مهد»، «بساط» و... که در این آیات آمده اند، عنایت به معنای لغوی آنها مفید کرویت و به نوعی، مؤید بحث مورد نظر می باشند. از سوی دیگر، کاربرد عبارت «مشارق و مغارب» در آیات قرآن کریم (ر.ک؛ المعارج/40؛ الأعراف/137 و الصافات/5) نشان از شکل کروی آن دارد؛ چراکه کثرت مشرق ها و مغرب ها مستلزم آن است که مشرق هر نقطه از زمین برای گروهی دیگر مغرب باشد (ر.ک؛ شهرستانی، 1342، ج 1: 35) واگر زمین مسطح بود، تنها یک مشرق و یک مغرب داشت، نه مشرق ها و مغرب ها (ر.ک؛ رادمنش، 1374: 449).

3-3-1) دیدگاه دانشمندان دربارة شکل زمین

شکل زمین از ابتدا برای اهل علم موضوعی مبهم بوده است؛ چنانکه بسیاری از دانشمندان قدیم در مغرب زمین و مشرق زمین، به نظریه پردازی در این زمینه پرداخته اند و اشکالی چون مکعب، مخروط، طبل، کشتی و... را برای آن متصور شده اند (ر.ک؛ شهرستانی، 1342، ج 1: 33). در این باب، اولین دانشمندی که قایل به کرویت شد، فیثاغورث بود (ر.ک؛ ویل دورانت، 1367، ج 2: 187) و پس از وی، دانشمندانی چون ارسطو به دلایلی از قبیل چگونگی سایة زمین روی ماه به این باور معتقد گشتند (ر.ک؛ هاوکینگ، 1384: 26).

البته علم جدید در شاخة کیهان شناسی، مطابق آنچه نیوتن نیز دریافته بود (ر.ک؛ الشریف، 2000 م.: 20 و سعادت، 1347، ج 1: 20). در تصویری دقیق تر، شکل زمین را بیضوی (کُروی) معرفی نموده است. شاهد این مدعا، تفاوت قطر زمین از دو ناحیة آن است؛ چنانکه قطر استوایی آن، 1257.4 هزار کیلومتر و قطر جانبی (قطبی) آن، 1271. 2 هزار کیلومتر است (ر.ک؛ فیومی، 1424ق.، 100 و الشریف، 2001م.: 115) و این تفاوت که از روی نتیجة شکل زمین روی حرکت ماه حاصل شده است و به وسیلة مطالعات اختلالات حرکت ماه تعیین گردیده (ر.ک؛ سعادت، 1347، ج 1: 24)، به نوعی است که زمین روی دو قطب و در راستای محور میانی دچار پهن شدگی و در ناحیة استوا به دلیل گردش، دچار بیرون زدگی شده است و این مورد باعث اختلاف 43. 4 کیلومتری میان قطر در مدار استوایی و قطر میان دو قطب گشته است (ر.ک؛ دگانی، 1388: 381).

3-3-2) تحلیل و بررسی

چنانکه گذشت، از معانی انتزاع شده از کلمة «دحو»، کروی بودن می باشد که برخلاف دیگر معانی آن، مضمر و غیرمستقیم است؛ به بیان دیگر، هرچند برخی اهل لغت «الأدحیه» و «الأداحی» را در مفهوم جای تخم گذاردن پرندگان در ریگستان گرفته اند (ر.ک؛ فراهیدی، 1409 ق.، ج 3: 280؛ طریحی، 1375، ج 1: 134 و ابن اثیر، 1367، ج 3: 106) و به استناد آن، برخی دانشمندان علوم قرآنی به بیضوی بودن زمین استدلال نموده اند (ر.ک؛ سامی، بی تا: 50)، لیکن این دلیل متقن نیست. در این صورت، اشارة کلمه به کروی بودن، غیرمستقیم است و از لحاظ معنای غلطاندن که در بحث های قبل نیز آمد، حاصل می گردد؛ چرا که اشیاء کروی قابل غلطاندن می باشند.

وجه دیگر مؤید این موضوع، ترکیبی از معانی چندگانة کلمة «دحو» است؛ زیرا دحو لفظی است که در آنِ واحد به «بسط» و «تکویر» (از مادة «کور» به معنای پیچیده شدن چیزی به دور شیء کروی (ر.ک؛ فراهیدی، 1409ق.، ج 3: 1604 و فیومی، 1414ق.، ج 3: 154)) دلالت می کند و مجرد بسط نمی باشد. لذا سزاوارترین و دقیق ترین لفظ علمی برای زمین مبسوطة کروی همین «دحا» است (ر.ک؛ مغنیه، 1424ق.، ج 7: 510 و العبیدی، 1426ق.: 21). مطابق این بیان، لفظ آیة کریمه بازگو می کند که زمین مستوی نیست و مادام که همین باشد، در درونش انبساط می یابد و بدین صورت، با معنای اولیة «بسط» همسو می گردد (ر.ک؛ الحفنی، 2004 م.، ج 1: 775 و الشریف، 2001م.: 115). لازم به ذکر است کشف شکل کروی و غیرمسطح زمین از سوی انسان در حالی بود که خداوند این مطلب را قرن ها پیش در آیات خود بازگو کرده بود (ر.ک؛ حسنی، 2006م.، ج 1: 131132).

نتیجه گیری

شگفتی های کتاب آسمانی خداوند در ابعاد مختلف ادبی، علمی و... مطرح می گردد. آیة معروف به دحوالأرض (وَالأَرضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَیهَا) یکی از این دسته آیات است که در بُعد شگفتی های علمی شاخة کیهان شناسی، با توجه به احادیث و نیز اشتمال لغت «دحو» بر معانی گستردة خود، همزمان ناظر و بازگوکنندة سه شگفتی مهم دربارة زمین است. این شگفتی ها عبارتند از: بیان چگونگی آفرینش اولیه، حرکت و در پایان، بیان شکل کروی (غیرمسطح) آن. این شگفتی های سه گانه نه تنها با یکدیگر تعارضی ندارند، بلکه علاوه بر نمایان کردن اعجاز ادبی قرآن در به کارگیری کلمة «دحو»، همراه با معنای شاخص بسط و گسترش، مکمل یکدیگر در به کمال رساندن زمین برای سکونت انسان می باشند. مسلماً این چیزی جز قدرت پروردگار عالم نیست که زمین اولیة غیرقابل استفاده را برای سکونت و کمال موجودات به نحوی شایسته تمهید نموده است: (وَ هُوَ عَلَی کلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ) (هود/ 4).

منابع و مآخذ

قرآن کریم.

ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد. (1367). النهایة فی غریب الحدیث والأثر. چ 4. قم: انتشارات مؤسسة اسماعیلیان.

ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی. (1422ق.). زاد المسیر فی علم التفسیر. تحقیق عبدالرزاق. بیروت: دارالکتب العربی.

ابن عباد، صاحب اسماعیل. (1414ق.). محیط فی اللّغة. تصحیح محمد حسن آل یاسین. بیروت: انتشارات عالم الکتاب.

ابن عطیة اندلسی، عبدالحق بن غالب. (1422ق.). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز. تحقیق عبدالسلام محمد. چ 1. بیروت: دارالکتب العلمیة.

ابن فارس، احمد. (1404ق.). معجم مقاییس اللغة. چ 1. قم: مکتب الأعلام الإسلامی.

ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم. (بی تا). غریب القرآن. بی جا: بی نا.

ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو. (1419ق.). تفسیر القرآن العظیم. تحقیق محمدحسین شمس الدین. چ 1. بیروت: دارالکتب العلمیة.

ابن منظور، محمدبن مکرم. (1414ق.). لسان العرب. بیروت: دارالصدر.

بغوی، حسین بن مسعود. (1420 ق.). معالم التنزیل. چ1. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

البنا، حسن. (1423ق.). نظرات فی کتاب الله. قاهره: دارالتوزیع والنشر الإسلامیة.

بوکای، موریس. (بی تا). عهدین، قرآن و علم. ترجمة حسن حبیبی. تهران: انتشارات حسینیة ارشاد.

بیضاوی، عبدالله بن عمر. (1418ق.). انوار التنزیل و اسرار التأویل. چ1. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد. (1418ق.). جواهرالحسان فی تفسیر القرآن. تحقیق شیخ محمدعلی معوض و شیخ عادل احمد. چ1. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

ثعالبی، عبدالملک بن محمد. (1414ق.). فقه اللّغه. تصحیح جمال طلبه. چ 1. بیروت: دارالکتب العلمیة.

ثعلبی نیشابوری، ابواسحاق احمدبن ابراهیم. (1422ق.). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن. چ 1. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

الجمیلی، السید. (2000 م.). الإعجاز العلمی فی القرآن. بیروت: مکتبة الهلال.

حسنی، یوسف محمد. (2006 م.). الإعجاز العلمی فی اسرار القرآن الکریم و السنة النبویة. چ 1. دمشق: دارالکتاب العربی.

الحفنی، عبدالمنعم. (2004 م.). موسوعةالقرآن العظیم. چ 1. قاهره: مکتبة مدبولی.

دگانی، مایر. (1388). نجوم به زبان ساده. ترجمة محمدرضا خواجه پور. تهران: مؤسسة جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی.

رادمنش، سید محمود. (1374). آشنایی با علوم قرآن. چ 4. تهران: انتشارات علوم نوین.

رازی، ابوالفتوح حسین بن علی. (1407ق.). روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن. مشهد: انتشارات بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1412ق.). المفردات فی غریب القرآن. تحقیق صفوان عدنان. بیروت: دارالعلم.

راید، ماکسول. (1335). نجوم برای همه. ترجمة حسینعلی رزم آرا. تهران: انتشارات فرانکلین.

رضوان، عمربن ابراهیم. (1413ق.). آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره. چ 1. ریاض: دارالطیبة.

زحیلی، وهبة بن مصطفی. (1418ق.). التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج. چ 2. بیروت: دارالفکر.

زقروق، محمود حمدی. (1423 ق.). الموسوعة القرآنیة المتخصصة. قاهره: وزارة الأوقاف المصر.

زمخشری، جارالله محمود. (1979م.). اساس البلاغه. چ 1. بیروت: دار صادر.

------------------. (1417ق.). الفائق فی غریب الحدیث. تصحیح ابراهیم شمس الدین. چ 1. بیروت: دارالکتب العلمیة.

سعادت، محمدعلی. (1347). دورة کامل نجوم. مشهد: انتشارات پارس بوک.

سورآبادی، ابوبکر عتیق بن محمد. (1380). تفسیر سورآبادی. تحقیق علی اکبر سعیدی سیرجانی. چ 1. تهران: انتشارات فرهنگ نشر نو.

شاذلی، سید بن قطب. (1417ق.). فی ظلال القرآن. چ 17. بیروت: دار الشروق.

شریف الرّضی، محمّدبن حسین. (1390). نهج البلاغه. ترجمة علی شیروانی. قم: دفتر نشر معارف.

سیوطی، جلال الدین. (1404ق.). الدر المنثور فی تفسیر المأثور. قم: کتابخانة آیت الله مرعشی نجفی.

شبر، عبدالله. (1407ق.). الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین. چ 1. کویت: مکتبة الألفین.

الشریف، عدنان. (2000 م.). من علوم الارض القرآنیة. چ 3. بیروت: دارالعلم الملایین.

------------- . (2001 م.). من علم الفلک القرآنی. چ 1. بیروت: دارالعلم الملایین.

شهرستانی، سید هبةالدّین. (1342). اسلام و هیئت. ترجمة اسماعیل فردوس فراهانی و سید هادی خسروشاهی. تبریز: نشر کتاب فروشی صابونی.

صادقی تهرانی، محمد. (1365). الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن. چ 2. قم: انتشارات فرهنگ اسلامی.

طالقانی، سید محمود. (1362). پرتوی از قرآن. چ 4. تهران: شرکت انتشار.

طبرسی، فضل بن حسن. (1372). تفسیر مجمع البیان. چ 3. تهران: انتشارات ناصر خسرو.

طبری، ابوجعفر محمدبن جریر. (1412 ق.). تفسیر جامع البیان. چ 1. بیروت: دار المعرفة.

طریحی، فخرالدین بن محمد. (1375). مجمع البحرین. چ3. تهران: بی نا.

طنطاوی، سید محمد. (بی تا). التفسیر الوسیط للقرآن الکریم. بی جا: بی نا.

طوسی، محمدبن حسن. (بی تا). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

عبدالسلام، احمد الراغب. (1422ق.). وظیفة الصورة الفنیه فی القرآن. چ 1. حلب: فصلت.

العبیدی، خالد فائق. (1426ق.). الأرض. چ 1. بیروت: دارالکتب العلمیة.

العک، خالد عبدالرحمن. (بی تا). الفرقان و القرآن. چ 1. بی جا: بی نا.

فخر رازی، ابوعبدالله محمد. (1420ق.). تفسیر مفاتیح الغیب. چ 1. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

فراهیدی، خلیل بن احمد. (1409 ق.). العین. تحقیق هارون عبدالسلام محمد. چ 2. قم: انتشارات هجرت.

فیض کاشانی، ملا محسن. (1415 ق.). تفسیر الصافی. چ 2. تهران: انتشارات الصدر.

فیومی، احمدبن محمد. (1414ق.). المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر. چ 2. قم: انتشارات مؤسسة دارالهجرة.

فیومی، سعید صلاح. (1424ق.). الأعجاز العلمی فی القرآن الکریم مع الله فی السماء. چ 1. قاهره: مکتبة القدسی.

قرشی، سید علی اکبر. (1375). قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الإسلامیة.

قرطبی، محمدبن احمد. (1364). الجامع لأحکام القرآن. چ 14. تهران: انتشارات ناصر خسرو.

کارتونن، هانو. (بی تا). مبانی ستاره شناسی. ترجمة غلامرضا شاه عالی. شیراز: انتشارات شاهچراغ.

کاشانی، ملا فتح الله. (1336). منهج الصادقین فی الزام المخالفین. چ 19. تهران: انتشارات علمی.

گنابادی، سلطان محمد. (1408ق.). بیان السعادة فی مقامات العبادة. چ 2. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

محمد سامی، محمدعلی. (بی تا). اعجاز علمی در قرآن کریم. ترجمة سید حسن کاظمی. چ 1. تهران: انتشارات رزقی.

مراغی، احمدبن مصطفی. (بی تا). تفسیر مراغی. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

مغنیه، محمدجواد. (1424ق.). تفسیر کاشف. چ 1. تهران: دارالکتب الإسلامیة.

مکارم شیرازی، ناصر و دیگران. (1374). تفسیر نمونه. چ 1. تهران: دارالکتب الإسلامیة.

ملاحویش آل غازی، عبدالقادر. (1380). بیان المعانی. چ1. دمشق: مطبعة الترقی.

نحاس، ابوجعفر احمدبن محمد. (1421ق.). اعراب القرآن. چ1. بیروت: دارالکتب العلمیة.

نیشابوری، نظام الدّین حسن بن محمد. (1416ق.). تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان. بیروت: دارالکتب العلمیة.

ویلار، ری و دیگران. (بی تا). کیهان و راه کهکشان. ترجمة سید محمد امین محمدی. تهران: بی نا.

هاوکینگ، استیون ویلیام. (1384). تاریخچة زمان از انفجار بزرگ تا سیاه چاله ها. ترجمة محمدرضا محبوب. چ 8. تهران: سهامی انتشار.

Boss A.P R.H. Durisen. (2005).). Chondrule-forming shock fronts in the solar nebula. The astrophysical journal. No.621. Pp. 1137-1140.

Asphauq, Canup. (2001). An impact origin of the earth-moon system. Geophysical union. Pp. 708-712.

www.wikipedia. org

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان