مقدمه
یکی از رخدادهای مهم تاریخ جهان در آخرالزمان، انقلاب و حکومت جهانی امام مهدی(عج) است. اما گسترۀ مدیریت ایشان محدود به کشورها و امتهای اسلامی نیست، بلکه فراگیر میباشد. بنابراین دستاوردهای عظیمی از جهات، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و مدیریتی به همراه خواهد داشت. دستاوردهای مدیریتی حکومت امام مهدی (عج) آن نتایج و ثمرات مهم حاصل از مدیریت منابع با ایجاد انگیزه فوق العاده در جهت اهداف الهیشان است.
این مقاله در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که «محورهای مدیریتی حکومت امام مهدی(عج) چیست؟» پرسش های فرعی دیگری نیز قابل طرح است: یکم. روش ایشان در محور وظایف مدیر و رهبر چیست؟ دوم. اقدامات حضرت در محور منابع سازمانی کدامند؟ سوم. شگرد ایشان در محور رفتار سازمانی چیست؟ چهارم. اقدامات ایشان در فرهنگ سازمانی کدام است؟
تلاش نگارنده در این مقاله به این پاسخ رهنمون شده است که «دستاورد محورهای مدیریت ایشان، سازمانی منظم، رشد یابنده از تمام جهات، دارای افرادی با انگیزه فعال و دارای محیطی معنوی و روحانی و عرفانی است.» مقاله حاضر، باعنوان محورهای مدیریتی حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) در صدد است تا بر اساس قاعده (4+2) امکان ردیابی تصویری از نتایج مدیریتی جکومت حضرت را بررسی نماید. ماحصل محورهای مدیریتی امام مهدی(عج) به عنوان ناب ترین و کامل ترین نسخۀ مدیریتی عالم در لسان روایات یاد می شود. اهمیت و ضرورت بحث همین اندازه کافی است که با الگو گیری از سیره ایشان و نزدیک شدن رهبران اسلامی به سیره مدیریتی ایشان، مقدمات ظهور ایشان فراهم شده و امید امیدواران افزوده گردد. این مقاله قصد دارد با کاوش در دستاوردهای حضرت حجت(ع) بر اساس قاعده (4+2)[1] دنبال نموده، و نگاه جدیدی از دستاوردها را بر مبنای ساختار مسائل جدید مدیریتی ارایه نماید. طرح این ساختار از ثمرات ایشان نمی باشد، بلکه هر نوع مدیریتی باید دارای ساختار مسائل این چنینی باشد. هرچند در مبانی، روش و دستاوردها با یکدیگر متفاوتاند. دستاورد محورهای حکومت امام مهدی(عج) که دارای ابعاد مختلف، سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی، دینی، تربیتی، اجتماعی، علمی و مدیریتی است؛ پژوهش حاضر، بعد مدیرتی حکومت امام مهدی(عج) را تشکیل میدهد. دستاوردهای مدیریتی ایشان را از زوایای مختلف میتوان مورد ملاحظه قرار داد. مانند مبانی مدیریت، رفتار سازمانی، روانشناسی سازمانی، مدیریت منابعسازمانی، دولتی، بازرگانی، مالی، صنعتی، دانش، استراتژیک و... اما آن چرا که به عنوان دستاوردهای مدیریتی حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) در این نوشتار مورد تأکید قرار میدهیم تنها به دستاوردهای مدیریتی حضرت در محورهای چهارگانه مدیریت میپردازیم. پیشینۀ بحث دستاوردهای مدیریتی حکومت امام مهدی(عج)، به همان نتایج و مقاصد مدیریتی حکومت پیامبراسلام (ص) و امیرالمومنین (ع) میرسد. اما به خاطر موانع پیش رو میسر نشد آنها را تام و تمام تحقق بخشند. نوع پژوهشهای در زمینه حکومت نبوی و علوی از پیشینۀ عام بحث مطرح است. بدون شک «حکومةالمهدی» به نوعی تکرار یا تداوم «حکومةالنبی» است. پس حکومت فاضله عادله مصداقی در گذشته و آینده دارد. برای آگاهی از اهداف، روشها و دستاوردهای حکومت امام مهدی(عج) می توان نگرشی به سیره و سنت پیامبراکرم (ص) در این زمینه انداخت؛ زیرا علاوه بر این که هر دو مهندس و طراح حکومتاند، هم نام و کنیه نیز می باشند. همچنین از زاویه دیگر آن که یکی خاتمالانبیاء و دیگری خاتمالاوصیاء می باشد. با وجود تشابه گسترده که در اخبار و روایات آمده است، تفاوت عمده تنها در دو مطلب است یکی «کمیت» و دیگری «زمان و مکان» است.[2] نوآوری بحث هم از جهت ساختار مقاله است و هم نتیجه با توجه به ساختار حضرت قابل ملاحظه است.
قاعده 4+2
«فرمول 4+2» بیانگر چهار محور مورد بحث در مباحث مدیریت است و دو عرصه ای را که در آن چهار محور اعمال می شوند را نشان می دهد. این فرمول یک نظام موضوعی به مباحث مطرح در دانش مدیریت می دهد، که دگردیسی تاریخی در آن به خوبی مورد ملاحظه قرار گرفته است. این نظام موضوعی خصوصیت ویژه ای دارد، به گونه ای که قابل قبض و بسط است و هرکس به آن بنگرد با مدیریت آشنائی اولیه پیدا می کند و ابتدا و انتهای مباحث را می شناسد و در حقیقت به عنوان یک «بسته علمی» در حوزه دانش مدیریت محسوب می شود. موضوعات و مسائل به انضمام چهار محور و دو عرصه به شرح ذیل میباشد:
محور اول: وظائف مدیریت: اصلی ترین اموری که موضوع محوری آن غیر انسان است(سازمان و برنامه) و مورد اهتمام هر مدیر باید باشد.
محور دوم: مدیریت منابع انسانی: دربردارندۀ شناسائی، انتخاب، استخدام، تربیت و پرورش نیروی انسانی به منظور نیل به اهداف سازمان است.
محور سوم: مدیریت رفتار سازمانی: یعنی هدایت وکنترل و تغییر رفتار کارکنان سازمان از طریق مطالعه منظم فرد و گروه و فرآیند سازمانی به هدف اثر بخشی سازمان و رشد فرد در سازمان
محور چهارم: مدیریت فرهنگ سازمانی: فرآیند حاکمیت فرهنگ مطلوب برسازمان است. مانند: فرهنگ خدمت، ایثار، اخوت، تعاون و...[3]
عرصه اول: عرصه های خاص مدیریت: حوزه های کمی: (بر اساس مفروضات)
1- مدیریت اقتصادی؛ 2- مدیریتفرهنگی؛ 3- مدیریتآموزشی؛ 4-مدیریتسیاسی؛ 5- مدیریتنظامی
عرصه دوم: عرصه های عام مدیریت یا حوزه های کیفی: (بر اساس محتوی)
1- مدیریت استراتژیک؛ 2- مدیریت بحران؛ 3- مدیرت تحول؛ 4- مدیریت زمان و...
(محور اول)دستاوردهای مبانی مدیریتی حضرت
تقریباً مدیریت پژوهان، اتفاق دارند که وظایف اصلی یک مدیر چهار وظیفه: سازماندهی، برنامه ریزی، نظارت وکنترل، هدایت و رهبری است. این وظایف آن قدر اهمیت دارند که گاهی از آن ها به مبانی مدیریت یاد می شود. در میان این وظایف، هدایت و رهبری اهمیت خاصی دارد به گونه ای که شاید بتوان گفت وظایف: مدیر (1+3) است یعنی (رهبری + سازماندهی و برنامه ریزی و نظارت) چرا که هدایت و رهبری یک مدیر باعث سازماندهی، برنامه ریزی، کنترل، ایجاد و اعمال می شود. [4] رهبری در مدیریت همان هدایت است که در لغت و اصطلاح به آن اشاره شده است. هدایت یک مدیر و رهبر همان ارائه طریق است.
برنامه ریزی
برنامهریزی عبارت از کوششی در جهت انتخاب بهترین برنامهها در جهت رسیدن به هدفهای مشخص است که امکان دارد این کوششها و برنامه ها، تا مرحلۀ نهایی هدف نیز پیش نرود، بلکه گامهایی در جهت رسیدن به آن باشد. به گفته چادویک «برنامه ریزی یک سیستم کلی ذهنی است. با ایجاد یک سیستم ذهنی مستقل اما منطبق بر سیستم دنیای واقعی، ابتدا پدیده تحول را شناخته، سپس آن را پیش بینی کرده و بالاخره آن را ارزیابی می کنیم، هدف بهینه کردن سیستم دنیای واقعی از طریق بهینه نمودن سیستم ذهنی میباشد»[5]
در خصوص ضرورت و اهمیت برنامه ریزی همین اندازه کافی است که بر تمامی وظایف مدیریتی اولویت داشته و موفقیت در تمامی این وظایف اعم از بسیج منابع، سازماندهی، هدایت و رهبری، همگی در سایه برنامه ریزی صحیح ممکن خواهد بود. در فرهنگ مدیریت اسلامی از این اصل مدیریتی با عنوان «قدر» و «تقدیر» یاد شده است. [6] برنامه ریزی چون ناظر به آینده است پس شناخت اهداف و برنامه های آتی و نیازهای سازمان به نیروی انسانی در آینده و چگونگی تأمین و یا کاهش آن، در این امر مهم مینماید. تأکید روایات معصومین(ع) نیز برای تحقق یک برنامه کارآمد بر علم، تدبیر، [7] تجربه و دوراندیشی[8] است. آنچه که برنامهریزی امام مهدی(عج) را در حکومت جهانیاش از سایر مدیریت ها ممتاز و برجسته نموده مرهون چند عامل است. 1- علم و آگاهی لازم و جازم؛ زیرا از سنۀ 260 ه. ق. یعنی اولین سال امامت ایشان تا حال حاضر تمام مقدرات عالم در شب قدر (شب برنامهریزی الهی) به محضر ایشان تسلیم میشود. بنابراین علم و اطلاعات امام مهدی (عج) هم نسبت به گذشته طولانی و هم نسبت به آینده مدید بسیار دقیق و شفاف است. 2- آگاهی از اهداف: برقراری عدالت، صلح، امنیت، عبودیت در سطح جهانی نیاز به اطلاعات کافی و وافی از فرصتها و تهدیدها، ضعفها و قوتها دارد. که این علم و دانش نه تنها در نزد حضرت موجود است بلکه منابع انسانی لازم برای این امر را نیز تجهیز مینماید. امام صادق(ع) فرمود: «هَذِهِ الْعِدَّةُ الَّتِی یخْرِجُ اللَّهُ فِیهَا الْقَائِمَ (عَلَیهِ السَّلَامُ)، همُ النجَبَاءُ وَ الْقُضَاةُ وَ الْحُکامُ وَ الْفُقَهَاءُ فِی الدِّینِ، یمْسَحُ بُطُونَهُمْ وَ ظُهُورَهُمْ فَلَا یشْتَبِهُ عَلَیهِمْ حُکمٌ»[9] بنابر مضامین چنین روایاتی که نظیرش کم نیست. وزراء و نقباء حضرت نیز از چنین برنامهای اطلاع دارند و دقیقا آن را به کار می بندند.
سازماندهی
در تعریف سازمان آمده است؛ «سازمان پدیده ای اجتماعی به شمار می آید که به طور آگاهانه هماهنگ شده و دارای حدود و ثغور نسبتاً مشخص بوده و برای تحقق هدف یا اهدافی بر اساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت می کند. [10] سازماندهی فرآیند ی است که طی آن، با تقسیم کار میان افراد و گروه های کاری و ایجاد هماهنگی میان آنها، برای کسب اهداف سازمان تلاش میشود. ما حصل سازماندهی امام مهدی(عج) در حکومت خویش عینیت دادن امامت و امارت است. اتحاد امامت و امارت، شیوه تعیین ریاست و ولایت؛ یا عینیت یافتن سیاست و دیانت در شخص واحد است، به گونهای که این شخص واحد، متصدی امور و شئون دین، حاکم امور و روابط های اجتماعی و دنیوی مردم نیز هست. مطابق این دیدگاه قداست و کیاست درهم آمیخته می گردد بنحوی که ارادهای واحد هر دو حیث دنیا و آخرت را محوریت می نماید و در عین حال پرده از ناکارآمدی و بن بست رسیدن سایر حاکمیت ها و سازماندهی ها برمیدارد. اتحاد امامت و امارت تفکیک بین اداره دین و دنیا را برنمی تابد. به عبارت دیگر ولایت یک ولی یا یک والی مشروع بر جامعه دو شعبه امامت و امارت را درهم و با هم خواهد داشت. در حقیقت امامت و امارت از شئون مقوّم ولایت و به منزله جنس و فصل آن عمل خواهند کرد. در این اصطلاح امامت، مدیریت امور دینی و امارت، مدیریت و فرماندهی امور سیاسی اجتماعی را به عهده دارد. و با اتحاد آن دو در متن «ولایت»، مدینه فاضله اسلامی، زیر بنای خود را شکل خواهد داد.[11] در روایات ظهور امام مهدی(عج) عبارت «امر جدید» در هفت حدیث ذکر شده است. که یکی از احتمالات قوی در مورد مراد از «امر جدید» همین اتحاد امامت و امارت میباشد.[12]
نظارت وکنترل
یکی از وظایف اساسی مدیریت؛ نظارت، کنترل است که بدون آن تحقق اهداف مدیریت امکانپذیر نخواهد بود. به گونهای که بدون توجه به این موضوع، سایر اجزاء مدیریت، مانند: برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری نیز ناقص بوده و تضمینی برای انجام درست آنها وجود ندارد. در حقیقت اطمینان از این که اجرای برنامه و هدایت آن درست صورت میگیرد و در صورت مشاهده انحراف، اقدام لازم برای تصحیح آن به عمل میآید، نیازمند فرآیند ی است که آن را نظارت و کنترل مینامند. منظور اساسی از نظارت و سنجش برنامه ها و فعالیتهای سازمان ها و افراد، تدارک اطلاعات جهت بازخورد و در نهایت بهبود امور کارکنان است. امام رضا علیه السلام فرمود: «لَوْ لَمْ یجْعَلْ لَهُمْ اماماً قیماً حافِظاً مُسْتَوْدِعاً لَدَرَسَتِ الْمِلَّةُ وَ ذَهَبَ الدِّینُ وَ غُیرَتِ السُّنَنُ وَ الْأَحْکامُ»[13] اگر خداوند برای مردم امام و سرپرستی که زمام امور را به دست بگیرد و نظارت عادلانه داشته باشد قرار ندهد، نظام جامعه از هم می پاشد و دین از بین میرود و سنتها و احکام الهی تغییر می یابد. نظارت و کنترل امام مهدی(عج) در ساختار مدیریت حکومتیاش، نظارتی کامل و همه جانبه است و شامل تمامی فعل و انفعالات موجودات و انسانها و دیگر مدیران تحت امر می باشد. نظارت ایشان به چند گونه است. 1- امام، مظهر اسم حی الهی است و چون حیات مبدأ علم و قدرت است و علم خداوند شهودی است امام نیز ناظر اعمال امّت و به همه کارهای آنان آگاه است. عَرْضه اعمال به پیشگاه امام گاه عرضه ای عمومی است که روزهای دوشنبه و پنج شنبه اعمال امت به حضورشان برده می شود و گاه عرضه دائمی و نظارت همیشگی است که با عبارات کل یوم و لیلة[14]، کل صباح[15] در روایات معصومان آمده است و ناظر به دوام وقوف و نظارت امام(علیه السلام) بر اعمال امّت است.[16] 2- در برخی روایات آمده است که در مقام قضاوت مانند حضرت داود و سلیمان به علم خویش عمل میکند و نیاز به بینه ندارد. بدین شکل که خود معصوم شاهد است و نیاز به شاهد دیگری ندارد. امام صادق(ع) فرمود: «إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ محَمَّدٍ(ع) حکمَ بَینَ الناسِ بِحُکمِ دَاوُدَ لَایحْتَاجُ إِلَی بَینَةٍ یلْهِمُهُ اللَّهُ تَعَالَی فَیحْکمُ بِعِلْمِهِ وَ یخْبِرُ کلَّ قَوْمٍ بِمَا اسْتَبْطَنُوهُ وَ یعْرِفُ وَلِیهُ مِنْ عَدُوِّهِ بالتَّوَسُّم»[17] هنگامی که قائم قیام کند، میان مردم به شیوه داود قضاوت میکند، نیازمند بینه نیست. خداوند متعال به الهام میکند و او به علمش حکم میکند و به هر گروهی، آنچه را در درونشان مخفی کردهاند، خبر می دهد و دوست را از دشمنش با نگاه به ظاهر و سیمایش می شناسد. 3- در زمان حضرت بسیاری از اشیاء شاهدند و شهادت می دهند و اخبار نزد خود را گزارش میدهند. «فلا یبقی شی ء ممّا خلق اللّه یتواری به یهودی إلّا أنطقه اللّه عزّ و جلّ، لا حجر و لا شجر و لا دابة إلّا قال: یا عبد اللّه المسلم هذا یهودی فاقتله» یهودیان در گوشه و کنار و در پناه هر سنگ و درخت و جانور و چیز دیگری پنهان شوند؛ اما همه چیز به سخن آید و بانگ بردارد: ای بنده مسلمان خدا، اینجا یک یهودی است، بیا و او را بکش. از امام باقر(ع) نقل شده است: «... حتّی ان احدهم یتکلّم فی بیته فیخاف ان یشهد علیه الجدار...»[18] و تا آنجا که بعضی از مردم هنگامی که درون خانه خود سخن می گویند، میترسند دیوار بر ضدّ آنها شهادت دهد.
دستاورد نظارت حکومت امام مهدی(عج) را میتوان در سه سطح خلاصه کرد: 1- نظارت از خود 2- نظارت در خود؛ 3- نظارت بر خود؛ این نظارت اخیر همان نظارت خود امام مهدی(عج) بر افراد و سازمان های تحت امرش میباشد که نظارت بسیار دقیق و خالی از ابهام و ایهام است. دلیل آن روایات فوق است که مورد اشاره واقع شد. امام قلب عالم امکان است و هیچ چیز از محضرش غایب نیست. نظارت نوع دوم (نظارت در خود) امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه «الَّذینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّه عاقِبَةُ الْأُمورِ» (حج: 41) فرمود: این آیه مربوط به آل محمد (ص) است. خداوند متعال، مهدی(عج) و اصحاب او را در مشارق و مغارب زمین حاکم می گرداند دین را پیروز می گرداند و به وسیله مهدی (عج) و اصحاب او بدعت ها و باطل را زائل می کند پیروان باطل را هم زائل می کند تا اثری از ظلم نماند یاران مهدی(عج) امر به معروف و نهی از منکر می کنند و عاقبت امر از آن خداست (سرانجام دین خدا حاکم می شود.) پس امر به معروف و نهی از منکر خود یک نظارت عمومی و همگانی میشود و به کسی فرصت و اجازه گناه یا جرمی را نمیدهد. در مورد «نظارت از خود» باید توجه داد که منظور نظارت درونی است. بینش و باور تمام افراد به حدی ارتقاء مییابد که خود را در محضر خداوند متعال و ولی امر او مییابند و از این که بخواهند مرتکب امر ناشایستی شوند، به شدت پرهیز دارند. امام صادق(ع) فرمود: «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً...» محتوای این گونه روایات حاکی از افزایش چندین برابری علم و آگاهی افراد در سازمان و اجتماع عصر ظهور است. و بهترین نوع نظارت همین است که نظارت درونی تقویت شود تا نیاز به نظارت بیرونی نباشد. و روایات اسلامی اشاره به چنین دستاوردی در حکومت امام مهدی(عج) دارد.
هدایت و رهبری
رهبری (در برخی از متنها هدایت) یکی از پنج وظیفه اصلی مدیران محسوب می شود.[19] رهبری هنر نفوذ بر مردم است، به نحوی که آنها به صورت داوطلبانه و از روی رغبت فعالیت های از پیش تعیین شده ای را در چارچوب اهداف معین سازمان انجام دهند.[20] برخی از صاحب نظران، رهبری را بسیار فراتر از مدیریت می دانند و معتقدند که رهبران سازمان ها الزاماً مدیران سازمان ها نیستند. کوتاه آن که رهبری را فرآیند «نفوذ» و «هدایت» مینامند. از میان وظایف مدیریت، رهبری را باید از سه وظیفه سازماندهی، برنامهریزی و نظارت که به آنها اشاره شد بالاتر دانست؛ چرا که باید هم نفوذ در افراد تحت امر خود داشته باشد و هم آنها را هدایت کند.[21] هدایت دو نوع است «ارائه طریق» و «ایصال الی المطلوب» در مضمون آیه شریفه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» (فاتحه: 6) همان ایصال به مطلوب است و خداوند این ایصال را بر خویش وظیفه میداند. «إِنَّ عَلَینا لَلْهُدی» (لیل: 12). اما «ارائه طریق» را به انبیاء و اوصیاء واگذار کرده است البته به اذن خویش. هدایت سازمانی از مقوله ارائه طریق است و از نوع هدایت تکوینی عامه؛ به این معنا که اداره و تدبیر امر با امکانات خدادادی میسر می شود و اگر هدف سازمان با هدف الهی یکی شود ارائه و ایصال با هم تحقق خواهند شد. امام الباقر(ع) فرمود: «إنما سُمِّی المهدی لأنه یُهدی إلی أمر خفی»[22] مشابه این روایت از امام صادق(ع) نیز رسیده است: «لأنه یهدی إلی کلّ أمر خفیٍّ»[23] مضمون مشترک این روایات این است که امام مهدی(عج) به صورت ویژه ای از جانب پروردگار متعالی هدایت خواهد شد؛ به گونه ای که چیزی از آن حضرت مخفی نمی ماند. بر اثر این هدایت ویژه است که می تواند عهده دار هدایت همۀ عالم شود، دین مقدّس اسلام را عالمگیر کند و عدالت مورد انتظار را تحقّق بخشد.[24]
عنصر دیگر رهبری، «نفوذ» است و آن عبارت است از تاثیرگذاری بر افراد به طوری که با انگیزه درونی به سوی اهداف و مسیر و جهت تعیین شده حرکت کنند. و این امری نیست که با زور و ضرب به دست آید و با اکراه و اجبار حاصل نمیشود بلکه با میل و محبت و کشش درونی و جذبه است. خداوند متعال در آیه 96 سوره مریم بیان مینماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمنُوا وَ عمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»؛ «مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار می دهد!»
یکی از بحثهای مدیریت منابع انسانی، که در ادامه خواهد آمد، انتخاب و گزینش بهترین نیروها برای سازمان میباشد[25]، که در اصطلاح آن را «گزینش اصلح» مینامند. حال اگر شخصی بخواهد مدیریت و رهبری عالم را بر عهده بگیرد باید از هر لحاظ که تصور شود باید اصلح باشد. گزینش اصلح، خود دارای فرایندی است که یکی از مراحل آن، کادرسازی یا به تعبیر قرآن کریم «اصطناع» میباشد.[26] همچنین کادرسازی پروسهای دارد که یکی از مهمترین مراحل آن محبوب سازی یا به تعبیر قرآن کریم «القاء محبت» میباشد[27].[28] خداوند متعالی در مورد حضرت موسی میفرماید: «أَلْقَیتُ عَلَیک مَحَبَّةً مِنِّی» (طه: 39) من محبّتی از خودم بر تو افکندم. معنای القای محبت، این است که خداوند او را طوری قرار داده بود که هر کس او را می دید دوستش می داشت، و قلبش را به سوی موسی جذب می کرد. به طوری که در خانه سرسخت ترین دشمنانش رشد یافت. همچنین در مورد حضرت یحیی میفرماید: «وَ حناناً مِنْ لَدُنَّا» (مریم: 13) «حنان» به معنای شفقت ومهربانی است. رأفت خدا به یحیی و عشق او به خدا، مهر مردم به یحیی و محبّت یحیی به مردم، پرتو ی الهی است. از این رو خداوند متعالی است که باید رهبر خویش را در قلوب انسانها قرار دهد. به همین ترتیب اگر خداوند متعالی بخواهد که ولی خود را در تمام دلها نفوذ بدهد باید که محبتش را در تمام قلوب ساری و جاری سازد. با توجه به آیه شریفه «إِن الَّذِین آمَنُوا وَ عمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم: 96) نَزَلَ فِی عَلِی (ع) لانَّهُ مَا مِنْ مُسْلِمٍ إِلا وَ لِعَلِی فِی قَلْبِهِ مَحَبَّة»[29] و در برخی روایات فرزندان حضرت را نیز اشاره نموده است. بنابراین مدیر و رهبری که قرار است عالم را اداره نماید، خداوند متعالی نسبت به القاء محبت قلبی ایشان در همه قلوب فروگذار نخواهد کرد.
ارشاد و رشد یا هدایت و رشد، معادلهای اسلامی برای واژه رهبری هستند. قدرت رهبری همان قدرت بر هدایت و ارشاد است. در تعابیر اسلامی رشد عبارت است از شایستگی و لیاقت برای نگه داری و استفاده و بهره برداری صحیح از وسائل و سرمایه های حیات آمده است. با توجه به اینکه امامت مرادف رهبری است، مدیریت یک امام همان قدرت بر ارشاد و هدایت و توانایی و شایستگی نگه داری و استفاده و بهره برداری صحیح از وسائل و سرمایه های حیات خواهد بود.[30] در محور چهارم (فرهنگ سازمانی) نقش رهبری در ایجاد فرهنگ مطلوب و نهادینه کردن آن روشنتر خواهد شد.
(محور دوم)دستاوردهای منابع انسانی حضرت
مدیریت منابع انسانی عبارت از فرآیند گزینش و انتخاب، ارزیابی، آموزش و پرورش، حقوق و دستمزد و انضباط و تشویق و تنبیه و پاداش اعضاء یک سازمان است.[31] منظور از منابع انسانی همه افرادی هستند که در ادارات و سازمانهای دولتی اعم از کشوری و لشکری، مؤسسات غیردولتی بازرگانی یا صنعتی، مدارس و دانشگاه ها، روستاها و دیگر فعالیتهای مؤثر در تولید ملی اشتغال دارند.[32] در واقع وظیفه منابع انسانی رعایت نظام شایستگی در استخدام، پرورش و حفظ نیروی کار شایسته است که با حداکثر کارآئی وصرفه جویی، هدف های سازمان را تحقق بخشند.
گزینش
از مهمترین وظایف مدیریت منابع انسانی جذب و بکارگیری افرادی است که بهترین بازدهی را در مجموعه کاری سازمان داشته باشند. گزینش، فرآیند غربال کردن متقاضیان شغل به منظور شناسایی و انتخاب مناسبترین آنها برای استخدام می باشد.[33] گمان تصمیم گیرندگان بر این است که از این طریق پیشبینی کنند کدام متقاضی میتواند موفق شود.[34] آیا امام مهدی(عج) در گزینش یاورانش از طریق رایج (گمانه و تخمین) استفاده خواهد کرد؟
فرآیند گزینش
از آنجا که امام مهدی(عج) در روش مدیریتی حکومت خویش از کتاب الله و سنت رسول الله پیروی میکند. پس فرآیند گزینش نیز قرآنی خواهد بود. فرآیند گزینشی قرآن کریم را در قالب ذیل میتوان تصویر کرد:
1- مرحله اجتباء: اجتباء الهی به این معنا است که او را خالص برای خود سازد و از مذهب های مختلف جمع آوریش نماید.[35] قرآن کریم می فرماید: «اللَّه یجْتَبِی إِلَیهِ مَنْ یشاءُ وَ یهْدِی إِلَیهِ مَنْ ینِیب» «اجتباء» از «جبایة» به معنای جمع آوری و انتخاب و برگزیدن است.[36] در تفسیر قمی آمده است: «هم الأئمة الذین اجتباهم الله و اختارهم»[37]
2- مرحله اصطفاء: عملیات تصفیه و پاک سازی فرد مورد گزینش. استعمال اصطفاء با حرف «علی» دلالت می کند بر استعلاء و علوّ مقام شخص برگزیده شده در مقابل مردم.[38] امامت و سِمَتهای الهی، بر اثر ویژگیهایی که دارد، جز به افرادی خاص داده نمی شود. خداوند متعالی برای این گونه سِمَتها صفوه ها و برجسته های بشری را برمی گزیند. اصل کلی گزینش الهی که بین انسانها و فرشتگان مشترک است، این گونه در قرآن کریم بیان شده است: «اللَّهُ یصْطَفِی مِنَ الْملائِکةِ رُسلًا وَ مِنَ النَّاسِ» (حج: 75)؛ بنابراین، حتی در میان فرشتگان، تنها برجستگان آنها مصطفای حقّ هستند. در آیۀ دیگری درباره خصوص انسانها چنین آمده است: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ» (انعام: 124) در تفسیر فرات کوفی ذیل آیه آمده است: «اصْطَفَینا مِنْ عِبادِنا فَهَذَا الْکلُّ وَ نَحْنُ الْمُصْطَفَوْنَ»[39]
3- مرحله اختیار است که فرد مورد تمرکز و تصفیه شده را به عنوان خیر و بهترین برگزیند. اختیار از ماده «خیر» است که همان گزینش خیر و به گزینی است که میتواند به «گزینش اصلح» هم تعبیر شود. حضرت امیر المومنین(ع) در نامه ای به معاویه نوشت «... نَحْنُ أَهْلَ الْبَیتِ اخْتَارَنَا اللَّهُ وَ اصْطَفَانَا...»[40]
4- در مرحله آخر او را در منصب مورد نظر جعل میکند. راغب اصفهانی یکی از معانی پنجگانه جعل را «حکمِ نصب» می داند.[41] آیاتی که در آنها واژه جعل با این معنا بکار رفته است دلالت بر نصب الهی مینماید. پیامبراکرم در روایتی به جابر اهل بیت را معرفی نمود و هچنین هفتمین فرزند امام باقرع را مهدی نامید که عدالت را اقامه میکند. سپس آیه را تلاوت نمود «السَّابِعُ مَهْدِیهُمْ الَّذِی یملَأُ الدُّنیا قِسْطاً وَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جوْراً وَ ظلْماً ثُمَّ تلَا رَسولُ اللَّه ص وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحینا إِلَیهمْ فِعْلَ الْخَیرات..»[42] دستگاه گزینشی امام مهدی(عج) نیز چنین فرآیندی را در جذب سرمایه انسانی مورد لحاظ قرار می دهد.
فرآیندگزینش انبیاء و اولیاء حتی فرشتگان نیز بر این گونه سامان یافته است. از این رو شیوه امام مهدی(عج) در انتخاب نقباء و یاوران خویش بر اساس اجتباء و اصطفاء مهدوی شکل خواهد گرفت. همراه امام صحیفه و نوشته مهر شده ای هست که شماره اصحاب و کلیّه خصوصیّات و ویژگی های یارانش، با اسم، نسب، شهر، شغل، زبان و القاب در آن نوشته شده است.[43] بیشتر یاران خاصّ حضرت در سن جوانی اند و بزرگسالان در میان آنان کم هستند. این یاران دارای افکاری متحد و آرایی یکنواخت بوده و دل های شان به هم پیوسته است. امام علی علیه السلام در این باره فرموده است: «اِنَّ اَصحابَ القائِمِ شبابٌ لا کُهولَ فیهِم اِلاَّ کَالکُحْلِ فِی العَینِ، اَوْ کَالمِلْحِ فِی الزّادِ، وَاَقَل الزّادِ المِلْحُ؛[44] همانا یاران قائم علیه السلام همگی جوانند و پیر در میانشان نیست، مگر به اندازه سرمه در چشم یا به قدر نمک در توشه راه و کمترین چیز در توشه راه نمک است. حضرت امیر(ع) در روایتی فرموده است: «من آنها را میشناسم و نامهایشان را میدانم...»،[45] روشن است هسته اولیۀ یاوران امام کسانی هستند که مراحل سخت و طاقت فرسا را گذراندند. بطوریکه به مرحلۀ اجتباء رسیدهاند. امام صادق(ع) در وصف ایشان فرمود: «آنان مردانی هستند که دل هایشان مانند پاره های آهن است، شکی در ایمان به خدا در آن راه نیافته و در طریق ایمان، از سنگ محکم تر هستند. اگر آنها را وادارند که کوه ها را از جای بکنند، از جای کنده و از میان برمی دارند. لشکر آن ها قصد هیچ شهری نمی کند، جز این که آن را خراب می نمایند. اسب های آن ها زین های زرین دارند و خود آنها برای تبرک، بدن خود را به زین اسب امام می سایند. آن ها در جنگ ها امام را در میان گرفته و با جان خود از وی دفاع می کنند و هر کاری داشته باشد برایش انجام می دهند. مردانی در میان آن ها هستند که شب ها نمیخوابند؛ زمزمه آن ها در حال عبادت، هم چون زمزمه زنبور عسل است. تمام شب را به عبادت مشغول اند و روزها سواره به دشمن حمله می کنند. فرمانبرداری آن ها از امام، بیش از فرمانبرداری کنیز از آقایش است. آن ها مانند چراغ های درخشنده اند و دل هایشان هم چون قندیل های چراغ است. آن ها ادعای شهادت دارند و تمنا می کنند که در راه خداوند کشته شوند. شعار آنان این است: «یا لَثَارَاتِ الْحُسَین!» از هر جا میگذرند، رعب آن ها پیشاپیش آنان به اندازه یک ماه راه، در دل ها جای می گیرد و بدین گونه به پیش می روند. خداوند هم پیشرو به سوی حق و حقیقت را پیروز میگرداند»[46] با ذکر این اوصاف نمیتوان تصور کرد که آماده شدن 313 نفر با چنین ویژگیهایی در یک مقطع و یا یک قرن میسر باشد. از اینرو خداوند متعالی ناب ترین کارگزاران در عالم را جهت همراهی حضرت در نهضت جهانیش گزینش و انتخاب نموده است و آنها را در یک شب کنار هم قرار می دهد.
خداوند متعال در قرآنکریم می فرماید: «لا یسْتَوی مِنْکمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِک أَعظَمُ دَرَجةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خبیرٌ» (حدید: 10) ابن ابییعفور می گوید: شنیدم حضرت امام صادق(ع) فرمود: «وای به حال سرکشان عرب از امری که نزدیک است!» (ابنابییعفور می دانست که مراد از حادثه نزدیک، امر ظهور حضرت مهدی(عج) است) پرسیدم: جانم به فدایت، چقدر از قوم عرب با حضرت قائمأ هستند؟ فرمود: «افراد اندکی». عرض کردم: بسیاری از آنان، ولایت و قیام شما را توصیف می کنند. فرمود: «مردم گریزی ندارند، جز آن که باید پاک و خالص شوند و از هم تمیز داده شده، غربال شوند و مردم بسیاری از غربال خارج شوند.»[47] بدون تردید امنیت، اجتماعی، راهها و سِمتهایی که در عصر مهدوی در اخبار وروایات آمده است، ناشی از نظارت دقیق بر استخدام افراد در شغلها و مناصب، به شمار میرود. ایشان استخدام را افراد را مشروط به پذیرفت شروط ذیل می داند. با تأمل در روایات یاوران مهدی(عج) و تنوع و تکثر ملیت ها، قبیلهها و رنگ های آنان. از یک دستاورد مهم و اساسی در باب گزینش پرده برمی دارد که حاکی از یک نوع عدالت در سازماندهی است. عدم توجه به یک نژاد و قوم خاص در میان نیروهای حضرت بیانگر ملاک شایستگی و شایسته سالاری در امر پذیرش و گزینش است. «شایستهسالاری» معیاری مبتنی بر عدالت است که معیارهای خویشاوندگرایی و رابطه گرایی و امثال ذلک را در گزینش کنار می نهد. بطوری که روایات زیادی اشاره به یاران آن حضرت از همه ادیان و اقوام دارند. یهودی، مسیحی، اصحاب کهف، یوشع بن نون، سلمان، ابودجانه و مقداد و مالک اشتر و نیز فرشتگان الهی، جنیان، ایرانیان، عجم، که شامل هر نژاد غیر عرب می شود. حضرت امیر(ع) در روایتی شرایط استخدام را منوط به پذیرش شروط نمود: پس با امام به سمت صفا می روند و ایشان می فرمایند: من با شما هستم به شرط آن که ولایت پذیر باشید، دزدی نکنید، زنا نکنید، قتل حرامی مرتکب نشوید، به سمت گناه و اعمال پست اخلاقی نروید، بی گناهی را نزنید، طلا و نقره اندوزی نکنید و اموال و خوراک عمومی مثل گندم و جو را احتکار نکنید، مال یتیم را نخورید، به آن چه نمی دانید شهادت ندهید، مسجدی را خراب نکنید، و مسلمانی را بد نشمارید و به او بدگویی نکنید، مومنی را جز آن که سزاوار باشد لعن نکنید، شراب نخورید، طلا و حریر و ابریشم نپوشید، معاملۀربوی نکنید، خونی را به حرام نریزید، بر پناه جویی فریب نورزید، و کافر و منافقی را روی زمین باقی نگذارید، لباس خشن و زیر بپوشید، و ساده زیست باشید (کلوخ را متکای سر خویش قرار دهید)، و در راه خدا آن گونه که شایسته است جهاد کنید، دشنام ندهید، از نجاست و فساد و بی زاری بجویید، به نیکی ها بخوانید، از بدی ها نهی کنید.[48]
بعد از گزینش، نوبت به توانمندسازی میرسد. امام صادق(ع) توضیح می دهد که یاران مهدیأ دارای چنین ویژگیهایی هستند: «ان الرَّجُلَ مِنْهُم یعطی قُوَّةَ أربَعینَ رَجُلًا و انَّ قَلْبَهُ لَأشَّدُ منْ زُبَرِ الْحَدیدِ وَلَوْ مرُّوا بجِبالِ الْحدیدِ لَقَطَعوها». امام سه ویژگی برای یاران مهدیأ بر می شمرد: اوّل اینکه یکی از آنها به اندازه چهل انسان قدرت دارد، دوم: اینکه قلب آنها، یعنی اراده، شجاعت و شهامت آنها، مثل آهن محکم و شکست ناپذیر است. سوم: اینکه اگر از کوه های آهن بگذرند آنها را در هم می شکنند. در روایت دیگری آمده است: امام صادق(ع) فرمود: «آن گروه که قائم هنگام قیام خویش با او کار می کنند، نجیبان، قاضیان، حاکمان شرع، فقیهان و دینشناسانی هستند که (برکت و) مسحه الهی یافتهاند؛ به گونه ای که هیچ حکمی بر آنان اشتباه نمی شود.»[49] کارمندان خاص حضرت که در روایات تعبیر به «نقباء» و «وزراء» مهدی (عج) شده اند در پرتو تنعیم تعلیم امام خویش، به توانمندی جسمی و روحی دست مییابند که هیچ اشتباه و انحرافی در آن وجود ندارد. اینان علاوه بر توانمندیهای مدیریتی قابل توجه، در دینشناسی و مسائل مربوط به اسلام تخصص دارند و از فقیهان و اسلام شناسان راستین هستند.
در مبحث ارزیابی عملکرد و تعیین شایستگی تنها وجود معیار کافی نمی باشد؛ بلکه باید ابزاری جهت تشخیص وجود این معیار وجود داشته باشد. خداوند متعال در قرآن کریم «ابتلاء» را به عنوان ابزار اصلی تعیین شایستگی معرفی نموده و میفرماید: (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)» (بقره: 124).[50] با توجه به لیست یاوران امام مهدی(عج) اعم از فرشتگان الهی، جنها، انبیاء، صلحاء و... که در روایات گسترده به آنها اشاره شده است. به این نتیجه میرسیم که نیروهای حضرت از کسانی هستند که امتحان خود را در گذشته پس دادند. و هر یک در زمان خود بر شدیدترین امتحانات فائق آمدند. داستان اصحاب کهف که در قرآن کریم آمده، نمونه بارز آنهاست. در روایات معصومین(ع) از آنها توصیف به «رُهْبَانٌ بِاللَّیلِ أُسُدٌ بالنَّهَار»[51] و «أُولِی بأْسٍ شدِیدٍ»[52] شده است.
نظام جبران، حقوق و دستمزد؛
تعیین میزان حقوق یا دستمزدی که سازمان باید به کارکنان خود بپردازد، از مهمترین جنبههای مدیریت منابع انسانی است؛ زیرا اولاً نظام پاداش (که حقوق ودستمزد، بخشی ازآن است) تاثیر بسزایی در جذب و رضایت کارکنان و ایجاد انگیزه در آنان دارد. و ثانیاً پرداخت به کارکنان، از سنگینترین هزینههایی است که هر سازمانی باید برای پیشبرد و تحقق اهداف خود، متحمّل شود. بنابراین، نظام حقوق و دستمزدی که به دقت طراحی شده و اجرای آن براساس سیاستها و خطمشیهای صحیح باشد، در سلامت اقتصادی سازمان و همچنین در به کارگیری درست و مؤثر نیروهای موجود در سازمان، نقش مهمی خواهد داشت. دستاورد نظام پرداخت حکومت امام مهدی (عج) (نظام ارتزاق خاص و عام) است. با این توضیح که هدف همه انسانها از تلاش و فعالیت روزمره این است اولا: نیازهای مادی شان برطرف شود ثانیا: امید دارند تا به نحو شایسته و بایسته (عادلانه) این امر صورت گیرد. با تشکیل حکومت مهدوی دو امر در این زمینه اتفاق می افتد. 1- روایات زیادی که دلالت بر اجرای عدالت حضرت دارد. امام باقر(ع) در این باره میفرماید: پس از ظهور مهدی (عج) هیچ حقی از کسی بر عهده دیگری نمیماند، مگر آنکه آن حضرت آن را میستاند و به صاحب حق میدهد.[53] 2- در سایه تشکیل حکومت عدل مهدوی، احادیث گستردهای مبنی بر آشکار شدن گنجهای درونی زمین دارد. «تُظْهِرُ الْأَرْضُ کنُوزَهَا حَتَّی یرَاهَا النَّاسُ عَلَی وَجْهِ هَا»[54] در برخی روایات به هر دو امر ذکر شده است. «اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع فی ایامه الجور و آمنت به السبل و اخرجت الارض برکاتها و ردّ کل حق الی اهله...»[55] در واقع برکات امام مهدی(عج): اولا منابع تولید در حد وفور در دسترس همه قرار گیرد. ثانیا: توزیع سرمایه و بیت المال به صورت عادلانه بین همه افراد، سبب میشود تا هیچ فقیری پیدا نشود تا به او صدقه بدهند. و این همان «ارتزاق عام» است. البته اگر در شرایطی که نیاز شخص بیش از میزان دریافتیاش باشد، علاوه بر آن که خود مردم به خاطر تکامل روحی او را بینیاز می کنند، از باب «ارتزاق خاص» امام مهدی(عج) او را از منابع دیگر مانند بیتالمال بی نیاز میکند. از امام باقر(ع) نقل شده است: «... وَ یعْطِی النَّاسَ عَطَایا مَرَّتَینِ فِی السنَةِ وَ یرْزُقهُمْ فی الشَّهْرِ رِزْقَینِ وَ یسَوِّی بَینَ النَّاسِ حَتَّی لَا تَرَی مُحْتَاجاً إِلَی الزَّکاة...»[56] امام(ع) در سال دو بار به مردم عطا میکند و در هر ماه، دوبار به آنها رزق می رساند. و چنان میان مردم، مساوی توزیع میکند که کسی را نیازمند زکات نمیبینی...» در روایت دیگری از پیامبراکرم(ص) آمده است که «در زمان حکومت مهدی(عج) منادی ندا میدهد: هان، ای مردم! هرکس نیاز مالی دارد بیاید و هر چه نیاز دارد بگیرد.» و جز یک نیازمند، کسی نمی آید.» همو هم پشیمان می شود و زمانی که می خواهد به خزانه برگرداند، خزانه دار آن را پس نمیگیرد.[57] هرچند که ارتزاق عام و خاص در حکومت حضرت بین افراد سازمان و غیر سازمان تفاوتی ندارد؛ چرا که عدالت و دادگستری حضرت سرتاسر گیتی را پوشانیده است. اما نباید از این نکته در مورد افراد سازمان حضرت مهدی(عج) غفلت نمود که از ایشان در چند مورد بیعت گرفته تا آنها را گزینش نموده است. از جمله این که «ولا تکنزوا ذهباً ولا فضّه، ولا تلبسوا الذهب ولا الحریر ولا الدیباج، ولا تبیعوها رباً، تلبسون الخشن من الثیاب، وتتوسدون التراب علی الخدود»[58] مضافا بر این که سیرۀ مدیریتی ایشان همان سیرۀ پیامبر اعظم (ص) و حضرت امیرالمومنین (ع) است: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی فَرَضَ عَلَی أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، کیلَا یتَبَیغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُه»[59] خداوند بر پیشوایان حق و عدالت واجب کرده که بر خود سخت بگیرند و همچون افراد ضعیف مردم زندگی کنند تا فقر، آنها را به طغیان و سرکشی (در برابر فرمان خدا) وادار نکند. در واقع «ائمة العدل» همان کارگزاران و مدیران عالی حکومت امام مهدی (عج) هستند. بر اساس این منطق افراد عادی، در بهره گیری از مواهب حیات به صورت معتدل و دور از اسراف و تبذیر آزادند تا ارتزاق نمایند؛ ولی پیشوایان و امرای حکومت اسلامی باید به زندگانی ساده، همچون زندگانی ضعفای اجتماع روی آورند. تا مایه آرامش و تسکین برای قشرهای محروم گردد و در فشار غم و اندوه به سر نبرند و سر به طغیان بر نیاورند. هر چند در آن زمان فقیری پیدا نمیشود اما در عین حال کارگزاران مامور به ساده زیستی هستند.
(محور سوم) دستاوردهای رفتار سازمانی حضرت
هدایت و کنترل و تغییر رفتار کارکنان سازمان از طریق مطالعه منظم فرد و گروه و فرآیند سازمانی به هدف اثر بخشی سازمان و رشد فرد در سازمان[60] محصول و ثمرۀ مدیریت رفتار سازمانی (و روابط انسانی) در سازمان ایجاد انگیزش در کارکنان و کارگزاران است.
انگیزش
از کارکردهای اصلی رهبری سازمانی در مدیریت رفتار، ایجاد انگیزش است که از مهمترین و پیچیدهترین امور مدیریتی است. انگیزش، یک مفهوم وسیع است. این مفهوم چندین واژه دیگر را که توصیف کننده عوامل مؤثر در انرژی و هدایت رفتار انسان است نظیر: نیازها، علایق، ارزش ها، گرایش ها، اشتیاق ها و مشوق ها را دربرمی گیرد.[61] انگیزش، دلایل رفتار افراد را نشان می دهد و مشخص می کند که چرا آنها به روشی خاص رفتار می کنند. رفتار دارای انگیزه، رفتاری همراه با انرژی، جهت دار و دنباله دار است.[62] رهبر یک سازمان برای اصلاح رفتارها باید فرآیند ذیل را مد نظر داشته باشد: 1- ایجاد انگیزش برای رفتار مطلوب از طریق تعدیل ادراکات، تأمین نیازها و تکریم شخصیت 2- ارتقاء مداوم سطح رفتار با معرفی رفتار مطلوب 3- اصلاح و تغییر رفتار ناهجار از طریق تشخیص علت و علاج آن. در فرهنگ مهدوی، باورها و ارزشها مبنای رفتار هستند. به عبارت دیگر، رفتارهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی با علتهای ارزشی و اعتقادی و اخلاقیِ ناشی از شخصیت و انگیزه خاص صورت می گیرد. بنابراین مهمترین متغیرهای انگیزشی در حکومت جهانی امام مهدی(عج) باورهای دینی، برخورد عادلانه، تامین نیازهای مادی، جذابیت هدف است. 1- در جریان قیام حضرت تعداد یاوران حضرت مهدی (عج) به اندازه اصحاب بدر هستند، «سَأَلَ رَجُلٌ مِنْ أَهلِ الْکوفةِ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) کمْ یخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ(ع) فَإِنَّهُمْ یقُولُونَ إِنَّهُ یخْرُجُ مَعَهُ مثْلُ عدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عشَرَ رَجلا»[63] خدواند متعال بدین شکل انگیزش یاوران مهدی(عج) را بالا میبرد. «نَصَرَکمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّة» در قیام مهدی(عج) نیز شما را یاری میدهیم. «هوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لِیزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِمْ» (فتح: 4) امام صادق(ع) فرمود «حَتَّی یؤَیدَهُ اللَّهُ بثَلَاثَةِ أَجنَادٍ الْمَلَائِکةِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الرُّعْب»[64] در روایتی دیگر از ایشان آمده است «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ص نَزَلَتْ ملَائِکةُ بدْرٍ وَ هُمْ خَمْسَةُ آلَافٍ»[65] از مجموع روایات این سنخ به این نتیجه حاصل میشود که اولا: تعداد نیروهای امام همان نیروهای حضرت رسول الله در بدر است، ثانیا: ملائکه و تعدادشان، همان ملائکه جنگ بدر هستند. ثالثا: نیروهای بدر قدرت و توانشان افزوده شد. نیروهای امام مهدی(عج) نیز هر کدامشان به اندازه چهل مرد جنگی توانشان افزوده میشود. «یعْطَی الرَّجُلُ مِنْهُمْ قوَّةَ أَرْبعِینَ رَجُلاً»[66] خداوند در جنگ بدر وعده پیروزی داد و همین طور شد. آیات نورانی و روایات معصومین(ع) نیز وعده فتح و پیروزی داده شده است. 2- یکی از مهمترین و مؤثرترین متغیر انگیزش برخورد عادلانه با افراد است. پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در باب ایجاد انگیزه در مورد کسانی که عصر ظهور را درک میکنند فرمود: «أُبَشِّرُکمْ بِالْمَهْدِی... یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً یرْضَی عَنْهُ سَاکنُ السَّمَاءِ وَ سَاکنُ الْأَرْضِ»[67] حضرت مهدی(عج) آن چنان عدالتی را پایه ریزی میکنند که همه زندگان آرزو میکنند تا مردگانشان بیایند و آن را ببینند. «یُظهِرُ مِنَ العَدلِ ما یتَمَنَّی لَهُ الْأَحْیاءُ أَمْوَاتَهُم»[68] از قرار معلوم عدالت مهمترین عامل انگیزشی حضرت در کل کرۀ خاکی می باشد. از باب توجه و تأکید روایات کثیر مبنی بر برپا نمودن عدالت و قسط در زمین می توان به نتیجه فوق دست یافت. از همه مهمتر این که نه تنها اهل زمین که از ادیان و نحله های متفاوت اند بلکه اهل آسمان نیز از این عدالت راضی و خرسندند. «یرْضَی عَنْهُ سَاکنُ السَّمَاءِ وَ الطَّیرُ فِی الْجَوِّ وَ الْحِیتَانُ فی الْبحَار»[69] موضوع عدالت و اجرای آن علاوه بر این که یکی از نیاز های اساسی و فطری انسان در طول تاریخ بوده است. در عصر ظهور مهدی(عج) دیگر از عنوان و اجرای آن خبری نیست بطوری که همه عالم تشنۀ چنین آب گوارایی هستند. ظلم و جور و نرسیدن افراد به حقوق خویش عامل مؤثری در کاهش انگیزش افراد است. حضرت مهدی(عج) با اجرای فراگیر عدالت گام مهمی در رضایت سازمانی و غیر سازمانی و بالا بردن انگیزش افراد برمیدارند. 3- تامین نیازهای مادی افراد یکی دیگر از متغیرهای اثربخش در افزایش انگیزش محسوب می شود. امام رضا(ع) فرمود: «إِنَّ الْإِنْسَانَ إِذَا أَدْخَلَ طَعَامَ سَنَتِهِ خَفَّ ظَهْرُهُ وَ اسْتَرَاح»[70] انسان وقتی که خوراک سال خود را ذخیره کند، پشتش از بار زندگی آسوده خاطر و فارغ البال میشود. شهید مطهری معتقد است اگر نیازها، میل ها و انگیزه های انسان به خوبی و درستی شناخته و ارضا شوند، سلامت و تعالی و کمال را به وجود می آورند.[71] این در حالی است که قسمت قابل توجهی از زندگی و حیات انسان را نیازهای مادی تشکیل داده است. در سایۀ اجرای عدالت فراگیر امام مهدی(عج) که رضایت آسمان و زمین را هم بدنبال دارد، شاهد بارش گنجها و معادن آسمانی و زمینی هستیم. امام صادق (ع) فرمود: «یسُوقُ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ بَرَکاتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فینْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ یخْرِجُ الْأَرْضُ بَذْرَهَا»[72] در جایی دیگر فرمود: «تُظْهِرُ الْأَرْض کنُوزَهَا حَتَّی یرَاهَا الناسُ علَی وَجْهِهَا»[73] انسانها علاوه بر اجر و مزدی که در قبال ارائه خدمات بهره مند می شوند و جایی که متاعی را می فروشند از وجه آن منتفع می گردند. همچنین از بیت المال مسلمین به صورت عادلانه برخوردار میگردند. بخششهایی حضرت دارند (رزق) که بدون حساب و کتاب است. پیامبراکرم (ص) فرمود شخصی نزد (مهدی(عج)) می آید در حالی که مال در نزدش هست، میگوید: ای مهدی! به من عطاء کن. میگوید: بردار(و او هر اندازه که میخواهد بر میدارد).[74] همچنین پیامبراکرم(ص) در روایت دیگری فرمود: «در زمان مهدی(عج) امت چنان رفاهی خواهند داشت که مانند آن را هیچ گاه نداشته اند.[75] آنچه که از محتوای روایات این دسته به دست میآید این است که کسی در عصر ظهور دغدغه مالی نخواهد داشت. و آن آرامش خاطر در روایت امام رضا(ع) در آن عصر تحقق پیدا خواهد کرد. 4- جذابیت اهداف: در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) سخن از گسترش ارزش های انسانی و توسعه عدالت اجتماعی به منظور دست یابی بشر به کمال و سعادت واقعی است. از آنجا که وصول به این اهداف تنها با ضرب و شمشیر میسر نیست. بلکه درک و فهم انسانها نسبت به بینشها و ارزشهای حقیقی بسیاری از آنها را به سوی اهداف متعالی سوق می دهد. امام صادق(ع) فرمود: «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عشْرُونَ حرْفاً، فجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ، فَلَمْ یعْرِفِ الناسُ حتَّی الْیوْمِ غَیرَ الْحَرْفَینِ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ(ع) أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ، وَ ضَمَّ إِلَیهَا الْحَرْفَینِ حَتَّی یبُثَّهَا سبْعَةً وَ عشْرِینَ حرْفاً»[76] علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت شعبه و شاخه) است؛ تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آوردند دو حرف بیش نبود، و مردم تا کنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، امّا هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف (بیست و پنج شاخه و شعبه) دیگر را آشکار می سازد؛ و در میان مردم منتشر می سازد؛ و دو حرف را به آن ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف کامل و منتشر گردد. حدیث دیگری که از امام باقر(ع) نقل شده، معنی حدیث فوق را تکمیل می کند: «اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد، فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم»[77]؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول آنها را با آن کامل و افکارشان را پرورش داده تکمیل می کند.» انسانی که در تا عصر ظهور بخشی از دو قسمت علوم را فرا گرفته است در مدت زمان اندکی علم و دانشش دوازده برابر میگردد، آن هم از علوم مفید و حقیقی که به معرفت، شناخت و بصیرت شخص کمک میکند. این تحول عظیم علمی در سایۀ عنایت امام مهدی(عج) که در زیارتنامه شیعی به «صاحب التدبیر» خطاب گشته است، رخ خواهد داد. به نظر می رسد اگر جنبه های دیگر انگیزشی جز این مورد وجود نمیداشت، برای شخص کافی بود تا خود انگیخته و تحریک به سمت رفتار مطلوب شود.
(محورچهارم) دستاوردهای فرهنگ سازمانی حضرت
در ابتدا لازم است به این نکته توجه شود که تفاوت مدیریت رفتار سازمانی با مدیریت فرهنگ سازمانی آن است که در اولی، عملیاتی روانشناسانه صورت میگیرد و به اصلاح تغییر رفتار فرد یا گروه از طریق تشخیص علت آن درمان میگردد. ولی در مدیریت فرهنگ سازمانی، عملیاتی جامعه شناسانه صورت میپذیرد و فرهنگ عمومی سازمان مورد آسیبشناسی قرار میگیرد و سعی میشود تا فرهنگ مطلوب به جای فرهنگ معیوب نهادینه شود. در اولی مدیر باید است به اصلاح رفتار بزند اما در دومی مدیر یا رهبر باید فرهنگ سازی نماید. ملاک فرهنگ مطلوب را هم شرع و عقل تعیین میکنند. برای رسیدن به فرهنگ مطلوب مهدوی ابتدا به شکل قیاسی، تعدادی از فرهنگهای مطلوب حکومت مهدوی تبیین میشوند و به عنوان ملاکی برای سنجش و ارزیابی فرهنگ سازمانی قرار گیرند. البته نباید فرهنگ سازمانی را با جو سازمانی علی رغم وجود برخی اشتراکات، یکی پنداشت. جوّ به علت تحوّلات سازمانی می تواند در کوتاه مدت تغییر کند. در صورتی که فرهنگ سازمانی در طول زمان (بلندمدت) تحت یک فرآیند نسبتا طولانی تغییر می کند.[78] هردو، الزاما به صورت جمعی مطرح می شوند. جوّ سازمانی از سطح فرد آغاز می شود و به سوی جمع، پیش می رود و به تمام محیط داخل سازمان اشاره دارد؛ ولی فرهنگ سازمانی وابسته به جمع است و بر فرد تأثیر می گذارد.[79]
تقریباً بیشتر پژوهشگران نظرشان در مورد فرهنگ سازمانی به عنوان مجموعه ای از باورها، ارزشها، عقاید، فرضیات و هنجارهای مشترک حاکم بر سازمان رقم خورده است. یکی از اصلی ترین دغدغههای دائمی مدیران، شیوه هماهنگسازی همه فعالیتهای سازمان برای وصول به یک برونداد و پیامد مشترک در جهت اثربخشی سازمان است. بیتردید با شتاب تحولات در حوزه فناوری در عصر ارتباطات، فرهنگ نیز دستخوش تحول شده و این روند تا سرحد تضاد با فرهنگهای سنتی پیش خواهد رفت. کسی به قطع نمیداند در آینده چه اتفاق میافتد. اگر روایات ناظر به حکومت جهانی امام مهدی(عج) نبود، تشخیص این که سرانجام چه فرهنگی غلبه خواهد کرد، کاری محال بود. روایات رسیده از پیامبراکرم(ص) و ائمۀ هدی اثربخشی و کارایی حکومت امام مهدی(عج) را در گرو، تعهد بالای سازمانی افراد که دارای ارزشها و باورهای مشترک باشند، لازم و ضروری میدانند. در حال حاضر بحث تکامل فرهنگی به معنای تغییر و تحول فرهنگی در فضای اجتماع و سپس سازمانها رایج گردیده است.[80] در این حین لوئیس مورگان در نظریه تطورگرایی اجتماعی برعامل تکنولوژی تأکید دارد. اسپنسر نیز انتقال اجتماعات را از مرحله نظامی به مرحله صنعتی مورد تأکید قرار می دهد.[81]
وی به پیشرفت اجتماعی انسان از صورت های ساده به صورت های پیچیده تر اجتماعی می پرداخت.[82] در دوره های اخیر لسلی وایت از تکامل گرایان دوره اخیر بود که هنوز وام دار تکامل گرایان اولیه باقی مانده بود و مانند آنان به تحول پیشرفت آمیز جوامع بشری به صورت های سازمانی پیچیده تر معتقد بود. از نظر وی تکامل فرهنگی ریشه در تکنولوژی دارد و انگیزش فردی نقشی در تکامل ایفا نمی کند.[83] جولین استیووارد نیز بر تکامل نظام های فرهنگی از طریق تطبیق محیطی تأکید داشت. از نظر وی نیز تکنولوژی یک جنبه اساسی در فرهنگ است، اما تحت تأثیر محیط قرار داشته و در فرهنگ های مختلف نوع آن هم متفاوت می باشد.[84]
مضمون دیدگاه نظریه پردازان غربی در مورد تکامل فرهنگی جنبه مادی و تکنولوژیکی دارد اما جنبه های دیگر انسانی را نادیده میانگارد. به نظر میرسد در حکومت جهانی امام مهدی(عج) برای نیل به فرهنگ واحد مطلوب و متکامل هم عناصر تشکیل دهنده و هم ابزار آن متفاوت است. حضرت از میان ابزار، علم و قدرت را برای نهادینه کردن فرهنگ مطلوب و از میان عناصر، عبودیت و عدالت را برای عالم استفاده می کند. که دستاورد فرهنگ سازمانی حضرت «معنویت» است.
تصور مردم شناسان و فرهنگپژوهان بر این قرار شکل گرفته است که تغییر فرهنگ یک فرآیند طولانی و زمانبر است. واقع مطلب نیز همین نظر را تایید میکند. اما تشکیل حکومت امام مهدی(عج) و نهادینه کردن فرهنگ مهدوی و معنوی خویش با تکیه بر امدادهای الهی است لذا پروسه زمانی در فرآیند آن معنا ندارد. پیامبراکرم(ص) فرمود: «المهدی منّا أهل البیت یصلح اللَّه له أمره فی لیلة»[85] حتی در روایات زیادی اشاره دارد که اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر نباشد خداوند آن را به اندازه ای طولانی میکند که حضرت فرهنگ عبودیت و عدالت را پیاده نمایند.[86] خداوند متعال در هر برهه ای که اراده میکرد فرهنگ خویش را -که به فراموشی سپرده شده بود- احیاء نماید. از مدیران و رهبران توانمند استفاده می کرد. در حقیقت هدف از قدرتی که خداوند به رهبرانش اعطاء می نماید برای خدمت به مردم و کسب رضای خالق است و این همان شعار راهبردی است که «قدرت برای خدمت» و نه «خدمت برای قدرت».[87] روایات دال بر «صاحب سیف»، یا «قتال»، «ضرب اعناق» همگی استعاره از قدرت و توانمندی سازمانی است. بیانگر این نیست که حضرت شخصی خشونت طلب و خون ریز است. چرا که مدیر الهی یکی از خصوصیاتش امین بودن است و جان، مال و عرض افراد امانت در دستان او هستند. از مجموع روایات روشن میگردد که ایشان بعد از دانش افزایی افراد، اقامه بینه و حجت، مناظره، مباهله، افرادی که عدالت پذیر نیستند و همچنان بدنبال فتنه هستند و عناد میورزند؛ حضرت نسبت به ایشان مدارا و تسامح نخواهد داشت. تعبیر «فَإِذَا جَاءَ صاحِبُ السیفِ، جاءَ بِأَمْرٍ غَیرِ الَّذِی کانَ» بیانگر همین نکته است که ایشان در مقابل فتنهگران و معاندان با خوف و تقیه برخورد نخواهند کرد حتی برخی روایات دلالت دارد بر این که جزیه هم مانند عهد رسول الله طلب نخواهد کرد.
ابزار علم و آگاهی نقش به سزایی در استحکام فرهنگ مهدوی دارد. از این رو امام باقر (ع) فرمود: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کمَلَتْ بهِ أَحلَامُهُمْ» هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول آنها را با آن کامل و افکارشان را پرورش داده تکمیل می کند. یا امام صادق(ع) فرمود: «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً...» امام مهدی(عج) هم درک و فهم انسانها را توسعه می دهد و هم دانش آنها را در واقع ظرف و مظروف در مدت کوتاهی دوازده برابر می گردد. نه برای قشر یا قبیله خاصی. بلکه برای همه افراد؛ زیرا غیر از این شکل تحقق فرهنگ مطلوب جهانی بعید به نظر می رسد.
فرهنگ عدالت
موضوع روایات اسلامی زیادی تحت عنوان «الَّذِی یمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا» آمده است. عین این تعبیر در بسیاری از احادیث که در منابع شیعه و اهل سنّت آمده دیده می شود. در اهمیت و ضروت فرهنگ عدالت در اجتماع و سازمان پیامبراکرم(ص) فرمود: «عَدْلُ سَاعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبَادَةِ سِتِّینَ سَنَةً قِیامٍ لَیلُهَا وَ صِیامٍ نَهَارُهَا وَ جَوْرُ ساعَةٍ فی حکمٍ أَشَدُّ وَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مَعَاصِی سِتِّینَ سَنَة»[88] یک ساعت عدالت ورزیدن، بهتر از عبادت یکسال است که شبهایش به قیام و روزهایش به روزه بگذرد و ساعتی ستم کردن در حکومت و مدیریت در نزد خداوند، بدتر از گناهان شصت ساله است. این که یکی از اهداف حکومت امام مهدی (عج) نهادینه کردن عدالت بجای ظلم بیان شده است، چون توجه دارد که دوام و بقاء حکومت الهی در سایه عدالت است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) عدالت را مایه قوام و استحکام جامعه و ظلم را عامل شکست ملت می داند: العدلُ قِوام البریة؛ الظلم بوار الرعیة؛ و نیز فرمود: «بالعدل تتضاعف البرکات» و نیز در نامه معروفش به مالک اشتر عدالت را برای رهبر، با ارزش ترین متاع و سرلوحه برنامه حکومت می خواند. ایشان در کلمات قصار فرمود: «مَا حصِّنَ الدُّوَلُ بمِثْلِ الْعَدْل» یا «إعدل تدوم لک القدرة» عدالت طلب باش تا قدرت برایت پایدار باشد. «الْعدْلُ نِظَامُ الْإِمْرَةِ» عدل نظام بخش مدیریت و امارت است. عدالت عنصری است که در همه محورها و عرصه های مدیریت باید لحاظ گردد. از جهت اهمیت رعایت آن جزء اصول دین شمرده شده است. آیت الله جوادی می نویسد: در دین اسلام دو اصل توحید و عدالت، شالوده شاکله وجودی انسان و جامعه قرار داده شده است و تا فرد و جامعه انسانی با این دو اصل فطری همراه و همگام باشد، جاودانگی و شکوفایی آن قطعی، وگرنه، سقوط آن حتمی است، بنابراین فراموشی این دو اصل با خاموشی چراغ زندگی در حیات فردی و اجتماعی مرادف است و روشنی آن، در پایبندی و تعهدسپاری به آن است.[89] آن چه که در فهم فرهنگ عدالت موثر است:
1- عدل از اصول دین است: «وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ» (شعراء / 209) و «وَ لا یظْلَمُونَ نَقِیراً» (نساء: 124)
2- عدل عامْ مورد فرمان خداست: (إنّ الله یأمر بالعدل والإحسان...)
3- عدالت، شایستگی امامت دارد: «قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظالِمین» (بقره: 124)
4- عدل محوری نظام کیهانی آمده است: «بالعدل قامت السموات والأرض»
5- درباره عدل جویی پیوند عالم و آدم چنین آمده است: «العدلُ یضَعُ الاُمور مَواضِعَها..
6- کسی که مخالف عدالت گستری است، خداوند، دشمن او خواهد بود: «وأشهد أنه عدْلٌ عَدَلَ...»، «من ظَلَمَ عبادَالله کان اللّهُ خَصْمَه»
رعایت عدالت در هر چیزی و هر شخصی مرهون اطلاع کامل از صدر و ساقه سیر هستی اوست، زیرا نگاه به انسان از منظر یک متفکر مادی با نگرش به وی از دیدگاه یک مدیر الهی تفاوت فراوان دارد. در روایات معصومان(ع) تصریح شده است که میزان عدالت در جامعه به رتبه عدالت افراد برمی گردد و عدل محوری اشخاص نیز به میزان تقوای آنان سنجیده میشود، چنان که به قدر ترس از خداوند، آدم از ظلم فاصله بیشتری دارد و هر اندازه در زندگی فردی بدان اهتمام ورزد، به همان مقدار عدالت در جامعه ظهور و تجلی می یابد، پس عدالت اجتماعی میوه درخت عدالت فردی است. امام مهدی (عج) به عنوان حجت و آینۀ الهی در روی زمین برای احیاء انسانها ظهور میکند تا آنچه که در فطرت افراد مدفون شده، پدیدار نماید. پس حیات جامعه و زمین به تحقق عدل و مرگ آن به ظلم است. ذیل آیه شریفه «اِعلَموا اَنَّ اللهَ یحی الاَرض بعدَ مَوتِها قَد بَینّا لَکمُ الآیت لَعلَّکم تَعقِلون» (حدید: 17) امام صادق(ع) فرمود منظور از حیات بعد از موت: «العدل بعد الجور» است.
فرهنگ عبودیت
راغب در مفردات می نویسد: «عبودیت اظهار تذلل و عبادت نهایت تذلل است.»[90] براساس آنچه از آیات و روایات استفاده می شود، یگانه راه رسیدن به چنین کمالی«عبودیت» است: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیعْبُدُون»؛ (ذاریات: 56) جن و انس را نیافریدم جز برای آن که مرا عبادت کنند. عبودیت الهی هدف نهایی خلقت انسان، بوده است. واژۀ «عبادت» در این جا غیر از آن اصطلاحی است که در فقه به کار می رود. عبادت یعنی انسان همه کارها و رفتارهای اختیاری خود را به انگیزه اطاعت خداوند، برای رضای او و «قربةً الی اللّه» انجام دهد. رسالت مشترک پیامبران ایجاد، گسترش و تعمیق روح عبودیت در میان مردم و پرهیز دادن آنان از عبادت غیر خدا بوده است: «به راستی در میان هر امتی پیامبری برانگیختم [ تا اعلام کند ] که خدا را عبادت کنید و از طاغوت بپرهیزید.[91]
اما آنچه که فرهنگ عبودیت را تشکیل می دهد مجموعه ویژگیهای عابدان است که در آیات و روایات متعدد ذکر شده است.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهدُونَ بأَمْرِنا وَ أَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ (انبیاء: 73)
الَّذینَ إِن مکنَّاهُمْ فی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاة وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج: 41)
آیات فوق به دنبال فرهنگ سازی عبادت در اجتماع و سازمان است آنچه از این آیات به ویژه آیۀ اخیر پیرامون فرهنگ عبادت و بندگی به دست میآید از قرار ذیل است[92]
1- سازمان مشروع که از خداوند متعالی قدرت می گیرد، اعمالش روح عبادی دارد.
2- اعمالش طبق آیه فوق عبارتند از اقامه نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهی از منکر
3- همه اعمال فوق در لیست معروف فروع دین هستند، که لیست عبادات است.
4- عبادیت عبادت به قصد قربت و اخلاص است
5- این عبادات اولیه در نظام مومنین از جامعیت خاصی برخوردار است. معنوی (اقامه نماز)، اقتصادی(پرداخت زکات)، اجتماعی و سیاسی (امر به معروف ونهی از منکر)
6- امر و نهی، سازنده اصلی یک سازمان است
این چهار عرصه، عبادت است یعنی تمام اقدامات سازمانی مومنان قربی و عبادتی است.
و این همان «فرهنگ عبودیت» است که مبنای کلیه اعمال و رفتارهای سازمانی است امام سجاد(ع) فرموده است مساله عبودیت الهی به نحو شایسته اش توسط امام صورت میگیرد و الا اگر امام نباشد زمین اهلش را در بر میگیرد. «لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ منْ حجَّةٍ لِلَّهِ فِیهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِیهَا وَ لَوْ لَا ذَلِک لَمْ یعْبَدِ اللَّه»[93] وجود امام مهدی(عج) هم صراط مستقیم است که در نماز و نیایش از خداوند درخواست میکنیم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمسْتَقیمَ» (فاتحه: 6) صراط مستقیم، همان دین قیم الهی است که عهده دار هدایت انسان هاست: «قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً» (انعام: 161) از آنجا که تبلور این دین در عبودیت و بندگی پروردگار عالم و تسلیم شدن در برابر اوست، صراط مستقیم به عبودیت نیز تفسیر شده است. «إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» (آل عمران: 51) در روایات نیز بر امام معصوم(ع) «صراط مستقیم» اطلاق شده است: «و الله نحن الصراط المستقیم»[94]، «علی هو الصراط المستقیم»[95]، «الصراط المستقیم أمیرالمؤمنین».[96] به نظر میرسد که طی طریق سعادت بجز عبودیت راه دیگری ندارد، و این طریق تنها با قرار گرفتن در صراط مستقیم است و «صراط مستقیم» هم امام است. روشن است که حاکم شدن فرهنگ عبودیت به منای تامش در زیر سایه حکومت عدل مهدوی پدیدار میگردد. اما این نمیرساند که نباید از حکومت اسلامی مبتنی بر عدل و عبادت دست برداشت و زمینۀ ظهور ایشان را فراهم نکرد.
افراد این دولت کریمه را از هر ظلم و ستمی در امان نگه می دارد؛ آن چنان که در پرتو فرهنگ عدالت محور وی، دشمنی ها به دوستی، اختلاف ها به صلح و کینه ها به محبّت تبدیل می شود. صفا و مهر نه تنها میان بشر بلکه بین حیوانات نیز جاری می گردد و میوه شیرین امنیت عمومی، محصول عدالت گستری حکومت مهدویأ خواهد بود.
نتیجه
ارزیابی یافتههای این مقاله از دستاوردهای مدیریتی امام مهدی(عج) نشان میدهد که مهمترین آثار و نتایج آن در محور اول: نظم، و در محور دوم: رشد، و در محور سوم: انگیختگی و در محور چهارم: معنویت که ملهم از سیرۀ مدیریتی پیامبراکرم(ص) و حضرت امیرالمومنین(ع) می باشد، استفاده شده بود. بعلاوه، وجود این دستاوردها بیانگر رشد کیفی بیش از حد نسبت به زمان مشابه در عهد رسول الله ص است که به خاطر وجود موانع در سیره پیامبراکرم(ص) و حضرت امیر(ع) بوده است. اگر چناچه مدیران معاصر و حاضر ما هر اندازه نظام مدیریتی خویش را با سیره مدیریتی پیامبراکرم(ص) و اولاد معصومش از جمله امام مهدی (عج) نزدیک نمایند، همان دستاوردها را در مقیاس و معیار خود بدست خواهند آورد. روح سازمانها در فرهنگ سازمانی است و همانطور اشاره شد روح فرهنگ سازمانی امام مهدی (عج) در فرهنگ عدالت و عبادت قرین یافته است که حاصل تکوین و تکامل، معنویت است.
منابع و مآخذ
1- ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، قم: نشر الاسلامی، 1407
2- ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار علیهم الاسلام، قم: جامعه مدرسین، 1409،
3- ابن شهرآشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، قم: علامه، 1379،
4- ابن طاووس، الملاحم و الفتن، تهران: اسلامیه، بیتا،
5- الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت: الکتاب، 1401ق
6- بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم: موسسه بعثه، 1374
7- بهاءالدین نجفی، علی بن عبدالکریم، منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة علیه السلام قم: دلیل ما، 1426،
8- بیتس، دانیل؛ انسان شناسی فرهنگی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1387
9- تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم: دارالکتب الاسلامی، 1410، ص585)
10- توسلی، غلامعباس؛ نظریه های جامعه شناسی، تهران، سمت، 1382،
11- جوادی آملی، جامعه و قرآن، قم: نشر: اسراء، 1388
12- جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، قم: اسراء، 1388،
13- جوادی آملی، عبدالله، امام مهدیأ موجود موعود، قم: اسراء، 1389،
14- الجوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم، بیروت: موسسةالمحمودی، 1398ق
15- حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، محمدبن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1411 ق
16- حقیقی، محمدعلی و دیگران؛ مدیریت رفتار سازمانی، تهران، ترمه، 1382،
17- حلی رضی الدین بن یوسف، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، قم: کتابخانه آیة الله مرعشی النجفی، 1408ق
18- الخزاز القمی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، قم: بیدار، 1401ق
19- رابینز، استیفن؛ تئوری سازمان، سید مهدی الوانی/ حسن دانایی فرد، تهران: صفار، 1383،
20- الراغب الاصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت: درارالقلم، 1412ق
21- الراوندی، سعیدبن عبدالله، الخرائج و الجرائح، قم: مدرسةالامام المهدی، 1411ق
22- ریشهری محمدمهدی، دانشنامه امام مهدی برپایه قرآن حدیث و تاریخ، قم: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1393
23- سانتراک، جان؛ روان شناسی تربیتی، ترجمه مرتضی امیدیان، یزد، دانشگاه یزد، 1385، چاپ اول،
24- سعادت اسفندیار، مدیریت منابع انسانی، انتشارات سمت، تهران، چاپ یازدهم، 1385
25- شعیری، محمدبن محمد، جامع الاخبار، نجف: مطبعة حیدریة، بیتا،
26- الشیبانی، احمد بن محمد، ابن حنبل، المسند، بیروت: موسسة الرسالة، 1416ق
27- شیخ حر عاملی، محمدبن حسن، اثبات الهداةبالنصوص و المعجزات، بیروت: اعلمی، 1425ق
28- شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمة، تهران: اسلامیة، 1395 ق،
29- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، قم: موسسة النشر الاسلامی، 1405ق
30. شیخ صدوق، محمدبن علی، علل الشرایع، قم: داودی، 1385،
31- شیخ صدوق، محمدبن علی، عیون اخبارالرضا علیه السلام، تهران: جهان، 1378،
32- شیخ مفید، محمد بن نعمان، الاختصاص، قم: موسسة النشر الاسلامی، 1414ق
33- شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشادفی معرفة حجج اللع علی العباد، قم: کنگره شیخ مفید، 1413،
34- الصاف الگلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، قم: دفتر آیة الله لطف الله صافی گلپایگانی، 1422ق
35- الطبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، قاهرة: دارالحرمین، 1415ق
36- طبرسی فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم: آل البیت، 1417ق
37- طبری محمدبن جریر، دلائل الامامة، قم: بعثت1413،
38- طبری محمدبن جریر، نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة علیهم السلام، قم، دلیل ما، 1427،
39- طوسی، محمد بن الحسن، الغیبة، قم: دارالنعارف الاسلامیة، 1411ق،
40. العروسی الحویزی، علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم: اسماعیلیان، 1412ق
41- العیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران: المطبعة العلمیة، 1380 ق
42- القزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1395ق
43- قوامی، سید صمصام الدین، مدیریت عدالت مهدویت، انتظار موعود، ج 14، ص 202-
44- قوامی، سیدصمصام الدین، فقهالاداره ج1، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1392
45- قوامی، سیدصمصام الدین تفسیر موضوعی مدیریتی قرآن کریم، قم: دانشگاه معارف، 1393
46- قوامی، سید صمصام الدین، مدیریت عدالت مهدویت، انتظار موعود، ج 14،
47- قوامی، سیدصمصام الدین، فقهالاداره(3)، فقه النصب، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در دست نشر
48- قوامی، سیدصمصام الدین، اتحاد امامت و امارت در نظام جمهوری اسلامی، نخل شهداد (مدیریت در اسلام)، سال ششم، 1389 ش14
49- کوین لی، مدلها در برنامه ریزی شهری، جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، چاپ اول شهریور 1366
50. کاظمی مصطفی بن ابراهیم، بشارة الاسلام فی علامات المهدی، بیروت: موسسة البلاغ، 1428 ق
51- کلینی محمدبن یعقوب، الکافی، قم: دارالحدیث، 1429، ج9،
52- الکورانی، علی و آخرون، معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، قم: موسسة معارف الاسلامیة، 1386ش
53- گودرزی، اکرم و گمینیان، وجیهه؛ اصول مبانی و نظریه های جو سازمانی، اصفهان، انتشارات جهاد دانشگاهی، 1381،
54- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1403ق
55- مدلها در برنامه ریزی شهری، کوین لی، جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، چاپ اول شهریور 1366-
56- قوامی، سید صمصام الدین، مدیریت عدالت مهدویت، انتظار موعود،
57- المروزی، نعیم بن حماد، الفتن، قاهرة: مکتبة التوحید، 1412 ق
58- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (وحی و نبوت)، تهران: انتشارات صدرا
59- مقدسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، قم: مسجد مقدس جمکران، 1376،
60. نعمانی، محمدبن ابراهیم، الغیبة، تهران: صدوق، 1397ق،
61- نیت، گیج و دیوید، برلاینر؛ روان شناسی تربیتی، ترجمه غلامرضا خوی نژاد و همکاران، مشهد، پاژه، 1374، چاپ اول،
62- هارولد کونتز و همکاران. اصول مدیریت. ترجمهٔ محمدهادی چمران. چاپ سوم. موسسه انتشارات علمی، 1380
63- الهندی، علی المتقی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت: مکتبة التراث الاسلامی، 1397 ق
64- الهیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، قاهرة: مکتبة القاهرة، 1385ق
65- سیدرضی، نهجالبلاغه، مصحح: صبحیصالح، قم: دارالهجرة، بی تا
66- قوامی، سیدصمصام الدین، فقهالاداره (3)، فقه النصب، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در دست نشر
67- کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، تهران: وزارة الارشاد الاسلامی، 1410،
68- ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تهران: انجمن آثار ملی، 1395 ق،
69. Koontz Harold & Others, Essentials of Management.
70. Mondy , R. W. and Noe, R. M. (1991) Human Resource Management.
پی نوشت ها
[1] منظور از عدد «4»، چهار محور اصلی مدیریت (وظایف مدیر، منابع انسانی، رفتار سازمانی و فرهنگ سازمانی) است که هر یک از این چهار محور در «2» عرصه های کمی (مدیریت صنعتی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی و نظامی.) و عرصه های کیفی مانند: (مدیریت فرهنگی، کیفیت، بهرهوری، استراتژیک، توسعه، آینده، تحول و بحران.) مطرح می باشند.
[2] قوامی، سید صمصام الدین، مدیریت عدالت مهدویت، انتظار موعود، ج 14، ص 202.
[3] نکته قابل توجه که استاد قوامی در آثارشان تاکید دارند این است که هریک از محورها اگربه خوبی توسط مدیران و مسئولان اعمال شوند ثمره ای مخصوص به خود برای سازمان به بار می آورند که به ترتیب عبارتند از نظم، رشد، انگیزش و معنویت به این ترتیب اگر سازمانی به دنبال نظم هست، باید وظائف اصلی مدیریت را به طور کامل در سازمان اعمال کند و...
[4] قوامی، سیدصمصام الدین، فقهالاداره، ج1، ج1، ص123.
[6] قوامی، سیدصمصام الدین تفسیر موضوعی مدیریتی قرآن کریم، ص120.
[7] عن رسول الله (ص): «یابن مسعود اذا عملت عملا فاعمل بعلم و عقل و ایاک ان تعمل عملا بغیر تدبیر و علم» (بحارالانوار، ج74، ص110) قال علی (ع): «من قلت تجربته خدع، من کثرت تجربته قلت غرته» (غررالحکم و دررالکلم، تمیمی آمدی، عبدالواحد، قم: دارالکتب الاسلامی، 1410، ص585).
[8] قال علی ع: « الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ وَ الْحَزْمُ بِالتَّجَارِب» (تمیمی آمدی، 1410، ص199).
[9] البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص350؛ طبری، 1413، ص562.
[10] رابینز، استیفن، 1383، ص 153.
[11] قوامی، 1389 ش14، ص36- 45.
[12] ریشهری، 1393، ج9، ص160.
[13] ابن بابویه، 1378، ج2، ص101؛ ابن بابویه، ، 1385، ج1، ص253؛ بحارالانوار، ج6، ص60.
[16] جوادی آملی، 1389، ص75-76.
[17] الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص386؛ طبرسی فضل بن حسن، اعلام الوری، ج2، ص292؛ کشف الغمة، ج3، ص256.
[18] بحارالانوار، ج52، ص390؛ بهاءالدین نجفی، 1426، ص112؛
[20] Koontz Harold & Others, Essentials of Management, p. 397
[21] قوامی، سیدصمصام الدین تفسیر موضوعی، ص153
[22] ابن حیون، ، 1409، ج3، ص566؛ بحارالانوار، ج52، ص351 و 390.
[23] بحارالانوار، ج51، ص30.
[24] جوادی آملی، 1388، ج3، ص 243.
[25] سعادت اسفندیار، 1385، ص 119.
[26] اختیار (به گزینی)، جعل (بکارگماری) و اتخاذ (بکار گیری) مراحل دیگر فرایند گزینش میباشد.
[27] ابتلاء و امتحان (استعدادسنجی)، توجه و امتنان (پشتیبانی کامل)، نظارت و حفاظت و تداوم آن از کودکی (و بلکه جنینی) مراحل دیگر کادر سازی می باشد. (فرایند مذکور از آیات 24 الی 42 سوره طه قابل اخذ است.)
[28] قوامی، سیدصمصام الدین، فقهالاداره (3)، فقه النصب، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در دست نشر.
[29] ابن شهرآشوب، 1379، ج3، ص93.
[30] مدیریت عدالت مهدویت، سید صمصام الدین قوامی، انتظار موعود، ج 14، ص 202.
[32] سعادت اسفندیار، مدیریت منابع انسانی همان، ص1.
[33] Mondy, R. W. and Noe , R. M. (1991) Human Resource Management, p. 301
[34] mondy , R. W. op. cit , p. 198
[35] ترجمه المیزان، ج 12، ص: 530.
[36] تفسیر نور، ج 7، ص: 406.
[37] قمی، 1404، ج2، ص273.
[38] تفسیر روشن، ج 9، ص: 144.
[39] کوفی، 1410، ص 145؛ الکافی، ج1، ص562.
[40] ثقفی، 1395ق، ج1، ص199.
[41] المفردات فی غریب القرآن، ص: 196 و الخامس: الحکم بالشی ء علی الشی ء، حقا کان أو باطلا، فأمّا الحقّ فنحو قوله تعالی: إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیک وَ جاعِلُوهُ منَ الْمُرْسَلِینَ [القصص/ 7].
[42] کفایة الاثر، ص303؛ الصراط المستقیم، ج2، ص 120؛ بحارالانوار، ج36، ص360.
[43] فرائد السمطین، ج 2، ص 158؛ بحار الانوار، ج 52، ص 310 و ج 36، ص 207؛ اعلام الوری، ص 381؛ منتخب الاثر، ص 131؛ بشارة الاسلام، ص 8.
[44] الغیبة، ص 315، ح 10.
[45] مقدسی شافعی، 1376، ص95
[46] بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[47] الکافی، ج1، ص370؛ الغیبة، نعمانی، ص204؛ العدد القویة، ص74؛ بحار الانوار، ج52، ص114؛ دانشنامه امام مهدی ص262.
[48] مقدسی شافعی، 1376، ص95.
[49] البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص350؛ دلائل الامامة، ص562.
[51] نعیم بن حماد، الفتن، ج1، ص345؛ ابن طاووس، بیتا، ص137.
[52] تفسیر العیاشی، ج2، ص 281؛ بحارالانوار، ج51، ص57.
[53] تفسیر العیاشی، ج 1، ص 66؛ بحارالانوار، ج 52، ص 224.
[54] مفید، 1413، ج2، ص381.
[55] شیخ مفید، ص 365؛ بحارالانوار، ج 52، ص 338.
[56] بحارالانوار، ج52، ص390.
[57] الصواعق المحرقه، ص 102 و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 1، ص 240؛ دلائل الامامة، ص472.
[59] سیدرضی، بی تا، ص324.
[60] مدیریت منابع انسانی، صص3-6.
[61] نیت، 1374، چاپ اول، ص 470.
[62] سانتراک، جان، 1385، چاپ اول، ص 580.
[63] ابن باویه، 1395ق، ج2، ص654.
[64] نعمانی، 1397ق، ص198.
[65] نعمانی، 1397ق، ص244؛ اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج5، ص165.
[66] بحارالانوار، ج52، ص386، بهاءالدین نجفی، 1360ش، نص195.
[67] طوسی، 1411 ق، نص 178.
[68] المعجم الاوسط، ج5، ص334، ابن بطریق، 1407، نص، 436.
[69] بحار الانوار، ج36، ص219.
[70] کلینی، 1429، ج9، ص569.
[71] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (وحی و نبوت)، ص183.
[72] طوسی، الغیبة، ص188؛ بحارالانوار، ج51، ص146.
[74] نعمانی، الغیبة، ص 92؛ بحار الانوار، ج36، ص281.
[75] سنن ابن ماجه، ج2، ص1366؛ الفتن، ج1، ص 360؛ المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص601.
[76] بحار الانوار، ج52، ص336؛ طبری، 1427، ص10.
[77] بحار الانوار، ج52، ص328؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص675.
[78] گودرزی، 1381، چاپ اول، ص43.
[79] حقیقی، 1382، چاپ دوم، ص515.
[80] توسلی، 1382، ص85-83.
[81] توسلی، غلام عباس؛ پییشین، ص96-95.
[83] بیتس، دانیل، 1387، ص81.
[85] کمال الدین و تمام النعمة، ص 152؛ بحار الانوار، ج52، ص280؛ مسند ابن حنبل، ج1، ص183؛ الفتن، ج1، ص 361؛ کنز العمال، ج14، ص264؛ کشف الغمة، ج3، ص267.
[86] کمال الدین و تمام النعمة، ص377؛ کفایة الاثر، ص276؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص1171؛ الاختصاص، ص257؛ بحار الانوار، ج51، ص156؛ اعلام الوری، ج2، ص242؛ دانشنامه امام مهدیأ، ج8، ص101.
[88] شعیری، بیتا، ص 154؛ بحارالانوار، ج72، ص352.
[89] جوادی آملی، جامعه و قرآن، ص 207.
[91] بحار الانوار، ج 7، ص 367.
[92] قوامی، سیدصمصام الدین، 1392، ص264 -265.
[93] کمال الدین، ج1، ص27.
[94] تفسیر نور الثقلین، ج1، ص 21- 22.
[95] تفسیر نور الثقلین، ج1، ص 21 -22.
[96] تفسیر نور الثقلین، ج1، ص 21- 22.