ماهان شبکه ایرانیان

همگام با آفتاب؛ نگاهی به زندگانی امام جواد علیه السلام پیش از امامت

محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(ع) ملقب به جواد(ع) در سال ۱۹۵ق در مدینه دیده به جهان گشود.[۱] آن حضرت تنها فرزند امام رضا(ع) است.[۲] دربارۀ روز و ماه تولد ایشان اقوالی وجود دارد:

همگام با آفتاب؛ نگاهی به زندگانی امام جواد علیه السلام پیش از امامت

ولادت امام

محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(ع) ملقب به جواد(ع) در سال 195ق در مدینه دیده به جهان گشود.[1] آن حضرت تنها فرزند امام رضا(ع) است.[2] دربارۀ روز و ماه تولد ایشان اقوالی وجود دارد:

در منابع کهن شیعه، ولادت ایشان را در ماه مبارک رمضان ذکر کرده اند.[3] شیخ طوسی و علامه طبرسی(ره)، بر اساس دعای ماه رجب[4] که از «حسین بن روح» نقل شده، ولادت ایشان را در ماه رجب ذکر کرده اند.[5] برخی نیز روز ولادت آن امام بزرگوار را 15 ماه مبارک رمضان[6] و برخی دیگر 19 رمضان[7] دانسته اند.

در اینکه چه روزی از هفته بوده، برخی مورخان آن را در شب جمعه ذکر کرده اند[8] که طبق محاسبۀ نجومی، برابر با 23 خرداد سال 190ش، مطابق با 13 ژوئن 811م است.[9]

با احتساب تاریخ شهادت امام رضا و سن امام جواد(ع)، درمی یابیم که امام رضا(ع) در سن 48 سالگی صاحب این فرزند شده اند. بالا بودن سن امام رضا(ع) و نداشتن فرزند، باعث تشویش و نگرانی شیعیان بر سر مسئلۀ جانشینی و امامت بعد از ایشان شد.[10]

کلثم بن عمران روایت می کند: «من به امام رضا(ع) عرض کردم: شما که فرزند دوست دارید، دعا کنید خدا پسری به شما هدیه فرماید. امام فرمودند: فقط یک پسر به من ارزانی خواهد شد که وارث امامت من خواهد گردید.»[11]

در روایتی دیگر از حسین بن بشّار واسطی آمده است: حسن بن قیام از من خواست از امام رضا(ع) برای او اجازۀ وقت ملاقات بگیرم. من نزد امام رفتم و از ایشان اجازه گرفتم. وقتی حسن نزد امام آمد، حضرت فرمودند: تو از کجا می دانی که من امام نیستم؟ حسن بن قیام عرض کرد: من از امام صادق(ع) نقل می کنم که فرمود: امام هرگز عقیم (بدون فرزند) نمی شود، درحالی که تو به این سن رسیده ای و هیچ پسری نداری. امام سرش را به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدایا! من تو را شاهد می گیرم دیری نمی گذرد که به من فرزندی روزی خواهی فرمود که زمین را از عدل و داد پر می کند، همان طوری که از ظلم و ستم پر شده است.»

حسین بن بشار می گوید: ما آن روز را محاسبه کردیم و به یاد داشتیم و دیدیم فاصلۀ این ماجرا تا تولد امام جواد(ع)، ماه های بارداری همسر آن حضرت بوده است.[12]

مدتی گذشت و ایام وضع حمل همسر امام رضا(ع) فرا رسید. حکیمه، خواهر امام رضا(ع)[13] روایت می کند: «روزی برادرم، علی بن موسی الرضا(ع) مرا نزد خود فراخواند و به من فرمود: امشب فرزند خجستۀ خیزران متولد می شود. لازم است هنگام به دنیا آمدنش نزد خیزران حاضر باشی.

من آن شب در منزل امام ماندم. شب فرا رسید. آن بزرگوار مرا با خیزران و زنان قابله وارد اتاق کرد و خود چراغی برای ما روشن فرمود و سپس از اتاق خارج شد و در را به روی ما بست.

هنگامی که درد زایمان خیزران را فراگرفت، من طشت آبی آوردم که ناگهان چراغ خاموش شد. من رفتم چراغ را روشن کنم که در همین لحظه، نوزاد به دنیا آمد. نوری از جمال او افشان شد و تمام اتاق را روشن کرد، در حالی که ما از روشن کردن چراغ بی نیاز شدیم. من نوزاد را در برگرفته و در پارچه ای پیچیدم. در آن لحظه امام رضا(ع) وارد اتاق گردید. من او را به آغوش ایشان دادم. امام، آن مولود برگزیدۀ خدا را در گهواره گذاشت و او را به من سپرد و فرمود: از گهوارۀ او دور مشو.

وقتی روز سوم ولادتش فرا رسید، چشمان مبارک خود را به سوی آسمان گشود و گفت: «أَشهَدُ أَن لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه». همین که من این اعجاز را از آن نوزاد دیدم، نزد امام رضا(ع) رفتم و جریان را به عرض ایشان رساندم. امام در جواب من فرمودند: آن معجزاتی که بعد از این از این کودک خواهی دید، بیش از این است که اکنون دیدی.»[14]

آن شب امام رضا(ع) تا سحر بالای گهوارۀ نوزادش نشست و او را نوازش کرد. نوشته اند: امام تا چند شب این کار را ادامه داد تا اینکه کلثم بن عمران می گوید: به امام عرض کردم: فدایت شوم! برای همۀ مردم فرزندانی متولد می شود. آیا همه باید با فرزندان خود چنین کنند و آنان را این طور عادت دهند؟

امام در جوابم فرمود: تو چه می دانی؟ این عمل، عادت دادن نیست. من دارم علم و دانش [الهی] خود را به فرزندم منتقل می کنم.

سپس امام(ع) به یاران خود فرمودند: «امشب پسری شبیه حضرت موسی(ع) که دریاها را شکافت، برای من متولد شده و بانویی که چنین پسری را به دنیا آورده، بانویی پاک و پاکیزه است. آنگاه فرمود: پدر و مادرم فدای این شهیدی (امام جواد(ع)) که اهل آسمان بر او گریه می کنند. او، بزرگوار و شهید ظلم خواهد بود. خدا به قاتل او غضب کند. قاتل این برگزیدۀ خدا در دنیا چندان باقی نمی ماند و خداوند او را به سرعت دچار عذاب دردناک خویش خواهد کرد.»[15]

در گزارش دیگری آمده است: خدا به من فرزندی بخشیده که شبیه موسی و عیسی بن مریم(ع) است. خداوند مادر او را پاک آفرید. آنگاه فرمود: این فرزندم، با ستم کشته خواهد شد. قاتل او پس از شهادت فرزندم از زندگانی بهره ای نخواهد برد و زود گرفتار عذاب می شود.»[16]

کنیه و القاب امام

کْنیه نامی است که با ابن و اُم شروع شود و برای تعظیم و احترام به کار می رود؛ مانند ابوالحسن، ام کلثوم؛ اما لقب، اشاره به مدح و ذم دارد؛ مانند امیرالمؤمنین، جواد، صادق.[17]

تنها کنیۀ امام جواد(ع) «ابوجعفر» است که به دلیل مشابهت با کنیۀ امام پنجم(ع) ایشان را ابوجعفر ثانی نیز خوانده اند.[18] کنیۀ خاص آن حضرت، ابوعلی است.[19] و به آن حضرت ابن الرضا(ع) نیز می گویند.[20] مهم ترین لقب ایشان جواد[21] و تقی[22] است و القاب دیگری چون: قانع، مرتضی، نجیب، منتجب،[23] متقی، زکی،[24] مرتضی،[25] مختار و عالم نیز داشتند.[26]

طبق روایتی، امام رضا(ع) ایشان را: صادق، صابر، فاضل، قرة اعین المؤمنین و غیظ الملحدین خوانده است.[27]

ویژگیهای ظاهری امام جواد(ع)

امام جواد(ع) پیکری شکیل داشت و رنگ پوست حضرت گندمگون، متمایل به سیاهی،[28] نمکین و دوست داشتنی بود. نقش انگشتر حضرت همچون پدرش «الْعِزَّةَ لِلَّه» بود؛[29] گرچه نقش خاتم ایشان را «حَسْبِی اللَّهُ حَافِظِی»[30] و «نِعْمَ الْقَادِرُ اللَّه»[31] نیز ذکر کرده اند.

در این بین، یکی از منابع معرفتی که از امام جواد(ع) برجای مانده، حرز ایشان است. حرز در لغت، حصاری است که اگر کسی بدان وارد شود، از گزندها و خطرها محفوظ می ماند.[32] حرز امام جواد(ع) دعایی است که همراه داشتن آن بسیار مفید و مجرب می باشد. به همراه داشتن این حرز در میان شیعیان، خصوصاً ایرانیان چندان متداول بوده که حتی به ضرب المثل تبدیل شده و «حرز جواد بودن» و «حرز جواد خود کردن» به معنای «پیوسته با او بودن» و «همیشه کسی را همراه خود کردن» و مثَل شده است.[33]

یکی از عالمان سدۀ نوزدهم «محمد بن حسنعلی شوشتری» نیز رساله ای به نام «آداب حرز الجواد(ع)» برای سلطان حسین صفوی نوشته است.[34]

از روایات دانسته می شود که استفاده از چنین حرزی هایی که در آن قرآن و ذکر خدا باشد، سفارش شده است.[35] چنان که به هر یک از معصومان(ع) حرزهایی منسوب است.[36]

سید بن طاووس (ره) حرز امام جواد(ع) را که برای مصون ماندن از آسیبها برای مأمون نوشتند، در کتاب خود به طور کامل آورده است.[37]

پژوهشی دربارۀ مادر والامقام امام جواد(ع)

مادر امام جواد(ع) که از جمله بانوان نمونه در خاندان امامت به شمار می آید و در تمام منابع به کنیز بودن ایشان اشاره شده است،[38] «سبیکه» به معنی تکۀ جواهر نام داشت[39] که امام رضا(ع) او را خَیزُران (دارای مهر و عطوفت)[40] نامید.[41] در برخی از منابع پسندیده بودن تغییر نام عبد و کنیز آمده است.[42] او را از اهالی نَوبه یاد کرده اند.[43] نوبه به سرزمین های وسیعی واقع در جنوب مصر اطلاق می شود که ساکنان اصلی آن، مسیحی بودند؛[44] اما در روایتی از رسول خدا(ص) از مردم این دیار، به نیکی یاد شده است.[45] نوبه امروز ولایتی در کشور سودان است.[46]

خیزران را از نوادگان ماریۀ قطبیه، همسر رسول خدا(ص) دانسته اند.[47] طبری، مورخ مشهور، کنیۀ وی را «امّ الحسن» ذکر کرده است.[48] او زنی پاک و والاگهر بود و از نظر فضایل اخلاقی، جایگاهی رفیع داشت.[49] پیش تر «خیرة الاماء» به معنی «بهترینِ کنیزان» لقب یافته بود که از این فهمیده می شود ایشان هنگام ازدواج با امام رضا(ع) کنیز بوده است. او نزد اهل بیت(ع) مقام و منزلت رفیعی داشت. پیامبر اکرم(ص) در یک پیشگویی دربارۀ او فرمود: «پدرم فدای پسر کنیز نوبیه (اهل نوبه) که خوش بو و زاده اش نجیب و نیکوست.»[50]

یزید بن سلیط می گوید: «حضرت موسی بن جعفر(ع) را در راه مکه ملاقات کردم. به من فرمودند: من در این سال زندانی می شوم. پس از من، امامت با پسرم علی(ع) است. ای یزید! وقتی پس از مرگم او را ملاقات کردی، از سوی من به او مژده بده که خدا پسری پاک و مبارک به او خواهد بخشید. یادت باشد که او به تو خبر می دهد که تو مرا در اینجا ملاقات کرده ای. به فرزندم بگو کنیزی که آن پسر از او متولد خواهد شد و از نوادگان ماریۀ قبطیه، همسر رسول خدا(ص) است. اگر توانستی آن کنیز (خیزران) را ببینی، سلام مرا به او هم برسان.»[51]

این روایت نیز سخن از مرتبۀ بلند آن بانوی سترگ دارد. امام رضا(ع) دربارۀ همسر باوفای خود فرمودند: «آن بانویی که چنین پسری (امام جواد(ع)) بیاورد، خود چنان پاکیزه و پاک است.»[52]

بنا بر گزارش برخی از منابع، مادر امام رضا نیز کنیز (جاریه) معرفی شده است.[53] این توصیف به جز دربارۀ مادر امام رضا و جواد الائمه(ع)[54] برای هیچ یک از مادران امامان(ع) دیده نمی شود. در منابع لغت آمده است: جاریه، کنیزی است که بین اعراب متولد می شود و با فرزندان آنها رشد می یابد و اعراب او را با غذای فرزندان خود تغذیه کرده، وی را آن گونه می پرورانند که فرزندان خود را تربیت می کنند.[55]

نامهای دیگری نیز برای این بانوی بزرگوار ذکر کرده اند. ازجمله: ریحانه، دُرّه[56] و صَفّیه.[57]

همسران امام جواد(ع)

مأمون پس از ولایت عهدی امام رضا(ع) دخترش امّ حبیبه را به عقد امام و دختر دیگرش زینب، معروف به ام فضل را به عقد امام جواد(ع) درآورد.[58] در اینکه ازدواج حضرت با ام فضل پیش یا پس از شهادت امام رضا(ع) بوده، اختلاف است.[59] بنا بر گزارشهای تاریخی، در همان روز ولایت عهدی امام رضا(ع)، مأمون دخترش ام فضل را به همسری امام جواد(ع) درآورد[60] یا اینکه او را برای او نامزد کرد.[61]

ظاهراً رابطۀ امام جواد(ع) با ام فضل چندان گرم نبود تا جایی که امّ فضل در نامه ای به پدرش، از ازدواج امام جواد(ع) با کنیزی شکایت کرده؛ ولی مأمون به شکایت وی توجه ننموده و حتی او را از شکایت دوباره منع کرده است.[62] در سال 204 ق فقط عقد ازدواج طی مراسمی اجرا می شود[63] و امام تا سال 215ق با او رابطه ای نداشته است.[64] مهریۀ این ازدواج، به مقدار مهریۀ حضرت زهرا(ع) (پانصد درهم) بوده است.[65] از این ازدواج تحمیلی، هیچ ثمره ای به بار ننشست و امّ فضل صاحب فرزندی نشد.[66]

در رمزگشایی این ازدواج از طرف مأمون، به موارد زیر می توان اشاره کرد:

1. کسب مشروعیت: مأمون به دنبال آن بود تا از موقعیت و محبوبیت خاندان رسول خدا(ص) برای کسب اعتبار و مشروعیت خلافت خود بهره ببرد؛[67]

2. حفظ روابط خویشاوندی: شیخ صدوق(ره) می نویسد: «مأمون به اشارۀ فضل بن سهل، وزیر خود، به این کار اقدام نمود؛ زیرا به اعتقاد او، این وصلت هم باعث جلب رضایت خدا و حفظ روابط خویشاوندی و هم سبب پاک شدن رفتارهایی می شد که از زمان قبل و دوران هارون بر اهل بیت(ع) وارد شده بود.»[68]

یعقوبی، تاریخ نگار شیعی، از مأمون نقل می کند که گفته بود: «من دوست دارم که پدربزرگ باشم که پیامبر خدا(ص) و علی بن ابی طالب(ع) پدران او باشند.»؛[69]

3. سرپوش گذاشتن بر جنایت خود در قتل امام رضا(ع)؛

4. فریب دادن علویان و شیعیان و فرونشاندن قیامها؛[70]

5. تحت نظر داشتن امام از طریق یک جاسوس خانگی و کنترل رفت و آمدها.

همسر دیگر امام جواد(ع) کنیزی به نام «سمانه مغربیه» بود که فرزندان امام جواد(ع) از او بودند.[71] این بانوی ارجمند، شایستگی همسری امام جواد و افتخار مادری امام هادی(ع) را یافت. او زنی ممتاز و متمایز بود و پس ازدواج با امام جواد(ع) و قرار گرفتن در معرض جاذبه های درخشان امامت، تا بدان جا درخشید که امام هادی(ع) درباره اش فرمود: «مادرم، دانای جایگاه من و اهل بهشت است. او چنان است که شیطان از او می گریزد و فریب حیله گران دنیاپرست در او کارگر نیست. خدا پاسدار و نگهبان اوست و او در شمار مادران راستگو و درست کردار است.»[72] مرقد مطهر آن بانوی ارجمند در سامرا، داخل حرم امامین عسکریین(ع) است.

فرزندان و اعقاب امام جواد(ع)

در منابع تاریخی از دو پسر به نامهای علی ملقب به هادی(ع)، امام دهم شیعیان و موسی ملقب به مُبرقع به عنوان پسران امام جواد(ع) ذکر شده است[73] که نسل بابرکت امام جواد(ع) از طریق این دو بزرگوار گسترش یافته است.[74]

شیخ مفید (ره) دو دختر امام به نامهای فاطمه و امامه را نیز ذکر کرده است.[75] در برخی منابع دیگر نام دختران دیگری مانند: خدیجه، حکیمه و ام کلثوم نیز ثبت شده است.[76]

حکیمه خاتون، از زنان نمونۀ خاندان اهل بیت(ع) و از بزرگان راوی حدیث است. وی محضر چهار امام (از امام جواد تا حضرت مهدی(عج)) را درک کرده و از سفیران حضرت حجت(عج) بوده است. وی نامه ها و درخواستهای مردم را به امام زمان(عج) می رساند و توقیعات و پاسخهای آن حضرت را به مردم باز می گرداند.

وی با یکی از علویان به نام ابوالحسن محدث ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نامهای حمزه و ابوعبدالله الحسین گردید و در سال 274ق در سامرا وفات یافت و در کنار امام حسن عسکری(ع) به خاک سپرده شد.[77]

جناب موسی مبرقع نیز شخصیتی مهم و برجسته داشت. او جدّ سادات رضوی است و نسب بسیاری از سادات به او می رسد. ایشان نخستین فرد از سادات رضوی است که در سال 256ق به قم وارد شد. نوشته اند او همواره به روی صورت خویش بُرقَع (نقاب) می انداخت، بدین روی به موسی مبرقع شهرت یافت.

وی در شب چهارشنبۀ سال 296ق در قم وفات یافت.[78] حاکم قم بر او نماز خواند و وی را در چهل اختران قم به خاک سپرد که هم اکنون نیز مزار او زیارتگاه است.[79]

نص بر امامت امام جواد(ع)

نص بر امامت، عبارت است از حدیثی از امام پیشین که در آن به امامت امام بعدی تصریح شده باشد. ابویحیی صنعانی می گوید: من نزد امام رضا(ع) بودم که کودکش جواد(ع) را آوردند. امام فرمود: «هذَا الموْلُودُ الّذی لَم یولَدْ مَولُودٌ اَعظَمُ مِنهُ بَرَکةً عَلَی شِیعَتِنَا مِنهُ؛[80] این مولودی است که فرزندی پربرکت تر و خجسته تر از او نسبت به شیعیان ما به دنیا نیامده است.»

ابن قیاما در روایتی می گوید: خدمت امام رضا(ع) رسیدم. ابوجعفر (امام جواد(ع)) متولد شده بود. امام رضا(ع) فرمودند: «قد هب لی یرثنی و یرث من آل داود؛[81] خداوند پسری به من عنایت فرمود که وارث من خواهد بود و از آل داود نیز ارث می برد.»

در روایتی دیگر از معمر بن خلاّد نقل شده است: پس از ولادت ابوجعفر(ع) خدمت امام رضا(ع) رسیدم تا سؤالاتی از ایشان بپرسم. وقتی مسئلۀ نخست را پرسیدم، امام رضا(ع) فرمودند: شما چه احتیاجی به این مطلب دارید؟ این ابوجعفر است که من او را در جای خود نشانده و جانشین خود کرده ام.[82] سپس فرمود: ما اهل بیت، کوچکمان از بزرگمان ارث می بریم.»[83]

در این راستا از صفوان بن یحیی روایت شده است: به امام رضا(ع) عرض کردم: پیش از آنکه خداوند ابوجعفر(ع) را به شما عطا فرماید، شما در جواب ما می فرمودید: خدا به من پسری عطا خواهد کرد. اکنون خدا او را به شما عنایت کرده و چشم ما را به [ولادت] او روشن نموده است. خداوند مرگ شما را بر ما پیش نیاورد؛ ولی اگر [برای شما] اتفاقی بیفتد، امام پس از شما چه کسی خواهد بود؟

در این لحظه، امام رضا(ع) به سوی امام جواد(ع) که در مقابلش ایستاده بود، اشاره کرد. گفتم: فدایت شوم! اما او فقط سه سال دارد. امام رضا(ع) فرمودند: مگر سه ساله بودن چه اشکالی دارد؟ عیسی بن مریم(ع) در کم تر از سه سالگی حجت خدا شد.[84]

امام در پاسخ فرد دیگری که همین سؤال را پرسیده بود، فرمودند: همانا خداوند بزرگ، عیسی بن مریم(ع) را به رسالت دینی جدید مبعوث کرد، در حالی که سن او کم تر از سن ابوجعفر(ع) بود.[85]

تاریخ شاهد پیامبرانی بوده است که در دوران کودکی به نبوت برگزیده شده اند. از جمله حضرت یحیی(ع) به فرمودۀ قرآن کریم: (وَ آتَیناهُ الْحُکمَ صبِیا)[86]؛ «ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم.» هرچند برخی از محققین، کلمۀ «حکم» را به معنی هوش و درایت گرفته اند؛ ولی با توجه به روایت[87] امام سجاد(ع)، منظور همان نبوت است.

سرودۀ دعبل خزاعی، شاعر معروف شیعی، مؤیدی دیگری بر امامت امام جواد از سوی امام رضا(ع) است.[88] شواهد دیگری نیز بر امامت آن امام همام وجود دارد که در تاریخ بدان تصریح شده است. مانند:

وجود نور امام(ع) در عرش الهی،[89] ثمر دادن نخل خرما،[90] نشان مهر امامت بر روی کتف ایشان[91] و وجود سلاح رسول الله(ع) نزد حضرت که فصیل صیرفی از امام جواد (ص) طی نامه ای پرسید: آیا سلاح رسول خدا(ص) نزد شما نگهداری می شود؟ امام نوشتند: «بله، سلاح رسول الله(ص) نزد من است و آن بین ما امامان به منزلۀ تابوت در بنی اسرائیل می باشد که با هر امامی همراه است.»[92]

آغاز امامت امام جواد(ع)

شهادت ناگهانی امام رضا(ع) در سال 203ق، افکار و اذهان شیعه را پریشان کرد و در پی آن، اندیشه های ناصوابی شکل گرفت. زمان شهادت امام رضا، امام جواد(ع) حدود هفت سال و چند ماه بیش تر نداشتند،[93]

لذا بین شیعیان در امر تعیین امام پس از ایشان اختلاف پیش آمد[94] به طوری که حتی برخی شیعیان با طرح پرسشهایی امام جواد(ع) را می آزمودند.[95]

علی بن حسان می گوید: به امام جواد(ع) عرض کردم: مردم به خردسالی شما اعتراض دارند. حضرت فرمود: چه اعتراضی؟ خداوند به پیامبرش فرمود: (قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّه علی بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتبَعَنی)[96]؛ «بگو: این راه و رسم من است که به سوی خداوند دعوت می کنم؛ من و هر کسی که پیرو من باشد، برخوردار از بصیرتیم.» به خدا سوگند! کسی از پیامبر(ص) پیروی نکرد، جز علی(ع) که فقط نه سال داشت.[97] یا با حضرت سلیمان(ع) بحث کردند که داود(ع) او را در حالی که کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا می برد، جانشین خود کرد. حال آنکه علمای بنی اسرائیل این عمل او را انکار می کردند.[98]

مأمون، امام رضا(ع) را به خراسان فراخواند تا با طرح توطئۀ ولایت عهدی، خود را دوستدار خاندان پیامبر(ص) نشان دهد. امام رضا(ع) قبل از حرکت به سوی خراسان، سفری به سوی خانۀ خدا داشت که امام جواد(ع) شش ساله پدر را در این سفر حج همراهی کرد. امام جواد(ع) هنگام طواف متوجه شد که زیارت پدر بزرگوارش از خانۀ خدا، به گونه ای وداع است، لذا با ناراحتی در حجر اسماعیل نشست. وقتی امام رضا(ع) از طواف فارغ شد، فردی را به دنبال فرزندش فرستاد. امام جواد(ع) چنان اندوهگین بود که یارای راه رفتن نداشت. امام رضا(ع) خود به حجر اسماعیل آمد و به او فرمود: فرزندم! چرا نشسته ای؟ برخیز تا برویم.

امام جواد(ع) با چشمانی اشک بار عرض کرد: پدر! چگونه برخیزم، در حالی که دیدم به گونه ای با کعبه وداع کردی که گویا دیگر به اینجا بازنخواهی گشت. سپس از جای خود برخاست و همراه امام حرکت کرد.[99]

پس از این سفر، امام رضا(ع) به دست مأمون به شهادت رسید و امام جواد(ع) به امامت نایل شد. این اشعار منسوب به امام جواد(ع) در رثای پدر بزرگوارش است:

 

یا قبر طوس سقاک الله رحمته

ماذا ضمنت من الخیرات یا طوس

 

طابت بقاعک فی الدنیا و طاب بها

شخص ثوی بسناباد مرموس

 

شخص عزیز علی الاسلام مصرعه

فی رحمة الله مغمور و مغموس

 

یا قبره انت قبره قد تضمنه

حلم و علم و تطهیر و تقدیس[100]

 

«ای قبر در طوس! خداوند تو را غریق رحمتش فرماید. ای طوس! از خیرات و برکات چه دربرداری؟ خاک تو در دنیا پاکیزه شده و شخصی که در سناباد مدفون است، این سرزمین را پاک و پاکیزه کرده. او شخصی است که بر خاک آرمیده و قتل او بر اسلام و مسلمین سخت است [و او هم اکنون] غرق رحمت خداست. ای قبر آن [بزرگوار]! تو قبری هستی که [مظهر] بردباری و دانش و پاکی و تقدیس آن را در برگرفته است.»

پی نوشت ها

[1] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، انتشارات چهارده معصوم(ع)، تهران، بی تا، ج 1، ص 492؛ تهذیب الاحکام، اباجعفر محمد بن حسن طوسی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق، ج 6، ص 90؛ تاج الموالید، ابوعلی فضل بن الحسن طبرسی، دارالقاری، بیروت، 1422ق، ص 128؛ المصباح للکفعمی، ابراهیم بن علی کفعمی، منشورات رضی، قم، بی تا، ج 2، ص 599؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ابوعلی فضل بن الحسن طبرسی، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، 1417ق، ج 2، ص 91.

[2] الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد بن النعمان مفید، مؤسسه آل بیت لاحیاء التراث، قم، 1413ق، ص 614؛ اختیار معرفة الرجال (معروف به رجال الکشی)، اباجعفر محمد بن حسن طوسی، دانشگاه مشهد، مشهد، 1348ش، ص 596؛ اعلام الوری، ج 2، ص 86.

[3] الکافی، ج 1، ص 492؛ اثبات الوصیة لعلی بن ابی طالب(ع)، ابوالحسن علی بن الحسین المسعودی، انتشارات انصاریان، قم، 1417ق، ص 183؛ المقنعه، محمد بن محمد بن النعمان مفید، کنگره جهانی شیخ مفید، بی جا، 1413ق، ص 482؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 102؛ الدروس فی فقه الامامیه، محمد بن مکی (شهید ثانی)، مدرسه امام مهدی (عج)، قم، 1407ق، ج 2، ص 14؛ الارشاد، ج 2، ص 273؛ فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ترجمه: محمدجواد مشکور، انتشارات آستان قدس اشرافی، تهران، 1358ش، ص91.

[4] «اللّهم إنّی أسْئَلُک بِالمَولُودَینِ فِی رَجَبٍ مُحَمّدِ بنِ علی الثانِی وَ ابنِهِ عَلی بنِ مُحمّد المُنّتَجَب...؛ پروردگارا! به حق دو مولود ماه رجب، امام جواد و فرزندش علی بن محمد(ع) که برگزیده است، از تو می خواهم...»

[5] مصباح المتجهد و سلاح المتعبد، اباجعفر محمد بن حسن طوسی، اسماعیلیان، قم، بی تا، ص 557؛ إعلام الوری، ج 2، ص 91؛ تاج الموالید، ص 128.

[6] دلائل الامامة، ابا جعفربن جریر بن رستم طبری، مؤسسة البعثة، قم، 1413ق، ص 383؛ فرق الشیعة، ص 91؛ تاریخ قم، حسن بن علی بن حسن قمی، انتشارات توس، تهران، 1361ق، ص 200؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، اباجعفر محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، دارالاضواء، بیروت، 1412ق، ج 4، ص 411؛ مسار الشیعة، محمد بن محمد بن النعمان مفید، دارالمفید، بیروت، 1414 ق، ج 7، ص 24.

[7] اثبات الوصیة، ص 183؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعلمین، ابوجعفر محمد بن حسن بن فتال النیشابوری، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1406ق، ص 243؛ کشف الغمة فی معرفة الائمة، علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی، مکتبة هاشمیة، تبریز، 1381ق، ج 2، ص 343؛ تاج الموالید، ص 195؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نورالله الحسینی المرعشی التستری، اسلامیه، تهران، 1388ق، ج 12، ص 414.

[8] اثبات الوصیة، ص 183؛ المصباح للکفعمی، ص 523؛ دلائل الامامة، ص 383؛ روضة الواعظین، ص 243.

[9] هیئت و نجوم اسلامی، علی قمشه ای، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1384 ش، ج 2، ص 333.

[10] شیخ مفید(ره) در گزارشی می نویسد: «پس از شهادت امام رضا(ع) و جانشینی فرزندشان امام جواد(ع) که هفت ساله بود، شیعیان به سه فرقه تقسیم شدند: جمع زیادی از شیعیان به امامت امام جواد(ع) قائل شدند. فرقه ای به قول واقفیه برگشتند که به امامت امام رضا(ع) معتقد شده بودند وجمعی احمد بن موسی (برادر امام رضا(ع)) را وصی امام رضا(ع) دانستند و مدعی شدند که حضرت بر امامت وی تصریح کرده است.» الفصول المختاره، محمد بن محمد بن النعمان مفید، دارالمفید، بیروت، 1414ق، ص 315.

[11] اثبات الوصیة، ص 210؛ الکافی، ج 1، ص 320؛ الارشاد، ص 318.

[12] اثبات الوصیة، ص 210.

[13] در زمان امام جواد(ع) سه زن به نام حکیمه بودند: حکیمه دختر موسی بن جعفر(ع)، حکیمه دختر جواد الائمه(ع)، حکیمه دختر امام رضا(ع). (کشف الغمة، ج 2، ص 150؛ معجم الرجال الحدیث فی طبقات الرواة، ابوالقاسم خوئی، منشورات آیت الله خوئی، چاپ سوم، بیروت، 1403ق، ج24، ص 215).

[14] مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 377؛ اثبات الوصیة، ص218.

[15] اثبات الوصیة، ص 210.

[16] بحارالانوار الجامعة لدرر الائمة الاطهار(ع)، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الرسالة، بیروت، 1404ق، ج 50، ص 15.

[17] البهجة المرضیة، جلال الدین سیوطی، نشر رضی، قم، بی تا، باب المعرفة، ص 53؛ ربیع الابرار و نصوص الاخبار، محمود بن عمر زمخشری، نشر رضی، قم، 1410ق، ج 2، ص 384.

[18] مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 379؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 90؛ اعلام الوری، ج 2، ص 91.

[19] دلائل الامامة، ص 396؛ الهدایة الکبری، حسین بن همدان خصیبی، مؤسسة البلاغ، بیروت، 1411ق، ص 295؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 397.

[20] الارشاد، ج 2، ص 28. کنیه ابن الرضا به امام هادی و عسکری(ع) نیز اطلاق می شود. (همان)

[21] بخشنده و سخاوتمند؛ الوافی بالوفیات، ج 4، ص 105.

[22] برخی آن را از ریشه تقوا به معنی خود نگهدار گرفته اند. (معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 65) ولی در برخی از اسناد آمده است بدان خاطر امام را تقی می خواندند که خداوند او را از شرّ مأمون نگهداری کرد؛ زیرا مأمون شب هنگام در حالت مستی با شمشیر به امام حمله کرد و چنان گمان نمود که او را قطعه قطعه کرده است؛ اما بعد دید امام کاملاً سالم است. (مناقب ابن شهر آشوب). برخی دیگر لقب تقی را به خاطر زهد و تحمل رنج دوران جوانی در برابر دستگاه حاکم ذکر کرده اند. (الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمة، علی بن محمد بن احمد بن الصباغ المالکی، مؤسسه الاعلمی، تهران، بی تا، ص 262؛ الائمة الاثنی عشر، ابن طولون، تحقیق: سلاح الدین منجد، بیروت، 1337ق، ص 103.

[23] برگزیده.

[24] پاکیزه از زشتی ظاهر و باطن.

[25] برگزیده، مورد پسند.

[26] دلائل الامامة، ص 396؛ الارشاد، ص 327؛ اعلام الوری، ج 2، ص 91؛ کشف الغمة، ج 2، ص 343؛ بحار الانوار، ج50، ص 16.

[27] عیون الاخبار الرضا(ع)، اباجعفر محمد بن علی الحسین بن بابویه قمی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1404ق، ج 2، ص 250.

[28] دلائل الامامه، ص 197؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 418.

[29] دلائل الامامه، ص 396.

[30] مکارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسی، نشر شریف رضی، قم، 1412ق، ص 91.

[31] الفصول المهمة، ص 262.

[32] العین، خلیل بن احمد فراهیدی، نشر هجرت، قم، 1409ق، لسان العرب، ابن منظور، نشر ادب حوزه، قم، 1405 ق، تاج العروس من جواهر القاموس، محمد زبیدی، بیروت، دارالکتاب، 1414ق، ذیل واژه «حرز».

[33] ر.ک: لغت نامه، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1377ش، ذیل واژه «حرز جواد».

[34] الذریعة الی حافظ الشریعة، رفیع الدین محمد بن محمد مؤمن جیلانی، دار الحدیث، قم، 1729ق، ج 1، ص 17.

[35] قرب الاسناد، ابوالعباس عبدالله حمیری قمی، قم، 1413ق، ص 110؛ بحار الانوار، ج 92، ص 406.

[36] بحار الانوار، ج 91، صص 208-371؛ مهج الدعوات و منهج العبادات، ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، منشورات مؤسسه اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1414، ص 16.

[37] مهج الدعوات، ص 11.

[38] الارشاد، ج 2، ص 273؛ المقنع، ابا جعفر محمد بن علی الحسین بن بابویه قمی، مؤسسة امام مهدی(عج)، قم، 1415ق، ص 482؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 379.

[39] الارشاد، ص 615؛ الکافی، ج 1، ص 492؛ اثبات الوصیة، ص 216.

[40] لسان العرب، ج 4، ص 81؛ البدایة و النهایة، لابن الکثیر، مکتبة المعارف، بیروت، چاپ دوم، 1977م، ج 2، ص 28.

[41] فرق الشیعة، ص 91؛ الکافی، ج 1، ص 492؛ اعلام الوری، ج 2، ص 91؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 379.

[42] کافی، ج 5، ص 211؛ تذکرة الفقهاء، حسن بن یوسف حلی، مکتبة الرضویه لاحیاء آثار الجعفریة، بی جا، بی تا، ص131؛ قواعد الاحکام، حسن بن یوسف حلی، المکتبة الحیدریة، نجف، بی تا، ج 10، ص 329؛ الحدائق الناظرة، یوسف بحرانی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، بی تا، ج 19، ص 417.

[43] الکافی، ج 1، ص 492؛ الارشاد، ص 615؛ اعلام الوری، ج 2، ص 91.

[44] آثار البلاد و اخبار العباد عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، زکریا بن محمد قزوینی، دارصادر، بیروت، 1380 ق، ص 61.

[45] رک: معجم البلدان، یاقوت الحموی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1399ق، ج 5، ص 309.

[46] لغت نامه دهخدا، ج 15، ص 22805.

[47] الکافی، ج 1، ص 492؛ تاج الولید، ص 128؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 379.

[48] دلائل الامامة، ص 396.

[49] الکافی، ج 1، ص 323؛ بحار الانوار، ج 43، ص 13.

[50] الکافی، همان.

[51] انوار البهیة، ص 124.

[52] اثبات الوصیة، ص 210.

[53] عیون الاخبار الرضا(ع)، ج 1، صص 24 -28.

[54] دلائل الامامة، ص 410؛ سر السلسلة العلویة، ابونصر بخاری، نشر شریف رضی، قم، 1413ق، ص 38.

[55] کتاب العین، ج 8، ص 17.

[56] المقالات و الفرق، عبدالقاهر بن الطاهر بغدادی، دار الجبل، بیروت، 1408ق، ص 99؛ تاریخ قم، حسن بن محمد قمی، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1385ش، ص 200.

[57] تاریخ قم، ص 200.

[58] تاریخ طبری، ج 8، ص 556؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن عیسی مسعودی، دارالاندلس، بیروت، 1965 م، ج 4، صص 324- 325.

[59] ر.ک: تدکرة الخواص، ص 321.

[60] عیون الاخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 147؛ تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، نشر شریف رضی، قم، 1376ش، ص352؛ البدایة و النهایة، ج 10، ص 269؛ مروج الذهب، ج 3، ص441؛ تاریخ طبری، ج 7، ص 149.

[61] اعیان الشیعة، سید محسن امین، دارالتعاریف، بیروت، 1403ق، ج 2، ص 33.

[62] الارشاد، ص 628؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 392؛ روضة الواعظین، ص 241.

[63] ر.ک: دلائل الامامة، صص 391- 395، اثبات الوصیة، ص223-226؛ تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ابا محمد بن علی بن الحسین بن شعبه حرانی، انتشارات اسلامیه، تهران، 1363 ش، صص 451- 454، مروج الذهب، ج 3، ص 441.

[64] البدایة و النهایة، ج 1، ص 269.

[65] مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 414.

[66] تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1977م، ج 2، ص 454.

[67] مقاتل الطالبین، ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی، نشر صدوق، تهران، بی تا، صص 454- 457.

[68] عیون الاخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 147.

[69] تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 454.

[70] تاریخ طبری، ج 8، ص 533 به بعد.

[71] تاریخ قم، ص 201؛ تحفة الازهار و زلال الانهار فی نسب ابناء الائمة الاطهار(ع)، ضامن بن شدقم، دفتر نشر میراث مکتوب، 1378ش، ج 2، ص 429.

[72] دلائل الامامة، ص 216؛ اثبات الوصیة، ص 428.

[73] الارشاد، ص 635؛ دلائل الامامة، ص 397؛ اعلام الوری، ج 2، ص 106؛ تاریخ قم، ص 201.

[74] عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب(ع)، احمد بن عنبه، نشر رجایی، قم، 1383ش، ص 635؛ تحفة الازهار وزلال الانهار، ج 2، ص 428.

[75] الارشاد، ص 635؛ الفصول المهمة، ص 272؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 106.

[76] دلائل الامامة، ص 397؛ تاریخ قم، ص 201.

[77] اعیان الشیعة، ج 6، ص 217؛ اعلام الوری، ج 2، ص238؛ کمال الدین و تمام النعمة، ابا جعفر محمد بن علی الحسین بن بابویه قمی، اسلامیه، تهران، 1395ق، ج 4، ص 424؛ الکافی، ج 1، ص 330؛ معجم رجال الحدیث، ج 23، ص187؛ تنقیح المقال، عبدالله مامقانی، المکتبة المرتضویة، نجف، 1352ق، ج 3، ص 76.

[78] تاریخ قم، ص 216؛ مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول(ص)، محمدباقر مجلسی، دارکتب الاسلامیة، تهران، 1404 ق، ج 6، ص 128؛ بحار الانوار، ج 50، ص 161.

[79] مرآة العقول، ج 6، ص 668؛ قلائد النحور، ص 226؛ اعیان الشیعة، ج 10، صص 195 - 194.

[80] الکافی، ج 1، ص 321؛ الارشاد، ص 618؛ انوارالبهیة، شیخ عباس قمی، نشر شریف رضی، قم، 1364ش، ص 125؛ اثبات الوصیة، ص 211.

[81] الکافی، ج 2، ص 140.

[82] الارشاد، ص 318؛ روضة الواعظین، ص 617.

[83] همان، ص 318.

[84] الکافی، ج 1، ص 321؛ الارشاد، ص 298؛ بحار الانوار، ج50، ص 35.

[85] الکافی، ج 2، ص 322؛ الارشاد، ص 299.

[86] مریم/ 12.

[87] الکافی، ج 1، ص 382.

[88] عیون الاخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 267؛ حلیة الابرار، سید هاشم بحرانی، مؤسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1357ش، ج2، ص 320، باب 7.

[89] بحار الانوار، ج 36، ص 341؛ کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر(ع)، خزاز قمی رازی، نشر بیدار، قم، 1401ق، ص 23.

[90] الهدایة الکبری، ص 336.

[91] الارشاد، ص 618؛ الکافی، ج 1، ص 322؛ موسوعة الامام الجواد(ع)، مؤسسة ولیّ العصر(عج)، قم، 1419ق، ج 1، ص176.

[92] الخرائج و الجرائح، قطب الدین رواندی، انتشارات جامعة مدرسین حوزه علمیه، قم، 1403ق، ج 1، ص 387.

[93] الکافی، ج 1، ص 486؛ الارشاد، ج 2، ص 271؛ تاج الموالید، ص 51؛ عیون الاخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 28.

[94] دلائل الامامة، ص 388.

[95] همان، صص 388 -390؛ اثبات الوصیة، ص 220؛ الاختصاص، محمد بن محمد بن النعمان مفید، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1407ق، ص 102؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ج4، ص 382.

[96] یوسف/ 108.

[97] الکافی، ج 2، ص 290.

[98] همان، ج 1، ص 383.

[99] کشف الغمة، ج 3، ص 153؛ بحار الانوار، ج 50، صص 64 - 63.

[100] بحار الانوار، ج 102، ص 54؛ دیوان اهل البیت(ع)، علی حیدر مؤید، نشر اسلامی، قم، 1419ق، ص 551.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان