ماهان شبکه ایرانیان

گرایش و عطش به دعا و راز و نیاز

آنچه وظیفه انسان در پیشگاه ذات اقدس الهی است، دو راه است که این دو راه را باید کنار هم جمع بکنیم و حداقل یک راه [را باید داشته باشیم] و آن دو راه یکی این است که خدا را از راه اندیشه بشناسیم و مطابق اندیشه او را بپرستیم و اطاعت کنیم که البته یک راه معمولی است اما ضعیف است یک راه انگیزه است که آن راه قلب است آن راه گرایش است که آن در دعاها و مناجات ...

گرایش و عطش به دعا و راز و نیاز

آنچه وظیفه انسان در پیشگاه ذات اقدس الهی است، دو راه است که این دو راه را باید کنار هم جمع بکنیم و حداقل یک راه [را باید داشته باشیم] و آن دو راه یکی این است که خدا را از راه اندیشه بشناسیم و مطابق اندیشه او را بپرستیم و اطاعت کنیم که البته یک راه معمولی است اما ضعیف است یک راه انگیزه است که آن راه قلب است آن راه گرایش است که آن در دعاها و مناجات ها پیدا می شود نه در کتاب ها در قرآن کریم براهین فراوانی بر توحید اقامه شده که خدای سبحان آفریدگار انسان، جهان، پیوند انسان و جهان است این مثلث مبارک را خدا آفرید و خدا می پروراند هم او خالق است هم او ربّ است اما اینها یک سلسله مفاهیم است مفهوم تا اندازه ای انسان را از نظر اندیشه آرام می کند ولی آن گرایش و عطش را مفهوم تأمین نمی کند قرآن ضمن ارائه براهین برای توحید در خلقت و ربوبیت، دستور نیایش و ناله و لابه و دعا و اینها را هم می دهد خب انسانی که ناله می کند و گریه می کند مطابق با فکر و اندیشه گریه می کند یا مطابق با آن سوزش دل؟ فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیةً[1] در تنهایی، ناله کنید ضجّه بزنید فرمود گاهی ما شما را با برهان متوجه می کنیم که ناله کنید نمی کنید گاهی فشار می آوریم حادثه ای برای شما پیش می آید به جای اینکه ناله کنید بی صبری می کنید ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا[2] خب ما فشاری آوردیم یا فشار فقر یا فشار مرض یا فشارهای دیگر چرا تضرّع نکردید ضراعت یعنی ناله، لابه فرمود آخر چرا ناله نکردید؟! شما یا به این بد گفتید یا به او بد گفتید ما خواستیم شما را به خودمان مشغول کنیم ولی نشد ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا﴾ چرا ضراعت نکردید آن ناله را آن لابه را آن شیون را آن ضجّه را می گویند تضرّع فرمود این دلتان باز بشود با ما سخن بگویید ما که مفهوم نیستیم که شما در دانشگاه و حوزه ما را بفهمید آنچه کار دانشگاه و حوزه است زبان انتقال و فرهنگ است که با یکدیگر حرف می زنند یک استاد بخواهد با شاگرد سخن بگوید یا هم بحث بخواهد با دیگری مباحثه کند از راه زبان، استدلال، فرهنگ، حکمت، فلسفه، کلام بحث می کند اما اینها مفهوماتی است در ذهن ما، مفهوم خدا مفهوم توحید مفهوم ﴿لاَ شَرِیک لَهُ[3] اینها مفاهیمی است قائم به ذهن ما اینها مشکل ما را حل نمی کنند آنکه مشکل ما را حل می کند راه ناله است خب انسانی که اشک می ریزد چه کمبودی دارد؟ یک حکیم یک متکلّم یک محدّث یک فقیه آن قدرت را ندارد که از راه دل، قلب او را مهار کند این یک ولی می خواهد اینجا جای ولایت است نه جای حکمت و کلام و فقه و اصول؛ آن که بتواند قلب را زیر و رو بکند و مظهر «مقلّبَ القلوب»[4] باشد آن حالت تضرّع آن حالت ناله آن در سحرها پیدا می شود فرمود شما آن را اگر پیدا کردید محبوبتان را می یابید وگرنه کلّ دنیا را به شما بدهند تازه اول عطش شماست معلوم می شود شما دنیا نمی خواستید چیز دیگر می طلبیدید شما زمین نمی خواستید چون هر چه گرفتید سیر نشدید معلوم می شود چیز دیگر می طلبید و ما همانیم. این ماه مبارک رمضان برای هر دو عامل اثر دارد یعنی هم راه برهان و حکمت و فلسفه و کلام که زبان گفتگوست و زبان محاوره و علم است هم آن ناله و مناجات و گفتگوی با خدا آن قدر ذات اقدس الهی با ما نزدیک است که می فرماید با من داد و ستد کنید اگر بخواهید اجاره بدهید من مستأجر خوبی ام بخواهید بفروشید من خریدار خوبی ام چه کار می خواهید بکنید بالأخره شما عمری دارید علمی پیدا کردید قدرتی پیدا کردید آن هم من به شما دادم آن را در چه راهی می خواهید صرف بکنید بالأخره کسی که سرمایه ای دارد این سرمایه را یا در خرید و فروش به کار می برد یا در اجاره فرمود کجا می خواهید مصرف بکنید؟ اگر بخواهید اجاره بدهید من مستأجر خوبی ام اجرت خوبی می دهم این تعبیر اجر در قرآن کم نیست اجر برای جایی است که انسان بر اساس عقد اجاره کار می کند اگر بخواهید اجیر من بشوید من به شما اجاره می دهم مِلک و مال و عِرض و آبرویتان را به من اجاره بدهید من مال الاجاره می دهم بالأخره اجر می دهم؛ این تعبیر اجیر برای این. اگر بخواهید بالاتر از اجیر و اجاره باشید نمی خواهید موجر باشید نمی خواهید مستأجر باشید نمی خواهید بر اساس اجاره درآمد داشته باشید می خواهید بر اساس فروش درآمد داشته باشید خب به من بفروشید ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ[5]فرمود من بهترین اجرت را به شما می دهم (یک) بهترین بها را هم به شما می دهم (دو) از من بهتر شما در عالَم پیدا نمی کنید چرا؟ برای اینکه شما اگر خواستید چیزی را بفروشید ولو سود هم ببرید بالأخره کالا را می دهید آن بها را می گیرید منتها بها برای شما سودآور است ولی کالا را از دست دادید اگر خواستید اجیر بشوید برای صاحب کارتان کار می کنید یک اجرت خوبی می گیرید ولی بالأخره یک کار را تحویل صاحب کار می دهید ولی اگر خواستید با من معامله کنید من عوض و معوّض هر دو را به شما می دهم این چنین نیست که چیزی از شما بگیرم حالا بر فرض شما جانتان، مالتان، خانه تان را در راه خدا صرف کردید آنها که شهید شدند بدنشان را دادند آنها که جانباز شدند اعضایشان را دادند آنها که در این دفاع مقدس آزاده شدند حریتشان را دادند خدای سبحان در همه موارد خریدار خوبی است فرمود من بهترین خریدارم چرا؟ برای اینکه عوض و معوّض هر دو را به شما برمی گردانم من که جان شما را نمی خواهم من جان شما را کامل کرده سالم کرده تقویت کرده تحویل شما می دهم این دست هایی که جانبازان در راه خدا می دهند فرمود من این دست را تکمیل کرده اجلال کرده ترفیع کرده تحویلش می دهم بنابراین عوض و معوّض هر دو را به ما می دهد اجرت و آن کار را هر دو را به ما می دهد این طور نیست که اگر ما به خدا چیزی را اجاره دادیم خودمان را اجیر کردیم  معاذ الله  خدا محتاج به کار ما باشد این را تکمیل می کند اضافه می کند به ما برمی گرداند اما اگر کسی با شیطان معامله کرد معامله با شیطان تنها خسارت آور نیست که کسی خانه ای را بفروشد ضرر بکند این طور نیست شیطان اگر طرف معامله شد عوض و معوّض هر دو را می گیرد اگر ما را به عنوان اجیر  خدای ناکرده  استخدام کرد هم اجرت را می گیرد هم کار را شیطان این است او سواری می خواهد در سورهٴ مبارکهٴ اسراء آمده است که حرف شیطان این است ﴿لَأَحْتَنِکنَّ ذُرِّیتَهُ[6]احتَنَک باب افتعال است احتنک یعنی حنک و تحت حنک او را گرفت صریحاً شیطان اعلام کرد که من احتناک می کنم دیدید این سوارکار وقتی مسلّط بود و بر اسب سوار شد حنک و تحت حنک اسب را می گیرد افسارش را می گیرد شیطان گفت من سواری می خواهم و از عدّه ای هم سواری می گیرد و خدا هم تکذیب نکرد نفرمود تو نمی توانی سواری بگیری فرمود خب یک عدّه به تو سواری می دهند ولی راه باز است گفت: ﴿لَأَحْتَنِکنَّ﴾ من حنک، تحت حنک، افسار، دهنه اینها را می گیرم و سواری می خواهم بنابراین اگر کسی در تجارتش خواه به صورت بیع خواه به صورت اجاره با خدا معامله کرد خدا فرمود: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکمُ الَّذِی بَایعْتُم بِهِ[7] به شما تبریک می گویم برای اینکه با خدا معامله کردید عوض و معوّض هر دو را به شما داد یعنی این چنین نیست که انسان اگر مطلبی را در راه ذات اقدس الهی صرف کرد چیزی را از دست داده باشد نه، عین آن و عوض آن هر دو جمع می شود ولی اگر  خدای ناکرده  با شیطان معامله کرد عوض و معوّض هر دو را می بازد آن وقت در هنگام مرگ با دست تهی می رود این ماه مبارک رمضان برای همین کارها بود آن براهین ما را با اندیشه های صائب و روشن آگاه می کند این دعاها و مناجات ما را با انگیزه نورانی می کند آن وقت ما تشنه لقای اوییم راحتیم چیزی برای ما جاذبه ندارد و چیزی برای ما به عنوان یک هدف، ارزشی داشته باشد این طور نخواهد بود اگر کسی  ان شاءالله  اهل قرآن بود پیام قرآن این است که با یک دست ما را با برهان آشنا می کند با دست دیگر با عرفان هم راه عقل را و هم راه قلب را می گشاید آن وقت انسان راحت می رود فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکمْ﴾ اما ﴿تَضَرُّعاً﴾ شما می بینید در دعای کمیل وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) دارد که ما بالأخره با دشمن درونی یعنی شیطان باید بجنگیم، جنگ هم که بدون سلاح نمی شود انسانی که مسلّح نیست که نمی تواند بجنگد بهترین اسلحه در جنگ با هوس درون و وسوسه ابلیس همان اشک است «و سلاحه البکاء»[8]خب کسی که اهل ناله نیست مسلّح نیست این همه اش می خندد همه اش خوشحال است خب این اسلحه ندارد وقتی اسلحه نداشت شیطان بر او مسلّط می شود آن که اهل ناله است مسلّح است این در دعای نورانی کمیل بود، در دعای ابوحمزه ثمالی هم وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) از ذات اقدس الهی مسئلت کرد خدایا کمک بکن که من اشک بریزم «و أعنّی بالبکاء»[9] می بینید بعضی ها ولو در مجلس سیدالشهداء(سلام الله علیه) هم باشند حالت گریه ندارند چون عمری را با خنده گذراندند خب اینها مسلّح نیستند آن وقت به اندک چیزی تسلیم شیطان می شوند وجود مبارک امام سجاد در این دعای ابوحمزه ثمالی به ما آموخت به خدا عرض کنیم خدایا کمکی بکن که من اهل ناله باشم. جریان کربلا مستحضرید که در تاریخ بی سابقه است قبلاً که اتفاق نیفتاد مثل کربلا بعداً هم الی یوم القیامه کسی مثل حسین بن علی نمی آید بنابراین این در تاریخ تک است اما زینب کبرا(سلام الله علیها) در این مجلسین آنجا که جای سخنرانی و جای حماسه و جای مقاومت بود گریه نکرد تنها شد البته گریه کرد این می شود عظمت! پس این گریه یک سرمایه است این سرمایه را انسان باید به پای دوست بریزد فرمود انسانی که اهل اشک است تسلیم دشمن نمی شود نه دشمن درون نه دشمن بیرون که ما همه امیدواریم ذات اقدس الهی با عنایتش با همه ما رفتار بکند و توفیقی عطا کند که هم با براهین، مسئله توحید برای ما حل بشود هم با اشک و ناله و آه و دعای قلبی این فضیلت الهی نصیب ما بشود تا ما عبد صالح او باشیم!...این دو اصلی است که قرآن کریم صریحاً اعلام کرد فرمود خدا اهل امهال است مهلت می دهد ولی اهل اهمال نیست که مهمل بگذارد به موقع می گیرد نوح فرمود خدا شما را می گیرد بعد از 950 سال گرفت ممکن نیست در جایی در قرآن در آیه ای سخن از اهمال الهی باشد در نظام هستی جای مهمل کاری نیست این را استکبار بداند این را صهیونیسم بداند ولی مهلت هست مهلت چیز خوبی است برای اینکه حجّت الهی بالغ بشود آنها که بین اهمال و امهال فرق نگذاشتند در عذاب الیم هستند.

پی نوشت ها


[1] اعراف، آیهٴ 55

[2] انعام، آیهٴ 43

[3] انعام، آیهٴ 163

[4] تهذیب الأحکام، ج2، ص74

[5] توبه، آیهٴ 111

[6] اسراء، آیهٴ 62

[7] توبه، آیهٴ 111

[8] مصباحالمتهجد، ص850

[9] مصباحالمتهجد، ص591

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان